کارنیل
14.3K subscribers
7.56K photos
1.11K videos
255 files
2.18K links
مشاوره و کوچینگ کسب وکار به صورت #تخصصی
Karnil227@gmail.com



سایت کارنیل
https://zil.ink/Karnil
Download Telegram
#هنر_زندگی

♻️"با هر چيزی بجنگيد، قويترش ميكنيد."
"در برابر هرچيز ،مقاومت كنيد،مقاوم ترش ميكنيد"

وقتی با رنج ها و ناراحتی هايی كه در زندگی براتون اتفاق ميافته ، "مقاومت ميكنيد" يا "ميجنگيد" يا "گفت و گوی ذهنی" در مورد آن به وجود مياريد
انرژی آنها را بيشتر ميكنيد.

اما برعكس آن : وقتی بپذيريد كه رنج در همهٔ مقاطع زندگی وجود دارد ، وقتی مقاومت نميكنيد از انرژی آنها كم
ميكنيد.

جواب ها و راهكارهايی كه لازم داريد ، در زمانِ بی مقاومتی ،در آن زمانِ "هيچ فكری و سكوتِ ذهنی" به شما ميرسند.

#تکست

@karnil


در مدرسه از من پرسیدند وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره شوی؟
پاسخ دادم: "خوشحال"
به من گفتند که سوال را درست متوجه نشده ای!
در جواب گفتم شما زندگی را درست متوجه نشده اید...!

👤جان لنون

#تکست

@karnil
زندگی، قبل از هرچیز زندگی‌ست. گل می‌خواهد، موسیقی می‌خواهد، زیبایی می‌خواهد. زندگی حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگی در کردن می‌خواهد. عطر شمعدانی‌ها را بوییدن می‌خواهد. خشونت هست، قبول؛ اما خشونت اصل که نیست، زایده است، انگل است، مرض است. ما باید به اصلمان برگردیم.

زخم را که مظهر خشونت است با زخم نمی‌بندند، با نوار نرم و پنبه پاک می‌بندند، با نوار نرم و پنبه پاک می‌بندند، با محبت، با عشق...

📚 آتش بدون دود
👤 نادر ابراهیمی

#تکست

@karnil
جَهان بازتابی از خود شماست اگر خود را از درون دوست بداريد و به خود مهر بورزيد و ارج و ارزش نهيد در زندگی بيرونی نيز همين حالات آشكار خواهد شد!

اگر طالب عشق بيشتری هستيد به خود عشق بورزيد، اگر خواهان پذيرفته شدن هستيد خود را بپذيريد و اگر از اعماق وجودتان خود را محترم شماريد همان سطح احترام را از هستی فراخواهيد خواند...

دبی فورد

#تکست
@karnil
زندگی عمر کردن نیست،
بلکه "رشد" کردن است

عمر کردن کاری است که از همه‌ی حیوانات برمی‌آید.

اما رشد کردن هدف والای انسان است
که عده‌ی معدودی می‌توانند ادعایش را داشته باشند.


جورج برنارد شاو

#تکست
@karnil
هر قدر فقر درونی شدیدتر باشد، نمایشات برونی هم بیشتر است.

کریشنامورتی

#تکست
@karnil
جنبه‌های غم انگیز زندگی روزمره در ایران(مخصوصا تهران):
وب‌سایت فرارو_ آرمان شهرکی

جنبه‌های تراژیک زندگی روزمره در ایران

چند مورد جغرافیایی و فضایی
۱. ریخت خیابان‌ها و کوچه‌ها و ساختمان‌ها در ایران فسرده و ملال‌آور است.
۲.نوعی حس مرگ در معماری خانه‌ها لانه کرده. آن‌ها زیبا نیستند. بی هویت‌اند.

۳. مراکز شهری آلوده هستند.
۴. متداول‌ترین تجربه‌ی شهری روزمره در ایران ترافیک است. وقتی در ترافیک قرار می‌گیرید انگار که بار سنگین هستی و تاریخ بشر را بر روی دوش دارید.

۵. ما با شهر‌های خودمان عجین نیستیم. حسی دفاعی دربرابر آن داریم.

۶. سرعت‌گیر‌های بیش از حد خیابانی توهینی به قرار و آرامش ماست
۷. کارناوال مرگ و نیستی در شهر‌های ایران زیاد است
در عوض نمایش زندگی و شادی نه، یا اگر هست مخصوص مایه‌دار‌های الکی‌خوش است.

۸. شهر‌ها برای سالخورده‌ها مریض احوال‌ها کودکان زنانِ باردار و برای نابینا‌ها تفاوتی با میدان مین ندارد نوعی جهنم است

۹. نقاشی دیواری و دیوارنوشت در ایران مرسوم نیست حال آنکه سطوح خالی و عاری، بسیاری هنرمندان را به سوی خویش فرا می‌خوانند.

۱۰. شهردار‌ها در ایران غالبن نامحبوب و کم سوادند و نیز حریص. آن‌ها می‌خواهند رُس شهر‌ها را کشیده و از تمام روزنه‌ها و زوایایش پول دربیاورند آن‌ها اهل هنر و فرهیخته نیستند.

۱۱. جای گالری‌ها آتلیه‌ها و نمایشگاه‌ها و کتابخانه‌ها و پارک‌های موضوعی و نمایش‌های خیابانی و هنرکده‌ها و سالن‌های ورزشی واقعا خالی است.

۱۲. آنچه می‌بینید شما را به تفکر وامی‌دارد ما محل سکونتمان را اصلا نمیبینیم ایرانی‌ها از سر استیصال در فضا‌های عمومی مثل مترو یا خوابند یا سر در گریبان خویش و تلفن‌های هوشمند دارند.

۱۳. برج سازی های بد قواره و فروش غیرقانونی و قانونی تراکم، شهر‌ها و شهروندان را خفه کرده

۱۴. هنر‌های تجسمی عنصری فراموش شده در فضا‌های شهری ایران هستند.

۱۵. شهر‌ها علی‌رغم میل ما هستند از هر نظر این امر سبب شده تا ما آن‌ها را جای آنکه دوست داشته باشیم با بی‌تفاوتی محض درونشان بپلکیم.

۱۶. چیزی معنوی درونی و مکاشفه‌آمیز در تاروپود شهر‌های ما نیست

۱۷. روز در شهر‌های ما طولانی و شب کوتاه دلهره‌آور و پر از وحشت است.

۱۸. نمی‌خواهم بگویم شهر‌ها نوعی تدفینِ زنده هستند نوعی خاکسپاریِ دسته‌جمعی، لیکن وقتی سکوت درهمه‌جا حاکم است چه می‌شود گفت. درکجای شهر می‌توان صدای موسیقی شنید؟ از کدام بالکن؟

۱۹. شهرها، صحنه‌ی انفعال عمومی‌اند آنجا که هرروز از بام تا شام باید شهرنشین‌های درمانده و ناچاری را ببینی که درست وسط سال که قیمت‌ها دو یا سه برابر شد؛ آن‌ها تنها تحمل کردند تحمل می‌کنند.

۲۰. موجود زنده‌ای غیر از انسان در شهر‌های ایران پر نمی‌زند. یا اگر می‌زند اغلباز نوع ولگرد و موذی‌اش است.

۲۱. شهر‌ها در ایران پُر و آکنده از دیوارند. از این حیث، احساسِ زجرآورِ درحبس‌بودن شما را وِل نمی‌کُنَد.

۲۲. میراث باستانی شهر‌های ایران جز در موارد معدود و محدود بی‌صاحب‌اند انگار. میراث باستانی ما تنها به بازار بزرگ تبریز و میدان امام اصفهان محدود نمی‌شود. کجاست آن کاروان‌سرا‌ها تیم‌چه‌ها دالان‌ها گرمابه‌ها، راسته‌بازار‌ها کجا هستند؟

۲۳. به نام‌های اماکن و معابر عمومی نگاه کنید. نام‌های بیگانه و نچسب. وقتی در ثبت احوال برای کودکان ما "کمیته‌ی نام" تشکیل می‌دهند تکلیف اماکن عمومی مشخص است.

۲۴. خانه‌ی مشایخ و پیش‌کسوتان هنر و علم کجا هستند و به چه سرنوشتی دچاراند؟

_چند مورد فرهنگی

۲۵. دروغ میان ایرانیان شایع شده. دروغ بی‌اعتمادی می‌آورد و بی‌اعتمادی زندگی را سخت و پرخطر می‌کند.

۲۶. نوعی از خودبیگانگیِ اجباری در زندگی روزمره‌ی ایرانی موج می‌زند. شهروندان اکثرا با کار خود یکی و هم‌سرشت نیستند هیچ کس جای خود نیست

۲۷. آمار خودکشی بالا رفته. خودکشی هم که واگیر دارد.

۲۸. متولیان خودخوانده‌ی امور در ایران مدام توصیه می‌کنند و خط و نشان می‌کِشند. بدترین کنش فرهنگی در جهان همین توصیه است و بی‌اخلاق‌ترینِ کار‌ها خط‌ونشان کشیدن.

۲۹. سیاست در ایران عرصه‌ی پوپولیزم و عوام‌فریبی شده؛ بسیاری اوقات چنین است. ایرانی‌های شاید سیاسی‌ترین ملّت خاورمیانه باشند و در عین حال از سیاست جفای بسیار دیده و می‌بینند

۳۰. مادی‌گرایی و ابتذال زیاد شده؛ این یک خیانتِ خجالت‌آور به هرچه هنر و معنویت و تعهد است. درهرحال هنوز جای امیدواری هست. اگر کمی از ولع خویش به مادّیّات کم کرده و به هنگام ساخت‌وساز به عناصر فرهنگی سرزمینمان توجه نموده و در کمال شجاعت رودرروی هر مرجع قدرتی بایستیم که قصدِ تخریب هویت سرزمینی‌مان و فرهنگی‌مان را دارد؛ هنوز فرصت هست...

#تکست

@karnil
کمی تامل


براى اينكه خانه اى، خانه باشد بايد كسى مدام در آن راه برود.
بايد يكى باشد كه ظرفهاى كثيف را بگذارد توى سينك.
تميزها را بچيند سر جايش. تختها را مرتب كند.

زنگ بزند سوپر رب گوجه فرنگى و ماكارونى سفارش بدهد.
ميوه ها را بشورد. قبضها را پرداخت كند.
به گلدانها آب بدهد. ملافه ها را عوض كند.

لباسها را مرتب كند.
به ناهار فردا و شام شب فكر كند.
جارو بزند و گردگيرى كند. براى اينكه خانه، خانه باشد

يك عالمه قدمهاى خاموش از تراس تا آشپزخانه،
از آشپزخانه تا اتاق خواب، از اتاق خواب تا حمام،
از حمام تا دم در بارها و بارها بايد تكرار شود.

تازه آن موقع میشود نشست و خيره شد
به خانه اى كه آرام و در صلح به نظر مى رسد.
انگار نه انگار كه براى رسيدن به اين ثبات و سكون
كسى ساعتها راه رفته و به هيچ جا نرسيده.

آرامش و ثبات جايزه ى كسى ست كه
راه میرود.

بعضیها اما فكر میكنند خانه خود به خود اداره میشود.

فكر میكنند داشتن غذايى آماده روى ميز و يخچال و فريزرى پر ،طبيعى و عادى است.
تا وقتى كه خود خانه اى داشته باشند و بفهمند كه معجزه اى اتفاق نمى افتد مگر با راه رفتن.
آرام... ممتد و بى پايان از اين طرف به آن طرف
و براى ساعتهاى متمادى اين همه راه رفتن
فقط براى اينكه خانه همين سكون را حفظ كند.

اين همه راه رفتن، فقط براى حفظ يك سكون.
یک نفر باید عاشقانه در خانه راه برود
و الا راه رفتن از هر کسی بر میاید.

قدر دان این قدمها باش❤️

#تکست

@karnil
🔳⭕️تولدت مبارک دیکتاتور!

رومانی در زمان حکومت چائوشسکوی دیکتاتور، روزگار ويژه ای داشت کشوری که زمانی انبار غله اروپا بود کارش به جایی رسیده بود که همه چیز سهمیه بندی و کوپنی شده بود؛ گوشت، نان، تخم مرغ و ... کمبود برق و بنزین در کشور بیداد می کرد و مردم روزی چهار تا دوازده ساعت صرف ایستادن در صف‌‌‌ها می کردند، هر صف برای خودش یک کمیته داشت و هر کمیته یک رئیس تا متخلفان را جریمه و بازداشت کند. همه اینها در حالی بود که رومانی یکی از حاصلخیزترین خاک ها برای کشاورزی در اروپا را داشت اما حکومت کشور را به خاک سیاه نشانده بود، در مقابل بلندگو‌ها و رادیوهای حکومت مدام خبر موفقیت‌ها و آمارهای حیرت انگیز پیشرفت و توسعۀ صنعت و کشاورزی را پخش می‌کرد. طبقه سیاسی حاکم کاملا نالایق و بی‌کفایت شده بود و هیچ کدام از آنان، مدرک معتبر دانشگاهی نداشتند. حتی خود چائوشسکو هم نتوانسته بود از هیچ دانشگاهی فارغ‌التحصیل شود با این حال او ۷۲ جلد کتاب نوشت تقریبا سالی دو جلد!! و اینگونه میلیون‌ها دلار از بودجۀ ناچیز کشور را صرف ترجمه و چاپ کتاب‌هایش می کرد (اقتصاد برای زندگی)

تا اینجایش شاید برای تان خیلی عجیب نباشد، دیکتاتورها در طول تاریخ همیشه بوده اند اما نکته دقیقا همین جاست که ما همیشه دیکتاتوری را در پادشاهان دیده ایم. اما از یک نکته مهم غفلت کرده ایم. بگذارید یک مثال از کشوری بزنم که شعارش آزادی است.

یکی از اساتید دانشگاه برکلی (جزو دانشگاه های برتر جهان)، به جرم آزار و تعرض جنسی به دانشجوی اش کنار گذاشته شد. حالا ممکن است فکر کنید که این طبیعی است و اتفاق می افتد. نکته اینجاست که این اخراج در سال ۲۰۱۷ رخ داد ولی دست کم از سال ۲۰۰۴ گلایه ها از وی شروع شده بود. ۱۳ سال طول کشید تا به درخواست ها و اعتراض های دانشجویان رسیدگی شود. چرا؟ خُب او یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های معاصر در فلسفه‌ زبان و ذهن بود. چشم و چراغ برکلی بود و شأنش اجل از این حرف‌ها. یک کلام: او قدرت داشت. اگر دانشجو شکایت قضایی نمی کرد و ماجرا علنی و مطبوعاتی نمی شد چه بسا باید تا سال ۲۰۲۷ صبر می کردیم.

این استاد دانشگاه زورش نمی رسید که به بانک دستبرد بزند اما می‌توانست به بدن دانشجویانش دست بزند! او نمی توانست درخواست نامشروع از سوپری سر محل شان داشته باشد اما می توانست درخواست نامشروعی را از دانشجویانش بکند. هر گونه خاصی از قدرت، گونه خاصی از فساد را به همراه می آورد. یکی استاد است، دیگری شاگرد. کافی است استاد، عوضی باشد تا زندگی را به کام شاگرد تلخ کند. تعرض جنسی یک نمونه‌‌ است. نمونه‌های خوش‌خیم‌ترش را خیلی‌ها تاب می‌آورند: برای استاد بیگاری می‌کنند، حاصل تحقیقات‌شان به نام یا به همراه نام استاد منتشر می‌کنند و ...(شب چراغ)

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
این را می دانستیم و بارها شنیده ایم که قدرت، فساد می آورد اما رسوایی برکلی به ما آموخت؛ هر گونه خاصی از قدرت، گونه خاصی از فساد را به همراه می آورد. فساد همیشه به یک شکل بروز نمی کند و از همه مهم تر، لزوماً دیکتاتورها آدم های زشت، خون خوار، بی رحم، بد اخلاق و تندخو نیستند. دیکتاتورها گاهی در لباس یک پروفسور مهربانِ روشنفکرِ با کلاسِ امروزیِ جنتلمن ظاهر می شود. چه می توان کرد؟

دیکتاتورها، دیکتاتور زاده نمی شوند، مفسدین، مفسد زاده نمی شوند. این نهادها و روابط است که آن ها را در میانه راه زندگی، دیکتاتور می کند. در وجود همه ما بذر دیکتاتوری و فساد وجود دارد، این بذر در برخی جوانه می زند، رشد می کند و پا می گیرد و به ناگاه در میانه راه زندگی، دیکتاتوری شصت ساله یا چهل ساله متولد می شود!

اگر می خواهیم مدرسه مان، محله مان، شهرمان، استان مان و کشورمان توسعه پیدا کند. باید به کارگزاران، مدیران، دست اندرکاران و استادان «قدرت» داد. اما آن قدرت باید این چند ويژگی را داشته باشد:
▫️قدرت باید چارچوب مند باشد، یعنی حدود اختیارات هر کس مشخص باشد.
▫️قدرت باید پاسخگو باشد، یعنی در ازای اختیارات باید پاسخگو باشد.
▫️قدرت باید در اتاق شیشه ای باشد، تمام تصمیمات، ترجیحات و تعاملات باید قابل مشاهده و قابل دسترسی باشد.
▫️قدرت باید نامقدس باشد، یعنی هر کسی بتواند آن را زیر سوال ببرد و نقد کند. قدرت مقدس سرآغاز فساد مضاعف است.
▫️قدرت باید مشروط باشد؛ اعمال اختیارات باید مبتنی بر ضوابط از پیش تنظیم شده باشد و نه روابط و سلایق صاحب قدرت.
▫️قدرت باید محدود باشد، باید مدت زمانی محدود و مشخصی در قدرت بماند.
▫️قدرت نباید انحصاری باشد (البته حتی الامکان، در برخی موارد انحصار اجباری است).
اگر چنین نکنیم، شرایط از همه ما یک دیکتاتور خواهد ساخت، از پدر/مادر دیکتاتور بگیرید تا رییس دیکتاتور تا استاد دیکتاتور پس پیشاپیش باید گفت دیکتاتورها تولدتان مبارک!

مجتبی لشکربلوکی

#تکست

@karnil
🔴 باکلاس های بی شخصیت


✍️ #مجتبی_لشکربلوکی


🔹ما در جامعه‌مان یک مشکل جدید پیدا کرده‌ایم. افرادی هستند که ظاهرشان کاملا امروزی، مدرن و کار درست است اما بی‌شخصیت هستند. این افراد دست کم شش ويژگی دارند:

1️⃣ این افراد ساعت لاکچری دارند اما ....
این افراد ساعت های لاکچری و گران قیمت می‌بندند مانند برموند، شوپارد، امگا، پیاژه، رولکس. اما تفاوت بین 8 تا 8:15 را نمی‌دانند. ساعت را نه برای آن تایم (سروقت) بودن و مدیریت بهینه وقت خودشان و دیگران، بلکه برای زینت می‌بنندند. بدقول‌اند. در هر جلسه‌ای دیر می‌رسند. به قول‌شان وفا نمی‌کنند. تفاوت 60 دقیقه و 61 دقیقه را درک نمی‌ کنند و بابت تاخیر خجالت نمی‌کشند.

2️⃣ مدرک دانشگاهی عالی دارند اما ....
این افراد مدرک دانشگاهی دارند، اما سطح تحلیل‌شان، سطح نگاه‌شان، با یک فرد فاقد تحصیلات دانشگاهی هیچ تفاوتی نمی‌کند. این افراد عاجزند از اینکه بر اساس یک مدل، یک تئوری، یک چهارچوب فکری روشن صحبت و تحلیل کنند. از آن بدتر دارای ثبات فکری نیستند و چون چارچوب فکری منسجم ندارند به تناسب شرایط، حس و حال و مخاطب، افکار و مواضع خود را تغییر می‌دهند. در یک گفتگوی یک ساعته سه موضع متفاوت راجع به یک موضوع می‌گیرند چرخش‌های 180 درجه‌ای در کمتر از 15 دقیقه!

3️⃣ این افراد ماشین های گران قیمت سوار می شوند اما ....
این افراد ماشین های گران قیمت عمدتا خارجی دارند. اما توجه ندارند که صدای ضبط‌شان را در محدوده خودروی خود نگاه دارند. آن قدر با شخصیت نیستند که برای خانمی که کودکش را بغل کرده ماشین را کاملا متوقف کنند تا با خیال راحت از خیابان رد شود. خیابان را سطل آشغال خود فرض می‌کنند و ته سیگارشان را به راحتی در سطل آشغال شخصی‌شان (همان خیابان عمومی شهر) می‌اندازند و علایم و خطوط راهنمایی و رانندگی را چیزهای زایدی می‌دانند.

4️⃣ این افراد خوش صحبت هستند و خوش محضر اما ...
این افراد از واژه‌های امروزی استفاده می‌کنند. علاوه بر اینکه خوب و سلیس صحبت می‌کنند، زبان خارجی هم بلدند و از برخی اصطلاحات زبان خارجی هم استفاده می‌کنند، اما دایره واژگان آن‌ها شامل برخی واژه ها نمی‌شود، آنها بلد نیستند بگویند اشتباه کردم، نمی‌توانند بگویند من این موضوع را بلد نیستم و نمی‌دانم. بلد نیستند بگویند فعلا حرفی ندارم باید مطالعه کنم و یا باید فکر کنم.

5️⃣ این افراد سفر خارجی می‌روند اما ...
این ها درآمدشان و سبک زندگی و کارشان به گونه‌ای است که سفر خارج می‌روند. اما بلد نیستند که آداب خوب، افکار خوب، رفتارهای پسندیده را با خود به هدیه بیاورند. آن ها فقط سرکوفت، حسرت، مرغ همسایه غاز است را برای ما تکرار می‌کنند.

6️⃣ این افراد گوشی‌های به روز دارند اما ....
این ها گوشی های گران قیمت دارند، همچنین شماره گوشی‌هایشان نیز رُند است اما سواد رسانه‌ای ندارند، هر مطلبی را می‌خوانند. هر مطلبی را فوروارد می‌کنند. تفاوت یک رخداد واقعی و یک رخداد رسانه‌ای را نمی‌دانند. متوجه نیستند که رسانه‌ها چگونه اطلاعات را به صورت نامحسوس دستکاری می‌کنند. از آن مهم‌تر در زمینه رعایت مالکیت معنوی از هفت دولت آزاد هستند و دزدی محتوا و مطلب می‌کنند.

⬅️تجویز راهبردی:

🔹آنچه گفتم را همه ما کمابیش داریم. حالا یکی هست که همه این ويژگی ها را دارد و دیگری ممکن است دو تا را داشته باشد. ما برای آنکه توسعه یافته شویم، نیازمند انسان.هایی هستیم که روی شخصیت‌شان کار کرده‌اند به عبارتی دیگر توسعه یافته‌اند. ما زمانی توسعه خواهیم یافت که:

🔸فرق هشت و هشت و ربع را بفهمیم.

🔸قاعده مند فکر و گفتگو (دیالوگ) کنیم.

🔸در زندگی جمعی، انضباط رفتاری نشان دهیم (نمونه اش انضباط ترافیکی)

🔸همانگونه که پول و وسایل و دوچرخه کسی را نمی‌دزدیم، مطلب و نوشته و ایده و نقاشی دیگران را ندزدیم.

🔸بیاموزیم که خجالت نکشیم و بگوییم «بلد نیستم، باید کمی فکر کنم، دانش من در این زمینه ناقص است و نمی‌دانم!»

🔸کشورهای پیشرفته را نقد کنیم، حسرت و سرکوفت و ناامیدی را پشت سر بگذاریم و آنچه خوب است را برای کشور خود برداریم.

🔹ساعت باکلاس، سفر خارجی، مدرک دانشگاهی، گوشی‌های آخرین مدل و ماشین گران قیمت، توسعه نمی‌آفریند. برای حرکت باثبات و پایدار به سمت توسعه یافتگی، به ذهنیت توسعه یافته و شخصیت توسعه یافته نیازمندیم.


#تکست

اینجا #هدفمند زندگی کن👇

@karnil