Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در سالگرد به دار آویختن حسنک گوش کنیم.
و حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند، بر مرکبی که هرگز ننشسته بود، بنشاندند.و جلادّش استوار ببست و رسنها فرود آمد و آواز دادند که سنگ دهید، هیچ کس دست به
سنگ نمیکرد و همه زار میگریستند خاصّه نشابوریان. پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند، و مرد خود مرده بود که جلادّش رسن به گلو افگنده بود و خبه کرده. چون از این فارغ شدند، بوسهل و قوم از پایِ دار بازگشتند و حسنک تنها ماند، چنان که تنها آمده بود از شکم مادر. این است حسنک و روزگارش. و گفتارش این بود که گفتی «مرا دعایِ نشابوریان
بسازد.» و نساخت. ... و این افسانهای است با بسیار عبرت. و این همه اسبابِ منازعت و مکاوحت از بهرِ حطام دنیا به یک سوی نهادند. احمق مردا که دل دراین جهان بندد که
نعمتی بدهد و زشت بازستاند.
@molanatarighat
و حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند، بر مرکبی که هرگز ننشسته بود، بنشاندند.و جلادّش استوار ببست و رسنها فرود آمد و آواز دادند که سنگ دهید، هیچ کس دست به
سنگ نمیکرد و همه زار میگریستند خاصّه نشابوریان. پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند، و مرد خود مرده بود که جلادّش رسن به گلو افگنده بود و خبه کرده. چون از این فارغ شدند، بوسهل و قوم از پایِ دار بازگشتند و حسنک تنها ماند، چنان که تنها آمده بود از شکم مادر. این است حسنک و روزگارش. و گفتارش این بود که گفتی «مرا دعایِ نشابوریان
بسازد.» و نساخت. ... و این افسانهای است با بسیار عبرت. و این همه اسبابِ منازعت و مکاوحت از بهرِ حطام دنیا به یک سوی نهادند. احمق مردا که دل دراین جهان بندد که
نعمتی بدهد و زشت بازستاند.
@molanatarighat
🎯 هفت نشانه برای اینکه بفهمیم یک متن را هوش مصنوعی نوشته است یا نه
🔴 «خوبنوشتن» تا همین یکی دو سال پیش، قابلیتی حسرتبرانگیز و نادر بود. ولی حالا همه با هوش مصنوعی میتوانند هر چقدر که میخواهند «بنویسند»؛ بدون اینکه کسی بفهمد. اما نائومی آلدرمن، نویسندۀ آمریکایی، میگوید اگر کسی اندکی در نوشتن تبحر داشته باشد، خیلی راحت متنهایی که هوش مصنوعی نوشته را تشخیص میدهد. از نظر او این متنها هفت نشانه دارد.
🔴 متنهای هوش مصنوعی بهشکل کسلکنندهای نرم و بدون فراز و نشیب است. انگار یک سخنرانی طولانی با لحنی یکنواخت را گوش بدهی که سخنرانش نه مکث میکند، نه تپق میزند، نه به هیجان میآید، نه خسته میشود.
🔴 متنهای هوش مصنوعی طوری است که هر چه بیشتر به آنها دقت میکنی، بیمعنیتر به نظر میرسد. احساس میکنی با یک «سالاد کلمات» روبهرویی. کلیشه از همهجای متن فرو میبارد و وسط توضیحات طولانی، سرگیجه میگیری.
🔴 متنهای هوش مصنوعی معمولاً کلماتی را کنار هم میگذارد که وقتی آدمها متنی مینویسند، به آن شکل کنار هم قرارشان نمیدهند. انگار یک دیکشنری داده باشید دست دانشآموزی دبستانی و از او خواسته باشید از همۀ کلمات استفاده کند.
🔴 هیچ آدم واقعیای مثل متنهای هوش مصنوعی حرف نمیزند. فقط کافی است تصور کنید دوستتان سوالی که شما از هوش مصنوعی پرسیدهاید را از خودتان پرسیده بود، و شما همین متن هوش مصنوعی را کلمه به کلمه به او میگفتید. تصورش هم خندهدار است.
🔴 وقتی متنی نسبتاً مفصل از هوش مصنوعی میخوانید، به خوبی میتوانید احساس کنید که این متن هیچ موضعِ قابلاتکایی ندارد. متنهایش مثل متنهای بوروکراتیکی است که از سر اجبار نوشته میشوند تا به بایگانی سپرده شوند.
🔴 متنهای هوش مصنوعی، به شکلی توضیحندادنی، ریتم بدی دارند. اگر به اندازۀ کافی از نویسندههای خوب متن خوانده باشید، این مسئله را خیلی زود احساس میکنید. همین ریتم نداشتن است که باعث میشود این متنها اینقدر خستهکننده باشد.
🔴 در نهایت، سادهترین راه: متنی که یک هوش مصنوعی به شما داده است، کپی کنید و از یک هوش مصنوعی دیگر بپرسید این متن را یک آدم واقعی نوشته است یا یک هوش مصنوعی. تقریباً بلافاصله جواب درست را دریافت خواهید کرد.
📌 آنچه خواندید مروری است بر مطلب «is it written by AI? seven ways to tell» نوشتۀ نائومی آلدرمن، نویسندۀ مشهور آمریکایی که در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۵ در صفحۀ سابستک او با عنوان «Whatever Works» منتشر شده است.
@tarjomaanweb
🔴 «خوبنوشتن» تا همین یکی دو سال پیش، قابلیتی حسرتبرانگیز و نادر بود. ولی حالا همه با هوش مصنوعی میتوانند هر چقدر که میخواهند «بنویسند»؛ بدون اینکه کسی بفهمد. اما نائومی آلدرمن، نویسندۀ آمریکایی، میگوید اگر کسی اندکی در نوشتن تبحر داشته باشد، خیلی راحت متنهایی که هوش مصنوعی نوشته را تشخیص میدهد. از نظر او این متنها هفت نشانه دارد.
🔴 متنهای هوش مصنوعی بهشکل کسلکنندهای نرم و بدون فراز و نشیب است. انگار یک سخنرانی طولانی با لحنی یکنواخت را گوش بدهی که سخنرانش نه مکث میکند، نه تپق میزند، نه به هیجان میآید، نه خسته میشود.
🔴 متنهای هوش مصنوعی طوری است که هر چه بیشتر به آنها دقت میکنی، بیمعنیتر به نظر میرسد. احساس میکنی با یک «سالاد کلمات» روبهرویی. کلیشه از همهجای متن فرو میبارد و وسط توضیحات طولانی، سرگیجه میگیری.
🔴 متنهای هوش مصنوعی معمولاً کلماتی را کنار هم میگذارد که وقتی آدمها متنی مینویسند، به آن شکل کنار هم قرارشان نمیدهند. انگار یک دیکشنری داده باشید دست دانشآموزی دبستانی و از او خواسته باشید از همۀ کلمات استفاده کند.
🔴 هیچ آدم واقعیای مثل متنهای هوش مصنوعی حرف نمیزند. فقط کافی است تصور کنید دوستتان سوالی که شما از هوش مصنوعی پرسیدهاید را از خودتان پرسیده بود، و شما همین متن هوش مصنوعی را کلمه به کلمه به او میگفتید. تصورش هم خندهدار است.
🔴 وقتی متنی نسبتاً مفصل از هوش مصنوعی میخوانید، به خوبی میتوانید احساس کنید که این متن هیچ موضعِ قابلاتکایی ندارد. متنهایش مثل متنهای بوروکراتیکی است که از سر اجبار نوشته میشوند تا به بایگانی سپرده شوند.
🔴 متنهای هوش مصنوعی، به شکلی توضیحندادنی، ریتم بدی دارند. اگر به اندازۀ کافی از نویسندههای خوب متن خوانده باشید، این مسئله را خیلی زود احساس میکنید. همین ریتم نداشتن است که باعث میشود این متنها اینقدر خستهکننده باشد.
🔴 در نهایت، سادهترین راه: متنی که یک هوش مصنوعی به شما داده است، کپی کنید و از یک هوش مصنوعی دیگر بپرسید این متن را یک آدم واقعی نوشته است یا یک هوش مصنوعی. تقریباً بلافاصله جواب درست را دریافت خواهید کرد.
📌 آنچه خواندید مروری است بر مطلب «is it written by AI? seven ways to tell» نوشتۀ نائومی آلدرمن، نویسندۀ مشهور آمریکایی که در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۵ در صفحۀ سابستک او با عنوان «Whatever Works» منتشر شده است.
@tarjomaanweb
❤2👍2
گفتار فلسفی استفن هاوکینگ (1942-2018م)
محمد امین مروتی
زندگی:
استیون ویلیام هاوکینگ 1942در لندن به دنیا آمد. هاوکینگ در خانوادهای تحصیل کرده و با فرهنگ رشد کرد. پدرش پزشک و مادرش از فعالان حزب لیبرال بود. استیون بسیار کنجکاو، خیال پرور و دوستدار موسیقی بود. او به تحصیل ریاضیات و بعدها به فیزیک پرداخت.
هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بود که او را کاملا فلج نمود. نه می توانست بنشیند نه برخیزد، نه راه برود. دست و پایش را هم نمی توانست تکان بدهد و بدتر از همه سخن گفتن را نیز از دست داد. پزشکان پیش بینی کرده بودند حداکثر دو تا سه سال زنده می ماند.
خودش می گوید آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شده است و او را برای اجرای حکم می برند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی می کشید. پس خود را قانع کرد که اگر چه به بیماری لادرمانی مبتلاست، اما لااقل درد نمی کشد. به علاوه از کجا معلوم که پیش بینی پزشکان درست از کار در بیاید و چه بسا که از نوع اشتباهات کتب درسی باشد!
اما آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با نومیدی داد آشنایی اش با دختری به نام (جین وایلد) بود که بعدها همسر و فرشته نگهبانش شد. جین اعتقادات مذهبی عمیقی داشت و معتقد بود که در هر فاجعه ای بذرهای امید وجود دارد.
از اواخر دهه 60 از صندلی چرخدار استفاده کرد و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش به جز دو انگشت دست چپش سلب شد. با این دو انگشت او می توانست دکمه های کامپیوتر بسیار پیشرفته ای را فشار دهد که اختصاصا برای او ساخته بودند و به جایش حرف می زد.
یکی از شگفتیهای این آدم مفلوج و نحیف شوخ طبعی و شیطنت کودکانه او بود.
ماهیت ذهن:
انسان با همه خصوصياتش چيزي جز فيزيك نيست و فلسفه نمي تواند جواب سوال هاي اساسي و بنيادين بدهد ولي علم مي تواند. مغز يكصد ميليارد سلول عصبي دارد. ارتباط بين اين سلول ها ذهن را مي سازد. فكر كردن در تحليل نهايي چيزي جز فيزيك نيست. دليلي نداريم كه ذهن هم تحت قوانين فيزيك عمل نكند.
آگاهی و اختیار:
"اراده" هم امري فيزيكي است هر چند فيزيك پيچيده اي دارد. آگاهي و ذهن از كجا مي آيند؟ از تكامل سلول هاي اوليه و تركيب آمينواسيدها.
آگاهي وسيله اي براي بقا در عرصة تنازع بقاست و منتهاي تكامل آگاهي، خودآگاهي است. بدن سخت افزار باشد، ذهن، نرم افزار آن است. "اراده" هم امري فيزيكي است هر چند فيزيك پيچيده اي دارد.
مدلسازی و معناي زندگي:
معناي زندگي از كجا مي آيد؟ از ذهن.
يك ماهي در تنگ خویش، همه چيز را منحني مي بيند ولي این بدان معني نيست كه او در يك واقعيت تحريف شده قرار دارد. او هم در دنياي واقعي خود زندگي مي كند. پس هيچ واقعيتي معتبرتر از واقعيت ديگر نيست چون واقعيت امري ذهني است. چشمان ما محدوده خاصي را مي بيند نه همه چيز را ولي مغز فاصله هاي خالي را ساماندهي مي كند و ما در عمل منظره اي بزرگتر از اشعه اي كه از جهان بيرون دريافت مي كنيم در مقابلمان مي يابيم. آنچه می بینیم حاصل کار چشمان به اضافه دخل و تصرفات و تعابیر ذهنی است. در واقع چون مغز نقاط كور را پوشش مي دهد، ما جهان را سه بعدي مي بينيم. واقعيت چيزي جز همين مدل هاي ذهني نيست در حالي كه ما تلقی عينی از واقعیت داريم. ذهن مثل يك كامپيوتر جهان را شبيه سازي مي كند. ذهن ما به عنوان يك مدل است كه به من مي گويد وقتي در اتاق نيستم صندليمان سرجايش است. مدل ذهني بطلميوس از فضا، زمين را مركز كائنات تلقي مي كرد و مدل ذهني گاليله، خورشيد محور بود ولي در نهايت هر دو مدل هاي ذهني بودند.
هيچ مدلي واقعيت نهايي را بازتاب نمي دهد ولي كار مي كند و مهم همین کار کردن و مفید واقع شدن است نه انطباق با توهمی به نام " واقعیت عینی".
ابزارهای نجومي به ما كمك كرده اند مدل هايمان را توسعه بدهيم و حتي مدلي براي تولد دنيا بسازيم. معناي زندگي هم قطعه اي از مدل ذهني ماست. معناي زندگي در مغز ماست.
خدا:
هاوکینگ در کتاب "طرح عظیم" به این موضوع اشاره میکند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست.
همچنین وی به صراحت عنوان کردهاست که اعتقاد به وجود بهشت و یا نوعی از حیات پس از مرگ در حقیقت «افسانهای» است برای مردمانی که از مرگ میهراسند. او با صراحت میگوید که پس از آخرین فعالیت مغز انسان دیگر حیاتی برای وی وجود ندارد.
محمد امین مروتی
زندگی:
استیون ویلیام هاوکینگ 1942در لندن به دنیا آمد. هاوکینگ در خانوادهای تحصیل کرده و با فرهنگ رشد کرد. پدرش پزشک و مادرش از فعالان حزب لیبرال بود. استیون بسیار کنجکاو، خیال پرور و دوستدار موسیقی بود. او به تحصیل ریاضیات و بعدها به فیزیک پرداخت.
هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بود که او را کاملا فلج نمود. نه می توانست بنشیند نه برخیزد، نه راه برود. دست و پایش را هم نمی توانست تکان بدهد و بدتر از همه سخن گفتن را نیز از دست داد. پزشکان پیش بینی کرده بودند حداکثر دو تا سه سال زنده می ماند.
خودش می گوید آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شده است و او را برای اجرای حکم می برند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی می کشید. پس خود را قانع کرد که اگر چه به بیماری لادرمانی مبتلاست، اما لااقل درد نمی کشد. به علاوه از کجا معلوم که پیش بینی پزشکان درست از کار در بیاید و چه بسا که از نوع اشتباهات کتب درسی باشد!
اما آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با نومیدی داد آشنایی اش با دختری به نام (جین وایلد) بود که بعدها همسر و فرشته نگهبانش شد. جین اعتقادات مذهبی عمیقی داشت و معتقد بود که در هر فاجعه ای بذرهای امید وجود دارد.
از اواخر دهه 60 از صندلی چرخدار استفاده کرد و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش به جز دو انگشت دست چپش سلب شد. با این دو انگشت او می توانست دکمه های کامپیوتر بسیار پیشرفته ای را فشار دهد که اختصاصا برای او ساخته بودند و به جایش حرف می زد.
یکی از شگفتیهای این آدم مفلوج و نحیف شوخ طبعی و شیطنت کودکانه او بود.
ماهیت ذهن:
انسان با همه خصوصياتش چيزي جز فيزيك نيست و فلسفه نمي تواند جواب سوال هاي اساسي و بنيادين بدهد ولي علم مي تواند. مغز يكصد ميليارد سلول عصبي دارد. ارتباط بين اين سلول ها ذهن را مي سازد. فكر كردن در تحليل نهايي چيزي جز فيزيك نيست. دليلي نداريم كه ذهن هم تحت قوانين فيزيك عمل نكند.
آگاهی و اختیار:
"اراده" هم امري فيزيكي است هر چند فيزيك پيچيده اي دارد. آگاهي و ذهن از كجا مي آيند؟ از تكامل سلول هاي اوليه و تركيب آمينواسيدها.
آگاهي وسيله اي براي بقا در عرصة تنازع بقاست و منتهاي تكامل آگاهي، خودآگاهي است. بدن سخت افزار باشد، ذهن، نرم افزار آن است. "اراده" هم امري فيزيكي است هر چند فيزيك پيچيده اي دارد.
مدلسازی و معناي زندگي:
معناي زندگي از كجا مي آيد؟ از ذهن.
يك ماهي در تنگ خویش، همه چيز را منحني مي بيند ولي این بدان معني نيست كه او در يك واقعيت تحريف شده قرار دارد. او هم در دنياي واقعي خود زندگي مي كند. پس هيچ واقعيتي معتبرتر از واقعيت ديگر نيست چون واقعيت امري ذهني است. چشمان ما محدوده خاصي را مي بيند نه همه چيز را ولي مغز فاصله هاي خالي را ساماندهي مي كند و ما در عمل منظره اي بزرگتر از اشعه اي كه از جهان بيرون دريافت مي كنيم در مقابلمان مي يابيم. آنچه می بینیم حاصل کار چشمان به اضافه دخل و تصرفات و تعابیر ذهنی است. در واقع چون مغز نقاط كور را پوشش مي دهد، ما جهان را سه بعدي مي بينيم. واقعيت چيزي جز همين مدل هاي ذهني نيست در حالي كه ما تلقی عينی از واقعیت داريم. ذهن مثل يك كامپيوتر جهان را شبيه سازي مي كند. ذهن ما به عنوان يك مدل است كه به من مي گويد وقتي در اتاق نيستم صندليمان سرجايش است. مدل ذهني بطلميوس از فضا، زمين را مركز كائنات تلقي مي كرد و مدل ذهني گاليله، خورشيد محور بود ولي در نهايت هر دو مدل هاي ذهني بودند.
هيچ مدلي واقعيت نهايي را بازتاب نمي دهد ولي كار مي كند و مهم همین کار کردن و مفید واقع شدن است نه انطباق با توهمی به نام " واقعیت عینی".
ابزارهای نجومي به ما كمك كرده اند مدل هايمان را توسعه بدهيم و حتي مدلي براي تولد دنيا بسازيم. معناي زندگي هم قطعه اي از مدل ذهني ماست. معناي زندگي در مغز ماست.
خدا:
هاوکینگ در کتاب "طرح عظیم" به این موضوع اشاره میکند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست.
همچنین وی به صراحت عنوان کردهاست که اعتقاد به وجود بهشت و یا نوعی از حیات پس از مرگ در حقیقت «افسانهای» است برای مردمانی که از مرگ میهراسند. او با صراحت میگوید که پس از آخرین فعالیت مغز انسان دیگر حیاتی برای وی وجود ندارد.
👏1
نکته:
هر انسانى داستانى دارد كه اگر آن را بشنوى، ديگر نمىتوانی از او متنفر باشی. (اروین یالوم)
❤2👍2
بوسه بر پیشانی، شوربختی را می سترد
بر پیشانی ات بوسه می زنم
بوسه بر چشمها، بی خوابی را می زداید
بر چشمانت بوسه می زنم
بوسه بر لب ها، ژرف ترین عطش هارا می نشاند
بر لبانت بوسه می زنم
بوسه بر سر خاطره ها را می روبد
بر سرت بوسه می زنم
مارینا تسوتایِوا🕊️
@HONARBARTTAR💎
بر پیشانی ات بوسه می زنم
بوسه بر چشمها، بی خوابی را می زداید
بر چشمانت بوسه می زنم
بوسه بر لب ها، ژرف ترین عطش هارا می نشاند
بر لبانت بوسه می زنم
بوسه بر سر خاطره ها را می روبد
بر سرت بوسه می زنم
مارینا تسوتایِوا🕊️
@HONARBARTTAR💎
❤2🔥1
📝📝📝مجتبی شکوری گفت در کودکی مورد تعرض جنسی قرار گرفته است/ حرکتی بزرگ در مقابل سکوت همگانی
✍🏻عصرایران-نهال موسوی: مجتبی شکوری به سروش صحت گفت در هفت سالگی مورد تعرض جنسی قرار گرفته، این اعتراف در جامعهای که صحبت درباره آزار جنسی کودکان اغلب با سکوت یا انکار همراه است و یا به حفظ آبرو میانجامد، اهمیت بسیار ویژهای دارد.
✅ترس از قضاوت، بیاعتمادی به نهادهای حمایتی، شرم خانوادگی و باورهای نادرست دربارهی «حفظ آبرو» باعث میشود قربانیان سالها ـ و گاه تا پایان عمر ـ از گفتن آنچه بر آنها رفته است، باز بمانند. این اعتراف را میتوان نقطه عطفی دانست در معادله «سکوت اجتماعی» و نمایش عمومی تجربه شخصی قربانیان.
✅مجتبی شکوری که به واسطه خوب حرف زدن در برنامه کتاب باز معروف شده بود قبلا هم یک اعتراف دیگر کرده بود، او که پیش از این خود را جزو رتبههای برتر کنکور با رتبه 48 معرفی میکرد، با انتشار ویدیویی اعتراف کرد که سهمیهای بوده و بابت دروغی که به مردم گفته عذرخواهی کرد.
✅شکوری حال به عنوان چهرهای فرهنگی که همواره دربارهی رشد فردی، معنا و سلامت روان سخن گفته، با این اعتراف مرزهای گفتوگو را جابهجا کرد. او نه به قصد افشاگری، بلکه با نگاهی انسانی از تجربهای گفت که هزاران کودک و بزرگسال در سکوت با آن زندگی میکنند.
✅در دههی ۱۹۸۰ میلادی، اپرا وینفری ـ مجری و فعال رسانهای مشهور آمریکایی ـ برای نخستین بار در تلویزیون ملی اعلام کرد که از ۹ تا ۱۴ سالگی مورد آزار جنسی اعضای خانواده قرار گرفته است.
✅در آن زمان، آمریکا هنوز گفتوگوی عمومی دربارهی آزار جنسی کودکان را تجربه نکرده بود.اما سخنان او جرقهای بود برای آغاز موجی از آگاهی اجتماعی و تأسیس دهها نهاد حمایتی در حوزهی کودکان آسیبدیده.
✅متن کامل
@emtedadnet
✍🏻عصرایران-نهال موسوی: مجتبی شکوری به سروش صحت گفت در هفت سالگی مورد تعرض جنسی قرار گرفته، این اعتراف در جامعهای که صحبت درباره آزار جنسی کودکان اغلب با سکوت یا انکار همراه است و یا به حفظ آبرو میانجامد، اهمیت بسیار ویژهای دارد.
✅ترس از قضاوت، بیاعتمادی به نهادهای حمایتی، شرم خانوادگی و باورهای نادرست دربارهی «حفظ آبرو» باعث میشود قربانیان سالها ـ و گاه تا پایان عمر ـ از گفتن آنچه بر آنها رفته است، باز بمانند. این اعتراف را میتوان نقطه عطفی دانست در معادله «سکوت اجتماعی» و نمایش عمومی تجربه شخصی قربانیان.
✅مجتبی شکوری که به واسطه خوب حرف زدن در برنامه کتاب باز معروف شده بود قبلا هم یک اعتراف دیگر کرده بود، او که پیش از این خود را جزو رتبههای برتر کنکور با رتبه 48 معرفی میکرد، با انتشار ویدیویی اعتراف کرد که سهمیهای بوده و بابت دروغی که به مردم گفته عذرخواهی کرد.
✅شکوری حال به عنوان چهرهای فرهنگی که همواره دربارهی رشد فردی، معنا و سلامت روان سخن گفته، با این اعتراف مرزهای گفتوگو را جابهجا کرد. او نه به قصد افشاگری، بلکه با نگاهی انسانی از تجربهای گفت که هزاران کودک و بزرگسال در سکوت با آن زندگی میکنند.
✅در دههی ۱۹۸۰ میلادی، اپرا وینفری ـ مجری و فعال رسانهای مشهور آمریکایی ـ برای نخستین بار در تلویزیون ملی اعلام کرد که از ۹ تا ۱۴ سالگی مورد آزار جنسی اعضای خانواده قرار گرفته است.
✅در آن زمان، آمریکا هنوز گفتوگوی عمومی دربارهی آزار جنسی کودکان را تجربه نکرده بود.اما سخنان او جرقهای بود برای آغاز موجی از آگاهی اجتماعی و تأسیس دهها نهاد حمایتی در حوزهی کودکان آسیبدیده.
✅متن کامل
@emtedadnet
Telegram
attach 📎
👏4❤2🕊1
خودشناسی و سبک زندگی
تراژدی زندگی
محمدامین مروتی
دلایل زیادی وجود دارد که بر اساس آن ها زندگی را تراژدی بدانیم.
مهمترینش پیری و از دست دادن ظرفیت لذت بردن به دلیل ضعیف شدن حواس مختلف است. یکی یکی قابلیت ها و توانایی هایت را از دست می دهی و حسرت یک به یک شان را خواهی خورد:
دانی چه گفت ملحد ِ پیر ِ فقیر ؟ گفت :
گردون مرا شکست و زبون در قفس گرفت
از گوش و هوش مقدرت،از دست و پا توان
وز این دو دیده روشنی ِ مُقتبس گرفت
سر،پاک پیر و گر شد و دندان بسود و ریخت
گلبرگ ِ روی ، منزلت ِ خار و خس گرفت
خورشید خفت و سرو خمید و چراغ مرد
هان ! مرگ آمد اینک و راه ِ نفس گرفت(اخوان ثالث)
طبیعتاً این قسمت از تراژدی را کودکان و جوانان، خیلی کم احساس می کنند.
دوم بیماری و تبدیل شدن دکتر و دوا به بخش مهمی از زندگی است.
سوم از دست دادن نزدیکان و عزیزان و دل بستن ها و دل کندن هاست:
یک روز صرف بستن دل به این و آن شد
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
اما شوپنهاور می گوید صرف نظر از پیری و بیماری، در جوانی هم زندگی تحفه ای نیست. چرا که اصالت با رنج است و نه لذت. یعنی ما رنج را عمیق تر از شادی لمس و احساس می کنیم. مثلاً رنج گرسنگی به مراتب بیشتر از لذت سیری است. درد و بیماری کاملاً محسوس است ولی سلامت اصلاً حس نمی شود مگر پس از بیماری.
و همینطور مرگ که پایان تراژیک زندگی است و هیچ چاره ای ندارد:
چو دانی که از مرگ خود چاره نیست
ز پیری بتر نیز پتیاره نیست
گذشته از همه این ها ملاک سنجش لذت یک واسطه شیمیایی به نام دوپامین است. میزان دوپامین مترشحه به واسطه پاداش هایی که به خود می دهیم، روز به روز کمتر و کمتر می شود. مثلاً لذت خوردن دو عدد پیتزا در دو وعده غذایی از خوردن یک عدد پیتزا کمتر است و الخ. هرچه ثروتمندتر باشی، حواست نسبت به لذت ها کندتر و کندتر می شود.
خلاصه لذت و رنج دو کفه یک ترازو هستند که باید به تعادل برسند. به عبارت بهتر لذت و ترشح دوپامین عین اعتیاد است. شما در هر نوبت احتیاج به میزان بیشتری ماده مخدر برای تولید لذتی معادل لذت نوبت پیشین دارید.
همه این مثال ها و جنبه ها، تراژیک بودن زندگی را مدلل می سازند.
در ایجا چند سوال پیش می آید:
یکی این که چرا انسان به زندگی خود خاتمه نمی دهد؟ جوابش این است به خاطر این که مغز ما به ساز بقای داروینی می رقصد. خود را به انحای مختلف می فریبد و مرتب وعده پایان رنج به ما می دهد.
سوال دیگر این است که چگونه می توان با این مکانیسم دوپامینی مقابله کرد یا حداقل آن را کنترل کرد.
جواب این سوال هم این است با مدیریت لذت و به تاخیر انداختن آن به جای میدان دادن به غریزه.
به تاخیر انداختن لذت، آن را تبدیل به یک انتخاب می کند. به جای فرار کردن از سختی، آن را انتخاب می کنیم و چیزی که انتخاب می کنیم رنجش قابل تحمل و معنی دار می شود. چه بسا گاهی انتخاب آگاهانه و معنی دار رنج، ترشح دوپامین را بیفزاید.
سوال سوم این است کودکان چرا لذت بیشتری از زندگی می برند؟
یکی از دلایلش این است که جسم سالمتری دارند.
یک دلیل دیگرش این است که در لحظه می زیند.
دلیل سومش این است که توقعات دور و دراز ندارند.
دلیل چهارمش این است که اهل رقابت نیستند و به جای غصه خوردن برای نداشته هایشان یا داشته های دیگران، از داشته شان لذت می برند.
12 مهر 1404
❤1👏1
نکته:
میزان سلامت روان هر کس را باید بر اساس میزان وفاداریش به حقیقت در شرایط مختلف سنجید.
👌2
آیه هفته:
وَ لا تَقف ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلم اِنّ السَمعَ وَ البَصَرَ والفؤادَ كلّ اولئِكَ كَانَ عَنه مَسؤولاً. (سوره اسراء/ 36) و از چيزي كه نميداني پيروي مكن؛ زيرا چشم و گوش و قلب، همه در برابر آن مسئولند.
شعر هفته:
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم (سعدی)
کلام هفته:
برای شادمانه زیستن، نیاز به خوشبختیِ همگان دارم. (آندره ژید)
داستانک:
در روایت است که موسی و هارون به خدا گفتند: چرا به فرعون عمر دراز دادی و تا مدتها نفرین ما را در حق او اجابت نکردی؟ خدا گفت: فرعون، یک عیب داشت و یک حُسن. عیب او این بود که دعوی خدایی میکرد، و حُسن او این بود که شهرها را آباد و راهها را امن و سفرهها را رنگین کرده بود. از دعوی خدایی او زیانی به من نمیرسید اما فرمانروایی او به سود مردم بود. پس من از حق خویش گذشتم تا مردم آسوده باشند.(سید ابن طاووس در کتاب الملاحم و الفتن ص۳۵۹ - ۳۵۸)
طنز هفته:
بزرگترين پند زندگي: گاهي احمقها هم درست ميگويند. (چرچيل)
وَ لا تَقف ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلم اِنّ السَمعَ وَ البَصَرَ والفؤادَ كلّ اولئِكَ كَانَ عَنه مَسؤولاً. (سوره اسراء/ 36) و از چيزي كه نميداني پيروي مكن؛ زيرا چشم و گوش و قلب، همه در برابر آن مسئولند.
شعر هفته:
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم (سعدی)
کلام هفته:
برای شادمانه زیستن، نیاز به خوشبختیِ همگان دارم. (آندره ژید)
داستانک:
در روایت است که موسی و هارون به خدا گفتند: چرا به فرعون عمر دراز دادی و تا مدتها نفرین ما را در حق او اجابت نکردی؟ خدا گفت: فرعون، یک عیب داشت و یک حُسن. عیب او این بود که دعوی خدایی میکرد، و حُسن او این بود که شهرها را آباد و راهها را امن و سفرهها را رنگین کرده بود. از دعوی خدایی او زیانی به من نمیرسید اما فرمانروایی او به سود مردم بود. پس من از حق خویش گذشتم تا مردم آسوده باشند.(سید ابن طاووس در کتاب الملاحم و الفتن ص۳۵۹ - ۳۵۸)
طنز هفته:
بزرگترين پند زندگي: گاهي احمقها هم درست ميگويند. (چرچيل)
فیلم هفته: پاککنی در ذهن من (2004)
محمدامین مروتی
فرصتی برای به یاد آوردن یا پاککنی در ذهن من (A Moment to Remember) محصول کرهٔ جنوبی به کارگردانی لی جه-هان (جان اچ. لی) و بازی سون یه-جین و جونگ وو-سونگ است.
موضوع فیلم رابطه عاشقانه ای است که تحت تاثیر بیماری آلزایمر زن قرار می گیرد.
وجه فلسفی و تراژیک فیلم، آن را دیدنی می کند و آن هنگامی است که آلزایمر، به مثابه پاک کنی عمل می کند که عشق را نیز از میدان به در و بلاموضوع می کند.
وقتی حافظه باقی نماند، وقتی خاطرات مشترک نباشد، نه تنها برای عشق، که جایی برای هیچ مفهوم و معنایی باقی نمی ماند و این سویه تاریک و تراژیک هستی است که در زندگی بسیاری از ما جریان دارد. هنگامی که این فراموشی در متن یک عشق رخ دهد، تاسف بارتر و غم انگیزتر است. کسی را عاشقانه دوست داشته ای و داری و او بدون این که بخواهد کم کم تو و خاطرات تو را فراموش می کند و به چشم یک غریبه در تو می نگرد.
دیدن فیلم را به هم علاقمندان فیلم های فلسفی و عاطفی و خانوادگی و عمیق توصیه می کنم.
29 تیر 1403
محمدامین مروتی
فرصتی برای به یاد آوردن یا پاککنی در ذهن من (A Moment to Remember) محصول کرهٔ جنوبی به کارگردانی لی جه-هان (جان اچ. لی) و بازی سون یه-جین و جونگ وو-سونگ است.
موضوع فیلم رابطه عاشقانه ای است که تحت تاثیر بیماری آلزایمر زن قرار می گیرد.
وجه فلسفی و تراژیک فیلم، آن را دیدنی می کند و آن هنگامی است که آلزایمر، به مثابه پاک کنی عمل می کند که عشق را نیز از میدان به در و بلاموضوع می کند.
وقتی حافظه باقی نماند، وقتی خاطرات مشترک نباشد، نه تنها برای عشق، که جایی برای هیچ مفهوم و معنایی باقی نمی ماند و این سویه تاریک و تراژیک هستی است که در زندگی بسیاری از ما جریان دارد. هنگامی که این فراموشی در متن یک عشق رخ دهد، تاسف بارتر و غم انگیزتر است. کسی را عاشقانه دوست داشته ای و داری و او بدون این که بخواهد کم کم تو و خاطرات تو را فراموش می کند و به چشم یک غریبه در تو می نگرد.
دیدن فیلم را به هم علاقمندان فیلم های فلسفی و عاطفی و خانوادگی و عمیق توصیه می کنم.
29 تیر 1403
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این زیباترین و دلچسبترین « به تو چه مربوطه!» ای هست که تا حالا دیدم! 💚🥺
داشتم فکر میکردم که برای این سکانس محشر از فیلم« خوشههای خشم» چه نوشتهای مناسبه!
- در لایهها و پارادایم های مختلف قابل تحلیل است...
- در این روزهای سخت که همه چیز درحال فروپاشی ست، باید هوای
هم رو داشته باشیم...
- در روزگار تورمی، هزینه ی شرافتمندانه زندگی کردن بطور فزاینده ای بالا رفته است😔
👤 مسلم مولایی
کمپین مبارزه با بیشعوری
داشتم فکر میکردم که برای این سکانس محشر از فیلم« خوشههای خشم» چه نوشتهای مناسبه!
- در لایهها و پارادایم های مختلف قابل تحلیل است...
- در این روزهای سخت که همه چیز درحال فروپاشی ست، باید هوای
هم رو داشته باشیم...
- در روزگار تورمی، هزینه ی شرافتمندانه زندگی کردن بطور فزاینده ای بالا رفته است😔
👤 مسلم مولایی
کمپین مبارزه با بیشعوری
👏3❤🔥1❤1
صفحات نویسنده در فضای مجازی
روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.
تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.
تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
گفتار ادبی
رستم و اسفندیار(قسمت هفدهم)
محمدامین مروتی
رودابه و زال و زواره و فرامرز كه رستم را بدان حـال زار مي بينند پريشان مي شوند. رسـتم مي گويد تير و تيغ من بر اسفنديار كارگر نمي شود. خدا رحم كرد كه شب شد. من چاره اي جر فرار ندارم. بالاخره اسفنديار از سرفشاني (سر بريدن) خسته مي شود و از اينجا مي رود:
و زان روي رسـتــم بــه ايــوان رســيـد
مــر او را، بدان گونه دســتــان بــديــد
زواره، فــرامــرز، گـــريــان شـــدنـــد
از آن خـسـتـگـي هـاش، بُريـان شـدنـد
ز سَـر بــر، هـمي كـند، رودابـــه مــوي
بـــر آواز ايــشـان، همـي خَـســت روي
بــدو گفت رستم كزين غم، چـه ســود
كـه ايــن، زاسـمــان، بـودني كار بــود
نبُرّد هــمـي جـوشــن انــدر بـــرش
چـه انديشم اكنون جز اين نيست راي
كـه فــردا بـگـردانـم از رخـش، پـاي
بـه جـايــي شوم كــو نيابـد نـشـان
بــه زابُلـسِتان گــر كـنـد سر، فشان2
سـرانـجــام از آن كــار، سير آيـد او
اگـر چــه زِ بَـد، سـيـر، ديــر آيـد او
زال او را دلداري مي دهد كه همه كارها چاره دارند جز مرگ. من از سيمرغ چاره خواهي خواهم كرد:
بــدو گفت زال اي پسر گــوش دار
سخن چون به ياد آوري، هـوش دار
هـمه كــارهاي جـهـان را، دَر است
مگر مرگ، كان را دري ديـگر است
يـكـي چاره دانم، من اين را گـزين
كه سـيمـرغ را بازخـوانـم بـر ايـن
گر او باشدم زين سخن، رهـنـماي
بـمـاند به ما، كشور و بوم و جـاي
زال پر سيمرغ را آتش مي زند و سيمرغ ظاهر مي شود. زال ماجرا را به او بازمي گويد كه اسفنديار فقط تاج و تخت نمي خواهد بلكه مي خواهد ريشه ي درخت خاندان ما را بزند:
زِ مِـجـمَــر يــكـي آتـشي بـرفــروخــت
بــه بــالاي آن پــر، لـخـتـي بــسـوخت
بــدو گـفـت سيمرغ: شــاهــا چـه بــود
كــه آمــد از ايــن سان نـيـازت به دود؟
چـنـين گـفت كين بَد، به دشمن رســاد،
كــه بـر مــن رسـيــد از بـدِ بــدنــژاد
تــنِ رسـتـمِ شـيــردل خـسـتــه شــد
وزان خـستـگي، جــانِ مـن، بسته شــد
همان رخش، گويي كه بي جان شده است
زِ پـيكـان تنش، زار و پيچان شـده اسـت
بـيـامـد بـر ايـن كـشــور، اسـفـنـديـار
نــكــوبـد هــمــي، جــز درِ كــارزار
نـجـويـد هـمي كشور و تــاج و تـخـت
بــر و بــار خواهــد هـمي بـا درخــت
يعني مي خواهد ريشه ي خاندان پهلواني ما را بسوزاند. سیمرغ می گوید نگران مباش. رستم و رخش را نزد من بیاور:
بـدو گـفت سـيـمـرغ كاي پـهـلوان
مـبـاش انــدرين كار، خـسـتـه روان
ســزد گـر نـمـايي به من رخــش را
هـمـان سـرفــرازِ جـهـانـبـخـش را
چـو رستـم بــر آن تيزبالا2 رسـيـد
همـان مــرغِ روشنـدل او را بـديـد
بدو گفت كه اي ژنــده پـيـلِ بلنـد
زِ دسـتِ كه گشتي بدين سان نژنـد؟
زال مي گويد حالا وقت اين حرف ها نيست. چاره اي بيانديش. سيمرغ چهار تير از تن رستم و شش تير از گردن رخش بيرون مي كشد و زخمشان را مرهم می نهد و همه زخم ها فوراً بهبود می یابند:
گر ايدون كه رستـم نگـردد، درُست
كجا خواهم اندر جـهان، جاي جُست
هــمـه سيستان پــاك ويران كنند
بـه كــامِ دلـيـران ايــران كـنـنـد
شــود كَنده اين تخمه ي ما زِ بُــن
كـنـون بر چـه رانـيم يكسر سَخُـن
نـگـه كـرد مـرغ اندر آن خستـگــي
بــديــد انــدرو راهِ پـيــوســتــگي3
ازو چــار پـيـكـان، به بـيـرون كـشيد
به منقار از آن خـسـتـگي، خون كشيد
بــر آن خـستگي هـا، بـمـالـيــد پــر
هـم انـدر زمان، گشت با زيـب و فــر
بـدو گـفـت كه ايـن خسـتگي ها ببند
هـمـي بـاش يك چند، دور از گــزنـد
بر آن هم نشان، رخش را پيش خواست
فــرو كـرد مـنـقـار، بـر دستِ راســت
بـرون كـرد، پيكان، شـش از گـردنـش
نبد خـسـته نابـسـته جـايِ تـنش
هـمـان گه خـروشـي بـرآورد، رخــش
بـخـنـديـد شـــادان دلِ تاجـبـخـش
ادامه دارد.....
🙏2
نکته:
اگر روی صندلی قربانی نشستهاید و مسئولیتهای خود را به گردن دیگران میاندازید، همچنان در بن بست میمانید. مگر اینکه صندلی خودتان را عوض کرده و روی صندلی مسئول بنشینید. (اروین یالوم)
👍2👌2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
*فیلم شعله❤️🔥 50 ساله شد..* *به همین مناسبت پخش فیلم شعله کمپانی FANFLIX این انیمیشن را ارائه کرده..*
👍1