کتابخانه پاکدینی (کتابهای احمد کسروی و یاران او)
11.2K subscribers
242 photos
8 videos
179 files
212 links
احمد کسروی :

@Pakdini

یوتیوب :
youtube.com/@pakdini

تاریخ مشروطه‌ی ایران :

@Tarikhe_Mashruteye_Iran

تاریخ محمد :

@Tarikhe_Mohammad

کتاب سودمند :

@KetabSudmand

پیام بما :

@PakdiniHambastegibot

farhixt@gmail.com
Download Telegram
📊 آیا سخنان نویسنده خردپذیر است؟
Anonymous Poll
92%
آری
8%
نه
5 ـ «باهَمادِ آزادگان» که دنبال‌کننده‌ی اندیشه‌های پاکدینی است از همه‌ی کسانی که این دفتر را می‌خوانند و راهی بحقایق می‌یابند ، می‌خواهد که نزدیک آیند کتابهای شادروان کسروی را بخوانند و اگر راست دیدند دست همراهی بما دهند تا بخواست آفریدگار توانا نیکان از بدان جدا گردیده نیرویی پدید آید تا بکمک آن نیرو ریشه‌ی بدیها کنده شود و ایران آینده‌‌ای بسیار باشکوهتر از گذشته داشته باشد.


🌸
📊 آیا سخنان نویسنده خردپذیر است؟
Anonymous Poll
84%
آری
16%
نه
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار دوم : خرده‌هایی که به شیعیگری توان گرفت (پانزده از شانزده)


دوازدهم : یک ایراد بسیار بزرگی به شیعیگری ناپاسداریست که با قرآن نموده آن را بسیار خوار داشته‌اند. پیشروان شیعه چند بدرفتاری بزرگی با قرآن کرده‌اند :

1ـ قرآن که کتابی برای خواندن و فهمیدن و رستگار گردیدن می‌بوده ، اینان گفته‌اند معنای آن را جز امامان ندانند ، و بدینسان آن کتاب را از هَنایِش[=اثر] بلکه از ارج انداخته‌اند. علمای شیعه قرآن را «ظنی‌الدلاله[1] » دانسته و «احادیث» را بآن برتری دهند.

2ـ گزارش (یا بگفته‌ی خودشان : تأویل) را از باطنیان یاد گرفته و بیشتری از آیه‌های قرآن را از معنیهای آشکار خود بیرون برده‌اند.

تو گفتیی قرآن دیوان شاعری می‌بوده که هرچه آیه‌های نوید و پاداش است درباره‌ی امامان خود ، و هرچه آیه‌های بیم و کیفر است درباره‌ی ابوبکر و عمر و دیگران شمارده‌اند. بجای آنکه از قرآن پیروی نمایند و رستگار گردند آن را افزاری برای پیش بردن گمراهیهای خود ساخته‌اند.

3ـ برخی از ایشان در گستاخی گام بالاتر گزارده واژه‌ها یا جمله‌هایی که با خواستشان سازنده است بآیه‌های قرآن افزوده (2) و دو سوره‌ی جداگانه نیز یکی بنام «سورة‌النورین» و دیگری بنام «سورة‌الولایة» ساخته‌اند ، و بنام اینکه در قرآن می‌بوده و ابوبکر و عمر و عثمان انداخته‌اند ، قرآن دیگری پدید آورده‌اند.

شگفتتر آنکه گفته‌اند : «این قرآنِ درست ، در نزد صاحب‌الأمر است که چون ظهور کرد با خود خواهد آورد» و با اینحال دانسته نیست از کجا نسخه‌اش بدست اینها افتاده.

هرچه هست چنین قرآنی درمیان شیعیان بوده و هست که چون نسخه‌ای از آن بدست کشیشان پروتستان افتاده که درباره‌اش سخنها رانده‌اند و مهنامه‌ی «جهان اسلام»(3) انگلیسی ، پیکره‌ی آن دو سوره را جداگانه بچاپ رسانیده ، ما نیز یکی را برداشته و در اینجا بچاپ می‌رسانیم.


🔹 پانوشتها :

1ـ خواست علما از ظنی‌الدلاله (در برابر قطعی‌الدلاله = روشن و مسلّم) آنست که سخنان قرآن ناروشنست و یک معنی از آن فهمیده نمی‌شود.

2ـ ـ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ «وَ آل مُحَمّد وَ ذُرَیتهُ» عَلَى الْعَالَمِینَ. [آل‌عمران : 33]
اِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ «عَلی» لِکلِ قَوْمٍ هادٍ [رعد : بخش آخر آیه‌ی 7 ، عبارتهای درون گیومه همان افزوده‌هایی است که در بالا بآن اشاره شده و در برخی قرآنها افزوده‌اند.]


3ـ The Moslem World


📣 (خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

یک نظرپرسی هم در زیر آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید).


🌸
6 ـ یکی از دو سوره‌ای که بقرآن افزوده‌اند
📖 دفتر « در پیرامون شعر و صوفیگری »

🖌 احمد کسروی

🔸 در پیرامون شعر و صوفیگری ـ 1 (یک از نه)


از مقاله‌ای که درباره‌ی‌ شعر در شماره‌ی هفدهم پیمان نوشتیم برخی دوستان گله نوشته‌اند. یکی از ایشان که از شعراست چنین می‌نویسد : «شایسته نبود که شما شعرا را برنجانید بخصوص که اول کار شماست و بمساعدت شعرا احتیاج دارید».

می‌گوییم : امروز هیچ کس باندازه‌ی ما بدوستی مردم نیازمند نیست و ما سخت پرهیز داریم که کسانی را رنجانیده با خود دشمن گردانیم. لیکن ما این هم نمی‌توانیم که از گفتن عیبها ـ عیبهایی که زیان آن بهمه‌ی توده می‌رسد ـ زبان بازداریم.

در زمینه‌ی شعر هم عیبهای گفتنی بسیار است. شعر در ایران در قرنهای زبونی ایرانیان پیدا شده و اینست که آلودگیهای بیشمار دارد که اگر امروز هم از آن آلودگیها پاک نشود بی‌پرده باید گفت که جز کندن ریشه‌ی هوش و دانش ایرانیان میوه‌ی دیگری نخواهد داد.

تنها «شعرا» نیست. هر گروهی تا نیک از بد جدا نسازند و همیشه به نیکی نکوشند جز راه تباهی نخواهند پیمود.

شعرا اگر می‌گویند هرچه شعر است نیک است و هر که شاعر است نیکوکار می‌باشد و هرگز نباید ایرادی بر آنان گرفت بی‌پرده باید گفت سخت بخطا می‌روند و این راه آنان جز بسوی تباهی نیست.

ما می‌بینیم که برخی شعرا که جز بیهوده‌گویی کاری نداشته بلکه زشتگوییهای بسیاری هم کرده‌اند چون کسی از جلو ایشان درنیامده و عیب ایشان بازننموده کم‌کم مغرور شده خودشان را در جهان دیگری دیده و بدعواهای بیجایی برخاسته‌اند. یکی از اینان انوری است که تنها هنری که داشته بهم بافتن معنیهای سرسام‌آمیز بوده و بس :

گر ثور چو عقرب نشدی ناقص و بی‌چشم
در قبضه‌ی شمشیر نشاندی دَبَران را /

از ناصیه‌ی کاهربا گرچه طبیعی است
سعی تو فروشوید رنگ یرقان را /

انصاف بده تا در انصاف تو باز است
غمخوارتر از گرگ شبان نیست غنم را /

هزار سال بقا باد شاه عالم را
که هست گردش گردون ملک را محور /

به تیغ کین تو آن را که کشته کرد اجل
خدای زنده نگرداندش بنفخه‌ی صور /
آب [و] آتش را اگر در مجلسش حاضر کنند
از میان هر دو بردارد شکوهش داوری /

شما اگر بشنوید که فلان تاریخنگار چینی در کتاب خود چنین نوشته که در زمان فلان پادشاه چین چندان ایمنی و آرامش در چین پدید آمد که گرگها دیگر آزار گوسفند نمی‌کردند و چه‌بسا که گرگ و میش باهم از یک چشمه آب می‌خوردند آیا درباره‌ی آن تاریخنگار چه عقیده پیدا می‌کنید؟ جز اینست که او را دیوانه‌ی نادان یا دروغگوی بی‌شرم می‌شمارید؟!

یا اگر در انجمنی نشسته باشید کسی چنین گفتگو آغاز کند که دیروز از بیابانی می‌گذشتم بره‌ای را دیدم از رمه دور افتاده و در بیابان سرگردان مانده در این میان ناگهان گرگی را دیدم که دوان دوان خود را بآن بره برسانید و آن را بدوش کشیده دوان دوان تا نزد رمه بردش و بدست شبان سپردش ، آیا چه پاسخی بآن کس می‌دهید؟.. جز اینکه او را دیوانه‌ی پریشان‌مغز می‌شمارید و بر حالش افسوس می‌خورید؟

پس چه خواهند گفت و چه خواهند اندیشید اگر چینیان یا مردمان دیگری این شعرهای شعرای ما را بشنوند و معنی آنها را بفهمند؟! آیا تنها گفتن اینکه اینها «مبالغه» است و حقیقت نیست چاره‌ی درد را خواهد کرد؟ آیا نخواهند پرسید که سود این مبالغه‌ها چه بوده؟! اگر چنین پرسشی کردند آیا چه پاسخی برای آن داریم؟!


🌸
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار دوم : خرده‌هایی که به شیعیگری توان گرفت (شانزده از شانزده)


سیزدهم : در داستان امام ناپیدا سخن فراوانی هست و ایرادهای بسیاری توان گرفت :

1ـ چگونه تواند بود که یکی را فرزندی زاییده شود و کسی آگاه نگردد؟!. چگونه تواند بود که پنج سال گذرد و شناخته نشود؟!. مگر حسن‌العسکری در سامرا درمیان مردم نمی‌زیسته؟!. مگر کسی بخانه‌ی او آمد و شد نمی‌کرده؟!. آیا با گفته‌ی عثمان‌بن‌سعید چنین چیزی را باور توان کرد؟!.

آنگاه نهفتگی چه رازی می‌داشته؟!. اگر نهفته نبودی چه گزندی دیدی؟!. می‌گویند : از دشمنان خود می‌ترسید. می‌گویم : پس چرا پدرانش نترسیده بودند؟!. آنگاه گروهی که «تقیه» توانند کرد و باورهای خود را از دیگران پوشیده توانند داشت چه جای ترسی برای ایشان بازمانَد؟!.

2ـ امام اگر پیشواست باید درمیان مردم باشد و آنان را راه بَرد. امام ناپیدا چه معنی تواند داشت؟!. پاسخ داده می‌گویند : «امام ناپیدا همچون خورشید در پشت ابر است». می‌گویم : مَثَل بسیار غلطیست. خورشید در پشت ابر زمان کمی ماند و بیرون آید. آنگاه خورشید در پشت ابر روشناییش و گرمایش پیداست. از آن امامتان چیزی جز نام پیدا نمی‌باشد.

3ـ هزار سال زندگی باور کردنی نیست. می‌گویند : «از قدرت خدا چه بعید است؟!.» می‌گویم همین پاسخ نمونه‌ای از ناآگاهی شما از معنی دین است. شما اگر معنی دین را دانستیدی ، این دانستیدی که خدا برای کارهای خود آیینی گزارده است و هیچگاه آن آیین را دیگر نگرداند. دانستیدی که این را همان خدا گزارده است که کسی بیش از صدوبیست سال و صدوچهل سال زنده نمانَد و نتواند مانْد.

می‌گویند در قرآن گفته : «نوح نهصدوپنجاه سال درمیان مردم خود ماند» پس بآن چه پاسخ می‌دهید؟!. می‌گویم : آن خود جای ایراد است. اینگونه چیزها در قرآن از «متشابهاتِ» آن می‌باشد و باید بحال خود بماند و گفتگویی از آنها نرود.

4ـ خدا را چه نیازی بوده است که کسی را از هزار سال پیش نگاه دارد و در بیابانها بگرداند تا روزی او را بیرون آورد و با دستش جهان را نیک گرداند؟!. مگر خدا نتوانستی او را در زمانی که بیرون خواهد آمد بجهان آورد و بکار انگیزد؟!. اینکه مردم چیزی را اندوخته برای آینده نگاه دارند در سایه‌ی نیاز و ناتوانی است (مثلاً بادمجان چون در زمستان نباشد و مردم نتوانند داشت از تابستان اندوخته کرده نگاهش دارند). آیا درباره‌ی خدا چه نیاز و ناتوانی توان پنداشت؟!.

5 ـ مهدیگری جز افسانه‌ای نیست. اینکه کسی برخیزد و با یک رشته کارهای بیرون از آیین (خارق‌العاده) جهان را به نیکی آورَد جز سَمَردی [وهم] نمی‌باشد. دوباره می‌گویم : خدا اینجهان را از روی آیینی می‌گردانَد و آن آیین هیچگاه دیگر نشود.

آری خدا راهنمایانی برانگیزد و با دست آنان بمردمان راه نماید. ولی هیچگاه بکارهای بیرون از آیین نیاز نباشد. خدا هر زمان که خواست یکی را از میان مردمان برگزیند و پرده از جلو‌ بینش او برداشته بآمیغها بینایش گرداند ، و آن برگزیده یا برانگیخته بکوشش پرداخته با گمراهیها نبرد آغازد ، و با گفتن آمیغها خِردها را بتکان آورد ، و در سایه‌ی کوشش و پافشاری ، خردمندان و پاکدلان را پشتیبان خود گرداند ، و با بیخردان و ناپاکان درافتاده از میان بردارد. اینست آیین خدا. اینست آنچه تاکنون بوده و پس از این هم خواهد بود. مهدیگری بدانسان که گفته می‌شود هیچگاه نتواند بود.

می‌گویند : چنین باوری در کیشهای دیگر نیز هست : جهودان مسیح را می‌بیوسند ، عیسویان بفرود آمدن عیسا از آسمان امیدمندند ، زردشتیان چشم براه شاه‌بهرامند. می‌گویم : چه خوش دلیلی پیدا کرده‌اید؟!. آیا شناخته بودن یک افسانه درمیان این گروه و آن گروه نشان راستی آن باشد؟!.

می‌گویند : پیغمبر از مهدی آگاهی داده. می‌گویم : پیغمبر که آشکاره می‌گفت : «من ناپیدا ندانم» چگونه از آینده آگاهی داده است؟!. چرا داستان باین شگفتی و بزرگی در قرآن نیامده است؟!.

6 ـ چنانکه گفتیم شیعیان مهدیگری را که گرفته‌اند آن را در سادگی نگزارده چیزهایی از خود بآن افزوده‌اند : پیش از مهدی «دَجّالی» بیرون خواهد آمد ، آفتاب از مغرب سر خواهد زد ، آوازی از آسمان شنیده خواهد شد ، یاران امام با «طی‌الارض» به نزد او خواهند شتافت ... اینها همه گزافه است ، همه بیرون از آیین خداست.

اینکه گفته‌اند : خون حسین را خواهد گرفت ، بنی‌امیه یا بنی‌عباس را خواهد کشت ، اینها نشانست که جز سودجویی‌های سیاسی درمیان نبوده ، و باین نوید می‌خواسته‌اند پیروان را از نومیدی بازدارند و از پراکنده شدن جلو گیرند.

اکنون که نه بنی‌امیه مانده و نه بنی‌عباس ، دانسته نیست مهدی چه کسانی را خواهد کُشت و آیا باین نویدها که آشکاره دروغ درآمده چه باید گفت؟!.

👇
7ـ در کتابهای شیعه در پشت سر این گزافه‌ها یک گزافه‌ی شگفتتر دیگری دیده می‌شود : مهدی چون کار خود را کرد و زمانش بپایان آمده با دست زن ریشداری کشته گردید ، پس ازو امامان یکایک بجهان بازگشته بفرمانروایی و کامرانی خواهند پرداخت ، و یاران و دشمنان هر یکی نیز زنده خواهند شد. هر امامی دشمنان خود را کشته و کینه جسته و با یاران خود آسوده روز خواهد گزاشت.

ببینید در گزافه‌بافی تا کجا پیش رفته‌اند! ببینید با دستگاه آفرش به چه ریشخندهایی برخاسته‌اند! ببینید با خدا چه گستاخیها کرده‌اند!.

امامان از جهان سیر نشده‌اند و آتش کینه در دلهاشان فروننشسته. بازخواهند گشت که بکام دل فرمان رانند و از دشمنان کینه جُسته آتش دلهای خود را فرونشانند. رویتان سیاه بادا ای دروغگویان. یکی نپرسیده : اینها را از کجا می‌گویید؟!. آخر چه دلیلی می‌دارید؟!.

از همین افسانه‌ی مهدی تاکنون صد آشوب برپا گردیده و یک نمونه از آنها آشوب بابیگری بوده. یک سید شیرازی به هوس مهدیگری افتاده و آوازی برآورده و مردم چون چشم براه می‌بودند یک دسته گرد او را گرفته‌اند ، و آن بیمایه به عربی‌بافیهای خنک و بی‌معنایی پرداخته ، و پس از کشاکشها و خونریزیها که خود او یکی از کشته‌شدگان بوده ، اکنون نتیجه آنست که گروهی بنام بهائی یا ازلی که در تیره‌مغزی و گمراهی بالاتر از شیعیانند پدید آمده‌اند و با صد بدی زندگی بسر می‌برند. این یکی از میوه‌های تلخ آن درخت سیاست بوده.



📣 (خوانندگان همچنین می‌توانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

@PakdiniHambastegibot

یک نظرپرسی هم در زیر آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید).


🌸
📖 دفتر « در پیرامون شعر و صوفیگری »

🖌 احمد کسروی

🔸 در پیرامون شعر و صوفیگری ـ 1 (دو از نه)


نخست باید دانست که «مبالغه» یا بعبارت پارسی گزافه‌گویی دور از خرد است و آدمی خردمند هرگز گرد آن نمی‌گردد ، دوم باید دانست که گزافه‌گویی هم اندازه‌ای دارد و گفتن اینکه :

گرگ از مهابت تو به ره مانده میش را
بردارد از زمین و بدوش شبان دهد

یا گفتن اینکه :

چنان بعهد تو میزان عدل شد طیار
که میل سوی کبوتر نمی‌کند شاهین
گزافه هم نیست و انصاف را جز کلمه‌ی «سرسام» شایسته‌ی نام دیگری نمی‌باشد.

اگرچه خود آن سرایندگان را غرور برداشته و چنین می‌پنداشته‌اند که از این «آسمان و ریسمان»بافی هنر بزرگی می‌نمایند بلکه گاهی بیشرمی نموده دم از دعواهای دیگر می‌زده‌اند چنانکه همان انوری می‌گوید :

من نمی‌دانم که این جنس سخن را نام چیست
نه نبوت می‌توانم خواندش نه ساحری!

ولی ما آنان را از اسب غرور پایین آورده دوباره می‌گوییم که این جنس سخن جز بیهوده‌گویی نبوده و جز نام «سرسام» نداشته است.

ما نه تنها شعرا را که بافنده‌ی این مضمونها می‌باشند نکوهش می‌نماییم بلکه پادشاهانی را که این بیهوده‌گوییها را شنیده و تکان نخورده‌اند نیز درخور نکوهش می‌دانیم. از آنسوی هم می‌اندیشیم که آن پادشاهان جز یکمشت مردم بی‌ارجی نبوده‌اند و کارهای دیگر ایشان نیز از اینگونه و جنس بوده.

مثلاً سلطان سنجر که انوری این بیهوده‌بافیها را در ستایش او کرده خود مرد روسیاه و نابکاری بیش نبوده. ⁽¹⁾ دریغا ایران که بدست اینگونه کسان افتاده بوده! صد دریغا !

دوباره می‌گوییم که آن زمانها دوره‌ی زبونی و بدبختی ایران بوده و ما هرگز نمی‌توانیم که امروز بکارهای آن زمان با دیده‌ی رضایت نگریسته پیروی از آنها بنماییم. همان انوری را ببینید که چه آلودگیها داشته و به چه سیاهکاریها دچار بوده. ⁽²⁾ آن شعرهای بیشرمانه درباره‌ی شراب خواستن که بیخردانه در بیشتر تذکره‌ها آورده‌اند و آن بیتی که در هجو مادر خود از او معروفست بهترین نمونه از پستی و نابکاری او می‌باشد. آیا چنین کسی درخور آنست که امروز شعرای ایران پیروی از سبک شعرسرایی او نمایند؟! آیا انصاف است که کسانی ازو هواداری کنند؟!

این یک نمونه از زشتیهای شعرای پیشین می‌باشد. ما اگر نکوهش می‌کنیم از این زشتیهاست و منظور ما اینست که شعرای امروز از هیچ باره پیروی از شعرای گذشته ننمایند بلکه خویشتن بنیاد نوینی بگزارند و از سخنان سنجیده و آراسته‌ی خود سود به ایران و ایرانیان برسانند.


🔹 پانوشتها :

1ـ شاید خوانندگان نخواهند دانست که ما برای چه سلطان سنجر را که آنهمه ستایشها ازو در کتابها نوشته‌اند روسیاه و نابکار می‌خوانیم. شرح نابکاریهای او را در تاریخ عماد اصفهانی بخوانند که چگونه پسران زیبارو را برگزیده و با آنان عشقبازیها می‌کرده و آنان را بر وزرا و امرا چیرگی می‌داده تا آنجا که یکی از آنان روز روشن سر وزیر سنجر را برید. چنین کسانی چه شاه و چه گدا پستترین آدمی می‌باشند و همیشه باید نامهای آنان را بزشتی برد. (مهنامه‌ی پیمان)

2ـ همان سیاهکاریهایی که پادشاهش سنجر گرفتار بوده. (مهنامه‌ی پیمان)


🌸
✴️ منتظران ناباور

🔸کوشاد تلگرام :


دیشب ، شب پیش از دادخواهی 25 بهمن 1403 ، آقای دکتر قمیشی و گروهی از همراهانشان را به علت آنکه خواسته بودند یک اعتراض خاموش و بی‌خشونت برای اجرای قانون (از جمله اصل 27 قانون اساسی) در جلو سردر دانشگاه تهران برگزار کنند بازداشت کردند.

ما به این بیداد اعتراض بسیار داریم ولی خوانندگان می‌دانند که تاکنون همی‌خواسته‌ایم بیش از همه به چاره‌ی اصلی گرفتاریها که روشنی اندیشه‌ها و نبرد با گمراهیها و نمودن راه کار به درماندگیهای کشور باشد بپردازیم. این را از اعتراضات و دسته‌بندیهای سیاسی جلوتر گرفته‌ایم.

در هفته‌های آخر در این باره سخنان بسیار نوشتیم و برای آنکه خوانندگان از دریافت خواست اصلی ما بازنمانند باز هم خواهیم نوشت.

چون سخن از شیعیگری که از روی کتاب داوری می‌آوریم به جستار امام ناپیدا انجامیده و از قضا آقای قمیشی که زمانی شیعی سخت باورمندی بوده در این باره نوشتاری نوشته ، بجا دانستیم که آن را نیز بیاوریم تا خوانندگان تأثیر نیروی حقایق را ببینند. این نوشته از جهتی دیگر نیز ارجمند است : ملایان و حکومتشان از ناآگاهی مردم سود بسیار برده و سالها بلکه دهه‌هاست بر گرده‌ی ایشان سوارند. ولی اینها تا زمانی خواهد بود که حقایق پنهان بماند. آری ، در این هزار سال بیشتر ، تا توانسته‌اند کارشان را با دروغسازی و تهمت پیش برده‌اند. و همچنین در روزگار ما تا فضای مجازی نبود ، آگاهی مردم از چِبود (ماهیت) کیششان را می‌توانستند پنهان دارند و پیشاپیش هم با دروغها و تهمتهایی خواسته بودند نظر مردم را نسبت به کسروی و کتاب شیعیگری او تیره و چرکین کنند. ولی چنانکه کسروی مثال زده دروغ و ناراستی همچون تارهای عنکبوت است که اگر دستش نزنند چه بسا سالها بماند ولی همینکه دستی به آن خورد به چشم برهم زدنی از هم می‌گسلد.

سیاهکاریهای پیشوایان شیعه و دروغهای آنان نیز سرانجام می‌بایست روزی به نتیجه‌ای مانند آن برسد. آری کسروی را کشتند ، هشتاد سال هم جلو پراکنده شدن کتابهایش را گرفتند ، با تهمت و دروغ هم کوشیدند مردم را نسبت به او بدبین کنند ولی مگر با حقایق می‌توان جنگید؟! مگر نه آنست که برخی حقایق تاریخی پس از هزار و دوهزار سال آشکار شده و آنچه پیشتر با دروغ و وانمودها باور شده بود بیکبار از میان برخاسته؟!

داستان امام ناپیدا نیز یکی از آنهاست. و سود دریافتن حقیقت آن برای مردم ایران آنست که ملایان که تکیه‌شان ناآگاهی بلکه گمراهی مردمانست ، بیکس و ناتوانتر خواهند ماند. پس ما این نوشته را از ایشان ارجمند یافته در کانال می‌آوریم. شنیدن سخنان ایشان بعنوان یک شیعی بسیار باورمند بر بسیار کسان اثر دوچندانی دارد.