از بن سلمان تا مجتبی خامنهای؛ خیالی خام و آخرین میخ بر تابوت حاکمیتی بیاعتبار در بزنگاه حساس ایران
در شرایط کنونی که جمهوری اسلامی با بحرانهای چندلایه و ساختاری در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان است، اظهارنظرهای بیپایه و قیاسهای ناشی از درماندگی، نه تنها کمکی به حل معضلات رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی نمیکنند، بلکه به عنوان «آفتِ حکمرانی» عمل کرده و نمایانگر بحران هژمونیک رژیم و سبب شتاب روند بیداری خرد جمعی بوده، و ازین جهت، این اظهارات برای ما ایرانگرایان بسیار سودمند و مغتنم هستند و آشکارا از انهدام سرمایه نمادین نظام پرده برمیدارند.
یکی از نمونههای بارز این گل بهخودی، مواضع بیپشتوانه و فاجعهبار #فائزه_هاشمی است که با توهمی بیپایه، #مجتبی_خامنهای را در قامت #محمد_بن_سلمان، ولیعهد عربستان، قرار داده و او را به عنوان «گزینهای مطلوب» برای اداره ایران به جامعه تحمیل میکند. این قیاس نادرست نه تنها فاقد وجاهت علمی و مدیریتی است، بلکه نشان آشکاری از درماندگی رژیم فروپاشیده است.
نباید فراموش کنیم که اکبر هاشمی رفسنجانی، پدر فائزه، با روی کار آوردن #علی_خامنه_ای، خود عامل اصلی تثبیت و استمرار ساختار ناکارآمد کنونی بود؛ نظامی که کشور را در بنبست رکود اقتصادی، سرکوب سیاسی و انزوای بینالمللی گرفتار کرد. حال شاهدیم که فائزه هاشمی با همان وقاحت سیاسی، در صدد بازتولید این ساختار ناکارآمد و فاسد است؛ تلاشهایی که نه تنها در تضاد کامل با منافع ملی بلکه آینهای است از ذینفعی خانوادهای در استمرار چرخه ناکارآمدی و عدم پاسخگویی.
✅ورود محمد بن سلمان به عرصه قدرت در عربستان سعودی همزمان با موج خیزشهای مردمی «بهار عربی» صورت گرفت؛ دورهای که فضای سیاسی-اجتماعی منطقه در نقطه بحرانی و شکنندهای قرار داشت. در این برهه حساس، بن سلمان با استفاده از مهارتهای «مدیریت بحران» و «مهندسی اجتماعی» و اجرای اصلاحات ساختاری عمیق در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی توانست ضمن مهار آشوبها، بستری برای ایجاد «حکمرانی نوین» و تثبیت ثبات نسبی فراهم آورد.
در نقطه مقابل، جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر شاهد بحران مشروعیت و فروپاشی «سرمایه اجتماعی» است که با موجهای پیدرپی اعتراضات مردمی از دیماه ۱۳۹۶ تا آبان ۱۳۹۸ و اعتراضات گسترده سال ۱۴۰۱ به روشنی نشان داده شده است. سرکوب بیرحمانه این اعتراضات، نمایانگر فقدان «لیگیتیماسیون» و بحران «حکومت» در ساختار سیاسی حاکم است؛ بحرانی که هرگونه اصلاح واقعی و ریشهای را در بستر کنونی عملاً ناممکن میسازد.
✅مطالعات توسعه سیاسی و حکمرانی بر این نکته تاکید دارند که «سرمایه انسانی» و «سرمایه فرهنگی» محورهای کلیدی موفقیت در توسعه پایدار و رهبری اثربخش هستند. محمد بن سلمان با تحصیلات مدیریت و حقوق در سطح بینالمللی و تسلط به زبانهای خارجی و شبکههای گسترده دیپلماتیک و اقتصادی، از «دیپلماسی نرم» بهرهمند است و توانایی تعامل سازنده با بازیگران جهانی را دارد.
در مقابل، مجتبی خامنهای با پشتوانه صرفاً حوزوی و عدم تخصص در حوزههای کلیدی سیاست، اقتصاد و فناوریهای نوین و با پروندههای فساد گسترده، فاقد این سرمایه فرهنگی و مدیریتی است. فقدان دانش بهروز و ظرفیت تعامل با نظامهای مدرن حکمرانی، یک ریسک اساسی برای شکلگیری رهبری آینده ایران محسوب میشود و از منظر مطالعات علمی توسعه انسانی، این کمبودها به معنای ناتوانی در پاسخگویی به چالشهای پیچیده و چندوجهی کشور است.
✅تحقیقات مدیریتی و حکمرانی کلان تاکید میکند که داشتن «تجربه عملیاتی و اجرایی» در سطوح بالای ساختاری، از مولفههای بنیادین اثربخشی رهبری است. بن سلمان پیش از ولیعهدی، مسئولیتهای کلیدی همچون وزارت دفاع و مدیریت پروژههای ملی اقتصادی-فرهنگی را به عهده داشت که مهارتهای «سیاستگذاری راهبردی» و «مدیریت تغییر» را در او تقویت کرد.
اما مجتبی خامنهای فاقد هرگونه تجربه مدیریتی کلان است و فعالیتهای او محدود به حوزههای آموزش حوزوی و تامین شبکههای فساد است. این خلا جدی در توانمندیهای مدیریتی، موجب میشود وی قادر به پاسخگویی به پیچیدگیهای سیاستگذاری و اداره امور کشور نباشد و به بحرانهای مستمر ایران افزوده شود.
ادامه دارد👇👇👇👇👇👇
در شرایط کنونی که جمهوری اسلامی با بحرانهای چندلایه و ساختاری در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان است، اظهارنظرهای بیپایه و قیاسهای ناشی از درماندگی، نه تنها کمکی به حل معضلات رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی نمیکنند، بلکه به عنوان «آفتِ حکمرانی» عمل کرده و نمایانگر بحران هژمونیک رژیم و سبب شتاب روند بیداری خرد جمعی بوده، و ازین جهت، این اظهارات برای ما ایرانگرایان بسیار سودمند و مغتنم هستند و آشکارا از انهدام سرمایه نمادین نظام پرده برمیدارند.
یکی از نمونههای بارز این گل بهخودی، مواضع بیپشتوانه و فاجعهبار #فائزه_هاشمی است که با توهمی بیپایه، #مجتبی_خامنهای را در قامت #محمد_بن_سلمان، ولیعهد عربستان، قرار داده و او را به عنوان «گزینهای مطلوب» برای اداره ایران به جامعه تحمیل میکند. این قیاس نادرست نه تنها فاقد وجاهت علمی و مدیریتی است، بلکه نشان آشکاری از درماندگی رژیم فروپاشیده است.
نباید فراموش کنیم که اکبر هاشمی رفسنجانی، پدر فائزه، با روی کار آوردن #علی_خامنه_ای، خود عامل اصلی تثبیت و استمرار ساختار ناکارآمد کنونی بود؛ نظامی که کشور را در بنبست رکود اقتصادی، سرکوب سیاسی و انزوای بینالمللی گرفتار کرد. حال شاهدیم که فائزه هاشمی با همان وقاحت سیاسی، در صدد بازتولید این ساختار ناکارآمد و فاسد است؛ تلاشهایی که نه تنها در تضاد کامل با منافع ملی بلکه آینهای است از ذینفعی خانوادهای در استمرار چرخه ناکارآمدی و عدم پاسخگویی.
✅ورود محمد بن سلمان به عرصه قدرت در عربستان سعودی همزمان با موج خیزشهای مردمی «بهار عربی» صورت گرفت؛ دورهای که فضای سیاسی-اجتماعی منطقه در نقطه بحرانی و شکنندهای قرار داشت. در این برهه حساس، بن سلمان با استفاده از مهارتهای «مدیریت بحران» و «مهندسی اجتماعی» و اجرای اصلاحات ساختاری عمیق در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی توانست ضمن مهار آشوبها، بستری برای ایجاد «حکمرانی نوین» و تثبیت ثبات نسبی فراهم آورد.
در نقطه مقابل، جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر شاهد بحران مشروعیت و فروپاشی «سرمایه اجتماعی» است که با موجهای پیدرپی اعتراضات مردمی از دیماه ۱۳۹۶ تا آبان ۱۳۹۸ و اعتراضات گسترده سال ۱۴۰۱ به روشنی نشان داده شده است. سرکوب بیرحمانه این اعتراضات، نمایانگر فقدان «لیگیتیماسیون» و بحران «حکومت» در ساختار سیاسی حاکم است؛ بحرانی که هرگونه اصلاح واقعی و ریشهای را در بستر کنونی عملاً ناممکن میسازد.
✅مطالعات توسعه سیاسی و حکمرانی بر این نکته تاکید دارند که «سرمایه انسانی» و «سرمایه فرهنگی» محورهای کلیدی موفقیت در توسعه پایدار و رهبری اثربخش هستند. محمد بن سلمان با تحصیلات مدیریت و حقوق در سطح بینالمللی و تسلط به زبانهای خارجی و شبکههای گسترده دیپلماتیک و اقتصادی، از «دیپلماسی نرم» بهرهمند است و توانایی تعامل سازنده با بازیگران جهانی را دارد.
در مقابل، مجتبی خامنهای با پشتوانه صرفاً حوزوی و عدم تخصص در حوزههای کلیدی سیاست، اقتصاد و فناوریهای نوین و با پروندههای فساد گسترده، فاقد این سرمایه فرهنگی و مدیریتی است. فقدان دانش بهروز و ظرفیت تعامل با نظامهای مدرن حکمرانی، یک ریسک اساسی برای شکلگیری رهبری آینده ایران محسوب میشود و از منظر مطالعات علمی توسعه انسانی، این کمبودها به معنای ناتوانی در پاسخگویی به چالشهای پیچیده و چندوجهی کشور است.
✅تحقیقات مدیریتی و حکمرانی کلان تاکید میکند که داشتن «تجربه عملیاتی و اجرایی» در سطوح بالای ساختاری، از مولفههای بنیادین اثربخشی رهبری است. بن سلمان پیش از ولیعهدی، مسئولیتهای کلیدی همچون وزارت دفاع و مدیریت پروژههای ملی اقتصادی-فرهنگی را به عهده داشت که مهارتهای «سیاستگذاری راهبردی» و «مدیریت تغییر» را در او تقویت کرد.
اما مجتبی خامنهای فاقد هرگونه تجربه مدیریتی کلان است و فعالیتهای او محدود به حوزههای آموزش حوزوی و تامین شبکههای فساد است. این خلا جدی در توانمندیهای مدیریتی، موجب میشود وی قادر به پاسخگویی به پیچیدگیهای سیاستگذاری و اداره امور کشور نباشد و به بحرانهای مستمر ایران افزوده شود.
ادامه دارد👇👇👇👇👇👇