اما هنگامی که خواستار مشاهده دستور قضایی شدیم، هیچ سندی ارائه نشد و ادعای آنان واهی بود. ما در اعتراض به این تصمیم غیرقانونی، وارد کریدور اصلی شدیم و با سر دادن فریادهای آزادیخواهانه، مخالفت خود را با دیکتاتوری و اعدام اعلام کردیم. در این میان، من و آرشام رضایی مقابل دفتر مدیریت داخلی تحصن کردیم. زندانبانان به آرشام دستبند زدند و مرا با زور از واحد ۴ خارج کرده و تحویل گارد زندان دادند. سپس زرتشت احمدی راغب را به سلولهای انفرادی منتقل کردند. ما در اعتراض به این اقدامات غیرانسانی، اعتصاب غذا کردیم و در روزهای دوشنبه ۲۲ بهمن و سهشنبه ۲۳ بهمن، همچنان در سلولهای جداگانه به اعتراضات خود ادامه دادیم.
اما در روز سهشنبه ۲۳ بهمن، افسر جانشین واحد ۳، قاسم صحرایی، به همراه معاونش کمالی، در برابر سلول انفرادی من ایستادند. قاسم صحرایی شروع به فحاشیهای رکیک و توهین به خانواده و پدر زندهیاد من کرد. لازم به ذکر است که پیشتر گزارشهایی درباره رفتارهای خشونتآمیز و غیرانسانی قاسم صحرایی منتشر شده است. من به او تاکید کردم که رفتارش غیرقانونی و ناقض کرامت انسانی است. متأسفانه، پس از باز کردن درب سلول، مرا به نقطه کور دوربینها کشیدند و در حضور مدیر بند انفرادی، امید محمدزاده، مورد #ضرب_و_شتم قرار دادند. قاسم صحرایی حتی مرا به #تجاوز_گروهی توسط مجرمان خطرناک تهدید کرد.
سلولهای انفرادی زندان قزلحصار، که بارها درباره شرایط غیرانسانی آن صحبت کردهایم، فاقد حداقل استانداردهای بهداشتی و انسانی هستند. این سلولها بدون نور کافی، به شدت سرد، بدون تهویه مناسب، فاقد آب گرم برای استحمام، و محروم از هواخوری و تماس با دیگر زندانیان هستند. این شرایط نه تنها سلامت جسمی، بلکه سلامت روانی زندانیان را به شدت تهدید میکند
سوال من این است: آیا میهندوستی، عشق به مردم، ارج نهادن به انسانیت، مخالفت با اعدام، خشونت و سانسور، و ایستادگی در برابر سرکوب و استبداد، جرم محسوب میشود؟
آیا در دنیایی که حقوق بشر و عدالت باید حرف اول و آخر را بزند، چنین خواستههای بنیادین انسانی باید با زندان، شکنجه و تحقیر پاسخ داده شود؟
ما زندانیان سیاسی، با وجود تمام فشارها و آزارها، به عهد خود با ملت و سرزمین بزرگ ایران پایبندیم. ما بر اساس وظیفهای میهنی و انسانی، در برابر رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایستادهایم و اتحاد و همدلی خود را با مردم ایران برای رهایی از چنگال اهریمنان حاکم اعلام میکنیم.
ما به جهانیان میگوییم: « سکوت در برابر این جنایات، همدستی با ظلم است. ما از جامعه بینالمللی، سازمانهای حقوق بشر، و همه انسانهای آزاده میخواهیم که صدای ما باشند و برای پایان دادن به این بیعدالتیها اقدام کنند. »
رضا محمد حسینی
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳
اما در روز سهشنبه ۲۳ بهمن، افسر جانشین واحد ۳، قاسم صحرایی، به همراه معاونش کمالی، در برابر سلول انفرادی من ایستادند. قاسم صحرایی شروع به فحاشیهای رکیک و توهین به خانواده و پدر زندهیاد من کرد. لازم به ذکر است که پیشتر گزارشهایی درباره رفتارهای خشونتآمیز و غیرانسانی قاسم صحرایی منتشر شده است. من به او تاکید کردم که رفتارش غیرقانونی و ناقض کرامت انسانی است. متأسفانه، پس از باز کردن درب سلول، مرا به نقطه کور دوربینها کشیدند و در حضور مدیر بند انفرادی، امید محمدزاده، مورد #ضرب_و_شتم قرار دادند. قاسم صحرایی حتی مرا به #تجاوز_گروهی توسط مجرمان خطرناک تهدید کرد.
سلولهای انفرادی زندان قزلحصار، که بارها درباره شرایط غیرانسانی آن صحبت کردهایم، فاقد حداقل استانداردهای بهداشتی و انسانی هستند. این سلولها بدون نور کافی، به شدت سرد، بدون تهویه مناسب، فاقد آب گرم برای استحمام، و محروم از هواخوری و تماس با دیگر زندانیان هستند. این شرایط نه تنها سلامت جسمی، بلکه سلامت روانی زندانیان را به شدت تهدید میکند
سوال من این است: آیا میهندوستی، عشق به مردم، ارج نهادن به انسانیت، مخالفت با اعدام، خشونت و سانسور، و ایستادگی در برابر سرکوب و استبداد، جرم محسوب میشود؟
آیا در دنیایی که حقوق بشر و عدالت باید حرف اول و آخر را بزند، چنین خواستههای بنیادین انسانی باید با زندان، شکنجه و تحقیر پاسخ داده شود؟
ما زندانیان سیاسی، با وجود تمام فشارها و آزارها، به عهد خود با ملت و سرزمین بزرگ ایران پایبندیم. ما بر اساس وظیفهای میهنی و انسانی، در برابر رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایستادهایم و اتحاد و همدلی خود را با مردم ایران برای رهایی از چنگال اهریمنان حاکم اعلام میکنیم.
ما به جهانیان میگوییم: « سکوت در برابر این جنایات، همدستی با ظلم است. ما از جامعه بینالمللی، سازمانهای حقوق بشر، و همه انسانهای آزاده میخواهیم که صدای ما باشند و برای پایان دادن به این بیعدالتیها اقدام کنند. »
رضا محمد حسینی
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳