#قطعه ای از یک کتاب
❤️«چرا نباید اخبار را دنبال کنی؟»
(توهم اخبار)
زلزله در سوماترا، سانحهی هوایی در روسیه، مردی که سی سال دخترش را در زیرزمین زندانی کرد، جدایی هایدی کلام از سیل، حقوقهای بالا در بانکهای امریکا، حمله در پاکستان، استعفای رییس جمهور مالی، رکورد جدید جهانی در پرتاب وزنه. آیا واقعاً نیازی هست همهی این چیزها را بدانی؟
ما به طرز اعجابآوری بمباران اطلاعاتی میشویم، اما به طرز اعجابآوری کم میدانیم. چرا؟ چون دو قرن پیش، قالب مسمومی از اطلاعات را تحت عنوان «اخبار» خلق کردیم. اخبار برای ذهن به مثابه قند است برای بدن: اشتهاآور، آسانهضم و در درازمدت بسیار مخرب.
سه سال قبل، تجربهای را شروع کردم. ممنوعیت خواندن و شنیدن اخبار. حق اشتراک تمام روزنامهها و مجلاتم را لغو کردم. از شر تلویزیون و رادیو خلاص شدم. نرمافزار اخبار را از روی آیفونم حذف کردم. دست به هیچ روزنامهای نمیزدم و وقتی در هواپیما کسی بهم پیشنهاد خواندن مطلبی را میداد عمداً به سمت دیگری نگاه میکردم. چند هفتهی اول سخت بود، خیلی سخت. مدام میترسیدم چیزی را از دست بدهم. اما بعد از مدتی جهانبینی تازهای داشتم. نتیجهاش بعد از سه سال: افکار صریحتر، دید ارزشمندتر، تصمیمات بهتر و زمان بسیار بیشتر. و بهترین نکته؟ هیچچیز مهمی را از دست ندادم.
شبکهی اجتماعی من فیسبوک نبود، که شبکهای در جهان واقعی و متشکل از خویشاوندان و آشنایان است و به عنوان فیلتر خبری برایم کار میکند و مرا در چرخه نگه میدارد.
دلایل زیادی برای دوری از اخبار وجود دارد. اینجا به سه مورد عمدهاش اشاره میکنیم. اول اینکه مغز ما به انواع اطلاعات واکنشهای نامتناسبی نشان میدهد. اخبار جنجالبرانگیز، غافلگیرکننده، مردممحور، پُرسروصدا و پرجزئیاتی که مدام در حال تغییر است. همگی ما را تحریک میکند، درحالی که اطلاعات خشک، پیچیده و فراورینشده برایمان آرامشبخشاند. تولیدکنندگان خبر از این موضوع به نفع خودشان بهرهبرداری میکنند. داستانهای هیجانانگیز، تصاویر پرزرق و برق و جنجالی توجهمان را جلب میکند. یک لحظه شیوهی کسبوکار آنها را به خاطر بیاور، آگهیدهندگان، فضا میخرند و بنابراین بودجهی اخبار را به شرطی تأمین میکنند که تبلیغاتشان دیده شود. نتیجه: هر نکتهی ظریف، پیچیده، انتزاعی و عمیقی باید همواره حذف شود، بهرغم اینکه چنین داستانهایی بیشتر به زندگی و درک ما از جهان مربوط است. در نتیجهی این میزان مصرف اخبار، نقشهی ذهنی اشتباهی از ریسکها و تهدیدهایی است که در عمل همیشه همراهمان است.
دوم این که اخبار نامربوطاند. در دوازده ماه گذشته، احتمالاً حدود دههزار خبر کوتاه به تو رسیده، شاید روزی سی خبر. با خودت صادق باش. یکی از آنها را نام ببر، فقط یکی که بهت کمک کرده تصمیم بهتری بگیری - برای زندگی یا کار یا شغلت - و مقایسهاش کن با شرایطی که این خبر را نمیدانستی. از میان کسانی که ازشان پرسیدم، هیچکس نتوانست به بیش از دو خبر مفید اشاره کند، آن هم از بین ده هزار خبر. نتیجهای ناراحتکننده. سازمانهای خبری تأکید میکنند اطلاعاتشان به شما مزیت رقابتی میدهد. خیلیها در این مسیر شکست خوردهاند. در دنیای واقعی، میزان مصرف خبر نمایانگر وضعیت نامطلوب رقابتی است. اگر اخبار واقعاً به پیشرفت مردم کمک میکرد، خبرنگاران باید در رأس هرم درآمدی قرار میگرفتند، در حالی که آنها چنین وضعیتی ندارند.
سوم اینکه خواندن اخبار وقت تلف کردن است. یک آدم معمولی نصف روز در هفته را صرف خواندن مطالب مربوط به روابط عاشقانه میکند از منظر جهانی، این ضرری عظیم به لحاظ بهرهوری است. حملات تروریستی سال ۲۰۰۸ بمبئی را در نظر بگیر. تروریستها برای عطش مطرح شدن اسمشان دویست نفر را کشتند. فرض کنید یک میلیارد نفر یک ساعت از وقتشان را برای دنبال کردن عواقب این حادثه مصرف کرده باشند. آنها اخبار را لحظهبهلحظه دنبال میکردند و به پُرحرفیهای بیمعنی چند «کارشناس» و «مفسر» گوش میکردند. این «حدس» کاملاً واقعگرایانه است، چون هند به تنهایی بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارد. بنابراین، حاصل محاسبات محافظهکارانهمان: یک میلیارد نفر ضرب در یک ساعتی که حواسشان پرت بوده مساوی میشود با یک میلیارد ساعت توقف کار. با تبدیل سادهی این ارقام، متوجه میشویم توجه به این خبر جان دو هزار نفر را گرفته، ده برابر بیشتر از آن حمله: نگاهی طعنهآمیز اما کاملاً دقیق.
این عادت را کاملاً کنار بگذار. به جای آن، مقالات و کتابهای مطرح را بخوان. بله، هیچچیزی رقیب کتاب در شناخت جهان نمیشود.
کتاب: #هنر_شفاف_اندیشیدن | صفحه ۳۱۱
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمهی: #عادل_فردوسیپور، بهزاد توکلی، علی شهروز
انتشارات: نشر چشمه | ۱۳۹۴
⚜زندگیتونو با کتاب خوندن زیباتر کنید⚜
🌺تحول در زندگی کارنیل
@karnil
www.karnil.com
❤️«چرا نباید اخبار را دنبال کنی؟»
(توهم اخبار)
زلزله در سوماترا، سانحهی هوایی در روسیه، مردی که سی سال دخترش را در زیرزمین زندانی کرد، جدایی هایدی کلام از سیل، حقوقهای بالا در بانکهای امریکا، حمله در پاکستان، استعفای رییس جمهور مالی، رکورد جدید جهانی در پرتاب وزنه. آیا واقعاً نیازی هست همهی این چیزها را بدانی؟
ما به طرز اعجابآوری بمباران اطلاعاتی میشویم، اما به طرز اعجابآوری کم میدانیم. چرا؟ چون دو قرن پیش، قالب مسمومی از اطلاعات را تحت عنوان «اخبار» خلق کردیم. اخبار برای ذهن به مثابه قند است برای بدن: اشتهاآور، آسانهضم و در درازمدت بسیار مخرب.
سه سال قبل، تجربهای را شروع کردم. ممنوعیت خواندن و شنیدن اخبار. حق اشتراک تمام روزنامهها و مجلاتم را لغو کردم. از شر تلویزیون و رادیو خلاص شدم. نرمافزار اخبار را از روی آیفونم حذف کردم. دست به هیچ روزنامهای نمیزدم و وقتی در هواپیما کسی بهم پیشنهاد خواندن مطلبی را میداد عمداً به سمت دیگری نگاه میکردم. چند هفتهی اول سخت بود، خیلی سخت. مدام میترسیدم چیزی را از دست بدهم. اما بعد از مدتی جهانبینی تازهای داشتم. نتیجهاش بعد از سه سال: افکار صریحتر، دید ارزشمندتر، تصمیمات بهتر و زمان بسیار بیشتر. و بهترین نکته؟ هیچچیز مهمی را از دست ندادم.
شبکهی اجتماعی من فیسبوک نبود، که شبکهای در جهان واقعی و متشکل از خویشاوندان و آشنایان است و به عنوان فیلتر خبری برایم کار میکند و مرا در چرخه نگه میدارد.
دلایل زیادی برای دوری از اخبار وجود دارد. اینجا به سه مورد عمدهاش اشاره میکنیم. اول اینکه مغز ما به انواع اطلاعات واکنشهای نامتناسبی نشان میدهد. اخبار جنجالبرانگیز، غافلگیرکننده، مردممحور، پُرسروصدا و پرجزئیاتی که مدام در حال تغییر است. همگی ما را تحریک میکند، درحالی که اطلاعات خشک، پیچیده و فراورینشده برایمان آرامشبخشاند. تولیدکنندگان خبر از این موضوع به نفع خودشان بهرهبرداری میکنند. داستانهای هیجانانگیز، تصاویر پرزرق و برق و جنجالی توجهمان را جلب میکند. یک لحظه شیوهی کسبوکار آنها را به خاطر بیاور، آگهیدهندگان، فضا میخرند و بنابراین بودجهی اخبار را به شرطی تأمین میکنند که تبلیغاتشان دیده شود. نتیجه: هر نکتهی ظریف، پیچیده، انتزاعی و عمیقی باید همواره حذف شود، بهرغم اینکه چنین داستانهایی بیشتر به زندگی و درک ما از جهان مربوط است. در نتیجهی این میزان مصرف اخبار، نقشهی ذهنی اشتباهی از ریسکها و تهدیدهایی است که در عمل همیشه همراهمان است.
دوم این که اخبار نامربوطاند. در دوازده ماه گذشته، احتمالاً حدود دههزار خبر کوتاه به تو رسیده، شاید روزی سی خبر. با خودت صادق باش. یکی از آنها را نام ببر، فقط یکی که بهت کمک کرده تصمیم بهتری بگیری - برای زندگی یا کار یا شغلت - و مقایسهاش کن با شرایطی که این خبر را نمیدانستی. از میان کسانی که ازشان پرسیدم، هیچکس نتوانست به بیش از دو خبر مفید اشاره کند، آن هم از بین ده هزار خبر. نتیجهای ناراحتکننده. سازمانهای خبری تأکید میکنند اطلاعاتشان به شما مزیت رقابتی میدهد. خیلیها در این مسیر شکست خوردهاند. در دنیای واقعی، میزان مصرف خبر نمایانگر وضعیت نامطلوب رقابتی است. اگر اخبار واقعاً به پیشرفت مردم کمک میکرد، خبرنگاران باید در رأس هرم درآمدی قرار میگرفتند، در حالی که آنها چنین وضعیتی ندارند.
سوم اینکه خواندن اخبار وقت تلف کردن است. یک آدم معمولی نصف روز در هفته را صرف خواندن مطالب مربوط به روابط عاشقانه میکند از منظر جهانی، این ضرری عظیم به لحاظ بهرهوری است. حملات تروریستی سال ۲۰۰۸ بمبئی را در نظر بگیر. تروریستها برای عطش مطرح شدن اسمشان دویست نفر را کشتند. فرض کنید یک میلیارد نفر یک ساعت از وقتشان را برای دنبال کردن عواقب این حادثه مصرف کرده باشند. آنها اخبار را لحظهبهلحظه دنبال میکردند و به پُرحرفیهای بیمعنی چند «کارشناس» و «مفسر» گوش میکردند. این «حدس» کاملاً واقعگرایانه است، چون هند به تنهایی بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارد. بنابراین، حاصل محاسبات محافظهکارانهمان: یک میلیارد نفر ضرب در یک ساعتی که حواسشان پرت بوده مساوی میشود با یک میلیارد ساعت توقف کار. با تبدیل سادهی این ارقام، متوجه میشویم توجه به این خبر جان دو هزار نفر را گرفته، ده برابر بیشتر از آن حمله: نگاهی طعنهآمیز اما کاملاً دقیق.
این عادت را کاملاً کنار بگذار. به جای آن، مقالات و کتابهای مطرح را بخوان. بله، هیچچیزی رقیب کتاب در شناخت جهان نمیشود.
کتاب: #هنر_شفاف_اندیشیدن | صفحه ۳۱۱
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمهی: #عادل_فردوسیپور، بهزاد توکلی، علی شهروز
انتشارات: نشر چشمه | ۱۳۹۴
⚜زندگیتونو با کتاب خوندن زیباتر کنید⚜
🌺تحول در زندگی کارنیل
@karnil
www.karnil.com
❤️«کسی که چکش به دست دارد فقط میخ را میبیند»
مردی وام میگیرد، شرکتی تأسیس میکند و کمی بعد از آن ورشکست میشود. گرفتار افسردگی میشود و خودکشی میکند.
نظرت راجعبه این داستان چیست؟ به عنوان یک تحلیلگر اقتصادی، میخواهی بدانی چرا ایدهی تجاری او موفق نبود؛ آیا او مدیر ضعیفی بود؟ آیا استراتژی غلط بود، بازار خیلی کوچک بود یا رقابت خیلی بزرگ؟ به عنوان بازاریاب، تصور میکنی کمپینها ضعیف سازماندهی شده بودند یا اینکه او در رسیدن به مخاطب هدف خود ناکام مانده بود. اگر تو کارشناس اقتصادی باشی، وام گرفتن را به عنوان ابزاری مناسب زیر سؤال میبری. در مقام خبرنگار محلی، به پتانسیل داستان پی میبری: چهقدر خوششانس بود که خودش را کشت! در مقام نویسنده، به این فکر میکنی که این داستان چهطور میتوانست به یک تراژدی یونانی مبدل شود. در مقام بانکدار، باور داری در بخش وام خطایی صورت گرفته. در مقام جامعهشناس، شکست سرمایهداری را سرزنش میکنی. در مقام محافظهکار دینی، این اتفاق را مجازات الهی میبینی. در مقام روانپزشک، پایین بودن سطح سروتونین را تشخیص میدهی. کدام دیدگاه «درست» است؟
هیچکدام. «اگر تنها ابزار تو چکش باشد، همهی مشکلات تو میخ خواهد بود» این را مارک تواین گفته. نقلقولی که تغییر شکل حرفهای را خلاصه میکند. چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت، این اثر را بعد از تواین، مردی با تمایل به چکش زدن نامید؛ «اما این روشی کاملاً فاجعهآمیز برای فکر کردن و روش کاملاً فاجعهآمیزی برای کارکردن در دنیاست. پس تو باید مدلهای چندگانهای داشته باشی و مدلها باید از رشتههای چندگانهای ناشی شده باشند، چون تمام حکمت دنیا فقط در یک بخش کوچک آکادمیک پیدا نمیشود.»
کتاب: #هنر_شفاف_اندیشیدن | صفحه ۲۹۰
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمهی: #عادل_فردوسیپور، بهزاد توکلی، علی شهروز
انتشارات: نشر چشمه | ۱۳۹۴
⚜زندگیتونو با کتاب خوندن زیباتر کنید⚜
🌺تحول در زندگی کارنیل
@karnil
www.karnil.com
مردی وام میگیرد، شرکتی تأسیس میکند و کمی بعد از آن ورشکست میشود. گرفتار افسردگی میشود و خودکشی میکند.
نظرت راجعبه این داستان چیست؟ به عنوان یک تحلیلگر اقتصادی، میخواهی بدانی چرا ایدهی تجاری او موفق نبود؛ آیا او مدیر ضعیفی بود؟ آیا استراتژی غلط بود، بازار خیلی کوچک بود یا رقابت خیلی بزرگ؟ به عنوان بازاریاب، تصور میکنی کمپینها ضعیف سازماندهی شده بودند یا اینکه او در رسیدن به مخاطب هدف خود ناکام مانده بود. اگر تو کارشناس اقتصادی باشی، وام گرفتن را به عنوان ابزاری مناسب زیر سؤال میبری. در مقام خبرنگار محلی، به پتانسیل داستان پی میبری: چهقدر خوششانس بود که خودش را کشت! در مقام نویسنده، به این فکر میکنی که این داستان چهطور میتوانست به یک تراژدی یونانی مبدل شود. در مقام بانکدار، باور داری در بخش وام خطایی صورت گرفته. در مقام جامعهشناس، شکست سرمایهداری را سرزنش میکنی. در مقام محافظهکار دینی، این اتفاق را مجازات الهی میبینی. در مقام روانپزشک، پایین بودن سطح سروتونین را تشخیص میدهی. کدام دیدگاه «درست» است؟
هیچکدام. «اگر تنها ابزار تو چکش باشد، همهی مشکلات تو میخ خواهد بود» این را مارک تواین گفته. نقلقولی که تغییر شکل حرفهای را خلاصه میکند. چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت، این اثر را بعد از تواین، مردی با تمایل به چکش زدن نامید؛ «اما این روشی کاملاً فاجعهآمیز برای فکر کردن و روش کاملاً فاجعهآمیزی برای کارکردن در دنیاست. پس تو باید مدلهای چندگانهای داشته باشی و مدلها باید از رشتههای چندگانهای ناشی شده باشند، چون تمام حکمت دنیا فقط در یک بخش کوچک آکادمیک پیدا نمیشود.»
کتاب: #هنر_شفاف_اندیشیدن | صفحه ۲۹۰
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمهی: #عادل_فردوسیپور، بهزاد توکلی، علی شهروز
انتشارات: نشر چشمه | ۱۳۹۴
⚜زندگیتونو با کتاب خوندن زیباتر کنید⚜
🌺تحول در زندگی کارنیل
@karnil
www.karnil.com