ایران بریفینگ
6.18K subscribers
16.6K photos
25.4K videos
30.1K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
منصوره سال‌ها سکوت کرده بود و از خشونت علیه خود در خانه و توسط همسرش مهر سکوت بر لب زده بود. این مادر در روز ۲۰ آبان ۱۴۰۳، با ضربات دمبل و چاقو توسط همسرش به قتل رسید.

خواهر منصوره روز وقوع حادثه را در گفتگو با ایرنا چنین روایت می‌کند: «حوالی ساعت ۱۵ بود که همکار منصوره با من تماس گرفت و از من پرسید، چرا خواهرت امروز سر کار نیامده است؟ آن روز من و منصوره ساعت ۵ بعد از ظهر وقت دکتر داشتیم و قرار بود به خیابان کارگر برویم. بنا داشتم جلوی محل کارش با او قرار بگذارم. وقتی همکارش از غیبت او خبر داد، من با منصوره تماس گرفتم اما جواب نداد. به بهانه‌ای با مادرم تماس گرفتم تا ببینم از منصوره خبر دارد یا نه که او هم خبری نداشت.

با برادرم تماس گرفتم و گفتم از منصوره خبر داری یا نه؟ چون از محل کار او با من تماس گرفتند و گفتند که امروز سر کار نرفته است؛ دلشوره داشتم. برادرم گفت چه کار کنیم؟ گفتم می‌خواهم به خانه او بروم.

قاتل ۶ سال یا بیشتر بود که با ما ارتباط خانوادگی نداشت و ما فقط خواهرم را بیرون از منزلش می‌دیدیم؛ با برادرم به سمت منزل او راه افتادیم و نزدیک ساعت ۴ بود که به درب منزل منصوره رسیدیم. چون شرایط را می‌دانستم، گفتم اگر زنگ در را بزنم ممکن است از آیفون تصویر مرا ببینند و در را باز نکنند؛ به همین خاطر زنگ طبقه پنجم را که صاحبخانه ساکن است، زدم و گفتم مستاجرتان در را باز نمی‌کند که ایشان گفت باید زنگ سرایداری را بزنی. زنگ سرایدار را زدم و در باز شد و از در پارکینگ وارد شدم.

از همسر او بعد از ۶ سال دیدار، پرسیدم منصوره کجاست؟ با بی‌تفاوتی گفت با پسرم به سینما رفته‌اند. گفتم تلفنش را جواب نمی‌دهد. گفت حتماً سایلنت است.

روز شنبه بسیار بعید بود منصوره به سینما برود و تازه ساعت ۵ با من قرار داشت و وقت دکتر داشتیم. به خانه برگشتیم.

در خانه از نگرانی تحمل نکردم و با پلیس تماس گرفتیم، همراه با حکم قضایی به خانه خواهرم رفتیم چون همسرش در را باز نمی‌کرد، در که با همکاری پلیس و آتش‌نشانی و صاحبخانه باز شد، همسر منصوره و پسرش را داخل خانه دیدیم، پسرش گفت مادرم بیمارستان است، و ما متوجه شدیم همسرش درباره سینما رفتن او با منصوره دروغ گفته است.

همسایه روبرویی گفت، به چشمی درب منزلم چسب قطره‌ای چسبیده است؛ در حالی که صبح چنین چیزی نبود. گویا می‌خواسته همسایه‌ روبرویی انتقال جنازه را نبیند و ماشین هم جلوی در آماده بوده که جنازه را به بیرون از خانه ببرد. رفتن من فقط توانست منصوره را از اینکه جنازه اش را بسوزاند نجات دهد.»
#زن_کشی
#منصوره_قدیری_جاوید

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing