🔴 تعرض به یک تجمع و سکوت جامعه!!!
✍ آتوسا شهریاری، فعال صنفی البرز
امروز پنج شنبه ۲۰ اردیبهشت ۹۷، تعدادی از فرهنگیان شاغل و بازنشسته بنا به فراخوان شورای هماهنگی کانون صنفی معلمان ایران، جلوی سازمان برنامه و بودجه در بهارستان جمع شدند و خواهان #امنیت_شغلی#تحصیل_رایگان، #بهبود_کیفیت_آموزشی، #بیمه_کارآمد و ... و نیز #همسان_سازی_حقوق_معلمان شدند.
از آنجا که در هفته گذشته که #هفته_بزرگداشت_معلم !!! نام داشت، تهدید و ارعاب و احضار را در میان معلمان (نه فقط فعالین )پراکنده بودند، تعدادمان کمتر ۳۰۰ نفر بود اما به جرأت میتوان گفت که دو برابر معلمان حاضر، نیروهای امنیتی بودند که جولان میدادند و عکاسان اطلاعات که از زوایای مختلف خجالتمان دادند و عکاسی کردند.
تجمع آرام بود و شعارها در راستای خواسته هایمان. اما نیروهای لباس شخصی در معیشت و حضور نیروی انتظامی همین آرامش مان را نیز نتوانست تحمل کند و شروع کرد به متشنج کردن اوضاع.
در نهایت میگرفتند و میزدند.
روی زمین میکشیدند و بی اغراق خون بود که از سر و روی همکاران جاری بود.
چقدر خانمهای همکار را زخمی میدیدم و چقدر سعی کردیم نگذاریم آقایان را ببرند.
بعد از دو ساعت که با چند تن از دوستان توانستیم خودمان را به ایستگاه مترو برسانیم، زمین و زمان دور سرم میچرخید .
جمعیتی را دیدم که دور پارک جمع شده بودند و این صحنه ها را نظاره گر بودند و صدایشان در نیامد. رانندگان تاکسی که در این موقعیت از آب گل آلود ماهی میگرفتند و ...
اینها جمع کثیری از مردم هستند و ما همچنان در اقلیت.
ناباورانه به خانه رسیدم و روز از نو و روزی از نو.
در راه که می آمدم فکر کردم شاید این آخرین بار باشد که رفتم چرا که همراهان کم هستند. و گویی صدای حق خواهی ما به گوش نمیرسد،
اما اکنون که به خانه رسید ه ام انگار؛ «صدایی باز هم مرا میخواند...»
https://telegram.me/ettehad
✍ آتوسا شهریاری، فعال صنفی البرز
امروز پنج شنبه ۲۰ اردیبهشت ۹۷، تعدادی از فرهنگیان شاغل و بازنشسته بنا به فراخوان شورای هماهنگی کانون صنفی معلمان ایران، جلوی سازمان برنامه و بودجه در بهارستان جمع شدند و خواهان #امنیت_شغلی#تحصیل_رایگان، #بهبود_کیفیت_آموزشی، #بیمه_کارآمد و ... و نیز #همسان_سازی_حقوق_معلمان شدند.
از آنجا که در هفته گذشته که #هفته_بزرگداشت_معلم !!! نام داشت، تهدید و ارعاب و احضار را در میان معلمان (نه فقط فعالین )پراکنده بودند، تعدادمان کمتر ۳۰۰ نفر بود اما به جرأت میتوان گفت که دو برابر معلمان حاضر، نیروهای امنیتی بودند که جولان میدادند و عکاسان اطلاعات که از زوایای مختلف خجالتمان دادند و عکاسی کردند.
تجمع آرام بود و شعارها در راستای خواسته هایمان. اما نیروهای لباس شخصی در معیشت و حضور نیروی انتظامی همین آرامش مان را نیز نتوانست تحمل کند و شروع کرد به متشنج کردن اوضاع.
در نهایت میگرفتند و میزدند.
روی زمین میکشیدند و بی اغراق خون بود که از سر و روی همکاران جاری بود.
چقدر خانمهای همکار را زخمی میدیدم و چقدر سعی کردیم نگذاریم آقایان را ببرند.
بعد از دو ساعت که با چند تن از دوستان توانستیم خودمان را به ایستگاه مترو برسانیم، زمین و زمان دور سرم میچرخید .
جمعیتی را دیدم که دور پارک جمع شده بودند و این صحنه ها را نظاره گر بودند و صدایشان در نیامد. رانندگان تاکسی که در این موقعیت از آب گل آلود ماهی میگرفتند و ...
اینها جمع کثیری از مردم هستند و ما همچنان در اقلیت.
ناباورانه به خانه رسیدم و روز از نو و روزی از نو.
در راه که می آمدم فکر کردم شاید این آخرین بار باشد که رفتم چرا که همراهان کم هستند. و گویی صدای حق خواهی ما به گوش نمیرسد،
اما اکنون که به خانه رسید ه ام انگار؛ «صدایی باز هم مرا میخواند...»
https://telegram.me/ettehad
Telegram
اتحادیه آزاد کارگران ایران
ارتباط با ادمین https://t.me/Ettehadyeh20