اندیشکده خرد جنسی
11.2K subscribers
1.79K photos
681 videos
31 files
927 links
تلاش برای توصیف، تحلیل و تولید گفتمان با تکیه برجمهوریت، در حوزه زیست جنسی مان.

ارتباط با ادمین
@Yek_pishnahad_sade
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برشی از ارائه ی دکتر اکبر جباری در قسمت سی و پنجم مجموعه خرد جنسی

اولین بار است که مهمان برنامه، مجری-کارگردان آن (یاسر عرب) را مورد پرسش قرار می دهد تا مشخص نماید خرد جنسی اساسا با چه هدفی تولید می شود؟ او قصد دارد از دل تبیین دغدغه ی سازنده ی این مجموعه به توصیفی برای "بی زبانی" امر جنسی در ایران دست یابد.
@kherad_jensi
-همین پرسش از لذت است که تبدیل می شود به پرسش از اینکه ارگاسم چیست؟
لینک گفتگوی کامل:
https://www.aparat.com/v/4YeFn
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 روایت یک دکتر زنان از ترافیک زایمان در 88/8/8

لطفا نظر خود را در مورد علت چنین پدیده هایی اجتماعی کامنت کنید.

@Kherad_jensi
عاشق خوب آن است که ...
✍️دکتر آرش نراقی

انگار هنر عاشقی بیشتر آداب دانی و نکته سنجی در مقام پیوستن است، که باید دل محبوب را به دست آورد. هنر عاشقی شکل تعالی یافته هنر شکار است، اما شکار دل. عاشق بر گرد محبوبش می چرخد، می رقصد، پر می گشاید، نغمه سرمی دهد تا جلوه زیبایی هایش نظر محبوب را جلب کند، و او را به پاسخ متقابل و متقارن برانگیزد. ظاهراً شیوه دلربایی انسانها و سایر حیوانات تفاوت ساختاری بنیادینی ندارد. تفاوت اما در اخلاق عاشقی است. در قلمرو ما انسانها شکار دل محبوب به هر شیوه ای روا نیست، شیوه انسانی، عشق ورزی در قلمرو اخلاق است- یا باید باشد. اما به نظرم مهمترین ویژگی عشق ورزی انسانی، یعنی عشق ورزی در قلمرو اخلاق، رعایت آداب پیوستن نیست، آداب دانی در مقام گسستن است. ما در مقام شکار دل محبوب سراپا هوشیار و مراقب ایم و هزار و یک دقیقه ظریف را رعایت می کنیم، اما در مقام گسستن غالباً زمخت، بی ملاحظه و بی ادب می شویم- انگار نه انگار که مسؤولیت عاشقی به مقام وصل منحصر نیست، در هنگام فصل هم هست. همه ما کمابیش می دانیم که تجربه عاشقی در غالب موارد باران بهاری است- تند می بارد و زود سرمی آید. اما زخمهای عشق همیشه با ما می ماند. غالب زخمهایی که عشق بر روح ما حکّ می کند نه از اصل جدایی که از نحوه جدایی است. در رابطه عاشقانه افراد باروهای قلعه وجودشان را به روی هم می گشایند تا به عمق وجود هم درآیند. اما این گشودگی دل انگیز عمیقاً آسیب پذیرشان هم می کنند- قلعه ای که باروهایش گشوده است در برابر تیرهای آتشین حریف بی دفاع تر هم می ماند. این آسیب پذیری مفرط عشق را خطرخیر می کند، و در لحظه جدایی زخمهای عمیق تری بر عمق جان فرد برجامی گذارد.

به نظرم مهمترین ادب جدایی در رابطه عاشقانه این است که هیچ یک از طرفین، رابطه را بی خبر و یکسویه قطع نکند. جدایی باید گام به گام و با آگاهی و توافق طرفین رخ دهد. طرفین باید به هم فرصت و امکان تحلیل، ارزیابی، و تلاش برای ترمیم رابطه را بدهند، و اگر این همه به جایی نرسید، بکوشند رفته رفته آمادگی های روانی لازم را برای جدایی در طرف مقابل فراهم آورند. و از آنجا که عاشقی نوعی اعتیاد است، در پاره ای موارد آن کس که در رابطه “ترک می شود” باید به کمک روانشناس و حلقه دوستان مراحل ترک اعتیاد از محبوبش را از سربگذراند تا زخم جدایی به شریانهای حیاتی روح اش نرسد. عاشق خوب آن نیست که می داند چطور دل محبوبش را شکار کند، عاشق خوب آن است که بداند چطور دل محبوبش را نشکند- حتّی در وقت جدایی. عشق انسانی بیش از آنکه هنر دلبری باشد، هنر دلداری است.

@kherad_jensi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موضوع تولدهای زود رس (اینبار) در تاریخ 98/8/8 آنچنان گسترده شد که کار را به گزارش صدا و سیما و حضور با دوربین مخفی در بیمارستانها کشاند.
حوزه ی جامعه شناسی ما چه تحلیلی از این رفتار دارد؟
آیا اساسا عام جامعه شناسان ما "توان" ریشه یابی این نوع رخدادها را دارند؟
@kherad_jensi
‍وقتی عکس همسرم را زیر سینی چای پنهان کردم

✍🏻 دکتر فردین علیخواه

یک روز در کلاس آسیب‌شناسی اجتماعی و در بحث از "خانواده و طلاق"، از دانشجویانم درباره تعداد فرزندان و خانواده برخی از سیاستمداران کشورهای غربی پرسیدم. برایم بسیار جالب بود که بیشترِ دانشجویان، برای مثال می‌دانستند که اوباما دو دختر دارد و حتی دختران او چند سال دارند! در این خصوص بیشتر بحث کردیم. برخی از دانشجویان معتقد بودند که این سیاستمداران با انتشار عکس‌های خانوادگی‌شان و البته "در عمل" و نه فقط با حرف، به جامعه می‌گویند که اهلِ خانواده‌اند و خانواده برایشان مهم است.

در کلاس به این موضوع بیشتر کنجکاو شدم. در قسمت عکس سایت گوگل به فارسی(و نه به انگلیسی) تایپ کردم "خانواده اوباما" و هزاران عکس از زندگی خانوادگی اوباما و گذران اوقات فراغتش با کودکان و همسرش ظاهر شد. بیشتر این عکس‌ها را سایت‌های فارسی، و نه سایت های خودشان، منتشر کرده بودند. در همان کلاس از خانواده و تعداد فرزندان مسئولان مختلف کشورمان پرسیدم. حتماً می‌توانید میزان اطلاعات دانشجویانم را حدس بزنید. تقریباً اکثر دانشجویان اطلاعات درستی از خانواده مسئولان نداشتند. دقیقاً مانند استادشان! جالب آنکه آنان حتی می‌دانستند که مثلاً جان کری (وزیر امور خارجه دولت اوباما) چند فرزند دارد ولی در خصوص دکتر ظریف یک یا دو نفر حدس‌هایی می‌زدند! باز نکته جالبی که در کلاس آسیب‌شناسی اجتماعی مطرح شد آن بود که بیشتر دانشجویان می‌گفتند که نام اعضای خانواده مسئولان کشورمان فقط زمانی در رسانه‌های جمعی منعکس می‌شود که یا یکی از آن‌ها از مقامش سوءاستفاده کرده و به همسرش پستی داده، یا یکی از اعضای خانواده آن‌ها اختلاس کرده و یا موقع انتخابات است و چیزی پیدا کرده‌اند تا زیرآب همدیگر را بزنند!! در مواقع عادی تقریباً هیچ مطلبی در این خصوص منتشر نمی‌شود.

توجهم به یک رفتار اجتماعی غربی‌ها جلب شد. من در برخی از پروژه‌های عمرانیِ داخل کشور با آن‌ها کار کرده‌ام. وقتی به آن‌ها میز یا اتاقی می‌دهید یکی از وسایلی که روی میز می‌گذارند یا روی دیوار اتاقشان نصب می‌کنند عکس‌های خانوادگی است. این را حتماً در سریالهای خارجی هم دیده‌اید. نکته جالب آنکه این رفتار تابع سن فرد یا مدت ازدواج او نیست.

رفتار ما ایرانیان (بیشتر مردان) در این خصوص بسیار جالب است. وقتی به تازگی ازدواج کرده‌ایم عکس همسرمان در کیف پولمان قرار دارد. البته یادآوری کنم که این عکس در دوره نامزدی روی صفحه تلفن همراهمان بوده است. پس از ازدواج از صفحه تلفن همراه حذف می‌شود. کم‌کم عکس همسرمان از کیف پولمان هم برداشته می‌شود و جای عکس را کارت‌های اعتباری رنگارنگ، کارت شناسائی و قبض‌های پرداخت‌نشده‌ی لوله شده می‌گیرند. معمولاً خانم‌ها مانند آقایان نیستند. ولی وقتی این رفتارها را می‌بینند آرام آرام دلسرد می‌شوند. ابتدا عکس مادر یا پدرشان را در کنار عکس همسرشان می‌گذارند. آن‌ها باز دلسرد می‌شوند و عکس همسر را برداشته و عکس خودشان و فرزندشان را به‌جای عکس همسر می‌گذارند.

زمانی در جایی مشغول به کار شدم. در روزهای نخست، عکس کوچکی از همسرم (با مانتو و روسری) را به شکل عمودی در گوشه میز به لیوان تکیه داده بودم. همکاری آمد و گفت: "ببین پشت سرت حرف درمیارن! به نظرم اینو برداری بهتره!!". همکار بعدی هم آمد و همین جمله را تکرار کرد. عکس را برداشتم و مثل برخی از بنگاه‌های املاک، آنرا به شکل افقی زیر شیشه‌ی روی میزم گذاشتم. آن همکاران باز آمدند: "خب اینا اینجا جواب نمی‌ده دیگه! همکارا که می دونی جنبه ندارن! تازه خانمت مانتوییه! یه ذره موهاش هم بیرونه! این می‌تونه بعداً تو گزینش دردسر بشه...!" کنار میز یک سینی چای داشتم. آنرا برداشتم و روی عکس همسرم گذاشتم. به آن‌ها گفتم " حالا خوبه؟ " گفتند: "هی. بد نیست!" ولی...

می‌دانید دوستان، خواستم بگویم مسئولان هم محصول همین جامعه‌اند. اساساً خانواده (و بیشتر، زنان) باید پنهان بمانند. به نظرم درباره زنان، یک چیز در این کشور بسیار عادلانه توزیع شده است: عکس آنان نه باید در «قاب زندگی» نصب شود و نه در «قابِ مرگ» (اعلامیه فوت و حتی سنگ مزار). برای همین در پاسخ به برخی از دوستانی که انتقاد می‌کنند چرا زنان و دختران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی مجازی این‌قدر زودبه‌زود عکس پروفایلشان را عوض می‌کنند و گویی "ولع خودنمایی" دارند باید گفت که رفتار این زنان اعتراض به حذف تدریجی عکسشان از "قاب زندگی" است. این عکس‌ها می‌گویند: "شما نمی‌توانید مرا حذف کنید".
@Fardinalikhah
@kherad_jensi
👍1
انتهای تسلط فقها، پایانِ حجاب اجباری
✍️یاسر عرب

صحرای مطالبات زنان در کشور ما عرصات قیامت است. و مگر مصادیق آن تمام می شود؟ حق حضانت، ارث، دیه، تمکین، اذن ولی، حق طلاق، بکارت، سفر و مهاجرت، برابری حقوق، حضور اجتماعی، و همین روزها مسئله ی چند همسری و بسیاری دیگر از امور انضمامی، که ریشه در خاستگاهی معرفت شناسانه و غلبه ی اوامر فقیهانه دارند.

این دومین ارائه ی سرکار خانم دکتر صدیقه ی وسمقی در قسمت سی و ششم مجموعه خرد جنسی است. ما برای آشنایی با منظومه فکری ایشان چندین مورد از مسائل زنان را پیش کشیدیم. مواردی که از حجاب اجباری شروع و تا دیه ادامه می یابد و در هر موضوع مهمان برنامه علل لزوم بازنگری در قوانین آن حوزه را تبیین می نمایند.

پ.ن: تعدادی از همراهان گلایه دارند که چرا نظرات هر کدام از کارشناسان بدون حضور مخالف و منتقد پوشش داده می شود؟ باید به اطلاع دوستانی که تازه به ما پیوسته اند برسانیم که قصد ابتدایی ما از تولید این مجموعه "توصیف زیست جنسی" در طیف رنگین کمانی اهالی خرد بوده است. ضمن اینکه مجموعه خرد جنسی به زودی وارد فصل تازه ای شده و گفتگوی جمعی بین کارشناسانی که تاکنون میزبانان ایشان بوده ایم رقم خواهد خورد.
@kherad_jensi

https://www.aparat.com/v/Y0MCG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🛑 وقت حیا داره از جامعه ای میره چه طور تمنای ماندن حجاب رو دارید؟!!

🌸🌸🌸🌸
@armanainstitute
کانال آرمانا در تلگرام↖️
@shabakearmana
شبکه فعالین در تلگرام↖️
http://ble.im/join/ZjA3Y2ExMD شبکه فعالین در بله👆
https://ble.im/armanainsitute کانال آرمانا در بله👆
@armanainstitute
در اینستاگرام👆
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرض را بگذاریم بر اینکه؛
همانطور که یک نوجوان آمادگی برای دریافت گواهینامه راهنمایی و رانندگی را ندارد باید برای رسیدن به بلوغ ازدواج و عقل همسر داری هم تا سنین بالا صبر کند. اما سوال اینجاست که خداوند حکیم به چه علت نیاز عاطفی و جنسی را از سنین ده تا پانزده سال در سرشت دختران و پسران فعال کرده است؟

سرکار خانم دکتر صدیقه وسمقی در این برش از ارائه ی خود به این سوال پاسخ می دهند.

@kherad_jensi

لینک گفتگوی کامل:
https://www.aparat.com/v/Y0MCG
خودت را راحت کن و بگو «انقلاب جنسی!»
✍️یاسر عرب

چه چیزی از بحران بهتر؟ کلیک خور، غیر قابل اثبات، سر دستی و عوام پسند. بحران، انقلاب یا کودتای جنسی، فرقی با هم ندارند. از همه ی این عبارتها می شود بدون هیچ تحقیق و یا پیمایش ملی برای توصیف شرایط زیست جنسی در ایران بهره برد.

حالا بپرس مولفه های رسیدن به مرز بحرانِ جنسی کدام است؟ شاخصه های تایید وقوع انقلاب جنسی چیست؟ مشخصا چه فرایندی دارد کودتای جنسی را رقم می زند؟ پاسخ های روشن بر اساس مستندات علمی قابل اتکا وجود ندارد. کسی که تابحال پای عملی و نظری اش را در زیست جنسی اهل سنت نگذاشته، وسعت بلوچستان و تفاوت سبک زندگی اهل سنت آن خطه با کردستان را فهم نکرده (چه رسد به ترکمن صحرا) و فهمی از تفاوت زندگی جنسی عشایر کوچ رو با عشایر یک جا نشین ندارد. (و خلاصه پهنه ی گسترده ی ایران و سبک های زندگی جنسی متفاوت آن را لمس یا مطالعه نکرده) به چهار تا خیابان بالا و پایین محل زندگی یا دفتر خود نگاه کرده و با اعتماد به نفس بالا نه تنها تببین مسئله اش با انقلاب یا کودتای جنسی آغاز می شود بلکه با همین دست فرمان نشریه می زند، سخنرانی برگزار می کند، فیلم می سازد ، به فلان مسئول امنیتی مشاوره و خط می دهد، از قِبَل این عبارت سازی ها و مفهوم پردازی ها و امنیتی سازی ها سفره و دکه و دکان راه میاندازد و خلاصه برای حل مشکلی که هنوز "آن را نمی شناسد" آستین ها را تا کتف بالا می زند!

دکتر ادریس راموز در قسمت سی و هفتم مجموعه خرد جنسی آمده است تا همین روحیه ای که تشریح شد را به چالش بکشد. او گمان نمی کند که تحولات زیست جنسی در جامعه ی ما کپی برابر اصل یا ایرانیزه شده ی انقلاب جنسی غرب باشد و با رویکردی نوین از دل مسائل اجتماعی خودمان سعی در فهم تحولات جنسی جامعه ی ایران دارد.
این دومین ارائه ی ایشان در فصلِ توصیفِ دوم خرد جنسی است.

@kherad_jensi

لینک گفتگوی کامل:
https://www.aparat.com/v/trz9F
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چندی پیش یکی از پر بازدید ترین سایتهای فیلم پورن آماری را منتشر کرد که بر اساس آن کشور ایران، عراق، و افغانستان بیشترین استقبال را از تماشای فرم سکس آنال (مقعدی) داشته اند!

در این برش از ارائه ی دکتر ادریس راموز راجع به علت این موضوع پرسیده می شود و ایشان نگاه خود به تغییر طبع جنسیِ مخاطبان در اثر تماشای فیلم پورن و ژاپنیزه شدن این صنعت، همچنین علت استقبال این سه کشور از این نوع سکس را بیان می کند.
@kherad_jensi
لینک گفتگوی کامل:
https://www.aparat.com/v/trz9F
هدیه‌ی ولنتاین؟ ترمیم بکارت
و زنان متاهلی که برای تفریح ترمیم می‌کنند....

✍️پریسا صالحی

«یک پزشک پیدا کردم تا بکارتش را ترمیم کند، می‌خواستم با او زندگی کنم اما قبل از هرچیزی باید می‌فهمیدم دلیل او برای ماندن با من این بود که چون رابطه‌ی جنسی داشتیم حالا مجبور است یا من را واقعا می‌خواهد، مادر یکی از دوستانم پزشک بود به واسطه‌ی او یک پزشک زنان پیدا کردم و با او به مطب این پزشک مراجعه کردیم، دو میلیون تومان پرداخت کردم و عمل انجام شد. بعد از عمل انگار سرد شده بود دیگر نمی‌خواست من را ببیند بعد هم گفت ازدواج ایده‌ی خوبی برای ما نیست و رفت.»

اینها گفته‌های مرتضی، مرد جوانی است که تجربه‌ی مواجهه با پرستاری از یک زن که ترمیم بکارت داشته را دارد؛ بکارت یکی از مواردی است که در جوامع سنتی فشار زیادی را روی زنان و مردان وارد می‌کند، اگر در شب ازدواج نشانه‌ای مبنی بر باکره بودن زن ظاهر نشود یا مرد متهم به ناتوانی جنسی می‌شود یا زن بار خشونت را تا پای کشته شدن به دوش می‌کشد؛ در بیشتر مواقع این زن است که فشار حاصل از این ارزش به دوش او گذاشته می‌شود.

از طرفی پدید‌ه‌ی جدیدی که در این مورد شایع شده است، زنان متاهلی هستند که تصمیم به ترمیم بکارت می‌گیرند. این زنان برای یک روز مشخص مثل سالگرد ازدواج، سالروز تولد یا حتی روز ولنتاین دست به این عمل می‌زنند. در مورد ریشه‌های روانی این کار با زهره میرعابدینی، روانشناس و سکس‌تراپیست به گفت‌وگو پرداختیم. میرعابدینی می‌گوید با این کار در مرد حس قدرت و در زن حس اهدای یک هدیه تداعی می‌شود.

زهرا، فرد دیگری است که سابقه‌ی مراقبت از یک زن که عمل ترمیم بکارت انجام داده را دارد، او می‌گوید: «دوست من این کار را به اجبار خانواده انجام داد چون نگران ازدواج او بودند. این به خاطر سنت است و احتمالا این حساسیت‌ها تا چند سال دیگر از بین می‌رود.»

تاریخ خاورمیانه پر از خون‌های ریخته شده به جرم نداشتن بکارت است. در گفتمان سنت، بکارت به نوعی شرف زن محسوب می‌شود و بدون آن زن لیاقت محبت، زندگی مشترک و حتی نفس کشیدن را ندارد. در بعضی از نقاط ایران، خانواده‌ها با مردی در قوم خود توافق می‌کنند که زن را بکشد و بعد از قتل هم رضایت می‌دهند.

محمدعلی که دانشجوی یکی از دانشگاه‌های تهران است نیز در مورد این عمل می‌گوید: «من با زنانی مواجه شده‌ام که هیچ اعتقادی به بکارت نداشتند اما به خاطر دید جامعه این کار را انجام می‌دهند. من فکر می‌کنم این به این دلیل است که زنان هنوز به این باور نرسیده‌اند که صاحب بدن خودشان هستند و فکر می‌کنند شخص دیگری باید برای بدن آنها تصمیم بگیرد.»

اما مساله به سادگی یک تصمیم‌گیری ساده نیست، بخش زیادی از قتل‌های ناموسی در خاورمیانه به خاطر متهم شدن زنان به نداشتن پرده‌ی پکارت بوده است، کمترین تنبیه یک جامعه‌ی سنتی در خاورمیانه برای زنی که بکارت ندارد، طرد شدن است؛ این عوامل باعث سوق دادن زنان به عمل ترمیم بکارت است.

سمت دیگر اما بی‌اعتبار شدن سنت در زندگی روزمره‌ی شهری است. عوامل مختلف مثل نبود کارکرد سنت در زندگی شهری امروزی، زن را به داشتن رابطه‌ی جنسی سوق می‌دهد اما در بخش بزرگی از ازدواج‌ها هنوز این بکارت است که اهمیت اساسی خود را حفظ کرده است.

در این مورد با فاطمه سیدی، پزشک زنان و زایمان و رحیم محمدی، جامعه‌شناس به گفت‌وگو پرداختیم. محمدی می‌گوید سیر اهمیت بکارت در جامعه نزولی است ولی هنوز در میان اقشاری اهمیت دارد و ترمیم بکارت نیز بین زنانی که در معرض آسیب هستند اخلاقی است اما این موضوعی نیست که بتوان به آن توصیه کرد. شیما قوشه نیز موضوع را از دیدگاه حقوقی بررسی کرد.

سیدی: به خاطر ولنتاین و تولد ترمیم بکارت می‌کنند
سیدی در مورد احتمال آسیب در این عمل گفت: «این عمل جراحی، عمل کوچکی است و کار خاصی نمی‌شود و احتمال آسیب به سلامتی شخصی که این کار را می‌کند وجود ندارد، برای این عمل زیاد به من مراجعه می‌کنند اما من چنین کاری نمی‌کنم.

بعضی‌ها با رضایت همسرشان این کار را می‌کنند، خانمی را می‌شناسم که سه فرزند دارد، با همسرش مراجعه کرد و می‌خواست برای ولنتاین یا روز تولد همسرش بکارتش را ترمیم کند، یکی از همکاران من هم این کار را برای ایشان انجام داده بود. از همه سنی برای این کار مراجعه می‌کنند اما بیشتر کسانی هستند که مجرد هستند و ازدواج نکرده‌اند ولی رابطه‌ی جنسی داشته‌اند و حالا یا نگران هستند یا خجالت می‌کشند و تصمیم می‌گیرند بکارتشان را ترمیم کنند.»
مایلید بیشتر بخوانید؟
لینک:
@kherad_jensi

http://www.ensafnews.com/201599/
👍1
Forwarded from یاسر عرب
حاشیه نشینی و سکس
ذهن خشن!

اختلافات حاشیه و متن شهرها، حتی روی شوخی‌هاشون هم تأثیر میذاره. با دقتی عمدی به راحتی می‌دیدم که شوخی‌ جنسی مردان حاشیه‌نشین با شوخی جنسی مردان مرفه‌تر داخل شهرها فرق داره. البته شاید فاکتور بی‌اهمیتی باشه.. اما به نظر خودم میشه ازین نشانه‌ها به عنوان راهنما استفاده کرد.

یکی از رفقای هم‌سن که رفت آمد مکرر به شهریار داشت یک‌بار در یک انتقال خودمانی تجربیات روزمره گفت «شهریار جای عجیبیه حاجی. یه جور خاصیه. همه عجله دارند برای سکس». خودش در لایف‌استایل، درست در نقطه مقابل من بود.‌. روابط آزاد، با ده‌ها نفر. اما حتی با چنین لایف استایلی در اونجا شوکه شده بود.

حس «بازندگی غیرقابل جبران» فشاری بر حاشیه‌نشینان ایجاد کرده که برای بقیه خیلی قابل درک نیست. (در امثال شهریار و کرج که باغ‌شهر بودند، حلبی‌آباد درست مجاور ویلاهاست، چون بخشی ازون باغ‌ها هنوز باقی موندن. و این، اون حس بازندگی رو تشدید می‌کنه. این ویلاها و باغ‌ها اغلب خالی‌اند..طوری که حتی وقتی هواپیما سقوط می‌کنه داخلشون کسی کشته نمیشه! چون صاحبان‌شون بیشتر از هفته‌ای یک‌بار نمی‌تونند بش سر بزنند. لذا نمادی از ثروت مازاده. دیگران رو سوار بر ماشین لوکس دیدن این اثر رو نداره. چون عبور می‌کنه، و هرچه هست در حال مصرفه. اما این‌ها مازادند. مجاورت دائمی با مازادهای دیگران، حس «ما نابودیم» رو بیشتر تقویت می‌کنه). در شرایط این فشار، سکس نقش روانی پررنگ‌تری پیدا می‌کنه. دسترسی به واژن، تا حدی عدم دسترسی به پول رو پنهان می‌کنه. عجله دارند چون تنها چیزی که می‌تونند توش برنده باشند بدست آوردن هم‌بستره، و طبیعتا در پی حداکثری کردن این بدست آوردن‌ها خواهند بود. هیچ روزی رو نباید از دست داد. هیچ کسی رو نباید از دست داد.

شوخی جنسی حاشیه‌نشین بیشتر خشونت داره و کمتر خنده. تابویی براش باقی نمونده که سوژه خنده باشه. در این شوخی‌ها، زن واژن است، تمام. نه تعارفی، نه اضافاتی، نه تلطیفی. اما در متن شهر، کسانی که از فقر مطلق در امانند، فعلا، هنوز داخل بافت خانوادگی و اجتماعی قرار دارند که تقیدها رو حفظ کرده.. و در داخل این تقیدها، دسترسی به سکس خیلی آسان نیست. یا باید پول خرج کنند، یا باید خودشون رو به پارتنر مدنظر ثابت کنند، یا هردو. چه پارتنر مشروع باشه چه نامشروع. بنابراین شوخی‌های جنسی این‌ها از لودگی‌های بی‌مزه از کلیشه‌های جنسیتی درباره اختلاف رفتاری و تیپولوژی بین زنان و مردان تشکیل شده. برای این‌ها دو گانه ما مردها-آنها زن‌ها سوژه قابل توجهیه. برای این‌ها دختر هات، دختریه که سخت نیست، راحت می‌پذیره و راحت میره پی کارش. یعنی چیزی که کم گیرشون میاد. اما در حاشیه، دختر هات دختریه که اختیار واژنش در کنترل شرارتشه. شرارتی که در اون ناحیه شهری، برای مرد و زن ضروری به نظر میاد. در حاشیه روسپیگری جریان داره، اما همه این سکس پرتیراژ و پرعجله از کانال روسپیگری نمیگذره. این‌ها با توافق همدیگه سکس رو برای همدیگه پردسترس کرده‌اند، و به طور جمعی مشغول پوشاندن بازندگی‌های غیرقابل جبران هستند. این حرف درستی بود که کمونیسم در مقیاس محلی، خوب جواب میده. هرچه که بین پاهای من است برای همه، هرچه بین پاهای همه هست، برای من.
@kherad_jensi
@yaser_arab57
@EricNotes
👍2
'افزایش ۴ برابری کودک همسری بدنبال افزایش وام ازدواج

از وام ازدواج برای معامله کودکان زیر ۱۵ سال استفاده می‌شود'
ایسنا

@kherad_jensi
Forwarded from یاسر عرب
برای ایرانِ خودمان، چه کار کنیم؟
✍️یاسر عرب

1. دیروز به دوستی ویدئویی دانلود نشده در گوشی ام نشان دادم با این کپچن: «معرفی موسساتی که بودجه میلیاردی دارند ولی وجود خارجی ندارند!»
بعد به او گفتم «تیتر اش را می بینی؟ حتی حوصله نکردم باز اش کنم!»
شما را نمی دانم اما اگر وجود آدمی را به دو ساحتِ تاریک و روشن تقسیم کنیم، همین گزاره ی کوتاه نشانه ی بخش تاریکِ حالِ من است.

2. دروغ چرا؟ وقتی جنابِ مرتضی کیا گفت قرار است مرکز نوآوری های علوم انسانی را تاسیس کند، خدا می داند چقدر خوشحال شدم. نوآوری در کشور ما مگر تا بحال غیر از "تمنای سد" (سخت افزاری) و کپی ناقص "استارت آپ" (نرم افزاری) بوده است؟ نو آوری به ساختن "نو انسان" است و تولیدِ "نو جهان"... و کدامیک حاصل می شود جز با "نو نگاه" و "نو تفکر"؟ (پیش خودمان بماند ولی الان که از مرکز نوآوری های علوم انسانی پشت کیبورد نشسته و برایتان می نویسم گاهی با خود می اندیشم مرتضی واقعا می داند پا به چه وادی عظیمی نهاده؟) این بند که نوشتم، بخش روشنِ حال اَم است.

3. من در نقش یک فیلمساز-تسهیلگر اجتماعی فکر میکنم زیست انسان ایرانی امروز، زیستی رسانه ای است. رسانه های رسمی امروز، تنها به ما نمی گویند مشکل چگونه حل می شود؟ بلکه به ما می گویند «اساسا مشکلی که باید ذهن ما معطوف به آن باشد چیست؟» شاید بپرسید «چرا اینکار را می کنند؟» گمان می کنم چون به خوبی می دانند توصیف مسئله ای اجتماعی به هر شکل که صورت گیرد، راهکار برون رفت از آن نیز، به همان شیوه تبیین می شود. (مثلا کشته شدگان اعتراضات اخیر را برخی "قربانی" می نامند، بعضی "شهید"، برخی "تلفات"، و... و این نام گذاری بستگی دارد به زاویه ی منفعت گفتمانی شان)

4. طبیعی است با این نگاه من فکر میکنم رسانه های وابسته به هر نوع قدرت سیاسی قصد طرح صحیح و در ادامه حل مسائل اجتماعی ما را ندارند. (طیفی که بصری های آن از صدا و سیما آغاز و تا بی بی سی و صدای آمریکا و من و تو گسترده است) بلکه هر کدام از اینها مشکلات کشور ما را با نقشه ای از قبل طراحی شده چنان گزینش و چینش می نمایند و آنطور مقعر و محدب می کنند که بشود آن را به استخدام گفتمانِ خود در آورد. در نتیجه بتوانند دایره و حوزه نفوذ خود را فربه و عمیق تر نمایند. چنین است که ایرانِ امروز (از روستاهای مرزی سیستان و بلوچستان تا پاساژ-مال های تهران) دچار انباشت دردهای بیشمار شده. مشکلاتی که با هم افزایی و ضریب دادنِ به یکدیگر زمینه آنومی اجتماعی را فراهم کرده، و ما را در یک دور تاریخی باز به همان سرخوردگی های قبلی می رساند و اینجاست که باید گفت «دریغ است ایران که ویران شود»

5. حال می بینیم که در نتیجه ی قلب واقعیت ها و "نادیده انگاشتن مردم" و یا طرد و حذف و به حاشیه رفتنِ ایشان دچار بی تفاوتی و ناشنوایی اجتماعی شده ایم و به جای همدلی ها و همکاری ها، شاهد رشد منیت ها و منفعت طلبی ها هستیم و این روند، عرصه عمومی کشور ما را به عرصه تخاصم و تنازع اقشار اجتماعی تبدیل خواهد کرد و در نتیجه آن، با "مرگِ روح جمعی" و "کاهشِ سرمایه اجتماعی"، شاهدِ فرسودگی روانِ جامعه خواهیم بود. در پی این دومینو نهایتا "تعلق خاطر ملی" از بین خواهد رفت و امراض و بیماری های روحی و روانی و پرخاشگری و عصیان و افسردگی و بی اخلاقی سکه رایج بازار کشوری خواهد شد که به فرسایش اجتماعی رسیده است.

6. ما در مرکز نوآوری های علوم انسانی قصد تاسیس فضای رسانه ای تازه ای را داریم که مردم محور باشد. نه تنها از این باب که چون تولیدات قبلی بنده (مجموعه آموزشی یک پیشنهاد ساده، خرد جنسی و ..) مردم بخواهند از آن حمایت مالی کنند! بلکه در این بستر که جمهور مردم خود بتوانند مسئله شان را در آن مشخص کرده و خودشان در مورد مسائل خودشان گفتگویی در زمین رسانه داشته باشند. دیالوگی بر اساس درک و احترام متقابل و از پس نیاز به شنیدنِ سخن دیگری. بااین هدف که گفتگوی جمعی به خرد اجتماعی بدل شود و فرایندِ "تولیدِ اجتماعیِ دانش" را رقم بزنیم. از این رو فعلا این بستر رسانه ای را "جمهور تی وی" نامیده ایم.

7. جمهور تی وی برای کسی نیست. شما به اندازه مشارکت تان به آن نقش و رنگ و محتوا می دهید و آنچه خواندید یک دعوت نامه بود. من در این مدت از دوستانِ بسیاری کمک گرفته ام تا وقتی شما به اینجا میایید صرفا با بیابانِ برهوتی از آرزوها یا ایده ای روی هوا روبرو نباشید! اما با این تعریف که از "جمهور تی وی" ارائه کردم (رسانه ای با مشارکت حداکثری مخاطبین و آماده برای پذیرش طیف رنگین کمانی نظرات) حالا باید از شما دعوت کنم به اولین جلسه ی هم اندیشی خودتان بیایید. و هنگام بسته شدنِ اولین ایده های تولیدی به "خودتان" کمک کنید.
@yaser_arab57

دوشنبه بیست و پنج آذر
ساعت شانزده
میدان انقلاب. کوچه شهیدجنتی.
(کوچه متروی انقلاب)
بن بست فرساد. پلاک دوم. طبقه 2
پیمایش ملی خانواده
 ✍🏻عباس عبدی/روزنامه نگار

📌 این روزها تنش‌های سیاسی در داخل و ساختار رسمی و نیز تنش در روابط خارجی در کنار مشکلات اقتصادی جایی برای طرح دیگر مسائل باقی نگذاشته است، ولی واقعیت این است که مسائل خانواده و موضوعات مرتبط با آن همچنان در افکارعمومی به‌عنوان مسائل دارای اهمیت شناخته می‌شوند.باید قدردان کسانی بود که اولین پیمایش ملی خانواده را در ایران به سرانجام رساندند و پرسشنامه مفصلی را در زمستان 1396 و با نمونه‌ای بیش از 5000نفر به سرانجام رساندند و از انتشارگزارش آن نیز رونمایی شد و تصویری به نسبت جامع از سیمای خانواده در ایران در اختیار ما قرار داده‌اند. این پیمایش از سوی جهاد دانشگاهی انجام شده است.

1⃣ نگرش به ازدواج
نگاه اغلب مردم به ازدواج همچنان به‌عنوان یک پیوند همیشگی و دایمی است (۷۹ درصد) در مقابل فقط ۹ درصد این پیوند را همیشگی و دایمی نمی‌دانند. ۷۰ درصد مردم ازدواج را مانع پیشرفت نمی‌دانند و فقط ۱۴ درصد آن را مانع پیشرفت می‌دانند. موافقان با چندهمسری اندک هستند و مخالفانش 5 برابر بیشتر از موافقان با آن هستند. با این حال برخی از انگاره‌ها در حال تغییر است، نسبت کسانی که موافق خواستگاری دختران از پسران هستند، به ۳۸ درصد رسیده است، در حالی که مخالفان آن هنوز بیشتر و ۴۳ درصد هستند، ولی این گزاره در حال تغییر به سوی موافقت بیشتر با پیشگام شدن دختران در پیشنهاد ازدواج است.

📌نحوه آشنایی افراد با همسرانشان کماکان به این صورت است که حدود 35 درصد یا با یکدیگر هم‌محله بوده‌اند یا فامیل و آشنا و ۵۵ درصد نیز از طریق معرفی اقوام و خانواده و دوستان بوده است و فقط حدود ۱۰ درصد به طور مستقیم با یکدیگر آشنا شده‌اند. ولی نکته مهم این است که این مورد اخیر برای افراد با تحصیلات بالا و جوان‌تر دو برابر این مقدار است که نشان‌دهنده روند رو به رشد این الگوی آشنایی در ازدواج است.

📌نکته جالب اینکه ۵۲ درصد پاسخگویان اظهار داشته‌اند که پیش از ازدواج از یکدیگر شناخت کافی پیدا نکرده‌اند. و این به نسبت قابل توجهی است که بنیاد خانواده جدید را سست می‌کند. حدود یک چهارم آنان تحت فشار خانواده به این ازدواج تن داده بودند. البته فشار خانواده برای دختران بیشتر بوده و با افزایش تحصیلات و نیز برای جوانان خیلی کمتر می‌شود. فشار خانواده برای ازدواج افراد بی‌سواد ۳ برابر افراد با تحصیلات عالی است. این ساختار مبتنی بر انتخاب شخصی همسر، تصمیم فردی زن و مرد به ازدواج، شناخت متقابل بیشتر پیش از ازدواج و ازدواج در سنین بالاتر است.

📌از نظر مردم چهار عامل اصلی بالا رفتن سن ازدواج (به میزان زیاد و خیلی زیاد) به ترتیب عبارتند از نداشتن شغل مناسب (۹۱ درصد)، نداشتن درآمد کافی (۹۲ درصد)، بالا بودن هزینه ازدواج (۸۳ درصد)، نداشتن مسکن مستقل(۸۲ درصد) است. عوامل غیر اقتصادی در مراتب بعدی قرار می‌گیرند.

2⃣ ساختار قدرت در خانواده
51 درصد زنان گفته‌اند که روی هم رفته در خانواده حرف آخر را همسرشان می‌زند. این نسبت برای مردان ۲۱ درصد است. برای افراد با تحصیلات عالی ۳۰ درصد و برای جوانان ۳۸ درصد. در مجموع نشان می‌دهد که اولاً مردسالاری ضعیف شده و در حال تضعیف است و ۹۲ درصد افراد معتقدند که تصمیمات را باید به‌صورت مشترک گرفت.

3⃣ روابط اجتماعی و خانوادگی
یکی از تغییرات مهم در روابط خانوادگی و اجتماعی است. میزان روابط و صمیمیت با پدر (۸۷ درصد خوب و خیلی خوب)، با مادر (۹۴ درصد) روابط اجتماعی با خواهران و برادران (۶۲ درصد زیاد و خیلی زیاد) با فامیل (۳۵ درصد) با همسایگان (۱۶ درصد) و با دوستان (۲۸ درصد) است. هنگامی که این موضوع را برحسب تحصیلات مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که با افزایش تحصیلات ، روابط با خواهر و برادر و دوستان بیشتر و صمیمانه‌تر شده و در مقابل با فامیل کمتر می‌شود.

4⃣ رضایت از زندگی
۶۱ درصد افراد به طور کلی از زندگی خود به میزان زیاد و خیلی زیاد ابراز رضایت کرده‌اند. این میزان از رضایت از هر نهاد دیگر بیشتر است. این رضایت از فرزندان ۸۸ درصد، از همسر ۸۲ درصد است. زنان رضایت کمتری از همسر خود ابراز داشته‌اند (۷۶ درصد) ولی زنان از زندگی به‌طور کلی ابراز رضایت بیشتری کرده‌اند (۶۲ درصد) مردان (۶۰ درصد)، با افزایش تحصیلات این میزان رضایت بیشتر می‌شود و در افراد با تحصیلات عالی به ۶۶ درصد می‌رسد.

5⃣ عوامل خوشبختی
نکته و یافته‌ای که احتمالاً با گذشته تفاوت پیدا کرده نظر مردم درباره ترتیب مهم‌ترین عامل خوشبختی در زندگی است که ۱۹ درصد پول و ثروت، ۱۷ درصد سلامتی، ۱۲ درصد تفاهم و ۱۱ درصد اخلاق و ۹ درصدصداقت معرفی شده است.

6⃣ فرزندآوری
کسانی که گفته‌اند تمایلی به فرزندآوری ندارند، ۶۸ درصد برای آینده فرزندشان نگران هستند. ۶۲ درصد سخت بودن تربیت فرزند را بهانه کرده و ۵۳ درصد نیز به هزینه‌های زیاد آن اشاره کرده‌اند./ایران

@kherad_jensi
‍مهران مدیری در «هیولا»، از زنان چه تصویری می‌سازد؟ 
سعیده رضوانی

رسانه‌ها موجب انباشت تصاویر ذهنی و ایجاد تفکرات قالبی از زن در اذهان عمومی می‌شوند، ارائه تصویر زنان در خانه و دغدغه ظواهر دنیوی و زیبایی داشتن چیزی است که رسانه‌ها برای ما ساخته‌اند و این تصاویر و انگاره‌ها، عامل مهمی در ساخت اجتماعی واقعیت در بین مخاطبان و افراد جامعه محسوب می‌شوند؛ کاری که مهران مدیری در سریال «هیولا» به خوبی از عهده آن برآمد!

تورستین وبلن (جامعه شناس و اقتصاددان)، در اواخر قرن نوزدهم در نظریه‌اش تحت عنوان «نظریه‌ طبقه‌ تن‌آسا»، جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که سرچشمه‌های اصلی مصرف در آن، تظاهر و تقلید است که در بالای آن طبقه‌ مالکان قرار دارد، طبقه‌ای که ناز و نعمت خود را به وسیله‌ مصرف نمایش می‌دهد، طبقه مرفه گروهی از مردم هستند که صرفاً درصدد ارضای نیازهای فیزیکی، روانی و روشنفکرانه خود نیستند، بلکه همواره کالاهایی را برای خودنمایی و نه رفع نیاز مصرف می‌کنند. این نوع مصرف را وبلن مصرف نمایشی می‌نامد.

در واقع در این سریال، کالا برای رفع نیاز مصرف نمی‌شود، بلکه زنان سریال به دنبال تظاهر به مصرف و نمایش آن هستند. وبلن معتقد بود که مصرف زمانی از معنای طبیعی و اصلی خود فاصله می‌گیرد که بتواند بیانگر انگیزه‌ای باشد که فرایند متفاوتی از انباشت کالا را در پی داشته باشد. انگیزه‌ای که ریشه مالکیت از آن آب می‌خورد چشم و همچشمی است. همین انگیزه چشم و همچشمی در سیر تکامل خود، نهاد مالکیت را شکل می‌دهد و این نهاد در همه جنبه‌های تکامل ساختار اجتماعی نفوذ پیدا می‌کند. داشتن ثروت، بزرگی و افتخار می‌آورد و این امتیاز رشک‌انگیزی است.

زنان سریال مدام برای نشان دادن دارایی‌های خود به رقابت می‌پردازند. وبلن درمورد سرچشمه‌های اجتماعی رقابت در زندگی بشری معتقد بود، حرمت نفس همان بازتاب حرمتی است که دیگران برای انسان قائل می‌شوند. بنابراین اگر شخصی به خاطر عدم توفیق در کوشش‌های رقابت‌آمیز مورد پسند جامعه، چنین حرمتی را به دست نیاورد، از فقدان حرمت نفس رنج خواهد برد. در یک فرهنگ رقابتی که انسان‌ها ارزششان را در مقایسه با ارزش دیگران می‌سنجند، هرکسی پیوسته در تکاپوی این است که از دیگران پیشی بگیرد.

ویژگی فخرفروشی در این سریال مشخصه بارز زنان است و مردان کمتر دارای این ویژگی هستند. یک تفکر کلیشه‌ای که در جامعه در مورد زنان وجود دارد، این است که زنان در مهمانی‌ها مدام در صدد نمایش زیورآلات، کفش و لباس مارک‌دار خود هستند؛ موضوعی که این سریال به آن دامن زده است. کلیشه‌سازی تعداد اندکی از ویژگی‌های ساده و قابل فهم در یک شخص را در نظر می‌گیرد و همه چیز درباره آن فرد را به آن ویژگی‌ها تقلیل می‌دهد و آن ویژگی‌ها را اغراق آمیز و ساده می‌سازد. 

خانم زحمتکش می‌توان گفت تنها زن فعال در محیط و جامعه مردانه. به ظاهر قرار است ایشان به عنوان عضو هیئت مدیره خاف نماینده زنان باشد. اما از آنجا که همیشه پای یک زن در میان است، وجودش باعث ایجاد فساد در هیئت مدیره می‌شود (ارتباط با کامروا). همچنین از او شخصیتی ساده لوح به تصویر کشیده می‌شود که به راحتی همه اعضاء علیه او توطئه می‌کنند و او را مقصر اصلی تمام فسادها و رانتخواری‌ها معرفی می‌کنند. پس در این سریال زنان به گونه‌ای به نمایش درمی‌آیند که وقتی وارد محیط‌های کاری می‌شوند، ابژهای جنسی هستند و باعث ایجاد فساد اخلاقی می‌شوند و راهکار مبارزه با آن نیز حذف کامل زنان از محیط‌های اجتماعی است. در حالی که مردان به راحتی به زندگی عادی خود ادامه می‌دهند و آب هم از آب تکان نمی‌خورد.

پیام ضمنی سریال می‌تواند این باشد که تنها خط قرمز زنان، خیانت مرد است و تنها موضوعی که برای‌شان حائز اهمیت است، وفادار بودن مرد است و اینکه درآمد خوبی داشته باشند، راه به دست آوردن آن هم دیگر مهم نیست، پس هرچیزی از سوی زنان پذیرفته می‌شود، الا خیانت. 

کارگردان با نمایش یک اثر دیدگاه خود را در جهت مخالفت یا موافقت با هنجارها و ارزش‌های غالب در جامعه نشان می‌دهد. در این اثر زنان جامعه‌ای که مهران مدیری به تصویر می‌کشد، زیاده خواه، راحت طلب، دهن بین، شکاک، پول پرست، اهل اهمیت به ظواهر و خانه‌دار هستند و کمتر دغدغه مشکلات جامعه را دارند. زن نشان داده شده در سریال مهران مدیری، زنی است که در جست‌وجوی ظاهر بهتر و زیبایی بیشتر است، دغدغه اصلی‌اش خانه بالای شهر و ماشین لوکس سوار شدن است. حال آنکه دغدغه‌ها و خواسته‌های زن جامعه ایران بسیار مهم‌تر از آن چیزی است که در این سریال شاهد آن بودیم. (هرچند تمام شخصیت‌های اصلی سریال مهران مدیری از لحاظ ویژگی‌های اخلاقی دارای مشکلات عدیده‌ای هستند و هیچ یک از شخصیت‌های جامعۀ به تصویر کشیده شده این سریال اخلاق مدار نیستند.)

@kherad_jensi
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن حسام مظاهری)
🔸ترویج «نذر پژوهش»: راهکاری برای برون‌رفت از وضعیت نامطلوب پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی 🔸


✍️محسن حسام مظاهری


مدتی بود قصد داشتم یادداشتی با موضوع «نذر پژوهش» بنویسم. یادداشت امروز دوست عزیزم یاسر عرب کار را آسان کرد.
https://t.me/yaser_arab57/4663
در کشور ما هرساله، هزینه‌ی نسبتاً بالایی از بودجه‌ی کشور صرف پژوهش شده یا به نام پژوهش در مراکز و مؤسسات فرهنگی و پژوهشی متعدد هزینه می‌شود. واقعیت آن است که در حال حاضر نهاد «دولت» ـ در معنای عام آن ـ یگانه کارفرمای پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی به‌شمار می‌رود و لااقل در این حوزه، بخش خصوصی و مردمی، حضور مؤثری ندارد. این امر، زمینه‌ساز آسیب‌های متعددی شده که برخی از آن‌ها فهرست‌وار عبارت‌اند از:

🔻 وابستگی پژوهشگران و گروه‌های پژوهشی به نهاد قدرت که آزاداندیشی و استقلال رأی آن‌ها را مخدوش می‌سازد و آن‌ها را عملاً به کارمندان و مجریان دولت تبدیل می‌سازد.

🔻تولید انبوه پژوهش‌ها و شبه‌پژوهش‌های سفارشی؛ پژوهش‌هایی که تنها به درد کسب درآمد مجریان و گزارش کار سازمانی کارفرما می‌خورد و نهایتاً‌ در بایگانی سازمان‌ها خاک می‌خورد و حتی مجریان‌شان نیز تمایل چندانی به انتشار آن‌ها ندارند.

🔻بی‌خاصیت‌شدن حوزه‌ی تحقیق و پژوهش به دلیل آن‌که پرسش و موضوع پژوهش را همان کسی تعیین می‌کند که نوعاً باید مخاطب اصلی این قبیل پژوهش‌ها باشد. دور باطلی که کارفرما و مخاطب را یکی می‌سازد. ‌

🔻 آسیب‌رسانی به منابع عمومی کشور به‌دلیل صرف هزینه‌های عمومی برای پژوهش بدون بازدهی قابل قبول

🔻ازبین‌رفتن زمینه‌های پژوهشگری به‌عنوان پیشه‌ای مستقل و حرفه‌ای و اجبار پژوهشگران به استخدام‌های دولتی یا ترک حوزه‌ی تحقیق

🔻 فسادخیزشدن حوزه‌ی پژوهش به‌دلیل تولید رانت و تبدیل پژوهش به کالایی که در مناسبات [فاسد] پژوهشگران و مراکز پژوهشی و دانشگاهی با سازمان‌های دولتی در قبال امتیازاتی دادوستد می‌شود.

به این فهرست موارد دیگری هم می‌توان افزود. ماحصل این موارد، وضعیت فعلی است که پژوهش علوم انسانی ـ اجتماعی را به امری غیرجدی، غیرکاربردی و تزیینی بدل ساخته است.

یکی از راه‌های برون‌رفت از وضعیت فعلی، احیای سنت وقف فرهنگی و هدایت بخشی از وجوهات، تبرعات و نذورات مذهبی به حوزه‌ی پژوهش است.
با این امر، هم شایبه‌ی استفاده از بودجه‌ی عمومی کشور از بین می‌رود، هم سرمایه‌های فردی و گروهی جامعه‌ در مسیر درست‌تری هدایت می‌شود، هم پژوهشگران مستقل و آزاد امکان پژوهش پیدا می‌کنند و هم فاصله‌ی میان پژوهش‌گران و بدنه‌ی جامعه کمتر شده و به‌‌تبع موضوعات و حوزه‌های پژوهشی عینی‌تر و به دغدغه‌های جامعه نزدیک‌تر می‌شود. (خصوصاً‌ در مورد پژوهش‌های در حوزه‌ی دین، ورود سرمایه‌های فردی و گروهی با خاستگاه مذهبی می‌تواند بسیار راهگشا باشد.)


پ.ن.
خود من الان چند ماه است که مشغول پژوهشی در حوزه‌ی تاریخ دینداری در دوره‌ی معاصر ایران هستم. پژوهش گسترده‌دامنی که جزیی از پروژه‌ی تحقیقاتی شخصی‌ام است که به‌صورت خویش‌فرما سال‌هاست دنبال می‌کنم و تأمین هزینه‌های آن بیرون از توان فردی است. طبق برآورد زمانی، امیدوارم این پژوهش در سال آینده به پایان برسد و در قالب مجموعه‌ای چندجلدی منتشر شود. چنانچه افراد یا گروه‌هایی تمایل به مشارکت در تأمین هزینه‌های این پروژه در قالب نذر پژوهش داشته باشند، ممنون می‌شوم به آیدی کانال اطلاع دهند تا مشخصات دقیق‌تر پروژه در اختیارشان قرار گیرد.


1398/10/1
@mohsenhesammazaheri
👍1
تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند!
دکتر فردین علیخواه
(جامعه شناس)

قبل از عید داشتم کتابهای کتابخانۀ کوچکمان را گردگیری می‌کردم. طبق معمول هر کتاب را برمی‌داشتم؛ عنوان آن را نگاه می‌کردم؛ چند صفحه نخست آنرا ورق می‌زدم و بعد با دستمال تمیزش می‌کردم. به تدریج توجه ام به جمله‌های "تقدیم و تشکّری" جلب شد که نویسندگان در صفحات نخست کتاب‌ها نوشته‌ بودند. احساس کردم که دارم قاعده‌ای کشف می‌کنم. حداقل در کتاب های کتابخانۀ من این‌طور بود. نویسندگانی که زن بودند به‌ندرت از همسر خود تشکر کرده و یا کتاب خود را به او تقدیم کرده بودند. در مقابل نویسندگان مرد غالباً از صبوری، همراهی و تحمّل همسرشان یا به تعبیر برخی از آنان از بانوی سرا یا همسر دلبندشان تشکر کرده بودند! برایم این سؤال مطرح شد که چرا تعداد بسیار کمی از نویسندگان زن از همسرشان تشکر می‌کنند؟ آیا بر خلاف نویسندگان مرد؛ نویسندگان زن قدرناشناس اند و محبت ها را نمی بینند؟

همان‌جا نشستم و به زنان و مردانی که باواسطه یا بی‌واسطه می‌شناختم فکر کردم. برخی شواهد نشان می‌داد که اکثر زنان زمانی موفق شده‌اند کتابی بنویسند که مسئولیت‌های سنگین خانه داری کمتر شده و این کاهش مسئولیت؛ تنها با جدایی از همسر رخ داده است! و بیشتر مردان هم غالباً زمانی توانسته اند کتابی بنویسند که همسری بوده تا مسئولیت خانه را بر عهده بگیرد و خیال آنان ازامور خانه و حتی امور شخصی‌شان هم راحت بوده است.

در بسیاری از جوامع، و با ورود به دنیای جدید، مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در بیرون از خانه موجب آن نشد تا مسئولیت‌های آنان در خانه کمتر شود. درواقع وظایف جدید بیرون از خانه بر وظایف قبلی آنان افزوده شد. در نتیجه زنی که قصد دارد کتابی بنویسد باید نخست مسئولیت‌های خانه‌داری و شوهرداری! خود را انجام دهد و پس از آن اگر وقتی، توانی و البته حوصله‌ای باقی ماند بنشیند و کتاب بنویسد. در مقابل مردان همواره از حمایت و رسیدگی همسرشان برخوردار بوده‌اند و اطمینان داشته اند که کسی هست تا حتی امور شخصی آنان را انجام دهد.

با توجه به این اوصاف، دو راه برای زنان باقی می‌ماند: یا مردان بخشی از مسئولیت‌های خانه را بر عهده بگیرند تا خیال زنان راحت شده و بنشینند و با آرامش کتاب بنویسند؛ و یا آنکه جدا شوند تا فرصتی برای نوشتن به وجود بیاید. گویا کم نیستند زنان نویسنده‌ای که راه دوم را برگزیده‌اند!

در همین حین که روی مبل نشسته بودم، غرق تأمل بودم و داشتم به این موضوع فکر می کردم ترانه « جانِ مریم » هم به گوش می‌رسید:
بیا رسید وقتِ درو، مالِ منی از پیشم نرو
بیا سرِ کارمون بریم، درو کنیم گندمارو

با خودم گفتم عشق‌ورزی ما مردان ایرانی هم چقدر عجیب و جالب است. به معشوق می‌گوییم: تو مال من هستی. از پیش من نرو. چون وقت درو رسیده است و باید برویم سر کار و گندم‌ها را درو کنیم. لطفاً بمان . خواهش می‌کنم بمان و وقتی‌که کار درو تمام شد هرکجا خواستی می توانی بروی (:

@kherad_jensi
@fardinalikhah