امروز ۱۳ فروردین ۲۵۸۴ شاهنشاهی
ما سربازان راستین پهلوی آماده جانفشان هستیم برای بازگشت شاهمون
فرمان بده شاهزاده حکم حکم شماست
ما سربازان راستین پهلوی آماده جانفشان هستیم برای بازگشت شاهمون
فرمان بده شاهزاده حکم حکم شماست
🔴 معاون سیاسی سپاه پاسداران: اگر به تاسیسات هستهای ایران حمله شود، ایران در دکترین دفاعی و ماهیت برنامه هستهای خودش تجدیدنظر خواهد کرد.
پ،ن: یه جوری میگن دکترین که انگار مثلا اینها دارای تجهیزات دفاعی پیچیده ای هستن و دنیا بی اطلاع هست از داشته هاشون...
کسی میگه دکترین که در دنیای سیاست دارای شعور سیاسی و تاکتیک خاصی باشه، نه شمایی که کل سیاست رو گذاشتین رو صدور عنقلاب و ترویج ایدئولوژی متحجرانه و ظالمانه ی جمهوری اسلامی، حتی به قیمت ویران شدن غزه و سوریه و یمن و لبنان و عراق و ایران و ...
شما حتی هنوز معنای دکترین رو در ادبیات سیاسی و نظامی نمیدونید که اگر میدونستید میفهمیدید که هیچ برگی برای بازی ندارید.
پ،ن: یه جوری میگن دکترین که انگار مثلا اینها دارای تجهیزات دفاعی پیچیده ای هستن و دنیا بی اطلاع هست از داشته هاشون...
کسی میگه دکترین که در دنیای سیاست دارای شعور سیاسی و تاکتیک خاصی باشه، نه شمایی که کل سیاست رو گذاشتین رو صدور عنقلاب و ترویج ایدئولوژی متحجرانه و ظالمانه ی جمهوری اسلامی، حتی به قیمت ویران شدن غزه و سوریه و یمن و لبنان و عراق و ایران و ...
شما حتی هنوز معنای دکترین رو در ادبیات سیاسی و نظامی نمیدونید که اگر میدونستید میفهمیدید که هیچ برگی برای بازی ندارید.
Forwarded from اخبار نظامی/جنگ/ ایران / اسرائیل/ خبرفوری 📡
شعار «۱۳ بدر آخوند بدر، از طرف BiBi-N» - Gooya News
https://news.gooya.com/2025/04/-bibi-n.php
https://news.gooya.com/2025/04/-bibi-n.php
Gooya
شعار «۱۳ بدر آخوند بدر، از طرف BiBi-N»
تصویر دریافتی از تهران، امروز ۱۳ فروردین؛ بنر اعتراضی با شعار «۱۳ بدر آخوند بدر، از طرف BiBi-N» که اشاره به نتانیاهو دارد، همراه با پرچم اسرائیل روی پل هوایی اتوبان مدرس
دوستان چه بخواهیم چه نخواهیم #جنگ قطعی ست (اگر رژیم تسلیم نشود و ملت قبل از جنگ کار را تمام نکنند یا کودتا و برکناری رهبر نباشد )
این تصمیمی ست که اربابان جهانی گرفته اند
خدای ایران نگهدار میهن باشد 🥹🥹
🚨🚨 این خیلی مهمه!
یعنی رئیس کمیته سیاست خارجی کنگره تائید کرده که سایتهای موشکی هم هدف حملات احتمالی هستند. به ویژه اینکه از درون کنگره داره اعلام میشه. یعنی این سیاستهای ترامپ تائید کامل کنگره رو داره که از یک حرکت نظامی محدود تا حتی یک جنگ تمام عیار، دست رئیسجمهور رو باز میذاره.
در ضمن اینکه کشورهای اروپایی و چین و روسیه و اعراب هم،واکنش معنا داری برای جلوگیری از جنگ انجام نمیدهند،افکار عمومی جهان و منطقه رو برای جنگ احتمالی در اواخر بهار و ابتدای تابستان دارن آماده میکنن،،همزمان مکانیسم ماشه فعال خواهد شد و تا پاییز پیش رو ارقام ۲۰۰ و ۳۰۰ هزار برای دلار پیش بینی میشود ،،انفجار قیمت ها و ابرتورم وحشتناک ،مردم رو روانه خیابان خواهد کرد...
ما باید قبل از آغاز جنگ کار رژیم را تمام کنیم
نباید منتظر حمله آمریکا بمونیم
الان دیگه ۸۰٪ مردم آماده هستند، پس نباید بترسیم و نباید بیش از این منتظر ماند...
بیایید دست در دست هم کار رو تمام کنیم
Javid Pahlavi
#ارسالی
این تصمیمی ست که اربابان جهانی گرفته اند
خدای ایران نگهدار میهن باشد 🥹🥹
🚨🚨 این خیلی مهمه!
یعنی رئیس کمیته سیاست خارجی کنگره تائید کرده که سایتهای موشکی هم هدف حملات احتمالی هستند. به ویژه اینکه از درون کنگره داره اعلام میشه. یعنی این سیاستهای ترامپ تائید کامل کنگره رو داره که از یک حرکت نظامی محدود تا حتی یک جنگ تمام عیار، دست رئیسجمهور رو باز میذاره.
در ضمن اینکه کشورهای اروپایی و چین و روسیه و اعراب هم،واکنش معنا داری برای جلوگیری از جنگ انجام نمیدهند،افکار عمومی جهان و منطقه رو برای جنگ احتمالی در اواخر بهار و ابتدای تابستان دارن آماده میکنن،،همزمان مکانیسم ماشه فعال خواهد شد و تا پاییز پیش رو ارقام ۲۰۰ و ۳۰۰ هزار برای دلار پیش بینی میشود ،،انفجار قیمت ها و ابرتورم وحشتناک ،مردم رو روانه خیابان خواهد کرد...
ما باید قبل از آغاز جنگ کار رژیم را تمام کنیم
نباید منتظر حمله آمریکا بمونیم
الان دیگه ۸۰٪ مردم آماده هستند، پس نباید بترسیم و نباید بیش از این منتظر ماند...
بیایید دست در دست هم کار رو تمام کنیم
Javid Pahlavi
#ارسالی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تخلیه زباله توسط شهرداری در سراب بیستون
به اشتراک بذارید تا شاید برسه بدست کسی که بتونه از این جنایت جلوگیری کنه
#ارسالی
به اشتراک بذارید تا شاید برسه بدست کسی که بتونه از این جنایت جلوگیری کنه
#ارسالی
امروزه رسانههای داخلی و خارجی، از میدان نفتی «سفانیه» بهعنوان بزرگترین میدان نفتی دریایی جهان یاد میکنند.
اما هرگز نمیگویند که نام اصلی این میدان «اسفندیار ۱» است و در سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۱) در خلیج فارس کشف شد.
بدلایل کمبود تجهیزات، بهرهبرداری از آن انجام نشد و در سال ۱۳۴۷، میدان نفتی اسفندیار ۲، به بهرهبرداری رسید.
این میدان، پس از نفرین ۵۷، از سوی آخوندها کممحلی شد و عربستان (آرامکو) بهرهبرداری را در آن آغاز نمود و امروزه بیش از ۱.۵ میلیون بشکه از آن برداشت میشود.
این میدان در فاصله ۲۶۵ کیلومتری دفتر مرکزی آرامکو در ظَهران قرار دارد درحالی که فاصلهی آن تا دفتر مناطق نفتخیز، کمتر از ۱۷۰ کیلومتر است.
این میدان بزرگ دریایی در خلیج فارس واقع شده و میزان ذخایر آن ۵۰ میلیارد بشکه برآورد شدهاست. اطلاعات دقیقی از میزان تولید فعلی این میدان و ذخایر باقیمانده منتشر نشده اما عربستان برای حفظ میزان تولید این میدان و جلوگیری از کاهش چشمگیر این میدان، برنامه تزریق آب و استفاده از تکنولوژیهای روز را در دستور کار قرار داده است.
#جاویدشاه
#پاینده_ایران
#گارد_شاهنشاهی
#پاشنا
اما هرگز نمیگویند که نام اصلی این میدان «اسفندیار ۱» است و در سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۱) در خلیج فارس کشف شد.
بدلایل کمبود تجهیزات، بهرهبرداری از آن انجام نشد و در سال ۱۳۴۷، میدان نفتی اسفندیار ۲، به بهرهبرداری رسید.
این میدان، پس از نفرین ۵۷، از سوی آخوندها کممحلی شد و عربستان (آرامکو) بهرهبرداری را در آن آغاز نمود و امروزه بیش از ۱.۵ میلیون بشکه از آن برداشت میشود.
این میدان در فاصله ۲۶۵ کیلومتری دفتر مرکزی آرامکو در ظَهران قرار دارد درحالی که فاصلهی آن تا دفتر مناطق نفتخیز، کمتر از ۱۷۰ کیلومتر است.
این میدان بزرگ دریایی در خلیج فارس واقع شده و میزان ذخایر آن ۵۰ میلیارد بشکه برآورد شدهاست. اطلاعات دقیقی از میزان تولید فعلی این میدان و ذخایر باقیمانده منتشر نشده اما عربستان برای حفظ میزان تولید این میدان و جلوگیری از کاهش چشمگیر این میدان، برنامه تزریق آب و استفاده از تکنولوژیهای روز را در دستور کار قرار داده است.
#جاویدشاه
#پاینده_ایران
#گارد_شاهنشاهی
#پاشنا
هشدار نماینده قم به خامنهای:
مذهبیها را از خودت دلسرد نکن وگرنه سقوط میکنی
خامنهای تو ذهنش:
پفیوز دوزاری، همین مذهبیا و آتشبهاختیارا شاشیدن به حکومت و باعث سقوط شدن
#جاویدشاه
#پاینده_ایران
#ارسالی
مذهبیها را از خودت دلسرد نکن وگرنه سقوط میکنی
خامنهای تو ذهنش:
پفیوز دوزاری، همین مذهبیا و آتشبهاختیارا شاشیدن به حکومت و باعث سقوط شدن
#جاویدشاه
#پاینده_ایران
#ارسالی
نقدی بر دیدگاههای آجودانی: تحریف تاریخ ایران و توهمات دلسردکننده مشروطهگرایانه
در هنگامهای که ایران در بستر تحولات تاریخی خود، از میان گردبادهای آشوب و نوزایی عبور میکند، هیچگاه نباید اجازه داد که تاریخ این سرزمین کهن، دستخوش تحریف و کژفهمی گردد. گفتگوی اخیر دکتر ماشالله آجودانی با علی لیمونادی، کارگردان، روزنامهنگار و بنیانگذار تلویزیون ایرانیان در لسآنجلس، مصداق بارزی از چنین تحریفی است. این گفتوگو که بیتردید بوی کهنگی و ایدئولوژی شکستخورده پنجاهوهفتی را با خود حمل میکرد، تلاشی بود برای بازتعریف تاریخ مشروطیت و دوران پهلوی بر مبنای نگرشی که نه تنها از درک واقعیتهای ملی و تاریخی ایران عاجز است، بلکه به وضوح در تضاد با منطق تمدنی و آرمانهای یک پادشاهی مترقی و دموکراتیک قرار دارد. دکتر آجودانی با اشاره به برخی از تحولات تاریخ ایران، به ویژه دوره مشروطه و پهلوی، نظراتی ارائه کرد که نیازمند تحلیل و بازنگری است و ما درین کوتاهنوشت به چهار محور اساسی اشاره میکنیم و جویندگان بیشتردانی را به کتاب #فیلسوف_شاه_ایرانشهر و #گفتمان_نسل_شیک_پاسارگادی و #پروژۀ_شکوفایی_ایران ارجاع میدهيم.
1⃣مشروطه، نه یک جنبش فرهنگی، بلکه یک چالش سیاسی چندوجهی
مشروطه ایران را بسیاری از مورخان و روشنفکران معاصر، بهویژه آجودانی، بهعنوان یک «جنبش فرهنگی» توصیف کردهاند؛ اما این برداشت یکسویه و سطحی، نهتنها از درک ژرفا و پیچیدگیهای آن بازمیماند، بلکه نقاب بر واقعیتهای تلخ آن دوران میکشد. انقلاب مشروطه، برخلاف آنچه برخی مدعیاند، نه یک جنبش صرفاً فرهنگی، که صحنهای از آمیختگی بیسر و سامان میان نیروهای متجدد و واپسگرا، میان ملیگرایان راستین و بیگانگان، و میان اراده استقلال و سلطه استعماری بود. آنچه تاریخنگاری رسمی از ما پنهان داشته، این است که مشروطه، در بستری از مداخلات داخلی و خارجی، بازیچه قدرتهایی شد که ایران را نه به سوی شکوفایی، بلکه به ورطه تفرقه و انحطاط کشاندند.
آنچه آجودانی از آن غفلت میورزد، حضور مستقیم و غیرمستقیم چهرههایی چون ادوارد براون و سید جمالالدین اسدآبادی است که هر یک به شکلی، در مسیر این نهضت تأثیر نهادند. از سویی، جریانهای غربگرای وابسته، با ترویج ایدههای بیگانه، ساختار سنتی و ملی ایران را به چالش کشیدند و از سوی دیگر، روحانیت نجف و وعاظ وابسته، تلاش داشتند که مشروطه را در چارچوب امتگرایی خود محدود سازند. نتیجه این تداخل منافع، آن شد که بهجای استقلال، کشور به میدان تاختوتاز قدرتهای خارجی بدل گشت و سرانجام در ۱۹۱۷، در شرف تقسیم میان روسیه و بریتانیا قرار گرفت. این حقیقت انکارناپذیر، نه از یک پیروزی فرهنگی، که از شکستی عظیم در عرصه سیاست و ملیگرایی حکایت دارد.
اما اگر مشروطه به اضمحلال کشیده شد، پس چه کسی آن را از نو احیا کرد؟ پاسخ روشن است: رضاشاه پهلوی. آنچه سلسله پهلوی پس از انحطاط قاجار بر ایران آورد، نهفقط یک تحول همهجانبه، بلکه پالایشی اساسی از آلودگیهای متمم قانون اساسی بود که دستاوردهای مشروطه را به زنجیر کشیده بودند. پهلوی، با اقتدار خود، دست روحانیت را از نظام آموزشی و دادگستری کوتاه کرد، ساختار دولت مدرن را بنیان نهاد و مسیر ایران را از راهِ قهقراییِ واپسماندگی به سوی نوسازی گشود. در حقیقت، مشروطهای که در ۱۲۸۵ خورشیدی نیمهجان و ناکام ماند، در دوران پهلوی، جان تازه گرفت و در هیئتی نوین به حیات خود ادامه داد. اما نکتهای که تاریخنگاران مغرض عامدانه از آن غافل ماندهاند، این است که رضاشاه، نه نابودگر مشروطه، بلکه یگانه احیاگر راستین آن بود.
پس باید به روشنی اذعان داشت که اگر ایران امروز هنوز بر جای ایستاده و نام آن در تاریخ جهان جاری است، این نه از صدقه سر مشروطهخواهان شکستخورده، که از عزم استوار پادشاهی است که کشور را از بحران بیرون کشید و آن را به مرزهای شکوه و عظمت رساند. این همان حقیقتی است که تاریخنگاران باید به رسم امانت، بیهیچ لکنت و تردیدی، در سطور خود بنگارند.
ادامه دارد....👇👇👇👇👇
در هنگامهای که ایران در بستر تحولات تاریخی خود، از میان گردبادهای آشوب و نوزایی عبور میکند، هیچگاه نباید اجازه داد که تاریخ این سرزمین کهن، دستخوش تحریف و کژفهمی گردد. گفتگوی اخیر دکتر ماشالله آجودانی با علی لیمونادی، کارگردان، روزنامهنگار و بنیانگذار تلویزیون ایرانیان در لسآنجلس، مصداق بارزی از چنین تحریفی است. این گفتوگو که بیتردید بوی کهنگی و ایدئولوژی شکستخورده پنجاهوهفتی را با خود حمل میکرد، تلاشی بود برای بازتعریف تاریخ مشروطیت و دوران پهلوی بر مبنای نگرشی که نه تنها از درک واقعیتهای ملی و تاریخی ایران عاجز است، بلکه به وضوح در تضاد با منطق تمدنی و آرمانهای یک پادشاهی مترقی و دموکراتیک قرار دارد. دکتر آجودانی با اشاره به برخی از تحولات تاریخ ایران، به ویژه دوره مشروطه و پهلوی، نظراتی ارائه کرد که نیازمند تحلیل و بازنگری است و ما درین کوتاهنوشت به چهار محور اساسی اشاره میکنیم و جویندگان بیشتردانی را به کتاب #فیلسوف_شاه_ایرانشهر و #گفتمان_نسل_شیک_پاسارگادی و #پروژۀ_شکوفایی_ایران ارجاع میدهيم.
1⃣مشروطه، نه یک جنبش فرهنگی، بلکه یک چالش سیاسی چندوجهی
مشروطه ایران را بسیاری از مورخان و روشنفکران معاصر، بهویژه آجودانی، بهعنوان یک «جنبش فرهنگی» توصیف کردهاند؛ اما این برداشت یکسویه و سطحی، نهتنها از درک ژرفا و پیچیدگیهای آن بازمیماند، بلکه نقاب بر واقعیتهای تلخ آن دوران میکشد. انقلاب مشروطه، برخلاف آنچه برخی مدعیاند، نه یک جنبش صرفاً فرهنگی، که صحنهای از آمیختگی بیسر و سامان میان نیروهای متجدد و واپسگرا، میان ملیگرایان راستین و بیگانگان، و میان اراده استقلال و سلطه استعماری بود. آنچه تاریخنگاری رسمی از ما پنهان داشته، این است که مشروطه، در بستری از مداخلات داخلی و خارجی، بازیچه قدرتهایی شد که ایران را نه به سوی شکوفایی، بلکه به ورطه تفرقه و انحطاط کشاندند.
آنچه آجودانی از آن غفلت میورزد، حضور مستقیم و غیرمستقیم چهرههایی چون ادوارد براون و سید جمالالدین اسدآبادی است که هر یک به شکلی، در مسیر این نهضت تأثیر نهادند. از سویی، جریانهای غربگرای وابسته، با ترویج ایدههای بیگانه، ساختار سنتی و ملی ایران را به چالش کشیدند و از سوی دیگر، روحانیت نجف و وعاظ وابسته، تلاش داشتند که مشروطه را در چارچوب امتگرایی خود محدود سازند. نتیجه این تداخل منافع، آن شد که بهجای استقلال، کشور به میدان تاختوتاز قدرتهای خارجی بدل گشت و سرانجام در ۱۹۱۷، در شرف تقسیم میان روسیه و بریتانیا قرار گرفت. این حقیقت انکارناپذیر، نه از یک پیروزی فرهنگی، که از شکستی عظیم در عرصه سیاست و ملیگرایی حکایت دارد.
اما اگر مشروطه به اضمحلال کشیده شد، پس چه کسی آن را از نو احیا کرد؟ پاسخ روشن است: رضاشاه پهلوی. آنچه سلسله پهلوی پس از انحطاط قاجار بر ایران آورد، نهفقط یک تحول همهجانبه، بلکه پالایشی اساسی از آلودگیهای متمم قانون اساسی بود که دستاوردهای مشروطه را به زنجیر کشیده بودند. پهلوی، با اقتدار خود، دست روحانیت را از نظام آموزشی و دادگستری کوتاه کرد، ساختار دولت مدرن را بنیان نهاد و مسیر ایران را از راهِ قهقراییِ واپسماندگی به سوی نوسازی گشود. در حقیقت، مشروطهای که در ۱۲۸۵ خورشیدی نیمهجان و ناکام ماند، در دوران پهلوی، جان تازه گرفت و در هیئتی نوین به حیات خود ادامه داد. اما نکتهای که تاریخنگاران مغرض عامدانه از آن غافل ماندهاند، این است که رضاشاه، نه نابودگر مشروطه، بلکه یگانه احیاگر راستین آن بود.
پس باید به روشنی اذعان داشت که اگر ایران امروز هنوز بر جای ایستاده و نام آن در تاریخ جهان جاری است، این نه از صدقه سر مشروطهخواهان شکستخورده، که از عزم استوار پادشاهی است که کشور را از بحران بیرون کشید و آن را به مرزهای شکوه و عظمت رساند. این همان حقیقتی است که تاریخنگاران باید به رسم امانت، بیهیچ لکنت و تردیدی، در سطور خود بنگارند.
ادامه دارد....👇👇👇👇👇
2⃣پهلویها و دیکتاتوری فرضی
آجودانی، همچون برخی دیگر از روشنفکران متزلزل و بیبنیاد، به شیوهای موذیانه و دوپهلو از رضاشاه بزرگ و محمدرضاشاه پهلوی به عنوان "پادشاهان توانمند" یاد میکند، اما همزمان با زهر دیکتاتوری، شکوه و عظمت اصلاحات آنها را میآلاید. این رویکرد متناقض، که هم به خدمات این دو پادشاه بزرگ اذعان دارد و هم آنان را به استبداد متهم میسازد، چیزی جز تحریف تاریخ و چشمپوشی از واقعیتهای دورانساز ایران مدرن نیست.
در کتاب "مشروطه ایرانی"، آجودانی رضاشاه را "قهرمان توانمند و مقتدر مشروطیتی" میخواند که به زعم او، "دموکراسی در پای درخت استقلال و اقتدار ایران قربانی شده بود". اما در این تحلیل ناقص، آجودانی هرگز به حقیقت بنیادین عصر پهلوی اشاره نمیکند: دموکراسی، بدون بسترهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مناسب، هرگز نمیتوانست در ایران آن زمان به طور پایدار تحقق یابد. این حقیقت را نه تنها تاریخ ایران، بلکه تاریخ تمامی ملتهایی که از استبداد سنتی به مدرنیته گذر کردهاند، تأیید میکند.
به تعبیر فریدون آدمیت در "فکر آزادی"، دموکراسی زمانی امکانپذیر است که سهگانه: سکولاریسم (تفکیک قدرت دولت از روحانیت)، طبقه متوسط نیرومند و آگاهی عمومی در جامعه مستقر شده باشد. رضاشاه، با عزم و اقتدار بینظیر خود، بنیان این الزامات را در ایران پیریزی کرد. او نه تنها بنیانگذار ساختارهای مدرن ایران بود، بلکه با درهم شکستن تار عنکبوت سنت و خرافه، راه را برای ورود ایران به جهان نوین هموار ساخت. اگر چه برخی اصلاحات او با اقتدار همراه بود، اما آیا در جامعهای که قرنها در اسارت جهل و واپسگرایی به سر میبرد، ممکن بود بدون اقتدار، اصلاحات به سرانجامی برسد؟ تاریخ پاسخ این سؤال را داده است: بدون ارادهای نیرومند و اصلاحاتی قاطع، کشورها در مرداب کهنگی و افول باقی میمانند.
آنچه آجودانی و همفکرانش نادیده میگیرند، این است که ایرانِ پیش از دوران پهلوی، در ورطه عقبماندگی مطلق قرار داشت. اصلاحات رضاشاه، که در دوران محمدرضاشاه به اوج خود رسید، همان بستر حیاتی بود که زمینه هرگونه حرکت دموکراتیک پسین را فراهم کرد. چگونه میتوان حقیقت را واژگون کرد و پادشاهی را که دانشگاه، راهآهن، ارتش نوین، قانونگذاری مدرن، کشف حجاب، ملیگرایی مدرن و بسیاری دیگر از دستاوردهای تمدنی را به ارمغان آورد، با واژهای سبک و نادرست همچون "قلدر" خطاب کرد؟
پهلوی، نه تنها پدر ایران نوین، بلکه پایهگذار دموکراسی در مفهوم حقیقی آن بود. اقتدار او، نه برای شخص خود، بلکه برای نجات یک ملت از ورطه نابودی و زایش دوباره آن در قامت یک کشور مدرن بود. آنان که این حقیقت را نمیبینند، یا اسیر تعصبات کور هستند یا آگاهانه در مسیر تحریف تاریخ گام برمیدارند. ما در عصری ایستادهایم که نهتنها بازخوانی، بلکه بازشناسی این حقایق بر همگان واجب است. دوران مماشات با تاریخسازانی که عظمت ایران را به پای تحریفهای خود قربانی میکنند، به سر آمده است. اینک زمان آن است که حقیقت با صلابت بیان شود: پهلوی، افزون بر اینکه معمار ایران نوین و بنیانگذار مسیری بود که آیندهای شکوهمند را برای این سرزمین رقم زد، بلکه پدر دموکراسی ایران نیز بود.
ادامه دارد....👇👇👇👇👇
آجودانی، همچون برخی دیگر از روشنفکران متزلزل و بیبنیاد، به شیوهای موذیانه و دوپهلو از رضاشاه بزرگ و محمدرضاشاه پهلوی به عنوان "پادشاهان توانمند" یاد میکند، اما همزمان با زهر دیکتاتوری، شکوه و عظمت اصلاحات آنها را میآلاید. این رویکرد متناقض، که هم به خدمات این دو پادشاه بزرگ اذعان دارد و هم آنان را به استبداد متهم میسازد، چیزی جز تحریف تاریخ و چشمپوشی از واقعیتهای دورانساز ایران مدرن نیست.
در کتاب "مشروطه ایرانی"، آجودانی رضاشاه را "قهرمان توانمند و مقتدر مشروطیتی" میخواند که به زعم او، "دموکراسی در پای درخت استقلال و اقتدار ایران قربانی شده بود". اما در این تحلیل ناقص، آجودانی هرگز به حقیقت بنیادین عصر پهلوی اشاره نمیکند: دموکراسی، بدون بسترهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مناسب، هرگز نمیتوانست در ایران آن زمان به طور پایدار تحقق یابد. این حقیقت را نه تنها تاریخ ایران، بلکه تاریخ تمامی ملتهایی که از استبداد سنتی به مدرنیته گذر کردهاند، تأیید میکند.
به تعبیر فریدون آدمیت در "فکر آزادی"، دموکراسی زمانی امکانپذیر است که سهگانه: سکولاریسم (تفکیک قدرت دولت از روحانیت)، طبقه متوسط نیرومند و آگاهی عمومی در جامعه مستقر شده باشد. رضاشاه، با عزم و اقتدار بینظیر خود، بنیان این الزامات را در ایران پیریزی کرد. او نه تنها بنیانگذار ساختارهای مدرن ایران بود، بلکه با درهم شکستن تار عنکبوت سنت و خرافه، راه را برای ورود ایران به جهان نوین هموار ساخت. اگر چه برخی اصلاحات او با اقتدار همراه بود، اما آیا در جامعهای که قرنها در اسارت جهل و واپسگرایی به سر میبرد، ممکن بود بدون اقتدار، اصلاحات به سرانجامی برسد؟ تاریخ پاسخ این سؤال را داده است: بدون ارادهای نیرومند و اصلاحاتی قاطع، کشورها در مرداب کهنگی و افول باقی میمانند.
آنچه آجودانی و همفکرانش نادیده میگیرند، این است که ایرانِ پیش از دوران پهلوی، در ورطه عقبماندگی مطلق قرار داشت. اصلاحات رضاشاه، که در دوران محمدرضاشاه به اوج خود رسید، همان بستر حیاتی بود که زمینه هرگونه حرکت دموکراتیک پسین را فراهم کرد. چگونه میتوان حقیقت را واژگون کرد و پادشاهی را که دانشگاه، راهآهن، ارتش نوین، قانونگذاری مدرن، کشف حجاب، ملیگرایی مدرن و بسیاری دیگر از دستاوردهای تمدنی را به ارمغان آورد، با واژهای سبک و نادرست همچون "قلدر" خطاب کرد؟
پهلوی، نه تنها پدر ایران نوین، بلکه پایهگذار دموکراسی در مفهوم حقیقی آن بود. اقتدار او، نه برای شخص خود، بلکه برای نجات یک ملت از ورطه نابودی و زایش دوباره آن در قامت یک کشور مدرن بود. آنان که این حقیقت را نمیبینند، یا اسیر تعصبات کور هستند یا آگاهانه در مسیر تحریف تاریخ گام برمیدارند. ما در عصری ایستادهایم که نهتنها بازخوانی، بلکه بازشناسی این حقایق بر همگان واجب است. دوران مماشات با تاریخسازانی که عظمت ایران را به پای تحریفهای خود قربانی میکنند، به سر آمده است. اینک زمان آن است که حقیقت با صلابت بیان شود: پهلوی، افزون بر اینکه معمار ایران نوین و بنیانگذار مسیری بود که آیندهای شکوهمند را برای این سرزمین رقم زد، بلکه پدر دموکراسی ایران نیز بود.
ادامه دارد....👇👇👇👇👇
3⃣معرفی غرض ورزانه از پهلویها و ایرانشناسی
در ادامه، آجودانی ادعا میکند که رضاشاه بزرگ و محمدرضاشاه پهلوی فاقد درک و شناخت واقعی از فرهنگ ایران بوده است. به نظر میرسد که این اظهارنظر، حقیقتی پیچیدهتر و عمیقتر را از آنچه که در ظاهر مشاهده میشود، پنهان دارد. واقعیت این است که محمدرضاشاه پهلوی نه تنها نیکترین اندیشمندان ایران را به دور خود گرد آورد، بلکه در ابعاد مختلف تاریخ، فلسفه و فرهنگ ایرانی به جستجوی ریشههای اصیل و قدیمی ملت ایران پرداخت و با عزمی راسخ در تلاش بود تا هویت ملی ایران را در دنیای نوین بازآفرینی کند.
محمدرضاشاه، آنگونه که باید درک میشد، نه تنها یک پادشاه نیکخواه و خیرخواه بود، بلکه میتوان او را فیلسوفی ایرانی به شمار آورد که در آثار مکتوب خود به تحلیل و بررسی ژرفای تاریخ و فرهنگ ایرانی پرداخته است. در کتابهای خود، شاهنشاه ایران، علاوه بر تبیین اصول بنیادین حاکمیت، به تأسیس مجدد هویت ایرانی و بازسازی عزت و قدرت ملت ایران در دوران مدرن پرداخته است. این تلاشهای فلسفی و فکری در راستای دستیابی به شکوه و جلال ایران، بازخوانی تاریخ و فرهنگ این سرزمین کهن بود.
برگزاری جشنهای هزاره شاهنشاهی، که آجودانی آنها را به غلط "تبلیغاتی بیفایده" میپندارد، نه تنها یک برنامه فاقد هدف نبوده، بلکه به عنوان حرکتی استراتژیک و هوشمندانه بهمنظور معرفی و تجلیل از تاریخ پرافتخار ایران به جهانیان طراحی شده بود. حقیقت این است که این جشنها همزمان زمینهساز انتشار هزاران کتاب معتبر در زمینه ایرانشناسی، برگزاری کنگرههای علمی و معرفی ایران در سطح جهانی شدند. این جشنها نه تنها به تقویت هویت ایرانی کمک کردند، بلکه ایران را در معرض توجه پژوهشگران و دانشمندان از سرتاسر دنیا قرار داد. این یک حرکت برخاسته از شناخت عمیق و فهم حقیقی فرهنگ ایرانی بود که هدف آن به هیچوجه خودنمایی یا صرفاً تجلیل سطحی از گذشته نبود، بلکه در پی احیای افتخار و عظمت ایران در افقهای جهانی بود.
آجودانی نیک میداند که در دوران پهلوی، ایرانشناسان برجستهای همچون پیرنیا، فروغی، فروزانفر، معین و بسیاری دیگر در زمینههای مختلف ایرانشناسی فعالیت میکردند و آثار علمی آنان هنوز هم به عنوان مرجع و سنگ بنای تحقیقاتی در سطح بینالمللی شناخته میشود. این امر گواهی است بر آنکه رضاشاه بزرگ و محمدرضاشاه نه تنها درک عمیقی از تاریخ و فرهنگ ایران داشتند، بلکه با پیگیری اهداف بلندمدت خود، ایران را به عنوان یک قطب علمی و فرهنگی در جهان معاصر معرفی کردند.
بنابراین، آنچه که به نظر میرسد یک نقد ساده به سیاستهای دولت شاهنشاهی ایران است، در واقع از عمق دیدگاه و تلاشهای خردمندانهای که در راستای احیای هویت ملی و فرهنگی ایران صورت گرفته بود، غفلت میکند. محمدرضاشاه پهلوی، بهعنوان یک پادشاه رنسانسخواه، با عزمی راسخ و نگاهی نوین، ایران را به مسیر جدیدی هدایت کرد که نه تنها در سطح داخلی، بلکه در عرصه جهانی نیز اثرات عمیقی به جای گذاشت.
ادامه دارد....👇👇👇👇👇
در ادامه، آجودانی ادعا میکند که رضاشاه بزرگ و محمدرضاشاه پهلوی فاقد درک و شناخت واقعی از فرهنگ ایران بوده است. به نظر میرسد که این اظهارنظر، حقیقتی پیچیدهتر و عمیقتر را از آنچه که در ظاهر مشاهده میشود، پنهان دارد. واقعیت این است که محمدرضاشاه پهلوی نه تنها نیکترین اندیشمندان ایران را به دور خود گرد آورد، بلکه در ابعاد مختلف تاریخ، فلسفه و فرهنگ ایرانی به جستجوی ریشههای اصیل و قدیمی ملت ایران پرداخت و با عزمی راسخ در تلاش بود تا هویت ملی ایران را در دنیای نوین بازآفرینی کند.
محمدرضاشاه، آنگونه که باید درک میشد، نه تنها یک پادشاه نیکخواه و خیرخواه بود، بلکه میتوان او را فیلسوفی ایرانی به شمار آورد که در آثار مکتوب خود به تحلیل و بررسی ژرفای تاریخ و فرهنگ ایرانی پرداخته است. در کتابهای خود، شاهنشاه ایران، علاوه بر تبیین اصول بنیادین حاکمیت، به تأسیس مجدد هویت ایرانی و بازسازی عزت و قدرت ملت ایران در دوران مدرن پرداخته است. این تلاشهای فلسفی و فکری در راستای دستیابی به شکوه و جلال ایران، بازخوانی تاریخ و فرهنگ این سرزمین کهن بود.
برگزاری جشنهای هزاره شاهنشاهی، که آجودانی آنها را به غلط "تبلیغاتی بیفایده" میپندارد، نه تنها یک برنامه فاقد هدف نبوده، بلکه به عنوان حرکتی استراتژیک و هوشمندانه بهمنظور معرفی و تجلیل از تاریخ پرافتخار ایران به جهانیان طراحی شده بود. حقیقت این است که این جشنها همزمان زمینهساز انتشار هزاران کتاب معتبر در زمینه ایرانشناسی، برگزاری کنگرههای علمی و معرفی ایران در سطح جهانی شدند. این جشنها نه تنها به تقویت هویت ایرانی کمک کردند، بلکه ایران را در معرض توجه پژوهشگران و دانشمندان از سرتاسر دنیا قرار داد. این یک حرکت برخاسته از شناخت عمیق و فهم حقیقی فرهنگ ایرانی بود که هدف آن به هیچوجه خودنمایی یا صرفاً تجلیل سطحی از گذشته نبود، بلکه در پی احیای افتخار و عظمت ایران در افقهای جهانی بود.
آجودانی نیک میداند که در دوران پهلوی، ایرانشناسان برجستهای همچون پیرنیا، فروغی، فروزانفر، معین و بسیاری دیگر در زمینههای مختلف ایرانشناسی فعالیت میکردند و آثار علمی آنان هنوز هم به عنوان مرجع و سنگ بنای تحقیقاتی در سطح بینالمللی شناخته میشود. این امر گواهی است بر آنکه رضاشاه بزرگ و محمدرضاشاه نه تنها درک عمیقی از تاریخ و فرهنگ ایران داشتند، بلکه با پیگیری اهداف بلندمدت خود، ایران را به عنوان یک قطب علمی و فرهنگی در جهان معاصر معرفی کردند.
بنابراین، آنچه که به نظر میرسد یک نقد ساده به سیاستهای دولت شاهنشاهی ایران است، در واقع از عمق دیدگاه و تلاشهای خردمندانهای که در راستای احیای هویت ملی و فرهنگی ایران صورت گرفته بود، غفلت میکند. محمدرضاشاه پهلوی، بهعنوان یک پادشاه رنسانسخواه، با عزمی راسخ و نگاهی نوین، ایران را به مسیر جدیدی هدایت کرد که نه تنها در سطح داخلی، بلکه در عرصه جهانی نیز اثرات عمیقی به جای گذاشت.
ادامه دارد....👇👇👇👇👇