فلاخن||سلمان کدیور
✳️ «پس از بیست سال» به چاپ دوم رسید. «پس از بیست سال» رمانی تاریخی مذهبی است که وقایع مهم تاریخ اسلام از به خلافت رسیدن امام علی(ع) تا قیام عاشورا را روایت میکند. اتفاقات جنگ صفین از درخشانترین فرازهای کتاب هستند و همچنین یاران امام علی (ع) از جمله ابوذر…
✳️ چند نکته در باب چاپ دوم پس از بیست سال
....
....
🔶راستش را بخواهید هیچوقت فکر نمی کردم #پس_از_بیست_سال به چاپ دوم برسد، به علل مختلف از جمله وضعیت ناامید کننده نشر و قیمت کتاب و قطر و عدم حوصله خوانندگان و البته نخستین تجربه من بودن. اما به لطف امیرالمؤمنین این اتفاق افتاد و خب خداوند را شاکرم.
🔶در این مدت چند ماهه پیگیر نظرات خوانندگان عزیز بودم و بسیار شرمنده کارگری می شدم که می گفت دستمزدش را بدهند، کتاب را می خرد، یا عزیزی که پیام می داد منتظر واریز یارانه است. می خواهم بدانید بیش از شما من نویسنده معذب هستم بخاطر این وضعیت، که ناشر را هم سخت تحت فشار گذاشته است.
🔶دوستان بسیاری هم که کتاب را خواندند و نظرات لطف و محبت خودشان را منتشر کردند از آنها نیز سپاسگزارم. که بسیار قدردان اعتماد شما هستم.
🔶پس از بیست سال برای من یک جهان بینی و یک #فلسفه_حیات است، نه صرفا یک #رمان . سعی کردم دست شمای مخاطب را بگیرم، سوار بر مرغ خیال کنم و به هزار و چند صد سال پیش ببرم تا جهانی را که صرفا از آن شنیده بودید، حالا شهود کنید که شهود فرای دیدن است.
🔶 نویسنده وقتی از تاریخ می گوید، هدفش ابدا ذکر گذشته ای که تمام شده نیست، بلکه هدف او ساخت آینده است.
🔶تلاش کردم در حد وسع اندک و روح کوچکم، به روحی عظیم و اقیانوسی متلاطم به نام علی ابن ابی طالب نزدیک شوم، تا با رویت او، آینده را طرح کنیم، همانند شبنمی که امیدوار است، به ملاقات و شرح جمال آفتاب. و این ریشه نقایصی است که در کار موجود است. که قطره شبنم کجا و هیبت آفتاب کجا؟ بحر کجا و کوزه کجا ؟
🔶از سال 93 که کار را شروع کردم و یکبار آن را دور ریختم و 94 که با عزیزانم در #شهرستان_ادب و #مدرسه_رمان دوباره آغاز کردم، تا اواخر 97 که کار بیرون آمد، خود من نیز تحت تاثیر قصه، تطورات بسیاری را تجربه کردم، و همیشه احساس میکنم خواننده نیز همان احساس مرا خواهد داشت.
🔶احساس میکنم هرجا خشمگین شده ام، خواننده نیز چنین می شود و هر گاه سطوری را با چشمان اشکبار نوشته ام، خواننده هم حین خواندنش بغض می کند، و هر گاه نعره کشیده و غمگین به کنجی خزیده ام، خواننده نیز مغموم می شود. نمیدانم شاید اشتباه کنم، اما این حس همواره حین نوشتن، با من بود.
🔶 امید که این قلیل، مقبول مولای ما علی ابن ابی طالب افتد. ان شاءالله
#سلمان_کدیور
....
....
@Falaakhon
....
....
🔶راستش را بخواهید هیچوقت فکر نمی کردم #پس_از_بیست_سال به چاپ دوم برسد، به علل مختلف از جمله وضعیت ناامید کننده نشر و قیمت کتاب و قطر و عدم حوصله خوانندگان و البته نخستین تجربه من بودن. اما به لطف امیرالمؤمنین این اتفاق افتاد و خب خداوند را شاکرم.
🔶در این مدت چند ماهه پیگیر نظرات خوانندگان عزیز بودم و بسیار شرمنده کارگری می شدم که می گفت دستمزدش را بدهند، کتاب را می خرد، یا عزیزی که پیام می داد منتظر واریز یارانه است. می خواهم بدانید بیش از شما من نویسنده معذب هستم بخاطر این وضعیت، که ناشر را هم سخت تحت فشار گذاشته است.
🔶دوستان بسیاری هم که کتاب را خواندند و نظرات لطف و محبت خودشان را منتشر کردند از آنها نیز سپاسگزارم. که بسیار قدردان اعتماد شما هستم.
🔶پس از بیست سال برای من یک جهان بینی و یک #فلسفه_حیات است، نه صرفا یک #رمان . سعی کردم دست شمای مخاطب را بگیرم، سوار بر مرغ خیال کنم و به هزار و چند صد سال پیش ببرم تا جهانی را که صرفا از آن شنیده بودید، حالا شهود کنید که شهود فرای دیدن است.
🔶 نویسنده وقتی از تاریخ می گوید، هدفش ابدا ذکر گذشته ای که تمام شده نیست، بلکه هدف او ساخت آینده است.
🔶تلاش کردم در حد وسع اندک و روح کوچکم، به روحی عظیم و اقیانوسی متلاطم به نام علی ابن ابی طالب نزدیک شوم، تا با رویت او، آینده را طرح کنیم، همانند شبنمی که امیدوار است، به ملاقات و شرح جمال آفتاب. و این ریشه نقایصی است که در کار موجود است. که قطره شبنم کجا و هیبت آفتاب کجا؟ بحر کجا و کوزه کجا ؟
🔶از سال 93 که کار را شروع کردم و یکبار آن را دور ریختم و 94 که با عزیزانم در #شهرستان_ادب و #مدرسه_رمان دوباره آغاز کردم، تا اواخر 97 که کار بیرون آمد، خود من نیز تحت تاثیر قصه، تطورات بسیاری را تجربه کردم، و همیشه احساس میکنم خواننده نیز همان احساس مرا خواهد داشت.
🔶احساس میکنم هرجا خشمگین شده ام، خواننده نیز چنین می شود و هر گاه سطوری را با چشمان اشکبار نوشته ام، خواننده هم حین خواندنش بغض می کند، و هر گاه نعره کشیده و غمگین به کنجی خزیده ام، خواننده نیز مغموم می شود. نمیدانم شاید اشتباه کنم، اما این حس همواره حین نوشتن، با من بود.
🔶 امید که این قلیل، مقبول مولای ما علی ابن ابی طالب افتد. ان شاءالله
#سلمان_کدیور
....
....
@Falaakhon