.
روایت نرگس محمدی از شکنجه سفید زندانیان زن
.
نرگس محمدی پیش از آزادی، روایت های تکان دهنده زندان خود و ۱۲ زن دیگر را، که بسیاری از آنها هنوز در حبس هستند، برای انتشار به خارج از بازداشتگاه فرستاد که در قالب کتابی تحت عنوان "شکنجه سفید" منتشر شد. کتاب نرگس محمدی، به خاطر تالیف در داخل زندان و راویان دست اول آن، سندی مهم در مورد روش های جاری در زندان های امنیتی ایران به حساب میآید. بخش های زیر، گزیده هایی از روایت های مندرج در "شکنجه سفید" هستند:
.
"بازپرس اتهامات را خواند و برگه را به من داد. فکر می کنم ۱۸ الی ۲۰ اتهام نوشته شده بود: اقدام علیه امنیت ملی، اجتماع و تبانی، توهین به مقدسات و... در حین خواندن برگه مدام به اعدام تهدید میشدم... انگار می خواستند با دندان تکه تکه ام کنند... می گفتند انکار نکن. همه چیز را می دانیم. همکاری کنی شاید اعدام نگیری." (بخشی از روایت آتنا دائمی)
.
"پزشکی که تصور می رفت به حکم سوگندش به نجات جان بیمار، رفتاری انسانی تر داشته باشد، شروع کرد به بلند صحبت کردن که: خانم محمدی بمیر. اما بیرون زندان! مردنت به جهنم. هزینه روی دست نظام نذار. مثل آن زن، زهرا کاظمی." (نرگس محمدی)
.
"توالت داخل آن سلول در و دیواری نداشت... فاضلاب ها بیرون زده بود و آنقدر فضای سلول ها متعفن بود که حالت تهوع گرفته بودیم. لباس هایمان را جلوی دهان و بینی مان می گرفتیم تا قدری کمتر بوی تعفن را استنشاق کنیم." (نازیلا نوری)
.
"آنها [بازجوها] تمام عکس های من و حتی عکس های نامناسب من را نگاه می کردند و درباره آن سؤال می پرسیدند. این عکس ها حتی دست قاضی در دادگاه هم بود و من اعتراض کردم که این عکس ها کاملا شخصی است. مثلا کنار دریا به همراه شوهر و فرزندانم گرفته بودم. می پرسیدم چرا این عکس ها دست همه شماهاست؟... یک روز [بازجو] با دستمال کاغذی دماغش را گرفت. بعد پرت کرد روی زمین. گفت زن ها مثل این دستمال کاغذی هستند. از آنها استفاده می کنند، بعد می اندازند دور." (نیگارا افشارزاده)
.
"من حمام نمی رفتم. تشت می دادند و یک کاسه می گفتند همین جا خودت را بشور... توالت سلول بوی وحشتناکی داشت. وقتی زندانی ها و زندانبان ها برای دادن غذا می آمدند دماغ شان را می گرفتند.... من تنگی نفس داشتم و سلول اصلا هوا نداشت." (نازنین زاغری)
.
زهرا ذهتابچی در روایتی از فشار بر خود با تهدید به اعدام، از بازجوی خود نقل میکند که: "پرونده ات سنگین است و اتهام محاربه داری. وکیل تسخیری پرونده را خوانده و چون ترسیده قبول نکرده و رفته." خانم ذهتابچی به علاوه، از روزی تعریف می کند که بازجوی اطلاعات به دخترش زنگ زده و گفته "می دانی مادرت اعدامی است؟"
.
"این صحنه [اعدام] برای من به شکل مصنوعی اجرا شد. مرا به اتاقی با طناب دار منتقل کردند و گفتند که اگر اقرار به جاسوسی برای ام۶ و ارتباط نامشروع با خاتمی و کروبی نکنم همانجا اعدام خواهم شد. من از ترس بیهوش شدم." (هنگامه شهیدی)
.
"وقتی از قرنطینه [زندان قرچک] برای بیرون رفتن خارج شدیم، اقدام به تحصن کردیم... یک دفعه گارد مخصوص زندان به شکل گروهی به ما حمله کرد... ماموران شوکر را مستقیم به سر و صورت ما میزدند. من آن قدر شوکر خوردم که کاملا بی حال شدم... لباس های تن ما همه تکه و پاره شده بود." (شکوفه یداللهی)
.
"روزی شکافی را در سرش دیدم و پرسیدم اتفاقی برایت افتاده؟ گفت ماه های متمادی -اگر اشتباه نکنم شش ماه- در سلولهای کردستان بوده. وقتی بازداشت می شود در سلول، بازجویی با لوله چدنی آب بر سرش میکوبد و سرش شکافی عمیقی بر می دارد... بارها از او خواسته بودند تا مصاحبه کند و بپذیرد که در عملیات مسلحانه بوده و او حاضر به این مصاحبه و گفتن دروغ نبود." (روایت نرگس محمدی از زینب جلالیان)
.
صدیقه مرادی، زندانی دهه ۹۰، می گوید در دهه ۶۰ شاهد زنانی بوده که بر اثر شرایط زندان تعادل ذهنی خود را از دست داده بودند. او از دکتری به نام مژگان روایت کرده که "جز نان خشک چیزی نمی خورد و فکر می کرد توی غذا به جای گوشت، گوشت پای تعزیری ها را می ریزند"، از دانش آموزی ۱۷ ساله به نام طاهره که "تمام لباس هایش را پاره می کرد، زیر لامپ می ایستاد و دور خودش میچرخید"، و از خانمی به نام فرزانه، که به توصیف او "کنترلش را از دست داده بود، حمام نمی رفت و وضعیت وحشتناکی داشت".
https://ibb.co/XFP5Z2y
.
برای پیوستن به پیمان نامه همآوا به لینک زیر مراجعه و امضای خود را اضافه کنید:
http://iranhamava.org
#شکنجه_سفید #زنان_زندانی #دموکراسی #همبستگی_ملی #همآوا
#Coalition_of_Committed
@iranhamava
روایت نرگس محمدی از شکنجه سفید زندانیان زن
.
نرگس محمدی پیش از آزادی، روایت های تکان دهنده زندان خود و ۱۲ زن دیگر را، که بسیاری از آنها هنوز در حبس هستند، برای انتشار به خارج از بازداشتگاه فرستاد که در قالب کتابی تحت عنوان "شکنجه سفید" منتشر شد. کتاب نرگس محمدی، به خاطر تالیف در داخل زندان و راویان دست اول آن، سندی مهم در مورد روش های جاری در زندان های امنیتی ایران به حساب میآید. بخش های زیر، گزیده هایی از روایت های مندرج در "شکنجه سفید" هستند:
.
"بازپرس اتهامات را خواند و برگه را به من داد. فکر می کنم ۱۸ الی ۲۰ اتهام نوشته شده بود: اقدام علیه امنیت ملی، اجتماع و تبانی، توهین به مقدسات و... در حین خواندن برگه مدام به اعدام تهدید میشدم... انگار می خواستند با دندان تکه تکه ام کنند... می گفتند انکار نکن. همه چیز را می دانیم. همکاری کنی شاید اعدام نگیری." (بخشی از روایت آتنا دائمی)
.
"پزشکی که تصور می رفت به حکم سوگندش به نجات جان بیمار، رفتاری انسانی تر داشته باشد، شروع کرد به بلند صحبت کردن که: خانم محمدی بمیر. اما بیرون زندان! مردنت به جهنم. هزینه روی دست نظام نذار. مثل آن زن، زهرا کاظمی." (نرگس محمدی)
.
"توالت داخل آن سلول در و دیواری نداشت... فاضلاب ها بیرون زده بود و آنقدر فضای سلول ها متعفن بود که حالت تهوع گرفته بودیم. لباس هایمان را جلوی دهان و بینی مان می گرفتیم تا قدری کمتر بوی تعفن را استنشاق کنیم." (نازیلا نوری)
.
"آنها [بازجوها] تمام عکس های من و حتی عکس های نامناسب من را نگاه می کردند و درباره آن سؤال می پرسیدند. این عکس ها حتی دست قاضی در دادگاه هم بود و من اعتراض کردم که این عکس ها کاملا شخصی است. مثلا کنار دریا به همراه شوهر و فرزندانم گرفته بودم. می پرسیدم چرا این عکس ها دست همه شماهاست؟... یک روز [بازجو] با دستمال کاغذی دماغش را گرفت. بعد پرت کرد روی زمین. گفت زن ها مثل این دستمال کاغذی هستند. از آنها استفاده می کنند، بعد می اندازند دور." (نیگارا افشارزاده)
.
"من حمام نمی رفتم. تشت می دادند و یک کاسه می گفتند همین جا خودت را بشور... توالت سلول بوی وحشتناکی داشت. وقتی زندانی ها و زندانبان ها برای دادن غذا می آمدند دماغ شان را می گرفتند.... من تنگی نفس داشتم و سلول اصلا هوا نداشت." (نازنین زاغری)
.
زهرا ذهتابچی در روایتی از فشار بر خود با تهدید به اعدام، از بازجوی خود نقل میکند که: "پرونده ات سنگین است و اتهام محاربه داری. وکیل تسخیری پرونده را خوانده و چون ترسیده قبول نکرده و رفته." خانم ذهتابچی به علاوه، از روزی تعریف می کند که بازجوی اطلاعات به دخترش زنگ زده و گفته "می دانی مادرت اعدامی است؟"
.
"این صحنه [اعدام] برای من به شکل مصنوعی اجرا شد. مرا به اتاقی با طناب دار منتقل کردند و گفتند که اگر اقرار به جاسوسی برای ام۶ و ارتباط نامشروع با خاتمی و کروبی نکنم همانجا اعدام خواهم شد. من از ترس بیهوش شدم." (هنگامه شهیدی)
.
"وقتی از قرنطینه [زندان قرچک] برای بیرون رفتن خارج شدیم، اقدام به تحصن کردیم... یک دفعه گارد مخصوص زندان به شکل گروهی به ما حمله کرد... ماموران شوکر را مستقیم به سر و صورت ما میزدند. من آن قدر شوکر خوردم که کاملا بی حال شدم... لباس های تن ما همه تکه و پاره شده بود." (شکوفه یداللهی)
.
"روزی شکافی را در سرش دیدم و پرسیدم اتفاقی برایت افتاده؟ گفت ماه های متمادی -اگر اشتباه نکنم شش ماه- در سلولهای کردستان بوده. وقتی بازداشت می شود در سلول، بازجویی با لوله چدنی آب بر سرش میکوبد و سرش شکافی عمیقی بر می دارد... بارها از او خواسته بودند تا مصاحبه کند و بپذیرد که در عملیات مسلحانه بوده و او حاضر به این مصاحبه و گفتن دروغ نبود." (روایت نرگس محمدی از زینب جلالیان)
.
صدیقه مرادی، زندانی دهه ۹۰، می گوید در دهه ۶۰ شاهد زنانی بوده که بر اثر شرایط زندان تعادل ذهنی خود را از دست داده بودند. او از دکتری به نام مژگان روایت کرده که "جز نان خشک چیزی نمی خورد و فکر می کرد توی غذا به جای گوشت، گوشت پای تعزیری ها را می ریزند"، از دانش آموزی ۱۷ ساله به نام طاهره که "تمام لباس هایش را پاره می کرد، زیر لامپ می ایستاد و دور خودش میچرخید"، و از خانمی به نام فرزانه، که به توصیف او "کنترلش را از دست داده بود، حمام نمی رفت و وضعیت وحشتناکی داشت".
https://ibb.co/XFP5Z2y
.
برای پیوستن به پیمان نامه همآوا به لینک زیر مراجعه و امضای خود را اضافه کنید:
http://iranhamava.org
#شکنجه_سفید #زنان_زندانی #دموکراسی #همبستگی_ملی #همآوا
#Coalition_of_Committed
@iranhamava
ImgBB
image
Image image hosted in ImgBB
•اینستاگرام #نرگس_محمدی، زندانی سیاسی، نوشت ۳۴ زن زندانی سیاسی در بند زنان اوین برای گرامیداشت دومین سالگرد خیزش «زن، زندگی، آزادی» #اعتصاب_غذا کردهاند. این اعتصاب «همصدایی زنان زندانی سیاسی و عقیدتی در اوین با مردم معترض ایران علیه سیاستهای سرکوبگرانه حکومت» خوانده شد
#زنان_زندانی
#womenwatch
#زن_زندگی_آزادی
#همآوا
#زنان_زندانی
#womenwatch
#زن_زندگی_آزادی
#همآوا
یک زندانی زن به نام فرزانه بیژنیپور، در نتیجه عدم رسیدگی پزشکی و آنچه که «کارشکنی» مقامات زندان خوانده شده، در زندان قرچک ورامین جان باخته است.
به گزارش رسانه بیدارزنی این زن که در بند ۶ زندان قرچک محبوس بوده، به دلیل محرومیت از درمان و عدم انتقال به مراکز درمانی خارج از زندان جانش را از دست داده است.
بنا بر این گزارش فرزانه بیژنیپور، زندانی بند جرایم عمومی، شامگاه شنبه پس از وخامت حال خود به بهداری زندان مراجعه کرده، اما کادر پزشکی بهداری زندان به او اعلام کردند که تمارض میکند و چند ساعت بعد پس از مراجعه برای بار دوم به وی تنها یک قرص مسکن دادهاند.
در نهایت این زندانی همان شب به دلیل وخامت وضعیت جسمانی بیهوش میشود و پس از انتقال مجدد به بهداری زندان، فوت میکند.
این گزارش اضافه کرده در نتیجه این اتفاق روز یکشنبه ۲۳ دی ماه، زندانیان محبوس در بند شش زندان قرچک در اعتراض به عملکرد کادر پزشکی و مقامات زندان قرچک دست به اعتصاب غذا زده و از دریافت غذا خودداری کردهاند.
#زندان_قرچک #زنان_زندانی #حق_درمان_زندانیان
#هم_آوا
به گزارش رسانه بیدارزنی این زن که در بند ۶ زندان قرچک محبوس بوده، به دلیل محرومیت از درمان و عدم انتقال به مراکز درمانی خارج از زندان جانش را از دست داده است.
بنا بر این گزارش فرزانه بیژنیپور، زندانی بند جرایم عمومی، شامگاه شنبه پس از وخامت حال خود به بهداری زندان مراجعه کرده، اما کادر پزشکی بهداری زندان به او اعلام کردند که تمارض میکند و چند ساعت بعد پس از مراجعه برای بار دوم به وی تنها یک قرص مسکن دادهاند.
در نهایت این زندانی همان شب به دلیل وخامت وضعیت جسمانی بیهوش میشود و پس از انتقال مجدد به بهداری زندان، فوت میکند.
این گزارش اضافه کرده در نتیجه این اتفاق روز یکشنبه ۲۳ دی ماه، زندانیان محبوس در بند شش زندان قرچک در اعتراض به عملکرد کادر پزشکی و مقامات زندان قرچک دست به اعتصاب غذا زده و از دریافت غذا خودداری کردهاند.
#زندان_قرچک #زنان_زندانی #حق_درمان_زندانیان
#هم_آوا