Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر
513 subscribers
124 photos
98 videos
215 files
357 links
مدرس و پژوهشگر اندیشه سیاسی؛
جایی برای گفتگو درباره: فلسفه سیاسی و روش شناسی؛ سنت روشنفکری و مدرنیته ایرانی.
مقیم #تورنتو

لینک آکادمی 👇
https://kazemizamharir.ir/academy

اینستاگرام👇
@drkazemizamharir
کانال تلگرام👇
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش دوم

در بخش دوم، پادکست به معرفی 8 مبحث کلیدی می پردازد که نویسنده کتاب "فلسفه سیاست در جهان معاصر (کریستیان دلاکامپانی) " آن را برای دوران معاصر حیاتی می دانند.
این هشت مبحث در ذیل 3 مفهوم "آزادی"، "عدالت" و "نظم بین الملل جدید" طرح شده اند.

ادامه دارد.#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر

@kazemizamharir
Forwarded from اتچ بات
✔️ گونه شناسی فکری-سیاسی تفکر حوزوی

🔹1- یکی از پرسش های دائمی دانشجویان از اساتید اندیشه سیاسی، میزان اهمیت و کاربرد پذیری بررسی های فلسفی و فکری جریان های سیاسی است؛ علاقه به عمل سیاسی و مشارکت در هیاهوها و هیجانات سیاسی، اهمیت این پژوهش های را دو چندان کاهش داده است.اما، همانطور که فیلسوفان تاریخ به درستی بدان اشاره کرده اند، تاریخ چیزی جز افعال آدمیان نیست، و افعال آدمیان نیز تحت هدایت اندیشه و ذهنیت کنش گران شکل می گیرد. بنابراین، پیوند مهمی میان عمل سیاسی و ادراکات کنش گران از پدیده های سیاسی دارد، و برای تحلیل و فهم چرایی شیوه کنش آنها ناچار از ادراک اندیشه های سازنده ذهنیت ایشان هستیم.

🔹2- روحانیت یکی از طبقات اجتماعی است که در دهه های اخیر در حوزه عمومی و سیاست، فعال بوده و تاثیرات مهمی هم بر دستگاه های رسمی سیاسی و هم حوزه عمومی داشته است.بنابراین، شناخت ادراکات ایشان از امرسیاسی، تاثیر مهمی در فهم شیوه کنشگری روحانیون در حوزه عمومی دارد.یکی از آثاری که در این زمینه منتشر شده،کتاب «گونه شناسی فکری سیاسی حوزه های علمیه قم (عبدالوهاب فراتی/پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی» است؛ این اثر با وجود بعضی محدودیت ها، تا حد زیادی توانسته تنوعات فکری موجود در حوزه های علمیه را از حیث فکری به امرسیاسی بازنمایی کند.

🔹3- نویسنده کتاب، جریان های فکری حوزوی را به دو دسته کلی "جریان های بی توجه به امر سیاسی " و طرفداران "نظریه پردازی درباره امرسیاسی " تقسیم کرده است. حوزویان علاقمند به نظریه پردازی سیاسی خود به دو گروه "نظریه پردازان سنتی" و "نظریه پردازان غیرسنتی" تقسیم شده اند.نظریه پردازان سنتی به بازتولید "الگوی سلطانی" درباره امرسیاسی مساعدت کرده اند. از نظر مولف کتاب، شخصیت هایی مانند آیت الله مومن، آیت الله مصباح یزدی و فرهنگستان علوم اسلامی قم در این دسته قرار می گیرند. در مقابل، نظریه پردازان غیرسنتی، درصدد پیوند میان ایده حکومت با "نظم مردمی" هستند. دراین دسته شخصیت هایی مانند آیت الله نائینی؛ امام خمینی و شاگردان ایشان، تا طرفداران اسلام مدنی قرار دارند.

🔹4- با نگاهی به محتوای کتاب و تطبیق آن با تجربه تاریخی چنددهه اخیر چند نکته قابل فهم است.1) در سال های پس از انقلاب شاهد افزایش تنوع در رویکردهای فکری حوزویان به امرسیاسی هستیم. 2) با تطبیق ادراکات موجود در میان بعضی جریان های حوزوی و عملکردهای نهادهای حکومتی، می توان به دلایل نظری بحران ها و ناکارآمدی های موجود در نهادهای حکمرانی پی برد. 3) در دهه های اخیر شاهد حضور بیشتر نظریه پردازان الگوی سلطانی و شاگردان ایشان در حوزه عمومی و سطح نهادهای حکومتی هستیم، که عامل مهمی در ایجاد شکاف فزآینده میان ساختار حقوقی مبتنی بر اصل جمهوریت و نظم مردمی، و رویه های عملی حکومتی گردیده است.

#حوزه_علمیه
#گونه_شناسی_فکری_سیاسی_حوزه_علمیه_قم
#معرفی_کتاب

@kazemizamharir
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «✔️ گونه شناسی فکری-سیاسی تفکر حوزوی 🔹1- یکی از پرسش های دائمی دانشجویان از اساتید اندیشه سیاسی، میزان اهمیت و کاربرد پذیری بررسی های فلسفی و فکری جریان های سیاسی است؛ علاقه به عمل سیاسی و مشارکت در هیاهوها و هیجانات سیاسی، اهمیت این پژوهش های را…»
Forwarded from اتچ بات
🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش سوم

در این پادکست به موضوعات زیر خواهیم پرداخت:

تعریف تساهل/ رابطه تساهل با آزادی بیان / پرسشهای کلیدی مرتبط با آزادی/ تعریف مساله رابطه دین و سیاست / موضع جان لاک و جفرسون درباره رابطه دین و سیاست / اهمیت مساله برای دنیا معاصر.



ادامه دارد.#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر

@kazemizamharir
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «‍ ‍ 🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش سوم در این پادکست به موضوعات زیر خواهیم پرداخت: تعریف تساهل/ رابطه تساهل با آزادی بیان / پرسشهای کلیدی مرتبط با آزادی/ تعریف مساله رابطه دین و سیاست / موضع جان لاک و جفرسون درباره رابطه دین و سیاست / اهمیت…»
Forwarded from اتچ بات
🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش چهارم

در این پادکست به موضوعات زیر خواهیم پرداخت:

خطرات نفرت از غیرخودی و سانسور/ رابطه نفرت از غیرخودی (نژادی، دینی، جنسیتی و ...)  و دولت های ملی / یهودی ستیزی ، سیاه ستیزی و اسلام هراسی از نمونه های غیرت سازی سخت/ محدودیت های نظری و عملی برخورد با نفرت پراکنی های قومی و نژادی و دینی .

 ابعاد مختلف پیوند بحث هویت گرایی قومی با دولت در  ایران/ انعکاس بحث های هویت گرایانه در مجادلات نظری دکتر سید جواد طباطبایی و دکتر داود فیرحی/ تبعات تلاش برای ساخت دولت ملی بر مبنای هویت های سخت در ایران/ ابعاد خطرناک  هویت گرایی بر حقوق شهروندی در منطقه خاورمیانه.

ادامه دارد.#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر
@kazemizamharir
✔️ کارگران، دولت و خیر عمومی

🔹1- امروز 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر است. شاید برای اولین بار است که این روز را بیاد می آورم و برایش مطلبی می نویسم. قاعدتا" افرادی که خود را جزء طبقات متوسط شهری می بینند و شیوه ارتزاقشان با منطق کارگری سازگار نیست نه دلیلی برای بیاد آوردن این روز دارند و نه انگیزه ای. بویژه اینکه، نگرش بازاری در حوزه اقتصاد هدایت گر ایشان باشد. اما، بعضی رخدادهای اخیر – به ویژه شیوه تعیین دستمزد کارگران - مرا به صرافت انداخت تا اندکی در زمینه رابطه میان دولت با طبقه کارفرما و کارگر؛ و منطق نظری آن بنویسم.

🔹2- برداشت از "دولت" یکی از نقاط تمایز میان فلسفه سیاسی و جامعه شناسی سیاسی است. در حالی که مساله اصلی در فلسفه سیاسی پرسش از "سرشت دولت به مثابه نهادی معطوف به خیر عمومی " است، اما جامعه شناسی سیاسی با این پیش فرض شروع می شود که "میان دولت و طبقات اجتماعی" پیوند وجود دارد و این پیوند از یک جنس و الگو مشابه متابعت نمی کند؛ دولت مدرن رابطه تنیده ای با "سرمایه" و طبقه "بورژوا" دارد و سیاست های عمومی و شیوه توزیع منابع تحت تاثیر این رابطه قرار می گیرد.

🔹3- در کشورهای در حال توسعه – همانند ایران – دولت هم به خاطر کارکرد عمومیش و هم بخاطر شیوه سازماندهی اش ناچار از همراهی با طبقات کارفرما و صاحبان صنایع است؛ دولت در ایران هم برای اینکه بتواند خود را به مثابه یک نهاد بازتولید کند، نیازمند اتکاء به طبقات بورژوا و کارفرماست؛ و هم بخاطر اینکه خود کارفرمایی بزرگ است و با دارا بودن چند میلیون کارمند و دهها شرکت، عملا ناچار است از منظری کارفرمایانه به کارگران و مطالبات آن بنگرد، ناچار از این پیوند است. از این رو، اساسا بطور مضاعفی نه یک ناظر بیطرف بلکه یکی از ذینفعان کلیدی است که منافعش ضرورتا" با منافع کارگران همسو نیست.

🔹4- این رابطه متعارض به خوبی در شیوه کنش متقابل ایشان عیان است. کارفرمایان تحت حمایت نهاد دولت از نهادهای صنفی مختص به خود برخوردار شده اند؛ آنها نه تنها از حق سازمان یابی برخوردارند، بلکه در جلسات رسمی اقتصادی دولت حضور مستقیم یا غیررسمی دارند و مدیران دولتی بطور مستمر در قالب صبحانه های کاری در اتاق های بازرگانی از تحولات و سیاست های دولت به ایشان گزارش می دهند و یا از ایشان در زمینه نحوه سیاست گذاری مشورت می گیرند.اما، در مقابل کارگران نه تنها از حق تشکل یابی تثبیت شده ای برخوردار نیستند، بلکه کمتر مقامات حکومتی رابطه مستمر و نهادینه شده ای با ایشان دارند و آنها برای رساندن پیام خود ناچار از تحصن و اعتراض هستند.

🔹5- یک مثال عینی تر؛ در حالی که تورم و افزایش قیمت دلار باعث کاهش قیمت "ارزشهای" تولیدی کارگران و دارایی کارفرمایان شده است، دولت در مواجهه با این مساله به یکسان برخورد نمی کند؛ برای حفاظت از ارزش های مرتبط با صاحبان سرمایه، به سادگی اجازه تجدید ارزیابی این دارایی های را می دهد. رشد قیمت بی مهابای دارایی ها در بورس، مسکن و سایر بازارها نمودی از این رخداد است که بیشترین بهره را برای صاحبان دارایی های کلان فراهم می سازد.اما، زمانی که به طرف دیگر معادله نگاه می کنیم، شاهد کم توجهی دولت به "ارزشهای " تولیدی کارگران هستیم. گوئی هیچ ضرورتی برای متابعت قیمت کار به مثابه دارایی کارگر از منطق بازار و تجدید ارزیابی آن متناسب با تورم و تحولات قیمت دلار نیست.اگر فقط به شکاف قیمت دلاری ارزش کار یک کارگر ایرانی در سال 97 و قیمت دستمزد تعیین شده برای کارگران در سال 99 نگاهی بیاندازید، این اختلاف آشکار می شود.

🔹6- به گمانم؛ اولا"،در سطح عملی، بی توجهی به این تاثیر پذیری سیاست گذاری دولت از طبقات باعث می شود، که عملا" منافع طبقات فرودست، به نفع منافع طبقات مسلط یا در ارتباط قوی با نهادهای حکومتی تضعیف گردد. این وضعیت خود به رشد شکاف ها و تعارض های اجتماعی، و بی ثباتی خواهد انجامید. ثانیا"، از حیث نظری، هر گونه تحلیل فلسفی از دولت ناچار از درنظری گیری این واقعیت تاریخی و هم اجتماعی است که دولت در شرائط عینی درون شبکه ای از تعارضات پدیدار می شود و پرسش اصلی این نیست که سرشت دولت به مثابه نهادی معطوف به خیر عمومی چیست؟ بلکه باید از خود پرسید، با توجه به منطق منازعات اجتماعی و اقتصادی، "الگوی درست سازمان حکومت چیست که امکان موازنه منافع متعارض را فراهم می سازد؟" ثالثا"، هرگونه پرسش از دولت با پرسش از ماهیت "ارزش" و فرآیند "تولید، توزیع و انباشت " آن پیوند دارد و بدون داشتن نظریه ای در این زمینه، هرگونه نظریه پردازی درباره دولت و پاسخگویی به پرسش از "عدالت" امری عبث و نافرجام است.

@kazemizamharir
نظر یکی از دوستان درباره متن بالا:
باسلام تحلیل خوبی است.اما نگاه تک ساحتی به دولت ما را از خیلی واقعیت ها دور می کنداز جمله نگاه عاطفی به گارگران .باعث می شود امکانات موجود برای فعال ماندن کارخانه ها و صنایع و مراکز خدماتی را نادیده بگیریم.اگر حقوق کارگران افزایش یابد در عوض مراکز برشکسته شوند،وهمه بیکار بشوند،نتیجه برعکس می شود.
از جمله پارسال برای حمایت از تولید ملی ،واردات لاستیک ماشین را متوقف کردند.قیمت لاستیک ده برابر شد.

@kazemizamharir
پاسخ
سلام. بله. ولی چرا نرخ بازده سرمایه کم نشود. حقوقی که یک کارگر تعیین شده حداقل معاشش را نیز تامین نمی کند. به جای بازده های 100 درصدی و 200 درصدی خوب اندکی از آن باید به کارگر برگردد. هیچ کجای دنیا چنین نرخی از بازده سرمایه وجود ندارد.
ضمنا" مساله اساسی تر از اینهاست و صرف افزایش حقوق باعث تعطیلی نمی شود. بلکه برعکس می توان نشان داد که همین عدم افزایش خود باعث کاهش بهره وری صنایع، خروج متخصصان از صنعت و ناتوانی آنها در رقابت با شرکت های خارجی، و در نتیجه ورشکستگی است
در نهایت مساله من فراتر از این حرفهاست؛ اساسا" باید بحث اساسی در مورد مالکیت ، ارزش وسهم مناسب توزیع منافع میان نهادهای تولید از جمله کار و سرمایه صورت گیرد.
@kazemizamharir
Forwarded from اتچ بات
🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش پنجم

در این قسمت به بررسی بحث " تفکیک قوا" پرداخته ام. این بحث از نظر مولف دارای ابعاد متنوعی می باشد: تعریف تفکیک قوا؛ رابطه تفکیک قوا با پدیدار شدن دولت و آزادی شهروندان؛ ماهیت تفکیک قوا؛ تفکیک قوا شاخص تمایز رژیم دموکراتیک از اقتدارگرا ؛ پیشینه بحث از تفکیک قوا؛ درک جدید از قدرت و نظم سیاسی مبنای تفکیک قوا؛ نحوه تفکیک قوا؛ تعریف قوه مجریه و قوه مقننه و رابطه آنها؛ دسایس محدود سازی قوه مقننه؛ مسائل مرتبط به رابطه قوه مجریه و قوه قضائیه؛ مساله محاکمه مقامات سیاسی و مخالفان سیاسی؛ جایگاه سیستم قضائی در دولت مبتنی بر قواعد؛ جایگاه قضات در یک دموکراسی .
ادامه دارد.#در_خانه_میمانیم و پادکست گوش میکنیم.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر
@kazemizamharir
Forwarded from سیاسیون ایران| siasiuniran@
🔴 تحلیلی مارکسیستی از وضعیت دولت در ایران

بهمن زارعی*

🔸1. چند روز پیش دکتر کاظمی زمهریر استاد دانشگاه و مدرس فلسفه سیاسی متنی را به مناسبت روز کارگر با عنوان کارگران، دولت و خیر عمومی در «کانال سیاسیون ایران» منتشر کرد.
https://t.me/siasiuniran/12296
چیزی که نظر من را به آن جلب کرد فضای چپ گرایانه و مارکسیستی حاکم بر نوشتار بود.

🔸2. اثبات این ادعا که متن در چارچوب مارکسیسم نگاشته شده است کار سختی نیست. نویسنده محترم در پاراگراف دوم با این پیش فرض که میان دولت و طبقات اجتماعی پیوندی عمیق وجود دارد وارد چارچوب مارکسیسم می شود و با نگاهی ساخت گرایانه بیان می دارد "دولت بخاطر کارکردش ناچار از همراهی طبقات کارفرما و صاحبان صنایع است" (دقت کنید به جمله آلتوسر: دولت بطور کامل در منطق سرمایه داری گرفتار است و وظیفه اش بازتولید این شیوه است. نش ص 26) با چنین پیش فرضی نگارنده با تحلیلی چپ گرایانه که در سراسر متن موج می زند نتیجه می گیرد "چنین روندی منجر به تضعیف منافع طبقه فرودست به نفع طبقه فرا دست می گردد و این بی ثباتی و شکاف، دولت را درون شبکه ای از تعارضات طبقاتی نمایان می کند" (پولانزاس دیگر مارکسیست ساخت گرا اشاره دارد دولت عرصه منازعه طبقاتی یا تراکم نیروهای طبقاتی است. بطور کلی روابط و شکاف های طبقاتی در جامعه از نظر مارکس ذاتا متضمن تنش، تعارض و منازعه اند. بشیریه ص 28) جالب تر اینکه نگارنده در همان جا وارد مفهوم ارزش اضافی مارکس می شود و به صراحت بیان می دارد "بازدهی 100 درصد و 200 درصدی سرمایه اندکی باید به کارگر باز گردد."

🔸3. متن به دلیل قرار گرفتن در پارادایم چپ در تقلیل گرایی گرفتار است و بسیاری از عوامل مهم و موثر را در زمینه بررسی دولت نادیده می گیرد. چنین تحلیلی رابطه دولت و طبقه کارگر را نیز در اذهان عمومی زخمی می کند. نویسنده با تکیه بر چنین پیش فرض هایی ادعا می کند "دولت در ایران همسو با منافع کارگران عمل نمی کند و تمام توجه اش به سمت طبقه مسلط است". اینکه دولت در حال همراهی با صاحبان صنایع و برخی کارفرمایان بزرگ می باشد درست است ولی این همراهی به انتخاب خود دولت بوده که دلایل خارجی و داخلی دارد نه فشار طبقه مسلط یا نفوذ آن، و این همراهی لزوما منجر به بی توجهی به قشر کارگر نمی شود. حمایت های متعددی دولت از طبقه کارگر در مقابل کارفرما انجام داده که در قراردادهای قانونی که بین آنها بسته می شود به صراحت آمده است. حمایت های بیمه ای دولت از کارگر که کارفرما را ملزم به رعایت آن می کند و یا پاداش پایان سال کارگران که متفاوت از سایر اقشار است از جمله این موارد است.

*کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی

🆘🔺به کانال پایگاه تحلیلی - خبری #سیاسیون_ایران بپیوندید:
🆘 @siasiuniran
🆘 @siasiuniran_News
🆘 @siasiuniran_Bot
🆘 @siasiuniran_gap
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر
🔴 تحلیلی مارکسیستی از وضعیت دولت در ایران بهمن زارعی* 🔸1. چند روز پیش دکتر کاظمی زمهریر استاد دانشگاه و مدرس فلسفه سیاسی متنی را به مناسبت روز کارگر با عنوان کارگران، دولت و خیر عمومی در «کانال سیاسیون ایران» منتشر کرد. https://t.me/siasiuniran/12296…
در مورد این نقد سه نکته باید در نظر گرفت:
اولا، بخش سرمایه در کشورهایی مانند ایران و چین از اشکال ابتدائی و بدوی تر سرمایه داری است که بر استخراج حداکثری ارزش ازکارگران بدون در نظرگیری کرامت و حداقل معیشت آنها استوار است. فقط به نرخ دلاری ، حداقل دستمزد تعیین شده برای امسال حدود 147 دلار از حداقل دستمزد سال 97 (سال افزایش نرخ دلار) کمتر است. یعنی کارگران نه تنها حقوق شان افزایش نیافته بلکه به نرخ ثابت کم شده و الان در حال دادن سوبسید به سرمایه هستند. این یعنی فقر بیشتر و بی ثباتی بیشتر. این را می توان در نرخ ضریب جینی دید که هر روز بدتر می شود.
ثانیا"، نقد این سرمایه داری با نظریه های پسامدرن و یا مدرن معاصر ممکن نیست و تنها با بهره گیری از نظریه کلاسیک مارکس در زمینه اقتصاد سیاسی ممکن است.
ثالثا"، بهره گیری از مارکس برای نقد سرمایه داری به معنای رویکرد مارکسیستی نیست. زیرا که بهره گیری از اقتصاد سیاسی مارکس تا آنجا که مبتنی بر فکت ها و داده های معتبر باشد بخشی از دانش جامعه شناسی و اقتصاد است و حتی افرادی که چپ گرا نیستند برای نقد بازار گرایی بی چارچوب می توانند از آن استفاده کنند. لذا، از ترس برچسب چپ گرا شدن نمی توان از بصیرت های مارکس در زمینه فهم نظم سرمایه دارانه استفاده نکرد.
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش پنجم در این قسمت به بررسی بحث " تفکیک قوا" پرداخته ام. این بحث از نظر مولف دارای ابعاد متنوعی می باشد: تعریف تفکیک قوا؛ رابطه تفکیک قوا با پدیدار شدن دولت و آزادی شهروندان؛ ماهیت تفکیک قوا؛ تفکیک قوا شاخص تمایز…»
✔️ هنر فلسفه ورزی

🔹1- فلسفه و فسلفیدن در اذهان عمومی سرشتی اسطوره ای دارد؛ کاری سخت و شاق، و در عین حال بیحاصل.از این رو، هر سخن مبهم و کم ارتباط با عالم واقع با برچسب فلسفه بافی طرد می شود.اما، برخلاف این تصور، فلسفیدن می تواند هم روشی برای اندیشیدن به امور نظری؛ و هم دارای کاربرد عملی باشد. در این نوشتار کوتاه، قصد دارم عناصر اساسی سازنده روش تحلیل فلسفی را به اختصار توضیح دهم و سپس نشان دهم که چگونه حتی می توان در زندگی روزمره این روش را بکار برد.

🔹2- اگر بخواهیم عناصر اساسی روش تحلیل فلسفی را احصاء کنیم، می توان به 4 مولفه اصلی اشاره کرد. تعهد به این چهار فضیلت فکری مشخصه فلسفیدن است: 1) تعهد به کاربست عقل در فهم زندگی 2) پرسش گری 3) همپرسه 4) جستجوی بنیادها.

🔹3- اولین فضیلت ، تعهد به کاربست عقل در زندگی روزمره است. فیلسوفان در مواجه با حیات اجتماعی، مشتاق فراتر رفتن از باورهای جاافتاده درباره حقیقت امور هستند. این اشتیاق به نفی باورهای مشهور، بدون کاربست خرد ممکن نیست. به تعبیر کانت در کتاب « روشنفگری چیست؟» ، روشنگری خروج عقل است از صغارت؛ زمانی که فرد اراده لازم برای فهم عالم بر مبنای عقل مستقل را می یابد، گام در مسیر روشن اندیشی یا تفکر فلسفی می گذارد.

🔹4- تعهد ما به کاربرد عقل در زندگی نظری و عملی، تنها با طرح "پرسش" و ایجاد روحیه "پرسشگری" ظهور می یابد.فیلسوفان پرسشگر هستند و بیش از آنکه با پاسخ هایشان شناخته شوند، با پرسش های بدیعی که طرح کرده اند، در تاریخ فلسفه ماندگار شده اند.پرسشگری صرفا" به معنای نقد باورها نیست، بلکه بدان معناست که ما از پذیرش پاسخ ها و باورهای دم دستی گریزان هستیم.هر میزان که گریز ما از پذیرش این باورها بیشتر باشد، علاقه ما به پرسشگری، سنجش انتقادی باورها و جستجو برای یافتن پاسخ های بهتر بیشتر است.

🔹5- فلسفه با همپرسه آغاز شده است؛ همپرسه یا گفتگو با دیگری بدان معناست، که پاسخ های فلسفی نمی تواند، خصلتی شخصی داشته باشد.سقراط که مبدع همپرسه یا روشی گفتگویی در فلسفیدن است، از طریق گفتگو با دیگران راه رسیدن به حقیقت را می گشود.بدون چنین گفتگویی، گفتار فلسفی نمی تواند، مدعی نمایندگی حقیقت گردد. پرتوهای حقیقت همیشه از مرزهای ذهنیت شخصی افراد فراتر می رود، و همچون نوری در تاریکی همه را به سوی خود فرا می خواند.

🔹6- عنصر پایانی فلسفه ورزی، بنیان گرائیست. فیلسوف در جستجو باورهای بهتر هیچ محدودیتی را برای خود تصور نمی کند. از این رو، فیلسوف اشتهائی سیری ناپذیر برای یافتن دلائل عمیق برای اعتبار باورهای خود دارد؛ هر میزان که بنیان نگری بیشتر، صلابت اندیشه فیلسوف هم بیشتر است و از قدرت بالاتری برای واسازی انگاره های متعارف برخوردار است. شرط حرکت به سوی بنیادها، قانع نشدن به پاسخ ها، و به پرسش کشیدن پاسخ هایست که در نقطه آغاز حرکت فلسفی ظاهر می گردند.

🔹7- برای کاربست روش فلسفی در زندگی روزمره کافیست، اندکی پرسشگر باشیم و گفتگو با دیگران را برای یافتن پاسخ های معتبر نادیده نگیریم. یکی از تکنیک های کاربست این روش، فن « 5 چرا» است. در این تکنیک، شما زمانی که در زندگی روزمره خود با مشکلی مواجه می شوید، باید از خودتان بپرسید: «چرا این مساله یا مشکل پدیدار شده است؟» . اما، فرق شما با افراد دیگر این خواهد بود که پس از رسیدن به این پاسخ، به جواب بدست آمده قانع نمی شوید و مجدا" در برابر پاسخ یک "چرای " دیگر می نهید: « چرا این عامل خود پدیدار شده است؟ / این علت، خود "معلول" کدام علت بنیادی تر است؟». این فرآیند باید تا 5 بار تکرار شود، تا شما به علل عمیق یک بحران یا خطا و اشتباه پی ببرید. این روشی است که در شرکت "تویوتا" به اقتباس از تفکر فلسفی برای رفع عیوب خطوط تولید به کارگرانشان می آموزند. شما هم می توانید، روش فلسفی را در زندگی خود بکار گیرید، اگر تعهد جدی به نپذیرفتن جواب های "سرسری" به "پرسش ها" را کنار بگذارید و در جستجوی دلائل بنیادین مشکلات باشید.

#فلسفه

@kazemizamharir
Forwarded from Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر (Mahdi kazemi zamharir)
پارادوکس گفتگوی ملی

🔹1- موضوع این نوشته بررسی امکان گفتگوی ملی برای خروج از بحران ها و انسدادهای سیاسی در جوامع تقسیم شده- دارای شکاف های عمیق سنتی/ مدرن یا فقیر/ غنی - است؛ صاحبنظران در مواجه با بی ثباتی و انسداد سیاسی، کنش گران را به گفتگوی متقابل در مورد مسائل حیاتی جامعه دعوت می کنند. اما، گفتگو کردن در مورد موضوعات حیاتی جامعه در جوامع دستخوش بحران نه تنها به سادگی ممکن نیست، بلکه "فروبستگی گفتگو" خود بخشی از شرایطی است که ما آن را انسداد سیاسی می نامیم.

🔹2- در جوامع دستخوش بحران، گفتگوی سیاسی دچار انسداد می گردد، زیرا، گفتگو فرآیندی "معرفتی و شناختی" ، باهدف آگاهی از سرشت کردارهای سیاسی و دلایل مطلوبیت آنها نیست، بلکه همچون سلاحی نیرومند برای تسخیر مواضع سیاسی رقیب است. این وضعیت ستیزش آمیز، در جوامع تقسیم شده که هدف از رقابت سیاسی نه تغییرات در برنامه های عملی حکومت بلکه تلاش برای جابجایی در سرشت نظام حکمرانی و تغییر در ماهیت ارزش های بنیادین حاکم بر دستگاه حکومت است، شدتی غیرمعقول می یابد.

🔹3- در جوامع تقسیم شده، طبقات مسلط، از ورود به گفتگو در سطح ملی اجتناب می کنند، زیرا که چنین فضایی را با سلطه انحصاری خود بر دستگاه حکمرانی در تضاد می بینند؛ این وضعیت زمانی بدتر می شود که نخبگان حاکم نه از طبقات اجتماعی دارای اکثریت بلکه نماینده طبقات رو به زوال یا اقلیت جامعه باشند.در چنین حالتی، طبقات اجتماعی با اکثریت رو به رشد از گفتگو استقبال می کنند، و آن را راهکاری برای به کرسی نشاندن بدون جنگ خواسته های خود می بینند، اما، نخبگان حاکم، گفتگو را همچون فرآیندی برای زوال کنترل انحصاری خود بر نهادها و منابع قدرت سیاسی می فهمند.

🔹4- واکنش طبیعی چنین نخبگانی، بستن راه اثرگذاری وجدان جمعی بر حکومت و برنامه های آن، از طریق انسداد مجاری اثرگذاری جامعه بر سیستم سیاسی است؛ درست در همین زمان است که نخبگان وابسته به گروه های رو به رشد اجتماعی، پرچم گفتگوی ملی را برمی افرازند.

🔹5- اینجاست که پارادوکسیکال بودن ایده گفتگوی ملی آشکار می شود؛ طرفداران ضرورت گفتگوی ملی، این ایده را ترویج می کنند، تا شاهد گذار غیرخشونت آمیز به سمت حکمرانی دموکراتیک تر باشیم. در حالی که فروبستگی مجاری سیاست رسمی بر روی منتقدان دقیقا" با هدف کنترل تاثیر جامعه و نخبگان اجتماعی بر سیستم سیاسی طراحی و اجراء می شود.

🔹6- وجود علاقه به گفتگو در حوزه عمومی درباره مسائل اساسی جامعه، نه با خصوصیات "اخلاقی"، "روانشناختی" یا " فرهنگی" جامعه، بلکه با توازن قدرت میان طبقات مختلف در پیوند است.بنابراین، اگر گفتگو سرشتی قدرت بنیان دارد، تنها زمانی امکان شکل گیری گفتگو در جامعه وجود دارد، که توازن قدرت سیاسی واجتماعی در درون جامعه به نحوی جابجا گردد، که طبقات مسلط از توانایی استمرار کنترل انحصاری خود بر نهادها و منابع قدرت محروم گردند.تنها در چنین شرایطی است که امکان ورود به گفتگوی ثمربخش در حوزه عمومی میان طبقات حاکم و گروههای اجتماعی وجود خواهد داشت.

@kazemizamharir
Forwarded from اتچ بات
🔻پادکست “کتاب فلسفه سیاست در جهان معاصر": بخش ششم

عنوان فصل چهارم " آزادی در معرض پرسش " است و نویسنده به بررسی نقدهای وارده به "آزادی" از منظرهای سه گانه می پرازد:

منظر اول: آزادی والاترین ارزش نیست/ نقد دموکراسی از منظر فلسفه سیاسی کلاسیک / دموکراسی لیبرال به مثابه حاکمیت غیرفضیلت مندان/ خطر دیکتاتوری اکثریت.

منظر دوم: آیا آزادی صوری همان آزادی واقعی است؟/ دموکراسی تامین کننده آزادی نیست./ دموکراسی و لاپوشانی نابرابری/ روایت فوکویی از قدرت و نقد دموکراسی لیبرال / اهمیت زیست سیاست و زیست قدرت / شباهت روایت از قدرت و مکانیزم های اعمال قدرت در جوامع دموکراتیک و غیردموکراتیک / آگامبن و فروپاشی تمایز مفهومی حکومت های دموکراتیک از غیردموکراتیک.

منظر سوم: آیا می توان از جنگ پرهیز کرد؟ / روایت مونتسکیو و ماکیاولی از جامعه / جامعه به مثابه شبکه ای از نیروهای / سیاست به مثابه جنگ با ابزارهای دیگر / دولت محصول جنگ و خشونت ؛ و عدم امکان زدودن خشونت از دولت از جمله دولت لیبرال / پرسش های اصلی سیاست: چه کسی با چه کسی می چنگد؟ چرا می جنگد؟ ابزارهای موفقیت در جدال چیست؟ .

ادامه دارد.

#فلسفه_سیاست_در_جهان_معاصر
#کریستیان_دلاکامپانی
#مهدی_کاظمی_زمهریر
@kazemizamharir
🔻 روزه‌داری و سنجش هویت معنوی بشر

مهدی کاظمی زمهریر

🔹1- ماه رمضان به اتمام رسید و این پرسش باقیست که دستاورد آن برای روزه داران چه بود؟ در دورانی که تا حد زیادی از متافیزیک حاکم بر ادیان اعتبار زدایی شده و همه ما به نحوی در جدال با باورهای الهیاتی سنتی خود قرار داریم، توجیه تحمل مشقت یک ماه روزه داری به امری شاق بدل گشته است. ازاین رو، ناچارا" نیازمند افق های عام تری برای فهم این پدیده هستیم.

🔹2- روزه داری برای "انسان مدرن" به مثابه یک فعل آگاهانه معطوف به آزمودن "خود" است.در این فرآیند سنجشگری، تلاشی آگاهانه پی جویی می شود تا هویت و سرشت خود برای فرد تا حدی پدیدار گردد. در بادی امر، آنچه برای ما مشهود است، پیکره طبیعی خود است و در قسمت مهمی از زندگی روزمره، دلمشغول توجه به حاجات این بخش مشهود هستیم.اما،روزه داری این فرآیند را بطور محدود دچار توقف می کند، و فرصت تامل درباره این پرسش را مهیا می سازد که: آیا می توان وجود انسانی را صرفا" به ابعاد ملموس و مادی فروکاست؟

🔹3- قاعدتا" طبیعت گرایان از سرشت مادی «خود» دفاع می کنند. اما، به گمانم این فروکاستن چندان موفقیت آمیز نیست.تقلای ما برای انکار ابعاد غیرمادی وجودمان نه تنها به انکار آن نمی انجامد، بلکه بطور اصولی به شکل گیری دوگانه تن/آگاهی کمک می کند؛ این دوگانه نه تنها مانع فروکاستن خود به امرمادیست، بلکه حاکی از وجود تمایزی در ساخت هویت بشر است که او را به تنها حیوان واجد آگاهی بدل می سازد. اگرچه، تمایز میان تن / آگاهی، تمایزیابی نحیفی می باشد، که حتی ممکن است با این پاسخ ناپدید گردد: آگاهی تنها شکلی از کارکرد مغز در مواجه با محیط بیرونیست و آن نیز در نهایت سرشتی مادی و طبیعی دارد. با این وجود، همین تمایز یابی حداقلی تن/آگاهی، نقطه مهم و در عین حال عینی است که به ما برای شکل گیری روایتی از خود کمک می کند که ناچارا" دیگر نمی تواند صرفا" مادی باشد.

🔹4- روزه داری به مثابه سنجش خود گامی برای باورمندان به امر متعالی است، تا به سرشت این بعد غیرمادی "خود" آگاهی بیشتری بیابند؛ روزه داری با تضعیف ابعاد مادی پیکره انسانی و با دادن فرصت تامل درباره خود، امکان تجربه ابعاد غیرمادی وجود را فراهم می سازد. این آزمون، گرچه سرشتی شخصی دارد، اما به هر فرد این فرصت را می دهد تا درباره هویت خود به تامل بپردازد و امکان تجربه محتمل امرمتعالی را در درون خود فراهم نماید. موفقیت در این آزمایش می تواند، دوگانه تن/آگاهی را به دوگانه ستبرتر و اساسی تر تن/نفس(روح) بدل سازد که امکان بیشتری برای اندیشیدن به انسان به مثابه پدیداری معنوی و روحانی فراهم می کند.

🔹5- بنابراین، روزه داری، در بیانی حداقلی، طریقه ای برای سنجش و افزایش آگاهی هرفرد از خود است. موفقیت یا شکست در این آزمون آینده نگرش ما را نسبت به خود تعیین می کند؛ اگر در گذشته باور کلی به گزاره های دینی دیدگاه ما را نسبت به این گونه مناسک برمی ساخت، حال میزان موفقیت هر فرد دراجراء درست این آزمون وکسب نتایج ملموس از آن است که چارچوب باورهایش را درباره خود و دینداری خواهد ساخت.
📎 پیوند به این مطلب در سایت دین‌آنلاین
🆔 @kazemizamharir
🆔 @dinonline
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر
✔️ کرونای ایدئولوژی : تلفیق ناسیونالیسم و مذهب 🔹1- دهشت از کرونا چنان ما و جهان را دربرگرفته، که گوئی هیولایی نادر پدیدار شده است؛ ملت ها، دولت ها و سازمانهای جهانی در تکاپو برای مهار آن هستند.اما، وقتی به آمار مرگ و میر کرونا نظر می کنیم، این حقیقت عیان…
به بهانه مرگ جورج فلوید شهروند سیاه پوست آمریکایی

اگر به جهان پیرامونمان نگاه کنیم، ایدئولوژی های افراطی که ملغمه ای از مذهب؛ناسیونالیسم و نژاد گرایی هستند،بیشتر از کرونا در کشتن انسانها و کرامت زدایی از بشر موفق بودند.

به گمانم این ایده مصطفی ملکیان که برای تحول در زیست عمومی، باورهای ما باید تغییر کند بطور نسبی درست به نظر می رسد و نمی توان در جوامعی که چنین باورهای ستیزه جویانه ای در ذهنیت عمومی ریشه دارد به زدوده شدن خشونت از عرصه مدنی و رشد کرامت شهروندان امید داشت.

@kazemizamharir