درباب میانسالی
میانسالی کارگران با این سئوال آغاز می شود: آیا خسته نشدیم از بس خسته شدیم؟ طبقه کارگر به خصوص اگر مانوفاکتور باشد، در میانسالی دست از زندگی برخواهد داشت. او به معنای تحت الفظی کلمه متوقف می شود. او دیگر نه آلفای گله میمون های بی دم است، نه بزرگ خاندان، نه از سران قبیله، نه پدر خانواده، نه استادکار و کهنه کار حرفه ای و نه هیچ چیزی که تا همین اواخر شخصیت متوهم میانسالی را به پیش برده است. او متوقف شده است، زیرا دنیا پیشتر برای او متوقف شده است. او برای فرزندان پول توجیبی، برای صاحبخانه اش اجاره ماهیانه، برای اداره اش فیش حقوق و برای زنش بابای بچه هاست. او به تمامی پوچی های جهان تبدیل شده است. او دونده ای است که خط پایان را گم کرده است.
سرزنش طبقه کارگر به خاطر الکلیسم توهین بزرگی است. نوشیدن تنها سهم او از دنیاست. از عیش و نوش، برای او فقط نوش باقی مانده است.
هیچ کارگری نمی تواند به اندازه کافی الکلی باشد، او هر قدر هم که خرخور باشد نمی تواند به آن اندازه که عرق ریخته است، عرق بنوشد. او هرگز به همان اندازه که نادیده گرفته شده است، جهان را فراموش نخواهد کرد.
از وقتی مردان به پروتکتور تبدیل شدند، هزاران سال است که همچنان رژه می روند. یا در صفوف کار هستند یا در صفوف جنگ بدون اینکه یک نفرشان بداند که واقعا از چه چیز قرار است محافظت کنند. همیشه یک چیز لعنتی مانند ناموس و ارباب و وطن برای محافظت کردن بوده تا برای آنها رژه بروند. این احمق ترین گونه جانوری، با احمقانه ترین کلمات مانند غیرت، شرافت و مردانگی خود را فریفته است. در نهایت یا چلاق و علیل و موجی از جنگ برگشته اند یا خسته و کوفته با یک کیلو نارنگی از سر کار. این موجود را باید به خاطر اهانت به بشریت، برای همیشه از سر راه برداشت.
میانسالی پایان این رژه است و بعد از این همه رژه، به کنج میکده ها، پاب ها و عرق خوری ها می خزند و منتظر می مانند تا روزی به مشتری همیشگی بیمارستان ها، خانه های سالمندان و ادارات تبدیل شوند. همه شان در زندگی آنقدر شکست خورده اند تا چیزی برای تعریف برای یکدیگر داشته باشند. یک خستگی مفید وجود دارد که تو را از نفس می اندازد، و یک خستگی ویرانگر که تو را وا می دارد آه بکشی. خستگی میانسالی، از نوع دوم است.
میانسالی کارگر، پایان وظایف وی در قبال طبیعت به عنوان یک حیوان تولید مثل کننده و آغاز وظایف وی در قبال جامعه به عنوان یک حیوان زحمتکش است.
#امین_قضایی
میانسالی کارگران با این سئوال آغاز می شود: آیا خسته نشدیم از بس خسته شدیم؟ طبقه کارگر به خصوص اگر مانوفاکتور باشد، در میانسالی دست از زندگی برخواهد داشت. او به معنای تحت الفظی کلمه متوقف می شود. او دیگر نه آلفای گله میمون های بی دم است، نه بزرگ خاندان، نه از سران قبیله، نه پدر خانواده، نه استادکار و کهنه کار حرفه ای و نه هیچ چیزی که تا همین اواخر شخصیت متوهم میانسالی را به پیش برده است. او متوقف شده است، زیرا دنیا پیشتر برای او متوقف شده است. او برای فرزندان پول توجیبی، برای صاحبخانه اش اجاره ماهیانه، برای اداره اش فیش حقوق و برای زنش بابای بچه هاست. او به تمامی پوچی های جهان تبدیل شده است. او دونده ای است که خط پایان را گم کرده است.
سرزنش طبقه کارگر به خاطر الکلیسم توهین بزرگی است. نوشیدن تنها سهم او از دنیاست. از عیش و نوش، برای او فقط نوش باقی مانده است.
هیچ کارگری نمی تواند به اندازه کافی الکلی باشد، او هر قدر هم که خرخور باشد نمی تواند به آن اندازه که عرق ریخته است، عرق بنوشد. او هرگز به همان اندازه که نادیده گرفته شده است، جهان را فراموش نخواهد کرد.
از وقتی مردان به پروتکتور تبدیل شدند، هزاران سال است که همچنان رژه می روند. یا در صفوف کار هستند یا در صفوف جنگ بدون اینکه یک نفرشان بداند که واقعا از چه چیز قرار است محافظت کنند. همیشه یک چیز لعنتی مانند ناموس و ارباب و وطن برای محافظت کردن بوده تا برای آنها رژه بروند. این احمق ترین گونه جانوری، با احمقانه ترین کلمات مانند غیرت، شرافت و مردانگی خود را فریفته است. در نهایت یا چلاق و علیل و موجی از جنگ برگشته اند یا خسته و کوفته با یک کیلو نارنگی از سر کار. این موجود را باید به خاطر اهانت به بشریت، برای همیشه از سر راه برداشت.
میانسالی پایان این رژه است و بعد از این همه رژه، به کنج میکده ها، پاب ها و عرق خوری ها می خزند و منتظر می مانند تا روزی به مشتری همیشگی بیمارستان ها، خانه های سالمندان و ادارات تبدیل شوند. همه شان در زندگی آنقدر شکست خورده اند تا چیزی برای تعریف برای یکدیگر داشته باشند. یک خستگی مفید وجود دارد که تو را از نفس می اندازد، و یک خستگی ویرانگر که تو را وا می دارد آه بکشی. خستگی میانسالی، از نوع دوم است.
میانسالی کارگر، پایان وظایف وی در قبال طبیعت به عنوان یک حیوان تولید مثل کننده و آغاز وظایف وی در قبال جامعه به عنوان یک حیوان زحمتکش است.
#امین_قضایی