آیه هفته:
رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ: پروردگارا به من حکمت عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى.(شعراء/ 83)
کلام هفته:
مهمترین خطری که در تعامل با آدمهای مزاحم تهدیدمان میکند این است آنها در دل ما نفرت ایجاد میکنند. نفرتی که آسیبش به خودِ ما میرسد. (فلسفهای برای زندگی/ ویلیام اروین)
شعر هفته:
من به شعورِ بمب ها شک دارم
که زیبایی را بشناسند
و لبخند کودک معصوم مرا از قهقهه اهریمنی سیاستمداران پلید بازشناسند... (جواد گنجعلی)
داستانک:
وقتی گالیله را برای استغفار می بردند، تمامی پیروان و شاگردانش با دلهره و اضطراب مدت ها به انتظار بودند که استادشان، سربلند و سرافراز بگوید "... زمین هنوز می چرخد." اما دریغ که استاد رنجور از فشارهای تحمل کرده، ، آرام و آهسته با قرائت استغفارنامه برای همه آنچه که بر خلاف عقیده کلیسا تا امروز گفته بود پرداخت...
از شاگردان یکی فریاد زد: "بیچاره ملتی که قهرمانش را از دست بدهد."
ولی برتولت برشت از قول گالیله می گوید: "بیچاره ملتی که به قهرمان نیاز داشته باشد."
طنز هفته:
حیف نون کیسه ی سیمانو انداخته بود رو کولش میبرد.
مهندس بهش میگه: چرا با فرغون نمیبری؟
میگه: با فرغون امتحان کردم، لاستیکش گردنمو اذیت میکنه!!!!😂😂😂😂
رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ: پروردگارا به من حکمت عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى.(شعراء/ 83)
کلام هفته:
مهمترین خطری که در تعامل با آدمهای مزاحم تهدیدمان میکند این است آنها در دل ما نفرت ایجاد میکنند. نفرتی که آسیبش به خودِ ما میرسد. (فلسفهای برای زندگی/ ویلیام اروین)
شعر هفته:
من به شعورِ بمب ها شک دارم
که زیبایی را بشناسند
و لبخند کودک معصوم مرا از قهقهه اهریمنی سیاستمداران پلید بازشناسند... (جواد گنجعلی)
داستانک:
وقتی گالیله را برای استغفار می بردند، تمامی پیروان و شاگردانش با دلهره و اضطراب مدت ها به انتظار بودند که استادشان، سربلند و سرافراز بگوید "... زمین هنوز می چرخد." اما دریغ که استاد رنجور از فشارهای تحمل کرده، ، آرام و آهسته با قرائت استغفارنامه برای همه آنچه که بر خلاف عقیده کلیسا تا امروز گفته بود پرداخت...
از شاگردان یکی فریاد زد: "بیچاره ملتی که قهرمانش را از دست بدهد."
ولی برتولت برشت از قول گالیله می گوید: "بیچاره ملتی که به قهرمان نیاز داشته باشد."
طنز هفته:
حیف نون کیسه ی سیمانو انداخته بود رو کولش میبرد.
مهندس بهش میگه: چرا با فرغون نمیبری؟
میگه: با فرغون امتحان کردم، لاستیکش گردنمو اذیت میکنه!!!!😂😂😂😂
🕊1
فیلم هفته: پرونده باز است (1401)
پرونده باز است فیلمی است به کارگردانی و نویسندگی مرحوم کیومرث پوراحمد و تهیهکنندگی علی قائم مقامی و بازیگری پژمان بازغی، حسین پاکدل، سام قریبیان و نسیم ادبی.
پرونده باز است، آخرین ساخته کیومرث پوراحمد پیش از مرگ او بود.
داستان این فیلم برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ در ایران است. در این فیلم یک نوجوان ۱۵ ساله مرتکب قتل شده و موضوع اعدام یا بخشش او به موضوع کشاکش روحی و روانی و اجتماعی خانواده ها تبدیل می شود.
دیدن فیلم به علاقمندان موضوع قصاص نوجوانان توصیه می شود.
پرونده باز است فیلمی است به کارگردانی و نویسندگی مرحوم کیومرث پوراحمد و تهیهکنندگی علی قائم مقامی و بازیگری پژمان بازغی، حسین پاکدل، سام قریبیان و نسیم ادبی.
پرونده باز است، آخرین ساخته کیومرث پوراحمد پیش از مرگ او بود.
داستان این فیلم برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ در ایران است. در این فیلم یک نوجوان ۱۵ ساله مرتکب قتل شده و موضوع اعدام یا بخشش او به موضوع کشاکش روحی و روانی و اجتماعی خانواده ها تبدیل می شود.
دیدن فیلم به علاقمندان موضوع قصاص نوجوانان توصیه می شود.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیبایی هفته: آب بازی
صفحات نویسنده در فضای مجازی
روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.
تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
لاکچریهای واقعی در دنیای امروز، چنین چیزهاییه:
فکر آزاد،
خواب عمیق،
رهایی از شتابزدگی و زندگی در لحظه
حفظ سکوت و خلوت در دنیایی که مملو از صداست.
✅@jamemodern
فکر آزاد،
خواب عمیق،
رهایی از شتابزدگی و زندگی در لحظه
حفظ سکوت و خلوت در دنیایی که مملو از صداست.
✅@jamemodern
گفتار ادبی
رستم و اسفندیار (قسمت پنجم)
محمدامین مروتی
گفتیم گشتاسب با وعده تاج و تخت و به بهانه بددین بودن رستم، اسفندیار پسرش را به دست بستن رستم فرامی خواند و اسفندیار نهایتاً به طمع تاج و تخت می پذیرد.
کتایون ماجرا را از بهمن (پسر اسفندیار) می شنود:
کــتایون چو بشنید، شُد پر زِ خـشـم
به پیشِ پسر شد، پــر از آبِ چـشـم
چــنین گـفـت با فــرخ اسـفـنـدیار
کـه ای از کـیـانِ جـهـان، یــادگــار!
زِ بـهمـن شـنیدم کـه از گُـلـسِـتـان
هـمـی رفـت خــواهی به کابُـلسِتـان
بـبــنــدی هــمــی رسـتــمِ زال را
خـــداونـدِ شـمـشـیـر و کـوپـال را
زِ گـیـتی هـمی پـندِ مــادر نــیوش
بـه بد، تیز مشتاب و چـندین مکوش
کـه نفرین بر این تخت و این تاج باد
بــر ایـن کُشتن و شـور و تـاراج بـاد
مــده از پــیِ تــاج، سـر را بـه بـاد
کـه بـا تـاج، شــاهـی زِ مـادر نــزاد
پـدر پـیـر گشـته است و بُـرنـا تويی
بــه زور و به مــردی تــوانـا، تـويی
مــرا خـاکـسارِ دو گـیـتـی مـکـن
ازیـن مـهـربـان مـام، بـشنو سَخُن
اما اسفندیار آزمندانه و زیادت طلبانه خود را با دو توجیه می فریبد. یکی این که سرپیچی زِ فرمان شاه سرپیچی از یزدان است و معصیت دارد و دوم این که با تقدیر که نمی توانم درافتم:
چـنیـن پــاسـخ آوردش اسـفـنـدیار
کــه ای مــهربان! این سخن یاد دار
هـمـان اسـت رسـتم که دانی همـی
هنرهاش چون زَنـد ، خـوانـی هـمـی
نـکـوکـارتــر زو، بـه ایــران کــسی
نـیـابـی وگــر چـنـد پـویـی بسی
چــو او را بـبـسـتـن، نـبـاشــد روا
چنین بد، نـه خــوب آید از پـادشـا
ولـیـکن نبـایـد شـکـسـتـن دلــم
که چون بشکنی، دل زِ جان بگسلم
چـگونـه کشـم سر زِ فـرمانِ شــاه
چـگونـه گـذارم چـنـین دسـتـگاه
مــرا گـر بـه زابل، سرآیـد زمــان
بدان سو کشد، اخـتـرم بـی گمان
چــو رستم بیاید به فــرمانِ مـن
زِ مـن نـشنود سرد، هرگز ســخن
کتایون که می بیند دم گرم او در آهن سرد قدرت طلبی اسفندیار اثری ندارد می گوید حال که قدرت بدنی ات آن قدر زیاد شده که روانت و عقلت را خوار کرده و مرگ خودت را به دوش و آغوش گرفته ای، لااقل به بچه هایت رحم کن و آن ها را با خود نبر:
بـبـاریـد خـون از مــژه، مــادرش
همه پاک برکند، مـوی، از ســرش
بدو گفت کــای ژنــده پـیلِ ژیان!
هـمی خوار گـیری، زِ نـیــرو، روان
نـبـاشی بـسـنده تـو بـا پـیـلتن
ازیدر، مــرو بـی یـکی انـجـمـن
مبر پیشِ پیلِ ژیان، هوشِ خویش
- نهاده بدین گونه بر دوشِ خویش-
اگر زین نـشان، رایِ تـو رفتن است
هـمـه کامِ بدگوهر آهِـرمَن اســت،
به دوزخ مبر کـودکـان را بـه پـای
که دانـا نـخواند تـو را پــادشای
اما نیروی تقدیر، روان شاهزاده را تیره گردانیده چرا که قرار است مرگ فرزندان او، هیزم آور آتش کینه ی او به رستم شود و بدون لشکر و سپاهی با سه پسرش بهمن، آذرنوش و مهرنوش و برادرش و تعداد کمی از نزدیکان عازم زابلستان می شود:
زِ پـیـش پـسـر، مـادرِ مـهـربــان
بـیـامـد پــر از درد و تـیـره روان
همه شـب ز مـهرِ پـسر، مــادرش
زِ دیده همی ریخت خون در برش
سپیده دمان به سوی زابلستان راه می افتند تا بر سر یک دوراهی می رسند. شتری که پیشاپیش اسفندیار حرکت می کرد همان جا خوابید و حرکت نکرد. اسفندیار این را به فال بد گرفت و دستور داد سر شتر را بریدند تا این فال بد به خود شتر برگشته باشد و از اسفندیار دور گردد.
اسفندیار این نشانه و فال بد را به چیزی نمی گیرد و می گوید بد و نیک از خداست و اگر پیروز شوم نحوستی در کار نخواهد بود. در واقع از جهت روانشناسانه اسفندیار عزم جزم کرده به این مأموریت برود تا تاج شاهی را به دست آورد و لذا هرگونه نشانه ی منفی را به چیزی نمی گیرد:
غمی گـشـت زان اُشـتر، اسـفـنـدیـار
گــرفـت آن زمان، اخـتـرِ شوم، خـوار
چنین گفت کان کس که پیروز گشت،
سـرِ بـختِ او گــیتـی افـروز گـشـت
بـد و نـیــک هـر دو زِ یــزدان بـود
لـبِ مـرد بـایـد کـه خــنـدان بـود
برای این که خاطره شتر از یـاد برود بر لـب هیرمند که مـرز زابـل است خیمه می زنند و به عیش و عشرت مشغول می گردند.
ادامه دارد...
نکته:
آرامش رهایی از طوفان نیست، بلکه آرام زندگی کردن در میان طوفان است.
💠چند دادهی آماری در مورد شاهنامه فردوسی
(از کتاب "از رنگ گل تا رنج خار"، تالیف دکتر قدمعلی سرامی):
🔺۴۰ درصد ابیات شاهنامه را گفتگو تشکیل میدهد.
🔺۱۰ درصد شاهنامه ابیات پند و اندرز است.
🔺۳ تا ۴ درصد ابیات شاهنامه را تعبیر و تفسیر های حکمی خود فردوسی در مورد رویدادها و چهرهها تشکیل میدهد.
🔺در شاهنامه بیش از ۳۰۰ شخصیت وجود دارد، که ۴۸ تن از آنان پادشاهان ایران هستند.
🔺۶۳ داستان میتوان در شاهنامه شناسایی کرد، که ۲۱ داستان از میان آنها پرداخت جدیتری دارند.
🔺۱۹۲ نامه در شاهنامه وجود دارد، که مجموعاً بیش از ۳ هزار بیت از شاهنامه را تشکیل میدهند.
🔺در شاهنامه ۲۰۱ جنگ به تصویر کشیده شده است، از میان آن ها ۸۴ جنگ با توران، ۳۹ جنگ با دیوان و موجودات غیر انسانی، ۳۲ جنگ داخلی، ۱۴ جنگ با روم، ۱۰ جنگ با تازیان است.
(از کتاب "از رنگ گل تا رنج خار"، تالیف دکتر قدمعلی سرامی):
🔺۴۰ درصد ابیات شاهنامه را گفتگو تشکیل میدهد.
🔺۱۰ درصد شاهنامه ابیات پند و اندرز است.
🔺۳ تا ۴ درصد ابیات شاهنامه را تعبیر و تفسیر های حکمی خود فردوسی در مورد رویدادها و چهرهها تشکیل میدهد.
🔺در شاهنامه بیش از ۳۰۰ شخصیت وجود دارد، که ۴۸ تن از آنان پادشاهان ایران هستند.
🔺۶۳ داستان میتوان در شاهنامه شناسایی کرد، که ۲۱ داستان از میان آنها پرداخت جدیتری دارند.
🔺۱۹۲ نامه در شاهنامه وجود دارد، که مجموعاً بیش از ۳ هزار بیت از شاهنامه را تشکیل میدهند.
🔺در شاهنامه ۲۰۱ جنگ به تصویر کشیده شده است، از میان آن ها ۸۴ جنگ با توران، ۳۹ جنگ با دیوان و موجودات غیر انسانی، ۳۲ جنگ داخلی، ۱۴ جنگ با روم، ۱۰ جنگ با تازیان است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ #طهرونقدیم، پر از #نذرهایی بود که صدا نداشتن…بعضی نذرها غذا نبودن، ولی دل رو سیر میکردن…چندتا از نذرهای شنیدنی طهرون قدیم رو تو این ویدئو براتون روایت کردم،کوتاهه ولی عجیب گرمه…
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
❤1
Forwarded from Bukharamag
بخارای تابستانی از راه رسید
یکصد و شصت و نهمین شمارۀ مجلۀ بخارا با تصویری از گلی ترقی بر روی جلد در ۴۸۰ صفحه منتشر شد و از صبح یکشنبه بیست و نهم تیرماه ۱۴۰۴ در کتابفروشیها و دکههای روزنامهفروشی در دسترس است.
نویسندگان این شماره:
ژاله آموزگار ـ حسن انوری ـ سیدمصطفی محقق داماد ـ سجّاد آیدنلو ـ دکتر هوشنگ دولتآبادی ـ ابوذر ابراهیمی ترکمان ـ بهاءالدّین خرّمشاهی ـ تورج دریایی ـ مهناز بابایی ـ میلاد عظیمی ـ مجید سلیمانی ـ بهمن زبردست ـ عبدالحسین آذرنگ ـ شادی گنجی ـ هاشم رجبزاده ـ سیدمحسن واعظزاده نبوی ـ حمیدرضا قلیچخانی ـ رسول رئیسجعفری ـ محسن فرحبر ـ آریا مکنت ـ سیدصادق سجادی ـ سعید کافی انارکی ساربان ـ رکسانا صادقزاده اردوبادی ـ مسعود عرفانیان ـ سحر جدی ـ جلال خالقی مطلق ـ نازنین رحیمی ـ سرگه بارسقیان ـ ارژنگ اسعد ـ ساناز مجرد ـ سهیلا ایمانخواه ـ شهاب دهباشی
بخش جشننامۀ گلی ترقی با نوشتههایی از:
سیمین بهبهانی ـ محمدعلی سپانلو ـ جمال میرصادقی ـ حسن میرعابدینی ـ مهدی کریمی
و گزارش جلسۀ دیدار و گفتگو با گلی ترقی در نشست صبح پنجشنبههای بخارا
با هم مروری میکنیم بر مطالب این شماره:
تاریخ ایران
ایران و ایرانشهر/ ژاله آموزگار
مثنویپژوهی
قصهپردازی مولانا/ حسن انوری
سعدیپژوهی
پرتو قرآن در کلمات سعدی (۲۰)/ سیدمصطفی محقق داماد
شاهنامهپژوهی
چو هفتاد کشتی/ سجّاد آیدنلو
دینهای کهن
تمهیدهای روانگردان در مراسم نیایش دینهای کهن/ دکتر هوشنگ دولتآبادی
عرفان
دولت بیخویشتنی/ ابوذر ابراهیمی ترکمان
کوتهگویه (۲۵)/ بهاءالدّین خرّمشاهی
اساطیر ایران
آرش کمانگیر و کوهها به مثابۀ مرزهای شاهنشاهی ساسانی در کتیبۀ شاپور یکم در نقشرستم/ تورج دریایی/ مهناز بابایی
آویزهها (۶۸)/ میلاد عظیمی
کاریز (۲۹)/ مجید سلیمانی
اسناد تاریخی
کارتتبریکی از صادق هدایت اندکی پیش از اقدام به خودکشی/ بهمن زبردست
فرهنگ
در متن و حاشیۀ فرهنگ (۳۳)/ عبدالحسین آذرنگ
سفرنامه
تدمر، شهر مسافرها/ شادی گنجی
جشننامۀ گلی ترقی
یادداشت سردبیر/ علی دهباشی
سالشمار زندگی و آثار گلی ترقی/ مهدی کریمی
مرا به آینه مهمان کرد/ سیمین بهبهانی
در جستجوی واقعیت/ محمدعلی سپانلو
گلی ترقی، زبان احساس، زبان اندیشه/ جمال میرصادقی
چرخۀ داستانهای نوستالژیکـ خاطرهایِ گلی ترقی/ حسن میرعابدینی
روزهای بلند رجعت/ مهدی کریمی
گزارش جلسۀ دیدار و گفتگو با گلی ترقی
از چشمۀ خورشید (۷۷)/ هاشم رجبزاده
تاریخ مشروطه
مشروطیت در شاهرود/ سیدمحسن واعظزاده نبوی
خوشنویسان ایران (۱۰)/ حمیدرضا قلیچخانی
حکایتهای باستانی (۲۳)/ رسول رئیسجعفری
بوی جوی مولیان
نمونه شعرهای سرایندگان تاجیک (۲)/ محسن فرحبر
فلسفه
«گمگشتگی در دیگران» و فریاد بیصدای وجدان/ آریا مکنت
حافظپژوهی
ترجیعبندی اصیل اما ناقص از حافظ به تسبیب مجلس استقبال سعدی/ سیدصادق سجادی و سعید کافی انارکیـ ساربان
گفتوگو
گفتوگو با ناتسوکی ایکهزاوا، نویسندۀ ژاپنی/ رکسانا صادقزادهـ اردوبادی
تاجیکستان
کتابها و نشریاتی از تاجیکستان (۳۸)/ مسعود عرفانیان
هنر عکاسی
اهمیت عکاسی در حفظ تاریخ و هنر ایران/ سحر جدی
داستان
گلهای پژمرده/ جلال خالقی مطلق
دلنوشتهای برای ایران
دوازده روز ملیگرایی ایرانیان/ نازنین رحیمی
معرفی کتاب
زایش دوبارۀ «زمین سوخته» در زوال ویرانههای جنگ/ سرگه بارسقیان
جهان پرشگفت است چون بنگری/ ارژنگ اسعد
روایتسازی و زندگینامۀ داستانی/ ساناز مجرد
درآمدی به فلسفۀ اخلاق اسلامی/ سهیلا ایمانخواه
نشانهشناسی تفسیر عرفانی/ شهاب دهباشی
یاد و یادبود
یادی از دکتر محمدحسین عزیزی
یکصد و شصت و نهمین شمارۀ مجلۀ بخارا با تصویری از گلی ترقی بر روی جلد در ۴۸۰ صفحه منتشر شد و از صبح یکشنبه بیست و نهم تیرماه ۱۴۰۴ در کتابفروشیها و دکههای روزنامهفروشی در دسترس است.
نویسندگان این شماره:
ژاله آموزگار ـ حسن انوری ـ سیدمصطفی محقق داماد ـ سجّاد آیدنلو ـ دکتر هوشنگ دولتآبادی ـ ابوذر ابراهیمی ترکمان ـ بهاءالدّین خرّمشاهی ـ تورج دریایی ـ مهناز بابایی ـ میلاد عظیمی ـ مجید سلیمانی ـ بهمن زبردست ـ عبدالحسین آذرنگ ـ شادی گنجی ـ هاشم رجبزاده ـ سیدمحسن واعظزاده نبوی ـ حمیدرضا قلیچخانی ـ رسول رئیسجعفری ـ محسن فرحبر ـ آریا مکنت ـ سیدصادق سجادی ـ سعید کافی انارکی ساربان ـ رکسانا صادقزاده اردوبادی ـ مسعود عرفانیان ـ سحر جدی ـ جلال خالقی مطلق ـ نازنین رحیمی ـ سرگه بارسقیان ـ ارژنگ اسعد ـ ساناز مجرد ـ سهیلا ایمانخواه ـ شهاب دهباشی
بخش جشننامۀ گلی ترقی با نوشتههایی از:
سیمین بهبهانی ـ محمدعلی سپانلو ـ جمال میرصادقی ـ حسن میرعابدینی ـ مهدی کریمی
و گزارش جلسۀ دیدار و گفتگو با گلی ترقی در نشست صبح پنجشنبههای بخارا
با هم مروری میکنیم بر مطالب این شماره:
تاریخ ایران
ایران و ایرانشهر/ ژاله آموزگار
مثنویپژوهی
قصهپردازی مولانا/ حسن انوری
سعدیپژوهی
پرتو قرآن در کلمات سعدی (۲۰)/ سیدمصطفی محقق داماد
شاهنامهپژوهی
چو هفتاد کشتی/ سجّاد آیدنلو
دینهای کهن
تمهیدهای روانگردان در مراسم نیایش دینهای کهن/ دکتر هوشنگ دولتآبادی
عرفان
دولت بیخویشتنی/ ابوذر ابراهیمی ترکمان
کوتهگویه (۲۵)/ بهاءالدّین خرّمشاهی
اساطیر ایران
آرش کمانگیر و کوهها به مثابۀ مرزهای شاهنشاهی ساسانی در کتیبۀ شاپور یکم در نقشرستم/ تورج دریایی/ مهناز بابایی
آویزهها (۶۸)/ میلاد عظیمی
کاریز (۲۹)/ مجید سلیمانی
اسناد تاریخی
کارتتبریکی از صادق هدایت اندکی پیش از اقدام به خودکشی/ بهمن زبردست
فرهنگ
در متن و حاشیۀ فرهنگ (۳۳)/ عبدالحسین آذرنگ
سفرنامه
تدمر، شهر مسافرها/ شادی گنجی
جشننامۀ گلی ترقی
یادداشت سردبیر/ علی دهباشی
سالشمار زندگی و آثار گلی ترقی/ مهدی کریمی
مرا به آینه مهمان کرد/ سیمین بهبهانی
در جستجوی واقعیت/ محمدعلی سپانلو
گلی ترقی، زبان احساس، زبان اندیشه/ جمال میرصادقی
چرخۀ داستانهای نوستالژیکـ خاطرهایِ گلی ترقی/ حسن میرعابدینی
روزهای بلند رجعت/ مهدی کریمی
گزارش جلسۀ دیدار و گفتگو با گلی ترقی
از چشمۀ خورشید (۷۷)/ هاشم رجبزاده
تاریخ مشروطه
مشروطیت در شاهرود/ سیدمحسن واعظزاده نبوی
خوشنویسان ایران (۱۰)/ حمیدرضا قلیچخانی
حکایتهای باستانی (۲۳)/ رسول رئیسجعفری
بوی جوی مولیان
نمونه شعرهای سرایندگان تاجیک (۲)/ محسن فرحبر
فلسفه
«گمگشتگی در دیگران» و فریاد بیصدای وجدان/ آریا مکنت
حافظپژوهی
ترجیعبندی اصیل اما ناقص از حافظ به تسبیب مجلس استقبال سعدی/ سیدصادق سجادی و سعید کافی انارکیـ ساربان
گفتوگو
گفتوگو با ناتسوکی ایکهزاوا، نویسندۀ ژاپنی/ رکسانا صادقزادهـ اردوبادی
تاجیکستان
کتابها و نشریاتی از تاجیکستان (۳۸)/ مسعود عرفانیان
هنر عکاسی
اهمیت عکاسی در حفظ تاریخ و هنر ایران/ سحر جدی
داستان
گلهای پژمرده/ جلال خالقی مطلق
دلنوشتهای برای ایران
دوازده روز ملیگرایی ایرانیان/ نازنین رحیمی
معرفی کتاب
زایش دوبارۀ «زمین سوخته» در زوال ویرانههای جنگ/ سرگه بارسقیان
جهان پرشگفت است چون بنگری/ ارژنگ اسعد
روایتسازی و زندگینامۀ داستانی/ ساناز مجرد
درآمدی به فلسفۀ اخلاق اسلامی/ سهیلا ایمانخواه
نشانهشناسی تفسیر عرفانی/ شهاب دهباشی
یاد و یادبود
یادی از دکتر محمدحسین عزیزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❀࿐✾🍃❁🌸❁🍃✾࿐❀
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
❀࿐✾🍃❁🌸❁🍃✾࿐❀
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
❀࿐✾🍃❁🌸❁🍃✾࿐❀
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❀࿐✾🍃❁🌸❁🍃✾࿐❀
جمال در نظر و شوق همچنان باقی
گدا گر همه عالم بدو دهند گداست
❀࿐✾🍃❁🌸❁🍃✾࿐❀
جمال در نظر و شوق همچنان باقی
گدا گر همه عالم بدو دهند گداست
❀࿐✾🍃❁🌸❁🍃✾࿐❀
👍1
گفتار دینی
چرخش از تفقه(عقل) به تفوه(نقل)
فقه قرآنی، تفقهی است در حالی که وجه غالبِ فقه سنتی و متداول ما، فقه روایتی و تفّوهی است. تفقّه قرآنی دقیقا معادل تعقل است و تفقّه سنتی معادل تفّوه. تفقه قرآن عقلی است و تفقه سنتی، نقلی و روایتی.
مهم است بدانیم تفوق تدریجی نقل بر عقل و تقلید بر اجتهاد، یک امر تاریخی و مشترک بین ادیان است و اختصاص به مسلمین ندارد. مثلا در میان یهودیان هم "تلمود" عرصه را بر "ده فرمان" تنگ کرد و در میان زرتشتیان، "وندیداد" جای "گات ها" را می گیرد. دلایل این استحاله ی تدریجی، فراوان است اما مهمترینش پیدایش طبقه و قشری از علمای دینی و به تعبیر قرآن - سادات و احبار و رهبان- است که به بهانه ی تخصصی بودن تعالیم دینی، به تدریج انحصار تفسیر کتب مقدس را در دست می گیرند و دین فطری و ساده و همه فهمِ خدا را دچار اعوجاج و پیچیدگی می کنند.
اوصاف احبار و رهبان و ملا در قرآن به کرات و به تفصیل آمده است:
به طور خلاصه آنان کسانی هستند که بهره ای از کتاب و دین دارند(أُوْتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ) و برای حفظ قدرت و ثروت و منافع گروهی خود، آیات را به ثمن قلیل و متاع ناچیز دنیوی می فروشند. (يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا) خود را سخنگوی خدا جا می زنند تا با برساخته هایشان(وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ) بر خدا دروغ ببندند (وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ) و به تحریف معانی آموزه های الهی بپردازند.( يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجاً: مردمان را از راه خدا باز ميداشتند، و راه خدا را كج و نادرست نشان می دهند) آن ها خود را وارث پیامبران پیشین جا می زنند و مخالفانشان را گمراه و بی دین قلمداد می کنند (يَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ وَيُرِيدُونَ أَن تَضِلُّواْ السَّبِيلَ:گمراهى را مىخرند و مىخواهند شما [نيز] گمراه شويد.)
این انحصار پیش از هرچیز به دلیل منافعِ مترتب بر این انحصار و موقعیت اجتماعی و قدرت ناشی از آن می باشد. اما دلیل دومی هم وجود دارد. ترس از اجتهادِ خطا از طرفی و عشق به رهبران و بنیانگذاران دینی از طرف دیگر هم مانع عقل ورزیدن و باعثِ پناه بردن به نقل و مقدس ساختن نقل و استفاده از نقلِ مُنسلخ از متن و زمینه های تاریخی و اجتماعی می شود.
نکته:
در دمکراسی، هیچکس بی گناه نیست. همه مسئولند. (ژان بودریلارد)
گفتار اجتماعی 1
جوهر لیبرالیسم
محمدامین مروتی
راجر اسکروتن می گوید جوهر لیبرالیسم در معنای جان لاکی اش، دفاع از آزادی فرد در مقابل قدرت خودکامه و به خصوص دولت ها بوده است اما امروز در آمریکا، حزب دموکرات مظهر لیبرالیسم است که طرفدار نوعی از دولت رفاه و دخالت های دولتی در اقتصاد است.
این تغییر معنا، در اعلامیه حقوق بشر هم مندرج است. آنجا که اعلامیه به دفاع از آزادی منفی محدود نمی ماند و با توسع معنای آزادی و حقوق بشر به آزادی های مثبت مثل حق آموزش و بهداشت، از لیبرالیسم اولیه فاصله می گیرد.
اسکروتن می گوید لیبرالیسم اولیه بر نوعی سازش و مصالحه نانوشته بین افراد جامعه مبتنی بود که ریشه در تاریخ و سنت و اخلاقیات اجتماعی داشت. در حالی که لیبرالیسم موجود، مبتنی بر حقوق و قانون است.
به بیانی عرف مقدم بر قانون است. عرف فرهنگی است که در یک جامعه شکل می گیرد و قانون صرفاً مکتوب ساختن آن است. درست مثل رابطه آموزش طبیعی زبان با تدوین دستور زبان که طبیعتاً اولی بر دومی مقدم است. قرادادهای اجتماعی نیز متکی بر سنن از پیش ساخته جوامع هستند و قانونی که پیشاپیش عرف و فرهنگ جامعه بر آن تحمیل شود، دوام نمی آورد. به همین دلیل می گویند دموکراسی را نمی توان صادر کرد. در این مورد سرنوشت عراق و افغانستان پس از براندازی حکومت هایشان، درس آموز است. اول حقوق عرفی داریم و بعد حقوق و قوانین مکتوب. اگر بتوانیم از اصطلاح آداتم اسمیت استفاده کنیم باید بگوییم که حقوق عرفی را نیز یک "دست نامرئی" و نامحسوس سازمان می دهد.
اسکروتن به دلایل مختلف، مخالف ایده دولت رفاه و دخالت دولت برای اعمالِ آنچه "آزادی مثبت و تبعیض مثبت" خوانده می شود، است.
مهمترین دلیل شاید این باشد که دولت مقتدر، بیشترین خطر را برای آزادی دارد. اما دلایل دیگری هم دارد. من جمله ناکارآمدی اقتصادی این دولت ها در مقایسه با دولت های لیبرال. به علاوه این تبعیض مثبت، آن چنان که به نظر می رسد اخلاقی نیست. زیرا اخلاق مبتنی بر اراده آزاد و اختیار است و طبیعتاً تک تک شهروندان با این رویه رابین هودی موافق نیستند. همچنین شما وقتی قائل به آزادی مثبت شدید، دیگر نمی توانید حد و حدودی برایش تعیین کنید و این تورم حقوق، ممکن است از آموزش و بهداشت دولتی هم عبور کند و به حق کار و فراغت و مهاجرت و حتی به توجیهاتی برسد که سوسیالیست ها و کمونیست ها به بهانه عدالت بدان متوسل می شوند تا فاتحه آزادی های فردی را با توجیه تقدم منافع جمع بر فرد، بخوانند. بوده اند تروریست هایی که با توسل از این نوع آزادی، مانع اخراج خود از سرزمین مهاجرپذیر شده اند.
اسکروتن می گوید مهمترین وجه تمایز آزادی منفی از آزادی ایجابی این است که اولی مبتنی بر دلایل فلسفی و پیشینی است نه توجیهات حقوقی. آزادی فردی، حقی است آمیخته به تکلیف و مسئولیت ولی آزادی ایجابی به تکلیف آمیخته نیست و نوعی هدیه یکطرفه است.
نکته ای که شاید از نگاه اسکروتن مغفول افتاده است این است که خدمات دولت های رفاه، عملاً از طریق نوعی خواست و مطالبه اکثری یعنی از طریق انتخابالت دموکراتیک محقق می شود و این تفاوتی است که دولت رفاه با دول تمامیت خواه دارد.
منبع:
چگونه محافظه کار باشیم؟ راجر اسکروتن، مرتضی افشاری، نگاه معاصر
25 تیر 1404
گفتار اجتماعی2
جوهر کاپیتالیسم
محمدامین مروتی
اولین کسی که از واژه "کاپیتالیسم" استفاده کرد، سوسیالیست فرانسوی سن سیمون بود.
این واژه در فرهنگ سوسیالیستی به معنای حاکمیت سرمایه به کار رفته است اما در فرهنگ اقتصادی معادل نظام بازار آزاد فهمیده می شود. جوهر کاپیتالیسم همین نظام بازار آزاد است که به تعبیر آدام اسمیت توسطی "دستی نامرئی" مدیریت می شود و به تعبیر هایک، نظمی خودانگیخته است که در طول هزاران سال پیش از نظام سرمایه داری شکل گرفته است و مبین شناخت انباشته و تاریخی مردم است. بازار جایی است که هر کس چیزی را که کمتر بدان نیاز دارد با کالایی که بیشتر بدان نیازمند است، تعویض می کند و طرفین معامله هم غالباً راضی از بازار برمی گردند مگر این که کلاهی سرشان رفته باشد. در واقع بازار نوعی بازی برد-برد است.
نقد سوسیالیسم به این سیستم آن بود که به دلیل عدم تمرکز و برنامه ریزی و پیش بینی نیازها و حرص و طمع سرمایه داران، سیستم دچار اضافه تولید و بحران می شود و گور خود را می کند. به علاوه سرمایه داران طمعکار مجبورند بر شدت استثمارشان بیفزایند به گونه ای که تضاد طبقاتی به اوج می رسد و موجبات انقلاب و نابودی سیستم را فراهم می سازد.
در واقع نقد سوسیالیست ها نقدی غیرتجربی و مبتنی بر تحلیل های ذهنی بود که در عمل تحقق نیافت. البته که سیستم بازار هم گاهی دچار ناترازی عرضه و تقاضا و گاه بحران می شود ولی با جابه جایی سرمایه ها این ناترازی ها به تعادلی جدید می رسند.
در عمل، نیازهای مردمان توسعه می یابند و بازارهای جدیدی می آفرینند و سیستم به جای زوال، توسعه می یابد و ثروت تولید می کند.
همینطور به جای بزرگ شدن طبقه کارگر این طبقه متوسط بود که بیشترین توسعه را داشت و تضادهای طبقاتی هم عمدتاً با چانه زنی و بستن قراردادهای جدید، حل و فصل شد و انقلاب های کارگری مورد نظر سوسیالیست ها در کشورهای صنعتی، از دستور خارج شد.
نقد هایک به سوسیالیسم به عنوان سیستمی متمرکز و برنامه ریزی شده این بود که قیمت را به شکل دستوری تعیین می کند و این موجب به اتلاف منابع می شود. قیمت در بازار آزاد، یک سیگنال و زنگ است که میزان تقاضا برای هر کالایی را نشان می دهد و این زنگ خطر در سیستم دولتی و متمرکز وجود ندارد. لذا دولت در برآورد تقاضا و نیاز و تخصیص بهینه منابع به نیازها، به خطا می رود و بر سرش آن می رود که بر اتحاد شوروی و اقمارش رفت. میزان تقاضای یک کالا نهایتاً در میان مردم پنهان است و خود را در بازار نشان می دهد و سرمایه داران بر اساس بازاریابی، منابعشان را اختصاص می دهند و اقتصاد را توسعه می دهند. تعیین قیمت مستلزم حل یک معادله چند مجهولی بزرگ است که با محاسبات حزبی به دست نمی آید. قیمت یک کالا حاصل یک کنش جمعی و غیرقابل محاسبه است. همه این ساز و کار ها در سیستم متمرکز، به بن بست می رسد. لذا سیستم دچار کمبود یا اضافه تولید و صف های طولانی و جیره بندی و بازار سیاه می شود و این همان بحرانی است که سوسیالیست ها به شکل انتزاعی و ذهنی، برای سرمایه داری پیش بینی اش را می کردند. بازار سیاه در کنار قیمت، الارم یک اقتصاد ورشکسته است.
اقتصاد آزاد توسط مردمان آزاد اداره می شود و مردمان آزاد بر خلاف بردگان، در مقابل همه کارهایشان من جمله معامله، مسئولیت دارند. وظیفه دولت قانونی کردن این اخلاقیات است هر چند اگر نفس این اخلاق در میان مردم نباشد، قانونی کردنشان هم راه به جایی نمی برد.
از میان نقدهای مارکس به سیستم سرمایه داری، نقد او به کالایی شدن روابط کماکان زنده است.
در نگاه سنتی، همه چیز کالا نیست. رابطه جنسی نباید قابل خرید و فروش باشد. نهاد ازدواج مقدس است و تعهد و مسئولیت می آورد.
مارکس از بت پرستی کالایی به عنوان ساز و کاری نام می برد که ارزش ذاتی به کالا می دهد و انسان را بنده خود می سازد. راجر اسکروتن می گوید برای گذشتن از بت پرستی باید به خداپرستی یعنی احیای ارزش های اخلاقی و تاریخی روی کرد. یعنی ارزش های محافظه کارانه و سنتی.
منبع:
چگونه محافظه کار باشیم؟ راجر اسکروتن، مرتضی افشاری، نگاه معاصر
23 تیر 1404
نکته:
دو چیز نامتناهی هستند: کائنات و بلاهت انسانی و اما من در مورد کائنات مطمئن نیستم. (انیشتین)