#محمدرضا_زائرى
🔴شترسواري دموكراسي، دولا دولا نمي شود!
....
دوستان اصولگرا، رفقاي انقلابي، عزيزان حزب اللهي، جامعه محترم مدرسين، جامعه محترم روحانيت مبارز، جمعيت هاي مختلف و جبهه هاي رنگارنگ كوچك و بزرگ سياسي! همه بايد بياموزيم و بفهميم كه هر انتخاب ما اقتضائات و پيامدهايي دارد كه خواسته يا ناخواسته بايد بپذيريم و پايشان بايستيم.
در تصميم هاي شخصي، زندگي خانوادگي و مسايل اجتماعي هميشه بايد به خاطر داشته باشيم كه نمي شود هم خدا را بخواهيم و هم خرما را!
اگر دموكراسي را به هر دليل پذيرفتيم و شعارش را داديم و مدالش را به گردن آويختيم بايد اين را هم قبول كنيم كه هميشه آراي عمومي به نفع ما نيست و به قاعده "گهي زين به پشت و گهي پشت بر زين" بايد بعضي وقت ها ما مغلوب باشيم.
اگر توقع داريم وقتي رأي آورده ايم ديگران به جاي آشوب و فتنه در برابر غلبه و پيروزي ما تسليم شوند، با همان منطق و قاعده بايد بپذيريم كه وقتي ديگران رأي مي آورند و پيروز مي شوند غلبه آنان را به رسميت بشناسيم و در مقابل تصميم و نظر آنان كوتاه بياييم!
تلخ است ؟ بله، هست اما آنان نيز روزي همين تلخي را چشيده اند! دشوار است ؟ آري، اما آنان نيز روزي همين دشواري را كشيده اند!
دنده مان نرم و چشممان كور! بايد بياموزيم به جاي ناسزاگفتن و تهمت زدن و شعار دادن بنشينيم و ايرادهايمان را بررسي كنيم و به آينده بينديشيم و فكر كنيم چه طور مي شود دل مردم را به دست آورد و آرايشان را جلب كرد و روي افكار عمومي تأثير گذاشت؟
اين كه وقتي رأي نياورده ايم پيروزي طرف مقابل را نفوذ دشمن قلمداد كنيم و با خشم و غضب به فحاشي و توهين بپردازيم با كدام منطق و معيار ديني و انساني سازگار است ؟ ناسلامتي ما قرار است الگوي مردمسالاري ديني را به دنيا ارائه دهيم و ديگران را دعوت كنيم كه بيايند و مثل ما بشوند!
همه سرمايه جمهوري اسلامي و دستاورد انقلاب و افتخار امام راحل اين است كه توانسته مدلي عرضه نمايد كه ميان مباني مشروعيت ديني و اصول دموكراسي بشري جمع كند.
اكنون با تجربه اي سي و چند ساله مخصوصا بين كشورهاي منطقه و در فضاي بعد از حضور ترامپ و رسوايي داعش اين بزرگترين وجه مميزه و ارزش افزوده ماست.
اين روزها رفتار و گفتار برخي دوستان مدعي اصولگرايي و ارزش مداري در تخريب دولت آقاي روحاني و جناح اصلاح طلب شديدا باعث تأسف و شرمندگي است.
گذشته از اين كه برخي از واكنشها و رويكردها اصلا توجيه شرعي و اخلاقي ندارد هميشه در اين گونه موارد جاي يك پرسش جدي خالي است؛ آيا اين رييس جمهوري در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي رأي آورده و با اكثريت آراي عمومي به اين جايگاه رسيده است ؟
اگر آري كه اين بازي ها چيست؟ خوشتان نمي آيد زحمت بكشيد و به تعبير ظريف و دقيق رهبر معظم انقلاب برويد كاري كنيد كه مردم راي شما را بپذيرند و به شما تمايل و گرايش پيدا كنند!
آن وقت البته ديگر امامان جمعه هاي ما نمي توانند هر طور دلشان خواست حرف بزنند، آن وقت سخنگوي يك قوه ما نمي تواند هر طور دلش خواست مصاحبه كند، آن وقت ديگر فرمانده نظامي و امنيتي ما نمي تواند سخنراني سياسي داشته باشد! آن وقت ديگر همه ما مجبوريم به مخاطبان خود احترام بگذاريم و نمي توانيم هنرمندان و نخبگان را مشتي مطرب و رقاص بخوانيم!
اگر هم قرار است روال و مشي نظام نوعي ديكتاتوري ديني باشد و فقط شما و جريان مورد علاقه شما و كانديداي مورد نظر شما به حاكميت و قدرت برسد كه خوب، راحت حرف دلتان را بزنيد و به صراحت بگوييد تا امثال من هم تكليف خودمان را بدانيم!
چه قدر مگر من ديگر مي توانم در مقابل جوانان و نخبگان و دانشجويان توجيه كنم و جواب سربالا بدهم؟
اگر رويكرد و ادبيات امثال آقاي سعيد قاسمي منش انقلاب و منطق حزب الله است، من نه انقلابي هستم و نه حزب اللهي! و اگر نيست - كه من معتقدم نيست - لطفا قاطعانه و جدي، خط و جبهه خودتان را جدا كنيد و موضع خود را آشكارا بر زبان آوريد و در عمل نشان دهيد!
….
….
@khamenism
https://telegram.me/morzaeri
🔴شترسواري دموكراسي، دولا دولا نمي شود!
....
دوستان اصولگرا، رفقاي انقلابي، عزيزان حزب اللهي، جامعه محترم مدرسين، جامعه محترم روحانيت مبارز، جمعيت هاي مختلف و جبهه هاي رنگارنگ كوچك و بزرگ سياسي! همه بايد بياموزيم و بفهميم كه هر انتخاب ما اقتضائات و پيامدهايي دارد كه خواسته يا ناخواسته بايد بپذيريم و پايشان بايستيم.
در تصميم هاي شخصي، زندگي خانوادگي و مسايل اجتماعي هميشه بايد به خاطر داشته باشيم كه نمي شود هم خدا را بخواهيم و هم خرما را!
اگر دموكراسي را به هر دليل پذيرفتيم و شعارش را داديم و مدالش را به گردن آويختيم بايد اين را هم قبول كنيم كه هميشه آراي عمومي به نفع ما نيست و به قاعده "گهي زين به پشت و گهي پشت بر زين" بايد بعضي وقت ها ما مغلوب باشيم.
اگر توقع داريم وقتي رأي آورده ايم ديگران به جاي آشوب و فتنه در برابر غلبه و پيروزي ما تسليم شوند، با همان منطق و قاعده بايد بپذيريم كه وقتي ديگران رأي مي آورند و پيروز مي شوند غلبه آنان را به رسميت بشناسيم و در مقابل تصميم و نظر آنان كوتاه بياييم!
تلخ است ؟ بله، هست اما آنان نيز روزي همين تلخي را چشيده اند! دشوار است ؟ آري، اما آنان نيز روزي همين دشواري را كشيده اند!
دنده مان نرم و چشممان كور! بايد بياموزيم به جاي ناسزاگفتن و تهمت زدن و شعار دادن بنشينيم و ايرادهايمان را بررسي كنيم و به آينده بينديشيم و فكر كنيم چه طور مي شود دل مردم را به دست آورد و آرايشان را جلب كرد و روي افكار عمومي تأثير گذاشت؟
اين كه وقتي رأي نياورده ايم پيروزي طرف مقابل را نفوذ دشمن قلمداد كنيم و با خشم و غضب به فحاشي و توهين بپردازيم با كدام منطق و معيار ديني و انساني سازگار است ؟ ناسلامتي ما قرار است الگوي مردمسالاري ديني را به دنيا ارائه دهيم و ديگران را دعوت كنيم كه بيايند و مثل ما بشوند!
همه سرمايه جمهوري اسلامي و دستاورد انقلاب و افتخار امام راحل اين است كه توانسته مدلي عرضه نمايد كه ميان مباني مشروعيت ديني و اصول دموكراسي بشري جمع كند.
اكنون با تجربه اي سي و چند ساله مخصوصا بين كشورهاي منطقه و در فضاي بعد از حضور ترامپ و رسوايي داعش اين بزرگترين وجه مميزه و ارزش افزوده ماست.
اين روزها رفتار و گفتار برخي دوستان مدعي اصولگرايي و ارزش مداري در تخريب دولت آقاي روحاني و جناح اصلاح طلب شديدا باعث تأسف و شرمندگي است.
گذشته از اين كه برخي از واكنشها و رويكردها اصلا توجيه شرعي و اخلاقي ندارد هميشه در اين گونه موارد جاي يك پرسش جدي خالي است؛ آيا اين رييس جمهوري در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي رأي آورده و با اكثريت آراي عمومي به اين جايگاه رسيده است ؟
اگر آري كه اين بازي ها چيست؟ خوشتان نمي آيد زحمت بكشيد و به تعبير ظريف و دقيق رهبر معظم انقلاب برويد كاري كنيد كه مردم راي شما را بپذيرند و به شما تمايل و گرايش پيدا كنند!
آن وقت البته ديگر امامان جمعه هاي ما نمي توانند هر طور دلشان خواست حرف بزنند، آن وقت سخنگوي يك قوه ما نمي تواند هر طور دلش خواست مصاحبه كند، آن وقت ديگر فرمانده نظامي و امنيتي ما نمي تواند سخنراني سياسي داشته باشد! آن وقت ديگر همه ما مجبوريم به مخاطبان خود احترام بگذاريم و نمي توانيم هنرمندان و نخبگان را مشتي مطرب و رقاص بخوانيم!
اگر هم قرار است روال و مشي نظام نوعي ديكتاتوري ديني باشد و فقط شما و جريان مورد علاقه شما و كانديداي مورد نظر شما به حاكميت و قدرت برسد كه خوب، راحت حرف دلتان را بزنيد و به صراحت بگوييد تا امثال من هم تكليف خودمان را بدانيم!
چه قدر مگر من ديگر مي توانم در مقابل جوانان و نخبگان و دانشجويان توجيه كنم و جواب سربالا بدهم؟
اگر رويكرد و ادبيات امثال آقاي سعيد قاسمي منش انقلاب و منطق حزب الله است، من نه انقلابي هستم و نه حزب اللهي! و اگر نيست - كه من معتقدم نيست - لطفا قاطعانه و جدي، خط و جبهه خودتان را جدا كنيد و موضع خود را آشكارا بر زبان آوريد و در عمل نشان دهيد!
….
….
@khamenism
https://telegram.me/morzaeri
🔴شكاف گفتماني و اختلال در مفاهمه!
#محمدرضا_زائرى
https://telegram.me/morzaeri
.....
....
وقتي در سال ٧٦ تيزر تبليغاتي آقاي ناطق نوري با صحنه هايي از زندان اوين و اشاره به سابقه مبارزه ايشان پخش شد اما بازخورد مثبتي نداشت علامت سؤال بزرگي در ذهن من ايجاد شد.
چه شده و چه اتفاقي در حال رخ دادن است كه مخاطب جديد تصويري از آقاي خاتمي را با عباي شكلاتي و انگشتر فيروزه اي و لبخند مي پسندد ولي برايش آن سابقه رنج و مجاهدت چندان مهم نيست؟
در آن مقطع زماني تحولات عظيمي در حال رخ دادن بود و نسل جديد داشت به سرعت پوست مي انداخت و تغيير مي كرد و دگرگوني خودش را نشان مي داد.
البته موضوع پيچيده تر و عميق تر از تغيير نگرش به هنجارهاي حاكم بود و هست، اما به هر حال از آن زمان تا كنون، به مرور ادبيات وزبان و معيارها و فضاي ذهني اين مخاطب به طور جدي تغيير كرده اما مشكل اينجاست كه بسياري از بزرگان و مسؤولان و عالمان و مديران جامعه نه تنها نمي توانند رويكرد و زبان و ادبيات خود را با اين مخاطب سازگار كنند، بلكه -بدتر و خطرناكتر از آن- حتى تغيير و تحول مخاطب را درك نكرده اند!
به مخاطبي كه هيچ مشكلي با دزد ندارد هشدار مي دهند كه مراقب دزدها باشد و كسي را كه هيچ تعلقي به خانه خود ندارد تهديد مي كنند كه اگر چنين باشي و چنان كني از خانه بيرونت مي كنيم!
چيزي كه اكنون بايد فهميد و درك كرد اين است كه در چنين شرايطي نخست بايد اين مخاطب شما را بپسندد و بخواهد تا بعد از آن نسبت به پيام هاي شما واكنش مثبت نشان دهد.
در واقع اكنون محور ارزشها شماييد و علاقه مخاطب به شما تعيين كننده است كه چه چيزي خوب و مثبت است و چه چيزي بد و منفي! در دوراني كه مرجعيت اجتماعي به جاي معلم و پيرمراد و شيخ و استاد به ستاره هاي سينمايي و چهره هاي ورزشي منتقل شده معيار ارزش و ضد ارزش سبك زندگي و شيوه رفتار و گفتار اين چهره هاست و خلاصه "هر چه آن خسرو كند شيرين بود"!
مخاطب اگر شما را نپسندد ارزشهايي كه به آن دعوت مي كنيد نخواهد پسنديد و ضد ارزشهايي كه از آن بد مي گوييد بد نخواهد دانست.
مي گوييد نفوذ دشمن ؟ طرف چون از شما متنفر است مي گويد اشكال ندارد! مي گوييد وابستگي ! طرف مي گويد حاضرم وابسته باشم به كوري چشم تو! حرص مي خوريد و مي گوييد اهداف بيگانه و غربزدگي ! طرف مي گويد از لج تو هم كه شده حاضرم و استقبال هم مي كنم!
يكي از ايرادهاي گفتمان دعوت به حيا و عفاف و تبليغ حجاب و چادر همين است كه چون صاحبان اين دعوت بين بخشي از مخاطبان مقبوليت ندارند هرچه بيشتر از اين مفاهيم سخن مي گويند كمتر نتيجه مي گيرند!
اين فاصله ادبيات و شكاف گفتماني نتيجه تفاوت ارزشها و هنجارهاست! به دختر جوان مي گويند آيا مي فهمي اين طور لباس پوشيدن يعني چه؟! و توقع دارند طرف بلرزد و بترسد و جابزند و شرم كند! زيرا گوينده و فرستنده در فضاي گفتماني خود و از حال و هواي پنجاه سال قبل صحبت مي كند اما شنونده با گوشي پنجاه سال بعد و از حال و هوايي ديگر مي شنود! و در واقع زبان حالش اين است كه اصلا من همه اين كارها را كرده ام تا به همان "فلان" ها شبيه بشوم!
مخاطب اين پيام ها در دنيايي كه تن محور است و با ارزشهاي نظام ليبرال به آزادي فردي و انسان گرايي و اصالت لذت تربيت شده و شكل گرفته و تربيت شده مي شنود و از اين رو چه بسا مثلا شباهت به آن "فلان" ها را چندان بد و ناپسند هم نداند!
اين است كه بايد ابتدا كاري كنيد كه مخاطب شما را بپسندد و دوست داشته باشد و آن وقت اگر بگوييد خيار سبز زرد است و موز زرد سياه است خواهد پذيرفت! بگوييد صبحانه به جاي نان و پنير بهتر است كه برنج و مربا بخوري خواهد خورد! بگوييد بايد تمام زندگي ات را براي سوريه بدهي خواهد داد!
وقتي مخاطب از قيافه من حالش بد مي شود و ريخت من را هم نمي تواند تحمل كند آن وقت نه تنها نقل مصاحبه من براي او مفيد نيست بلكه بدتر از آن هر چه بيشتر تلويزيون من را نشان دهد و راديو صداي من را پخش كند اثر منفي و موضع نفي مخاطب شديدتر مي شود!
چرا متوجه نيستيم؟ زبان و حال و هواي اين مخاطب اين نيست كه من و شما به آن سخن مي گوييم. فعلا يادگرفتن زبان اين مخاطب جديد و سخن گفتن به زبان او طلبمان! نخست بايد اين زبان را فهميد و درك كرد و بالاتر و مهمتر از آن اصل اين تحول و تغيير را باور داشت و به رسميت شناخت!
....
....
@khamenism
#محمدرضا_زائرى
https://telegram.me/morzaeri
.....
....
وقتي در سال ٧٦ تيزر تبليغاتي آقاي ناطق نوري با صحنه هايي از زندان اوين و اشاره به سابقه مبارزه ايشان پخش شد اما بازخورد مثبتي نداشت علامت سؤال بزرگي در ذهن من ايجاد شد.
چه شده و چه اتفاقي در حال رخ دادن است كه مخاطب جديد تصويري از آقاي خاتمي را با عباي شكلاتي و انگشتر فيروزه اي و لبخند مي پسندد ولي برايش آن سابقه رنج و مجاهدت چندان مهم نيست؟
در آن مقطع زماني تحولات عظيمي در حال رخ دادن بود و نسل جديد داشت به سرعت پوست مي انداخت و تغيير مي كرد و دگرگوني خودش را نشان مي داد.
البته موضوع پيچيده تر و عميق تر از تغيير نگرش به هنجارهاي حاكم بود و هست، اما به هر حال از آن زمان تا كنون، به مرور ادبيات وزبان و معيارها و فضاي ذهني اين مخاطب به طور جدي تغيير كرده اما مشكل اينجاست كه بسياري از بزرگان و مسؤولان و عالمان و مديران جامعه نه تنها نمي توانند رويكرد و زبان و ادبيات خود را با اين مخاطب سازگار كنند، بلكه -بدتر و خطرناكتر از آن- حتى تغيير و تحول مخاطب را درك نكرده اند!
به مخاطبي كه هيچ مشكلي با دزد ندارد هشدار مي دهند كه مراقب دزدها باشد و كسي را كه هيچ تعلقي به خانه خود ندارد تهديد مي كنند كه اگر چنين باشي و چنان كني از خانه بيرونت مي كنيم!
چيزي كه اكنون بايد فهميد و درك كرد اين است كه در چنين شرايطي نخست بايد اين مخاطب شما را بپسندد و بخواهد تا بعد از آن نسبت به پيام هاي شما واكنش مثبت نشان دهد.
در واقع اكنون محور ارزشها شماييد و علاقه مخاطب به شما تعيين كننده است كه چه چيزي خوب و مثبت است و چه چيزي بد و منفي! در دوراني كه مرجعيت اجتماعي به جاي معلم و پيرمراد و شيخ و استاد به ستاره هاي سينمايي و چهره هاي ورزشي منتقل شده معيار ارزش و ضد ارزش سبك زندگي و شيوه رفتار و گفتار اين چهره هاست و خلاصه "هر چه آن خسرو كند شيرين بود"!
مخاطب اگر شما را نپسندد ارزشهايي كه به آن دعوت مي كنيد نخواهد پسنديد و ضد ارزشهايي كه از آن بد مي گوييد بد نخواهد دانست.
مي گوييد نفوذ دشمن ؟ طرف چون از شما متنفر است مي گويد اشكال ندارد! مي گوييد وابستگي ! طرف مي گويد حاضرم وابسته باشم به كوري چشم تو! حرص مي خوريد و مي گوييد اهداف بيگانه و غربزدگي ! طرف مي گويد از لج تو هم كه شده حاضرم و استقبال هم مي كنم!
يكي از ايرادهاي گفتمان دعوت به حيا و عفاف و تبليغ حجاب و چادر همين است كه چون صاحبان اين دعوت بين بخشي از مخاطبان مقبوليت ندارند هرچه بيشتر از اين مفاهيم سخن مي گويند كمتر نتيجه مي گيرند!
اين فاصله ادبيات و شكاف گفتماني نتيجه تفاوت ارزشها و هنجارهاست! به دختر جوان مي گويند آيا مي فهمي اين طور لباس پوشيدن يعني چه؟! و توقع دارند طرف بلرزد و بترسد و جابزند و شرم كند! زيرا گوينده و فرستنده در فضاي گفتماني خود و از حال و هواي پنجاه سال قبل صحبت مي كند اما شنونده با گوشي پنجاه سال بعد و از حال و هوايي ديگر مي شنود! و در واقع زبان حالش اين است كه اصلا من همه اين كارها را كرده ام تا به همان "فلان" ها شبيه بشوم!
مخاطب اين پيام ها در دنيايي كه تن محور است و با ارزشهاي نظام ليبرال به آزادي فردي و انسان گرايي و اصالت لذت تربيت شده و شكل گرفته و تربيت شده مي شنود و از اين رو چه بسا مثلا شباهت به آن "فلان" ها را چندان بد و ناپسند هم نداند!
اين است كه بايد ابتدا كاري كنيد كه مخاطب شما را بپسندد و دوست داشته باشد و آن وقت اگر بگوييد خيار سبز زرد است و موز زرد سياه است خواهد پذيرفت! بگوييد صبحانه به جاي نان و پنير بهتر است كه برنج و مربا بخوري خواهد خورد! بگوييد بايد تمام زندگي ات را براي سوريه بدهي خواهد داد!
وقتي مخاطب از قيافه من حالش بد مي شود و ريخت من را هم نمي تواند تحمل كند آن وقت نه تنها نقل مصاحبه من براي او مفيد نيست بلكه بدتر از آن هر چه بيشتر تلويزيون من را نشان دهد و راديو صداي من را پخش كند اثر منفي و موضع نفي مخاطب شديدتر مي شود!
چرا متوجه نيستيم؟ زبان و حال و هواي اين مخاطب اين نيست كه من و شما به آن سخن مي گوييم. فعلا يادگرفتن زبان اين مخاطب جديد و سخن گفتن به زبان او طلبمان! نخست بايد اين زبان را فهميد و درك كرد و بالاتر و مهمتر از آن اصل اين تحول و تغيير را باور داشت و به رسميت شناخت!
....
....
@khamenism