The Symposium, 1869 Painting Anselm Feuerbach
گفتگوی افلاطون یا «ضیافت» (Symposium) یکی از مشهورترین آثار فلسفی اوست که دربارهی ماهیت عشق نوشته شده است.
📖 خلاصهی اثر:
ماجرا در یک مهمانی (ضیافت) در خانهی آگاتون، شاعر تراژدینویس، رخ میدهد.
افراد حاضر (از جمله فایدروس، پائوسانیاس، اریکسیمایخوس، آریستوفانس، آگاتون و سرانجام سقراط) هر کدام خطابهای دربارهی عشق (Eros) ایراد میکنند.
هر سخنرانی زاویهای متفاوت از عشق را نشان میدهد:
فایدروس: عشق الهامبخش شجاعت و فضیلت است.
پائوسانیاس: عشق دو گونه دارد؛ عشق والا (روحانی) و عشق پست (جسمانی).
اریکسیمایخوس: عشق نیرویی کیهانی است که در طبیعت و پزشکی هم حضور دارد.
آریستوفانس: با داستان طنزآمیز «انسانهای دایرهای» توضیح میدهد که عشق جستجوی نیمهی گمشدهی ماست.
آگاتون: عشق زیبا، جوان و سرچشمهی نیکی است.
سقراط: با نقل گفتوگویی با «دیوتیما» (زنی خردمند) میگوید عشق نه یک خدا بلکه میانجی میان انسان و امر الهی است؛ نیرویی که انسان را از زیبایی جسمانی به سوی زیبایی روحانی و نهایتاً به تأمل در «زیبایی مطلق» هدایت میکند.
اثر:
ضیافت یکی از عمیقترین تأملات فلسفهی غرب دربارهی عشق، زیبایی، معرفت و جاودانگی است.
ایدهی «نردبان عشق» (از عشق جسمانی تا عشق به زیبایی مطلق) از همین گفتوگو سرچشمه میگیرد.
متن سرشار از تلفیق فلسفه، شعر، اسطوره و طنز است و همچنان منبع الهام هنرمندان و اندیشمندان.
@HONARBARTTAR💎
گفتگوی افلاطون یا «ضیافت» (Symposium) یکی از مشهورترین آثار فلسفی اوست که دربارهی ماهیت عشق نوشته شده است.
📖 خلاصهی اثر:
ماجرا در یک مهمانی (ضیافت) در خانهی آگاتون، شاعر تراژدینویس، رخ میدهد.
افراد حاضر (از جمله فایدروس، پائوسانیاس، اریکسیمایخوس، آریستوفانس، آگاتون و سرانجام سقراط) هر کدام خطابهای دربارهی عشق (Eros) ایراد میکنند.
هر سخنرانی زاویهای متفاوت از عشق را نشان میدهد:
فایدروس: عشق الهامبخش شجاعت و فضیلت است.
پائوسانیاس: عشق دو گونه دارد؛ عشق والا (روحانی) و عشق پست (جسمانی).
اریکسیمایخوس: عشق نیرویی کیهانی است که در طبیعت و پزشکی هم حضور دارد.
آریستوفانس: با داستان طنزآمیز «انسانهای دایرهای» توضیح میدهد که عشق جستجوی نیمهی گمشدهی ماست.
آگاتون: عشق زیبا، جوان و سرچشمهی نیکی است.
سقراط: با نقل گفتوگویی با «دیوتیما» (زنی خردمند) میگوید عشق نه یک خدا بلکه میانجی میان انسان و امر الهی است؛ نیرویی که انسان را از زیبایی جسمانی به سوی زیبایی روحانی و نهایتاً به تأمل در «زیبایی مطلق» هدایت میکند.
اثر:
ضیافت یکی از عمیقترین تأملات فلسفهی غرب دربارهی عشق، زیبایی، معرفت و جاودانگی است.
ایدهی «نردبان عشق» (از عشق جسمانی تا عشق به زیبایی مطلق) از همین گفتوگو سرچشمه میگیرد.
متن سرشار از تلفیق فلسفه، شعر، اسطوره و طنز است و همچنان منبع الهام هنرمندان و اندیشمندان.
@HONARBARTTAR💎
🥰1👏1
«حقایق جایگزین»
چگونه حقایق ما شکل میگیرند؟ و چه بدیلهایی ممکن است وجود داشته باشند؟
«پس از مرگ، زندگی در مغز ما همچنان ادامه دارد»
براساس پژوهش:
Douglas Brown, I. V. Amity-Nagy و همکاران (۲۰۲۱)،
تغییرات زمانی-وابسته در فعالیت و بیان ژنهای خاص سلولی در مغز انسان پس از مرگ،
Scientific Reports, 11 (6078).
پس از دم آخر، برخی سلولهای مغزی همچنان فعال میمانند؛ این همان چیزی است که پژوهشگران کشف کردند. اما به گفتهی فیلسوف و انسانشناس «یوس دِ مول»، تنها این کافی نیست تا بتوان از «زندگی» سخن گفت.
✍️ نویسنده: فمکه فان هاوت
---
سلولهایی که پس از مرگ فعال میشوند
برخی سلولهای مغزی پس از مرگ حتی فعالتر میشوند. هنگامیکه پژوهشگران دانشگاه شیکاگو این موضوع را منتشر کردند، انتظار نداشتند که بسیاری از مردم بپرسند: «آیا این یعنی ما هنوز زندهایم؟»
فعالیت مشاهدهشده مربوط به سلولهای گلیا بود – سلولهای پاکسازیکنندهی مغز – که اصولاً ارتباطی با آگاهی ندارند. افزون بر آن، این فعالیت تنها در چند هزار سلول دیده شد، که به هیچوجه برای حفظ کارکرد مغز کافی نیست. بااینحال، این کشف بازتاب گستردهای داشت، زیرا پرسش مهمی را برمیانگیزد:
اگر برخی سلولهای مغز هنوز فعالیت نشان دهند، آیا ما هنوز زندهایم؟
و اصلاً چه زمانی یک موجود زنده است و چه زمانی نه؟
---
زندگی بهمثابهی «کلِ کارکردی»
فیلسوف و زیستشناس آلمانی هلموت پلِسنر میگوید برای پاسخ به این پرسش باید وارد قلمرو فلسفه شویم. او معتقد است بسیاری از زیستدانان، موجودات زنده را همچون «چیز» میبینند: مجموعهای از مولکولها، سلولها و اندامها که در رابطهی علّی با یکدیگرند. در این نگاه، آنچه موجودات زنده را واقعاً «زنده» میکند از دید پنهان میماند.
پلِسنر تعریف دیگری پیشنهاد میکند: موجودات زنده صرفاً مجموعهای از اجزا نیستند (مثل یک ماشین یا رایانه) بلکه یک کل کارکردیاند که بهطور فعال با خود و جهان پیرامونشان در ارتباطاند.
اشیای بیجان صرفاً «وجود دارند»، اما موجودات زنده «زندگی میکنند».
آنها باید بهطور فعال بقای خود را حفظ کنند: یک تکسلولی مواد میگیرد و دفع میکند، یک گربه میخورد و میآشامد و در برابر خطر میگریزد، و انسان علاوه بر همهی اینها، آگاه هم هست.
---
مرزهای مبهم زندگی و مرگ
گاه مرز بین زندگی و مرگ چندان روشن نیست. نمونهی بارز آن بیماران در حالت کُما هستند: آیا آنها هنوز خود را حفظ میکنند؟ آیا چیزی تجربه میکنند؟ درواقع، بیمار کُمایی در یک «میانجهان» قرار دارد: نه کاملاً زنده، نه کاملاً مرده.
در فرهنگ غربی، ما اغلب دوتایی میاندیشیم: درست/نادرست، خوب/بد، مرد/زن، زندگی/مرگ. اما کُما نشان میدهد که همیشه نمیتوان مرزی قطعی میان زندگی و مرگ کشید.
---
سلول یا ارگانیسم؟
اگر بر پایهی آن پژوهش نتیجه بگیریم که انسان با وجود چند سلول مغزی فعال همچنان زنده است، میان «زندگی سلولهای منفرد» و «زندگی ارگانیسم بهعنوان یک کل» تمایز قائل نشدهایم.
آنچه پژوهش نشان داد این است که در سطح سلولی هنوز زندگی وجود دارد: سلولهای گلیا حتی پس از مرگ فعالتر میشوند. پژوهشگران دیدند که این سلولها آنقدر شاخه دوانده بودند که شبیه سیبزمینیهای جوانهزده شده بودند. اما ارگانیسم، یعنی بدن زیستهی انسان، دیگر زنده نیست؛ زیرا توانایی حفظ خود را از دست داده و در حال فروپاشی است.
@HONARBARTTAR💡
چگونه حقایق ما شکل میگیرند؟ و چه بدیلهایی ممکن است وجود داشته باشند؟
«پس از مرگ، زندگی در مغز ما همچنان ادامه دارد»
براساس پژوهش:
Douglas Brown, I. V. Amity-Nagy و همکاران (۲۰۲۱)،
تغییرات زمانی-وابسته در فعالیت و بیان ژنهای خاص سلولی در مغز انسان پس از مرگ،
Scientific Reports, 11 (6078).
پس از دم آخر، برخی سلولهای مغزی همچنان فعال میمانند؛ این همان چیزی است که پژوهشگران کشف کردند. اما به گفتهی فیلسوف و انسانشناس «یوس دِ مول»، تنها این کافی نیست تا بتوان از «زندگی» سخن گفت.
✍️ نویسنده: فمکه فان هاوت
---
سلولهایی که پس از مرگ فعال میشوند
برخی سلولهای مغزی پس از مرگ حتی فعالتر میشوند. هنگامیکه پژوهشگران دانشگاه شیکاگو این موضوع را منتشر کردند، انتظار نداشتند که بسیاری از مردم بپرسند: «آیا این یعنی ما هنوز زندهایم؟»
فعالیت مشاهدهشده مربوط به سلولهای گلیا بود – سلولهای پاکسازیکنندهی مغز – که اصولاً ارتباطی با آگاهی ندارند. افزون بر آن، این فعالیت تنها در چند هزار سلول دیده شد، که به هیچوجه برای حفظ کارکرد مغز کافی نیست. بااینحال، این کشف بازتاب گستردهای داشت، زیرا پرسش مهمی را برمیانگیزد:
اگر برخی سلولهای مغز هنوز فعالیت نشان دهند، آیا ما هنوز زندهایم؟
و اصلاً چه زمانی یک موجود زنده است و چه زمانی نه؟
---
زندگی بهمثابهی «کلِ کارکردی»
فیلسوف و زیستشناس آلمانی هلموت پلِسنر میگوید برای پاسخ به این پرسش باید وارد قلمرو فلسفه شویم. او معتقد است بسیاری از زیستدانان، موجودات زنده را همچون «چیز» میبینند: مجموعهای از مولکولها، سلولها و اندامها که در رابطهی علّی با یکدیگرند. در این نگاه، آنچه موجودات زنده را واقعاً «زنده» میکند از دید پنهان میماند.
پلِسنر تعریف دیگری پیشنهاد میکند: موجودات زنده صرفاً مجموعهای از اجزا نیستند (مثل یک ماشین یا رایانه) بلکه یک کل کارکردیاند که بهطور فعال با خود و جهان پیرامونشان در ارتباطاند.
اشیای بیجان صرفاً «وجود دارند»، اما موجودات زنده «زندگی میکنند».
آنها باید بهطور فعال بقای خود را حفظ کنند: یک تکسلولی مواد میگیرد و دفع میکند، یک گربه میخورد و میآشامد و در برابر خطر میگریزد، و انسان علاوه بر همهی اینها، آگاه هم هست.
---
مرزهای مبهم زندگی و مرگ
گاه مرز بین زندگی و مرگ چندان روشن نیست. نمونهی بارز آن بیماران در حالت کُما هستند: آیا آنها هنوز خود را حفظ میکنند؟ آیا چیزی تجربه میکنند؟ درواقع، بیمار کُمایی در یک «میانجهان» قرار دارد: نه کاملاً زنده، نه کاملاً مرده.
در فرهنگ غربی، ما اغلب دوتایی میاندیشیم: درست/نادرست، خوب/بد، مرد/زن، زندگی/مرگ. اما کُما نشان میدهد که همیشه نمیتوان مرزی قطعی میان زندگی و مرگ کشید.
---
سلول یا ارگانیسم؟
اگر بر پایهی آن پژوهش نتیجه بگیریم که انسان با وجود چند سلول مغزی فعال همچنان زنده است، میان «زندگی سلولهای منفرد» و «زندگی ارگانیسم بهعنوان یک کل» تمایز قائل نشدهایم.
آنچه پژوهش نشان داد این است که در سطح سلولی هنوز زندگی وجود دارد: سلولهای گلیا حتی پس از مرگ فعالتر میشوند. پژوهشگران دیدند که این سلولها آنقدر شاخه دوانده بودند که شبیه سیبزمینیهای جوانهزده شده بودند. اما ارگانیسم، یعنی بدن زیستهی انسان، دیگر زنده نیست؛ زیرا توانایی حفظ خود را از دست داده و در حال فروپاشی است.
@HONARBARTTAR💡
❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گورستان نوودویچی در مسکو👆👆🏻
این آرامستان مزار چند هزار نفر از مشاهیر را دربر گرفتهاست.
و در کل مدفن بیش از ۲۷هزار نفر است.
مزار ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی هم در میان این مشاهیر است.
هر گور نمادی دارد که بسته به شخصیت و آثار صاحب آن ساخته شده، مثلا سنگ مزار وزیر ارتباطات سابق روسیه به شکل تلفن و نماد قبر یکی از فرماندهان جنگ جهانی دوم به شکل تانک است و نماد گور لاهوتی به شکل شمع است.
براستی لاهوتی همچون شمعی فروزان از سوختن خود روشنی آفرید تا هدایتگر و پرتوبخش انسانیت باشد.
#ابوالقاسم_لاهوتی
#مسکو
#نوودویچی
{🪷 @elhame_lahoot 🪷}
این آرامستان مزار چند هزار نفر از مشاهیر را دربر گرفتهاست.
و در کل مدفن بیش از ۲۷هزار نفر است.
مزار ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی هم در میان این مشاهیر است.
هر گور نمادی دارد که بسته به شخصیت و آثار صاحب آن ساخته شده، مثلا سنگ مزار وزیر ارتباطات سابق روسیه به شکل تلفن و نماد قبر یکی از فرماندهان جنگ جهانی دوم به شکل تانک است و نماد گور لاهوتی به شکل شمع است.
براستی لاهوتی همچون شمعی فروزان از سوختن خود روشنی آفرید تا هدایتگر و پرتوبخش انسانیت باشد.
#ابوالقاسم_لاهوتی
#مسکو
#نوودویچی
{🪷 @elhame_lahoot 🪷}
❤2
تفاوت گفتوگو و جَدَل
◾️گفتوگو، زبان مفاهمه است و هیچ تمدّنی بدون گفتوگو شکل نگرفته و بدون آن نیز دوام نیافته است.
اکنون در بسیاری از گروههای مجازی و محافل علمی و سیاسی، جدل فرمانروایی میکند و کثیری به تصوّر اینکه در حال گفتوگو با یکدیگرند، در ورطهی مجادلات بیثمر و بیپایان افتادهاند، همچنانکه در گفتوگوهای دو یا چند نفره. مرز میان گفتوگو و جدل، بسیار باریک و مبهم است لذا چند نکته سادهی آن یادآوری میشود.
🟢۱. هدف گفتوگو این است که من بدانم در ضمیر شما چه میگذرد و شما بدانید که درد من چیست اما جدل تشنه پیروزی است و شهوت استیلا بر طرف مقابل دارد.
🔴۲. پایان جدل، دشمنی است و پایان گفتگو، دوستی است. ذهن و زبان جدلیون، در تسخیر سوءظن به دیگران و خودشیفتگی است. اما گفتوگو، راهی برای کاستن از افتراقها و سوءتفاهمهاست. بنابراین گفتوگو ما را به یکدیگر نزدیکتر میکند و جدل، دورتر و دشمنتر. گفتوگو اگر گرهی نگشاید، گره را کورتر نمیکند.
🟡۳. در گفتوگو، میان اندیشه و صاحب اندیشه فرق میگذاریم. یعنی مخالفت ما با اندیشهای، به دشمنی ما با صاحب آن اندیشه نمیانجامد.
🟢۴. در گفتوگو میکوشیم که حرف دیگری را بفهمیم ولی در جدل میکوشیم که حرف خود را در گوش او فرو کنیم.
🔴۵. اهل جدل، درد حقیقت ندارند. پس به هیچ خطا یا جفایی اعتراف نمیکنند. اما در گفتوگوی سالم، طرفین میپذیرند که در فلان مسئله خطا کرده، دچار غفلت یا مبالغه و تندروی شدهاند.
🟡۶. جدل، استثمار گفتوگو است. یعنی گفتوگو در جدل، بهانهای بیش نیست. بدین رو اهل جدل، گاهی این بهانه را وامینهند و از ابزار دیگری استفاده میکنند که هیچ سنخیتی با گفتوگو ندارد، مانند زورگویی، تهدید، نصیحت، افشاگری و تجاوز به حریم خصوصی افراد.
🟢۷. جدلگرایان، معمولا زبانی درشتگو و پر از نیش و کنایه دارند، گرچه هر درشتگویی جدلگرا نیست و هر جدلگرایی درشتگو نیست.
🔴۸. جدل گذشتهگرا است، اما گفتوگو آیندهساز است. در جدل، شما از راهی دفاع میکنید که آن را طی کردهاید اما در گفتوگو راهی را میجویید که آینده را بسازد. از همین رو گفتوگو پیشرونده است، اما جدل، هر بار به نقطه آغاز بر میگردد.
🟡۹. در گفتوگو میکوشیم که چیزی بیاموزیم، اما در جدل، تلاش ما بیشتر برای شیرفهمکردن طرف مقابل است.
🟢۱۰. در گفتوگو تابع منطقیم و فارغ از اینکه گوینده کیست بر این نکته متمرکزیم که چه میگوید؟ و بدون هیچ مقاومتی حرف حق را میپذیریم ولی در جدال، از ابتدا با گارد وارد میشویم و به چیزی جز غلبه و کسب نتیجهی از پیش تعیینشده نمیاندیشیم.
🔴۱۱. سماجت و افراط در کشدارکردن مباحث، از نشانههای اهل جدل است. اهل گفتوگو به همان آسانی که وارد گفتوگو میشوند، آن را رها میکنند و میدانند که کجا و کی باید کنار بکشند، اما جدلیون تا بالابردن پرچم پیروزی و اعتراف خصم به شکست، سماجت میکنند.
🔘اکبر دانش سرارودی
◾️گفتوگو، زبان مفاهمه است و هیچ تمدّنی بدون گفتوگو شکل نگرفته و بدون آن نیز دوام نیافته است.
اکنون در بسیاری از گروههای مجازی و محافل علمی و سیاسی، جدل فرمانروایی میکند و کثیری به تصوّر اینکه در حال گفتوگو با یکدیگرند، در ورطهی مجادلات بیثمر و بیپایان افتادهاند، همچنانکه در گفتوگوهای دو یا چند نفره. مرز میان گفتوگو و جدل، بسیار باریک و مبهم است لذا چند نکته سادهی آن یادآوری میشود.
🟢۱. هدف گفتوگو این است که من بدانم در ضمیر شما چه میگذرد و شما بدانید که درد من چیست اما جدل تشنه پیروزی است و شهوت استیلا بر طرف مقابل دارد.
🔴۲. پایان جدل، دشمنی است و پایان گفتگو، دوستی است. ذهن و زبان جدلیون، در تسخیر سوءظن به دیگران و خودشیفتگی است. اما گفتوگو، راهی برای کاستن از افتراقها و سوءتفاهمهاست. بنابراین گفتوگو ما را به یکدیگر نزدیکتر میکند و جدل، دورتر و دشمنتر. گفتوگو اگر گرهی نگشاید، گره را کورتر نمیکند.
🟡۳. در گفتوگو، میان اندیشه و صاحب اندیشه فرق میگذاریم. یعنی مخالفت ما با اندیشهای، به دشمنی ما با صاحب آن اندیشه نمیانجامد.
🟢۴. در گفتوگو میکوشیم که حرف دیگری را بفهمیم ولی در جدل میکوشیم که حرف خود را در گوش او فرو کنیم.
🔴۵. اهل جدل، درد حقیقت ندارند. پس به هیچ خطا یا جفایی اعتراف نمیکنند. اما در گفتوگوی سالم، طرفین میپذیرند که در فلان مسئله خطا کرده، دچار غفلت یا مبالغه و تندروی شدهاند.
🟡۶. جدل، استثمار گفتوگو است. یعنی گفتوگو در جدل، بهانهای بیش نیست. بدین رو اهل جدل، گاهی این بهانه را وامینهند و از ابزار دیگری استفاده میکنند که هیچ سنخیتی با گفتوگو ندارد، مانند زورگویی، تهدید، نصیحت، افشاگری و تجاوز به حریم خصوصی افراد.
🟢۷. جدلگرایان، معمولا زبانی درشتگو و پر از نیش و کنایه دارند، گرچه هر درشتگویی جدلگرا نیست و هر جدلگرایی درشتگو نیست.
🔴۸. جدل گذشتهگرا است، اما گفتوگو آیندهساز است. در جدل، شما از راهی دفاع میکنید که آن را طی کردهاید اما در گفتوگو راهی را میجویید که آینده را بسازد. از همین رو گفتوگو پیشرونده است، اما جدل، هر بار به نقطه آغاز بر میگردد.
🟡۹. در گفتوگو میکوشیم که چیزی بیاموزیم، اما در جدل، تلاش ما بیشتر برای شیرفهمکردن طرف مقابل است.
🟢۱۰. در گفتوگو تابع منطقیم و فارغ از اینکه گوینده کیست بر این نکته متمرکزیم که چه میگوید؟ و بدون هیچ مقاومتی حرف حق را میپذیریم ولی در جدال، از ابتدا با گارد وارد میشویم و به چیزی جز غلبه و کسب نتیجهی از پیش تعیینشده نمیاندیشیم.
🔴۱۱. سماجت و افراط در کشدارکردن مباحث، از نشانههای اهل جدل است. اهل گفتوگو به همان آسانی که وارد گفتوگو میشوند، آن را رها میکنند و میدانند که کجا و کی باید کنار بکشند، اما جدلیون تا بالابردن پرچم پیروزی و اعتراف خصم به شکست، سماجت میکنند.
🔘اکبر دانش سرارودی
👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فلسفه™️
🎥 ویدیو:مصاحبهی برتراند راسل با BBC در برنامهی Face to Face- سال 1959
بِرتراند آرتور ویلیام راسل، اِرل راسل سوم (به انگلیسی: Bertrand Arthur William Russell, 3rd Earl Russell)، (زادهٔ ۱۸ مه ۱۸۷۲ – درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰)، همهچیزدان، فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، مورخ، جامعهشناس، نویسنده، فعال سیاسی، برنده نوبل ادبیات و فعال صلحطلب بریتانیایی بود. راسل در سراسر عمر، خود را لیبرال، سوسیالیست و صلحطلب مینامید، گرچه گاهی هم میگفت که ذهن شکگرای او موجب شده که احساس کند که در معنای عمیق، در هیچ یک از اینها نمیگنجد.
@phiilosophiy
🎥 ویدیو:مصاحبهی برتراند راسل با BBC در برنامهی Face to Face- سال 1959
بِرتراند آرتور ویلیام راسل، اِرل راسل سوم (به انگلیسی: Bertrand Arthur William Russell, 3rd Earl Russell)، (زادهٔ ۱۸ مه ۱۸۷۲ – درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰)، همهچیزدان، فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، مورخ، جامعهشناس، نویسنده، فعال سیاسی، برنده نوبل ادبیات و فعال صلحطلب بریتانیایی بود. راسل در سراسر عمر، خود را لیبرال، سوسیالیست و صلحطلب مینامید، گرچه گاهی هم میگفت که ذهن شکگرای او موجب شده که احساس کند که در معنای عمیق، در هیچ یک از اینها نمیگنجد.
@phiilosophiy
خودشناسی و سبک زندگی 1
مال من یا مال ما؟
محمدامین مروتی
اسپینوزا می گفت بخشیدن، دادن چیزی است به دیگران، که مال ما نیست.
واقعیت نهفته در این جمله ارزشمند این است که توزیع ثروت در جهان عمدتا بر مبنای تصادف و میزان کمی بر اساس شایستگی است. هر کس که بیش از نیازش دارد، باید با خود بیندیشد که میلیون ها و میلیاردها فرد هستند که استحقاق و شایستگی بیشتری برای داشتن این ثروت دارند. در واقع مجموعه ای از تصادفات و بخت و اقبال و شانس این ثروت را در دستان من قرار داده است تا مرا بیازماید یا تا من خود را بیازمایم و تعالی بخشم. یعنی این ثروت در دست من عاریت و امانتی است تا خود را محک بزنم.
پشت کامیون ها جمله ای طلایی با همین مضمون وجود دارد:
در حقیقت مالک اصلی خداست
این امانت بهر روزی نزد ماست
اگر ثروت نوعی از امانت نبود، می توانستیم آن را با خود به گور و دنیای دیگر هم ببریم ولی چنین نیست و ما با دست تهی از این دنیا می رویم.
این ثروت به قول اسپینوزا مال دیگران است ولی فعلاً اختیارش در دست من است تا ببینم استفاده ی بهینه از آن می کنم یا خودخواهانه خرج و پس اندازش می کنم. این تفکر و تصمیم و انتخاب متعاقب آن، کیفیت زندگی ما را تعیین می کند. چنان که آندره ژید در "مائده های زمینی"، می گوید:
"انسان چیزی جز آنچه می بخشد ندارد." و "هر چه را که نتوانی ببخشی، مالک تو می گردد."
19 شهریور 1404
❤2👏1
معرفی کتاب "سیلی واقعیت"
راس هریس در کتاب «سیلی واقعیت»، می آموزد که چگونه با پذیرش واقعیتها، به تعادل و آرامش دست یابید.
«سیلی واقعیت» خوانندگان را تشویق میکند که به جای جنگیدن با احساسات ناخوشایند، آنها را بپذیرند و رشد کنند.
«فاصلهی ما از واقعیت برابر است با میزان رنجی که تحمل میکنیم.» («سیلی واقعیت» نوشتهی راس هریس)
دیر یا زود واقعیت به شما سیلی خواهد زد. “سیلی واقعیت" بیشتر شبیه به مشت است. مرگ یک دوست عزیز، یک بیماری جدی، طلاق، از دست دادن شغل، یک تصادف یا یک خیانت تکان دهنده. بعضی اوقات کمی ملایمتر است حسادت، تنهایی، ناراحتی، ناکامی، ناامیدی و طرد نیز میتواند به همان اندازه بد باشد.
پختگی انسانها نتیجهی از دردها و رنجهايى است، كه روزگار به اجبار به او تحميل كرده است و ناچار به پذیرش و هضم آنهاست. البته گزینهی دیگری هم وجود دارد و آنهم نپذیرفتن واقعیت است که در آن صورت هم تنها به درد اضافه میکند. اما درد چیست؟
تفاوت درد و رنج در چیست؟
درد را زمانی احساس میکنیم که به واقعیت دستیابیم اما رنج را زمانی میکشیم که در حال دور شدن از واقعیت هستیم.
6 مرداد 1404
راس هریس در کتاب «سیلی واقعیت»، می آموزد که چگونه با پذیرش واقعیتها، به تعادل و آرامش دست یابید.
«سیلی واقعیت» خوانندگان را تشویق میکند که به جای جنگیدن با احساسات ناخوشایند، آنها را بپذیرند و رشد کنند.
«فاصلهی ما از واقعیت برابر است با میزان رنجی که تحمل میکنیم.» («سیلی واقعیت» نوشتهی راس هریس)
دیر یا زود واقعیت به شما سیلی خواهد زد. “سیلی واقعیت" بیشتر شبیه به مشت است. مرگ یک دوست عزیز، یک بیماری جدی، طلاق، از دست دادن شغل، یک تصادف یا یک خیانت تکان دهنده. بعضی اوقات کمی ملایمتر است حسادت، تنهایی، ناراحتی، ناکامی، ناامیدی و طرد نیز میتواند به همان اندازه بد باشد.
پختگی انسانها نتیجهی از دردها و رنجهايى است، كه روزگار به اجبار به او تحميل كرده است و ناچار به پذیرش و هضم آنهاست. البته گزینهی دیگری هم وجود دارد و آنهم نپذیرفتن واقعیت است که در آن صورت هم تنها به درد اضافه میکند. اما درد چیست؟
تفاوت درد و رنج در چیست؟
درد را زمانی احساس میکنیم که به واقعیت دستیابیم اما رنج را زمانی میکشیم که در حال دور شدن از واقعیت هستیم.
6 مرداد 1404
❤3👏2🙏1
نکته:
و گفت مردمان به سه گروهاند :
گروهی ناآزرده با تو آزار دارند.گروهی چون بیازاری بیازارند و گروهی چون بیازاری نیازارند. (عطارنیشابوری)
❤3👏3
آیه هفته:
مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا: هر کس وساطت نیکویی کند، بهره مند خواهد شد. (نساء/۸۵)
کلام هفته:
اگر همه همیشه به تو دروغ بگویند، نتیجهاش این نیست که دروغها را باور کنی، بلکه این است که دیگر هیچچیز را باور نکنی. (هانا آرنت)
شعر هفته:
جهان است شادان ز پندارِ نیک
ز پندار نیک است؛ گفتار نیک
چو پندار و گفتار تـو نیک شـد
نیاید زِ تو غیــر کــردار نیک (مهدی کرمانشاهی)
داستانک:
و گفت سی سالست تا استغفار همی کنم از یک شکر که کردم گفتند چگونه بود گفت آتش اندر بغداد افتاد کسی مرا خبر آورد که دکان تو نسوخت گفتم الحمدللّه و سی سالست تا پشیمانی همی خورم تا چرا خویشتن را از مسلمانان بهتر خواستم. (تذکره الاولیا، ذکر سری سقطی)
طنز هفته:
گدا اومده در خونه میگه یه کم برنج بهم بدین !!
رفتم یه لیوان براش اوردم...
میگه همین؟؟!!
میگم نه اینو برا نمونه دادم ببر دم کن اگه خوب بود بیا یه کیسه ببر 😂😂😂
مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا: هر کس وساطت نیکویی کند، بهره مند خواهد شد. (نساء/۸۵)
کلام هفته:
اگر همه همیشه به تو دروغ بگویند، نتیجهاش این نیست که دروغها را باور کنی، بلکه این است که دیگر هیچچیز را باور نکنی. (هانا آرنت)
شعر هفته:
جهان است شادان ز پندارِ نیک
ز پندار نیک است؛ گفتار نیک
چو پندار و گفتار تـو نیک شـد
نیاید زِ تو غیــر کــردار نیک (مهدی کرمانشاهی)
داستانک:
و گفت سی سالست تا استغفار همی کنم از یک شکر که کردم گفتند چگونه بود گفت آتش اندر بغداد افتاد کسی مرا خبر آورد که دکان تو نسوخت گفتم الحمدللّه و سی سالست تا پشیمانی همی خورم تا چرا خویشتن را از مسلمانان بهتر خواستم. (تذکره الاولیا، ذکر سری سقطی)
طنز هفته:
گدا اومده در خونه میگه یه کم برنج بهم بدین !!
رفتم یه لیوان براش اوردم...
میگه همین؟؟!!
میگم نه اینو برا نمونه دادم ببر دم کن اگه خوب بود بیا یه کیسه ببر 😂😂😂
❤1
فيلم هفته: "بيوفا" (2002)
"بيوفا" فيلمی به کارگردانی آدریان لین و بازیگری ریچارد گییر و داین لین است.
كنستانس (كاني) مادر و همسر خوب و زيبايي است كه در يك روز طوفاني زخمی می شود. تاکسی گیرش نمی آید. كتاب فروش (پاول) جواني او را براي پانسمان زخم به خانهاش دعوت ميكند و اين آغاز فاجعهاي است كه از مادر و همسري خوب، يك خيانتكار ميسازد.
دوارد مرد آرامي است و قصد انتقامجويي ندارد ولي به ناگاه .....
پاول انساني "شادخوار" است و ميگويد كار، خوب و بد ندارد يا كاري را انجام ميدهي يا نميدهي. كاني مردد و سرگردان بين لذت و احساس گناه است.
اگــر آن روز تاکسی گیر کانی می افتاد، او همان همسر و مادر خوب و وفادار باقی می ماند ولی دیگر کانی به حقیقت وجود خود آگاه نمی شد.
ولی کانی واقعی کدام است؟ کانی وفادار یا کانی بی وفا؟ این پرسش یک جواب مشخص ندارد. آدم ها "خود" تعریف شده و ثابتی ندارند. کانی وفادار و کانی بی وفا هر دو کانی هستند در موقعیت های مختلف. در وجود ما خیر و شر به هم آمیخته اند و شرایط مساعد برای هر جنبه از وجود که فراهم آید، همان پدیدار می شود.
"بيوفا" فيلمی به کارگردانی آدریان لین و بازیگری ریچارد گییر و داین لین است.
كنستانس (كاني) مادر و همسر خوب و زيبايي است كه در يك روز طوفاني زخمی می شود. تاکسی گیرش نمی آید. كتاب فروش (پاول) جواني او را براي پانسمان زخم به خانهاش دعوت ميكند و اين آغاز فاجعهاي است كه از مادر و همسري خوب، يك خيانتكار ميسازد.
دوارد مرد آرامي است و قصد انتقامجويي ندارد ولي به ناگاه .....
پاول انساني "شادخوار" است و ميگويد كار، خوب و بد ندارد يا كاري را انجام ميدهي يا نميدهي. كاني مردد و سرگردان بين لذت و احساس گناه است.
اگــر آن روز تاکسی گیر کانی می افتاد، او همان همسر و مادر خوب و وفادار باقی می ماند ولی دیگر کانی به حقیقت وجود خود آگاه نمی شد.
ولی کانی واقعی کدام است؟ کانی وفادار یا کانی بی وفا؟ این پرسش یک جواب مشخص ندارد. آدم ها "خود" تعریف شده و ثابتی ندارند. کانی وفادار و کانی بی وفا هر دو کانی هستند در موقعیت های مختلف. در وجود ما خیر و شر به هم آمیخته اند و شرایط مساعد برای هر جنبه از وجود که فراهم آید، همان پدیدار می شود.
👍3
صفحات نویسنده در فضای مجازی
روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.
تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.
تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
🔺اگر فکر میکنی آزادی بیان فقط برای توست و شامل مخالفانت نمیشود، لیبرال نیستی.
🔺اگر چیزی نتواند باورهایت را عوض کند، بنیادگرایی.
🔺اگر فکر میکنی دولت باید کسانی را که نظری متفاوت دارند مجازات کند، تمامیتخواهی.
🔺اگر فکر میکنی باید مخالفانت را با خشونت یا مرگ مجازات کنی، تروریستی.
جی. کی. رولینگ
💢 جامعهشناسی | IRANSOCIOLOGY 💢
🔺اگر چیزی نتواند باورهایت را عوض کند، بنیادگرایی.
🔺اگر فکر میکنی دولت باید کسانی را که نظری متفاوت دارند مجازات کند، تمامیتخواهی.
🔺اگر فکر میکنی باید مخالفانت را با خشونت یا مرگ مجازات کنی، تروریستی.
جی. کی. رولینگ
💢 جامعهشناسی | IRANSOCIOLOGY 💢
👍2
کوروس سرهنگ زاده
🆔@tanehayeghadimi
#کوروش_سرهنگ_زاده
دیگه عاشق شدن ناز کشیدن ،
فایده نداره نداره •••
دیگه دنبال آهو دویدن ،
فایده نداره نداره •••
دیگه عاشق شدن ناز کشیدن ،
فایده نداره نداره •••
دیگه دنبال آهو دویدن ،
فایده نداره نداره •••
❤1
آدمی که کسی را دوست دارد، همیشه چیزی برای گفتن یا نوشتن به او پیدا میکند، تا آخر عمر.
🌿
🌿
👌5❤1