کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی در ایران
1.23K subscribers
5.39K photos
7.58K videos
2 files
23.3K links
www.kampain.info
twitter.com/kampainhr
youtube.com/kampainhr
facebook.com/kampainhr
instagram.com/kampainhr

خبر، گزارش، عکس، فیلم و پیام‌های خود را به ادمین تلگرام ارسال کنید:
t.me/ErtebatPayam
Download Telegram
دل نوشته‌ی آیدا،خواهر زنده یاد #نیکا_شاکرمی معترض ۱۶ ساله کشته شده در خیزش سراسری درباره #سید_محمد_حسینی ؛

به تنهایی ‎محمد حسینی فکر می‌کنم.
جالبه که هیچ‌وقت جملاتی مثل پسر مظلوم‌! الهی بمیرم حتی پدر و مادری نبودن که پیکر بی‌جونش رو تحویل بگیرن و … به ذهنم نمیاد، ‌نمی‌دونم چرا‌؟
شاید دلیل متفاوت بودن حسم‌، نوع نگاهش باشه‌، وقتی به عکس‌هاش نگاه می‌کنم.‌
هسته‌ سوزانی تو عمق چشماش‌ می‌بینم‌ که مدام در حال گداختنه‌
هسته‌ای از جنس یه جور تنهایی‌ باشکوه‌، خلوص و معرفت‌، بزرگواری‌ و شجاعت‌ حرفاش‌ تو دادگاه و پست‌هاش‌ و حامی بودنش تو آخرین روزهایی‌ که قبل از ‎اعدام گذرونده‌، همه و همه نشون می‌دن‌ کیان‌ تنها‌، خودشو نه یه قربانی، که یک ناجی می‌دونست‌ و مرگش آتیشی رو تو دل‌ها روشن‌ کرد‌ه که تا زمان رفتن ضحاک‌ شعله‌ورتر می‌شه‌، بعد از اون هم خاموش نمی‌شه‌، قراره تا ابد بسوزه!‌

#zhinaamini
#MahsaAmini
#IranProtests
#IranRevolution

#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#ژینا_امینی

ارتباط با ما در تلگرام:
@ErtebatPayam
🆔@kampainhr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر #غزاله_چلابی از جانباختگان انقلاب ایران، در کنار مزار دخترش...
او تصویری هم از #سید_محمد_حسینی در کنار تصاویر دخترش بر سر مزار قرار داده بود.
#zhinaamini
#MahsaAmini
#IranProtests
#IranRevolution

#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#ژینا_امینی

ارتباط با ما در تلگرام:
☎️@ErtebatPayam
🆔@kampainhr
روایت یکی از هم‌بندیان جاوید نام #سید_محمد_حسینی درباره او
سید عاشق بود،به مهربونی و معرفت با همه رفتار می‌کرد.
‏بنده خدا ظرف‌ها رو جمع می‌کرد و میشست.
‏بهش می‌گفتم: داداش نکن اینکارو
‏می‌گفت: من بدون پدر و مادر و با سختی بزرگ شدم، کسی رو نداشتم و همیشه خودم کارهام رو انجام دادم و کار کردن رو دوست دارم.
انقدر باعشق بود بدون اینکه وظیفه‌ش باشه دستشویی‌ها رو می‌شست و ته سیگارها رو جارو می‌کرد و تو صف دکه همیشه صف رو مرتب می‌کرد،
‏خوش صحبت و خنده‌رو بود.
‏جوری دستت رو می‌گرفت که انگار صد ساله می‌شناسدت…
‏حتی اگر بهش بی‌احترامی میشد باز هم حرف بدی نمیزد.
صبح روز جمعه ۱۶دی همه خواب بودن، سید داشت دستشویی رو می‌شست.
‏رفتم اونجا و با هم حرف زدیم.
‏بهش گفتم نمیترسی؟ گفت: نه اونجوری… من چیزی برای از دست دادن ندارم.
‏کل زندگیم پول پیش خونه‌ست که اونم زنگ زده بود و گفته بود
‏صاحب خونه بده به دوستش که حکم خانواده‌ش رو داشت.
می‌گفت داداش اگه کشیدنم بالا هیچ وقت نذار فراموش بشم...
‏تو رو خدا بخاطر ما کاری نکنید که براتون بد بشه، اعتصاب نکنید که اذیتتون کنن...
‏راه رو ادامه بدین و حواست به بچه ها باشه...
🆔@kampainhr