✔️ ایران 1444: نقدی بر الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹 1- دوست عزیزم، دکتر یوسفی شیخ رباط در مصاحبه ای با زبانی نرم به بررسی انتقادی سند اخیرا" منتشر شده « الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت » پرداخته اند. انتقادات هم متدلوژیک و هم محتوایی است که ارزش خواندن دارد.
🔹 2- به گمانم نگارش این سندها، از سه ضعف کلی رنج می برند:
1) فاقد تحلیلی روشمند از توسعه و الزامات برنامه ریزی توسعه هستند.
2) از نظریه های اجتماعی برای فهم پیچیدگی های زیست معاصر بهره نمی گیرد. در واقع ،این الگوها ، بر یک مدعای بزرگ استوار هستند و آن اینکه ما برای پیش برد توسعه نیازمند الگویی بومی هستیم. اما، مشکله آنجاست که الگوها ریشه در نظریه های اجتماعی دارند و با توجه به اینکه ما نظریه های غربی را طرد کرده ایم و از طرف دیگر فاقد جریان نظریه پردازی اجتماعی بومی هستیم، در نتیجه، این گونه سندها تنها به محل ظهور الفاظ متعارض، پرطمطراق و حتی بی معنا درباره توسعه تبدیل می گردد. بی آنکه ، بتوانند واقعیت بیرونی را توضیح ، تبیین و روندهای آتی را پیش بینی کنند.
3) نویسندگان این سندها غافل از این هستند، که حدود توسعه کشورها نه براساس آرزوها و آمال، بلکه با توجه به افق امکانات کشورها تعیین می شود. سیاست مدارانی که از افق امکان ها و محدودیت های اساسی که حیات اجتماعی آنها را محدود می کند، غافل هستند، نمی توانند مسیری به سمت توسعه بگشایند.
🔹 3- اهم نکاتی که دکتر یوسفی در این مصاحبه بیان کرده اند به شرح زیر است:
1) بسیاری از مفاهیمی که در این سند به کار رفته، مفاهیم قابل انعطافی هستند که تعین معنایی برای آنها وجود ندارد.
2) بعضی موارد آرمانهایی هستند که در کنار هم قرار گرفته اند، اما با همدیگر در یک راستا و اهمیت قرار ندارند.
3) از کنار مباحث مربوط به آزادیهای مدنی که در دنیای امروز پررنگ است و در آینده هم پررنگتر میشود، تقریبا عبور شده و نهادهای مرتبط با آنها اساسا بیان نشده اند.
4) ما میگوییم به لحاظ اقتصادی یا جنبههای پیشرفت جزء ۱۰ کشور دنیا خواهیم بود. چرا در بین ۱۰ کشور برتر دنیا؟ در واقع هیچ معیار و مبنای روشنی وجود ندارد که ما متوجه شویم این رتبهها بر چه اساسی ذکر شده است.
5) ما قادر به پیش بینی رتبه نخست برای کشور خود نیستیم مگر آنکه اطلاعات دقیقی از روند فعالیتها و روند حرکت سایر کشورها نیز داشته باشید. ما فقط میتوانیم حرکت خود را بیان کنیم.
6) چرا ما نه تنها به ایران چشم انداز ۱۴۰۴ نزدیک نشده ایم بلکه در برخی از موارد حتی از آن فاصله گرفتهایم؟
7) مسائل جدی امروز دنیا جدی تلقی نشده اند.
8) در این سند نگاه امروزی وجود دارد و تصور اینکه دنیا یک حرکت متناسبی نخواهد داشت، ساختارهای موجود را حفظ کرده و به آینده نگاه میکند در این سند وجود دارد.
9) در این سند نقش جدی در مدیریت کشور برای مردم دیده نشده است.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
https://fararu.com/fa/news/377661/%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%AD%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹 1- دوست عزیزم، دکتر یوسفی شیخ رباط در مصاحبه ای با زبانی نرم به بررسی انتقادی سند اخیرا" منتشر شده « الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت » پرداخته اند. انتقادات هم متدلوژیک و هم محتوایی است که ارزش خواندن دارد.
🔹 2- به گمانم نگارش این سندها، از سه ضعف کلی رنج می برند:
1) فاقد تحلیلی روشمند از توسعه و الزامات برنامه ریزی توسعه هستند.
2) از نظریه های اجتماعی برای فهم پیچیدگی های زیست معاصر بهره نمی گیرد. در واقع ،این الگوها ، بر یک مدعای بزرگ استوار هستند و آن اینکه ما برای پیش برد توسعه نیازمند الگویی بومی هستیم. اما، مشکله آنجاست که الگوها ریشه در نظریه های اجتماعی دارند و با توجه به اینکه ما نظریه های غربی را طرد کرده ایم و از طرف دیگر فاقد جریان نظریه پردازی اجتماعی بومی هستیم، در نتیجه، این گونه سندها تنها به محل ظهور الفاظ متعارض، پرطمطراق و حتی بی معنا درباره توسعه تبدیل می گردد. بی آنکه ، بتوانند واقعیت بیرونی را توضیح ، تبیین و روندهای آتی را پیش بینی کنند.
3) نویسندگان این سندها غافل از این هستند، که حدود توسعه کشورها نه براساس آرزوها و آمال، بلکه با توجه به افق امکانات کشورها تعیین می شود. سیاست مدارانی که از افق امکان ها و محدودیت های اساسی که حیات اجتماعی آنها را محدود می کند، غافل هستند، نمی توانند مسیری به سمت توسعه بگشایند.
🔹 3- اهم نکاتی که دکتر یوسفی در این مصاحبه بیان کرده اند به شرح زیر است:
1) بسیاری از مفاهیمی که در این سند به کار رفته، مفاهیم قابل انعطافی هستند که تعین معنایی برای آنها وجود ندارد.
2) بعضی موارد آرمانهایی هستند که در کنار هم قرار گرفته اند، اما با همدیگر در یک راستا و اهمیت قرار ندارند.
3) از کنار مباحث مربوط به آزادیهای مدنی که در دنیای امروز پررنگ است و در آینده هم پررنگتر میشود، تقریبا عبور شده و نهادهای مرتبط با آنها اساسا بیان نشده اند.
4) ما میگوییم به لحاظ اقتصادی یا جنبههای پیشرفت جزء ۱۰ کشور دنیا خواهیم بود. چرا در بین ۱۰ کشور برتر دنیا؟ در واقع هیچ معیار و مبنای روشنی وجود ندارد که ما متوجه شویم این رتبهها بر چه اساسی ذکر شده است.
5) ما قادر به پیش بینی رتبه نخست برای کشور خود نیستیم مگر آنکه اطلاعات دقیقی از روند فعالیتها و روند حرکت سایر کشورها نیز داشته باشید. ما فقط میتوانیم حرکت خود را بیان کنیم.
6) چرا ما نه تنها به ایران چشم انداز ۱۴۰۴ نزدیک نشده ایم بلکه در برخی از موارد حتی از آن فاصله گرفتهایم؟
7) مسائل جدی امروز دنیا جدی تلقی نشده اند.
8) در این سند نگاه امروزی وجود دارد و تصور اینکه دنیا یک حرکت متناسبی نخواهد داشت، ساختارهای موجود را حفظ کرده و به آینده نگاه میکند در این سند وجود دارد.
9) در این سند نقش جدی در مدیریت کشور برای مردم دیده نشده است.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
https://fararu.com/fa/news/377661/%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%AD%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
Fararu | فرارو
سند الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت؛ غافل از شتاب تحولات جهان و ایران
یوسفی معتقد است: تصور این سند درباره ۵۰ سال آینده تقریبا شبیه تصور درباره ایران ۱۴۰۴ است که ما میگوییم میخواهیم در منطقه اول باشیم. در حالی که ما قادر به پیش بینی رتبه نخست برای کشور خود نیستیم مگر آنکه اطلاعات دقیقی از روند فعالیتها و روند حرکت سایر کشورها…
Recording (2)
Voice Recorder
درسگفتار "روش شناسی"
مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی
ترم تحصیلی1-97
جلسه سوم 97/07/25
موضوع: مقاله نویسی
دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید
مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی
ترم تحصیلی1-97
جلسه سوم 97/07/25
موضوع: مقاله نویسی
دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned « برنامه درسی مقطع کارشناسی در ترم جاری باسلام. برنامه درسی ترم جاری دو درس « جامعه شناسی سیاسی » و « روش تحقیق ب » کارشناسی در فایل زیر است. لطفا برای این هفته طبق برنامه مطالب را پیش مطالعه و سرکلاس حاضر شوید. دانشجویان کلاس روش تحقیق ب حتما کار عملی پایان…»
Recording (3)
Voice Recorder
درسگفتار "روش شناسی"
مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی
ترم تحصیلی1-97
جلسه سوم 97/08/02
موضوع: رهیافت هنجاری
دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید
مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی
ترم تحصیلی1-97
جلسه سوم 97/08/02
موضوع: رهیافت هنجاری
دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید
✔️داوری اردکانی و نسبت گذشته با حال
🔹ما بايد در آثار فلسفي و علمي و ادبي و فرهنگي خود مطالعه کنيم و در آنصورت تمدن کنوني و آينده خود را بجوئيم . آيا معني اين سخن آنست که صورت تمدن گذشته را به تمدن امروز و آينده بدهيم ؟ و به گذشته طلايي بازگرديم؟ اين گذشته طلايي صرف يک روياي پريشان ونوعي گريز از واقعيت تمدن غربي و تقليد از گذشته در برابر آنست . اين تقليد ما را به کجا ميرساند به هيچ جا.
🔸منبع: داوري اردکاني ، فارابي موسس فلسفه اسلامي ، ص 105
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔹ما بايد در آثار فلسفي و علمي و ادبي و فرهنگي خود مطالعه کنيم و در آنصورت تمدن کنوني و آينده خود را بجوئيم . آيا معني اين سخن آنست که صورت تمدن گذشته را به تمدن امروز و آينده بدهيم ؟ و به گذشته طلايي بازگرديم؟ اين گذشته طلايي صرف يک روياي پريشان ونوعي گريز از واقعيت تمدن غربي و تقليد از گذشته در برابر آنست . اين تقليد ما را به کجا ميرساند به هيچ جا.
🔸منبع: داوري اردکاني ، فارابي موسس فلسفه اسلامي ، ص 105
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
✔️ " نهاد مرجعیت " و غایت دولت مدرن
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- پس از حواشی سخنان آقای رحیم پور ازغدی درباره حوزه های علمیه و نهاد مرجعیت، با فاصله نه چندان زیادی، مجددا شاهد بحث انگیزشدن رابطه میان حوزه و نظام سیاسی هستیم.فهم دقیق این رخداد منوط به درک آن به مثابه مکانی برای پدیدار شدن جریانی تاریخی است که با ورود تجدد به ایران و شکل گیری دولت مدرن ظهور یافت.
🔹2- دولت مدرن نهادی انحصارگر است که خواهان انحصار «وضع قوانین و مقررات »، « قضاوت»، « کاربرد زور»، « نشرپول»، « نمایندگی ملت » و ... است. (دورماگن،ص 49) در روند تاسیس و بسط این انحصار بر اجتماع، ناچارا" کانون های قدرت محلی و مستقل از خود را حذف یا در پیکره¬اش جذب خواهند نمود، تا پیکره¬ای واحد با مرکزیت نهاد دولت پدیدار گردد. به تعبیر ملکم در رساله تنظیمات، جامعه مدرن مجموعه ای از کارخانه هاست که کارخانه دولت در مرکز آن قرار دارد و سایر کارخانه ها به آن متصل هستند.( حجت الله اصیل، ص 29)
🔹3- از دوره قاجار روند تدریجی حذف کانون های قدرت سنتی آغاز شد؛ در دوره پهلوی شاهد از بین رفتن ساختارهای ایلی و نظام ارباب – رعیتی هستیم. در این دوره منازعه میان دولت و نهاد مرجعیت به مثابه نهاد قدمایی، با غلبه نهاد مرجعیت بر نهاد دولت مدرن همراه گردید. اما، این پیروزی چندان دیری نپائید و پس از برهه ای کوتاه سرشت متعارض دولت مدرن و ادراکات سنتی از نظم در عصر جمهوری اسلامی مجددا" پدیدار شد؛ این¬بار، سخنگویان و حاملان غایات دولت جدید خود برآمده از حوزه بودند.
🔹4- همان گونه که سایر نهادهای شبه دینی همانند تصوف نمی توانند، قدرت نهادی مستقل از دولت خود را استمرار بخشند و منازعه های اخیر در حول این جریان ها نیز حاکی از همین مساله است، نهاد مرجعیت نیز نمی تواند پیکره فربه و پیچیده خود را که برآمده از پیوند دانش، اعتبار مذهبی و قدرت اجتماعی است، بطور کامل حفظ نماید.زیرا که چنین پیکره ای عملا" به خلق نوعی شبه دولت در برابر دولت مستقر کمک می کند و به دوگانگی در نظم اجتماعی می انجامد.آنچه از روندهای تاریخی قابل فهم است، می توان پیش بینی کرد که این نهاد ناچار است با فروکاستن از پیکره فربه خود، به نهادی با پایگاه دانشی در چارچوب حوزه های علمیه تبدیل شود و حضور اجتماعی و سیاسی خود را تابع قواعد شهروندی؛ و وظایف و تکالیف برآمده از این مفهوم نماید.
🔹5- برای عینیت بخشی به این تحلیل و نمایش سرشت تاریخی منازعه میان دولت مدرن و اقتدار مذهبی، بخشی از نامه سپهسالار صدراعظم عصر ناصری به میرزا یوسف خان مستشاروالدوله را در اینجا نقل می کنم که نمایش دهنده روح فرآیند تاریخی می باشد که این تحلیل برآن استوار است. سپهسالار درباره رابطه فقها و حکومت می نویسد: « ایشان را باید در کمال احترام و اکرام نگاه داشت، و جمیع اموراتی که تعلق به آنها دارد از قبیل نماز جماعت و موعظه، به قدری که ضرر به جهت دولت وارد نیاورد، و اجرای صیغه عقد و طلاق و حل مسائل شرعیه و مایتعلق بها را به ایشان واگذار نمود، به قدر ذره ای در امورات حکومتی آنها را مداخله نداد، و مشارالیهم را ابدا" واسطه فیمابین دولت و ملت مقرر نکرد. والا وسیله بی انتظامی ها می شود.چنانچه شده است.» ( محمد مددپور، 1372: 292)
🔹6- منابع:
1. ژان-ایو دورماگن، دانیل موشار، مبانی جامعه شناسی سیاسی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، نشرآگه.1394 ( چاپ دوم)
2. محمد مددپور، سیرتفکر معاصر( کتاب دوم)، تهران، انتشارات تربیت، 1372.
3. رساله های میرزا ملکم خان ناظم الدوله، گردآورند حجت الله اصیل، نشر نی.
@kazemizamharir
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- پس از حواشی سخنان آقای رحیم پور ازغدی درباره حوزه های علمیه و نهاد مرجعیت، با فاصله نه چندان زیادی، مجددا شاهد بحث انگیزشدن رابطه میان حوزه و نظام سیاسی هستیم.فهم دقیق این رخداد منوط به درک آن به مثابه مکانی برای پدیدار شدن جریانی تاریخی است که با ورود تجدد به ایران و شکل گیری دولت مدرن ظهور یافت.
🔹2- دولت مدرن نهادی انحصارگر است که خواهان انحصار «وضع قوانین و مقررات »، « قضاوت»، « کاربرد زور»، « نشرپول»، « نمایندگی ملت » و ... است. (دورماگن،ص 49) در روند تاسیس و بسط این انحصار بر اجتماع، ناچارا" کانون های قدرت محلی و مستقل از خود را حذف یا در پیکره¬اش جذب خواهند نمود، تا پیکره¬ای واحد با مرکزیت نهاد دولت پدیدار گردد. به تعبیر ملکم در رساله تنظیمات، جامعه مدرن مجموعه ای از کارخانه هاست که کارخانه دولت در مرکز آن قرار دارد و سایر کارخانه ها به آن متصل هستند.( حجت الله اصیل، ص 29)
🔹3- از دوره قاجار روند تدریجی حذف کانون های قدرت سنتی آغاز شد؛ در دوره پهلوی شاهد از بین رفتن ساختارهای ایلی و نظام ارباب – رعیتی هستیم. در این دوره منازعه میان دولت و نهاد مرجعیت به مثابه نهاد قدمایی، با غلبه نهاد مرجعیت بر نهاد دولت مدرن همراه گردید. اما، این پیروزی چندان دیری نپائید و پس از برهه ای کوتاه سرشت متعارض دولت مدرن و ادراکات سنتی از نظم در عصر جمهوری اسلامی مجددا" پدیدار شد؛ این¬بار، سخنگویان و حاملان غایات دولت جدید خود برآمده از حوزه بودند.
🔹4- همان گونه که سایر نهادهای شبه دینی همانند تصوف نمی توانند، قدرت نهادی مستقل از دولت خود را استمرار بخشند و منازعه های اخیر در حول این جریان ها نیز حاکی از همین مساله است، نهاد مرجعیت نیز نمی تواند پیکره فربه و پیچیده خود را که برآمده از پیوند دانش، اعتبار مذهبی و قدرت اجتماعی است، بطور کامل حفظ نماید.زیرا که چنین پیکره ای عملا" به خلق نوعی شبه دولت در برابر دولت مستقر کمک می کند و به دوگانگی در نظم اجتماعی می انجامد.آنچه از روندهای تاریخی قابل فهم است، می توان پیش بینی کرد که این نهاد ناچار است با فروکاستن از پیکره فربه خود، به نهادی با پایگاه دانشی در چارچوب حوزه های علمیه تبدیل شود و حضور اجتماعی و سیاسی خود را تابع قواعد شهروندی؛ و وظایف و تکالیف برآمده از این مفهوم نماید.
🔹5- برای عینیت بخشی به این تحلیل و نمایش سرشت تاریخی منازعه میان دولت مدرن و اقتدار مذهبی، بخشی از نامه سپهسالار صدراعظم عصر ناصری به میرزا یوسف خان مستشاروالدوله را در اینجا نقل می کنم که نمایش دهنده روح فرآیند تاریخی می باشد که این تحلیل برآن استوار است. سپهسالار درباره رابطه فقها و حکومت می نویسد: « ایشان را باید در کمال احترام و اکرام نگاه داشت، و جمیع اموراتی که تعلق به آنها دارد از قبیل نماز جماعت و موعظه، به قدری که ضرر به جهت دولت وارد نیاورد، و اجرای صیغه عقد و طلاق و حل مسائل شرعیه و مایتعلق بها را به ایشان واگذار نمود، به قدر ذره ای در امورات حکومتی آنها را مداخله نداد، و مشارالیهم را ابدا" واسطه فیمابین دولت و ملت مقرر نکرد. والا وسیله بی انتظامی ها می شود.چنانچه شده است.» ( محمد مددپور، 1372: 292)
🔹6- منابع:
1. ژان-ایو دورماگن، دانیل موشار، مبانی جامعه شناسی سیاسی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، نشرآگه.1394 ( چاپ دوم)
2. محمد مددپور، سیرتفکر معاصر( کتاب دوم)، تهران، انتشارات تربیت، 1372.
3. رساله های میرزا ملکم خان ناظم الدوله، گردآورند حجت الله اصیل، نشر نی.
@kazemizamharir
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
🍁 همایش «پرسش از امر دینی در جهان حاضر»
👤 #مصطفی_ملکیان - ۲۸ مهرماه
🔅اصل مدعای ایشان (بیژن عبدالکریمی) درست است و من با روش خودم به آن میپردازم. مدعا این است که امر دینی امکان تحقق در روزگار ما ندارد و نمیتوان التزام نظری و عملی جدی به امر دینی داشت. من موافق این ادعا هستم و ادعای آقای عبدالکریمی نیز همین هست.
🔅بنده در باب دین ۴ مؤلفه مهم میبینم. اولین مؤلفه دینداری تعبد است. دیندار سخن کس و یا کسانی را که اولیای ادیاناند، مطلقا پذیرفته است. یهودی کسی است که سخن موسی(ع) را بیچون و چرا بپذیرد، از این رو گفته میشود امکان ندارد کسی را متدین به دینی نامید بدون اینکه او متعبد باشد و بیچون و چرا سخن بنیانگذاران دین را بپذیرد.
🔅انسان فرهیخته امروزی نمیتواند به سه جهت تعبد را بپذیرد؛ دلیل نخست این است که حجیت معرفتشناختی تجربه نبوی و دینی از لحاظ انسان امروز مسلم نیست. من وقتی تعبد میورزیدم که وحی و تجربه دینی را منبع شناخت تلقی میکردم، امروزه با فرهیختگی انسان امروزی وحی علاوه بر شش منبع شناخت، منبع نیست. دلیل دوم این است که تحقیقات تاریخی، وثاقت تاریخی متون دینی را زیرسؤال برده است، این کار توسط اسپینوزا آغاز شده است. با اعمال این روش به هر متن دینی ما همین نتیجه را خواهیم یافت. دلیل سوم تضعیف تعبد این است که دینداران باور دارند که عقایدی که امروز توسط علما القاشده همان عقاید بنیانگذاران ادیان است، اما میبینیم که عقاید امروز محصول یک انباشت تاریخی است. در کنش و واکنشها و تجربه تاریخی پیروان یک دین است که عقاید شکل گرفته و آنها لزوما عقاید بنیانگذاران ادیان نیست.
🔅مؤلفه دوم دینداری داشتن یک سری باورهای خاص در خصوص فیزیک، تاریخ، متافیزیک است اما پیشرفت فلسفه، علوم تجربی و علوم تجربی انسانی نشان میدهد بسیاری از باورهای دینی قابل التزام نیست. تصور قبلی ما این بود که ما علم حضوری به درون خود داریم، امروز میفهمیم ما اندکی از آنچه را که «باور داریم، انجام میدهیم و احساس میکنیم» وقوف داریم و ساحتی ناخودآگاه ما را پیش میبرد. تصور دینی این بود که همه مخلوقات برای انسان خلق شده است اما آیا لازم بود که برای انسان ۱۵۰۰ کهکشان ساخته شود؟ تصور دینی از انسان امروز دشوار است.
🔅مؤلفه سوم دینداری مناسک و شعائر دینی است. اخلاق دینی محل بحث من نیست برای مثال نماز، عشای ربانی و ... مدنظر من است. آیا فکر کردهاید چرا مناسک وجود دارد؟ مراد اخلاق نیست زیرا ما میدانیم که اگر اخلاق نداشته باشیم چه میشود. اگر مردم شعائر نداشته باشند چه خواهد بود؟ کارکرد این بخش چیست؟ مناسک و شعائر آمدهاند تو را از دیگران متمایز کنند. اگر بگویند هر مسلمانی به هر سو بخواهد بایستد و نماز بخواند، مسلمانان دیگر از بقیه متمایز نخواهند بود. مناسک آمدهاند بگویند شما خودیها مرز خود را از ناخودیها جدا کنید. از این رو هدف مناسک ایجاد هویت جمعی است. همه مناسک و شعائر دینی به این جهت درست شدهاند.
🔅یک نوع احساس عضویت و تعلق گروهی مؤلفه چهارم دینداری است. یک یهودی نافرهیخته در جدال یک یهودی با غیریهودی به این نگاه نمیکند که حق با کیست و در طرف یهودی میایستد. اسلام البته چنین رویکردی را نقد میکند اما متأسفانه در جهان امروز چنین احساس عضویت و تعلق گروهی در دینداران دیده میشود. جهان امروز ما پیرو اخلاق جهانی است که میگوید در هر نزاعی اول باید دید حق با کیست و که ظالم است.
🔅چهار مؤلفه یاد شده امروز توسط اخلاق، تاریخ، معرفتشناسی و حقوق بشر تضعیف شده است و انسان امروز نمیتواند به گزارههای دینی ملتزم باشد اما معنای این نیست که باید ماتریالیست یا فیزیکالیست باشد، امر دایر بین التزام بین ادیان کلاسیک و ماتریالیسم نیست. راه سوم این است که ما معنویت بنیانگذاران ادیان را کشف و در پی آن باشیم. بنیانگذاران ادیان در پی ایجاد معنویت بودند که در تاریخ این آفات را یافت. من به جد معتقدم آینده ما یا نابودی است و یا در گروی عقلانیت و معنویت. فیزیکالیسم و ماتریالیسم جای حیات را برای بشر تنگ میکنند. معنویت نجاتبخش، معنویت عقلانی است.
🌾 @Sedanet | @Mostafamalekian
🖼 t.me/sedanet1/106
👤 #مصطفی_ملکیان - ۲۸ مهرماه
🔅اصل مدعای ایشان (بیژن عبدالکریمی) درست است و من با روش خودم به آن میپردازم. مدعا این است که امر دینی امکان تحقق در روزگار ما ندارد و نمیتوان التزام نظری و عملی جدی به امر دینی داشت. من موافق این ادعا هستم و ادعای آقای عبدالکریمی نیز همین هست.
🔅بنده در باب دین ۴ مؤلفه مهم میبینم. اولین مؤلفه دینداری تعبد است. دیندار سخن کس و یا کسانی را که اولیای ادیاناند، مطلقا پذیرفته است. یهودی کسی است که سخن موسی(ع) را بیچون و چرا بپذیرد، از این رو گفته میشود امکان ندارد کسی را متدین به دینی نامید بدون اینکه او متعبد باشد و بیچون و چرا سخن بنیانگذاران دین را بپذیرد.
🔅انسان فرهیخته امروزی نمیتواند به سه جهت تعبد را بپذیرد؛ دلیل نخست این است که حجیت معرفتشناختی تجربه نبوی و دینی از لحاظ انسان امروز مسلم نیست. من وقتی تعبد میورزیدم که وحی و تجربه دینی را منبع شناخت تلقی میکردم، امروزه با فرهیختگی انسان امروزی وحی علاوه بر شش منبع شناخت، منبع نیست. دلیل دوم این است که تحقیقات تاریخی، وثاقت تاریخی متون دینی را زیرسؤال برده است، این کار توسط اسپینوزا آغاز شده است. با اعمال این روش به هر متن دینی ما همین نتیجه را خواهیم یافت. دلیل سوم تضعیف تعبد این است که دینداران باور دارند که عقایدی که امروز توسط علما القاشده همان عقاید بنیانگذاران ادیان است، اما میبینیم که عقاید امروز محصول یک انباشت تاریخی است. در کنش و واکنشها و تجربه تاریخی پیروان یک دین است که عقاید شکل گرفته و آنها لزوما عقاید بنیانگذاران ادیان نیست.
🔅مؤلفه دوم دینداری داشتن یک سری باورهای خاص در خصوص فیزیک، تاریخ، متافیزیک است اما پیشرفت فلسفه، علوم تجربی و علوم تجربی انسانی نشان میدهد بسیاری از باورهای دینی قابل التزام نیست. تصور قبلی ما این بود که ما علم حضوری به درون خود داریم، امروز میفهمیم ما اندکی از آنچه را که «باور داریم، انجام میدهیم و احساس میکنیم» وقوف داریم و ساحتی ناخودآگاه ما را پیش میبرد. تصور دینی این بود که همه مخلوقات برای انسان خلق شده است اما آیا لازم بود که برای انسان ۱۵۰۰ کهکشان ساخته شود؟ تصور دینی از انسان امروز دشوار است.
🔅مؤلفه سوم دینداری مناسک و شعائر دینی است. اخلاق دینی محل بحث من نیست برای مثال نماز، عشای ربانی و ... مدنظر من است. آیا فکر کردهاید چرا مناسک وجود دارد؟ مراد اخلاق نیست زیرا ما میدانیم که اگر اخلاق نداشته باشیم چه میشود. اگر مردم شعائر نداشته باشند چه خواهد بود؟ کارکرد این بخش چیست؟ مناسک و شعائر آمدهاند تو را از دیگران متمایز کنند. اگر بگویند هر مسلمانی به هر سو بخواهد بایستد و نماز بخواند، مسلمانان دیگر از بقیه متمایز نخواهند بود. مناسک آمدهاند بگویند شما خودیها مرز خود را از ناخودیها جدا کنید. از این رو هدف مناسک ایجاد هویت جمعی است. همه مناسک و شعائر دینی به این جهت درست شدهاند.
🔅یک نوع احساس عضویت و تعلق گروهی مؤلفه چهارم دینداری است. یک یهودی نافرهیخته در جدال یک یهودی با غیریهودی به این نگاه نمیکند که حق با کیست و در طرف یهودی میایستد. اسلام البته چنین رویکردی را نقد میکند اما متأسفانه در جهان امروز چنین احساس عضویت و تعلق گروهی در دینداران دیده میشود. جهان امروز ما پیرو اخلاق جهانی است که میگوید در هر نزاعی اول باید دید حق با کیست و که ظالم است.
🔅چهار مؤلفه یاد شده امروز توسط اخلاق، تاریخ، معرفتشناسی و حقوق بشر تضعیف شده است و انسان امروز نمیتواند به گزارههای دینی ملتزم باشد اما معنای این نیست که باید ماتریالیست یا فیزیکالیست باشد، امر دایر بین التزام بین ادیان کلاسیک و ماتریالیسم نیست. راه سوم این است که ما معنویت بنیانگذاران ادیان را کشف و در پی آن باشیم. بنیانگذاران ادیان در پی ایجاد معنویت بودند که در تاریخ این آفات را یافت. من به جد معتقدم آینده ما یا نابودی است و یا در گروی عقلانیت و معنویت. فیزیکالیسم و ماتریالیسم جای حیات را برای بشر تنگ میکنند. معنویت نجاتبخش، معنویت عقلانی است.
🌾 @Sedanet | @Mostafamalekian
🖼 t.me/sedanet1/106
Telegram
بایگانی صدانت
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
🍁 درباره امکان تحقق امر دینی در روزگار ما: به بهانه بررسی دیدگاه های بیژن عبدالکریمی
✍️ مهدی کاظمی زمهریر
🔅1. به گمانم سخنان مصطفی ملکیان در نشست بررسی دیدگاه های دینی بیژن عبدالکریمی پیچیدگی و سختی باور به امردینی را در دوره معاصر نشان می دهد. اما با این وجود، گزاره مورد ادعای بیژن عبدالکریمی یعنی « امر دینی امکان تحقق در روزگار ما ندارد و نمیتوان التزام نظری و عملی جدی به امر دینی داشت » چندان قابلیت تحقیق پذیری ندارد.
🔅2. با این گزاره می توان به دو گونه برخورد کرد:
الف) به مثابه یافته ای پژوهشی که حاصل مطالعه در باورهای بخش هایی از مردمان است. قاعدتا" این گزاره درست خواهد بود که جمع کثیری از افراد در ایران و یا سایر نقاط عالم، با روایت دینی از زندگی دچار ستیزش و واگرایی شده اند، و معقولیت و معناداری گزاره ها و حیات دینی برای ایشان دیگر از دست رفته است. در حالی که ، هنوز بخش های مهم دیگری از ساکنان این کره خاکی باورهای دینی را معنادار می یابند و به آن ملتزم هستند.از این رو، این حکم در عین بیان بخشی از واقعیت جهان امروز، نمی تواند از شمولیت کافی برخوردار باشد، که به صدور حکم جزمی بالا بیانجامد.
ب) به مثابه تجربه ای شخصی از دینداری؛ تجربه ای که نشان می دهد تلاش برای تجربه جهان قدسی و پیوند با آن تلاشی ناممکن است. از این منظر، گزاره بیژن عبدالکریمی قابلیت تحقیق پذیری ندارد؛ این گزاره، تنها نشانه عدم موفقیت صادر کننده حکم در تجربه پدیده ای است که تعداد از افراد نیز مدعی داشتن آن هستند و زندگی خود را برمبنای آن سامان می دهند.چنین گزاره ای تنها می تواند گزاره¬ای شخصیه باشد که توان تبدیل شدن به گزاره¬ای کلی را ندارد.
🔅3. سخن گفتن درمورد امر دینی و جهان قدسی بسیار سخت است. سختی این سخنوری بدین خاطر است که برخلاف سایر حوزه ها صدور احکام جزمی در مورد آن بدون داشتن تجربه¬ای شخصی از آن ممکن نیست؛ و حتی زمانی که از فقدان آن سخن می گوییم، مجددا در حال بازگویی ناکامی خود از تجربه ای هستیم که در طول تاریخ و حال حاضر، عده ای مدعی داشتن آن هستند. بنابراین، چنین احکامی سلبا" و ایجابا" امکان چندانی برای شمولیت یابی ندارند.
🔅4. اما، راهکار پیشنهادی استاد ملکیان نیز خود دچار دور است. اگر بحران کنونی در عالم، بحران در نگرش دینی به هستی است و زوال این نگرش باعث بی معنا شدن بخش مهمی از مناسک و روایت های دینی شده است، در این صورت، دعوت به معنویت به مثابه راهکاری برای احیای تجربه دینی چندان معقول نیست. زیرا که آنچه اساسا زیر سوال رفته، باور به وجود جهان قدسی و الزامات پسینی آن است. در این صورت، چنین معنویتی که بر بنیادی شناختی از عالم به مثابه پدیده ای قدسی استوار نیست، چیزی بیش از نوعی فعل و انفعال روانشناختی نیست.
🔅5. به گمانم، جهان پدیداری حیرت انگیز است. با وجود رشد علوم و افزایش شناخت ما نسبت به آن نه تنها از پیچیدگی آن کاسته نشده است، بلکه شاهد افزایش حیرت بشر نسبت به سرشت جهان هستیم. هرمیزان که در زیبایی ها، بی کرانگی و لایه های مختلف آن از منظر های مختلف از جمله دانش فیزیک نظر می کنیم، ذهن کمتر جرات صدور حکم جزمی در مورد خاستگاه هستی را می یابد؛ این جهان حیرت انگیز خالق سوال های بیشمار در پیش روی ماست. همان گونه که می توان سوال کرد، اگر خدا این جهان را برای انسان خلق کرده، چه نیازی به پدیدآوردن 1500 کهکشان داشت، همینظور می توان پرسید که اگر ما پدیداری برآمده از طبیعت – بی هیچ اصل و بنیادی – هستیم، چرا طبیعت این هنر را در گوشه های دیگری از این عالم از خود بروز نداده است؟
🌾 @Sedanet
✍️ مهدی کاظمی زمهریر
🔅1. به گمانم سخنان مصطفی ملکیان در نشست بررسی دیدگاه های دینی بیژن عبدالکریمی پیچیدگی و سختی باور به امردینی را در دوره معاصر نشان می دهد. اما با این وجود، گزاره مورد ادعای بیژن عبدالکریمی یعنی « امر دینی امکان تحقق در روزگار ما ندارد و نمیتوان التزام نظری و عملی جدی به امر دینی داشت » چندان قابلیت تحقیق پذیری ندارد.
🔅2. با این گزاره می توان به دو گونه برخورد کرد:
الف) به مثابه یافته ای پژوهشی که حاصل مطالعه در باورهای بخش هایی از مردمان است. قاعدتا" این گزاره درست خواهد بود که جمع کثیری از افراد در ایران و یا سایر نقاط عالم، با روایت دینی از زندگی دچار ستیزش و واگرایی شده اند، و معقولیت و معناداری گزاره ها و حیات دینی برای ایشان دیگر از دست رفته است. در حالی که ، هنوز بخش های مهم دیگری از ساکنان این کره خاکی باورهای دینی را معنادار می یابند و به آن ملتزم هستند.از این رو، این حکم در عین بیان بخشی از واقعیت جهان امروز، نمی تواند از شمولیت کافی برخوردار باشد، که به صدور حکم جزمی بالا بیانجامد.
ب) به مثابه تجربه ای شخصی از دینداری؛ تجربه ای که نشان می دهد تلاش برای تجربه جهان قدسی و پیوند با آن تلاشی ناممکن است. از این منظر، گزاره بیژن عبدالکریمی قابلیت تحقیق پذیری ندارد؛ این گزاره، تنها نشانه عدم موفقیت صادر کننده حکم در تجربه پدیده ای است که تعداد از افراد نیز مدعی داشتن آن هستند و زندگی خود را برمبنای آن سامان می دهند.چنین گزاره ای تنها می تواند گزاره¬ای شخصیه باشد که توان تبدیل شدن به گزاره¬ای کلی را ندارد.
🔅3. سخن گفتن درمورد امر دینی و جهان قدسی بسیار سخت است. سختی این سخنوری بدین خاطر است که برخلاف سایر حوزه ها صدور احکام جزمی در مورد آن بدون داشتن تجربه¬ای شخصی از آن ممکن نیست؛ و حتی زمانی که از فقدان آن سخن می گوییم، مجددا در حال بازگویی ناکامی خود از تجربه ای هستیم که در طول تاریخ و حال حاضر، عده ای مدعی داشتن آن هستند. بنابراین، چنین احکامی سلبا" و ایجابا" امکان چندانی برای شمولیت یابی ندارند.
🔅4. اما، راهکار پیشنهادی استاد ملکیان نیز خود دچار دور است. اگر بحران کنونی در عالم، بحران در نگرش دینی به هستی است و زوال این نگرش باعث بی معنا شدن بخش مهمی از مناسک و روایت های دینی شده است، در این صورت، دعوت به معنویت به مثابه راهکاری برای احیای تجربه دینی چندان معقول نیست. زیرا که آنچه اساسا زیر سوال رفته، باور به وجود جهان قدسی و الزامات پسینی آن است. در این صورت، چنین معنویتی که بر بنیادی شناختی از عالم به مثابه پدیده ای قدسی استوار نیست، چیزی بیش از نوعی فعل و انفعال روانشناختی نیست.
🔅5. به گمانم، جهان پدیداری حیرت انگیز است. با وجود رشد علوم و افزایش شناخت ما نسبت به آن نه تنها از پیچیدگی آن کاسته نشده است، بلکه شاهد افزایش حیرت بشر نسبت به سرشت جهان هستیم. هرمیزان که در زیبایی ها، بی کرانگی و لایه های مختلف آن از منظر های مختلف از جمله دانش فیزیک نظر می کنیم، ذهن کمتر جرات صدور حکم جزمی در مورد خاستگاه هستی را می یابد؛ این جهان حیرت انگیز خالق سوال های بیشمار در پیش روی ماست. همان گونه که می توان سوال کرد، اگر خدا این جهان را برای انسان خلق کرده، چه نیازی به پدیدآوردن 1500 کهکشان داشت، همینظور می توان پرسید که اگر ما پدیداری برآمده از طبیعت – بی هیچ اصل و بنیادی – هستیم، چرا طبیعت این هنر را در گوشه های دیگری از این عالم از خود بروز نداده است؟
🌾 @Sedanet
✔️میرزا محمد خان سینکی و عادات ایرانیان
🔹حکومت ایران نه به قانون اسلام شبیه است، نه به قاعده ملل و دول دیگر. باید بگوییم حکومتی است مرکب از عادات ترک و فرس و تاتار و مغول و افغان و روم، مخلوط و درهم. در یک عالمی است علی حده با هرج و مرج زیاد که در هر چند قرنی یکی از ملوک طوایف مذکوره به ایران غلبه کرده اند، از هر طایقه ای عادت مکروهه و مذمومه در ایران باقی مانده و در این عهد همه آن عادات کاملا" جاری می شود.
🔸منبع: رساله کشف الغرایب فی امور العجایب ، به نقل از کتاب سیر تفکر معاصر، کتاب اول، محمد مددپور، ص 168.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔹حکومت ایران نه به قانون اسلام شبیه است، نه به قاعده ملل و دول دیگر. باید بگوییم حکومتی است مرکب از عادات ترک و فرس و تاتار و مغول و افغان و روم، مخلوط و درهم. در یک عالمی است علی حده با هرج و مرج زیاد که در هر چند قرنی یکی از ملوک طوایف مذکوره به ایران غلبه کرده اند، از هر طایقه ای عادت مکروهه و مذمومه در ایران باقی مانده و در این عهد همه آن عادات کاملا" جاری می شود.
🔸منبع: رساله کشف الغرایب فی امور العجایب ، به نقل از کتاب سیر تفکر معاصر، کتاب اول، محمد مددپور، ص 168.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
Forwarded from اتچ بات
✔️ سیاست های توسعه و تکامل در عصرانقلاب
مهدی کاظمی زمهریر
🔹 1- سند زیر نمایش دهنده آمال و آرزوهای اول انقلاب است؛ترکیبی از ادبیات ایدئولوژیک و برنامه عملی برای توسعه. خواندن آن می تواند شکاف موجود میان خواسته ها و آنچه تحقق یافته است را به خوبی نمایش دهد.
🔹 2- مقایسه مقدمات این سند با سند تازه انتشار یافته ایران 1444 نیز می تواند استمرارها و گسست های موجود میان آنها را به خوبی نشان دهد.
🔸 مشخصات سند:
📇سیاست های توسعه ای و تکاملی جمهوری اسلامی ایران
📇تهیه شده در دفتر طرحهای انقلابی نخست وزیری سال ۱۳۵۸
📑۲۵۶ صفحه
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🆔 @Archpoldeb
http://www.asriran.com/fa/news/635915/%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-50-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%B2%D9%88-7-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D8%B1-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF
مهدی کاظمی زمهریر
🔹 1- سند زیر نمایش دهنده آمال و آرزوهای اول انقلاب است؛ترکیبی از ادبیات ایدئولوژیک و برنامه عملی برای توسعه. خواندن آن می تواند شکاف موجود میان خواسته ها و آنچه تحقق یافته است را به خوبی نمایش دهد.
🔹 2- مقایسه مقدمات این سند با سند تازه انتشار یافته ایران 1444 نیز می تواند استمرارها و گسست های موجود میان آنها را به خوبی نشان دهد.
🔸 مشخصات سند:
📇سیاست های توسعه ای و تکاملی جمهوری اسلامی ایران
📇تهیه شده در دفتر طرحهای انقلابی نخست وزیری سال ۱۳۵۸
📑۲۵۶ صفحه
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🆔 @Archpoldeb
http://www.asriran.com/fa/news/635915/%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-50-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%B2%D9%88-7-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D8%B1-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF
Telegram
attach 📎
✔️ نکاتی درباره پروژه فکری دکتر سید جواد طباطبایی
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- یکی از سوال هایی که ذهن مرا از گذشته به خود مشغول کرده است این است که : « آیا بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی فعلی در جامعه ایران ضرورتا" با درک عمیق ما از گذشته تاریخی در پیوند است؟». در سال های اخیر تحت تاثیر پروژه فکری دکتر سید جواد طباطبایی شاهد تمرکز پژوهشگران بر مطالعه جریان ها و اندیشه های سیاسی در ایران قدیم هستیم. اگرچه، این حرکت در نوع خود به درک عمیق¬تر ما از گذشته کمک می کند، ولی ضرورتا" به معنای تاثیر آن در بهبود شرایط جاری نیست.به گمانم فهم نسبت قدیم و جدید زمانی به بهبود اوضاع کنونی ما می انجامد که گذشته را به عنوان پدیداری زنده و جاگرفته در افق ذهنیت جاری خود مورد مطالعه قرار دهیم. از این منظر، گذشته نه گذشته دیرین، بلکه چیزی است که امروز بخشی از وجود ماست و خود را به مثابه امر قدیم در مقابل نظم متجددانه بروز می دهد.
🔹2- با این نگرش، تمرکز بر فهم زبان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران معاصر، و نقادی آن از منظر تداخل امر جدید و قدیم، ظرفیت بیشتری برای اثرگذاری بر حیات سیاسی و اجتماعی ما دارد. این در حالی است که تاکید بر فهم جریان های فکری گذشته به مثابه مقدمه¬ای برای فهم دوره معاصر باعث شده است که از اهمیت مطالعات دوره معاصر کاسته شود؛ بلکه حتی به تقویت نوعی سنت گرایی و ایران گرایی ایدئولوژیک به بهانه ضرورت ابتناء حال بر گذشته انجامیده است.
🔹3- لذا، احساس می شود، پس از یک دوره نسبتا" طولانی اثر گذاری پروژه فکری دکتر طباطبایی می بایست حداقل سه جمع بندی مهم از آن صورت گیرد: 1) آیا در پس همه جدال های نظری در حواشی آثار وی ، آیا ما شاهد تعمیق ادراک جمعی ایرانیان از حیات امروزین خود در پرتو این پروژه فکری هستیم، که بدون این پروژه فکری قابل دسترس نبود؟ حدود این تاثیر چه میزان بوده است؟ 2) چه میزان امکان بسط دستاوردهای نظری این پروژه فکری برای فهم دوران متاخرتر وجود دارد؟ 3) چگونه می توان ضمن حفظ دستاوردهای این پروژه، نگاه ها را از گذشته، به ایران معاصر متوجه کرد، و پژوهشگران را به فهم عمیق تر وضع جاری به جای دلبستن به مطالعات گذشته نگرانه ترغیب نمود؟
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- یکی از سوال هایی که ذهن مرا از گذشته به خود مشغول کرده است این است که : « آیا بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی فعلی در جامعه ایران ضرورتا" با درک عمیق ما از گذشته تاریخی در پیوند است؟». در سال های اخیر تحت تاثیر پروژه فکری دکتر سید جواد طباطبایی شاهد تمرکز پژوهشگران بر مطالعه جریان ها و اندیشه های سیاسی در ایران قدیم هستیم. اگرچه، این حرکت در نوع خود به درک عمیق¬تر ما از گذشته کمک می کند، ولی ضرورتا" به معنای تاثیر آن در بهبود شرایط جاری نیست.به گمانم فهم نسبت قدیم و جدید زمانی به بهبود اوضاع کنونی ما می انجامد که گذشته را به عنوان پدیداری زنده و جاگرفته در افق ذهنیت جاری خود مورد مطالعه قرار دهیم. از این منظر، گذشته نه گذشته دیرین، بلکه چیزی است که امروز بخشی از وجود ماست و خود را به مثابه امر قدیم در مقابل نظم متجددانه بروز می دهد.
🔹2- با این نگرش، تمرکز بر فهم زبان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران معاصر، و نقادی آن از منظر تداخل امر جدید و قدیم، ظرفیت بیشتری برای اثرگذاری بر حیات سیاسی و اجتماعی ما دارد. این در حالی است که تاکید بر فهم جریان های فکری گذشته به مثابه مقدمه¬ای برای فهم دوره معاصر باعث شده است که از اهمیت مطالعات دوره معاصر کاسته شود؛ بلکه حتی به تقویت نوعی سنت گرایی و ایران گرایی ایدئولوژیک به بهانه ضرورت ابتناء حال بر گذشته انجامیده است.
🔹3- لذا، احساس می شود، پس از یک دوره نسبتا" طولانی اثر گذاری پروژه فکری دکتر طباطبایی می بایست حداقل سه جمع بندی مهم از آن صورت گیرد: 1) آیا در پس همه جدال های نظری در حواشی آثار وی ، آیا ما شاهد تعمیق ادراک جمعی ایرانیان از حیات امروزین خود در پرتو این پروژه فکری هستیم، که بدون این پروژه فکری قابل دسترس نبود؟ حدود این تاثیر چه میزان بوده است؟ 2) چه میزان امکان بسط دستاوردهای نظری این پروژه فکری برای فهم دوران متاخرتر وجود دارد؟ 3) چگونه می توان ضمن حفظ دستاوردهای این پروژه، نگاه ها را از گذشته، به ایران معاصر متوجه کرد، و پژوهشگران را به فهم عمیق تر وضع جاری به جای دلبستن به مطالعات گذشته نگرانه ترغیب نمود؟
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
Mahdi Kazemi | مهدی کاظمی زمهریر pinned «✔️ منازعه های طبقاتی و سیاست خارجی ایران 🔸مهدی کاظمی زمهریر 🔹در سال های بعد از انقلاب شاهد غلبه نگرش های ستیزه جویانه علیه غرب (آمریکا و اروپا) در سیاست خارجی ایران هستیم. برآورد عقلانی و محاسبه گرایانه از این ستیزش حاکی از سرشت ناسودمند آن برای ایران…»
Forwarded from javad kashi (Javad Kashi)
دور باطل یک زندگی بی حاصل
**************
اگر دزدی شب هنگام از دیوار خانهای بالا رفت، یا جنایتی مرتکب شد، حتماً باید دستگیر و مجازات شود. این منطق عرصه خصوصی زندگی است. پیچیدگی چندانی ندارد. در میان مردان سیاست هم اگر کسی مرتکب دزدی یا جنایت شد، مصونیت ندارد، باید دستگیر و مجازات شود.
اما زندگی سیاسی به ندرت به همین سادگی است. اگر افراد متکثری دست به دزدی و جنایت زدند، احتمالاً یک باند فاسد بر مردم حاکمند، پس باید دست به کار شد. قدرت را از دست یک باند فاسد درآورد و به دست صالحترها سپرد. اما از کجا میتوان اطمینان حاصل کرد که سقوط یک باند فاسد، مشکل را حل میکند؟ شاید یک باند دزد و جنایتکار در انتظارند تا جانشین باند فعلی شوند. آن وقت ممکن است ما ابزار انتقال قدرت از دست یک باند به یک باند دیگر باشیم. ممکن است به حسب تجربه به این نتیجه رسیده باشیم که هر گروهی که در آن مناصب مینشیند همان کاری را میکند که قبلیها کردهاند. آنگاه احتمالاً به جای ساقط کردن یکی و به قدرت رسانیدن دیگری، باید روال امور را چنان ساماندهی کنیم که کسی امکان سرقت و جنایت پیدا نکند. افراد را جا به جا نکنیم، روال امور را چنان سامان دهیم که فرصت این کارها وجود نداشته باشد.
اما گاه خوب که نگاه میکنیم میبینیم، ماجرا خیلی پیچیدهتر است. ممکن است متوجه شویم فقط یک گروه یا باند نیستند که دزدی و جنایت میکنند. اصولاً اغلب مردم، هر کجا که هستند به یکدیگر تعرض میکنند. مثلا فقط مدیران ارشد نیستند که خطا میکنند، کارمند جزء یک اداره نیز مشغول است. کاسب محله نیز کم ندارد. صاحب خانه نیز با مستاجرش همان میکند که کارمندان میکنند. معلم سر کلاس، کار خود را درست انجام نمیدهد، استاد دانشگاه مقاله سرقت میکند و به نام خود منتشر میکند، دانشجو پایان نامهاش را از مغازههای میدان انقلاب خریداری میکند. گدایان کلاه برداران بزرگاند، میوه و گوشت و لبنیاتی که میخرید، درست نمیدانید چه خریدهاید و.... در تفسیر این وضعیت چند سناریو وجود دارد:
اول: حاکمان فاسدند مردم هم فاسد شدهاند. پس راه چاره این است که حاکمان را جا به جا کنیم تا مساله حل شود. این راهی است که فعالان سیاسی پیشنهاد میکنند، آنها میخواهند به سرعت از هر چیزی فرصتی برای بسیج و فشار آوردن به حاکمیت استفاده کنند. حرفشان هم همیشه غلط نیست، گاهی ممکن است موفق شوند افرادی را به جای افرادی در مناصب بنشانند و مسائل کشور را تا حدودی حل کنند. اما تضمینی در کار نیست، شما هزینههای بزرگ میدهید و اغلب از چاله به چاه میافتید.
دوم: فساد همه جا گیر شده است، پس مساله منحصر به حاکمان نیست، باید مردم را یکی یکی اصلاح کرد و در دراز مدت در انتظار اصلاح امور ماند. این راهی است که اصحاب فرهنگ پیشنهاد میکنند. آنها عمل سیاسی را به حاشیه میرانند و معتقدند به جای این راههای غیر تضمین شده و کوتاه مدت، به کار بلند مدت اندیشید و آن اصلاح امور در عرصه فرهنگ و باورها و کردارهای مردم است. آنها هم کاملاً اشتباه نمیکنند، اما مساله به سرعت زوال امور بستگی دارد. ممکن است شتاب چندان باشد که پیش از نتیجه دادن کار فرهنگ دوست ما، کار همه یکسره شود.
سوم: فساد همه گیر شده است، و اتفاقاً این مساله یک مساله سیاسی است. اما مساله سیاسی را نباید به مساله حاکمان تقلیل داد. مساله سیاسی است به این معنا، که آنچه به ما در سطح ملی، فرم بخشیده، نادرست است. جیزها در جای خود نیستند و روال غلط امور، همه چیز را و همه کس را به فساد کشانیده است. در این تفسیر سوم، چشم شما نه به حاکمان است نه به تک تک مردم. چشم شما به الگویی است که به امور فرم بخشیده است.
من به این معنای سوم باور دارم.
منشاء فساد در فاهمه جمعی ماست. یکصد سال است فکر میکنیم کسانی که بر سر کارند، باید با کسان دیگری جا به جا شوند. اما غافلیم که مرتباً کسانی را با کسان دیگر، در یک فرم ثابت جا به جا میکنیم و با تعجب میبینیم که نشد و دوباره دست به کار جا به جایی تازه میشویم.
حکومت آنجا منعقد نمیشود که کسانی از صندلیهایی برمیخیزند و کسان دیگری به جای آنها تکیه میزنند. انعقاد حکومت آنجاست که هر کس خود را متولی حفظ امری میبیند که عمومی است. وقتی حریم عمومی محترم دانسته شد، آنجا حکومت فرم بایسته خود را پیدا کرده است. حریم عمومی یعنی هر قاعده و مال و دارایی که به عموم مردم و نسلهای بعدی تعلق دارد. به همین جهت، حکومت با مقوله قدسیت سروکار دارد و اساساً یک مفهوم به کلی عقلانی نیست. حریم عمومی حریم مقدس است. به این معنا که هر کس به سادگی جرات نزدیک شدن به آن را در خود نمییابد. آنجا حریمی است که با وجدانهای فردی و جمعی سروکار دارد.
**************
اگر دزدی شب هنگام از دیوار خانهای بالا رفت، یا جنایتی مرتکب شد، حتماً باید دستگیر و مجازات شود. این منطق عرصه خصوصی زندگی است. پیچیدگی چندانی ندارد. در میان مردان سیاست هم اگر کسی مرتکب دزدی یا جنایت شد، مصونیت ندارد، باید دستگیر و مجازات شود.
اما زندگی سیاسی به ندرت به همین سادگی است. اگر افراد متکثری دست به دزدی و جنایت زدند، احتمالاً یک باند فاسد بر مردم حاکمند، پس باید دست به کار شد. قدرت را از دست یک باند فاسد درآورد و به دست صالحترها سپرد. اما از کجا میتوان اطمینان حاصل کرد که سقوط یک باند فاسد، مشکل را حل میکند؟ شاید یک باند دزد و جنایتکار در انتظارند تا جانشین باند فعلی شوند. آن وقت ممکن است ما ابزار انتقال قدرت از دست یک باند به یک باند دیگر باشیم. ممکن است به حسب تجربه به این نتیجه رسیده باشیم که هر گروهی که در آن مناصب مینشیند همان کاری را میکند که قبلیها کردهاند. آنگاه احتمالاً به جای ساقط کردن یکی و به قدرت رسانیدن دیگری، باید روال امور را چنان ساماندهی کنیم که کسی امکان سرقت و جنایت پیدا نکند. افراد را جا به جا نکنیم، روال امور را چنان سامان دهیم که فرصت این کارها وجود نداشته باشد.
اما گاه خوب که نگاه میکنیم میبینیم، ماجرا خیلی پیچیدهتر است. ممکن است متوجه شویم فقط یک گروه یا باند نیستند که دزدی و جنایت میکنند. اصولاً اغلب مردم، هر کجا که هستند به یکدیگر تعرض میکنند. مثلا فقط مدیران ارشد نیستند که خطا میکنند، کارمند جزء یک اداره نیز مشغول است. کاسب محله نیز کم ندارد. صاحب خانه نیز با مستاجرش همان میکند که کارمندان میکنند. معلم سر کلاس، کار خود را درست انجام نمیدهد، استاد دانشگاه مقاله سرقت میکند و به نام خود منتشر میکند، دانشجو پایان نامهاش را از مغازههای میدان انقلاب خریداری میکند. گدایان کلاه برداران بزرگاند، میوه و گوشت و لبنیاتی که میخرید، درست نمیدانید چه خریدهاید و.... در تفسیر این وضعیت چند سناریو وجود دارد:
اول: حاکمان فاسدند مردم هم فاسد شدهاند. پس راه چاره این است که حاکمان را جا به جا کنیم تا مساله حل شود. این راهی است که فعالان سیاسی پیشنهاد میکنند، آنها میخواهند به سرعت از هر چیزی فرصتی برای بسیج و فشار آوردن به حاکمیت استفاده کنند. حرفشان هم همیشه غلط نیست، گاهی ممکن است موفق شوند افرادی را به جای افرادی در مناصب بنشانند و مسائل کشور را تا حدودی حل کنند. اما تضمینی در کار نیست، شما هزینههای بزرگ میدهید و اغلب از چاله به چاه میافتید.
دوم: فساد همه جا گیر شده است، پس مساله منحصر به حاکمان نیست، باید مردم را یکی یکی اصلاح کرد و در دراز مدت در انتظار اصلاح امور ماند. این راهی است که اصحاب فرهنگ پیشنهاد میکنند. آنها عمل سیاسی را به حاشیه میرانند و معتقدند به جای این راههای غیر تضمین شده و کوتاه مدت، به کار بلند مدت اندیشید و آن اصلاح امور در عرصه فرهنگ و باورها و کردارهای مردم است. آنها هم کاملاً اشتباه نمیکنند، اما مساله به سرعت زوال امور بستگی دارد. ممکن است شتاب چندان باشد که پیش از نتیجه دادن کار فرهنگ دوست ما، کار همه یکسره شود.
سوم: فساد همه گیر شده است، و اتفاقاً این مساله یک مساله سیاسی است. اما مساله سیاسی را نباید به مساله حاکمان تقلیل داد. مساله سیاسی است به این معنا، که آنچه به ما در سطح ملی، فرم بخشیده، نادرست است. جیزها در جای خود نیستند و روال غلط امور، همه چیز را و همه کس را به فساد کشانیده است. در این تفسیر سوم، چشم شما نه به حاکمان است نه به تک تک مردم. چشم شما به الگویی است که به امور فرم بخشیده است.
من به این معنای سوم باور دارم.
منشاء فساد در فاهمه جمعی ماست. یکصد سال است فکر میکنیم کسانی که بر سر کارند، باید با کسان دیگری جا به جا شوند. اما غافلیم که مرتباً کسانی را با کسان دیگر، در یک فرم ثابت جا به جا میکنیم و با تعجب میبینیم که نشد و دوباره دست به کار جا به جایی تازه میشویم.
حکومت آنجا منعقد نمیشود که کسانی از صندلیهایی برمیخیزند و کسان دیگری به جای آنها تکیه میزنند. انعقاد حکومت آنجاست که هر کس خود را متولی حفظ امری میبیند که عمومی است. وقتی حریم عمومی محترم دانسته شد، آنجا حکومت فرم بایسته خود را پیدا کرده است. حریم عمومی یعنی هر قاعده و مال و دارایی که به عموم مردم و نسلهای بعدی تعلق دارد. به همین جهت، حکومت با مقوله قدسیت سروکار دارد و اساساً یک مفهوم به کلی عقلانی نیست. حریم عمومی حریم مقدس است. به این معنا که هر کس به سادگی جرات نزدیک شدن به آن را در خود نمییابد. آنجا حریمی است که با وجدانهای فردی و جمعی سروکار دارد.
Forwarded from javad kashi (Javad Kashi)
فرمی که یکصد و اندی سال است تابع آن هستیم، هر چه هست، یک کاستی بزرگ دارد: هیچ گاه حریم عمومی تقدسی ندارد و میدان گشوده و بی صاحبی است که هر کس خواست میتواند به آن تعرض کند بدون آنکه وجدانش آزرده شود. رژیم پهلوی با الگوی ناسیونالیسم خود، هر روز تاج مقدسی بر سر نژاد ایرانی مینهاد و تبلیغ میکرد که هنر نزد ایرانیان است و بس. ما قرار بود به پیشینه خود افتخار کنیم و چشم بدوزیم به اعماق درخشان تاریخ. آنچه اساساً به آن بی توجه بودیم، عرصه حیات عمومی بود. چیزی که به تاریخ بی ارتباط بود به مناسبات زنده و فعال میان ما ربط داشت. جمهوری اسلامی به جای تاریخ، شریعت را جانشین کرد. معلوم است که ما اغلب مسلمانیم و حفظ حریم شریعت مهم است، اما این لزوماً ربطی به حریم عمومی ندارد. همان قدر که حریم عمومی تاریخ نیست، شریعت هم نیست. حتی اخلاق هم نیست. تاریخ و شریعت و اخلاق، اگر نقشی داشته باشند، ترغیب مردم به حفظ حریم عمومی است. اگر هم اسم این اخلاق باشد، اخلاق سیاسی است نه اخلاق عرصه خصوصی.
ما یکصد سال است در یک واحد ملی زندگی میکنیم و چیزی که اساساً به آن نمیاندیشیم مساله حریم عمومی است. همانقدر که حاکمان به آن بی اعتنا هستند، تک تک مردم نیز به آن اعتنایی ندارند. این عبارت ترجمان آن است که ما اصولاً درکی سیاسی از موجودیت عمومی خود نداریم و تا چنین نشود، مستمراً در دور باطل یک زندگی بی حاصلیم.
@javadkashi
ما یکصد سال است در یک واحد ملی زندگی میکنیم و چیزی که اساساً به آن نمیاندیشیم مساله حریم عمومی است. همانقدر که حاکمان به آن بی اعتنا هستند، تک تک مردم نیز به آن اعتنایی ندارند. این عبارت ترجمان آن است که ما اصولاً درکی سیاسی از موجودیت عمومی خود نداریم و تا چنین نشود، مستمراً در دور باطل یک زندگی بی حاصلیم.
@javadkashi
✔️ نگاه مالکانه به قدرت و بحران امر عمومی
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- دکتر کاشی عزیز در مقاله تلگرامی خود با عنوان « دور باطل یک زندگی بی حاصل»، ریشه بحران فساد سیاسی را در بحران حوزه عمومی می دانند. به گمان ایشان بحران فساد سیاسی، امری سیاسی است و نباید آن را به مساله حاکمان تقلیل داد. علت این فساد نامناسب بودن فرمی است که ما را در سطح ملی انسجام بخشیده است. زمانی که حکومت خود را متولی حفظ امری عمومی می بیند، فرم بایسته حکمرانی پدیدار می شود. در این معنا، امر عمومی از قداست برخوردار است و هرکس به سادگی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد.این در حالی است که در یکصد و اندی سال اخیر، حریم عمومی از قداست برخوردار نبوده است. در نتیجه، می توان گفت که «ما یکصد سال است در یک واحد ملی زندگی میکنیم و چیزی که اساساً به آن نمیاندیشیم مساله حریم عمومی است».
🔹2- سوال اینست که چرا "حریم عمومی" چنین آسیب پذیر است؟ به گمانم، با وجود تلاش های زیاد برای نوسازی درک نخبگان از قدرت و سیاست، هنوز نگرش نخبگان در ایران به قدرت مالکانه است. این نگرش مالکانه به قدرت نافی خصلت عمومی آن می باشد. این درک مالکانه به قدرت که از عصرمشروطه تاکنون مورد نقادی روشنفکران و فقیهان نواندیش مانند نائینی قرار گرفته است، هنوز توسط فرهنگ سیاسی و بطور ویژه نظام های دانش سنتی بازتولید می گردد. با توجه به اینکه نظام هنجارها و قواعد رسمی حاکم بر جامعه ایران از منابع سنتی و محافظه کارانه استخراج شده است. لذا، این ادراک مالکانه به قدرت به طور مستقیم یا غیرمستقیم در ساخت هنجارها و قوانین بکار رفته است. در نتیجه، با وجود این درک مالکانه از قدرت، الزامات لازم برای شکل گیری سیاست به مثابه امر عمومی که مقدمه توجه به سازمان قدرت و منابع در اختیارش به مثابه دارایی های مشترک اعضای جامعه فراهم نشده است.
🔹3- علاوه بر درک مالکانه از قدرت که اساسا" با خصلت عمومی نهادهای سیاسی و سازمان قدرت درتعارض است، تاسیس نهادهای مدرن بر بنیاد روایتی محافظه کارانه از نظم سیاسی باعث شده که این نهادها نتوانند کارکردهای اساسی خود را به انجام رسانند. بطور مثال، زمانی که مرزهای میان "قانون" و "اراده شخصی" مشخص نیست، چگونه می توان تخطی افراد به حریم عمومی را به خوبی تشخیص و یا مانع آن گردید. این وضعیت، محصول ناروشنی "زبان هنجاری" است که برای ساخت قواعد بکاررفته است؛ این زبان سیاسی آشفته و گرفتار در عوالم دنیای قدیم، عملا" امکان تاسیس فهمی نو از سیاست، حکمرانی و الزامات آن را به ما نمی دهد.
🔹4- بنظرم، جای "قدسی" کردن حریم عمومی به عنوان ابزاری برای ممانعت از تعرض به آن، می بایست احساس مالکیت مشترک بر قدرت و حق برابر همه شهروندان برای مشارکت و بهره مندی از منابع عمومی را در جامعه پرورد.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- دکتر کاشی عزیز در مقاله تلگرامی خود با عنوان « دور باطل یک زندگی بی حاصل»، ریشه بحران فساد سیاسی را در بحران حوزه عمومی می دانند. به گمان ایشان بحران فساد سیاسی، امری سیاسی است و نباید آن را به مساله حاکمان تقلیل داد. علت این فساد نامناسب بودن فرمی است که ما را در سطح ملی انسجام بخشیده است. زمانی که حکومت خود را متولی حفظ امری عمومی می بیند، فرم بایسته حکمرانی پدیدار می شود. در این معنا، امر عمومی از قداست برخوردار است و هرکس به سادگی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد.این در حالی است که در یکصد و اندی سال اخیر، حریم عمومی از قداست برخوردار نبوده است. در نتیجه، می توان گفت که «ما یکصد سال است در یک واحد ملی زندگی میکنیم و چیزی که اساساً به آن نمیاندیشیم مساله حریم عمومی است».
🔹2- سوال اینست که چرا "حریم عمومی" چنین آسیب پذیر است؟ به گمانم، با وجود تلاش های زیاد برای نوسازی درک نخبگان از قدرت و سیاست، هنوز نگرش نخبگان در ایران به قدرت مالکانه است. این نگرش مالکانه به قدرت نافی خصلت عمومی آن می باشد. این درک مالکانه به قدرت که از عصرمشروطه تاکنون مورد نقادی روشنفکران و فقیهان نواندیش مانند نائینی قرار گرفته است، هنوز توسط فرهنگ سیاسی و بطور ویژه نظام های دانش سنتی بازتولید می گردد. با توجه به اینکه نظام هنجارها و قواعد رسمی حاکم بر جامعه ایران از منابع سنتی و محافظه کارانه استخراج شده است. لذا، این ادراک مالکانه به قدرت به طور مستقیم یا غیرمستقیم در ساخت هنجارها و قوانین بکار رفته است. در نتیجه، با وجود این درک مالکانه از قدرت، الزامات لازم برای شکل گیری سیاست به مثابه امر عمومی که مقدمه توجه به سازمان قدرت و منابع در اختیارش به مثابه دارایی های مشترک اعضای جامعه فراهم نشده است.
🔹3- علاوه بر درک مالکانه از قدرت که اساسا" با خصلت عمومی نهادهای سیاسی و سازمان قدرت درتعارض است، تاسیس نهادهای مدرن بر بنیاد روایتی محافظه کارانه از نظم سیاسی باعث شده که این نهادها نتوانند کارکردهای اساسی خود را به انجام رسانند. بطور مثال، زمانی که مرزهای میان "قانون" و "اراده شخصی" مشخص نیست، چگونه می توان تخطی افراد به حریم عمومی را به خوبی تشخیص و یا مانع آن گردید. این وضعیت، محصول ناروشنی "زبان هنجاری" است که برای ساخت قواعد بکاررفته است؛ این زبان سیاسی آشفته و گرفتار در عوالم دنیای قدیم، عملا" امکان تاسیس فهمی نو از سیاست، حکمرانی و الزامات آن را به ما نمی دهد.
🔹4- بنظرم، جای "قدسی" کردن حریم عمومی به عنوان ابزاری برای ممانعت از تعرض به آن، می بایست احساس مالکیت مشترک بر قدرت و حق برابر همه شهروندان برای مشارکت و بهره مندی از منابع عمومی را در جامعه پرورد.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
✔️تحریم های ترامپ و اموری که دیده نمی شود.
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- وقتی به گفتار سیاست مداران و کنش گران در داخل و خارج درباره اقدامات و سیاست های ترامپ علیه ایران نظر می کنیم، ثقل اصلی تحلیل ها بر اقدامات آشکار ترامپ یعنی تحریم ها و اثرات آن متمرکز است؛ و اینکه آیا ترامپ خواهد توانست، به اهداف اعلام شده خود دست یابد یا نه؟ ولی به گمانم این تحریم ها را می بایست همچون اقداماتی برای خلق فضای کنش برای آمریکا جهت پیشبرد سیاست های کلان و بلندمدت بین المللی و منطقه ای اش در نظر گرفت.
🔹2- اگرچه ممکن است تحریم ها علیه ایران بطور کامل تحقق عملی نیابد، اما در زمینه ایجاد یک فضای مشترک همکاری میان دولتهای منطقه حول ایده "امنیت و توسعه" در غیاب ایران ممکن است موفق عمل کند؛ تحرکات اخیر اسرائیل در منطقه و عادی سازی روابط این کشوربا کشورهای دیگر از جمله عمان ( و طبق گزارش های اخیر پاکستان) نشانه هایی از موفقیت این فضاسازی می باشد.
🔹3- بنابراین، در حالی که سیاست مداران در ایران بر ارزیابی اقتصادی این تحریم ها و امکان مقاومت در برابر آن جهت تن ندادن به خواسته های آمریکا تمرکز دارند، شاهد تغییرات در جغرافیای سیاسی منطقه در بستر اقدامات ضد ایرانی ترامپ در آینده نزدیک خواهیم بود، که باعث خواهد شد ایران در آینده برای استمرار امنیت و توسعه اش، در عمل مجبور به پذیرش این وضعیت جدید گردد. امری که ما را به تغییر در برداشت هایمان از آینده منطقه مجبور خواهد کرد.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- وقتی به گفتار سیاست مداران و کنش گران در داخل و خارج درباره اقدامات و سیاست های ترامپ علیه ایران نظر می کنیم، ثقل اصلی تحلیل ها بر اقدامات آشکار ترامپ یعنی تحریم ها و اثرات آن متمرکز است؛ و اینکه آیا ترامپ خواهد توانست، به اهداف اعلام شده خود دست یابد یا نه؟ ولی به گمانم این تحریم ها را می بایست همچون اقداماتی برای خلق فضای کنش برای آمریکا جهت پیشبرد سیاست های کلان و بلندمدت بین المللی و منطقه ای اش در نظر گرفت.
🔹2- اگرچه ممکن است تحریم ها علیه ایران بطور کامل تحقق عملی نیابد، اما در زمینه ایجاد یک فضای مشترک همکاری میان دولتهای منطقه حول ایده "امنیت و توسعه" در غیاب ایران ممکن است موفق عمل کند؛ تحرکات اخیر اسرائیل در منطقه و عادی سازی روابط این کشوربا کشورهای دیگر از جمله عمان ( و طبق گزارش های اخیر پاکستان) نشانه هایی از موفقیت این فضاسازی می باشد.
🔹3- بنابراین، در حالی که سیاست مداران در ایران بر ارزیابی اقتصادی این تحریم ها و امکان مقاومت در برابر آن جهت تن ندادن به خواسته های آمریکا تمرکز دارند، شاهد تغییرات در جغرافیای سیاسی منطقه در بستر اقدامات ضد ایرانی ترامپ در آینده نزدیک خواهیم بود، که باعث خواهد شد ایران در آینده برای استمرار امنیت و توسعه اش، در عمل مجبور به پذیرش این وضعیت جدید گردد. امری که ما را به تغییر در برداشت هایمان از آینده منطقه مجبور خواهد کرد.
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
✔️ جان رالز و اصول عدالت
🔹 اصل اول: هر شخصی باید حقی برابر نسبت به گسترده ترین نظام جامع آزادیهای بنیادین برابر داشته باشد که با نظام مشابه آزادی برای همگان سازگار باشد.
🔹 اصل دوم: نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی باید چنان سازمان یابند که هر دوی آنها
⏪الف) بیشترین نفع را برای نابرخوردارترین افراد داشته باشند... و
⏪ب) به مقامات و موقعیتهایی وصل باشند که در شرایط منصفانه و برابر از نظر فرصت به روی همه گشوده باشند.
🔸منبع: فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، مایکل ایچ.لسناف ، ص 378
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
🔹 اصل اول: هر شخصی باید حقی برابر نسبت به گسترده ترین نظام جامع آزادیهای بنیادین برابر داشته باشد که با نظام مشابه آزادی برای همگان سازگار باشد.
🔹 اصل دوم: نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی باید چنان سازمان یابند که هر دوی آنها
⏪الف) بیشترین نفع را برای نابرخوردارترین افراد داشته باشند... و
⏪ب) به مقامات و موقعیتهایی وصل باشند که در شرایط منصفانه و برابر از نظر فرصت به روی همه گشوده باشند.
🔸منبع: فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، مایکل ایچ.لسناف ، ص 378
@kazemizamharir
http://www.kazemizamharir.ir
Forwarded from اتچ بات
درسگفتار "روش شناسی"
مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی
ترم تحصیلی1-97
جلسه پنجم 97/08/23
موضوع: اثبات گرایی
دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید
مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی
ترم تحصیلی1-97
جلسه پنجم 97/08/23
موضوع: اثبات گرایی
دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید
Telegram
attach 📎
✔️ بحران هنجارهای حقوقی سنتی و رشد جنبش های اعتراضی
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- بر ای گذار از وضع موجود چه باید کرد؟ چگونه می توان سرخوردگی و احساس بیگانگی عمومی نسبت به نظم سیاسی و اجتماعی را التیام بخشید و ثبات و امید را به جامعه بازگرداند؟ پاسخ این پرسش ها، بازسازی نظام حقوقی و هنجاری است که از توانایی لازم برای بازنمایی پیکره اجتماعی و سامان بخشی به آن ناتوان است.مردم برخلاف تصور به خاطر گرانی، کمبود های روزمره و مسائلی از این دست خود را در مقابل نظم سیاسی مستقر قرار نمی دهند،و حاضر به پرداخت هزینه مواجه با آن نیستند. آنها زمانی به سمت کنش سیاسی اعتراض آمیز کشیده می شوند که گمان کنند که نظام هنجاری رسمی که توسط حکومت تولید و بر پیکره اجتماعی اعمال می شود، خود عامل بحران است. در این وضعیت قوانین نه تسهیل کننده مناسبات اجتماعی بلکه مانعی برای رسیدن به این اهداف است.
🔹2- توجه به اهمیت هنجارها و قواعد در فهم و تبیین امر اجتماعی، ریشه در نظریه جامعه شناسانی مانند دورکیم دارد. سوروکین در نظریه انقلاب خود بر این نکته تاکید می کند که « مهم ترین جنبه اجتماعی، هنجارهای حقوقی است» و انقلاب چیزی نیست جز « تغییر نسبتا" سریع و خشونت آمیز قوانین رسمی ولی مهجور گروه، یا نهادها و نظام ارزش هایی که قوانین مزبور نمایند آنهاست.»(ص184) سوروکین همچنین بر این ایده تاکید می کند که انقلاب و تغییرات خشونت آمیز اجتناب پذیر است اگر نظام سیاسی اقدامات لازم را برای اصلاح نظام حقوقی به عمل آورد.
🔹3- مشکله نظام حقوقی در ایران معاصر، درک ایستا، سنتی و محافظه کارانه از نظم حقوقی است. این درک بیش از آنکه درصدد فهم پیکره اجتماعی و تحولات روزمره آن ، و تنظیم قواعد حقوقی متناسب با این پیکره باشد، سعی در تحمیل هنجارهایی پیشینی و ریشه گرفته از تجربه تاریخی دیگری، بر روابط اجتماعی دارد؛ در نتیجه این رویکرد، در اکثر حوزه ها از اقتصاد تا سیاست؛ از اجتماع تا خانواده، شاهد ناتوانی نظم حقوقی در توضیح، تبیین و سامان دادن به مناسبات اجتماعی هستیم. در این میان، کنشگرانی که در این مناسبات اجتماعی دچار زیان و خسران می گردند، بیش از هر چیز نظم سیاسی مستقر را به خاطر تولید این قواعد حقوقی و حفاظت از آنها مورد نقد و اعتراض قرار می دهند.
🔹4- برای علاج این وضعیت چه باید کرد؟ می توان سکوت کرد و برای مساله ریشه های دیگری جست یا از طریق ابزارهای تبلیغاتی- سیاسی، از شدت مساله بطور موقت کاست. اما، این راهکار تنها باعث خواهد شد که جامعه به تدریج نسبت به نظم حقوقی مستقر و سازوکار حل و فصل منازعات بیشتر بیگانه شود. راهکار، بازسازی نگرش نهادهای حکومتی نسبت به ماهیت قانون و کارویژه های آن است. در این بازسازی بایست توجه داشت که :اولا"، پیکره اجتماعی امری زنده، متحول و متکامل است. ثانیا"، هدف قواعد حقوقی نه تحمیل یک الگوی پیشینی بر پیکره اجتماعی، بلکه، فهم تحولات اجتماعی و خلق نظمی است که بتواند روابط میان بازیگران مختلف اجتماعی را تسهیل و بهینه نماید.
🔹6- منابع:
1. نگاه کنید به کتاب: تئوری های انقلاب، آلوین استانفورد کوهن، مترجم علیرضا طیب، نشر قومس، 1396.
@kazemizamharir
🔸مهدی کاظمی زمهریر
🔹1- بر ای گذار از وضع موجود چه باید کرد؟ چگونه می توان سرخوردگی و احساس بیگانگی عمومی نسبت به نظم سیاسی و اجتماعی را التیام بخشید و ثبات و امید را به جامعه بازگرداند؟ پاسخ این پرسش ها، بازسازی نظام حقوقی و هنجاری است که از توانایی لازم برای بازنمایی پیکره اجتماعی و سامان بخشی به آن ناتوان است.مردم برخلاف تصور به خاطر گرانی، کمبود های روزمره و مسائلی از این دست خود را در مقابل نظم سیاسی مستقر قرار نمی دهند،و حاضر به پرداخت هزینه مواجه با آن نیستند. آنها زمانی به سمت کنش سیاسی اعتراض آمیز کشیده می شوند که گمان کنند که نظام هنجاری رسمی که توسط حکومت تولید و بر پیکره اجتماعی اعمال می شود، خود عامل بحران است. در این وضعیت قوانین نه تسهیل کننده مناسبات اجتماعی بلکه مانعی برای رسیدن به این اهداف است.
🔹2- توجه به اهمیت هنجارها و قواعد در فهم و تبیین امر اجتماعی، ریشه در نظریه جامعه شناسانی مانند دورکیم دارد. سوروکین در نظریه انقلاب خود بر این نکته تاکید می کند که « مهم ترین جنبه اجتماعی، هنجارهای حقوقی است» و انقلاب چیزی نیست جز « تغییر نسبتا" سریع و خشونت آمیز قوانین رسمی ولی مهجور گروه، یا نهادها و نظام ارزش هایی که قوانین مزبور نمایند آنهاست.»(ص184) سوروکین همچنین بر این ایده تاکید می کند که انقلاب و تغییرات خشونت آمیز اجتناب پذیر است اگر نظام سیاسی اقدامات لازم را برای اصلاح نظام حقوقی به عمل آورد.
🔹3- مشکله نظام حقوقی در ایران معاصر، درک ایستا، سنتی و محافظه کارانه از نظم حقوقی است. این درک بیش از آنکه درصدد فهم پیکره اجتماعی و تحولات روزمره آن ، و تنظیم قواعد حقوقی متناسب با این پیکره باشد، سعی در تحمیل هنجارهایی پیشینی و ریشه گرفته از تجربه تاریخی دیگری، بر روابط اجتماعی دارد؛ در نتیجه این رویکرد، در اکثر حوزه ها از اقتصاد تا سیاست؛ از اجتماع تا خانواده، شاهد ناتوانی نظم حقوقی در توضیح، تبیین و سامان دادن به مناسبات اجتماعی هستیم. در این میان، کنشگرانی که در این مناسبات اجتماعی دچار زیان و خسران می گردند، بیش از هر چیز نظم سیاسی مستقر را به خاطر تولید این قواعد حقوقی و حفاظت از آنها مورد نقد و اعتراض قرار می دهند.
🔹4- برای علاج این وضعیت چه باید کرد؟ می توان سکوت کرد و برای مساله ریشه های دیگری جست یا از طریق ابزارهای تبلیغاتی- سیاسی، از شدت مساله بطور موقت کاست. اما، این راهکار تنها باعث خواهد شد که جامعه به تدریج نسبت به نظم حقوقی مستقر و سازوکار حل و فصل منازعات بیشتر بیگانه شود. راهکار، بازسازی نگرش نهادهای حکومتی نسبت به ماهیت قانون و کارویژه های آن است. در این بازسازی بایست توجه داشت که :اولا"، پیکره اجتماعی امری زنده، متحول و متکامل است. ثانیا"، هدف قواعد حقوقی نه تحمیل یک الگوی پیشینی بر پیکره اجتماعی، بلکه، فهم تحولات اجتماعی و خلق نظمی است که بتواند روابط میان بازیگران مختلف اجتماعی را تسهیل و بهینه نماید.
🔹6- منابع:
1. نگاه کنید به کتاب: تئوری های انقلاب، آلوین استانفورد کوهن، مترجم علیرضا طیب، نشر قومس، 1396.
@kazemizamharir