https://t.me/kanaleMaHastim/44838 داستان به یاد ماندنی #ستارخان که #خاک_میخوریم_ولی_خاک_نمیدهیم!
روزی که ستارخان اشک ریخت!
خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم!
ستارخان، سردار ملی ایران در یادداشتی نگاشته است:
«من هیچگاه گریه نمیکنم؛ چون اگر اشک میریختم مقاومت آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد، ایران، زمین میخورد… اما در (قیام) مشروطه، دو بار، آنهم در یک روز گریه کردم.
حدود ۹ماه پیش بود که زیر فشار بودیم. بدون غذا، بدون لباس! از قرارگاه بیرون آمدم. چشمم به زنی افتاد با کودکی در بغل. دیدم بچه از آغوش مادر پایین آمد و چهار دست و پا به طرف بوتهی علف رفت. آنگاه علف را از ریشه در آورد و از شدت گرسنگی، شروع کرد به خوردن خاک ریشهها.
با خودم گفتم الآن مادر کودک به من ناسزا میگوید که «لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخت!»
اما مادر کودک به سمت بچه رفت، او را بغل کرد و گفت: «عیبی نداره فرزندم؛ خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم!».
آنجا بود که اشکم درآمد!».
از #خاطرات_ستارخان_سردار_ملی
بیشتربخوانید
ستار خان سومین پسر حاج حسن قرهداغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلیشاه پس از به توپ بستن #مجلس_شورای_ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و #باقرخان_سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلیشاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکیاش برمیگشت .
#اعتصاب_کامیوندارن
#تحصن_سراسری_معلمان
#معلمم_تنها_نیستی
#ماهستیم
#ضیافت_بزرگ_تاریخ_در_پاسارگاد
#روزکوروش_بزرگ
#پدرایران
#iranregimechange #prisonersofiran
#mahastim
https://t.me/kanaleMaHastim
روزی که ستارخان اشک ریخت!
خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم!
ستارخان، سردار ملی ایران در یادداشتی نگاشته است:
«من هیچگاه گریه نمیکنم؛ چون اگر اشک میریختم مقاومت آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد، ایران، زمین میخورد… اما در (قیام) مشروطه، دو بار، آنهم در یک روز گریه کردم.
حدود ۹ماه پیش بود که زیر فشار بودیم. بدون غذا، بدون لباس! از قرارگاه بیرون آمدم. چشمم به زنی افتاد با کودکی در بغل. دیدم بچه از آغوش مادر پایین آمد و چهار دست و پا به طرف بوتهی علف رفت. آنگاه علف را از ریشه در آورد و از شدت گرسنگی، شروع کرد به خوردن خاک ریشهها.
با خودم گفتم الآن مادر کودک به من ناسزا میگوید که «لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخت!»
اما مادر کودک به سمت بچه رفت، او را بغل کرد و گفت: «عیبی نداره فرزندم؛ خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم!».
آنجا بود که اشکم درآمد!».
از #خاطرات_ستارخان_سردار_ملی
بیشتربخوانید
ستار خان سومین پسر حاج حسن قرهداغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلیشاه پس از به توپ بستن #مجلس_شورای_ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و #باقرخان_سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلیشاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکیاش برمیگشت .
#اعتصاب_کامیوندارن
#تحصن_سراسری_معلمان
#معلمم_تنها_نیستی
#ماهستیم
#ضیافت_بزرگ_تاریخ_در_پاسارگاد
#روزکوروش_بزرگ
#پدرایران
#iranregimechange #prisonersofiran
#mahastim
https://t.me/kanaleMaHastim