کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.96K photos
1.64K videos
142 files
2.91K links
Download Telegram
صدایی که شنیده نشد!

در سال ۱۳۵۳، ۴سال پیش از انقلاب ۵۷، پروژه‌ای بی‌سابقه در ایران کلید خورد: «طرح آینده‌نگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرش‌ها و ارزش‌های مردم ایران به اجرا درآمد.

مجریانِ طرح دو نفر از جامعه‌شناسان برجسته کشور: آقایان دکتر "مجید تهرانیان"، دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر "علی اسدی" از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود، که دوسال بطول انجامید.
"‌‏رضا قطبی"، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر "تهرانیان"، با این طرح ملی «آینده‌نگری» موافقت کرد.
طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبه‌های عمقی و تجزیه تحلیل داده‌ها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات‌ علمی (CNRS) فرانسه بود.

‏پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گسترده‌ای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد. تجزیه و  تحلیل داده‌ها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
‏نتایج، حیرت‌انگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند.
‏در همان سال‌ها، "محمدرضا پهلوی" از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن می‌گفت. اما پروژه آینده‌نگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت.
‏فقط ۳۴٪ خانواده‌ها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیم‌گیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ می‌دانستند؛ نه مادر. جامعه‌ای عمیقاً مردسالار و سنتی.
‏در چنین فضایی، برنامه‌های هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمی‌گرفت.
دکتر "علی اسدی" می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمی‌گرفتند.
درحالی‌که بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام می‌دانستند.
‏آمار تکان‌دهنده بود: ۴۲٪ حتی هفته‌ای یک‌بار هم حمام نمی‌رفتند، تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب می‌خواندند و ۳۲٪ می‌گفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. جامعه، از نظر سواد رسانه‌ای و فرهنگی، در نقطه بحرانی بود.
‏در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه می‌گفتند که  نماز می‌خواندند، و ۷۹٪ روزه می‌گرفتند و به کردار مذهبی اهمیت می‌دادند.
تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید. فروش کتاب‌های مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
"‏پرویز نیکخواه"، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم می‌شود. اما در ایران برعکس است.»
او و "هرمز مهرداد" نسبت به رشد گرایش‌های مذهبی و بی‌اعتمادی عمومی به نظام هشدار دادند.
‏در پروژه آینده‌نگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخ‌دهندگان اصلاً نمی‌دانستند مشکل مملکت چیست. مردم، به‌شدت از سیاست بیگانه شده بودند.
‏حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح می‌دانستند. ۵۰٪ آن‌ها، بزرگ‌ترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بی‌عدالتی می‌دانستند. اما سیستم سیاسی گوش نمی‌داد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفت.
"‏کنستانتین مژلومیان"؛ اقتصاددان و معاون ارمنی‌تبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسه‌ای با حضور شاه فریاد زد: «با این کارها انقلاب می‌شود. این پول‌ها پا درمی‌آورند و به خیابان می‌آیند.»
شاه پاسخ داد: «درِ سازمانِ تو را گِل می‌گیرم!» و این کار را کرد.
"‏تهرانیان" و "اسدی" هشدار دادند: «ما گرفتار توسعه‌ی نامتوازن‌ایم.»
توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی، بی‌اعتمادی، نابرابری و سنت‌گرایی جامعه، زمینه انفجار بود.
اما در جلسه‌ای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: "همایش شیراز در سال ۵۴" برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غرب‌زده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بی‌محتوا تلقی کرد.
‏در سال‌های ۵۳-۵۴ جامعه‌ای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت می‌خواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد.
تمام.

#صدایی_که_شنیده‌نشد
#دکتر_مجید_تهرانیان


@mosighi_andishe
👏4👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس حافظ‌شناسی استاد دکتر "محمد جعفر محجوب"، لس‌آنجلس دانشگاه برکلی آمریکا

#بخش_نخست
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ

@mosighi_andishe
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس حافظ‌شناسی استاد دکتر "محمد جعفر محجوب"، لس‌آنجلس دانشگاه برکلی آمریکا

#بخش_دوم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ

@mosighi_andishe
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس حافظ‌شناسی استاد دکتر "محمد جعفر محجوب"
آمریکا


#بخش_سوم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ

@mosighi_andishe
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلاس درس حافظ‌شناسی استاد دکتر "محمد جعفر محجوب" لس‌آنجلس، دانشگاه برکلی

#بخش_چهارم
#دکتر_محمدجعفر_محجوب
#حافظ

@mosighi_andishe
‏محمد‌علی فروغی:

"امروز که درس تاریخ اروپا را تدریس کردم، یکی از شاگردان پرسید چرا اروپا این‌قدر پیشرفت کرده و ما عقب مانده‌ایم؟
پاسخ دادم که اروپا از تجربه‌های شکست خود درس گرفت، اما ما هنوز شکست‌هایمان را انکار می‌کنیم."
.
نیست در دیده‌ی ما منزلتی دنیا را

ما نبینیم کسی را که نبیند ما را


#صائب_تبریزی
.
👌3👍1
گفتار فلسفی 1


نامه ای در باب تساهل

محمدامین مروتی


جان لاک رساله کوچک و مهمی با عنوان "نامه‌ای در باب تساهل" دارد که کماکان در دنیای ما اهمیت و موضوعیت دارد. در این نوشته لاک ریشه منازعات مذهبی را در اروپا معلول اختلاط دولت و کلیسا می‌داند. این کتاب زمانی نوشته شدکه پروتستان ها تحت فشارهای کلیسا قرار داشته اند.
اگوستین قدیس اهل تساهل نیست. او می گوید اگر قرار است کسی در اثر از دست دادن ایمان خود محکوم به آتش ابدی شود، بهتر است در صورت لزوم با زور او را مؤمن نمود تا بدین وسیله زندگی جاودانه او تدارک شود. بنابراین مشرکان و کافران را می‌بایست با زور و اجبار به راه راست هدایت کرد. از دیدگاه کلیسا رها کردن مخالفان در حال گناه خود ظلمی به ایشان تلقی می‌شد و لذا سرکوب، عامل رهایی آنان از عذاب ابدی به شمار می‌رفت. (ص۸_10)

اما لاک می نویسد ايماني مورد پذیرش است که از سراختیار و داوطلبانه باشد و لذا مجازات و کیفر برای متقاعد کردن ذهن آدمیان در امور ایمانی و عبادی، کاملا بی‌مورد است.

لذا راه حل لاک، تساهل و مدارا و آسانگیری است. تساهل عبارت است از تحمل آنچه که قبول نداریم با نوعی خویشتن داری. (ص۷)
زور و اجبار، هیچگاه قادر نیست که اعتقاد قلبی و حقیقی به وجود آورد.
به علاوه هدف همه‌ی ادیان رستگاری انسان است و اضطرار و اجبار ابزارهایی هستند که با غایت و هدف دین در تعارض‌اند.
در واقع می‌توان گفت که در دفاع از تساهل، دو نوع استدلال وجود دارد: نوع اول استدلالی است که آن را «استدلال اصولی» می‌نامیم و مدعی است که دینداری و ایمان اصولا با زور تدارک نمی‌شود، زیرا ایمان امری شخصی و قلبی است. نوع دیگر که می‌توان آن را «استدلال ابزاری» نامید، استدلالی است که ابزار زور را برای رسیدن به غایت دین، یعنی رستگاری ارواح آدمیان، کارآمد نمی‌داند. (ص۱۱)
لاک از قول "کاستالیون" می گوید هرجا که آدمیان مجبور به ایمان داشتن نبوده اند درآنجا همواره تعداد مؤمنان بیشتر از جاهایی است که مردم مجبور به ایمان داشتن بوده‌اند. (ص۱۴_۱۵)
اجبار شخص به پرستش خداوند و انجام اعمال دینی، از یک طرف ریا و دورویی انسانها را اشاعه می‌دهد و از طرف دیگر ایمان مذهبی اصیل را از بن ریشه کن می‌کند. (ص۲۷)

همچنین انسان ها در کشورها و دوره‌های متفاوت، حقایق دینی را به طرق گوناگون و با تفسیرهای متفاوت دریابد. این تفاوت‌ها طبیعی هستند. (ص۲۹_۳۰)
به علاوه قدرت تشخیص حقیقت از جانب انسان‌ها همواره محدود و مشروط بوده است و این نواقص جزو طبیعت و سرشت بشر است و وجود این نواقص سد راه همدلی عمومی است. (ص۳۰)
هیچ‌کس و هیچ فرقه‌ی دینی، به هیچ وجه نمی‌تواند از سر یقین ادعا کند برحق است و حقیقت به تمامه در نزد او و از آن اوست. همچنانکه فهم آدمیان از یک حقیقت متفاوت است، فرقه‌های مذهبی نیز متعدد و مختلف آمد. (ص۳١)

جان استوارت میل هم با استناد به اصل خطاپذیری همه‌ی انسانها توضیح می‌دهد که همگان همواره باید آماده ی گوش دادن به عقاید مخالفان باشند. اگر کسی حاضر نباشد عقیده‌ای را بشنود به‌دلیل اینکه یقین به بطلان آن دارد درواقع اطمینان خودرا با اطمینان مطلق یکی دانسته است. (ص۳۵)
میل استدلال می‌کند که بسیاری از عقایدی که مسلم فرض می‌شود تابع شرایط محیطی است، بدین معنا که چون در فلان محیط یا کشور به دنیا آمده‌ایم فلان عقیده را پذیرفته‌ایم، حال آنکه می‌توانست قضیه به صورت دیگری باشد، یعنی اگر در محیط یا کشوری دیگر به دنیا می‌آمدیم عقاید دیگری را می‌پذیرفتم. (ص٣۶)
هر عقیده‌ای هرقدر هم که صحيح و درست باشد اگر همواره مورد تأمل و تعمق قرار نگیرد درمیان انسان‌ها به اعتقاد و ایمانی مرده و بی‌تحرک تبدیل خواهد شد. (ص٣٧)
حتی اگر عقیده اکثریت صحیح هم باشد، بازهم این احتمال وجود دارد که در آرا مخالفان چیزی از حقیقت وجود داشته باشد که اگر حاضر به شنیدن آن نباشیم متضرر خواهیم شد. (ص٣٩)

به نظر لاک وظيفه مذهب این است که زندگی انسان‌ها را بر اساس اصول تقوا و فضیلت و پاکدامنی انتظام بخشد. از نظر او یک مسیحی واقعی می‌بایست در برابر عقاید و افکار ادیان دیگر اهل تساهل و شکیبایی باشد. او تساهل در برابر عقاید مخالفان را نه تنها مورد تأیید همه ادیان می‌داند بلکه استدلال می‌نماید که چنین چیزی مورد تأیید عقل سلیم نیز هست. (ص۴۴)

3 مرداد 1404
1
گفتار فلسفی 2


ماهیت زمان و مکان

محمدامین مروتی


ارسطو معتقد بود که زمان ساخته ذهن است. استدلال او چنین بود که گذشته و آینده، اجزای زمانند ولی وجود ندارند و ما هیچ چیز را بدون اجزایش نمی توانیم بشناسیم. اکنون نیز تا محل درنگ ما می شود به پایان می رسد و به گذشته تبدیل می شود.

افلاطون قائل به دنیایی به نام "مُثُل" بود که در آن تغییر(زمان) وجود ندارد. وی معتقد بود که اعداد ریاضی نمونه هایی از موجودات لازمان و لامکانند. نظریه مثل برای معتقدان بدان نظریه ای آرامش بخش و محملی برای گریز از کون و فساد بود. نوعی ساماندهی آرامبخش ذهنی و لذل مورد اقبال اندیشمندان بسیاری قرار گرفت. تجارب عاشقانه و عارفانه نیز خارج از زمان و مکان رخ می دهند. وضعیت ذهنی عارف و عاشق، ساختاری لازمانی و لامکانی دارد. لذا عاشق به هنگام وصل،گذشت زمان را حس نمی کند. تعریف خدا و مفاهیم ریاضی مبتنی بر همین لازمانی و لامکانی است.
اما اگر خداوند موجودی ثابت و لایتغیر است چگونه با جهان متغیر و زمانمند کار می کند؟ نقطه اتصال خدای سرمدی با جهان گذرنده در کجاست؟

این اِشکال، اسپینوزا را به نگاه وحدت وجودی راهنمایی کرد که طبق آن، خدا همان طبیعت است و عالم یک جوهر بیش نیست. یک واقعیت بیشتر وجود ندارد و تفاوت خالق و مخلوق مربوط به زاویه دید ماست.

کانت امازمان را صورت حس درونی و مکان را صورتبندی حس بیرون می دانست. ذهن انسان خود را در مختصات زمانی و مکانی (طول و عرض) نمودار و ساختارمند می سازد.

سخن آخر آن که زمان و مکان، ابژه هایی در خارج ذهن ما نیستند، ذهن ما برای ساماندهیِ دریافت های حسی اش، آن ها را در قالب مقولاتی من جمله زمان و مکان می ریزد و قالب می دهد. ما به این دریافت های خام، لباس زمان و مکان می پوشانیم تا آن ها را قابل فهم سازیم. زمان و مکان ظروفی ذهنی هستند که به فهم ما از جهان سامان می دهند.
زمان، فرضی است که با آن اندازه تغییرات را می سنجیم و مکان مفهومی است که با آن میزان حرکت و جابه جایی را می سنجیم. در واقع اگر حرکت و تغییر نداشتیم، زمان هم نداشتیم.

منبع:

پرسش های مهم زندگی، راجر اسکروتن، علی اوجبی، نشر خزه

10 تیر 1404
2
نکته:

درصد کمی از انسان ها نود سال زندگی می کنند. مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند.
👏6👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا مردم بدجنسی می‌كنند؟
ریشه‌ی بدجنسی و مردم‌آزاری چیست؟

ترجمه و گوینده: ایمان فانی

@Philosophy_files
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پارادوکس ارزش (Paradox of Value)

الماس با ارزش تر است یا یک بطری آب معدنی؟
آدام اسمیت پاسخ این سوال را با نظریه مطلوبیت (Utility Theory) می دهد.



@rahi_be_rahaei
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دور مشروطه‌خواهان آمد...


ای امان از فراقت، امان
مُردم از اشتیاقت، امان

از که گیرم سراغت، امان (امان امان امان امان)

مژده ای دل که جانان آمد
یوسف از چه به کنعان آمد

دور مشروطه‌خواهان آمد (امان امان امان امان)

عارف و عامی سر می نشستند
عهد محکم به ساقی بستند

پای خم توبه را بشکستند (امان امان امان امان)

چشم لیلی چو بر مجنون شد
دل ز دیدار او پر خون شد

خون شد از راه دل بیرون شد (امان امان امان امان)

شکرلله که هجران طی شد
دیده از روی او روشن شد

موسم عشرت و شادی شد (امان امان امان امان)

شکرلله که آزادی شد
مملکت رو به آبادی شد

موسم عشرت و شادی شد (امان امان امان امان)

ترانه از عارف قزوینی
با صدای جواد بدیع‌زاده


به نوشتهٔ عارف قزوینی در دیوانش، این تصنیف سال ۱۳۲۶ ه. ق پس از مرگ شیدا در «ورود فاتحین ملت به طهران» ساخته شده است. موسی خان معروفی هم بعداً تنظیمی از این اثر صورت داد که کمابیش مبنای اجراهای بعدی قرار گرفت.


@vir486
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در هم تنیدگی عواطف انسان و حیوان
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«باز باران با ترانه» و روایت دکتر حسن انوری از گنجاندن این شعر در کتاب‌ فارسی کلاس چهارم ابتدایی!@molanatarighat
این شعر یکی از نوستالژیک‌ترین اشعاری است که در کتاب فارسی مدرسه در کلاس چهارم ابتدایی خوانده‌ایم. و این شاید اولین شعر نو فارسی باشد که یک بچه مدرسه‌ای با آن ارتباط برقرار می‌کند. ماجرا به دهه‌ی پنجاه خورشیدی برمی‌گردد. در زمانی که دکتر حسن انوری تلاش کرد باز باران با ترانه را وارد کتاب درسی کند ، آن زمان موج اساتید کلاسیک ادبیات ایران چندان روی خوشی به شعر نو نداشتند و آن را ول انگاری در سنت کهن غزل و قصیده می‌دانستند. شعر نو از ابتدا متهم بود که نابلدان قافیه و ردیف را به خود جذب می‌کند. در دهه‌ی سی و چهل این موج در اوج بود، زمانی که حسن انوری این شعر را وارد کتاب کرد، نگرانی در ساختار وزارت آموزش و پرورش ایجاد شد و کار به حذف شعر کشید. اما سیاست حسن انوری جالب بود. دو استاد بزرگ ادبیات یعنی دکتر پرویز ناتل‌خانلری و ذبیح‌الله صفا شعر را پسندیدن و بعد از آن بود که وزیر آموزش و پرورش هم راضی به چاپ این شعر شد!
2
گفتار عرفانی


قدرت در دست احمقان

محمدامین مروتی


مولانا در دفتر چهارم می گوید دانش و تکنیک در دست نااهل مثل دادن شمشیر به دست راهزنان و سیاهِ مست است و باعث فتنه و آشوب می شود:
۱۴۳۵ بَدگُهَر را عِلْم و فَن آموختن دادنِ تیغی به دَستِ راه‌زَن
۱۴۳۶ تیغ دادن در کَفِ زَنگیِّ مَست بِه که آیَد عِلْمْ ناکَس را به دست
۱۴۳۷ علم و مال و مَنْصِب و جاه و قِران فِتنه آمد در کَفِ بدگوهران

به همین دلیل جهاد بر مومنان فرض شد تا سلاح را از دست بی عقلان بگیرند. بی عقلان جسمی در خدمت جانی مجنون انند:
۱۴۳۸ پس غَزا زین فرض شُد بر مومنان تا سِتانَند از کَفِ مَجنون، سِنان
۱۴۳۹ جانِ او مَجنون، تَنَش شمشیر او واسِتان شمشیر را زان زشت‌خو

مولانا می گوید صد شیر درنده چندان خونریزی و رسوایی به بار نمی آورند که مقام و موقعیت نادانان بر سر مردم می آورد. تا وقتی قدرت نیافته، بی عقلی اش نهفته است. ولی وقتی مسلح شد، مثل ماری است که از سوراخ بیرون آمده و کشور را پر از عقرب و مار می کند و خودش را هم رسوا می کند. زیرا بخل و سخایش نا به جاست. نا اهلان را برمی کشد و اهلان را طرد می کند:
۱۴۴۰ آنچه مَنْصَب می‌کُند با جاهِلان از فَضیحَت کِی کُنَد صد اَرْسَلان؟
۱۴۴۱ عَیْبِ او مَخفی‌ست، چون آلَت بیافت مارَش از سوراخْ بر صَحرا شِتافت
۱۴۴۲ جُمله صَحرا مار و گَزْدُم پُر شود چون که جاهِل شاهِ حُکْمِ مُر شود
۱۴۴۳ مال و مَنْصِب ناکسی کارَد به دَست طالِبِ رُسواییِ خویش او شُده‌ست
۱۴۴۴ یا کُنَد بُخْل و عَطاها کَم دَهَد یا سَخا آرَد به ناموضِعْ نَهَد

شاه را جای پیاده می گذارد و گمان می کند جاه و مقام دارد در حالی که در بن چاه است. بدون آن که راه را بداند راهنمایی می کند و ملک را به آتش و ویرانی می کشد:
۱۴۴۵ شاه را در خانه بَیْدَق نَهَد این چُنین باشد عَطا کَاحْمَق دَهَد
۱۴۴۶ حُکْمْ چون در دَستِ گُمراهی فُتاد جاه پِنْدارید، در چاهی فُتاد
۱۴۴۷ رَهْ نمی‌دانَد قَلاووزی کُنَد جانِ زشتِ او جهانْ‌سوزی کُنَد

مثل سالکی که تازه به راه افتاده و ادعای پیری می کند و باعث بدبختی پیروانش می شود:
۱۴۴۸ طِفْل راهِ فَقر چون پیری گرفت پیرَوان را غولِ اِدْبیری گرفت

در حالی که به عمرش عکس ماه در آب و نور معرفت را ندیده به دیگری می گوید بیا تا ماه را نشانت بدهم:
۱۴۴۹ که بیا تا ماه بِنْمایَم تو را ماه را هرگز نَدید آن بی‌صَفا
۱۴۵۰ چون نِمایی؟ چون نَدیدَستی به عُمر عکسِ مَهْ در آب هم، ای خامِ غُمر

مولانا می گوید روزگاری است که احمقان بر تخت سروری نشسته اند و عاقلان از ترس سر در گلیم پنهان کرده اند:
۱۴۵۱ اَحْمَقانْ سَروَر شُدَسْتند و زِ بیم عاقِلانْ سَرها کَشیده در گِلیم


26 تیر 1404
1
نکته:

راه نزدیک شدن به خداوند در درخواست کردن همه چیز از اوست و راه نزدیک شدن به مردم در درخواست نکردن هیچ چیز از آنها...
6🔥2👏2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعری برای پیرمردِ خرابه‌ها


✍️🏻فیلم پ مثل پلیکان صحنه‌ای دارد که محمد جزایری، نوجوانی از طبس، همراه دوستانش روبه‌روی آسید علی میرزا نشسته و با شور جوانی، شعری از ایرج امیرنظامی را می‌خواند:

مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم آتش افکندی، مرا دیوانه کردی…
امشب که با ناله، غمت در دیده می‌بارد
دلم در سینه می‌نالد، مرا دیوانه کردی…

✍️🏻این لحظه بخشی از مستندی شاعرانه است که پرویز کیمیاوی در سال ۱۳۵۱ ساخت؛ روایتی از آسِد، پیرمردی تنها و مهربان که در خرابه‌های ارگ طبس زندگی می‌کرد و هرگز آن‌جا را ترک نکرد. تصویری که فیلم از او ثبت کرد، نه فقط چهره‌ی یک مرد، که داستان عمر و تنهایی و وقاری‌ست که حتی زلزله‌ی طبس هم نتوانست به‌سادگی از یادها ببرد.

@honartohi
7