... باری، حکایتی ست
حتی شنیدهام
بارانی آمده ست و به راه اوفتاده سیل
هر جا که مرز بوده و خط، پاک شسته است
چندان که شهربند قرقها شکسته است
و همچنین شنیدهام آنجا
باران بال و پر
میبارد از هوا
دیگر بنای هیچ پلی بر خیال نیست
کوته شده ست فاصلهٔ دست و آرزو
حتی نجیب بودن و ماندن، محال نیست
بیدار راستین شده خواب فسانهها
مرغ سعادتی که در افسانه میپرید
آنجا فرود آمده بر بام خانهها
هر سو زند صلا
کای هر کئی! بیا
زنبیل خویش پر کن، از آنچت آرزوست
و همچنین شنیدهام آنجا
چی؟
لبخند میزنی؟
من روستاییم، نفسم پاک و راستین
باور نمیکنم که تو باور نمیکنی
آری، حکایتی ست
شهری چنین که گفتی، الحق که آیتی ست
اما
من خواب دیدهام
تو خواب دیدهای
او خواب دیده است
ما خواب دی...ـ
بس است
🔷 تهران، شهریور ۱۳۳۷
#مهدی_اخوان_ثالث
#گفت_و_گو
#آخر_شاهنامه
#انتشارات_زمستان
https://t.me/khabargar
حتی شنیدهام
بارانی آمده ست و به راه اوفتاده سیل
هر جا که مرز بوده و خط، پاک شسته است
چندان که شهربند قرقها شکسته است
و همچنین شنیدهام آنجا
باران بال و پر
میبارد از هوا
دیگر بنای هیچ پلی بر خیال نیست
کوته شده ست فاصلهٔ دست و آرزو
حتی نجیب بودن و ماندن، محال نیست
بیدار راستین شده خواب فسانهها
مرغ سعادتی که در افسانه میپرید
آنجا فرود آمده بر بام خانهها
هر سو زند صلا
کای هر کئی! بیا
زنبیل خویش پر کن، از آنچت آرزوست
و همچنین شنیدهام آنجا
چی؟
لبخند میزنی؟
من روستاییم، نفسم پاک و راستین
باور نمیکنم که تو باور نمیکنی
آری، حکایتی ست
شهری چنین که گفتی، الحق که آیتی ست
اما
من خواب دیدهام
تو خواب دیدهای
او خواب دیده است
ما خواب دی...ـ
بس است
🔷 تهران، شهریور ۱۳۳۷
#مهدی_اخوان_ثالث
#گفت_و_گو
#آخر_شاهنامه
#انتشارات_زمستان
https://t.me/khabargar