ایران بریفینگ
6.1K subscribers
15K photos
24.5K videos
27.8K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👍 روایت یک آدم ربایی در سالگرد قتل حکومتی #مهسا_امینی؛ شرح بازداشت همراه با ضرب و شتم #زهرا_شفیعی_دهاقانی نویسنده و فیلمساز محبوس در زندان زنان قرچک : #زهرا_شفیعی دهاقانی که روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در تهران بازداشت شده در مکالمه‌ای تلفنی مفصل و همراه با جزئیات شرحی دقیق از رفتار خشن و همراه با تهدید ماموران امنیتی با بازداشت شدگان در #سالگرد_مهسا_امینی را بازگو کرده است.
این نویسنده فیلمساز و فعال حقوق بشر از برخورد خشن و تهدید آمیز ماموران زن با بازداشتی‌ها می‌گوید مامورانی که با چادرهای مشکی و لباسهای نظامی و بدون هیچ اسم و عنوانی و با ماسکهای سیاه شمار زیادی از زنان و دختران را با ضرب و شتم و توهین و تحقیر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کردند:
... یکی از خانمها دست من رو گرفت و از پشت پیچوند، من هم گفتم به چه قیمتی دست من رو میپیچونی؟ چرا داری این کار رو میکنی؟ شروع کرد به فحشهای رکیک دادن و ضرب و شتمی که اصلا باور کردنی نبود هیچ نوع توضیحی نمی‌داد وقتی به ماموران زن گفتم شما باید خودتان را معرفی کنید و بگید کی هستید و به چه جراتی به چه جرمی به چه اتهامی دارید من را میبرید؟ شما کی هستید؟ مثل دزدان و راهزنان بدون اینکه هیچ نام و نشانی داشته باشند... لباس نظامی پوشیده بودند اما صورت هایشان پوشانده شده بود و هیچ نام و نشانی هم نداشتند. فقط فحشهای رکیک میدادند و دهانهایشان را هم با ماسک پوشانده بودند که اگر در فیلمی ثبت و ضبط شد معلوم نباشد که فحش می دهند.
به شدت و به شکل بدی مرا کتک می‌زدند و دستم را از پشت بسته بودند.» او در بخشی از روایت تکان دهنده خود از شرایط بازداشت و آزار و اذیتهای ماموران با اشاره به تعداد بالای دختران نوجوان و جوان از شجاعت و مقاومت آنها می‌گوید که حتی زیر تهدید و تحقیر و توهین و آزارهای ماموران حاضر نبودند روسری بر سر کنند و ماموران یا با زور و خشونت مجبورشان می کردند تا موهایشان را بپوشانند ... به من که رسید گفتند روسری سرت کن گفتم نمیکنم گفت باید سرت کنی گفتم نمیکنم. روی لباس من یک جلیقه بود گفت جلیقه ات را روی سرت بکش گفتم نمیکنم گفت نمیشه بایده. مقاومت کردم گفت کیفت رو بکش روی سرت مقاومت کردم و گفتم نمیکنم شروع کرد به لگد زدن که مجبورم کند بهش گفتم من به خاطر تو هم اینجوری آمدم بیرون اینهمه ،دزدی ،رانت اختلاس فقط تو رو انداختند جلو تا اینهمه به ما ظلم کنی…

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👍 روایت یک آدم ربایی در سالگرد قتل حکومتی #مهسا_امینی؛ شرح بازداشت همراه با ضرب و شتم #زهرا_شفیعی_دهاقانی نویسنده و فیلمساز محبوس در زندان زنان قرچک : #زهرا_شفیعی دهاقانی که روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در تهران بازداشت شده در مکالمه‌ای تلفنی مفصل و همراه با جزئیات شرحی دقیق از رفتار خشن و همراه با تهدید ماموران امنیتی با بازداشت شدگان در #سالگرد_مهسا_امینی را بازگو کرده است.
این نویسنده فیلمساز و فعال حقوق بشر از برخورد خشن و تهدید آمیز ماموران زن با بازداشتی‌ها می‌گوید مامورانی که با چادرهای مشکی و لباسهای نظامی و بدون هیچ اسم و عنوانی و با ماسکهای سیاه شمار زیادی از زنان و دختران را با ضرب و شتم و توهین و تحقیر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کردند:
... یکی از خانمها دست من رو گرفت و از پشت پیچوند، من هم گفتم به چه قیمتی دست من رو میپیچونی؟ چرا داری این کار رو میکنی؟ شروع کرد به فحشهای رکیک دادن و ضرب و شتمی که اصلا باور کردنی نبود هیچ نوع توضیحی نمی‌داد وقتی به ماموران زن گفتم شما باید خودتان را معرفی کنید و بگید کی هستید و به چه جراتی به چه جرمی به چه اتهامی دارید من را میبرید؟ شما کی هستید؟ مثل دزدان و راهزنان بدون اینکه هیچ نام و نشانی داشته باشند... لباس نظامی پوشیده بودند اما صورت هایشان پوشانده شده بود و هیچ نام و نشانی هم نداشتند. فقط فحشهای رکیک میدادند و دهانهایشان را هم با ماسک پوشانده بودند که اگر در فیلمی ثبت و ضبط شد معلوم نباشد که فحش می دهند.
به شدت و به شکل بدی مرا کتک می‌زدند و دستم را از پشت بسته بودند.» او در بخشی از روایت تکان دهنده خود از شرایط بازداشت و آزار و اذیتهای ماموران با اشاره به تعداد بالای دختران نوجوان و جوان از شجاعت و مقاومت آنها می‌گوید که حتی زیر تهدید و تحقیر و توهین و آزارهای ماموران حاضر نبودند روسری بر سر کنند و ماموران یا با زور و خشونت مجبورشان می کردند تا موهایشان را بپوشانند ... به من که رسید گفتند روسری سرت کن گفتم نمیکنم گفت باید سرت کنی گفتم نمیکنم. روی لباس من یک جلیقه بود گفت جلیقه ات را روی سرت بکش گفتم نمیکنم گفت نمیشه بایده. مقاومت کردم گفت کیفت رو بکش روی سرت مقاومت کردم و گفتم نمیکنم شروع کرد به لگد زدن که مجبورم کند بهش گفتم من به خاطر تو هم اینجوری آمدم بیرون اینهمه ،دزدی ،رانت اختلاس فقط تو رو انداختند جلو تا اینهمه به ما ظلم کنی…

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM