▫️ آفرینش امر نو
نوشتهی: ناصر برین
22 فوریه 2023
🔸 انقلاب 57 توانست رختِ وجهی از دوگانهی قرنها سلطهی امپراتوران و پادشاهان را از تن برکَند، اما موفق به نقد وجه دیگر آن نشد، یعنی نتوانست دینِ تشخصیافته در هیئت روحانیت را جامه بدرد و جامهی جمهوری بر تن کُند. انقلاب 57 نتوانست گذشته را به نفی مطلق بسپارد و چنین شد که روحانی خدعهگری با تردستیْ خلافت را نقاب جمهوریت پوشاند و انقلاب را در اوج ازخودبیگانگی «تودهها» شکست داد و جامعه را به جایی عقبتر از نقطهی آغازش برگرداند تا چکامهی خود را از گذشته برگیرد. آن انقلاب نتوانست خرافات گذشته را همراه با نفی آخرین شاه بروبد و نابود سازد و برای همین نتوانست به کار خویش بپردازد. جامعه برای فهم و درک نقصانهای خیزشهای متوالی بعد از آنْ به زمان نیاز داشت تا بازایستد و بار دیگر با نیرویی تازه برگرفته از خاک خونین و با عزیمتی انقلابی برای پایاندادن به نفی نیمهی بازمانده از انقلاب 57 برخیزد و محتوای خویش را در حیات سیاسی مدرن بیافریند؛ و از درون آن، شرایط، موقعیت و مناسبات جدیدی پدید آورد که جامعه به آن نیاز دارد.
🔸 آنچه اکنون شگفتی جهانیان را در توالی خیزشهای پیشین برانگیخته، خودنمایندگی کسانی است که به خیابانها آمدهاند تا در نخستین اقدام خویش به رابطهی یکسویهی قدرتِ بازنمایی نمایندهبودن پایان نهند. شعار «نه شاه میخواهیم، نه رهبر» نشان میدهد که آنها دیگر خویش را به هیچ بازنماییکنندهای تفویض نمیکنند. این انسانها دریافتهاند که میتوان رابطهی یکسویهی سلسلهمراتبی قدرت بازنمایی را نقض کنند و خود صدای خویش باشند. حکومتشوندگان به خیابان آمدهاند تا دیگر فقط «سخن نگویند» بلکه اقدام کنند، به همین دلیل اقدامشان برای برمصدرنشستگان قدرتْ تهدیدگر و ناشناخته است. آنان صدای هیچیک از اپوزیسیون درونحکومتی را بازتاب نمیدهند و خودْ صداهایی برخاسته از پایینترین ردهی سلسلهمراتب جامعهایاند که برساختهی نظام استبدادی سرمایه است.
🔸 نخستین ضرورت در فهم معنایِ «انقلابی» وضعیتِ جاری با مانیفست «زن، زندگی، آزادی» که بیانی فشرده اما شکوهمند است و تا اعماق جامعه رسوخ کرده، تلاش برای شناخت ریشهی آن است. این جنبش ریزومیْ بازگشایندهی دورانی انقلابی است که در بستری بسیار پایهایتر رخ میدهد و نزاع آن بر سر «حیاتی سیاسی» است و قوامبخش «آزادی» ــ برآمده از پیکارهای رنسانسی ــ و ضامن برابری و وفاق جامعه.
🔸 برای بازشناسی مفهوم «انقلاب»ْ نخست باید گفت برخلاف تصور ذهنی شناختهشدهی کلاسیک از مفهوم مدرسی «انقلاب» که با شکست نظم اقتصاد سیاسی همراه با سوژهای دگرگونساز ــ رهبر، حزب یا پیشوا ــ مرتبط است، انقلابی در مرحلهی (تداوم در انقطاع) کنونی و با رجوع به پایهی بنیادین این مانیفستْ در حال رخ دادن است؛ از همینروست که امروز در این جامعه با وجود شرایط انحطاط زیستی و فلاکت اقتصادی، انقیاد «تنانگی زن» از اقتصاد مهمتر شده و بر آن اولویت مییابد! با نگرشی تکراستایی نمیتوان درک کرد که اگرچه اقتصاد زیربنای سپهر اجتماعی طبقات است، اما خود سپهر اجتماعیْ ابزارِ زندگی برای کمال آن است... در سپهر اجتماعی، در کف خیابان و محل کار و فعالیت که همان «شهر» است، آنجا که «زن» در انقیاد است، «زندگی» رو به مرگ است و جاییکه زندگی پژمرده میشود، «آزادی» به خطر میافتد و زمانیکه آزادی در معرض انحطاط باشد، استبدادْ «حیات سپهر اجتماعی» را به ژرفای تباهی میکشاند. با توالی این حرکت بنیادی است که مفهوم انقلاب در تأسیس امر مشترک اجتماعی میتواند به پرسش اجتماعی درآید.
🔸 استراتژی سیاسی این جنبش در حال تکامل همانا نفی حاکمیت جمهوری اسلامی با تمام مقدمات ارتجاعی و مؤخرات استبدادی و استثماریاش است. وجه ایجابی آن برای تأسیس امر مشترک اجتماعی با اطلاق تکوجهی «انقلاب زنانه» به حرکت اجتماعی مردم ایران در منطقهای که همواره کانون مرد/پدرسالاری و تبعیض جنسیتی بوده، حاکی از اهمیت بسیار آن است؛ اما، بدون تأکید به وجه دیگر این سیاست جاری اجتماعی مبتنی بر محور زندگی، که همانا بنیان اقتصادی و تولید شرایط مادی آن خاصه حیات زیستی کارگران و تهیدستان را در تأسیس امر مشترک اجتماعی بیان میدارد، بنای وجه سلبی را نیز دچار بیآلترناتیوی ایجابی خواهد کرد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3po
#ناصر_برین
#قیام_ژینا #مهسا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی #زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_بهمن
https://t.me/khabargar
نوشتهی: ناصر برین
22 فوریه 2023
🔸 انقلاب 57 توانست رختِ وجهی از دوگانهی قرنها سلطهی امپراتوران و پادشاهان را از تن برکَند، اما موفق به نقد وجه دیگر آن نشد، یعنی نتوانست دینِ تشخصیافته در هیئت روحانیت را جامه بدرد و جامهی جمهوری بر تن کُند. انقلاب 57 نتوانست گذشته را به نفی مطلق بسپارد و چنین شد که روحانی خدعهگری با تردستیْ خلافت را نقاب جمهوریت پوشاند و انقلاب را در اوج ازخودبیگانگی «تودهها» شکست داد و جامعه را به جایی عقبتر از نقطهی آغازش برگرداند تا چکامهی خود را از گذشته برگیرد. آن انقلاب نتوانست خرافات گذشته را همراه با نفی آخرین شاه بروبد و نابود سازد و برای همین نتوانست به کار خویش بپردازد. جامعه برای فهم و درک نقصانهای خیزشهای متوالی بعد از آنْ به زمان نیاز داشت تا بازایستد و بار دیگر با نیرویی تازه برگرفته از خاک خونین و با عزیمتی انقلابی برای پایاندادن به نفی نیمهی بازمانده از انقلاب 57 برخیزد و محتوای خویش را در حیات سیاسی مدرن بیافریند؛ و از درون آن، شرایط، موقعیت و مناسبات جدیدی پدید آورد که جامعه به آن نیاز دارد.
🔸 آنچه اکنون شگفتی جهانیان را در توالی خیزشهای پیشین برانگیخته، خودنمایندگی کسانی است که به خیابانها آمدهاند تا در نخستین اقدام خویش به رابطهی یکسویهی قدرتِ بازنمایی نمایندهبودن پایان نهند. شعار «نه شاه میخواهیم، نه رهبر» نشان میدهد که آنها دیگر خویش را به هیچ بازنماییکنندهای تفویض نمیکنند. این انسانها دریافتهاند که میتوان رابطهی یکسویهی سلسلهمراتبی قدرت بازنمایی را نقض کنند و خود صدای خویش باشند. حکومتشوندگان به خیابان آمدهاند تا دیگر فقط «سخن نگویند» بلکه اقدام کنند، به همین دلیل اقدامشان برای برمصدرنشستگان قدرتْ تهدیدگر و ناشناخته است. آنان صدای هیچیک از اپوزیسیون درونحکومتی را بازتاب نمیدهند و خودْ صداهایی برخاسته از پایینترین ردهی سلسلهمراتب جامعهایاند که برساختهی نظام استبدادی سرمایه است.
🔸 نخستین ضرورت در فهم معنایِ «انقلابی» وضعیتِ جاری با مانیفست «زن، زندگی، آزادی» که بیانی فشرده اما شکوهمند است و تا اعماق جامعه رسوخ کرده، تلاش برای شناخت ریشهی آن است. این جنبش ریزومیْ بازگشایندهی دورانی انقلابی است که در بستری بسیار پایهایتر رخ میدهد و نزاع آن بر سر «حیاتی سیاسی» است و قوامبخش «آزادی» ــ برآمده از پیکارهای رنسانسی ــ و ضامن برابری و وفاق جامعه.
🔸 برای بازشناسی مفهوم «انقلاب»ْ نخست باید گفت برخلاف تصور ذهنی شناختهشدهی کلاسیک از مفهوم مدرسی «انقلاب» که با شکست نظم اقتصاد سیاسی همراه با سوژهای دگرگونساز ــ رهبر، حزب یا پیشوا ــ مرتبط است، انقلابی در مرحلهی (تداوم در انقطاع) کنونی و با رجوع به پایهی بنیادین این مانیفستْ در حال رخ دادن است؛ از همینروست که امروز در این جامعه با وجود شرایط انحطاط زیستی و فلاکت اقتصادی، انقیاد «تنانگی زن» از اقتصاد مهمتر شده و بر آن اولویت مییابد! با نگرشی تکراستایی نمیتوان درک کرد که اگرچه اقتصاد زیربنای سپهر اجتماعی طبقات است، اما خود سپهر اجتماعیْ ابزارِ زندگی برای کمال آن است... در سپهر اجتماعی، در کف خیابان و محل کار و فعالیت که همان «شهر» است، آنجا که «زن» در انقیاد است، «زندگی» رو به مرگ است و جاییکه زندگی پژمرده میشود، «آزادی» به خطر میافتد و زمانیکه آزادی در معرض انحطاط باشد، استبدادْ «حیات سپهر اجتماعی» را به ژرفای تباهی میکشاند. با توالی این حرکت بنیادی است که مفهوم انقلاب در تأسیس امر مشترک اجتماعی میتواند به پرسش اجتماعی درآید.
🔸 استراتژی سیاسی این جنبش در حال تکامل همانا نفی حاکمیت جمهوری اسلامی با تمام مقدمات ارتجاعی و مؤخرات استبدادی و استثماریاش است. وجه ایجابی آن برای تأسیس امر مشترک اجتماعی با اطلاق تکوجهی «انقلاب زنانه» به حرکت اجتماعی مردم ایران در منطقهای که همواره کانون مرد/پدرسالاری و تبعیض جنسیتی بوده، حاکی از اهمیت بسیار آن است؛ اما، بدون تأکید به وجه دیگر این سیاست جاری اجتماعی مبتنی بر محور زندگی، که همانا بنیان اقتصادی و تولید شرایط مادی آن خاصه حیات زیستی کارگران و تهیدستان را در تأسیس امر مشترک اجتماعی بیان میدارد، بنای وجه سلبی را نیز دچار بیآلترناتیوی ایجابی خواهد کرد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3po
#ناصر_برین
#قیام_ژینا #مهسا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی #زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_بهمن
https://t.me/khabargar
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
آفرینش امر نو
نوشتهی: ناصر برین انقلاب 57 توانست رختِ وجهی از دوگانهی قرنها سلطهی امپراتوران و پادشاهان را از تن برکَند، اما موفق به نقد وجه دیگر آن نشد، یعنی نتوانست دینِ تشخصیافته در هیئت روحانیت را جامه …