فلاخن||سلمان کدیور
11.3K subscribers
1.59K photos
667 videos
35 files
954 links
سلمان کدیور
نویسنده
دانش آموخته روابط بین الملل - گرایش کنترل تسلیحات

.
Download Telegram
آه پدر!
چرا باز نگشته ای
وقتی محمد رضا
از سفر فرنگش بازگشته است
بیا
تا در بانک هاو دادگاه ها
در پاستور و بهارستان و بارگاهت
آنجا که اعلی حضرتان
خانه کرده اند
دوباره انقلاب کنیم!

#سلمان_کدیور
#شعر
هزار بار می گویم

زمزمه می کنم

فریاد می کشم


من دگر

#عشق سرم نمی شود!

...

ولی آه!

دلم که می شود!




#سلمان_کدیور
#شعر
جلّادان
گیوتین را
از خط اخم تو ساختند!
#شعر
#سلمان_کدیور
....
....
@khamenism
حال من
چون حال خیابان های شهر
پر آشوب است
وقتی دلم
در معرض نیزه گاه مژگانت می لرزد
و لبانت
به قصد داغ کردن من
سرخ شده است!

#سلمان_کدیور
#شعر #عاشقانه
....
....
@khamenism
آه پدر!
چرا باز نگشته ای
وقتی محمد رضا
از سفر فرنگش بازگشته است
بیا
تا در بانک هاو دادگاه ها
در پاستور و بهارستان و بارگاهت
آنجا که اعلی حضرتان
خانه کرده اند
دوباره انقلاب کنیم!

#سلمان_کدیور
#شعر
🔴برای او که گویند چهل سال پیش گریخته است.

🔆 روح سرگردان!

گویند رفته ای
ولی من تو را
در کوچه پس کوچه های این شهر
بسیار دیده ام

دیده ام تو را که گاه
بر منبری لوکس
نهج البلاغه می خوانی
و فردای همان روز
با کراوات پاریسی ات
از رسو و راسل
حدیث قدسی نقل می کنی!

دوربین ها تو را دیده اند
که روی صندلی سبز سنا
از چرت بیست دقیقه ای پریده و
دکمه موافق فاجعه را فشرده ای

جای امضای تو را
هنوز پای فروش خام نفت خوانده اند
و مدادت را
که چوب لای چرخ سانتریفیوژها کرده است!


کسی باورش نیست
شده است شبی
میهمان بخش ویژه خبر هستی
و شبی دیگر
در استخر کاخ سعدآباد
صنعا و منامه را
به فرود چند ایرباس معامله می کنی
و به اشرف
مأموریت می دهی
که بیت المال را به عدالت
میان دربار تقسیم کند!

و روز دیگر در محکمه
شاعری را به بند می کشی
که چرا دهانش
بوی خمینی داده است
و لحظه ای بعد
پر میکنی با مشت
دهان کارگری
که از گرسنگی به فریاد است!
http://l1l.ir/3q9q

آه اعلی حضرت!
تو سرگردان ترین روح این جهانی
که در جلد این شهر
حتی در بارگاه پدرم هم
حلول کرده ای!

#سلمان_کدیور
#شعر_اعتراض

26 دی 95
.....
.....
@khamenism
امروز

تبر را گردن زدند

که چرا شقايق را بوسیده است!?

#سلیم
#شعر
....
....
@khamenism
🔴 دو سال پیش چنین روزهایی، با پلمپ سانتریفوژهای نطنز، برجام اجرایی شد.
این شعر برای آن روزها است.
....
....
🔆زمستان عجیب!


سلام آقای "تدبیر"
آقای "امید"
آقای هورا
آقای شعار
سی دی ات مبارک
چشمانمان روشن


تو امروز می خندی و من
این شاعر گریان
شعر سپیدم را
سیاه می سرایم
تا اعلام عزای "خصوصی" کنم!
و کامم را
به حلوای مرگ احمدی روشن
-که همین امروز کشته شد
تلخ کنم!


امروز همه خوشحالند
از اوباما و نتانیاهو گرفته
تا همین حاجی شهرمان
که سجده شکر کرد
"خدا را شکر امروز
بنز ارزان می شود"
و دلّالی که فریاد می زد:
"تا مرغ ارزان هست
زندگی باید کرد"
و شلیته ای خنده که
" ساپورت پوستی
با نخ بیست درصد چند؟"



بخند!
به آرزویت رسیدی
دیگر
سانتریفیوژها نمی چرخند
سانتریفیوژها
از پشت تیر خورده اند
و امروز آمانو
دهان معصومشان را پلمپ کرد
تا کیک زرد دهیم و
اوره(!) بسازیم هر دم!



خیالتان تخت
سانتریفیوژها
آرام
در تابوت مصلحت خفته اند!
تا شما هر روز
به رقص ثانیه ها بچرخید
و برایشان
فاتحه سعدآباد بخوانید!
خیالتان راحت
خِرخِرهء قُم
در دست "نیویورکی"هاست
با آن لبخند های شیرین و
ریش های پرفسوری‌شان!



نگران خزانه خالی نباش
قرار است بابا "کری"
یک مشت دلار کثیف
به قیمت تحفه "نطنز"
برایتان حواله کند قسطی
تا خزانه چشم های ما
لبریز شود از درد!

دیگر غم مخور
"هل من ناصر"ت را شنیدند
روزگار کشور سیاه نیست!
سیاه
حال پدرم بود
-هم او که هشت سال خردلِ ساختِ برلین را خورد -
هم او که امروز روی ویلچر
نوش داروی ساخت مرکل را تُف کرد
و اندکی بعد
با دیدن فُردوی خاموش
تشنج کرد و لحظه ای جان داد!
سیاه
روزگار مادر بود
که گوشه روسری در دهان می برد
تا دشمن
صدای دردش را نفهد آقا!
سیاه
حال مردم خان العسل است
که توله سگ های سعودی از این پس
بیشتر زهر خوردشان خواهند داد
سیاه
حال زنان الزهرا است
که قرار است
پشت دروازه های سوخته شهر
به دیوار تاریخ
میخکوبشان کنند!
سیاه
حال
شعر سپید من است
که قصد انتحار
میان خفته ها کرده است!



چه زمستان عجیبی
دست‌ها در جیب
به ترس خروج
دهان ها بسته
ز سوز سکوت
زبان ها مسلول
ز بیم یک فریاد
و چشم ها افتان
چو کور یک بی داد!


 چه زمستان عجیبی
با نه دی شور گیرد و
در سی دِی مُهر بر دهانش کوبد!

چه زمستان عجیبی
سروها یخ بسته و
پسته های رفسنجان
شکوفه داده اند امروز
چه زمستان عجیبی!

📍30دی 94

#سلمان_کدیور
#شعر
.....
.....
@khamenism
روی دیوارهای این شهر
این زیبای کریه
این قبرستان زندگان
این پرهیاهوی سر در گریبان
که کوچه گانش
لبریز از خنده های خاموش و
چراغ های دروغین است
نگاشته اند قانون حیات را:
«سکوت کن
سکوت کن
تا بمانی»!

📍#سلمان_کدیور
#شعر
....
....
@khamenism
به پای روزها

گوی سنگین آفتاب بسته اند

تا نگذرد فراق و من

نبینم روی  چون ماه تو را!

#سلمان_كديور
#شعر
از من نپرس «چه خبر؟»
جز تو چیزی مهم نیست
چون تو شیرین ترین خبرم هستی
و گنجینه های دنیا بعد از تو
ذرات غبارند
از وقتی تو را شناختم
رؤیای سپیده دم و سیمای گل و رنگ درختان را به یاد ندارم
صدای دریا و نوای موج و آوای باران را به یاد ندارم
ای تقدیری که در روحِ روح خانه کرده ای و شکل زمان را ترسیم می کنی
و روزم را با تار و پود عشق می بافی
از من نپرس که «چه خبر؟»

#سعاد_الصباح
#شعر
دوست داشتنت را
از سالی به سال دیگری
جا‌به جا می‌کنم!
مثل دانش ‌آموزی
که مشقش را
 در دفتری تازه
پاک نویس می کند...!
صدای تو،
عطر تو،
نامه‌‌های تو
شماره تلفن تو و صندوق پستی تو را هم
منتقل می‌کنم
و می‌آویزمشان به کمد سال جدید
اقامت دائمی قلبم را
 به تو می دهم
تو را دوست دارم
و هرگز رهایت نمی ‌کنم!
بر برگه‏‌ی تقویم آخرین روزِ سال
در آغوش می‌گیرمت
و در چهار فصل سال
می‌‌چرخانمت


#شعر
#نزار_قبانی
.....
.....
@Falaakhon
عشق تو کودکی بازیگوش است

همه در خواب فرو می‌روند

و او بیدار می‌ماند

کودکی که بر اشک‌هایش ناتوانم

عشق تو یکه و تنها قد می‌کشد

آن‌سان که باغ‌ها گل می‌دهند

آن‌سان که شقایق‌های سرخ

بر درگاه خانه‌ها می‌رویند

آن‌گونه که بادام و

صنوبر بر دامنه‌ کوه سبز می‌شوند

آن‌گونه که حلاوت در هلو جریان می‌یابد

#نزار_قبانی
#شعر
....
....
@Falaakhon
🔆 روح سرگردان!

گویند گریخته ای
ولیک تو را
در کوچه پس کوچه های این شهر
بسیار دیده ام

دیده ام تو را که گاه
بر منبری لوکس
عرفان می گویی
و تفسیر می کنی آیات قرآن مطلا را
و فردای همان روز
با کراوات پاریسی ات
از رسو و راسل
حدیث قدسی نقل می کنی!

دوربین ها تو را دیده اند
که روی صندلی سبز سنا
از چرت بیست دقیقه ای پریده و
دکمه موافق فاجعه را فشرده ای

حتی دیده دست فروشی
که پشت شیشه دودی یک بنز
کیهان و شرق و جوان می خوانی!

چه بسیار نام تو را
روی برگه آراء یافته اند
و جای امضایت
پای فروش خام نفت
و مدادت
که چوب لای چرخ سانتریفیوژها کرده است!

شده است شبی
میهمان بخش ویژه خبر هستی
و شبی دیگر
در استخر کاخ سعدآباد
و به اشرف
مأموریت می دهی
که بیت المال را به عدالت
میان دربار تقسیم کند!

و دیگر روز در محکمه
شاعری را بند می کشی
که چرا دهانش
بوی #خمینی داده است
و لحظه ای بعد
پر میکنی با مشت
دهان کارگری
که از گرسنگی به فریاد است!

آه اعلی حضرت!
تو سرگردان ترین روح این جهانی
که در جلد این شهر
حتی در بارگاه پدرم هم
حلول کرده ای!

#سلمان_کدیور
#شعر_اعتراض

.....
.....
@Falaakhon
آه پدر!
چرا باز نگشته ای
وقتی محمد رضا
از سفر فرنگش بازگشته است
بیا
تا در بانک هاو دادگاه ها
در پاستور و بهارستان و بارگاهت
آنجا که اعلی حضرتان
خانه کرده اند
دوباره انقلاب کنیم!

#سلمان_کدیور
#شعر
....
....
@Falaakhon
🔹 خطّ ممتد
🔸 محمدکاظم کاظمی

ولی انسان چنان پیشی گرفت از دیو و از دد هم
که صاف از بیم او جنّ و ملک خواندند «اشهد» هم

کتاب آمد، رسول آمد، امام آمد، فقیه آمد
ولی هر «آمد آمد» گوییا دارد «نیامد» هم

ظلوم انسان، جهول انسان، کفور انسان، حسود انسان
تو ای انسان، در این بازی شدی شیطان ارشد هم

بر اندامش بدان‌سان پوستینِ چپّه پوشاندی
که دین خویش را نشناخت حتی شخص ایزد هم

چنان این حلقه را بر خلق مؤمن تنگ گرداندی
که هنگام گزینش پشتِ در می‌مانَد احمد هم

به آیینی خیابان خدا را خط‌کشی کردی
که عابر وقت ناچاری گذشت از خطّ ممتد هم

بترس از تیغ خویش آن دم که با خون شسته گردد خون
بترس از عدل خود روزی که از حد بگذرد «حد» هم

کلوخی چند روی هم بنه، بندی فراهم کن
که زور سیل شوخی نیست، شاید بشکند سد هم

مشهد، ۱۳ آذر ۱۳۹۸

#شعر_کاظمی
#خط_ممتد
@asarkazemi
📜ایران فرهنگی جذاب تر از ایران موشکی!
"تاملی درباره برندینگ ایران امروز"

📔 حتما حاج قاسم ها نماد عزت ما هستند و چون ایران در معرض تهدید دائمی است به #موشک هم نیاز مبرم داریم ولی توسعه یک فکر در جوامع نیازمند مشهورسازی و توسعه آثار #متفکران و شعرا و اهل علم است.

👈 همین امروز هم اگر به #ایران_فرهنگی که جغرافیایی به وسعت دهها کشور را شامل می شود بروید، آنچه از ما باقی مانده و با وجود تفاوت زبانی، همچنان زنده است و زمزمه می شود #شعر است.

💠 اشعاری با محتوای #عرفانی که متصوفه مسلمان، روح بلند انسانیت و مکارم اخلاقی و #سلوک الي الله را در قالب نظم و نثر درآورده و این معانی فطری و همه پسند را به اقصی نقاط جهان #صادر کرده اند.

اگر نگارنده همین حالا هم در مدارس دینی دیوبند و بریلوی #پاکستان، اشعار #سعدی را جزء کتب درسی می بیند، چه جای تعجب است؟ انتظار داریم مباحث سیاسی یا منازعات خسته کننده کلامی طرفداران گسترده ای بیابند یا اختلافات طبیعی فقهی مورد استقبال واقع شوند؟

⭕️ انقلاب اسلامی بشدت از این مشکل رنج می برد که به مدیریت #تصویر خود در جهان توجه نداشته است و شاید بتوان گفت از باب انفعال درگیر مسائلی شده که بعد #فعال او را تحت الشعاع قرار داده است. نمی گویم #استبکارستیزی برای مردمان جذاب نیست که اتفاقا هست ولی آموزه هایی که به #زندگی نزدیک ترند بیشتر مورد پسند اند تا جنگ و درگیری.

💎 گنجینه بزرگ عرفانی و صوفیانه ما، اشعار پرمضمون، بزرگان علم و ادب و.. در #برندینگ ایران امروز باید بیشتر مورد توجه باشند. چیزی که #ترکیه بدون این پشتوانه ولی سعی دارد بدان عنوان خود را بشناساند و ما از آن غافلیم!
📍 @komeilialireza
Audio
بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ
اما چه زندگی که نیامد به کار مرگ

برخاست گرد پیری ام از شاهراه عمر
معلوم شد که می رسد اینک سوار مرگ

بردیم مرده مرده به سر بس که زندگی
امروز نیستیم غریب دیار مرگ

فارغ ز اضطراب معیشت نمی شود
با خویشتن کسی ندهد تا قرار مرگ

با هر دو پا به دام فتادم چو‌ قد خمید
پشت دوتاست خمّ کمند شکار مرگ

«واعظ» مرا نه پشت خم از ضعف پیری است
قد کرده ام دو تا که روم زیر بار مرگ

#شعر_واعظ
#خوانش_استاد_ساعد_باقری


@golestanehekmat
شب قدر
محمدکاظم کاظمی
🔹 شب قدر
🔸 محمدکاظم کاظمی

ـ شب قدر است، شود سال دگر زنده نباشی
سعی کن ای پسر خوب که شرمنده نباشی

بندۀ منتخب حضرت رحمان که نبودی
می‌شود حداقل بندۀ یک بنده نباشی...

دختر خوب! تو کم از پسر خوب چه داری؟
سعی کن پیش برادر که سرافکنده نباشی
***
ـ پدرم! حرف شما خوب، ولی می‌شود آیا
این قدر خشک و نصیحتگر و یک‌دنده نباشی؟

فکر پروندۀ مایی؟ دمتان گرم، ولی ما
نگرانیم شما «فاقد پرونده» نباشی

شب قدر است، تو صد سال دگر زنده بمانی
و به شطرنج جهان، مهرۀ بازنده نباشی

صد شب قدر دگر می‌رسد و می‌رود اما
اوج شرمندگی این است که شرمنده نباشی
۳۰ تیر ۹۳، بامداد شب قدر

#شعر_کاظمی
#شب_قدر
@mkazemkazemi
بهمنی
قند پارسی
🔹دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی‌است
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است
🔺تاملی بر یک غزل از شاعر پیشکسوت محمدعلی بهمنی
🔻نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔸تهیه‌کننده و گوینده: زینب بیات
🔹کارگاه شعر: اسماعیل امینی
#قند_پارسی
#شعر
#بهمنی
#وطن_فارسی
@zaynabbayat