#یادداشت
🔴 غمنامهی کارگران #معدن_طبس
✍️ #عزیز_قاسم_زاده
🔸 اگر عدالت را توزیع برابر و یکسان هر پدیدهای بنامیم، در سرزمینی به نام ایران، مسئولانش تمام همت خود را بر این نهادهاند که یکی از مظاهر توزیع برابر را برای رسیدن به عدل در میان اقشار گوناگون جامعه به وفور جاری و ساری سازند. ظلم پدیدهای است که تلاش شده به صورت برابر در میان شهروندان گوناگون توزیع شود و این تنها عدالتی است که همت زیادی برای برپاییش انجام شده است اما گویند کرم از عدل بالاتر است. عدالت توزیع برابری چیزی است و کرم توزیع و تکثیر بیشتر و فراتر از عدل. به کارگران ایران و به ویژه کارگران معدن در برخورداری از عدل توزیعی پدیده ظلم، کرم بسیاری روا شده است و با سخاوت هر چه بیشتر همیشه به آنها ظلم مضاعف روا شده است.
🔸 بنا بر نقل فرهیختگان در ۱۲ سال اخیر بیش از ۵۰۰ نفر از کارگران معدن جان خود را از دست دادهاند. به طور دقیقتر از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱، ۵۲۵ معدنچی جان خود را در حوادث معدن از دست دادهاند. در سیزدهم اردیبهشت ۹۶ انفجار معدن یورت در آزاد شهر باعث مرگ تمامی ۴۳ کارگر و مهندس شد که بعد از ۶ روز، اجساد این عزیزان مظلوم کشف شد. در فروردین ۸۸ انفجار معدن نیروز زرند به علت جمع شدن گاز متان و تخلیه نشدن آن باعث مرگ ۱۲ معدنچی شد. در سال ۹۱ نیز در یال شمالی طبس ۸ کارگر جان باختند. ریزش تونل شماره یک معدن اشکلی هجدک کرمان در آذر ۸۹ جان ۵ کارگر معدن را گرفت و جسد آنها بعد از ۱۱۴ روز پیدا شد. سال گذشته نیز یکی از کارگران معدن منگنز قم بر اثر ریزش بخشی از معدن در زیر آوار محبوس شد و جان خود را از دست داد. واقعه دردناک کشته شدن مظلومان معدن طبس که به ۵۰ نفر رسیده حکایت از مظلومیت غریبانه قشری زحمت کش و دردمند است که از تمام تعلقات این دنیا، تنها رنج نصیبشان شده است. تمام مشقتی که برای معاش میکشند گاه راه نفس را هم بر آنها میبندد و برخی از آنها در این سالها به این زندگی مشقت بار پایان دادهاند تا صدای درد و رنجشان شنیده شود.
🔸 در طی سالهای اخیر چند بار کارگران معدن بر اثر بی کفایتی مسئولان در کام مرگ رفتهاند و هیچ کدام از این جانهای شریف به قربانگاه رفته، موجب نشد که تمامی تمهیدات لازم برای حفظ جانشان به کار بسته شود. از طرفی نبود سندیکاهای مستقل کارگری به خاطر فشار و سرکوب حاکمیت، موجب شده توازن قوای واقعی برای اعمال فشار بر مدیران و تصمیم سازان در جهت ایمن کردن شرایط برای کارگران و تأمین حقوق آنها، با مانع جدی مواجه شود و از سوی دیگر گویی هر چیز در تبلیغ بیشتری باشد، گویی برای همگان حقانیت و اهمیت بیشتری مییابد. اینکه واکنش روانی بسیاری از ما به حکم زندان اجرا نشدهی هنرمندی، بسیار بیشتر از مرگ جانکاه و سترگ کارگران سرزمین ما حائز اهمیت است، حکایت از ناهمگونی ذهنی و روحی ما دارد. گویی ما مسخ شدگانی شدهایم که در مواقعی، بر پشت موجی میایستیم که برایمان یا تدارک دیدهاند و یا اینکه خود این موج را تدارک میبینیم. از جان شریفتر زحمت کشان مزد بگیر که ارزانترین کالای از دست رفتنی این سرزمین شده، مگر چه چیز مهمتری هست؟ در میان کشته شدگان اخیر کارگری بوده که کودک چشم به راهش منتظر بود او به خانه بیاید و اول مهر با پدر به مدرسه برود. جوانی که تحصیل کرده حقوق دانشگاه علوم فردوسی مشهد بود و نمراتش در دانشگاه بین ۲۰_۱۹ بود اما به خاطر لقمه نانی باید در سختترین شرایط مشغول باشد. چه کسی پاسخگوی این ظلم عظیم است؟ وزیر کار بی مسئولیت و بی رحمی که با دیدن جنازههای مظلومان و بلاتکلیفی بقیه کارگرها و بدون اینکه حتی به صورت صوری دستور به بررسی دهد، ماجرا را در بدو ورودش به محل حادثه، تمام یافته تلقی میکند. چنین شخصی چگونه میتواند رنج طبقه کارگر را ذرهای درک کند که حتی یک همدلی عاطفی موضعی را هم از آنها دریغ میکند و هیچ عاملی را جز سیر طبیعی و تصادفات، دخیل در از دست رفتن این قربانیان بی پناه نمی بیند. چنین شخصی در چنین ساختاری جز نابودی منافع کارگران و ظلم و ستم بیشتر به آنها چه چیز در آستین مرقع ناکرداری خویش دارد که ارمغان نیک برای کارگران به همراه آورد؟
https://bit.ly/47KbFuv
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
🔴 غمنامهی کارگران #معدن_طبس
✍️ #عزیز_قاسم_زاده
🔸 اگر عدالت را توزیع برابر و یکسان هر پدیدهای بنامیم، در سرزمینی به نام ایران، مسئولانش تمام همت خود را بر این نهادهاند که یکی از مظاهر توزیع برابر را برای رسیدن به عدل در میان اقشار گوناگون جامعه به وفور جاری و ساری سازند. ظلم پدیدهای است که تلاش شده به صورت برابر در میان شهروندان گوناگون توزیع شود و این تنها عدالتی است که همت زیادی برای برپاییش انجام شده است اما گویند کرم از عدل بالاتر است. عدالت توزیع برابری چیزی است و کرم توزیع و تکثیر بیشتر و فراتر از عدل. به کارگران ایران و به ویژه کارگران معدن در برخورداری از عدل توزیعی پدیده ظلم، کرم بسیاری روا شده است و با سخاوت هر چه بیشتر همیشه به آنها ظلم مضاعف روا شده است.
🔸 بنا بر نقل فرهیختگان در ۱۲ سال اخیر بیش از ۵۰۰ نفر از کارگران معدن جان خود را از دست دادهاند. به طور دقیقتر از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱، ۵۲۵ معدنچی جان خود را در حوادث معدن از دست دادهاند. در سیزدهم اردیبهشت ۹۶ انفجار معدن یورت در آزاد شهر باعث مرگ تمامی ۴۳ کارگر و مهندس شد که بعد از ۶ روز، اجساد این عزیزان مظلوم کشف شد. در فروردین ۸۸ انفجار معدن نیروز زرند به علت جمع شدن گاز متان و تخلیه نشدن آن باعث مرگ ۱۲ معدنچی شد. در سال ۹۱ نیز در یال شمالی طبس ۸ کارگر جان باختند. ریزش تونل شماره یک معدن اشکلی هجدک کرمان در آذر ۸۹ جان ۵ کارگر معدن را گرفت و جسد آنها بعد از ۱۱۴ روز پیدا شد. سال گذشته نیز یکی از کارگران معدن منگنز قم بر اثر ریزش بخشی از معدن در زیر آوار محبوس شد و جان خود را از دست داد. واقعه دردناک کشته شدن مظلومان معدن طبس که به ۵۰ نفر رسیده حکایت از مظلومیت غریبانه قشری زحمت کش و دردمند است که از تمام تعلقات این دنیا، تنها رنج نصیبشان شده است. تمام مشقتی که برای معاش میکشند گاه راه نفس را هم بر آنها میبندد و برخی از آنها در این سالها به این زندگی مشقت بار پایان دادهاند تا صدای درد و رنجشان شنیده شود.
🔸 در طی سالهای اخیر چند بار کارگران معدن بر اثر بی کفایتی مسئولان در کام مرگ رفتهاند و هیچ کدام از این جانهای شریف به قربانگاه رفته، موجب نشد که تمامی تمهیدات لازم برای حفظ جانشان به کار بسته شود. از طرفی نبود سندیکاهای مستقل کارگری به خاطر فشار و سرکوب حاکمیت، موجب شده توازن قوای واقعی برای اعمال فشار بر مدیران و تصمیم سازان در جهت ایمن کردن شرایط برای کارگران و تأمین حقوق آنها، با مانع جدی مواجه شود و از سوی دیگر گویی هر چیز در تبلیغ بیشتری باشد، گویی برای همگان حقانیت و اهمیت بیشتری مییابد. اینکه واکنش روانی بسیاری از ما به حکم زندان اجرا نشدهی هنرمندی، بسیار بیشتر از مرگ جانکاه و سترگ کارگران سرزمین ما حائز اهمیت است، حکایت از ناهمگونی ذهنی و روحی ما دارد. گویی ما مسخ شدگانی شدهایم که در مواقعی، بر پشت موجی میایستیم که برایمان یا تدارک دیدهاند و یا اینکه خود این موج را تدارک میبینیم. از جان شریفتر زحمت کشان مزد بگیر که ارزانترین کالای از دست رفتنی این سرزمین شده، مگر چه چیز مهمتری هست؟ در میان کشته شدگان اخیر کارگری بوده که کودک چشم به راهش منتظر بود او به خانه بیاید و اول مهر با پدر به مدرسه برود. جوانی که تحصیل کرده حقوق دانشگاه علوم فردوسی مشهد بود و نمراتش در دانشگاه بین ۲۰_۱۹ بود اما به خاطر لقمه نانی باید در سختترین شرایط مشغول باشد. چه کسی پاسخگوی این ظلم عظیم است؟ وزیر کار بی مسئولیت و بی رحمی که با دیدن جنازههای مظلومان و بلاتکلیفی بقیه کارگرها و بدون اینکه حتی به صورت صوری دستور به بررسی دهد، ماجرا را در بدو ورودش به محل حادثه، تمام یافته تلقی میکند. چنین شخصی چگونه میتواند رنج طبقه کارگر را ذرهای درک کند که حتی یک همدلی عاطفی موضعی را هم از آنها دریغ میکند و هیچ عاملی را جز سیر طبیعی و تصادفات، دخیل در از دست رفتن این قربانیان بی پناه نمی بیند. چنین شخصی در چنین ساختاری جز نابودی منافع کارگران و ظلم و ستم بیشتر به آنها چه چیز در آستین مرقع ناکرداری خویش دارد که ارمغان نیک برای کارگران به همراه آورد؟
https://bit.ly/47KbFuv
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
Telegraph
غم نامهی کارگران معدن طبس
اگر عدالت را توزیع برابر و یکسان هر پدیدهای بنامیم، در سرزمینی به نام ایران، مسئولانش تمام همت خود را بر این نهادهاند که یکی از مظاهر توزیع برابر را برای رسیدن به عدل در میان اقشار گوناگون جامعه به وفور جاری و ساری سازند. ظلم پدیدهای است که تلاش شده به…
🔴 کانون صنفی معلمان ایران یا کانون صنفی معلمان تهران؟
✍️ #عزیز_قاسم_زاده
🔸 #کانون_صنفی_معلمان_تهران یکی از ستونهای سترگ کانونهای صنفی در جنبش صنفی معلمان است. در اواخر دهه هفتاد مؤسسان این کانون، تلاشهای مضاعفی در جهت شکل گیری جریان مطالبه گری انجام دادهاند. در تبیین مبانی صنفی و کنشگری، چهرههای شاخصی از این کانون ظهور کردهاند و دیگر اینکه چند تن از چهرههای اثر گذار این کانون سالها تجربه زندان را به واسطه کنشگری صنفی از سر گذراندهاند. این نکات از آن رو یاد آور شد که نقد حاضر هرگز معطوف به نادیده انگاشتن این تلاشهای ارزنده و ماندگار نیست. اما چندی است که کانون صنفی معلمان تهران در تیترهای اصلی صدور بیانیه عنوان «کانون صنفی معلمان» را برای متن بیانیههای خود انتخاب میکند و در میانه متن بیانیه نیز از همین عنوان استفاده میکند و در پایان کانون صنفی معلمان ایران (تهران) را در پای امضا میآورد. در این رابطه ملاحظه چند نکته ضروری است:
🔸کانون صنفی معلمان تهران یکی از تشکلهای ۲۳ گانه کانونهای سراسری است که در ذیل #شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران فعالیت میکند و این کانون به سان کانونهای دیگر در شورا دارای یک حق رای میباشد. بنابراین تا زمانی که این تشکل تحت جریان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران فعالیت میکند، استفاده از عنوان کانون صنفی معلمان این شائبه را ایجاد میکند که در کنار شورای هماهنگی یکی از تشکلهای عضو، هم زمان و به صورت موازی مرجع رسیدگی به مطالبات معلمان است. تا زمانی که این کانون در ذیل شورا فعالیت دارد، استفاده از این عنوان شائبه موازی سازی را تقویت میکند اما اگر این کانون تصمیم بگیرد به صورت مستقل و جدا از شورای هماهنگی فعالیت کند و به عضو گیری سراسری معلمان و تکثیر شعبه در سراسر کشور مبادرت ورزد و اساسنامهای مستقل از فعالیتهای شورای هماهنگی ارائه دهد، مسلما این نقد سالبه به انتفای موضوع تلقی میشود و از قضا میتواند به بسط جنبش مدنی معلمان و تقویت آن منجر گردد و نتایج مبارک و خجستهای به بار آورد.
🔸 #رسول_بداقی در استفاده از عنوان کانون صنفی معلمان ایران و یا کانون صنفی معلمان پیش از این در پارهای از نوشتههایش نقدی بر استفاده از این عنوان مطرح کرده بود، اما برخی از اعضای این کانون معتقدند عنوان کانون صنفی معلمان ایران مصوب مجمع عمومی بوده است و طبق اساسنامه، این بیانیهها صادر میشود. بر فرض صحت و درستی این ادعا، تا زمانی که این کانون در کنار ۲۲ تشکل دیگر یک حق رای در شورای هماهنگی دارد، استفاده از این عنوان ولو با تصویب در مجمع و اساسنامه نمیتواند وجاهتی برای اجرا داشته باشد. در این صورت کانونهای دیگر نیز با همین منطق میتوانند با انتخاب عنوانی مشابه، به شائبه رقابت با شورای هماهنگی در حین عضو بودن در این شورا دامن زنند. ضمن اینکه گفته میشود در مجمع عمومی سال ۹۵ تهران که نمایندگان برخی از تشکلهای دیگر هم حضور داشتهاند، اذعان میدارند که این تشکل مصوب کرده پس از این تاریخ فقط از عنوان کانون صنفی معلمان تهران برای صدور بیانیهها و مواضع خود استفاده کند.
🔸پیش از شکل گیری شورای هماهنگی، در کنار تشکلهای استانی و شهرستانی، کانون تهران در برخی از شهرستانها به صورت محدود عضو گیری کرده است. این موضوع میبایست با شکل گیری چتر واحدی به نام شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، خاتمه یافته تلقی میشد اما گویا برخی از اعضای کانون صنفی معلمان تهران با استناد به مصوبه پیش از سال ۹۵ خود را کانون صنفی معلمان ایران میخوانند...
📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/4eFUY5Z
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
✍️ #عزیز_قاسم_زاده
🔸 #کانون_صنفی_معلمان_تهران یکی از ستونهای سترگ کانونهای صنفی در جنبش صنفی معلمان است. در اواخر دهه هفتاد مؤسسان این کانون، تلاشهای مضاعفی در جهت شکل گیری جریان مطالبه گری انجام دادهاند. در تبیین مبانی صنفی و کنشگری، چهرههای شاخصی از این کانون ظهور کردهاند و دیگر اینکه چند تن از چهرههای اثر گذار این کانون سالها تجربه زندان را به واسطه کنشگری صنفی از سر گذراندهاند. این نکات از آن رو یاد آور شد که نقد حاضر هرگز معطوف به نادیده انگاشتن این تلاشهای ارزنده و ماندگار نیست. اما چندی است که کانون صنفی معلمان تهران در تیترهای اصلی صدور بیانیه عنوان «کانون صنفی معلمان» را برای متن بیانیههای خود انتخاب میکند و در میانه متن بیانیه نیز از همین عنوان استفاده میکند و در پایان کانون صنفی معلمان ایران (تهران) را در پای امضا میآورد. در این رابطه ملاحظه چند نکته ضروری است:
🔸کانون صنفی معلمان تهران یکی از تشکلهای ۲۳ گانه کانونهای سراسری است که در ذیل #شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران فعالیت میکند و این کانون به سان کانونهای دیگر در شورا دارای یک حق رای میباشد. بنابراین تا زمانی که این تشکل تحت جریان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران فعالیت میکند، استفاده از عنوان کانون صنفی معلمان این شائبه را ایجاد میکند که در کنار شورای هماهنگی یکی از تشکلهای عضو، هم زمان و به صورت موازی مرجع رسیدگی به مطالبات معلمان است. تا زمانی که این کانون در ذیل شورا فعالیت دارد، استفاده از این عنوان شائبه موازی سازی را تقویت میکند اما اگر این کانون تصمیم بگیرد به صورت مستقل و جدا از شورای هماهنگی فعالیت کند و به عضو گیری سراسری معلمان و تکثیر شعبه در سراسر کشور مبادرت ورزد و اساسنامهای مستقل از فعالیتهای شورای هماهنگی ارائه دهد، مسلما این نقد سالبه به انتفای موضوع تلقی میشود و از قضا میتواند به بسط جنبش مدنی معلمان و تقویت آن منجر گردد و نتایج مبارک و خجستهای به بار آورد.
🔸 #رسول_بداقی در استفاده از عنوان کانون صنفی معلمان ایران و یا کانون صنفی معلمان پیش از این در پارهای از نوشتههایش نقدی بر استفاده از این عنوان مطرح کرده بود، اما برخی از اعضای این کانون معتقدند عنوان کانون صنفی معلمان ایران مصوب مجمع عمومی بوده است و طبق اساسنامه، این بیانیهها صادر میشود. بر فرض صحت و درستی این ادعا، تا زمانی که این کانون در کنار ۲۲ تشکل دیگر یک حق رای در شورای هماهنگی دارد، استفاده از این عنوان ولو با تصویب در مجمع و اساسنامه نمیتواند وجاهتی برای اجرا داشته باشد. در این صورت کانونهای دیگر نیز با همین منطق میتوانند با انتخاب عنوانی مشابه، به شائبه رقابت با شورای هماهنگی در حین عضو بودن در این شورا دامن زنند. ضمن اینکه گفته میشود در مجمع عمومی سال ۹۵ تهران که نمایندگان برخی از تشکلهای دیگر هم حضور داشتهاند، اذعان میدارند که این تشکل مصوب کرده پس از این تاریخ فقط از عنوان کانون صنفی معلمان تهران برای صدور بیانیهها و مواضع خود استفاده کند.
🔸پیش از شکل گیری شورای هماهنگی، در کنار تشکلهای استانی و شهرستانی، کانون تهران در برخی از شهرستانها به صورت محدود عضو گیری کرده است. این موضوع میبایست با شکل گیری چتر واحدی به نام شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، خاتمه یافته تلقی میشد اما گویا برخی از اعضای کانون صنفی معلمان تهران با استناد به مصوبه پیش از سال ۹۵ خود را کانون صنفی معلمان ایران میخوانند...
📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/4eFUY5Z
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
Telegraph
کانون صنفی معلمان ایران یا کانون صنفی معلمان تهران؟
🔸کانون صنفی معلمان تهران یکی از ستونهای سترگ کانونهای صنفی در جنبش صنفی معلمان است. در اواخر دهه هفتاد مؤسسان این کانون، تلاشهای مضاعفی در جهت شکل گیری جریان مطالبه گری انجام دادهاند. در تبیین مبانی صنفی و کنشگری، چهرههای شاخصی از این کانون ظهور کردهاند…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
امتداد و ادامه ترکتازی های هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان
#عزیز_قاسم_زاده
#هیأت_تخلفات_اداری آموزش و پرورش استان #گیلان که در سال (۱۴۰۲_۱۴۰۱) بسیاری از معلمان شاغل رسمی و باسابقه بیشتر از ۲۵ سال و بسیاری از نومعلمان این استان را با احکامی چون انفصال، اخراج و بازنشستگی پیش از موعد محکوم کرد، در دولت پزشکیان نیز به تحرکات سرکوبگرانه خود ادامه میدهد.
همان تیم دولت رئیسی در هیئت تخلفات اداری این استان، در هفتههای اخیر بسیاری از معلمانی را که حتی کنشگر صنفی نیستند، احضار نموده و برای آنها پرونده سازی کرده است. در جدیدترین مورد این نهاد با فهرست کردن اتهامات بی اساس و خارج از حوزه تخلفات اداری برای خانم #شهرزاد_علمباز ثابت کرد که گماشتگان بر این منصب حتی با الفبای علم حقوق آشنا نیستند و هنوز فرق «جرم» و «تخلف» را نمیدانند و آگاه نیستند که طبق آیین نامه تخلفات اداری، تخلف به فعلی گفته میشود که مرتبط به محیط آموزشی و افعال متبادر بر آن است و هر گونه فعلی که خارج از این چارچوب باشد، اساساً تخلف اداری محسوب نمیشود و احیاناً اگر در خارج از این چارچوب، اتهامی متوجه کارکنان این نهاد باشد، در حوزه مدعی العموم قابل بررسی و تحقیق و تعقیب است تا در نهایت مشخص شود آیا فعل مجرمانه محسوب میشود یا خیر؟ پرسش اینجاست وقتی افراد تصمیم ساز این نهاد هنوز تفاوت میان «تخلف» و «جرم» و مرجع رسیدگی ذی صلاح برای هر یک را نمیدانند، چگونه حضورشان و جلوسشان در این جایگاه مشروعیت پیدا میکند؟ آیا میتوان برای رأیهای صادر شده آنها علیه معلمان کمترین وجاهتی قائل شد؟ به راستی گماشتن افرادی تا این حد بی اطلاع از الفبای موضوعی که علیرغم تکیه بر صندلی، از آن بی خبر هستند، چه اندازه اعتبار دارد؟ از میان رأیهایی که این هیئت تاکنون علیه همکاران گیلانی داده، چه اخراج، چه انفصال و چه بازنشستگی پیش از موعد، غیر از رأی اخراج اینجانب که در دیوان تأیید شد، بقیه رأیهای دست کم منتشر شده حاکی از شکسته شدن آن در دیوان عدالت اداری است و تمامی این معلمان بازگشت به کار کردهاند. آیا چنین افرادی با این حجم از آرایی با ابطال در دیوان، باز هم باید بر سر کار باشند؟
پزشکیان که در ایام انتخابات از اینکه با باتوم به استقبال معلم میرویم، انتقاد میکرد، اکنون در دولتش همین جماعت با غلاظ و شداد به پرونده سازی علیه معلمان اقدام میکنند. آیا خانه تکانی اساسی در هیأتهای تخلفات سراسر کشور نباید در دستور کار مدعیانی باشد که روش و منش خود را از دولتهای پیشین مجزا میدانند؟ وقتی تیم سرکوب معلمان با فشاری مضاعف همچنان در پی حذف معلمان مطالبهگر است، چرا برخی گمان میکنند که معلمان باید باور کنند رویکرد این دولت با دولت قبل متفاوت است؟
نگارنده در تیر ۱۴۰۲ وقتی در زندان لاکان رشت نامه هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان را با ۲۵ عنوان اتهامی دریافت کردم، نیک دانستم که پریشانی این سلسله را پایانی نیست. جماعتی خشک مغز و تهی از دانش و سرشار از کینه و عداوت علیه معلمان، بدون ذرهای آگاهی از جایگاه اداری خود، تنها برای ارعاب و سرکوب معلمان در قامت سرهنگی بر فضای فرهنگی جامهای قصیر دوختهاند. با توجه به اینکه دست کم در استان گیلان غیر از اینجانب، تمامی رأی های صادر شده این هیأت حاکی از نقض آن در دیوان است، ضرورت یک خانه تکانی اساسی در هیأتهای تخلفات استانهای مختلف و به ویژه استان گیلان که رتبهی نخست برخورد با معلمان را دارد، ضروری مینماید.
در پایان بخشهایی از یادداشت ۷ تیر ۱۴۰۲ را دیگر بار یادآور میشوم: «اینجانب ناصحانه و مشفقانه انذار میدهم که آمیختن عَلَم ضَلالت و قلَم جهالت و رقم سفاهت، ثمری جز ویرانیِ افزونتر این خانهی ویران ندارد. افرادی با کمترین دانش حقوقی و تجربه کاری و گماردنشان بر هیأتهای تخلفات اداری، حاصلی جز نارضایتمندی در جامعه معلمان و کارنامهای سیاه بر جای نخواهند گذاشت. با این حجم از بیخبری و بهرهی حتی ناچیز از ابتداییترین دانش حقوقی و جلوس بر مصطبهی چنین هیأتی، در واقع "غصب فرهنگی" با "منش چنگیزی" است. از همین رو توصیه معلمانهی اینجانب به زُعمای امور این است که برای جلوگیریِ بیشتر از این همه "پریشانی بر سر پریشانی" با معزول کردن امضاکنندهی این ابلاغیه و بر سر جای نشاندن او، جامعه معلمان را مسرور و مشعوف نمایند و در این سیاهی نومیدی و یاس، روزنِ باریکِ امید را گشوده نمایند.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات: 👇
🆔 @kashowranews
#عزیز_قاسم_زاده
#هیأت_تخلفات_اداری آموزش و پرورش استان #گیلان که در سال (۱۴۰۲_۱۴۰۱) بسیاری از معلمان شاغل رسمی و باسابقه بیشتر از ۲۵ سال و بسیاری از نومعلمان این استان را با احکامی چون انفصال، اخراج و بازنشستگی پیش از موعد محکوم کرد، در دولت پزشکیان نیز به تحرکات سرکوبگرانه خود ادامه میدهد.
همان تیم دولت رئیسی در هیئت تخلفات اداری این استان، در هفتههای اخیر بسیاری از معلمانی را که حتی کنشگر صنفی نیستند، احضار نموده و برای آنها پرونده سازی کرده است. در جدیدترین مورد این نهاد با فهرست کردن اتهامات بی اساس و خارج از حوزه تخلفات اداری برای خانم #شهرزاد_علمباز ثابت کرد که گماشتگان بر این منصب حتی با الفبای علم حقوق آشنا نیستند و هنوز فرق «جرم» و «تخلف» را نمیدانند و آگاه نیستند که طبق آیین نامه تخلفات اداری، تخلف به فعلی گفته میشود که مرتبط به محیط آموزشی و افعال متبادر بر آن است و هر گونه فعلی که خارج از این چارچوب باشد، اساساً تخلف اداری محسوب نمیشود و احیاناً اگر در خارج از این چارچوب، اتهامی متوجه کارکنان این نهاد باشد، در حوزه مدعی العموم قابل بررسی و تحقیق و تعقیب است تا در نهایت مشخص شود آیا فعل مجرمانه محسوب میشود یا خیر؟ پرسش اینجاست وقتی افراد تصمیم ساز این نهاد هنوز تفاوت میان «تخلف» و «جرم» و مرجع رسیدگی ذی صلاح برای هر یک را نمیدانند، چگونه حضورشان و جلوسشان در این جایگاه مشروعیت پیدا میکند؟ آیا میتوان برای رأیهای صادر شده آنها علیه معلمان کمترین وجاهتی قائل شد؟ به راستی گماشتن افرادی تا این حد بی اطلاع از الفبای موضوعی که علیرغم تکیه بر صندلی، از آن بی خبر هستند، چه اندازه اعتبار دارد؟ از میان رأیهایی که این هیئت تاکنون علیه همکاران گیلانی داده، چه اخراج، چه انفصال و چه بازنشستگی پیش از موعد، غیر از رأی اخراج اینجانب که در دیوان تأیید شد، بقیه رأیهای دست کم منتشر شده حاکی از شکسته شدن آن در دیوان عدالت اداری است و تمامی این معلمان بازگشت به کار کردهاند. آیا چنین افرادی با این حجم از آرایی با ابطال در دیوان، باز هم باید بر سر کار باشند؟
پزشکیان که در ایام انتخابات از اینکه با باتوم به استقبال معلم میرویم، انتقاد میکرد، اکنون در دولتش همین جماعت با غلاظ و شداد به پرونده سازی علیه معلمان اقدام میکنند. آیا خانه تکانی اساسی در هیأتهای تخلفات سراسر کشور نباید در دستور کار مدعیانی باشد که روش و منش خود را از دولتهای پیشین مجزا میدانند؟ وقتی تیم سرکوب معلمان با فشاری مضاعف همچنان در پی حذف معلمان مطالبهگر است، چرا برخی گمان میکنند که معلمان باید باور کنند رویکرد این دولت با دولت قبل متفاوت است؟
نگارنده در تیر ۱۴۰۲ وقتی در زندان لاکان رشت نامه هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان را با ۲۵ عنوان اتهامی دریافت کردم، نیک دانستم که پریشانی این سلسله را پایانی نیست. جماعتی خشک مغز و تهی از دانش و سرشار از کینه و عداوت علیه معلمان، بدون ذرهای آگاهی از جایگاه اداری خود، تنها برای ارعاب و سرکوب معلمان در قامت سرهنگی بر فضای فرهنگی جامهای قصیر دوختهاند. با توجه به اینکه دست کم در استان گیلان غیر از اینجانب، تمامی رأی های صادر شده این هیأت حاکی از نقض آن در دیوان است، ضرورت یک خانه تکانی اساسی در هیأتهای تخلفات استانهای مختلف و به ویژه استان گیلان که رتبهی نخست برخورد با معلمان را دارد، ضروری مینماید.
در پایان بخشهایی از یادداشت ۷ تیر ۱۴۰۲ را دیگر بار یادآور میشوم: «اینجانب ناصحانه و مشفقانه انذار میدهم که آمیختن عَلَم ضَلالت و قلَم جهالت و رقم سفاهت، ثمری جز ویرانیِ افزونتر این خانهی ویران ندارد. افرادی با کمترین دانش حقوقی و تجربه کاری و گماردنشان بر هیأتهای تخلفات اداری، حاصلی جز نارضایتمندی در جامعه معلمان و کارنامهای سیاه بر جای نخواهند گذاشت. با این حجم از بیخبری و بهرهی حتی ناچیز از ابتداییترین دانش حقوقی و جلوس بر مصطبهی چنین هیأتی، در واقع "غصب فرهنگی" با "منش چنگیزی" است. از همین رو توصیه معلمانهی اینجانب به زُعمای امور این است که برای جلوگیریِ بیشتر از این همه "پریشانی بر سر پریشانی" با معزول کردن امضاکنندهی این ابلاغیه و بر سر جای نشاندن او، جامعه معلمان را مسرور و مشعوف نمایند و در این سیاهی نومیدی و یاس، روزنِ باریکِ امید را گشوده نمایند.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات: 👇
🆔 @kashowranews
🔴 آرزوهای گم شده و بر باد رفته...
(در سوگ #آرزو_خاوری دانش آموز کلاس نهم شهر ری و #آیناز_کریمی دانش کلاس دوازدهم دریس کازرون)
✍️ #عزیز_قاسم_زاده
🔸 این سرزمین ادبیات مغمومی دارد، هنر غمناکی دارد و هر چه که بوی اصالت دهد، از سر چشمهی اندوه بیرون میآید. چرا که تاریخ ما به غم آغشته است. درست است سنت مبارزه همیشه در این دیر کهن پا برجا بوده است و مردان و زنان از گوشه و کنار این جغرافیای متکثر با آداب و رسوم و زبان و فرهنگهای مختلف دلیریها کردهاند اما تاریخ شکستهایشان طولانی و پیروزیهایشان کوتاه بوده است. ولی به رغم آن، هنوز به آستانهی یأس نکوچیدهاند. مگر میتوان انسان بود و تنها به تماشا نشست و دم فرو برد که ما همیشه شکست خوردهایم پس لاجرم سرشت ما را به شکست، سرشته کردهاند؟ اگر حق آن است که «انسان را رعایت کنیم» و این اصل را گوهر عشق ورزی بدانیم، فارغ از تمام نتیجهها و دستاوردها، سکوت و سکون در برابر درد و رنج آدمیزاد گناه زیر پا نهادن تعهد انسانی است.
🔸دو خبر تلخ و جانسوز در فاصلهی کمی به رغم دردناکی و هولناکیاش بهسان خبری عادی از میان صدها خبر آمد و گذشت. اما ما را چه شده است که این شبیخون بلا را چنین آسان از پی بی تفاوتی گذر میکنیم؟! ما عادت کردهایم که در یک روح جمعی که از موجی بر میخیزد و میآید، احساسات جمعی خود را بروز دهیم. بی شک رسانه یکی از ابزارهای مهم در ابراز این احساسات جمعی است و آوخ که آرزو و آیناز به آسمان کوچیده، سهمی از این احساسات جمعی را برای مرگ دلخراش خود که نوعی قتل خاموش است، به همراه نداشتند و هم زمان با این دو مرگ جانسوز، افکار عمومی در سمت و سوی دیگری بود چرا که رسانهها به تهییج تمام در جهت دیگری برخاسته بودند. سرزمین ما عجایب بسیار دارد. هم قهرمانان واقعی و تاریخی دارد و هم قهرمانان موسمی و مقطعی که دورهی کوتاهی میآیند و تا ظهور قهرمان دیگری موقتاً نشو و نمایی میکنند و سپس در خاموشی میلولند. اما قصه بسیاری از گمنامان تاریخ ساز را چه کسی قرار است بنویسد چه در کنج زندان و چه در بیرون از زندان؟ چرا ما همیشه دوست داریم صدای با صدایان باشیم تا صدای بی صدایان؟
🔸آرزو خاوری دانش آموز ۱۶ ساله آنچنان که در گزارش پریسا ربیعی خبرنگار آمده است در پی تهدید و فشار شدید وارده از سوی مدیری به نام «مهناز قنبری» تهدید به اخراج میشود. جرم او هم پوشیدن شلوار لی و رقصیدن در اتوبوس بود.
🔸به همین راحتی و مثل آب خوردن جان آرزو گرفته شد و همه آرزوهای قشنگ و رویاهایش به خروارها خاک سپرده شد. کافی است گفتگوی تلفنی پریسا ربیعی خبرنگار را با این به اصطلاح مدیر بشنوید و فرض را بر این بگذارید که او کمترین نقشی در این مرگ ندارد اما شما در صحبتهای این فرد، اندکی اندوه و حسرت و ناراحتی و مسئولیت شناسی و عذاب وجدان از مرگ دانش آموزش نمیبینید. او تنها به دنبال اثبات چگونگی مرگ آرزو از طریق پزشکی قانونی است. آرزویی که از بالای ساختمان با همهی آرزوهایش خداحافظی کرد و این بی درد چه میداند که درد چیست؟ در فاصله بسیار کمی از تراژدی اندوهبار آرزو، خبر رسید آیناز کریمی دانش آموز مدرسه قبازرد دهستان دریس، سر صف از سوی یک به اصطلاح مدیر دیگری به نام «رحیمی» مورد بازخواست قرار میگیرد که "چرا موهای تو رنگ شده؛ دو هفته از مدرسه اخراجی تا ابروهات در بیاد" و حتی گفته شده که به صورت آیناز سیلی زده شد طوری که او سر صف از حال رفت و بعد از خوب شدن حالش، مدیر مدرسه برگهی امتحان را از زیر دستش میکشد و به برادرش زنگ میزند که برای بردن آیناز به مدرسه مراجعه کند. آیناز به خانه میرود و بعد از نهار و عمیق شدن خواب مادرش، در انباری خود را حلق آویز میکند.
🔸اگر در هر نقطهای از عالم چنین سوگ سترگی از ناکار آمدی قوانین آموزشی و مدیریت ایدئولوژیک و بسته روی میداد، بلافاصله وزیر آموزش و پرورش استعفا میداد و گناه این مرگها را از سمت مدیرانش به گردن میگرفت اما وزیر آموزش و پرورش در اینجا هیچ دغدغهای از جان دانش آموزان ندارد. برای بی اهمیتترین موضوعات جلسه و سمینار میگذارند اما به خاطر سیاستهای نادرست کلان آموزشی و مدیران نالایقشان، فرزندان این سرزمین با خودکشی اینچنینی که به نوعی قتل خاموش است، به زندگی خود پایان میدهند و آب هم از آب تکان نمیخورد. تازه شاید مدیرانی از این دست به خاطر چنین رفتارهای خشونت باری که با جان فرزندان این کشور بازی میکنند، ارتقا و افزایش رتبه هم بگیرند...
📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/48HQkC8
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات صنفی و آموزشی : 👇
🆔 @kashowranews
(در سوگ #آرزو_خاوری دانش آموز کلاس نهم شهر ری و #آیناز_کریمی دانش کلاس دوازدهم دریس کازرون)
✍️ #عزیز_قاسم_زاده
🔸 این سرزمین ادبیات مغمومی دارد، هنر غمناکی دارد و هر چه که بوی اصالت دهد، از سر چشمهی اندوه بیرون میآید. چرا که تاریخ ما به غم آغشته است. درست است سنت مبارزه همیشه در این دیر کهن پا برجا بوده است و مردان و زنان از گوشه و کنار این جغرافیای متکثر با آداب و رسوم و زبان و فرهنگهای مختلف دلیریها کردهاند اما تاریخ شکستهایشان طولانی و پیروزیهایشان کوتاه بوده است. ولی به رغم آن، هنوز به آستانهی یأس نکوچیدهاند. مگر میتوان انسان بود و تنها به تماشا نشست و دم فرو برد که ما همیشه شکست خوردهایم پس لاجرم سرشت ما را به شکست، سرشته کردهاند؟ اگر حق آن است که «انسان را رعایت کنیم» و این اصل را گوهر عشق ورزی بدانیم، فارغ از تمام نتیجهها و دستاوردها، سکوت و سکون در برابر درد و رنج آدمیزاد گناه زیر پا نهادن تعهد انسانی است.
🔸دو خبر تلخ و جانسوز در فاصلهی کمی به رغم دردناکی و هولناکیاش بهسان خبری عادی از میان صدها خبر آمد و گذشت. اما ما را چه شده است که این شبیخون بلا را چنین آسان از پی بی تفاوتی گذر میکنیم؟! ما عادت کردهایم که در یک روح جمعی که از موجی بر میخیزد و میآید، احساسات جمعی خود را بروز دهیم. بی شک رسانه یکی از ابزارهای مهم در ابراز این احساسات جمعی است و آوخ که آرزو و آیناز به آسمان کوچیده، سهمی از این احساسات جمعی را برای مرگ دلخراش خود که نوعی قتل خاموش است، به همراه نداشتند و هم زمان با این دو مرگ جانسوز، افکار عمومی در سمت و سوی دیگری بود چرا که رسانهها به تهییج تمام در جهت دیگری برخاسته بودند. سرزمین ما عجایب بسیار دارد. هم قهرمانان واقعی و تاریخی دارد و هم قهرمانان موسمی و مقطعی که دورهی کوتاهی میآیند و تا ظهور قهرمان دیگری موقتاً نشو و نمایی میکنند و سپس در خاموشی میلولند. اما قصه بسیاری از گمنامان تاریخ ساز را چه کسی قرار است بنویسد چه در کنج زندان و چه در بیرون از زندان؟ چرا ما همیشه دوست داریم صدای با صدایان باشیم تا صدای بی صدایان؟
🔸آرزو خاوری دانش آموز ۱۶ ساله آنچنان که در گزارش پریسا ربیعی خبرنگار آمده است در پی تهدید و فشار شدید وارده از سوی مدیری به نام «مهناز قنبری» تهدید به اخراج میشود. جرم او هم پوشیدن شلوار لی و رقصیدن در اتوبوس بود.
🔸به همین راحتی و مثل آب خوردن جان آرزو گرفته شد و همه آرزوهای قشنگ و رویاهایش به خروارها خاک سپرده شد. کافی است گفتگوی تلفنی پریسا ربیعی خبرنگار را با این به اصطلاح مدیر بشنوید و فرض را بر این بگذارید که او کمترین نقشی در این مرگ ندارد اما شما در صحبتهای این فرد، اندکی اندوه و حسرت و ناراحتی و مسئولیت شناسی و عذاب وجدان از مرگ دانش آموزش نمیبینید. او تنها به دنبال اثبات چگونگی مرگ آرزو از طریق پزشکی قانونی است. آرزویی که از بالای ساختمان با همهی آرزوهایش خداحافظی کرد و این بی درد چه میداند که درد چیست؟ در فاصله بسیار کمی از تراژدی اندوهبار آرزو، خبر رسید آیناز کریمی دانش آموز مدرسه قبازرد دهستان دریس، سر صف از سوی یک به اصطلاح مدیر دیگری به نام «رحیمی» مورد بازخواست قرار میگیرد که "چرا موهای تو رنگ شده؛ دو هفته از مدرسه اخراجی تا ابروهات در بیاد" و حتی گفته شده که به صورت آیناز سیلی زده شد طوری که او سر صف از حال رفت و بعد از خوب شدن حالش، مدیر مدرسه برگهی امتحان را از زیر دستش میکشد و به برادرش زنگ میزند که برای بردن آیناز به مدرسه مراجعه کند. آیناز به خانه میرود و بعد از نهار و عمیق شدن خواب مادرش، در انباری خود را حلق آویز میکند.
🔸اگر در هر نقطهای از عالم چنین سوگ سترگی از ناکار آمدی قوانین آموزشی و مدیریت ایدئولوژیک و بسته روی میداد، بلافاصله وزیر آموزش و پرورش استعفا میداد و گناه این مرگها را از سمت مدیرانش به گردن میگرفت اما وزیر آموزش و پرورش در اینجا هیچ دغدغهای از جان دانش آموزان ندارد. برای بی اهمیتترین موضوعات جلسه و سمینار میگذارند اما به خاطر سیاستهای نادرست کلان آموزشی و مدیران نالایقشان، فرزندان این سرزمین با خودکشی اینچنینی که به نوعی قتل خاموش است، به زندگی خود پایان میدهند و آب هم از آب تکان نمیخورد. تازه شاید مدیرانی از این دست به خاطر چنین رفتارهای خشونت باری که با جان فرزندان این کشور بازی میکنند، ارتقا و افزایش رتبه هم بگیرند...
📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/48HQkC8
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات صنفی و آموزشی : 👇
🆔 @kashowranews
Telegraph
آرزو های گم شده و بر باد رفته... (در سوگ آرزو خاوری دانش آموز کلاس نهم شهر ری و آیناز کریمی دانش کلاس دوازدهم دریس کازرون)
این سرزمین ادبیات مغمومی دارد، هنر غمناکی دارد و هر چه که بوی اصالت دهد، از سر چشمهی اندوه بیرون میآید. چرا که تاریخ ما به غم آغشته است. درست است سنت مبارزه همیشه در این دیر کهن پا برجا بوده است و مردان و زنان از گوشه و کنار این جغرافیای متکثر با آداب و…