Iranncorg شورای ملی ایران
Photo
قطع اجازه تماس تلفنی #نرگس_محمدی با فرزندانش
پس از آنکه نرگس محمدی اعلام کرد که در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی در زندان دست به #اعتصاب_غذا خواهد زد، مسئولین زندان به جای رسیدگی به درخواست این زندانی، حق تماس تلفنی با فرزندانش را قطع کردند.
این قسمتی از رنج نامه نرگس محمدی از زندان اوین است :
اکنون «من» در سرزمین و وطنم، چنانچه در کیفرنامهام آمده به جرم فعال #حقوق_بشر، #فمینیست و مخالف اعدام بودن محکوم و در حبس هستم، و از نیک حادثه و دست پرمهر تقدیر هم «زن» و هم «مادرم».
یکسال صبوری کردم شاید وجدانی در این سرزمین خفتهدلان به درد آید، حاصلی نداشت و باز مهر مادرانهام را انکار کردند. علیرغم میل و توان جسمیام، راهی برایم نماند جز اینکه فریاد «مادر بودن» و دلتنگ بودنم را با اعتصاب غذا اعلام نمایم. شاید دلی به رحم آید، شاید شرم و وجدانی وجود داشته باشد، شاید این کینکیشی و ستم را پایانی باشد. من خواستهای جز امکان تماس تلفنی با فرزندانم ندارم. اگر خواسته بزرگ، نامعقول، غیراخلاقی، غیرقانونی و ضدامنیتی است بگویید و قانعام کنید؟
اگر یک مادر که به زعم حکومتی مجرم شناخته شده، باید از شنیدن صدای کودکانش محروم شود، اعلام کنید، اگر نه به من مادر اجازه دهید تا صدای فرزندانم را بشنوم.
مجازات ما زنان و مادران، حبس است نه محرومیت از شنیدن صدای عزیزانمان. انسان بودن ما را باور کنید.
نرگس محمدی
زندان اوین
@irannc
پس از آنکه نرگس محمدی اعلام کرد که در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی در زندان دست به #اعتصاب_غذا خواهد زد، مسئولین زندان به جای رسیدگی به درخواست این زندانی، حق تماس تلفنی با فرزندانش را قطع کردند.
این قسمتی از رنج نامه نرگس محمدی از زندان اوین است :
اکنون «من» در سرزمین و وطنم، چنانچه در کیفرنامهام آمده به جرم فعال #حقوق_بشر، #فمینیست و مخالف اعدام بودن محکوم و در حبس هستم، و از نیک حادثه و دست پرمهر تقدیر هم «زن» و هم «مادرم».
یکسال صبوری کردم شاید وجدانی در این سرزمین خفتهدلان به درد آید، حاصلی نداشت و باز مهر مادرانهام را انکار کردند. علیرغم میل و توان جسمیام، راهی برایم نماند جز اینکه فریاد «مادر بودن» و دلتنگ بودنم را با اعتصاب غذا اعلام نمایم. شاید دلی به رحم آید، شاید شرم و وجدانی وجود داشته باشد، شاید این کینکیشی و ستم را پایانی باشد. من خواستهای جز امکان تماس تلفنی با فرزندانم ندارم. اگر خواسته بزرگ، نامعقول، غیراخلاقی، غیرقانونی و ضدامنیتی است بگویید و قانعام کنید؟
اگر یک مادر که به زعم حکومتی مجرم شناخته شده، باید از شنیدن صدای کودکانش محروم شود، اعلام کنید، اگر نه به من مادر اجازه دهید تا صدای فرزندانم را بشنوم.
مجازات ما زنان و مادران، حبس است نه محرومیت از شنیدن صدای عزیزانمان. انسان بودن ما را باور کنید.
نرگس محمدی
زندان اوین
@irannc
https://goo.gl/9zCYSv
به مناسبت سالروز درگذشت #هما_دارابی استادی که در اعتراض به #حجاب_اجباری خود را به آتش کشید
استاد دانشگاه، روانپزشک، متخصص کودکان، #فمینیست، فعال سیاسی و شهروندی ایرانی بود که در ۲ اسفند ۱۳۷۲ در اعتراض به نقض حقوق زنان و حجاب اجباری در میدان تجریش حجاب از سر برداشت و تنش را به آتش کشید.
مدرک دکترای روانپزشکی را از آمریکا دریافت کرد و پس از مدتی طبابت در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت. او نخستین ایرانی بود که در بورد روانپزشکی و نورولوژی آمریکا پذیرفته شد. در تهران، نخستین کلینیک درمانی مخصوص کودکان مبتلا به بیماریهای روانی را که تا آن زمان غیرقابل درمان پنداشته میشدند تأسیس کرد. در دانشگاه تهران استاد بود، در بیمارستان خودش کار و مطب خصوصیاش را اداره کرد.
فمینیست بود و دغدغه پیشرفت ایران را داشت. پس از انقلاب ۵۷، از وضعیتی که برای زنان ایجاد شده بود ناراضی بود. دفترش به خاطر عدم پذیرش حجاب اجباری بسته و از دانشگاه اخراج شد.
عصر روز دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۷۲ به میدان تجریش تهران رفت. حجاب از سر برداشت و با مردم از حقوق زنان و ظلم به آنها و آزادی و ایران حرف زد. تنش را به بنزین آغشته کرد و بعد در اعتراض به نقض حقوق زنان و کودکان در ایران خودش را شعلهور کرد. مردم بیحرکت نگاه میکردند. پس از گذشت دقایقی وقتی یک نفر او را میشناسد، به بیمارستان آراد منتقل میشود اما میزان سوختگی آنقدر بالا است که جسم هما توان تحمل آن را ندارد و ساعت ۲ بامداد روز سه شنبه ۳ اسفندماه، چشم از جهان فرومیبندد. پیش از مرگ به خانوادهاش گفته بود: «حالا دیگر مجبور نیستم شقاوتی را که انسانها علیه همدیگر مخصوصاً علیه زنان و کودکان روا میدارند را تماشا کنم»
بنیاد عبدالرحمن برومند
@irannc
به مناسبت سالروز درگذشت #هما_دارابی استادی که در اعتراض به #حجاب_اجباری خود را به آتش کشید
استاد دانشگاه، روانپزشک، متخصص کودکان، #فمینیست، فعال سیاسی و شهروندی ایرانی بود که در ۲ اسفند ۱۳۷۲ در اعتراض به نقض حقوق زنان و حجاب اجباری در میدان تجریش حجاب از سر برداشت و تنش را به آتش کشید.
مدرک دکترای روانپزشکی را از آمریکا دریافت کرد و پس از مدتی طبابت در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت. او نخستین ایرانی بود که در بورد روانپزشکی و نورولوژی آمریکا پذیرفته شد. در تهران، نخستین کلینیک درمانی مخصوص کودکان مبتلا به بیماریهای روانی را که تا آن زمان غیرقابل درمان پنداشته میشدند تأسیس کرد. در دانشگاه تهران استاد بود، در بیمارستان خودش کار و مطب خصوصیاش را اداره کرد.
فمینیست بود و دغدغه پیشرفت ایران را داشت. پس از انقلاب ۵۷، از وضعیتی که برای زنان ایجاد شده بود ناراضی بود. دفترش به خاطر عدم پذیرش حجاب اجباری بسته و از دانشگاه اخراج شد.
عصر روز دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۷۲ به میدان تجریش تهران رفت. حجاب از سر برداشت و با مردم از حقوق زنان و ظلم به آنها و آزادی و ایران حرف زد. تنش را به بنزین آغشته کرد و بعد در اعتراض به نقض حقوق زنان و کودکان در ایران خودش را شعلهور کرد. مردم بیحرکت نگاه میکردند. پس از گذشت دقایقی وقتی یک نفر او را میشناسد، به بیمارستان آراد منتقل میشود اما میزان سوختگی آنقدر بالا است که جسم هما توان تحمل آن را ندارد و ساعت ۲ بامداد روز سه شنبه ۳ اسفندماه، چشم از جهان فرومیبندد. پیش از مرگ به خانوادهاش گفته بود: «حالا دیگر مجبور نیستم شقاوتی را که انسانها علیه همدیگر مخصوصاً علیه زنان و کودکان روا میدارند را تماشا کنم»
بنیاد عبدالرحمن برومند
@irannc