🔴 شعری از #سید_حسن_حسینی ، کسی که نخستین جرقه #شعر_اعتراض را در من شعله ور ساخت، به مناسبت سال مرگش.
....
....
ماجرا این است کم کم کمیت بالا گرفت
جای ارزش های ما را عرضه ی کالا گرفت
احترام «یاعلی» در ذهن بازوها شکست
دست مردی خسته شد، پای ترازوها شکست
فرق مولای عدالت بار دیگر چاک خورد
خطبه های آتشین متروک ماند و خاک خورد
زیر باران های جاهل سقف تقوا نم کشید
سقف های سخت، مانند مقوا نم کشید
با کدامین سحر از دل ها محبت غیب شد؟
ناجوانمردی هنر، مردانگی ها عیب شد؟
اندک اندک قلب ها با زرپرستی خو گرفت
در هوای سیم و زر گندید و کم کم بو گرفت
غالباً قومی که از جان زرپرستی می کنند
زمره ی بیچارگان را سرپرستی می کنند
سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست
لنگی این قافله تا بامداد محشر است!
از همان دست نخستین کج روی ها پا گرفت
روح تاجرپیشگی در کالبدها جان گرفت
کارگردانان بازی باز با ما جر زدند
پنج نوبت را به نام کاسب و تاجر زدند
چار تکبیر رسا بر روح مردی خوانده شد
طفل بیداری به مکر و فوت و فن خوابانده شد
روزگار کینه پرور عشق را از یاد برد
باز چون سابق کلاه عاشقان را باد برد
http://l1l.ir/1ba3
....
....
@khamenism
https://telegram.me/joinchat/B2MpND7vXdj_QcOR9C0pCQ
....
....
ماجرا این است کم کم کمیت بالا گرفت
جای ارزش های ما را عرضه ی کالا گرفت
احترام «یاعلی» در ذهن بازوها شکست
دست مردی خسته شد، پای ترازوها شکست
فرق مولای عدالت بار دیگر چاک خورد
خطبه های آتشین متروک ماند و خاک خورد
زیر باران های جاهل سقف تقوا نم کشید
سقف های سخت، مانند مقوا نم کشید
با کدامین سحر از دل ها محبت غیب شد؟
ناجوانمردی هنر، مردانگی ها عیب شد؟
اندک اندک قلب ها با زرپرستی خو گرفت
در هوای سیم و زر گندید و کم کم بو گرفت
غالباً قومی که از جان زرپرستی می کنند
زمره ی بیچارگان را سرپرستی می کنند
سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست
لنگی این قافله تا بامداد محشر است!
از همان دست نخستین کج روی ها پا گرفت
روح تاجرپیشگی در کالبدها جان گرفت
کارگردانان بازی باز با ما جر زدند
پنج نوبت را به نام کاسب و تاجر زدند
چار تکبیر رسا بر روح مردی خوانده شد
طفل بیداری به مکر و فوت و فن خوابانده شد
روزگار کینه پرور عشق را از یاد برد
باز چون سابق کلاه عاشقان را باد برد
http://l1l.ir/1ba3
....
....
@khamenism
https://telegram.me/joinchat/B2MpND7vXdj_QcOR9C0pCQ
🔴غم نان
....
....
گفته بودند به ما
می کُشد در همه کس
غم نان
ایمان را
در شبی سرد چون مرگ
که هوا می لرزید
و تن خسته شهر
بستر برف زمستانی بود
راهی خانه شدم
من گرسنه
پدرم را دیدم
که در آن ظلمت سرد
با یخ حوض قدیمی حیاط
جنگ سختی می کرد
تا ز خون دشمن
بعد از آن جنگ وضویی سازد
پدرم بی آنکه کلامی گوید
گفت با من پسرم !
چاره مشکل ما
ایمان است
🔴 #سید_حسن_حسینی
#سید_شعرای_انقلاب
http://l1l.ir/1ba4
....
....
@khamenism
....
....
گفته بودند به ما
می کُشد در همه کس
غم نان
ایمان را
در شبی سرد چون مرگ
که هوا می لرزید
و تن خسته شهر
بستر برف زمستانی بود
راهی خانه شدم
من گرسنه
پدرم را دیدم
که در آن ظلمت سرد
با یخ حوض قدیمی حیاط
جنگ سختی می کرد
تا ز خون دشمن
بعد از آن جنگ وضویی سازد
پدرم بی آنکه کلامی گوید
گفت با من پسرم !
چاره مشکل ما
ایمان است
🔴 #سید_حسن_حسینی
#سید_شعرای_انقلاب
http://l1l.ir/1ba4
....
....
@khamenism