Forwarded from اتچ بات
🌍‍ ‍ وقتی تو می گویی وطن من خاک بر سر می کنم
گویی شکست شیر را از موش باور میکنم

وقتی تو می گویی وطن یکباره خشکم می زند
این دیده ی مبهوت را باخون دل تَر می کنم

وقتی تو میگویی وطن بر خویش می لرزد قلم
من نیز، من نیز رقص مرگ را با او به دفتر می کنم

بی کوروش و بی تهمتن با ما چه گویی از وطن
با تخت جمشید کهن من عمر را سر می‌کنم

خون اوستا در رگ فرهنگ ایران می‌‌دود
من گادهای عشق را مستانه از بَر می‌کنم

وقتی‌ تو میگویی وطن شهنامه پر پر میشود
من گریه بر فردوسی آن‌ پیر سخنور می‌کنم

وقتی‌ تو میگویی وطن بوی فلسطین میدهی
‌ من کی‌ نژاد عشق با تازی برابر می‌کنم

وقتی‌ تو میگویی وطن از چفیه ات خون میچکد
من یاد قتل نفس با الله اکبر می‌کنم

وقتی تو میگویی وطن خون است و خشم و خودکشی‌
من یادی ازحمام خون در تل الزعتر می‌کنم

وقتی تو میگویی وطن، قدُس است و شامات و حجاز
من همدلی کی با چنین نادان برادر میکنم

ایران تو یعنی لباس تیره عباسیان
من رنگ روشن بر تن گلگون کشور می‌کنم

ایران تو با نام دین، زن را به زندان میکشد
من تاج را تقدیم آن‌ بانوی برتر می‌کنم

ایران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاست
من کیش مهر و عفو را تقدیم داور می‌کنم

ایران تو می‌‌ترسدازبانگ نوای و نای و نی
من با سرود عاشقی آن‌ را معطر می‌کنم

وقتی تو میگویی وطن یعنی دیار یاَس و غم
من کی‌ ٔگل "امید" را نشکفته پر پر می‌کنم

شعری از استاد #مصطفی_بادکوبه_ای

#ما_هستیم
#ایران_را_پس_میگیریم
#براندازیم
#اعتصابات_سراسری
#اتحادبرای_براندازی

#iranregimechange #prisonersofiran
#mahastim
https://t.me/kanaleMaHastim