گفتار عرفانی
در باب لیلی و مجنون
محمدامین مروتی
شاعران لیلی و مجنون:
پیشینه قصه لیلی و مجنون به دهه هفتم هجرت و زمان بنی امیه و پیش از آن برمی گردد که این قصه در افواه مردمان افتاده بود. اما این نظامی بود که در 584 ه.ق آن را منظوم ساخت. بعد از آن ده ها اقتباس از قصه در قالب نظم پدید آمده که مهمترین شان لیلی و مجنون امیر خسرو دهلوی در 698 ه. ق و عبدالرحمن جامی در 889 ه. ق بوده اند. تفاوت این دو منظومه اخیر با کتاب نظامی، وجهه عرفانی دادن به عشقی زمینی است هر چند منظومه نظامی نیز خالی از دلالت های عرفانی نمی باشد. به جز منظومه هلالی جغتایی، در سایر منظومه ها لیلی و مجنون به هم نمی رسند.
در مجموع روایت های عربی از لیلی و مجنون، زمینی اند و روایت های ایرانی عرفانی. روایت نظامی بیشتر اخلاقی است و روایت دهلوی و جامی، عرفانی.
کیفیت جنون مجنون:
علیرغم این که لیلی را هم به "ابن سلام" نامی شوهر می دهند و ادامه این عشق به جهت شریعت، ممنوعه بوده است، نوعی همدلی با مجنون در تمام ادوار تاریخی وجود داشته است. این شاید بدان جهت است که مردم خود تجربه عشق داشته اند و دیده اند که به اختیار نیست تا مستوجب عقاب و عتاب باشد.
در لیلی و مجنون جامی سبب رد کردن خواستگار مجنون اختلاف طبقاتی نیست بلکه این است که آنان از دو قبیله دشمن اند. این مسئله در قصه رومئو و ژولیت هم دیده می شود. در واقع عشق دو جوان در دو قبیله دشمن، حرکتی بر خلاف دشمنی و در جهت صلح و خون بس است.
اما در منظومه نظامی عاشق و معشوق از یک قبیله اند و سبب جواب رد این است که مجنون دیوانه است و با وحوش دمخور است و این استدلال که ما زن به دیوانه نمی دهیم. اما نزد نظامی مجنون نه تنها دیوانه نیست بلکه شاعر نیز هست و درد دل هایش را با شعر بیان می کند و این اشعارند که در میان مردمان و نوازندگان و خوانندگان دست به دست می شوند و سبب اشتهار او می شوند.
عشق افلاطونی یا عذرا:
نقطه مشترک همه منظومه های فوق ناکامی در وصال است که آن را به عشق عرفانی پیوند می زند. زیرا در عشق عرفانی هم وصال جسمانی موضوعیت ندارد.
جالب است که ضمن داستان بارها امکان این هماغوشی فراهم می شود ولی هر دو از آن احتراز می جویند. شاید دلیل آن باشد که هدف عشق، شوق وصال است نه خود وصال و احساسات مسیر ارزشمندتر از احساسات مقصد است و به قولی هدف لذت بردن از زیبایی های مسیر است و اینکه گفته اند وصال آغاز کاستی گرفتن عشق است، سخنی بی دلیل نبوده است. به عبارتی معشوق وسیله است و عشق هدف. حال و هوای عاشقانه است که به هر چیزی ولو به وصال، رجحان دارد و می ارزد.
در این مورد به حدیثی از پیامبر استناد می شود که فرمود هر که عاشق شود و عفاف بورزد و عشق خود را اظهار نکند و بر آن عشق بمیرد، شهید است. "من عشق و عف و کتم و مات، فقد مات شهیدا". مصداق چنین عشق عشق داش آکل به مرجان است.
به جهت روانشناسی، این صبر ورزیدن بر وصال و عبور از آن، حکم کاتارسیس یا استعلا یا والایش را دارد. وقتی وصال را پس زدی، چیزی بهتر به تو می دهند.
بسیاری از عرفا مثل غزالی زن نمی گرفته اند یا اگر می گرفته اند با او همبستر نمی شده اند تا به تمنیات جسم بی اعتنایی کنند و البته این ها افراط بوده و به نوعی ستم در حق زوجه شان.
مجنون حتی پس از مرگ ابن سلام، بر ازدواج پای نمی فشارد هر چند ظاهراً پس از مرگ ابن سلام دو دلداده روزهایی هماغوش می شوند.
نکته دیگر آن است که لیلی و مجنون هر دو به ازدواجی ناخواسته تن داده اند. لیلی با ابن سلام و مجنون با خدیجه دختر نوفل. اما هیچیک با همسرانشان همبستر نشده اند.
در عشق های غربی مثل رومئو و ژولت و تریستان و ایزوت، چنین احترازی از وصال جسمی وجود ندارد و تفاوت در فرهنگ ها در اینجا مشهود است.
اما عنصر دیگری که به احتراز از کامجویی جسمی کمک می کند اخلاقیات جامعه است. لیلی و مجنون هر دو به ازدواج با کسی دیگر تن می هند تا در مقابل خواسته والدین و عرف و شرع جامعه نایستند. در عین حال عشق شان کاستی نمی گیرد.
عشق از مجنون موجودی صلح طلب ساخته است به گونه ای که با وحوش همدم می شود. نه تنها شکارشان نمی کند که بدانان غذا می دهد و آن ها را از دام شکارچیان نجات می دهد یا از شکارچیان می خرد تا آزاد کند. بدین ترتیب به نظر می رسد مجنون گیاهخوار بوده باشد.
از بعد اجتماعی نیز قصه های عاشقانه ای اینچنین نماد ستمی است که به نام سنت، بر جوانان هر نسلی به بهای جانشان رفته است.
بالاخره لیلی از فراق مجنون می میرد و خبر به مجنون می رسد و او نیز بر مزار لیلی می میرد.
سخنی در باب نویسنده:
جلال ستاری به جهت تمرکز کار در حوزه اساطیر، از اساتیدی است که کوشیده اساطیر ایرانی و عربی را با کمک تئوری های موجود تحلیل کند که شایان قدردانی است.
نقطه ضعف او شاید تطویل و تکرار ملالت آور مطالب باشد که حجمی غیرضروری به نوشته هایش می دهد و وقت زیادی از خواننده هم می گیرد. مع الاسف "حالات عشق مجنون" مصداق این نقیصه است.
استفاده فراوان از الفاظ عربی مهجور در زبان فارسی هم نقص دیگر نوشته های اوست.
منبع:
حالات عشق مجنون/ جلال ستاری/ نشر طوس
4 شهریور 1404
جلال ستاری به جهت تمرکز کار در حوزه اساطیر، از اساتیدی است که کوشیده اساطیر ایرانی و عربی را با کمک تئوری های موجود تحلیل کند که شایان قدردانی است.
نقطه ضعف او شاید تطویل و تکرار ملالت آور مطالب باشد که حجمی غیرضروری به نوشته هایش می دهد و وقت زیادی از خواننده هم می گیرد. مع الاسف "حالات عشق مجنون" مصداق این نقیصه است.
استفاده فراوان از الفاظ عربی مهجور در زبان فارسی هم نقص دیگر نوشته های اوست.
منبع:
حالات عشق مجنون/ جلال ستاری/ نشر طوس
4 شهریور 1404
نکته:
عیبی باشد در آدمی که هزار هنر را بپوشاند و یک هنر باشد که هزار عیب را بپوشاند. (شمس_تبریزی)
قدرت، همیشه از مردم سرچشمه میگیرد. هیچ انسان یا نهادی بهطور ذاتی حق فرمانروایی ندارد، مگر آنکه مردم آن را تفویض کرده باشند؛ و چون این حق از مردم میآید، مردم میتوانند آن را بازپس گیرند.
عقل سلیم/توماس پین
@Tafakkor
عقل سلیم/توماس پین
@Tafakkor
❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Let him who wants to move
the world move himself first.
Socrates
کسی که میخواهد جهان را به حرکت درآورد،
پیش از هر چیز باید خویشتن را به حرکت وادارد.
— سقراط🕊️
@HONARBARTTAR💡
the world move himself first.
Socrates
کسی که میخواهد جهان را به حرکت درآورد،
پیش از هر چیز باید خویشتن را به حرکت وادارد.
— سقراط🕊️
@HONARBARTTAR💡
👌3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حنجرهای در ضخامت خنک باد
غربت یک دوست را
زمزمه میکرد
از سر باران
تا ته پاییز
تجربههای کبوترانه روان بود...
سهراب_سپهری 🕊️
@HONARBARTTAR💎
غربت یک دوست را
زمزمه میکرد
از سر باران
تا ته پاییز
تجربههای کبوترانه روان بود...
سهراب_سپهری 🕊️
@HONARBARTTAR💎
❤1
⚜که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها... #حافظ
▫️خوشنویس: #استادجوادبختیاری
▫️اجرا: شهریورماه ۱۴۰۴
@bakhtiari_acd
▫️خوشنویس: #استادجوادبختیاری
▫️اجرا: شهریورماه ۱۴۰۴
@bakhtiari_acd
گفتار فلسفی
دنیل کلمنت دِنِت (زادهٔ ۱۹۴۲)
محمد امین مروتی
دِنِت فیلسوف آمریکایی است که در زمینه فلسفه ذهن، فلسفه علم و فلسفه زیستشناسی می اندیشد. وی خداناباور است و تمایل انسان به باورهای دینی و به ویژه دوگانهانگاری جسم و ذهن و غایتانگاری در طبیعت را محصول فرگشت میداند.
دین:
دربارهٔ دین می گوید ما نمی توانیم هیچوقت ادیان را حذف کنیم. شاید به شکل ضعیف شده این دین است که باقی میماند، ولی کماکان خطرناک خواهد بود. مانند سرماخوردگی و ویروس هستند.
فلسفه ذهن:
او از نظریهای که به عنوان داروینیسم عصبی شناخته میشود دفاع میکند.
دنت گفته است اگر میخواستم به کسی که بهترین نظریه در بین همه نظریات را مطرح ساخته، جایزهای بدهم؛ آن را پیش از نیوتون و انیشتین و هرکس دیگری به داروین میدادم.
به نظر دنت، آگاهی، توهمی ناشی از فرایندهای فرگشتی است.
نقد دیدگاه دنت:
توماس نیگل در نقدی بر کتاب از "باکتری تا باخ" می گوید:
"یکی از مهمترین ادعاهای دنت این است که غالبِ آنچه ما برای زنده ماندن انجام میدهیم، برای ما فهمیدنی نیست؛ توانی است بدونِ درک.... هضم غذا، حرکت عضلات معین برای گرفتن دستگیرۀ در، یا تبدیل تأثیر امواج صوتی بر پردۀ گوشمان به عبارات معنادار، به دلایلی انجام میشود که مبتنی بر فشارهای انتخاب طبیعی اند.
مدعای دنت این است که همۀ هوش و فهم در جهان، نهایتاً از قابلیتهای فاقد درک شکلگرفته که در طول زمان روی هم انباشته شده تا سیستمهای کارآمدتر -و در نتیجه دارای فهم- پدید آورند."
نیگل ادامه می دهد:
"نقطۀ اوج این فرایند، تکامل فرهنگی است که به باور دنت، بخش عمدۀ آن همچون تکامل زیستشناختی، فاقد نیروی فهم است.
بهترین نمونههای تقلید زبانها هستند. یک واژه، شبیه یک ویروس، برای بازتولید به یک میزبان نیاز دارد؛ و فقط در صورتی باقی خواهد ماند که در نهایت، به سایر میزبانان منتقل شود؛ کسانی که آن را با تقلید، یاد میگیرند.
کودک، زبان مادری خود را بدون هیچ درکی از چگونگی عملکرد آن، به دست میآورد. ... دنت اظهار کرده، برای ما بسیار دشوار است که بدون حرکت دادن دستهایمان سخن بگوییم؛ نشانهای از آنکه احتمالاً ابتداییترین زبان تا حدودی غیرگفتاری بوده است).
زبان به ما اجازه میدهد که با گفتوگو دربارۀ آنچه موجود نیست، از مکان و زمان فرا برویم تا تودههای مشترک شناخت را روی هم انباشته کنیم؛ و با نوشتن، آنها را بیرون از اذهان فردی ذخیره کنیم.
خلاصه آن که آگاهی، توهمی است که در سروکار داشتن ما با یکدیگر و در حرکت و مدیریت خودمان، ناگزیر و ضروری است؛ اما با وجود این یک توهم است.:
نیگل در پایان می گوید:
" ظاهراً این حق را دارید که بپرسید آگاهی چگونه میتواند یک توهم باشد. من نمیتوانم تصور کنم که آگاهم در حالی که نیستم....هیچ دلیلی وجود ندارد که به نام علم، به دنبال چنان اعوجاجهای ذهنی برویم."
استیون پول در مقاله "چه بر سرِ «خداناباوریِ جدید» آمد؟" می نویسد:
"خداناباوری جدید در فضای تبآلود پس از یازده سپتامبر به وجود آمد، در زمانی که به نظر برخی، عقیده به خدا-یا صادقانه بگویم، به طور خاص الله-خطری آنی برای تمدن غربی بود. سَم هریس بلافاصله بعد از وقوع حملات به «مرکز تجارت جهانی» به نگارش پایان ایمان (2004) پرداخت. پس از آن، کتابهای شکستن طلسم (دَنیل دِنِت)، توهم خدا (ریچارد داوکینز) و خدا بزرگ نیست (کریستوفر هیچِنز) منتشر شد....
استدلالهای «خداناباوریِ جدید» هرگز خیلی عالِمانه یا منطبق با واقعیتهای تاریخی نبود. در این گفتوگو به پیشرفتهای تمدن اسلامیِ قرون وسطی در پزشکی و ریاضیات اشاره نمیشود-در حالی که، برای مثال، واژهی «جبر» از زبان عربی به انگلیسی راه یافته است. این چهار سوارکار تصور میکنند که دین همیشه مانعی در برابر علم بوده است، و دانشمندان سرشناسِ دیندار را استثناهایی غیرقابلتوضیح میشمارند -از جمله اسحاق نیوتن و ژرژ لومِتر، کشیش کاتولیکی که برای نخستین بار فرضیهی مهبانگ را مطرح کرد.... همچون دینداران معتقد به ظهور موعود، خداناباوران جدید هم قویاً عقیده دارند که تنها آنها خادم حقیقتاند؛ از این نظر، ایمانِ آنها هم به اندازهی هر ایمان دیگری مضر است."
منابع:
مروری بر کتاب «از باکتری تا باخ و بالعکس» نوشتۀ توماس نیگل، مترجم: علی کوچکی
استیون پول، "چه بر سرِ «خداناباوریِ جدید» آمد؟" ترجمه "عرفان ثابتی"
❤3
نکته:
مغز دینامی با هزاران ولت است اما به اندازه یک چراغ موشی از آن نور می گیریم. (ویلیام جیمز)
خودشناسی و سبک زندگی
ترس و عشق
محمدامین مروتی
خشم و کینه فرزندان ترس اند. ترس از دیگری. ترس از آسیب خوردن. علت ترس، بی اعتمادی به دیگران است. ما از هم می ترسیم چون به خیر دیگران امید نداریم و به شرشان باور داریم. خوشبختانه این باور در اکثر مواقع فریبی بیش نیست و حاصل فرافکنی و تیپ شخصیتی آدم هاست.
نشانه کمال، مهار ترس و خشم به کمک تعقل و محبت و دلسوزی است. ترس، بدیل عشق است. مهمترین عارضه روابط انسانی و حتی سیاسی، ترسیدن از یکدیگر است. این ترس باعث می شود ما دیواها و حصارهایی برای دفاع دور خود بکشیم. به یکدیگر بی اعتماد باشیم و در موارد حاد دچار پارانویا و ترس مرضی بشویم. ترس یا باعث می شود از دیگران بگریزیم یا بر آن ها حمله آریم. ترس را یا در دل خود می ریزیم و به نفرت تبدیل می کنیم یا بیرون می ریزیم و به خشم تبدیل می کنیم. در هر حالت روابط مکمل و برد- برد صورت نمی بندد. خلاصه ام المصائب بشر ترس و کلید همه قفل ها عشق است:
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق
از بهر گشاییدن ابواب رسیده
8 شهریور 1404
نکته:
خوشبختی چیزی نیست که بخواهی آن را به تملک خود درآوری. خوشبختی کیفیتِ تفکر است. خوشبختی؛ هنر لذت بردن از مسیر زندگیست. در حقیقت مقصدی وجود ندارد، سرتاسر عمر مسیر است...خوشبختی وابسته به جهان درون توست… (دافنه دوموریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آشنایی با وزن های شعری موسیقی ایرانی با صدای ساز و آواز استادان بزرگ سده گذشته درویش حسن خراباتی، اقبال آذر، نورعلی برومند و روایت کنندگان معاصر.
مجله هنری آرت ژورنال
@ARTTJOURNAL
مجله هنری آرت ژورنال
@ARTTJOURNAL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ویدئو وایرال شده از یک دانشجوی دکتری
خوش به حال بابات که تو رو داره
❤️🍃
خوش به حال بابات که تو رو داره
❤️🍃
❤🔥6❤6🔥4👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ بزرگترین ویروس فکری بشر || سوگیری تأییدی
➕مغزت بهجای اینکه دنبال حقیقت بگرده، دنبال تأیید عقاید قبلیه.
✔️ نتیجه؟ سوگیری تأییدی فقط یه خطای فکری کوچیک نیست. این ویروس جمعی، هم به زندگی فردی آسیب میزنه هم باعث عقبموندگی کل جامعه میشه.
➕مغزت بهجای اینکه دنبال حقیقت بگرده، دنبال تأیید عقاید قبلیه.
✔️ نتیجه؟ سوگیری تأییدی فقط یه خطای فکری کوچیک نیست. این ویروس جمعی، هم به زندگی فردی آسیب میزنه هم باعث عقبموندگی کل جامعه میشه.
❤2👍2
We live in a world where funerals are more important than the deceased, where weddings are more important than love, where looks are more important than intelligence. We live in a culture of packaging that despises content.
Eduardo Galeano
ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن، مراسم خاکسپاری مهمتر از خودِ درگذشته است،
عروسیها مهمتر از عشقاند،
ظاهر مهمتر از خرد است.
ما در فرهنگی زندگی میکنیم که به بستهبندی ارج مینهد و محتوای درون را خوار میشمارد.
— ادواردو گالیانو
@HONARBARTTAR💎
Eduardo Galeano
ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن، مراسم خاکسپاری مهمتر از خودِ درگذشته است،
عروسیها مهمتر از عشقاند،
ظاهر مهمتر از خرد است.
ما در فرهنگی زندگی میکنیم که به بستهبندی ارج مینهد و محتوای درون را خوار میشمارد.
— ادواردو گالیانو
@HONARBARTTAR💎
👏4😢4🔥2
آیه هفته:
ٱلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُۥٓۚ أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمْ أُوْلُواْ ٱلْأَلْبَٰبِ (زمر١٨):آنانكه سخن را مىشنوند آنگاه بهترينش را پيروى مىكنند؛ آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند كه خردمندند.
شعرهفته:
تـو آب روان بودي و رفتي سوي دريا
ما سنگ و كلوخيم، ته جوي بمانديم
زنجيــر علائق را چون شير گسستي،
ما مـورمنش بستة يك موي بمانديم(در رثاي صادق هدايت- مسعود فرزاد)
کلام هفته:
به سخنان دشمنانت خوب گوش کن، در آن حقایقی خواهی یافت که هیچیک از دوستانت به تو نگفتهاند. (افلاطون)
داستانک:
انسان ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه می روند! با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت... در سبد جلو، صفات نیک خود را می گذاریم و در سبد پشتی، عیب های خود را نگه می داریم. به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود، چشمان خود را برصفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان حبس می کنیم. در همین زمان بی رحمانه، در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند، تمامی عیوب او را می بینیم. بدین گونه است که در باره خود بهتر از او داوری می کنیم، بی آن که بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما با همین شیوه می اندیشد. پائولو کوئیلو
طنز هفته:
عابدي را حكايت كنند كه شبي ده من طعام بخوردي و تا سحر ختمي در نماز بكردي، صاحبدلي شنيد و گفت اگر نيم ناني بخوردي و بخفتي بسيار ازين فاضل تر بودي. (سعدی)
ٱلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُۥٓۚ أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمْ أُوْلُواْ ٱلْأَلْبَٰبِ (زمر١٨):آنانكه سخن را مىشنوند آنگاه بهترينش را پيروى مىكنند؛ آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند كه خردمندند.
شعرهفته:
تـو آب روان بودي و رفتي سوي دريا
ما سنگ و كلوخيم، ته جوي بمانديم
زنجيــر علائق را چون شير گسستي،
ما مـورمنش بستة يك موي بمانديم(در رثاي صادق هدايت- مسعود فرزاد)
کلام هفته:
به سخنان دشمنانت خوب گوش کن، در آن حقایقی خواهی یافت که هیچیک از دوستانت به تو نگفتهاند. (افلاطون)
داستانک:
انسان ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه می روند! با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت... در سبد جلو، صفات نیک خود را می گذاریم و در سبد پشتی، عیب های خود را نگه می داریم. به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود، چشمان خود را برصفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان حبس می کنیم. در همین زمان بی رحمانه، در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند، تمامی عیوب او را می بینیم. بدین گونه است که در باره خود بهتر از او داوری می کنیم، بی آن که بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما با همین شیوه می اندیشد. پائولو کوئیلو
طنز هفته:
عابدي را حكايت كنند كه شبي ده من طعام بخوردي و تا سحر ختمي در نماز بكردي، صاحبدلي شنيد و گفت اگر نيم ناني بخوردي و بخفتي بسيار ازين فاضل تر بودي. (سعدی)
فیلم هفته: یالا یالا (2021)
«بیا، بیا» یا "زود باش، زودباش" یک فیلم به نویسندگی و کارگردانی مایک میلز و با بازی خواکین فینیکس، گبی هافمن و وودی نورمن است.
فیلم در مورد رابطه یک دایی(جانی) با خواهرزاده کوچکش جسی است. پدر جسی دچار اختلال دوقطبی است و در بیمارستان بستری است. مادر او (ویو) باید چند روزی پیش شوهرش پاول در بیمارستان بماند و در این مدت از برادرش جانی خواهش می کند جسی را نگه دارد. در این چند روز رابطه پیچیده ای بین خواهرزاده و دایی برقرار می شود. کار جانی مصاحبه با بچه ها در باره آینده شان است و از این جهت همراهی با جسی هم برای او فرصتی است.
بیا بیا فیلمی عمیق در مورد رابطه والدین با بچه ها و سلامت روانی آن هاست.
فیلم ریتم کندی دارد ولی دیدنش را به علاقمندان به مسائل تربیتی توصیه می کنم.
«بیا، بیا» یا "زود باش، زودباش" یک فیلم به نویسندگی و کارگردانی مایک میلز و با بازی خواکین فینیکس، گبی هافمن و وودی نورمن است.
فیلم در مورد رابطه یک دایی(جانی) با خواهرزاده کوچکش جسی است. پدر جسی دچار اختلال دوقطبی است و در بیمارستان بستری است. مادر او (ویو) باید چند روزی پیش شوهرش پاول در بیمارستان بماند و در این مدت از برادرش جانی خواهش می کند جسی را نگه دارد. در این چند روز رابطه پیچیده ای بین خواهرزاده و دایی برقرار می شود. کار جانی مصاحبه با بچه ها در باره آینده شان است و از این جهت همراهی با جسی هم برای او فرصتی است.
بیا بیا فیلمی عمیق در مورد رابطه والدین با بچه ها و سلامت روانی آن هاست.
فیلم ریتم کندی دارد ولی دیدنش را به علاقمندان به مسائل تربیتی توصیه می کنم.