This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساکنان باستانی: ویروسهایی که در DNA شما جا خوش کردهاند!
چه میشد اگر به شما میگفتند بخشی از DNA شما اصلاً متعلق به شما نیست، بلکه میراثی از یک جنگ باستانی و نیمهتمام با ویروسهاست؟ این یک داستان تخیلی نیست، بلکه واقعیت شگفتانگیز زیستشناسی مدرن است.
ویروسهای باستانی درون ما چیستند؟
به این موجودات «رتروویروس درونزا» (Endogenous Retroviruses) یا به اختصار ERVs میگویند. رتروویروسها (مانند HIV) یک ویژگی منحصر به فرد دارند: آنها برای تکثیر، ماده ژنتیکی خود (RNA) را به DNA تبدیل کرده و به طور دائم در DNA سلول میزبان وارد میکنند.
حالا تصور کنید این عفونت، نه در یک فرد، بلکه در سلول های زایا (اسپرم یا تخمک) یک جاندار رخ دهد. در این صورت، این DNA ویروسی به نسل بعد و بعد و بعد به ارث میرسد. پس از میلیونها سال، این تکههای DNA ویروسی، تبدیل به بخشی ثابت از ژنوم گونه ما شدهاند. حدود ۸٪ از DNA انسان را این ویروسهای باستانی تشکیل میدهند! یعنی شما در حال حاضر حامل صدها هزار تکه از ویروسهای ماقبل تاریخ هستید.
مثال شگفتانگیز: چرا جفت زنده است؟
یکی از برجستهترین نمونههای مفید این ویروسها، نقش آنها در تشکیل جفت است. پروتئینی به نام «سینسیتین» (Syncytin) که برای تشکیل لایه بیرونی جفت ضروری است و باعث چسبیدن سلولها به یکدیگر میشود، در واقع توسط یک ژن ویروسی باستانی کد میشود! یک ویروس باستانی این ژن را وارد ژنوم پستانداران اولیه کرد تا بتواند سلولها را به هم بچسباند و راحتتر پخش شود. اما بدن میزبان، این سلاح ویروس را "مصادره" کرد و از آن برای ایجاد یک اندام حیاتی استفاده نمود. این یک نمونه کلاسیک از "دزدی مولکولی" است که به تکامل پستانداران کمک شایانی کرد.
چه چیزی در این مورد از نظر علمی اهمیت دارد؟
. سندی برای تکامل: وجود این ویروسها یکی از قویترین شواهد برای نظریه تکامل است. ما و شامپانزهها بسیاری از این ویروسهای باستانی را در دقیقاً همان نقاط از ژنوم خود داریم. تنها توضیح منطقی این است که این عفونت پیش از جدایی گونههای ما از یک نیای مشترک رخ داده و به هر دو به ارث رسیده است. کتاب «ژن خودخواه» اثر ریچارد داوکینز به زیبایی توضیح میدهد که چگونه ژنوم ما یک گورستان فسیلی از مهاجمان باستانی است.
. این یافتهها مستقیماً با باورهای خرافاتی و برخی تفاسیر دینی که انسان را موجودی کاملاً جدا و "خاص" میدانند، در تضاد است. ما محصول یک تاریخ طولانی و پیچیده تکاملی هستیم که در آن همکاری، رقابت و حتی همزیستی با ویروسها نقش داشته است. ما "آفریدهشدهی خالص" نیستیم، بلکه یک "موزاییک تکاملی" هستیم.
ژنوم ما یک موزه زنده است. ویروسهای باستانی که روزی تهدید بودند، امروز بخشی از ما هستند و حتی به بقای ما کمک کردهاند. این یافتهها نه تنها زیبایی علم را نشان میدهند، بلکه قدرت توضیحدهندگی آن را در برابر روایتهای سادهانگارانه و غیرعلمی اثبات میکنند. علم به ما میگوید که حقیقت، اغلب شگفتانگیزتر از هر افسانهای است.
منابع:
• Sapiens: A Brief History of Humankind و Homo Deus: A Brief History of Tomorrow — Yuval Noah Harari
• The Selfish Gene — Richard Dawkins
• Quanta Magazine – مقالات «Ancient Viruses Helped Shape Human Evolution» و موضوعات مربوط به endogenous retroviruses
• Villarreal, L. — Viruses and the Evolution of Life
• مقالات HERV در Nature Reviews Genetics
@ISLIE
چه میشد اگر به شما میگفتند بخشی از DNA شما اصلاً متعلق به شما نیست، بلکه میراثی از یک جنگ باستانی و نیمهتمام با ویروسهاست؟ این یک داستان تخیلی نیست، بلکه واقعیت شگفتانگیز زیستشناسی مدرن است.
ویروسهای باستانی درون ما چیستند؟
به این موجودات «رتروویروس درونزا» (Endogenous Retroviruses) یا به اختصار ERVs میگویند. رتروویروسها (مانند HIV) یک ویژگی منحصر به فرد دارند: آنها برای تکثیر، ماده ژنتیکی خود (RNA) را به DNA تبدیل کرده و به طور دائم در DNA سلول میزبان وارد میکنند.
حالا تصور کنید این عفونت، نه در یک فرد، بلکه در سلول های زایا (اسپرم یا تخمک) یک جاندار رخ دهد. در این صورت، این DNA ویروسی به نسل بعد و بعد و بعد به ارث میرسد. پس از میلیونها سال، این تکههای DNA ویروسی، تبدیل به بخشی ثابت از ژنوم گونه ما شدهاند. حدود ۸٪ از DNA انسان را این ویروسهای باستانی تشکیل میدهند! یعنی شما در حال حاضر حامل صدها هزار تکه از ویروسهای ماقبل تاریخ هستید.
مثال شگفتانگیز: چرا جفت زنده است؟
یکی از برجستهترین نمونههای مفید این ویروسها، نقش آنها در تشکیل جفت است. پروتئینی به نام «سینسیتین» (Syncytin) که برای تشکیل لایه بیرونی جفت ضروری است و باعث چسبیدن سلولها به یکدیگر میشود، در واقع توسط یک ژن ویروسی باستانی کد میشود! یک ویروس باستانی این ژن را وارد ژنوم پستانداران اولیه کرد تا بتواند سلولها را به هم بچسباند و راحتتر پخش شود. اما بدن میزبان، این سلاح ویروس را "مصادره" کرد و از آن برای ایجاد یک اندام حیاتی استفاده نمود. این یک نمونه کلاسیک از "دزدی مولکولی" است که به تکامل پستانداران کمک شایانی کرد.
چه چیزی در این مورد از نظر علمی اهمیت دارد؟
. سندی برای تکامل: وجود این ویروسها یکی از قویترین شواهد برای نظریه تکامل است. ما و شامپانزهها بسیاری از این ویروسهای باستانی را در دقیقاً همان نقاط از ژنوم خود داریم. تنها توضیح منطقی این است که این عفونت پیش از جدایی گونههای ما از یک نیای مشترک رخ داده و به هر دو به ارث رسیده است. کتاب «ژن خودخواه» اثر ریچارد داوکینز به زیبایی توضیح میدهد که چگونه ژنوم ما یک گورستان فسیلی از مهاجمان باستانی است.
. این یافتهها مستقیماً با باورهای خرافاتی و برخی تفاسیر دینی که انسان را موجودی کاملاً جدا و "خاص" میدانند، در تضاد است. ما محصول یک تاریخ طولانی و پیچیده تکاملی هستیم که در آن همکاری، رقابت و حتی همزیستی با ویروسها نقش داشته است. ما "آفریدهشدهی خالص" نیستیم، بلکه یک "موزاییک تکاملی" هستیم.
ژنوم ما یک موزه زنده است. ویروسهای باستانی که روزی تهدید بودند، امروز بخشی از ما هستند و حتی به بقای ما کمک کردهاند. این یافتهها نه تنها زیبایی علم را نشان میدهند، بلکه قدرت توضیحدهندگی آن را در برابر روایتهای سادهانگارانه و غیرعلمی اثبات میکنند. علم به ما میگوید که حقیقت، اغلب شگفتانگیزتر از هر افسانهای است.
منابع:
• Sapiens: A Brief History of Humankind و Homo Deus: A Brief History of Tomorrow — Yuval Noah Harari
• The Selfish Gene — Richard Dawkins
• Quanta Magazine – مقالات «Ancient Viruses Helped Shape Human Evolution» و موضوعات مربوط به endogenous retroviruses
• Villarreal, L. — Viruses and the Evolution of Life
• مقالات HERV در Nature Reviews Genetics
@ISLIE
👍27❤14👌4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فمینیسم تکاملی: بازتعریف "قدرت" زنان از دیدگاه علم
در بسیاری از فرهنگها و ادیان، روایات و تفاسیری وجود دارد که زنان را از نظر جسمی و روانی موجوداتی "ضعیفتر" قلمداد میکنند. اما زیستشناسی تکاملی مدرن، با دادههای قاطعانه، روایتی کاملاً متفاوت و قدرتمند را ارائه میدهد. این پست به بررسی این میپردازد که چرا از منظر علم تکامل، زنان نه تنها ضعیفتر نیستند، بلکه در معیارهای کلیدی بقا و تضمین تداوم نسل، از مزیتهای بنیادینی برخوردارند.
۱. مزیت بقا: چرا زنان بیشتر عمر میکنند؟
یکی از قویترین شواهد، امید به زندگی بالاتر زنان است. این پدیدهای جهانی در تمام کشورهای توسعهیافته است. در اتحادیه اروپا، امید به زندگی زنان به طور متوسط ۵.۴ سال بیشتر از مردان است. در ژاپن، این رقم به بیش از ۷ سال میرسد.
از دیدگاه تکامل، بقای مادر برای پرورش فرزندان و اطمینان از رسیدن آنان به سن تولیدمثل، از اهمیت حیاتی برخوردار است. بنابراین، انتخاب طبیعی احتمالاً مکانیسمهای محافظتی قویتری در بدن زنان تقویت کرده است.
۲. قدرت پنهان در کروموزوم X: سیستم ایمنی برتر
مزیت ژنتیکی زنان، داستان قدرت آنان را کامل میکند. کروموزوم X مملو از ژنهای مرتبط با ایمنی و عملکرد مغز است. مردان یک X و یک Y دارند، در حالی که زنان دو کروموزوم X دارند. اگر یک ژن معیوب روی یک X زن باشد، کروموزوم X دوم میتواند عملکرد آن را جبران کند. این مکانیسم، زنان را در برابر بسیاری از بیماریهای وابسته به X (مانند هموفیلی) و عفونتها مقاومتر میسازد. در نتیجه زنان پاسخ ایمنی قویتری به واکسنها و عفونتها نشان میدهند و میزان ابتلای آنان به بسیاری از بیماریهای خودایمنی نیز متفاوت است.
۳. تابآوری فیزیولوژیک: معماری بدن برای چالشهای منحصربهفرد
قدرت، تنها به معنای توانایی بلند کردن وزنه نیست. قدرت واقعی، توانایی تحمل فشارهای شدید و بازگشت به حالت تعادل است. بدن یک زن در دوران بارداری دچار دگرگونیهای هورمونی و متابولیکی شدیدی میشود. قلب او سختتر کار میکند، حجم خون تا ۵۰٪ افزایش مییابد و او باید نیازهای یک موجود دیگر را هم تأمین کند. این فرآیند، یک شاهکار تکاملی از تابآوری و قدرت تطبیق است. زنان به طور کلی آستانه تحمل درد بالاتری دارند که برای فرآیند زایمان یک ضرورت تکاملی است.
۴. قدرت انتخاب: موتور محرک تکامل
ریچارد داوکینز در "ژن خودخواه" به وضوح بیان میکند که در فرآیند "انتخاب جنسی"، اغلب این مادهها هستند که انتخابگر هستند. در طول تاریخ تکامل بشر، این زنان بودند که شریک جنسی خود را بر اساس معیارهایی مانند سلامتی، توانایی تأمین منابع و هوش (نشانههایی از ژنهای خوب) انتخاب میکردند. این قدرت انتخاب، مستقیم بر کیفیت ژنتیک نسل بعد تأثیر گذاشته و مردان را به رقابت برای کسب امتیاز وادار کرده است. این یک شکل عمیق از قدرت است.
ادیان و فرهنگهای مبتنی بر خرافه، اغلب زنان را به بهانههای غیرعلمی "ناقصالعقل" یا "ضعیفتر" معرفی میکنند. اما علم مدرن، با شواهد انکارناپذیر، نشان میدهد که قدرت زنان کیفی و استراتژیک است. این قدرت در تابآوری، طول عمر، سیستم ایمنی برتر و قدرت انتخاب تبلور یافته است.
استراتژی تکاملی برای زنان، سرمایهگذاری بر روی "بقا و کیفیت" بوده، در حالی که برای مردان بر روی "تعداد و ریسک" متمرکز شده است. هیچکدام برتر نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند.
علم به ما میآموزد که به جای تکرار روایات کهنه و بیاساس، به دادهها و شواهد احترام بگذاریم. قدرت زنان یک افسانه نیست؛ یک واقعیت زیستشناسی تکاملی است.
منابع:
• The Selfish Gene — Richard Dawkins
• Sapiens: A Brief History of Humankind & Homo Deus: A Brief History of Tomorrow — Yuval Noah Harari
• Sarah Blaffer Hrdy — Mother Nature
• Cordelia Fine — Delusions of Gender
• Nature (2018) — Sex Differences in Genetic Variation and Longevity
• PNAS (2020) — Sex-based immune system resilience
@ISLIE
در بسیاری از فرهنگها و ادیان، روایات و تفاسیری وجود دارد که زنان را از نظر جسمی و روانی موجوداتی "ضعیفتر" قلمداد میکنند. اما زیستشناسی تکاملی مدرن، با دادههای قاطعانه، روایتی کاملاً متفاوت و قدرتمند را ارائه میدهد. این پست به بررسی این میپردازد که چرا از منظر علم تکامل، زنان نه تنها ضعیفتر نیستند، بلکه در معیارهای کلیدی بقا و تضمین تداوم نسل، از مزیتهای بنیادینی برخوردارند.
۱. مزیت بقا: چرا زنان بیشتر عمر میکنند؟
یکی از قویترین شواهد، امید به زندگی بالاتر زنان است. این پدیدهای جهانی در تمام کشورهای توسعهیافته است. در اتحادیه اروپا، امید به زندگی زنان به طور متوسط ۵.۴ سال بیشتر از مردان است. در ژاپن، این رقم به بیش از ۷ سال میرسد.
از دیدگاه تکامل، بقای مادر برای پرورش فرزندان و اطمینان از رسیدن آنان به سن تولیدمثل، از اهمیت حیاتی برخوردار است. بنابراین، انتخاب طبیعی احتمالاً مکانیسمهای محافظتی قویتری در بدن زنان تقویت کرده است.
۲. قدرت پنهان در کروموزوم X: سیستم ایمنی برتر
مزیت ژنتیکی زنان، داستان قدرت آنان را کامل میکند. کروموزوم X مملو از ژنهای مرتبط با ایمنی و عملکرد مغز است. مردان یک X و یک Y دارند، در حالی که زنان دو کروموزوم X دارند. اگر یک ژن معیوب روی یک X زن باشد، کروموزوم X دوم میتواند عملکرد آن را جبران کند. این مکانیسم، زنان را در برابر بسیاری از بیماریهای وابسته به X (مانند هموفیلی) و عفونتها مقاومتر میسازد. در نتیجه زنان پاسخ ایمنی قویتری به واکسنها و عفونتها نشان میدهند و میزان ابتلای آنان به بسیاری از بیماریهای خودایمنی نیز متفاوت است.
۳. تابآوری فیزیولوژیک: معماری بدن برای چالشهای منحصربهفرد
قدرت، تنها به معنای توانایی بلند کردن وزنه نیست. قدرت واقعی، توانایی تحمل فشارهای شدید و بازگشت به حالت تعادل است. بدن یک زن در دوران بارداری دچار دگرگونیهای هورمونی و متابولیکی شدیدی میشود. قلب او سختتر کار میکند، حجم خون تا ۵۰٪ افزایش مییابد و او باید نیازهای یک موجود دیگر را هم تأمین کند. این فرآیند، یک شاهکار تکاملی از تابآوری و قدرت تطبیق است. زنان به طور کلی آستانه تحمل درد بالاتری دارند که برای فرآیند زایمان یک ضرورت تکاملی است.
۴. قدرت انتخاب: موتور محرک تکامل
ریچارد داوکینز در "ژن خودخواه" به وضوح بیان میکند که در فرآیند "انتخاب جنسی"، اغلب این مادهها هستند که انتخابگر هستند. در طول تاریخ تکامل بشر، این زنان بودند که شریک جنسی خود را بر اساس معیارهایی مانند سلامتی، توانایی تأمین منابع و هوش (نشانههایی از ژنهای خوب) انتخاب میکردند. این قدرت انتخاب، مستقیم بر کیفیت ژنتیک نسل بعد تأثیر گذاشته و مردان را به رقابت برای کسب امتیاز وادار کرده است. این یک شکل عمیق از قدرت است.
ادیان و فرهنگهای مبتنی بر خرافه، اغلب زنان را به بهانههای غیرعلمی "ناقصالعقل" یا "ضعیفتر" معرفی میکنند. اما علم مدرن، با شواهد انکارناپذیر، نشان میدهد که قدرت زنان کیفی و استراتژیک است. این قدرت در تابآوری، طول عمر، سیستم ایمنی برتر و قدرت انتخاب تبلور یافته است.
استراتژی تکاملی برای زنان، سرمایهگذاری بر روی "بقا و کیفیت" بوده، در حالی که برای مردان بر روی "تعداد و ریسک" متمرکز شده است. هیچکدام برتر نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند.
علم به ما میآموزد که به جای تکرار روایات کهنه و بیاساس، به دادهها و شواهد احترام بگذاریم. قدرت زنان یک افسانه نیست؛ یک واقعیت زیستشناسی تکاملی است.
منابع:
• The Selfish Gene — Richard Dawkins
• Sapiens: A Brief History of Humankind & Homo Deus: A Brief History of Tomorrow — Yuval Noah Harari
• Sarah Blaffer Hrdy — Mother Nature
• Cordelia Fine — Delusions of Gender
• Nature (2018) — Sex Differences in Genetic Variation and Longevity
• PNAS (2020) — Sex-based immune system resilience
@ISLIE
👌23👍9❤6👎1
•کنفرانس با موضوع:
- فروپاشی ساسانیان و علل و چگونگی گسترش اسلام در ایران، با محوریت جزیه
•ارائهدهنده: جناب باوند (R.Z)
- دوشنبه، ۱۲ آبان، ساعت ۲۲ به وقت ایران
- در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
- فروپاشی ساسانیان و علل و چگونگی گسترش اسلام در ایران، با محوریت جزیه
•ارائهدهنده: جناب باوند (R.Z)
- دوشنبه، ۱۲ آبان، ساعت ۲۲ به وقت ایران
- در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
❤28👍1👌1🕊1
Audio
•کنفرانس با موضوع:
- فروپاشی ساسانیان و علل و چگونگی گسترش اسلام در ایران، با محوریت جزیه
•ارائهدهنده: جناب باوند (R.Z)
- دوشنبه، ۱۲ آبان
- برگزارشده در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
- فروپاشی ساسانیان و علل و چگونگی گسترش اسلام در ایران، با محوریت جزیه
•ارائهدهنده: جناب باوند (R.Z)
- دوشنبه، ۱۲ آبان
- برگزارشده در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
❤13👍1
•کنفرانس با موضوع:
- آشنایی با فلسفه کییرکگور و اهمیت آن
- کییرکگور، پدر اگزیستانسیالیسم، که بود؟
- چرا دینداران باید نگاهی عمیق به فلسفه او داشته باشند؟
- او چرا با وجود ایمان شدید به دین، معتقد بود قلمرو ایمان، از منطق و عقل - و حتی در مواردی از اخلاق نیز - جداست؟
•ارائهدهنده: جناب سورن
- سهشنبه، ۱۳ آبان، ساعت ۱۸:۳۰ به وقت ایران
- در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
- آشنایی با فلسفه کییرکگور و اهمیت آن
- کییرکگور، پدر اگزیستانسیالیسم، که بود؟
- چرا دینداران باید نگاهی عمیق به فلسفه او داشته باشند؟
- او چرا با وجود ایمان شدید به دین، معتقد بود قلمرو ایمان، از منطق و عقل - و حتی در مواردی از اخلاق نیز - جداست؟
•ارائهدهنده: جناب سورن
- سهشنبه، ۱۳ آبان، ساعت ۱۸:۳۰ به وقت ایران
- در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
👏18❤6👍2
مناظره صوتی با موضوع:
«آیا وجود الله بدیهی است و بینیاز از اثبات؟»
طرفین: طبیعتپور - امین
سهشنبه ۱۳ آبان، ساعت ۲۲ به وقت تهران (امشب)
در گروه دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE_Group | @ISLIE
«آیا وجود الله بدیهی است و بینیاز از اثبات؟»
طرفین: طبیعتپور - امین
سهشنبه ۱۳ آبان، ساعت ۲۲ به وقت تهران (امشب)
در گروه دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE_Group | @ISLIE
👍14❤9
•کنفرانس با موضوع:
- از همدلی تا جدایی (واکاوی علل و پیامدهای طلاق در جامعه امروز)
•ارائهدهنده: غزل
- چهارشنبه، ۱۴ آبان، ساعت ۲۲ به وقت ایران
- در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
- از همدلی تا جدایی (واکاوی علل و پیامدهای طلاق در جامعه امروز)
•ارائهدهنده: غزل
- چهارشنبه، ۱۴ آبان، ساعت ۲۲ به وقت ایران
- در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
👍11❤4👎2
Forwarded from آرشیو
ارائهدهنده: جناب سورن.PDF
664.3 KB
•کنفرانس با موضوع:
- آشنایی با فلسفه کییرکگور و اهمیت آن
- کییرکگور، پدر اگزیستانسیالیسم، که بود؟
- چرا دینداران باید نگاهی عمیق به فلسفه او داشته باشند؟
- او چرا با وجود ایمان شدید به دین، معتقد بود قلمرو ایمان، از منطق و عقل - و حتی در مواردی از اخلاق نیز - جداست؟
•ارائهدهنده: جناب سورن
- سهشنبه، ۱۳ آبان
- برگزار شده در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ARKIV
@KHOD2
@ISLIE
@KTYAB
- آشنایی با فلسفه کییرکگور و اهمیت آن
- کییرکگور، پدر اگزیستانسیالیسم، که بود؟
- چرا دینداران باید نگاهی عمیق به فلسفه او داشته باشند؟
- او چرا با وجود ایمان شدید به دین، معتقد بود قلمرو ایمان، از منطق و عقل - و حتی در مواردی از اخلاق نیز - جداست؟
•ارائهدهنده: جناب سورن
- سهشنبه، ۱۳ آبان
- برگزار شده در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ARKIV
@KHOD2
@ISLIE
@KTYAB
❤12👍3😁1
دروغها و خرافات اسلام
مناظره صوتی با موضوع: «آیا وجود الله بدیهی است و بینیاز از اثبات؟» طرفین: طبیعتپور - امین سهشنبه ۱۳ آبان برگزار شده در گروه دروغها و خرافات اسلام @ARKIV @KHOD2 @ISLIE @KTYAB
ادامهی این بحث امشب ساعت ۲۰:۳۰ در گروه دروغها و خرافات اسلام برگزار میشود:
@ISLIE_Group | @ISLIE_Group
@ISLIE_Group | @ISLIE_Group
@ISLIE_Group | @ISLIE_Group
@ISLIE_Group | @ISLIE_Group
❤7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چطور بدن زن تبدیل به میدان جنگ ایدئولوژی شد؟»
اگر از زاویهی دین به زن نگاه کنیم، بدن او «مسئلهٔ اخلاق» است.
اگر از زاویهی علم به زن نگاه کنیم، بدن او محل تلاقی ژنتیک، فرگشت، هورمون، مغز و جامعه است.
این دو جهانبینی وقتی با هم برخورد میکنند، بدن زن میشود میدان جنگ.
۱. از فرگشت تا سیاست: چرا بدن زن اینقدر برای قدرت مهم است؟
از دید فرگشت، سرنوشت ژنها به چند چیز گره خورده:
• کی با کی جفتگیری میکند؟
• چهکسی فرزند را حمل میکند؟
• چهکسی مطمئن است فرزند، «مال خودش» است؟
در انسان:
بارداری، زایمان و شیردهی بر عهده زن است؛ مرد، برای مطمئن شدن از «پدری»، به کنترل جنسی زن میل پیدا میکند.
داوکینز در ژن خودخواه توضیح میدهد که ژنها از هر راهی که بتوانند احتمال انتقال خودشان را بالا میبرند؛ در جوامع انسانی، یکی از این راهها کنترل زن بوده. ازدواج اجباری، چندهمسری، ناموس، محدودیت رفتوآمد، خشونت علیه «زن خیانتکار» و…
اینجا جایی است که زیستشناسی با سیاست و دین گره میخورد.
۲. بدن زن، مرز نامرئی هویت جمعی
ادیان و امپراتوریها برای بقا، نیاز به مرزهای واضح هویتی داشتند.
یکی از آسانترین مرزها: «زنان ما، با مردان شما نخوابند.» این یعنی کنترل شدید روی لباس، معاشرت، سکس و ازدواج زنان
• تبدیل بدن زن به «نماد شرف، دین، قومیت»
برای همین حجاب و عفتِ زن، تبدیل میشود به پرچم اسلام اینکه اگر زنی از هنجار خارج شود، میگویند آبروی قبیله رفت در صورتی که زن به مثابه انسانی که آزادی خودش را اعمال کرده.
علم جامعهشناسی نشان میدهد که تقریباً در همهی جوامع پدرسالار، بدن زنان به میدان کنترل ایدئولوژیک تبدیل شده است.
۳. اسلام و فقهِ بدن زن
در سنت اسلامی، حجم عظیمی از احکام فقهی، مستقیم به بدن زن مربوط است:
• پوشش مو، گردن، دست، ساق پا
• احکام حیض و نفاس
• بکارت و ازدواج
• ناموس، زنا، سنگسار، شلاق
• ارث کمتر، شهادت نصف، ولایت پدر/شوهر
این حجم از دخالت شرعی در بدن، در تضاد کامل با نگاه علمی است که بدن زن را سیستم زیستی خودمختار میداند، نه ملک شوهر و حکم خدا.
از دید روانشناسی اجتماعی، این حجم از کنترل باعث شرم مزمن نسبت به بدن، اختلال تصویر بدنی، اضطراب و احساس گناه جنسی، سرکوب لذت و کاهش سلامت روان میشود. دقیقاً چیزی که دین اسمش را میگذارد «حیا»، اما علم به آن میگوید شرم تحمیلی و کنترل روانی.
۴. زبان، شرم و کنترل: بدن زن در روانشناسی
زبان دینی و سنتی دربارهی بدن زن پر است از واژههایی مثل:
«عفت، ناموس، پاکی، نجاست، فاسد، خراب شدن، آبرو…»
از دید روانشناسی:
این واژهها ابزار شرمسازی (shame) هستند. شرم، یکی از قویترین هیجانها برای کنترل رفتار است. وقتی به بدن زن از کودکی القا شود که بدن تو خطرناک است، موی تو فتنه است و صدای تو تحریککننده است؛ ذهن او بهجای اینکه با بدنش احساس مالکیت و دوستی پیدا کند، دچار بیگانگی و نفرت پنهان میشود.
در نتیجه زن بهجای اینکه بدنش را ابزار سلامت، لذت و خودمختاری ببیند، آن را منشأ گناه، شرم و ترس میبیند. این همان «میدان جنگ روانی» بر بدن زن است.
۵. چرا علم، برعکس دین، بدن زن را «مال خودش» میداند؟
از دید علم بدن زن ملک خودش است؛ حق دارد دربارهی سکس، بارداری، پوشش و لذت خودش تصمیم بگیرد. هیچ «ذات نجس» یا «حرمت ذاتی» در اندامهای او نیست؛ فقط بافت، سلول، هورمون و نورون است.
فرگشت، بدن زن را طوری طراحی کرده که تحمل درد بالاتر (زایمان)، سیستم ایمنی قویتر، طول عمر بیشتر، شبکههای اجتماعی و همیاری عمیقتر داشته باشد. یعنی بدن زن، شاهکار بقاست، نه محل گناه.
۶. از بدنِ میدان جنگ به بدنِ خودمختار
مسیر خروج از این جنگ ایدئولوژیک، بهجای خرافه، از بدینصورت میگذرد:
• آموزش علمی درباره بدن و سکس (سکس–اِجوکیشن، نه شرم–اِجوکیشن)
• زبان جدید: بدن، «نجس/فتنه» نیست؛ بدن، «زیستی/انسانی» است
• روانشناسی و فمینیسم علمی بهجای فقه و ناموس
• دیدن زن بهعنوان «سوژه مستقل»، نه «ابزار حفظ شرافت مرد/دین»
نسل جدید انسانها وقتی بدن خود را از داستانهای باستانیِ دین آزاد کند، میتواند اولین بار در تاریخ، بدن را واقعاً “ متعلق به فرد” بداند.
📚 منابع
• Yuval Noah Harari — Sapiens & Homo Deus
• Richard Dawkins — The Selfish Gene
• Sarah B. Hrdy — Mother Nature (نقش زنان و مادری در فرگشت انسان)
• Michel Foucault — مفهوم «biopolitics» و کنترل بدن توسط قدرت
• مقالات انسانشناسی جنسیت و کنترل بدن زن در سنتهای مذهبی (Islamic Studies, Gender & Religion)
@ISLIE
اگر از زاویهی دین به زن نگاه کنیم، بدن او «مسئلهٔ اخلاق» است.
اگر از زاویهی علم به زن نگاه کنیم، بدن او محل تلاقی ژنتیک، فرگشت، هورمون، مغز و جامعه است.
این دو جهانبینی وقتی با هم برخورد میکنند، بدن زن میشود میدان جنگ.
۱. از فرگشت تا سیاست: چرا بدن زن اینقدر برای قدرت مهم است؟
از دید فرگشت، سرنوشت ژنها به چند چیز گره خورده:
• کی با کی جفتگیری میکند؟
• چهکسی فرزند را حمل میکند؟
• چهکسی مطمئن است فرزند، «مال خودش» است؟
در انسان:
بارداری، زایمان و شیردهی بر عهده زن است؛ مرد، برای مطمئن شدن از «پدری»، به کنترل جنسی زن میل پیدا میکند.
داوکینز در ژن خودخواه توضیح میدهد که ژنها از هر راهی که بتوانند احتمال انتقال خودشان را بالا میبرند؛ در جوامع انسانی، یکی از این راهها کنترل زن بوده. ازدواج اجباری، چندهمسری، ناموس، محدودیت رفتوآمد، خشونت علیه «زن خیانتکار» و…
اینجا جایی است که زیستشناسی با سیاست و دین گره میخورد.
۲. بدن زن، مرز نامرئی هویت جمعی
ادیان و امپراتوریها برای بقا، نیاز به مرزهای واضح هویتی داشتند.
یکی از آسانترین مرزها: «زنان ما، با مردان شما نخوابند.» این یعنی کنترل شدید روی لباس، معاشرت، سکس و ازدواج زنان
• تبدیل بدن زن به «نماد شرف، دین، قومیت»
برای همین حجاب و عفتِ زن، تبدیل میشود به پرچم اسلام اینکه اگر زنی از هنجار خارج شود، میگویند آبروی قبیله رفت در صورتی که زن به مثابه انسانی که آزادی خودش را اعمال کرده.
علم جامعهشناسی نشان میدهد که تقریباً در همهی جوامع پدرسالار، بدن زنان به میدان کنترل ایدئولوژیک تبدیل شده است.
۳. اسلام و فقهِ بدن زن
در سنت اسلامی، حجم عظیمی از احکام فقهی، مستقیم به بدن زن مربوط است:
• پوشش مو، گردن، دست، ساق پا
• احکام حیض و نفاس
• بکارت و ازدواج
• ناموس، زنا، سنگسار، شلاق
• ارث کمتر، شهادت نصف، ولایت پدر/شوهر
این حجم از دخالت شرعی در بدن، در تضاد کامل با نگاه علمی است که بدن زن را سیستم زیستی خودمختار میداند، نه ملک شوهر و حکم خدا.
از دید روانشناسی اجتماعی، این حجم از کنترل باعث شرم مزمن نسبت به بدن، اختلال تصویر بدنی، اضطراب و احساس گناه جنسی، سرکوب لذت و کاهش سلامت روان میشود. دقیقاً چیزی که دین اسمش را میگذارد «حیا»، اما علم به آن میگوید شرم تحمیلی و کنترل روانی.
۴. زبان، شرم و کنترل: بدن زن در روانشناسی
زبان دینی و سنتی دربارهی بدن زن پر است از واژههایی مثل:
«عفت، ناموس، پاکی، نجاست، فاسد، خراب شدن، آبرو…»
از دید روانشناسی:
این واژهها ابزار شرمسازی (shame) هستند. شرم، یکی از قویترین هیجانها برای کنترل رفتار است. وقتی به بدن زن از کودکی القا شود که بدن تو خطرناک است، موی تو فتنه است و صدای تو تحریککننده است؛ ذهن او بهجای اینکه با بدنش احساس مالکیت و دوستی پیدا کند، دچار بیگانگی و نفرت پنهان میشود.
در نتیجه زن بهجای اینکه بدنش را ابزار سلامت، لذت و خودمختاری ببیند، آن را منشأ گناه، شرم و ترس میبیند. این همان «میدان جنگ روانی» بر بدن زن است.
۵. چرا علم، برعکس دین، بدن زن را «مال خودش» میداند؟
از دید علم بدن زن ملک خودش است؛ حق دارد دربارهی سکس، بارداری، پوشش و لذت خودش تصمیم بگیرد. هیچ «ذات نجس» یا «حرمت ذاتی» در اندامهای او نیست؛ فقط بافت، سلول، هورمون و نورون است.
فرگشت، بدن زن را طوری طراحی کرده که تحمل درد بالاتر (زایمان)، سیستم ایمنی قویتر، طول عمر بیشتر، شبکههای اجتماعی و همیاری عمیقتر داشته باشد. یعنی بدن زن، شاهکار بقاست، نه محل گناه.
۶. از بدنِ میدان جنگ به بدنِ خودمختار
مسیر خروج از این جنگ ایدئولوژیک، بهجای خرافه، از بدینصورت میگذرد:
• آموزش علمی درباره بدن و سکس (سکس–اِجوکیشن، نه شرم–اِجوکیشن)
• زبان جدید: بدن، «نجس/فتنه» نیست؛ بدن، «زیستی/انسانی» است
• روانشناسی و فمینیسم علمی بهجای فقه و ناموس
• دیدن زن بهعنوان «سوژه مستقل»، نه «ابزار حفظ شرافت مرد/دین»
نسل جدید انسانها وقتی بدن خود را از داستانهای باستانیِ دین آزاد کند، میتواند اولین بار در تاریخ، بدن را واقعاً “ متعلق به فرد” بداند.
📚 منابع
• Yuval Noah Harari — Sapiens & Homo Deus
• Richard Dawkins — The Selfish Gene
• Sarah B. Hrdy — Mother Nature (نقش زنان و مادری در فرگشت انسان)
• Michel Foucault — مفهوم «biopolitics» و کنترل بدن توسط قدرت
• مقالات انسانشناسی جنسیت و کنترل بدن زن در سنتهای مذهبی (Islamic Studies, Gender & Religion)
@ISLIE
❤34👍16👌3🕊1
مناظره صوتی با موضوع:
- مسلمان، داعش است یا زهران ممدانی (شهردار منتخب نیویورک)؟
- اسلام ذوقی یا اسلام فقاهتی؟
طرفین: جناب باوند (R.Z) - جناب طبیعتپور
جمعه ۱۶ آبان، ساعت ۲۲ به وقت تهران (امشب)
در گروه دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE_Group | @ISLIE
- مسلمان، داعش است یا زهران ممدانی (شهردار منتخب نیویورک)؟
- اسلام ذوقی یا اسلام فقاهتی؟
طرفین: جناب باوند (R.Z) - جناب طبیعتپور
جمعه ۱۶ آبان، ساعت ۲۲ به وقت تهران (امشب)
در گروه دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE_Group | @ISLIE
👍16❤6
نیویورک از زمان اولین شهردارش (Thomas Willett) در سال ۱۶۶۵، تا امروز بیش از ۱۰۰ شهردار دیگر به خود دیده و این اولین بار است که یک مسلمان آن هم با رأی مردم، به مدت ۴ سال به منصب شهرداری نیویورک در امریکا نائل شده
بسیاری از مسلمانان این روزها دوباره یک بهانه برای احساس فخر و مباهاتی قوی اما موقت و کاذب یافته، و سایتها و کانالها همه را پر کرده، و چنان به خودشان مینازند که گویی قدس را آزاد کردهاند. گمان میکنند «ممدانی» نیویورک را به نام خودش یا اسلام و شیعه زده، ظاهراً از فرط هیجان متوجه نیستند که ایشان ذیل قوانین سفت و سخت آن شهر، به مدت موقت ۴ سال، با رأی مردم منتخب شده. آنها بیاعتناء به سیستم بیطرف و دموکراتیک نیویورک، به تحسین شیعه مشغولاند. اما اگر همین سیستم مانع از این میشد که یک شیعه شهردار شود، نمیگفتند شاید عیبی در شیعه وجود دارد، فوراً به سیستم تبعیضآمیز آن شهر حمله میکردند. حال آنکه با یک حساب دودوتا چهارتا معلوم میشود که شهرداری ایشان حتی در بهترین حالت، ذیل قوانین مشخص آن شهر هیچ سودی به حال اسلام و مسلمانان ندارد و تمام این هیجانات زودگذر آنها نقش بر آب است، اما از آن طرف از خودشان نمیپرسند که چرا شهرداری نیویورک به دومین شغل و حرفه سخت در امریکا شهرت دارد؟! و به این فکر نمیکنند که اگر در این دوره بحرانی در مدیریت شهر رخ دهد، همین عنوان «شهردار مسلمان» ممکن است به زیان همان اسلام و تشیعی تمام شود که امروز به ناحق تکریمش میکنند. پس در بهترین حالت نه سود میبرند و نه زیان، و در غیر این صورت، فقط زیان عاید آنهاست. مخصوصاً که نرسیده پرزیدنت ترامپ را تهدید کرده و به جنگ او رفته. و کیست که نداند ید نیرومند حزب دموکرات است که برای مقاصد سیاسی خود، گاهی به عاریت مسلمانان را برجسته میکند؟ بعد از تذکر این نکات، یک شیعه هنوز میتواند شور و شعف و افتخاری داشته باشد؟
@islie
بسیاری از مسلمانان این روزها دوباره یک بهانه برای احساس فخر و مباهاتی قوی اما موقت و کاذب یافته، و سایتها و کانالها همه را پر کرده، و چنان به خودشان مینازند که گویی قدس را آزاد کردهاند. گمان میکنند «ممدانی» نیویورک را به نام خودش یا اسلام و شیعه زده، ظاهراً از فرط هیجان متوجه نیستند که ایشان ذیل قوانین سفت و سخت آن شهر، به مدت موقت ۴ سال، با رأی مردم منتخب شده. آنها بیاعتناء به سیستم بیطرف و دموکراتیک نیویورک، به تحسین شیعه مشغولاند. اما اگر همین سیستم مانع از این میشد که یک شیعه شهردار شود، نمیگفتند شاید عیبی در شیعه وجود دارد، فوراً به سیستم تبعیضآمیز آن شهر حمله میکردند. حال آنکه با یک حساب دودوتا چهارتا معلوم میشود که شهرداری ایشان حتی در بهترین حالت، ذیل قوانین مشخص آن شهر هیچ سودی به حال اسلام و مسلمانان ندارد و تمام این هیجانات زودگذر آنها نقش بر آب است، اما از آن طرف از خودشان نمیپرسند که چرا شهرداری نیویورک به دومین شغل و حرفه سخت در امریکا شهرت دارد؟! و به این فکر نمیکنند که اگر در این دوره بحرانی در مدیریت شهر رخ دهد، همین عنوان «شهردار مسلمان» ممکن است به زیان همان اسلام و تشیعی تمام شود که امروز به ناحق تکریمش میکنند. پس در بهترین حالت نه سود میبرند و نه زیان، و در غیر این صورت، فقط زیان عاید آنهاست. مخصوصاً که نرسیده پرزیدنت ترامپ را تهدید کرده و به جنگ او رفته. و کیست که نداند ید نیرومند حزب دموکرات است که برای مقاصد سیاسی خود، گاهی به عاریت مسلمانان را برجسته میکند؟ بعد از تذکر این نکات، یک شیعه هنوز میتواند شور و شعف و افتخاری داشته باشد؟
@islie
👍47👎3❤2
◾️بحران معنا در اسلام و پوچی در جهان مدرن
◾️کنفرانس صوتی
◾️جناب هادس
◾️ سهشنبه ۲۰ آبان، ساعت ۲۱:۴۵
◾️در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group
@ISLIE
◾️کنفرانس صوتی
◾️جناب هادس
◾️ سهشنبه ۲۰ آبان، ساعت ۲۱:۴۵
◾️در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group
@ISLIE
❤21👍12😁2😡1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقابل تنوع ژنتیکی و اسطورهی خلقت
پارادوکس تنوع انسانی: چرا علم ژنتیک، داستان آدم و حوا را به چالش میکشد؟
امروز به سراغ یکی از بنیادیترین تناقضات میان علم مدرن و باورهای مذهبی سنتی میرویم: داستان خلقت از یک زوج واحد. آیا یک زن و شوهر میتوانستهاند منشاء تنوع ژنتیکی میلیاردها انسان کنونی باشند؟
۱. علم چه میگوید؟ جمعیت بنیانگذار (Founding Population)
زیستشناسی تکاملی و بهطور خاص، ژنتیک جمعیت (Population Genetics)، با بررسی الگوهای تنوع ژنتیکی در DNA انسانهای سراسر جهان، بهروشنی نشان میدهد که نسل بشر نمیتواند از یک «گردن بطری» ژنتیکی (یک زن و شوهر) عبور کرده باشد.
• تخمین ژنتیکی: محققان با اندازهگیری هتروزیگوسیتی (مقدار تفاوت ژنها در یک جمعیت) به این نتیجه رسیدهاند که جمعیت آغازین انسان خردمند (Homo Sapiens) در آفریقا، باید شامل چند هزار فرد بالغ میبوده است تا بتواند میراث ژنتیکی لازم برای این میزان تفاوت را به نسلهای بعدی منتقل کند. تخمینها غالباً در محدوده ۷,۰۰۰ تا ۱۰,۰۰۰ نفر نوسان دارند.
این یافتهها، نه حدس و گمان، بلکه حاصل کار هزاران ژنتیکدان در پروژههای بزرگی چون پروژه ژنوم انسان است. در این زمینه، مطالعات بر روی کروموزوم Y و DNA میتوکندریایی (که به ترتیب از پدر به پسر و از مادر به فرزندان میرسند) به مفاهیم "آدم کروموزوم Y" و "حوای میتوکندریایی" رسیدهاند. با این حال، همانطور که ریچارد داوکینز در آثارش توضیح میدهد، این دو فرد هرگز یک زوج نبودهاند و در زمانهای متفاوت و در یک جمعیت بزرگتر زندگی میکردند.
۲. چرا یک زوج کافی نیست؟ (استدلال ژنتیکی)
اگر منشأ انسان تنها یک زوج (آدم و حوا) میبود، تنوع ژنتیکی در نسلهای بعدی به شدت پایین میآمد.
• خطر ازدواج فامیلی: ازدواج فرزندان آدم و حوا (که طبق روایتهای مذهبی برای بقای نسل اجباری بوده) منجر به انباشت صفات ژنتیکی یکسان و در نتیجه، افزایش شدید احتمال بروز بیماریهای ژنتیکی کشنده و ناقصالخلقگی میشد. طبیعت با قوانین ژنتیکی خود اجازه نمیدهد یک گونه زنده، فقط با خویشاوند نزدیک تکثیر شده و ادامه یابد. تنوع ژنتیکی، بیمه بقای هر گونه است.
• اصل تنوع (Diversity): همانطور که داوکینز در کتاب «ژن خودخواه» توضیح میدهد، بقای فرگشتی در گروی تنوع است. اگر دو فرد آغازگر باشیم، حداکثر تنوعی که میتوانیم داشته باشیم، فقط همان ژنهایی است که آن دو فرد حمل میکنند. برای میلیونها «آلل» (نسخههای مختلف یک ژن) که امروزه در انسانها وجود دارد، نیاز به هزاران فرد آغازگر داریم.
۳. اسطوره در برابر واقعیت
همانگونه که هراری در کتاب «انسان خردمند توضیح میدهد، انسان (Homo Sapiens) در یک فرآیند تکاملی طولانیمدت و در میان سایر گونههای انسانی (مانند نئاندرتالها) در آفریقا ظهور کرد. داستانهای دینی از «آدم و حوا» در واقع «اسطورههای مشترک» یا «افسانههای تثبیتکننده» هستند که برای ایجاد وحدت و معنای اولیه در جوامع انسانی اولیه (پس از انقلاب شناختی) ایجاد شدهاند و نه شرح حال واقعی آغاز زیستی ما.
در نتیجه آغاز حیات انسانی، یک رخداد جمعیتی (Population Event) بود، نه یک رخداد زناشویی (Marital Event). علم با ابزارهای قدرتمند خود، نه تنها داستان آدم و حوا را رد میکند، بلکه تاریخچه واقعی و شگفتانگیز پیدایش ما را از دل میلیونها سال تکامل و در میان جمعیتی پرتنوع و زنده، برای ما روشن میسازد.
منابع:
• Yuval Noah Harari – Sapiens (2014)
• Richard Dawkins – The Selfish Gene (1976)
• Svante Pääbo – Neanderthal Man (2014)
• David Reich – Who We Are and How We Got Here (2018)
• Cann, Stoneking, & Wilson (1987). Nature, 325, 31–36
• Sarah Hrdy – Mother Nature (1999)
@ISLIE
پارادوکس تنوع انسانی: چرا علم ژنتیک، داستان آدم و حوا را به چالش میکشد؟
امروز به سراغ یکی از بنیادیترین تناقضات میان علم مدرن و باورهای مذهبی سنتی میرویم: داستان خلقت از یک زوج واحد. آیا یک زن و شوهر میتوانستهاند منشاء تنوع ژنتیکی میلیاردها انسان کنونی باشند؟
۱. علم چه میگوید؟ جمعیت بنیانگذار (Founding Population)
زیستشناسی تکاملی و بهطور خاص، ژنتیک جمعیت (Population Genetics)، با بررسی الگوهای تنوع ژنتیکی در DNA انسانهای سراسر جهان، بهروشنی نشان میدهد که نسل بشر نمیتواند از یک «گردن بطری» ژنتیکی (یک زن و شوهر) عبور کرده باشد.
• تخمین ژنتیکی: محققان با اندازهگیری هتروزیگوسیتی (مقدار تفاوت ژنها در یک جمعیت) به این نتیجه رسیدهاند که جمعیت آغازین انسان خردمند (Homo Sapiens) در آفریقا، باید شامل چند هزار فرد بالغ میبوده است تا بتواند میراث ژنتیکی لازم برای این میزان تفاوت را به نسلهای بعدی منتقل کند. تخمینها غالباً در محدوده ۷,۰۰۰ تا ۱۰,۰۰۰ نفر نوسان دارند.
این یافتهها، نه حدس و گمان، بلکه حاصل کار هزاران ژنتیکدان در پروژههای بزرگی چون پروژه ژنوم انسان است. در این زمینه، مطالعات بر روی کروموزوم Y و DNA میتوکندریایی (که به ترتیب از پدر به پسر و از مادر به فرزندان میرسند) به مفاهیم "آدم کروموزوم Y" و "حوای میتوکندریایی" رسیدهاند. با این حال، همانطور که ریچارد داوکینز در آثارش توضیح میدهد، این دو فرد هرگز یک زوج نبودهاند و در زمانهای متفاوت و در یک جمعیت بزرگتر زندگی میکردند.
۲. چرا یک زوج کافی نیست؟ (استدلال ژنتیکی)
اگر منشأ انسان تنها یک زوج (آدم و حوا) میبود، تنوع ژنتیکی در نسلهای بعدی به شدت پایین میآمد.
• خطر ازدواج فامیلی: ازدواج فرزندان آدم و حوا (که طبق روایتهای مذهبی برای بقای نسل اجباری بوده) منجر به انباشت صفات ژنتیکی یکسان و در نتیجه، افزایش شدید احتمال بروز بیماریهای ژنتیکی کشنده و ناقصالخلقگی میشد. طبیعت با قوانین ژنتیکی خود اجازه نمیدهد یک گونه زنده، فقط با خویشاوند نزدیک تکثیر شده و ادامه یابد. تنوع ژنتیکی، بیمه بقای هر گونه است.
• اصل تنوع (Diversity): همانطور که داوکینز در کتاب «ژن خودخواه» توضیح میدهد، بقای فرگشتی در گروی تنوع است. اگر دو فرد آغازگر باشیم، حداکثر تنوعی که میتوانیم داشته باشیم، فقط همان ژنهایی است که آن دو فرد حمل میکنند. برای میلیونها «آلل» (نسخههای مختلف یک ژن) که امروزه در انسانها وجود دارد، نیاز به هزاران فرد آغازگر داریم.
۳. اسطوره در برابر واقعیت
همانگونه که هراری در کتاب «انسان خردمند توضیح میدهد، انسان (Homo Sapiens) در یک فرآیند تکاملی طولانیمدت و در میان سایر گونههای انسانی (مانند نئاندرتالها) در آفریقا ظهور کرد. داستانهای دینی از «آدم و حوا» در واقع «اسطورههای مشترک» یا «افسانههای تثبیتکننده» هستند که برای ایجاد وحدت و معنای اولیه در جوامع انسانی اولیه (پس از انقلاب شناختی) ایجاد شدهاند و نه شرح حال واقعی آغاز زیستی ما.
در نتیجه آغاز حیات انسانی، یک رخداد جمعیتی (Population Event) بود، نه یک رخداد زناشویی (Marital Event). علم با ابزارهای قدرتمند خود، نه تنها داستان آدم و حوا را رد میکند، بلکه تاریخچه واقعی و شگفتانگیز پیدایش ما را از دل میلیونها سال تکامل و در میان جمعیتی پرتنوع و زنده، برای ما روشن میسازد.
منابع:
• Yuval Noah Harari – Sapiens (2014)
• Richard Dawkins – The Selfish Gene (1976)
• Svante Pääbo – Neanderthal Man (2014)
• David Reich – Who We Are and How We Got Here (2018)
• Cann, Stoneking, & Wilson (1987). Nature, 325, 31–36
• Sarah Hrdy – Mother Nature (1999)
@ISLIE
❤23👍4👌1
«ما با اسلام مشکل داریم نه با مسلمانان»
با کمی دقت معلوم میشود که این جمله بیمعنی است. چون اسلام دست و پا ندارد و جز چند هزار کاغذ بیجان و بیتحرک، چیزی نیست. مگر با کاغذهای بیجان هم میشود مشکل پیدا کرد؟ این کاغذها هر چقدر هم که خشن و تروریستی باشند، مشکل آنجاست که انسانهایی به نام مسلمان به این کاغذها جان میدهند، آنها را میخوانند و اجراء میکنند. اگر بگذارند این کاغذها به تاریخ بپیوندند، دیگر چه کسی میتواند با چیزی به نام اسلام مشکل پیدا کند؟
پس «با اسلام مشکل داریم نه با مسلمانان» با یک تفسیر خاص، فقط یک معنی دارد: «ما با مسلمانان مشکل داریم، اما فقط از آن حیث که مسلماناند، نه از حیثیات دیگری» و نزاع و مشکل چیست؟ زنده نگه داشتن این کاغذها. مشکل این است که وجود مسلمان - از هر نوعش - مانع از آن است که این متون به تاریخ بپیوندند و از زندگی جاری بشریت حذف شوند
میتوانیم با مسلمان از آن حیث که لیبرال است دوستی کنیم، یا از آن حیث که سکولار یا پلورال است، یا حتی از آن حیث که هموطن و انسان است، اما با هیچ مسلمانی - فرقی ندارد چه کسی - از آن حیث که مسلمان است، هرگز آشتی و دوستی نمیکنیم، و این چیزی جز حکم عقل و اخلاق نیست
@islie
با کمی دقت معلوم میشود که این جمله بیمعنی است. چون اسلام دست و پا ندارد و جز چند هزار کاغذ بیجان و بیتحرک، چیزی نیست. مگر با کاغذهای بیجان هم میشود مشکل پیدا کرد؟ این کاغذها هر چقدر هم که خشن و تروریستی باشند، مشکل آنجاست که انسانهایی به نام مسلمان به این کاغذها جان میدهند، آنها را میخوانند و اجراء میکنند. اگر بگذارند این کاغذها به تاریخ بپیوندند، دیگر چه کسی میتواند با چیزی به نام اسلام مشکل پیدا کند؟
پس «با اسلام مشکل داریم نه با مسلمانان» با یک تفسیر خاص، فقط یک معنی دارد: «ما با مسلمانان مشکل داریم، اما فقط از آن حیث که مسلماناند، نه از حیثیات دیگری» و نزاع و مشکل چیست؟ زنده نگه داشتن این کاغذها. مشکل این است که وجود مسلمان - از هر نوعش - مانع از آن است که این متون به تاریخ بپیوندند و از زندگی جاری بشریت حذف شوند
میتوانیم با مسلمان از آن حیث که لیبرال است دوستی کنیم، یا از آن حیث که سکولار یا پلورال است، یا حتی از آن حیث که هموطن و انسان است، اما با هیچ مسلمانی - فرقی ندارد چه کسی - از آن حیث که مسلمان است، هرگز آشتی و دوستی نمیکنیم، و این چیزی جز حکم عقل و اخلاق نیست
@islie
👍61❤8👎5😡1
کتابخوانی
آشنایی با ویتگنشتاین متقدم و متأخر و گذری بر کتابهای «رساله منطقی-فلسفی» و «پژوهشهای فلسفی»
بررسی زندگی ویتگنشتاین ـ منطق در نظر او - مشکل او با فلاسفه و نقد آنها به عدم فهم درست از زبان - اهمیت زبان در زندگی روزمره و بازیهای زبانی
چهارشنبه و پنجشنبه ۲۱ و ۲۲ آبان، ساعت ۲۱:۴۵
اجراء: سورن
در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group
@ISLIE
آشنایی با ویتگنشتاین متقدم و متأخر و گذری بر کتابهای «رساله منطقی-فلسفی» و «پژوهشهای فلسفی»
بررسی زندگی ویتگنشتاین ـ منطق در نظر او - مشکل او با فلاسفه و نقد آنها به عدم فهم درست از زبان - اهمیت زبان در زندگی روزمره و بازیهای زبانی
چهارشنبه و پنجشنبه ۲۱ و ۲۲ آبان، ساعت ۲۱:۴۵
اجراء: سورن
در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group
@ISLIE
❤18😍5👍3
هگل در تحلیل خاصی که از تاریخ فلسفه و اندیشه و روند آن دارد، میگوید در نزاع بین عصر روشنگری و دین، هیچیک از استدلالات روشنگری علیه دین، واقعاً به دین وارد نبود، و سعی میکند آن استدلالات را رد کند. در نهایت میگوید روشنگری بر دین غلبه یافت و آن را به عقب راند اما نه با استدلال و منطق، بلکه با هیاهو و سروصدا و تحقیر و تبلیغ و خطابه و در یک کلام با «زبان قدرت»!
این یعنی یک نظام یا دین یا مکتب حاکم را، با استدلال و منطق نمیتوان شکست داد، فقط باید از «قدرت و زور» کمک گرفت (البته در هگل، قدرت از جنس عقل است ولی عقل در معنای خاصی که نیازی به تفصیل آن نیست)
اگر این نگاه را به عنوان واقعیت تاریخ و طبیعت انسانها و جوامع بپذیریم و از این زاویه بخواهیم ایران و اسلام را تحلیل و تبیین کنیم، ظاهراً باید نتایج عجیبی بگیریم
@islie
این یعنی یک نظام یا دین یا مکتب حاکم را، با استدلال و منطق نمیتوان شکست داد، فقط باید از «قدرت و زور» کمک گرفت (البته در هگل، قدرت از جنس عقل است ولی عقل در معنای خاصی که نیازی به تفصیل آن نیست)
اگر این نگاه را به عنوان واقعیت تاریخ و طبیعت انسانها و جوامع بپذیریم و از این زاویه بخواهیم ایران و اسلام را تحلیل و تبیین کنیم، ظاهراً باید نتایج عجیبی بگیریم
@islie
👍28👎5❤1
•کنفرانس با موضوع:
- تحمیل عقاید در اسلام
•ارائهدهنده: جناب آرتور
- جمعه، ۲۳ آبان، ساعت ۲۱:۴۵ به وقت ایران
- در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
- تحمیل عقاید در اسلام
•ارائهدهنده: جناب آرتور
- جمعه، ۲۳ آبان، ساعت ۲۱:۴۵ به وقت ایران
- در گروه «دروغها و خرافات اسلام»
@ISLIE_Group | @ISLIE
❤19👍4👎1😁1