قصه لکلکها.mp3
ISLIE
ما خواهر و برادریم...
پدر و مادر همیشه میگن که بچهها رو لکلکا میارن!
برادرمم باور کرده و میگه: «خب همینه دیگه! اونا خیلی بیشتر از ما میدونن، دروغ هم که نمیگن!»
اما من، ساکت نمیمونم، چون نمیتونم!
میگم: «آخه چطور ممکنه؟! این قصه چند جاش میلنگه! مگه تو ندیدی شکم مادر چقدر بزرگ شده بود و دائم بزرگتر میشد و وقتی بچه به دنیا اومد دوباره مثل روز اولش شد؟!»
اون به من اعتناء نمیکنه و میگه: «اینا که دلیل نمیشه!»
با لحن جدیتری پرسیدم: «خب پس چرا قبل از اینکه بچه به دنیا بیاد، رفتن بیمارستان؟! بیمارستان که سقف داره، لکلکا از کجا اومدن؟!»
هنوز جملم تموم نشده بود که با خندهای پر از تمسخر نگام کرد و ازم خواست دیگه این بحث رو ادامه ندم!
اما من بیخیال نشدم
از پدرم خواستم منو ببره بیمارستان...
به زحمت راضی شد
ولی وقتی رسیدیم از خانم دکتر پرسیدم که: «واقعاً بچهها رو لکلکا میارن؟ این داستان برای من عجیبه!»
اون یهکم مکث کرد
ولی بهم توضیح داد...
آخرش یهکم ناراحت شدم و حس بدی گرفتم
پذیرشش برام آسون نبود
اما، حداقل میدونستم این داستان، دیگه نمیلنگه و احساس فریب نمیکردم و از اینکه واقعیت رو بو کرده بودم حس خیلی خوبی داشتم!
خانم دکتر بهم گفت: «بزرگترا هم داستانای کودکانهی خودشون رو دارن! اونا هم، ساده این داستانا رو باور میکنن و اینجاست که میفهمی، این قصهی لکلکا، فقط مخصوص کودکان نیست. دنیا برای هر سنی یه داستان ساختگیِ مخصوص داره...».
دروغها و خرافات اسلام
@islie
پدر و مادر همیشه میگن که بچهها رو لکلکا میارن!
برادرمم باور کرده و میگه: «خب همینه دیگه! اونا خیلی بیشتر از ما میدونن، دروغ هم که نمیگن!»
اما من، ساکت نمیمونم، چون نمیتونم!
میگم: «آخه چطور ممکنه؟! این قصه چند جاش میلنگه! مگه تو ندیدی شکم مادر چقدر بزرگ شده بود و دائم بزرگتر میشد و وقتی بچه به دنیا اومد دوباره مثل روز اولش شد؟!»
اون به من اعتناء نمیکنه و میگه: «اینا که دلیل نمیشه!»
با لحن جدیتری پرسیدم: «خب پس چرا قبل از اینکه بچه به دنیا بیاد، رفتن بیمارستان؟! بیمارستان که سقف داره، لکلکا از کجا اومدن؟!»
هنوز جملم تموم نشده بود که با خندهای پر از تمسخر نگام کرد و ازم خواست دیگه این بحث رو ادامه ندم!
اما من بیخیال نشدم
از پدرم خواستم منو ببره بیمارستان...
به زحمت راضی شد
ولی وقتی رسیدیم از خانم دکتر پرسیدم که: «واقعاً بچهها رو لکلکا میارن؟ این داستان برای من عجیبه!»
اون یهکم مکث کرد
ولی بهم توضیح داد...
آخرش یهکم ناراحت شدم و حس بدی گرفتم
پذیرشش برام آسون نبود
اما، حداقل میدونستم این داستان، دیگه نمیلنگه و احساس فریب نمیکردم و از اینکه واقعیت رو بو کرده بودم حس خیلی خوبی داشتم!
خانم دکتر بهم گفت: «بزرگترا هم داستانای کودکانهی خودشون رو دارن! اونا هم، ساده این داستانا رو باور میکنن و اینجاست که میفهمی، این قصهی لکلکا، فقط مخصوص کودکان نیست. دنیا برای هر سنی یه داستان ساختگیِ مخصوص داره...».
دروغها و خرافات اسلام
@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
بسیار زن گرفتن از سنتهای انبیاءست! در جلد پنجم «من لايحضره الفقيه» از شیخ صدوق، باب فضل تزویج، ترجمهی محمدجواد و علیاکبر غفاری آمده است که: ۴۳۴۱- معمربن خلاد گوید: از حضرت رضا علیه السلام شنیدم که میفرمود: سه چیز از روشهای پیامبرانست: عطر و کوتاه کردن…
بهترین زنان در امت اسلامی، طبق نظر محمد بن عبدالله: زیبا ولی ارزان!
عقل و اخلاق و دین و ایمان و بقیهی چیزها هم کشک...
@islie
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
کتاب «من لایحضره الفقیه» دومین کتاب از کتب اربعه امامیه (معتبرترین کتب شیعیان) اثر شیخ صدوق - جلد ۵ - کتاب زناشوئی.
در متن اصلی اومده «ضعیفین»، که به دو ناتوان ترجمه شده. زن رو در ردیف کودکان بیسرپرست (یتیم) آورده بهعنوان انسانی ضعیف! حتی نه کودکان و پسربچهها، کودک بیسرپرست و بیپدر و مادر! طبق قاعدهی الزام در اصول و فقه شیعی، آیا حق ندارم به زنان شیعه بگم «ضعیفه»؟ البته بعید میدونم مشکلی داشته باشن!
شرحش جالبتره! میگه از همهی جهات حتی تعلیم و تدریس، با زنان طوری رفتار کن که گویی یتیمبچهاند! البته ضعیفههای شیعه رو میگه که عزت نفسشون زیر پاهای مردان شیعه مثل سوسک له شده و بیغیرت شدن، وگرنه برای یه زن مستقل و نامتدین این حرفها از صد فحش و کتک بدتره!
❤ @islie
در متن اصلی اومده «ضعیفین»، که به دو ناتوان ترجمه شده. زن رو در ردیف کودکان بیسرپرست (یتیم) آورده بهعنوان انسانی ضعیف! حتی نه کودکان و پسربچهها، کودک بیسرپرست و بیپدر و مادر! طبق قاعدهی الزام در اصول و فقه شیعی، آیا حق ندارم به زنان شیعه بگم «ضعیفه»؟ البته بعید میدونم مشکلی داشته باشن!
شرحش جالبتره! میگه از همهی جهات حتی تعلیم و تدریس، با زنان طوری رفتار کن که گویی یتیمبچهاند! البته ضعیفههای شیعه رو میگه که عزت نفسشون زیر پاهای مردان شیعه مثل سوسک له شده و بیغیرت شدن، وگرنه برای یه زن مستقل و نامتدین این حرفها از صد فحش و کتک بدتره!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
کتاب «من لایحضره الفقیه» دومین کتاب از کتب اربعه امامیه (معتبرترین کتب شیعیان) اثر شیخ صدوق - جلد ۵ - کتاب زناشوئی. در متن اصلی اومده «ضعیفین»، که به دو ناتوان ترجمه شده. زن رو در ردیف کودکان بیسرپرست (یتیم) آورده بهعنوان انسانی ضعیف! حتی نه کودکان و پسربچهها،…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
میدانی بهشت چگونه زیباتر میشد؟ چگونه سزاوار نام «بهشت» میشد؟
آنگاه که خدا میگفت:
«در بهشت، نه شهوت هست و نه آلت جنسی. اینها تنها آلاتی بودند برای دنیای پایین، فریبی مقدر برای بقاء جسم و ماده، حیلهای برای تداوم نسل خاکیات. در بهشت من، تو به این امیال کاذب نیازی نداری... نیازی به غذا، به جفت، به غلبه، و بقیهی امیال پست دنیوی...
در بهشت، این عطشهای زمینی خاموشاند؛ اما در عوض، آتشی روشن است از شوق دانایی. آنجا، میل تو نه به جسم، که به روح و معناست.
در و بر زمین، اکثر اوقات کتاب را با بیمیلی ورق میزدی، یا طولی نمیکشید که مطالعهی آن را رها و به آینده موکول میکردی، زیرا ارزشها در این دنیای پَست و اسفل واژگوناند. اما در بهشت، تو از خواندن یک سطر چنان لذت میبری که در هیچ آغوشی و در هیچ شرابی نمیتوانی حتی خیالاش را داشته باشی.
من در آنجا، میلی در تو مینهم که از جنس ملکوت است: میل به دانستن، میل به فهمیدن راز هستی، شوق رسیدن به لب حقیقت، اما این میل را دیگر خستگی و زوالی نیست.
علوم نامحدودند، اما تو محدود.
من نمیتوانم تمام علم مطلقم را در تو بگنجانم، چرا که در آن صورت، خدایی میشوی چون من، اما من تا همیشه واحدم و توحیدم ابدی است.
اما تو بینهایت زمان داری، ابدی هستی در بهشت من.
هر روز، هر لحظه، در مطالعه، در فهم، در مشاهدهی حقیقت، قدمی به من نزدیکتر میشوی، هر لمحه خداتر میشوی.
من هدیهای به تو دادهام در بهشت:
لذتی ژرفتر از هر لذت جنسی و حسی،
لذت بیپایان در کشف، در فهم، در پیوستن به معنا و در تحصیل علوم بینهایت من.
تو را در بهشت سرنوشتی نیست مگر نزدیکتر شدن به من، نه برای آنکه خدا شوی، بلکه برای آنکه فواصل و ابعاد میان خود و من را یکییکی محو کنی. تو جز با مطالعه و تحصیل علوم بیپایان نمیتوانی به عالم مطلق نزدیک شوی، من میلی در وجود تو به ودیعه میگذارم که به توسط آن هر لحظه خداتر شوی.
امیال زمینی و حیوانیات را به بهشت من نیاور، بهشت من برای تقرب به حقیقت و خدا و معناست نه انجام نکاح و جماع بیوقفه، هرگز به تو این وعده را نمیدهم که روزی خدا بشوی، چون توحید من ابدی است، اما به تو فرصت میدهم هر لحظه به من نزدیک و خداتر بشوی، فرق تو با سایر مخلوقات من در این است که تو بینهایت زمان داری برای تشبه و تقرب به بینهایتها.»
✈️ @islie
آنگاه که خدا میگفت:
«در بهشت، نه شهوت هست و نه آلت جنسی. اینها تنها آلاتی بودند برای دنیای پایین، فریبی مقدر برای بقاء جسم و ماده، حیلهای برای تداوم نسل خاکیات. در بهشت من، تو به این امیال کاذب نیازی نداری... نیازی به غذا، به جفت، به غلبه، و بقیهی امیال پست دنیوی...
در بهشت، این عطشهای زمینی خاموشاند؛ اما در عوض، آتشی روشن است از شوق دانایی. آنجا، میل تو نه به جسم، که به روح و معناست.
در و بر زمین، اکثر اوقات کتاب را با بیمیلی ورق میزدی، یا طولی نمیکشید که مطالعهی آن را رها و به آینده موکول میکردی، زیرا ارزشها در این دنیای پَست و اسفل واژگوناند. اما در بهشت، تو از خواندن یک سطر چنان لذت میبری که در هیچ آغوشی و در هیچ شرابی نمیتوانی حتی خیالاش را داشته باشی.
من در آنجا، میلی در تو مینهم که از جنس ملکوت است: میل به دانستن، میل به فهمیدن راز هستی، شوق رسیدن به لب حقیقت، اما این میل را دیگر خستگی و زوالی نیست.
علوم نامحدودند، اما تو محدود.
من نمیتوانم تمام علم مطلقم را در تو بگنجانم، چرا که در آن صورت، خدایی میشوی چون من، اما من تا همیشه واحدم و توحیدم ابدی است.
اما تو بینهایت زمان داری، ابدی هستی در بهشت من.
هر روز، هر لحظه، در مطالعه، در فهم، در مشاهدهی حقیقت، قدمی به من نزدیکتر میشوی، هر لمحه خداتر میشوی.
من هدیهای به تو دادهام در بهشت:
لذتی ژرفتر از هر لذت جنسی و حسی،
لذت بیپایان در کشف، در فهم، در پیوستن به معنا و در تحصیل علوم بینهایت من.
تو را در بهشت سرنوشتی نیست مگر نزدیکتر شدن به من، نه برای آنکه خدا شوی، بلکه برای آنکه فواصل و ابعاد میان خود و من را یکییکی محو کنی. تو جز با مطالعه و تحصیل علوم بیپایان نمیتوانی به عالم مطلق نزدیک شوی، من میلی در وجود تو به ودیعه میگذارم که به توسط آن هر لحظه خداتر شوی.
امیال زمینی و حیوانیات را به بهشت من نیاور، بهشت من برای تقرب به حقیقت و خدا و معناست نه انجام نکاح و جماع بیوقفه، هرگز به تو این وعده را نمیدهم که روزی خدا بشوی، چون توحید من ابدی است، اما به تو فرصت میدهم هر لحظه به من نزدیک و خداتر بشوی، فرق تو با سایر مخلوقات من در این است که تو بینهایت زمان داری برای تشبه و تقرب به بینهایتها.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یکی پرسید از من:
«اگر روزی فهمیدی اسلام حق است، چه؟!»
پاسخ دادم:
«من از مرحله تردید و شک خیلی دور شدم و به ثبات محکمی رسیدم اما اگر هم روزی بفهمم که اسلام حق بوده، دینم را عوض نمیکنم! چرا؟ چون نیازی نیست. دین من استدلالگرایی است و اگر روزی اثبات شود که مقتضای استدلال اعتقاد به اسلام است، مسلمان میشوم اما دینم عوض نشده، دین من هنوز هم استدلالگرایی است و فقط مصادیق این استدلال و نتایج آن است که تغییر کرده. مسیحی، یهودی، زرتشتی، هر چه شوم، دینم تغییر نمیکند، درست مثل مسلمانی که تا دیروز اینجا نماز میخواند و نمیدانست که مغصوب است، حالا که فهمید دیگر آنجای دیگر نمازش را میخواند، ولو مکانش عوض شده اما همچنان بر همان دین سابق است. من هم شاید مکانم را عوض کنم - گرچه از من گذشته - اما دینم همین است و همین خواهد ماند. خدا هم اگر باشد میدانم که نزد او از پیروان راستینم، چون خدای واقعی جز برای استدلالگرایی نباید ارزشی قائل باشد. عقل کلی، ایمانگرایی و... همه را باید با همین استدلالگرایی توجیه و تحکیم و اثبات کرد! از خدایی که در بند استدلال و منطق نیست موجودی خطرناکتر و شرورتر نمیتوان پیدا یا تصور کرد! نحن ابناء الدلیل، نمیل حیث یمیل... یعنی ما فرزندان استدلال هستیم، هر جا استدلال برود ما هم دنبال آن میرویم.»
✈️ @islie
«اگر روزی فهمیدی اسلام حق است، چه؟!»
پاسخ دادم:
«من از مرحله تردید و شک خیلی دور شدم و به ثبات محکمی رسیدم اما اگر هم روزی بفهمم که اسلام حق بوده، دینم را عوض نمیکنم! چرا؟ چون نیازی نیست. دین من استدلالگرایی است و اگر روزی اثبات شود که مقتضای استدلال اعتقاد به اسلام است، مسلمان میشوم اما دینم عوض نشده، دین من هنوز هم استدلالگرایی است و فقط مصادیق این استدلال و نتایج آن است که تغییر کرده. مسیحی، یهودی، زرتشتی، هر چه شوم، دینم تغییر نمیکند، درست مثل مسلمانی که تا دیروز اینجا نماز میخواند و نمیدانست که مغصوب است، حالا که فهمید دیگر آنجای دیگر نمازش را میخواند، ولو مکانش عوض شده اما همچنان بر همان دین سابق است. من هم شاید مکانم را عوض کنم - گرچه از من گذشته - اما دینم همین است و همین خواهد ماند. خدا هم اگر باشد میدانم که نزد او از پیروان راستینم، چون خدای واقعی جز برای استدلالگرایی نباید ارزشی قائل باشد. عقل کلی، ایمانگرایی و... همه را باید با همین استدلالگرایی توجیه و تحکیم و اثبات کرد! از خدایی که در بند استدلال و منطق نیست موجودی خطرناکتر و شرورتر نمیتوان پیدا یا تصور کرد! نحن ابناء الدلیل، نمیل حیث یمیل... یعنی ما فرزندان استدلال هستیم، هر جا استدلال برود ما هم دنبال آن میرویم.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فلسفه برای اولین بار در تمام تاریخ بشر، در یونان ظهور کرد، ظهور کرد و توسعه یافت و به تمام علوم پیچیده و تخصصیِ فعلیِ ما منشعب شد، از فیزیک تا جامعهشناسی. تمدن بینظیری که در یونان باستان ظهور کرد مسیر آیندهی بشر را تعیین و معلوم کرد. جالب است بدانید که بخش بزرگی از یونان، همان بخشی که #فلسفه در آن ظهور کرد، تحت سلطهی امپراتوریِ #ایران هخامنشی بود! منش جنگی و نظامیِ #هخامنشیان چنین بود که وقتی سرزمینی را تصرف میکردند، مردمان آن سرزمین را در عقاید و تفکرات آزاد میگذاشتند و هیچ تحمیلی نمیکردند. آن بخش از یونان که تحت سلطهی ایران درآمد، برخلاف گذشتهاش، آزادیِ اندیشه یافت و توانست بدون محدودیت تفکر و نظریهپردازی کند و از دل همین آزادی بود که فلسفه توانست ظهور کند. فلسفه در یونان ظهور کرد اما آن بخش از یونان که تحت تصرف ایران بود و چون ایران از آزادیِ عقاید حمایت میکرد فلسفه فرصت تولد یافت. اما امروز... امروز، در سرزمینی که روزی با آزادیاش به فلسفه جان داد، اندیشیدن، جرم است. امروز، فلاسفه و متفکرانی که زبان به پرسش میگشایند، به جای شنیدهشدن، سرکوب میشوند و گاه، نه تنها طرد، که با احکام سنگین و حتی اعدام مجازات میشوند. امروز تمام تلاش عدهای مسلمان در این خلاصه میشود که ایران باستان را تحقیر و تقبیح کنند. از این تعجب میکنم که چرا این کرهی خاکی برای این قطعه از وجودش، خون گریه نمیکند؟ مگر در تمام این قرنها شاهد نبود؟ 🦁
✈️ @islie
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
فلسفه برای اولین بار در تمام تاریخ بشر، در یونان ظهور کرد، ظهور کرد و توسعه یافت و به تمام علوم پیچیده و تخصصیِ فعلیِ ما منشعب شد، از فیزیک تا جامعهشناسی. تمدن بینظیری که در یونان باستان ظهور کرد مسیر آیندهی بشر را تعیین و معلوم کرد. جالب است بدانید که…
«منطقهی ایونیا در آسیای صغیر مهد فلسفهی یونانی بوده است. در این منطقه بود که فلسفه به وجود آمد... فلسفهی پیش از سقراطی را به تبع منطقهای که از آن برخاسته است، فلسفهی ایونی نیز میتوان نامید؛ زیرا در بندرهای تجاریِ ایونیا که ابتداء تحت حکومت لودیایی و بعدها - از ۵۴۶ پ. م. به بعد - تحت حکومت ایران بود، یعنی در میلتوس (ملطیه)، اِفِسوس، کلازومنای و ساموس بود که نخستین فلسفه به وجود آمد؛ آنجا که در تقابل مطلوب با حساسیت و تنگنظریِ دموکراسیِ آتنی، مدارای متعارفی که حکومت ایرانی در خصوص مسائل اعتقادی از خود نشان میداد، به فلسفه امکان داد که بدون مانع یا مزاحمت در راه تکامل قرار بگیرد. 💔 آنها از اینجا رسولانی را که حامل حکمتشان بودند به آتن آتیکی و به آبدرای تراکیایی و به ویژه به مستعمرات غرب یونان گسیل داشتند، آنجا که مرکز جدیدی برای فعالیتهایشان بنیان نهادند.»
- کلیات تاریخ فلسفهی یونان، ادوارد تسلر، ترجمهی حسن فتحی
✈️ @islie
- کلیات تاریخ فلسفهی یونان، ادوارد تسلر، ترجمهی حسن فتحی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اول باید مشخص کنیم منظور حضرت ارسطو از «خنکشدن قلب» چیه، بعد شواهد علمی و نظریات دانشمندان رو بررسی کنیم.
حضرت ارسطو میفرمایند:
«تنفس باعث خنکشدن حرارت درونی، بهویژه در اطراف قلب میشود.»
اینجا منظور حضرت از «حرارت قلب» در زبان علمی، معادل فعالیت متابولیک قلب، دمای بدن و فعالیت سمپاتیک تلقی میشه (چون بالمآل باعث کاهش دمای قلب و خنکشدن اون میشن که در ادامه توضیحش خواهد آمد).
پس «خنکشدن» معادل است از کاهش در:
دمای قلبی و مرکزیِ بدن (core temperature)
فعالیت سمپاتیک¹ (sympathetic activity)
و ضربان قلب و بار قلبی² (cardiac workload)
که 1 و 2 هم باعث کاهش دمای مرکزیِ بدن هستن.
۱ - تنفس عمیق و کنترلشده باعث فعالیت سیستم پاراسمپاتیک میشه، مطالعات میگن که تنفس آهسته و دیافراگمی باعث کاهش فعالیت سیستم سمپاتیک و افزایش Parasympathetic tone میشه و این اثر منجر میشه به:
کاهش ضربان قلب
کاهش فشار خون
و در نتیجه کاهش مصرف اکسیژن میوکارد.
📚 رفرنس:
Brown, R. P., & Gerbarg, P. L. (2005). Sudarshan Kriya Yogic breathing in the treatment of stress, anxiety, and depression: Part I—neurophysiologic model. Journal of Alternative and Complementary Medicine.
۲ - تنفس سبب تنظیم دمای بدن میشه، هنگام دم، هوای خنک به بدن ورود میکنه و مبادلهی حرارتی با خون ریوی باعث کاهش دمای خون واردشده به قلب از طریق ورید ریوی میشه. همچنین، هایپرونتیلاسیون باعث کاهش دمای مرکزیِ بدن (hypocapnic hypothermia) میشه.
📚 رفرنس:
Sessler, D. I. (2008). "Temperature monitoring and perioperative thermoregulation." Anesthesiology.
۳ - آریتمیِ سینوسیِ تنفسی (Respiratory Sinus Arrhythmia) چیست؟ در هنگام دم و بازدم، نوساناتی در ضربان قلب رخ میده (RSA)، که نوعی تنظیم عصبیِ خودکار برای کارایی بیشتر قلبه. این اثر باعث میشه در زمان دم، افزایش ضربان و در زمان بازدم، کاهش ضربان داشته باشیم و این مکانیسم تطبیقی باعث کاهش کارکرد بیش از حد قلب و خنکشدن اون میشه.
نتیجتاً:
تنفس، فعالیت دستگاه عصبیِ خودکار رو با افزایش Parasympathetic tone و مهار تحریک سمپاتیک تنظیم میکنه، که این امر منجر به کاهش بار کاری قلب، کاهش نیاز عضلهی قلب به اکسیژن و تنظیم حرارتی از طریق تبادل گازی ریوی میشه. 👈 بنابراین، از منظر فیزیولوژیک، تنفس کنترلشده با کاهش فشار متابولیک و بار حرارتی، چنانکه حضرت ارسطو قرنها قبل از علوم پزشکی فرمودن، موجب «خنکشدن» قلب میشه! حالا یهعده نادان که قسم خوردن تا آخر عمر با اهل یونان علیهم السلام دشمنی و ستیز داشته باشن، سعی میکنن بگن ارسطو (ع) دچار خطای علمی شده اما در این پست با استناد به معتبرترین منابع جهانی در پزشکی و فیزیولوژی، اثبات کردیم که نه تنها حضرت دچار هیچ خطایی نشده بلکه اعجاز کرده و همین که این فکت علمی رو قرنها قبل تأسیس علوم تجربی بیان کرده خودش مصداق معجزه و صدق ایشونه. عقلتون رو دست این یونانستیزان که عزمشون رو در تخریب اهل یونان علیهم السلام جزم کردن ندید! که حتماً اون دنیا گیر میکنید و دیگه فرصت جبران نیست. همهی این اقوال ائمهی سهگانه (سقراط و افلاطون و ارسطو) از بزرگترین مصادیق معجزه است! (حساب کنید مثل اسلام یه پول هنگفت و قدرت عظیم سیاسی هم داشته باشیم بریم پزشکان و مفسران رو جمع کنیم و ماهها وقت بذاریم! اونوقت ببینید چی از توش درمیاد. 😂)
همراه ما باشید تا دروغها و خرافات مسلمانان و اسلام رو رسوا کنیم. ❤️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
«اگر خانه یا قصری را به تو نشان دهم که در آن هیچ اتاق راحت یا دلپذیری نباشد؛ پنجرهها، درها، شومینهها، راهروها، پلهها و کل ساختار ساختمان منبعی از سروصدا، آشفتگی، خستگی، تاریکی و نهایت گرما و سرما باشد، خب تو بیتردید بدون هیچ بررسیِ بیشتری، طراحی و مهندسیِ آن را محکوم خواهی کرد. البته معمار بیفایده تلاش خواهد کرد تا زیرکیِ خود را به رخ بکشد و برایت اثبات کند که اگر این پنجره یا آن در تغییر کند، مشکلاتی بزرگتر به وجود خواهد آمد. البته دقت کن آنچه میگوید ممکن است کاملاً درست و واقعی باشد: یعنی تغییر در یک بخش خاص، در حالی که سایر بخشهای ساختمان دستنخورده باقی بمانند، ممکن است فقط دردسرها را بیشتر کند. اما با این حال، تو همچنان به طور کلی تأکید خواهی کرد که اگر معمار مهارت و نیت خوبی میداشت، میتوانست طرحی برای کل بنا ارائه دهد و اجزای آن را طوری تنظیم کند که همه یا بیشتر این ناراحتیها برطرف شوند. ناآگاهیِ او، یا حتی ناآگاهیِ خودت از چنین طرحی، هرگز تو را قانع نخواهد کرد که چنین چیزی غیرممکن بوده است. اگر در ساختمان مشکلات و ناهنجاریهایی بیابی، همواره بدون نیاز به ورود به جزئیات، معمار را محکوم خواهی کرد. 👈 بهطور خلاصه، دوباره این پرسش را مطرح میکنم: اصلاً آیا مخلوقات و سازههای انسان - موجودی با این همه محدودیت - با #آفرینش و مخلوقات خدای دانا و توانا و خیرخواه مطلق، تفاوت ندارد؟! باید خیلی متعصب باشد اگر کسی عکس این را ادعاء کند!»
👉 Dialogues - PART XI
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
davidhume.org
Hume Texts Online
A permanent online resource for Hume scholars and students, including reliable texts of almost everything written by David Hume, and links to secondary material on the web.
🔘«محمد و زنان اسیر»
#بخش_اول
محمد و پیروانش در جنگهای متعددی شرکت کردند، برخی تهاجمی و برخی دفاعی. پس از پیروزی، مسلمانان اسیرانی را بهعنوان غنایم جنگی میگرفتند. محمد معمولاً این اسرا، اعم از مرد و زن، را بهعنوان برده بین سربازانش تقسیم میکرد. اسلام حقوقی محدود برای بردگان در نظر گرفته است، اما حقوق یا خواستههای صاحب برده همیشه بر حقوق بردگان مقدم بود.
زنان برده عمدتاً برای کار استفاده میشدند، اما خدمت دیگری نیز به اربابان مرد خود ارائه میدادند…
این مقاله با جزئیات و استناد به منابع اسلامی نوشته شده است.
💢منابع مورد استفاده
1. قرآن
2. حدیثهای بخاری (دومین مجموعه مهم در اسلام پس از قرآن)
3. حدیثهای مسلم (سومین مجموعه مهم)
4. حدیثهای ابوداود
5. سیره رسولالله نوشته ابن اسحاق (معتبرترین سیره محمد)
6. کتاب الطبقات الکبیر نوشته ابن سعد، ترجمه اس. موینالحق
7. تاریخ طبری، مجموعهای 39 جلدی که توسط گروهی از محققان مسلمان و غیرمسلمان ترجمه شده است.
از قرآن - سوره معارج (70:22-30)
«…کسانی که شهوت خود را کنترل میکنند، جز با همسرانشان یا کنیزانشان، که برایشان حلال هستند. هرکس جز اینها را طلب کند، گناهکار است…»
این آیه نشان میدهد که مردان مسلمان مجاز بودند با همسران و کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
از قرآن - سوره مؤمنون (23:5-6)
«…کسانی که شهوت خود را کنترل میکنند، جز با همسرانشان یا کنیزانشان، که برایشان حلال هستند…»
بار دیگر، تأیید میشود که مردان مسلمان میتوانستند با همسران و کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
از قرآن - سوره نساء (4:24)
«و زنان شوهردار برای شما حرام هستند، مگر آنهایی که دست راست شما مالک آنهاست. این فرمان خداست.»
این آیه به مردان مسلمان اجازه میدهد با کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند، حتی اگر شوهردار باشند. زمینه این آیه در حدیث مسلم (جلد 2، شماره 3432) به جنگ اوطاس اشاره دارد.
از قرآن - سوره احزاب (33:50)
«ای پیامبر، ما همسرانی که به آنها مهریه دادهای و کنیزان غنیمتی که خدا به تو داده است را برایت حلال کردیم…»
این آیه برای محمد است و به او اجازه میدهد با کنیزان غنیمتی خود رابطه جنسی داشته باشد.
این آیات تأیید میکنند که مردان مسلمان مجاز بودند با کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
💢نمونههای اسلامی از رابطه جنسی مردان مسلمان با کنیزان
محمد با کنیز مسیحی به نام ماریه رابطه جنسی داشت و احتمالاً با کنیز دیگری به نام ریحانه نیز چنین کرد.
ماریه توسط حاکم مصر به محمد هدیه داده شد. او از محمد باردار شد و پسری به دنیا آورد که 18 ماه بعد درگذشت. سپس محمد با او ازدواج کرد.
نقلقول از کتاب الطبقات الکبیر (ص 151):
«حاکم اسکندریه به پیامبر ماریه، خواهرش سیرین، یک الاغ و یک قاطر سفید هدیه داد… پیامبر ماریه را که پوستی سفید و موهایی مجعد و زیبا داشت، دوست داشت… سپس با او بهعنوان کنیز همبستر شد و او را به ملک خود در بنیالنضیر فرستاد.»
توضیح: کنیزانی که فرزندی به دنیا میآوردند، بهعنوان «امولد» شناخته شده و آزاد میشدند.
نقلقول از تاریخ طبری (جلد 39، ص 194):
«محمد به دیدار ماریه میرفت و به او دستور داد خود را بپوشاند، اما با او همبستر شد زیرا او ملک او بود.»
توضیح: محمد بدون ازدواج با ماریه با او رابطه داشت، که در اسلام مجاز بود زیرا کنیز «مال» صاحبش محسوب میشد.
💢شواهد از احادیث
از صحیح بخاری - جلد 3، شماره 432:
ابوسعید خدری نقل کرد که در حضور پیامبر گفتند: «ما زنانی را بهعنوان غنیمت گرفتیم و به قیمت آنها علاقهمندیم. نظرتان درباره الازل (خروج منی در خارج برای جلوگیری از بارداری) چیست؟» پیامبر گفت: «آیا این کار را میکنید؟ بهتر است نکنید، زیرا هر نفسی که خدا مقدر کرده وجود یابد، به وجود خواهد آمد.»
💢از صحیح بخاری - جلد 9، شماره 506:
ابوسعید خدری نقل کرد که در جنگ با بنیالمصطلق، زنانی اسیر شدند و ما میخواستیم با آنها رابطه داشته باشیم بدون باردار کردنشان. از پیامبر درباره الازل پرسیدیم. او گفت: «بهتر است این کار را نکنید، زیرا خدا هر که را بخواهد تا روز قیامت خلق میکند.»
از صحیح بخاری - جلد 5، شماره 637:
بریده نقل کرد: پیامبر، علی را برای آوردن خمس (یکپنجم غنایم) فرستاد. من از علی متنفر بودم چون او پس از رابطه با کنیزی از خمس حمام کرد. این را به پیامبر گفتم. او گفت: «ای بریده، آیا از علی متنفر هستی؟ او از خمس بیشتر از این شایسته است.»
توضیح: علی پیش از تقسیم خمس با کنیزی رابطه داشت و محمد او را سرزنش نکرد.
💢از صحیح مسلم - جلد 2، شماره 3371:
ابوسرمه از ابوسعید پرسید: «آیا از پیامبر درباره الازل شنیدی؟» او گفت: «بله. در جنگ با بنیالمصطلق، زنان عربی را اسیر کردیم. از دوری همسرانمان رنج میبردیم و میخواستیم برایشان باج بگیریم.
@islie
#بخش_اول
محمد و پیروانش در جنگهای متعددی شرکت کردند، برخی تهاجمی و برخی دفاعی. پس از پیروزی، مسلمانان اسیرانی را بهعنوان غنایم جنگی میگرفتند. محمد معمولاً این اسرا، اعم از مرد و زن، را بهعنوان برده بین سربازانش تقسیم میکرد. اسلام حقوقی محدود برای بردگان در نظر گرفته است، اما حقوق یا خواستههای صاحب برده همیشه بر حقوق بردگان مقدم بود.
زنان برده عمدتاً برای کار استفاده میشدند، اما خدمت دیگری نیز به اربابان مرد خود ارائه میدادند…
این مقاله با جزئیات و استناد به منابع اسلامی نوشته شده است.
💢منابع مورد استفاده
1. قرآن
2. حدیثهای بخاری (دومین مجموعه مهم در اسلام پس از قرآن)
3. حدیثهای مسلم (سومین مجموعه مهم)
4. حدیثهای ابوداود
5. سیره رسولالله نوشته ابن اسحاق (معتبرترین سیره محمد)
6. کتاب الطبقات الکبیر نوشته ابن سعد، ترجمه اس. موینالحق
7. تاریخ طبری، مجموعهای 39 جلدی که توسط گروهی از محققان مسلمان و غیرمسلمان ترجمه شده است.
از قرآن - سوره معارج (70:22-30)
«…کسانی که شهوت خود را کنترل میکنند، جز با همسرانشان یا کنیزانشان، که برایشان حلال هستند. هرکس جز اینها را طلب کند، گناهکار است…»
این آیه نشان میدهد که مردان مسلمان مجاز بودند با همسران و کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
از قرآن - سوره مؤمنون (23:5-6)
«…کسانی که شهوت خود را کنترل میکنند، جز با همسرانشان یا کنیزانشان، که برایشان حلال هستند…»
بار دیگر، تأیید میشود که مردان مسلمان میتوانستند با همسران و کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
از قرآن - سوره نساء (4:24)
«و زنان شوهردار برای شما حرام هستند، مگر آنهایی که دست راست شما مالک آنهاست. این فرمان خداست.»
این آیه به مردان مسلمان اجازه میدهد با کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند، حتی اگر شوهردار باشند. زمینه این آیه در حدیث مسلم (جلد 2، شماره 3432) به جنگ اوطاس اشاره دارد.
از قرآن - سوره احزاب (33:50)
«ای پیامبر، ما همسرانی که به آنها مهریه دادهای و کنیزان غنیمتی که خدا به تو داده است را برایت حلال کردیم…»
این آیه برای محمد است و به او اجازه میدهد با کنیزان غنیمتی خود رابطه جنسی داشته باشد.
این آیات تأیید میکنند که مردان مسلمان مجاز بودند با کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
💢نمونههای اسلامی از رابطه جنسی مردان مسلمان با کنیزان
محمد با کنیز مسیحی به نام ماریه رابطه جنسی داشت و احتمالاً با کنیز دیگری به نام ریحانه نیز چنین کرد.
ماریه توسط حاکم مصر به محمد هدیه داده شد. او از محمد باردار شد و پسری به دنیا آورد که 18 ماه بعد درگذشت. سپس محمد با او ازدواج کرد.
نقلقول از کتاب الطبقات الکبیر (ص 151):
«حاکم اسکندریه به پیامبر ماریه، خواهرش سیرین، یک الاغ و یک قاطر سفید هدیه داد… پیامبر ماریه را که پوستی سفید و موهایی مجعد و زیبا داشت، دوست داشت… سپس با او بهعنوان کنیز همبستر شد و او را به ملک خود در بنیالنضیر فرستاد.»
توضیح: کنیزانی که فرزندی به دنیا میآوردند، بهعنوان «امولد» شناخته شده و آزاد میشدند.
نقلقول از تاریخ طبری (جلد 39، ص 194):
«محمد به دیدار ماریه میرفت و به او دستور داد خود را بپوشاند، اما با او همبستر شد زیرا او ملک او بود.»
توضیح: محمد بدون ازدواج با ماریه با او رابطه داشت، که در اسلام مجاز بود زیرا کنیز «مال» صاحبش محسوب میشد.
💢شواهد از احادیث
از صحیح بخاری - جلد 3، شماره 432:
ابوسعید خدری نقل کرد که در حضور پیامبر گفتند: «ما زنانی را بهعنوان غنیمت گرفتیم و به قیمت آنها علاقهمندیم. نظرتان درباره الازل (خروج منی در خارج برای جلوگیری از بارداری) چیست؟» پیامبر گفت: «آیا این کار را میکنید؟ بهتر است نکنید، زیرا هر نفسی که خدا مقدر کرده وجود یابد، به وجود خواهد آمد.»
💢از صحیح بخاری - جلد 9، شماره 506:
ابوسعید خدری نقل کرد که در جنگ با بنیالمصطلق، زنانی اسیر شدند و ما میخواستیم با آنها رابطه داشته باشیم بدون باردار کردنشان. از پیامبر درباره الازل پرسیدیم. او گفت: «بهتر است این کار را نکنید، زیرا خدا هر که را بخواهد تا روز قیامت خلق میکند.»
از صحیح بخاری - جلد 5، شماره 637:
بریده نقل کرد: پیامبر، علی را برای آوردن خمس (یکپنجم غنایم) فرستاد. من از علی متنفر بودم چون او پس از رابطه با کنیزی از خمس حمام کرد. این را به پیامبر گفتم. او گفت: «ای بریده، آیا از علی متنفر هستی؟ او از خمس بیشتر از این شایسته است.»
توضیح: علی پیش از تقسیم خمس با کنیزی رابطه داشت و محمد او را سرزنش نکرد.
💢از صحیح مسلم - جلد 2، شماره 3371:
ابوسرمه از ابوسعید پرسید: «آیا از پیامبر درباره الازل شنیدی؟» او گفت: «بله. در جنگ با بنیالمصطلق، زنان عربی را اسیر کردیم. از دوری همسرانمان رنج میبردیم و میخواستیم برایشان باج بگیریم.
@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
🔘«محمد و زنان اسیر» #بخش_اول محمد و پیروانش در جنگهای متعددی شرکت کردند، برخی تهاجمی و برخی دفاعی. پس از پیروزی، مسلمانان اسیرانی را بهعنوان غنایم جنگی میگرفتند. محمد معمولاً این اسرا، اعم از مرد و زن، را بهعنوان برده بین سربازانش تقسیم میکرد. اسلام…
🔘ادامه….
#بخش_دوم
تصمیم گرفتیم با الازل با آنها رابطه داشته باشیم. از پیامبر پرسیدیم و او گفت: مهم نیست اگر این کار را نکنید، زیرا هر نفسی که تا قیامت مقدر شده، به وجود خواهد آمد.»
💢از صحیح مسلم - جلد 2، شماره 3432:
ابوسعید خدری نقل کرد که در جنگ حنین، پیامبر ارتشی به اوطاس فرستاد. پس از پیروزی، یاران پیامبر از رابطه با زنان اسیر به دلیل شوهردار بودنشان خودداری کردند. سپس آیهای نازل شد: «زنان شوهردار جز آنهایی که دست راست شما مالک آنهاست برای شما حرام هستند» (قرآن 4:24).
از سنن ابوداود - جلد 2، شماره 2150:
ابوسعید خدری گفت: در جنگ حنین، پیامبر ارتشی به اوطاس فرستاد. پس از پیروزی، برخی یاران از رابطه با زنان اسیر به دلیل شوهردار بودنشان امتناع کردند. سپس آیه 4:24 نازل شد که آنها را برایشان حلال کرد پس از پایان دوره عده.
💢از سنن ابوداود - جلد 2، شماره 2167:
محریرز نقل کرد که از ابوسعید درباره الازل پرسیدم. او گفت: در جنگ بنیالمصطلق، زنان عربی را اسیر کردیم. از دوری همسرانمان رنج میبردیم و میخواستیم باج بگیریم. تصمیم گرفتیم با الازل با آنها رابطه داشته باشیم. از پیامبر پرسیدیم و او گفت: «مهم نیست اگر این کار را نکنید، زیرا هر نفسی که تا قیامت مقدر شده، به وجود خواهد آمد.»
تحلیل احادیث
این احادیث نشان میدهند:
1. مردان مسلمان پس از جنگ، زنان اسیر را بین خود تقسیم میکردند.
2. آنها به دلیل دوری از همسرانشان، تمایل به رابطه با این زنان داشتند.
3. از پیامبر درباره الازل پرسیدند تا زنان را باردار نکنند و بتوانند آنها را بفروشند.
4. ازدواج با این زنان لازم نبود و هدفشان فروش آنها بود.
5. علی پیش از تقسیم خمس با کنیزی رابطه داشت و محمد این را تأیید کرد
مردان مسلمان میتوانستند پس از یک دوره عده، با کنیزان خود رابطه داشته باشند، حتی اگر شوهردار بودند. ازدواج یا رضایت کنیز لازم نبود، زیرا کنیز «مال» صاحبش بود.
شواهد از سیره
سیره ابن اسحاق (ص 490 و 493) جنگ بنیالمصطلق و (ص 574-576) جنگ اوطاس را تأیید میکند.
ابن سعد (ص 187-188) گزارش میدهد که در اوطاس 6000 اسیر گرفته شد.
مردان مسلمان پس از جنگ، زنان اسیر را بهعنوان غنیمت میگرفتند.
آنها به دلیل دوری از همسرانشان، تمایل به رابطه با این زنان داشتند.
برای جلوگیری از بارداری (و امکان فروش زنان)، از الازل استفاده میکردند.
ازدواج لازم نبود و زنان بهعنوان «مال» محسوب میشدند.
حتی اگر شوهران زنان اسیر زنده بودند، رابطه با آنها مجاز بود و ازدواجشان بهطور خودکار باطل میشد.
و همچنین رضایت زنان اسیر اهمیتی نداشت.
@islie
#بخش_دوم
تصمیم گرفتیم با الازل با آنها رابطه داشته باشیم. از پیامبر پرسیدیم و او گفت: مهم نیست اگر این کار را نکنید، زیرا هر نفسی که تا قیامت مقدر شده، به وجود خواهد آمد.»
💢از صحیح مسلم - جلد 2، شماره 3432:
ابوسعید خدری نقل کرد که در جنگ حنین، پیامبر ارتشی به اوطاس فرستاد. پس از پیروزی، یاران پیامبر از رابطه با زنان اسیر به دلیل شوهردار بودنشان خودداری کردند. سپس آیهای نازل شد: «زنان شوهردار جز آنهایی که دست راست شما مالک آنهاست برای شما حرام هستند» (قرآن 4:24).
از سنن ابوداود - جلد 2، شماره 2150:
ابوسعید خدری گفت: در جنگ حنین، پیامبر ارتشی به اوطاس فرستاد. پس از پیروزی، برخی یاران از رابطه با زنان اسیر به دلیل شوهردار بودنشان امتناع کردند. سپس آیه 4:24 نازل شد که آنها را برایشان حلال کرد پس از پایان دوره عده.
💢از سنن ابوداود - جلد 2، شماره 2167:
محریرز نقل کرد که از ابوسعید درباره الازل پرسیدم. او گفت: در جنگ بنیالمصطلق، زنان عربی را اسیر کردیم. از دوری همسرانمان رنج میبردیم و میخواستیم باج بگیریم. تصمیم گرفتیم با الازل با آنها رابطه داشته باشیم. از پیامبر پرسیدیم و او گفت: «مهم نیست اگر این کار را نکنید، زیرا هر نفسی که تا قیامت مقدر شده، به وجود خواهد آمد.»
تحلیل احادیث
این احادیث نشان میدهند:
1. مردان مسلمان پس از جنگ، زنان اسیر را بین خود تقسیم میکردند.
2. آنها به دلیل دوری از همسرانشان، تمایل به رابطه با این زنان داشتند.
3. از پیامبر درباره الازل پرسیدند تا زنان را باردار نکنند و بتوانند آنها را بفروشند.
4. ازدواج با این زنان لازم نبود و هدفشان فروش آنها بود.
5. علی پیش از تقسیم خمس با کنیزی رابطه داشت و محمد این را تأیید کرد
مردان مسلمان میتوانستند پس از یک دوره عده، با کنیزان خود رابطه داشته باشند، حتی اگر شوهردار بودند. ازدواج یا رضایت کنیز لازم نبود، زیرا کنیز «مال» صاحبش بود.
شواهد از سیره
سیره ابن اسحاق (ص 490 و 493) جنگ بنیالمصطلق و (ص 574-576) جنگ اوطاس را تأیید میکند.
ابن سعد (ص 187-188) گزارش میدهد که در اوطاس 6000 اسیر گرفته شد.
مردان مسلمان پس از جنگ، زنان اسیر را بهعنوان غنیمت میگرفتند.
آنها به دلیل دوری از همسرانشان، تمایل به رابطه با این زنان داشتند.
برای جلوگیری از بارداری (و امکان فروش زنان)، از الازل استفاده میکردند.
ازدواج لازم نبود و زنان بهعنوان «مال» محسوب میشدند.
حتی اگر شوهران زنان اسیر زنده بودند، رابطه با آنها مجاز بود و ازدواجشان بهطور خودکار باطل میشد.
و همچنین رضایت زنان اسیر اهمیتی نداشت.
@islie
میخواید بدونید اندیشهای چقدر حقیقت داره؟ بهتون یه ملاک میدم: اون اندیشه رو تا جایی که میشه بهصورت خندهدار دربیارید و تمسخرش کنید و بعد ببینید تا چه حد میتونه شوخی و تمسخر رو تحمل کنه.
چرا؟ چون حقیقت، امری است که در برابر تمسخر و طنز به خوبی تاب میاره و مقاومت میکنه.
هر چیزی که تاب و توانی در برابر طنز و شوخی و تمسخر نداره، دروغی بیشتر نیست.
✈️ @islie
چرا؟ چون حقیقت، امری است که در برابر تمسخر و طنز به خوبی تاب میاره و مقاومت میکنه.
هر چیزی که تاب و توانی در برابر طنز و شوخی و تمسخر نداره، دروغی بیشتر نیست.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حالا لالای لالای لالالای لای
حالا لالای لالای لالالای لای
🎵 یه امشب شب عشقه، همین امشبو داریم، چرا قصه دردو واسه فردا نذاریم؟! عزیزان همه با هم بخونیم... 🪩
حالا لالای لالای لالالای لای
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
از طریق این دکمه، میتونید برای ادمینهای کانال، پیام خصوصی بفرستید (فقط برای ادمینها ارسال میشه).
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM