کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.96K photos
1.64K videos
142 files
2.91K links
Download Telegram
تا دوست داری‌ام،
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونه ی هم می چکد زِ مهر
تا هست در زمانه
یکی جانِ دوستدار؛
کی مرگ می تواند
نام مرا بِروبد از یاد روزگار؟


-سیاوش کسرایی
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عاشقانه‌ی مژده شمسایی برای همسرش
بهرام بیضایی
2👏1
این نقشه : وسعت ایران و مقایسه با اروپا
1
عشقِ حقیقی
چیزی نیست جز کوششی برای مبادله‌ی دو تنهایی.

خوزه اورتگا یی گاست
(José Ortega y Gasset)


@HONARBARTTAR💡
گفتار دینی


اومانیسم قرآنی

محمدامین مروتی


سوره حجرات آيه 13 می فرماید:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ‏: اى مردم، ما شما را از نرى و ماده‌اى بيافريديم. و شما را جماعت ها و قبيله‌ها كرديم تا يكديگر را بشناسيد. هر آينه گرامى‌ترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست. خدا دانا و كاردان است.

طبق این آیه، همه انسان ها ریشه واحد دارند. بنابراین اولا اصل بر انسانیت است.
ثانیا برتری نژادی مبنای قرآنی (و علمی) ندارد.
ثالثا اختلاف و کثرت به رسمیت شناخته شده است.
رابعا این اختلاف باید مایه و پایه ای باشد برای گسترش شناخت و ارتباط بین انسان ها. اختلافات برای معارفه و آموختن از یکدیگر است نه جنگ و جدال .
خامسا ملاک نهایی برای رستگاری، پرهیزگاری است نه هیچ چیز دیگر.
👏4👍2🤡1
نکته:

ممکن است که من منکر چیزی باشم، ولی لزومی نمی‌بینم که آن را به لجن بکشم یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم. (آلبر کامو)
5
گفتار اجتماعی


ایران بین دو انقلاب

محمدامین مروتی


"ایران بین دو انقلاب" نوشته "یرواند ابراهامیان"، یکی از کتب مرجع و مستند برای مرور تاریخ دو قرن اخیر است. ابراهامیان چپ و دارای گرایش تروتسکیست است، معهذا به واسطه مشرب دانشگاهی اش، کوشیده تفکراتش را زیاد در تحقیقاتش راه ندهد و نوشته هایش را مستند به اسناد فراوان از جریانات و اشخاص مختلف نماید.
بنابراین این کتاب می تواند یکی از مراجع مهم و قابل استناد در مطالعه تاریخ صدسال اخیر باشد. کاری ارزشمند و پر و پیمان که جایش در تالیفات تحلیلی تاریخی مان خالی بود. مطالعه کتاب، اطلاعات دست اول و کاملی از تاریخ معاصر کشورمان و تصویری کامل تر و جامع تر از روند اتفاقات و سیر وقایعِ منتهی به انقلاب به دست می دهد. تصویری بهتر از همه جریانات سیاسی، از روحانیون، چپ ها، ملیون و دیگران، از زمینه های سیاسی و اقتصادی انقلاب و.....
کتاب را می توان به سه بخش تقسیم کرد: دوران قاجار، دوران پهلوی و پس از آن.
2
نکته:

بزرگترین دستاورد و پیروزی برای یک ملتِ گرفتار، می‌تواند آن باشد که قدرتِ عزل حاکمانش از دست عزرائیل خارج ‌شده و به مردم واگذار گردد.
💯53😁1
گفتار عرفانی 1


فرافکنی

محمد امین مروتی


مولانا در تبیین موضوع فرافکنی قصه سلیمان و باد را نقل می کند و می گوید باد چنان با شدت بر سلیمان وزید که بارها تاجش را کج می کرد و در جواب اعتراض سلیمان گفت کجی من از کجی تو در حکومت کردن است. تو کج مغژ تا من هم کج نوزم:
۱۸۹۶ بادْ بر تَختِ سُلَیمان رفت کَژ پس سُلیمان گفت: بادا کَژْ مَغَژ
۱۸۹۷ باد هم گفت ای سُلَیمان کَژْ مَرو وَر رَوی کَژ از کَژَم خَشمین مَشو

تاثیر متقابل مردم بر یکدیگر:
خدا ترازو را معیار و نشانه عدالت قرار داد تا درس عدالت از هم بگیریم. تو اگر کم بگذاری، من از تو یاد می گیرم و اگر با من شفاف باشی، من هم نور تو برخوردار می شوم:
۱۸۹۸ این ترازو بَهرِ این بِنْهاد حق تا رَوَد اِنصافْ ما را در سَبَق
۱۸۹۹ از ترازو کَم کُنی، من کَم کُنم تا تو با من روشنی، من روشنم

باد در جواب اعتراض سلیمان گفت اگر صد بار هم تاجت را راست کنی، کجش می کنم، چون خودت هم کژی:
۱۹۰۳ هشت بارَش راست کرد و گشت کَژ گفت تاجا چیست آخِر؟ کَژ مَغَژ
۱۹۰۴ گفت اگر صد رَه کُنی تو راست من کَژ شَوَم چون کَژ رَوَی، ای مُؤتَمَن

وقتی سلیمان شهوتی را که در دلش لانه کرده بود، کنار نهاد، باد هم از او دست برداشت:
۱۹۰۵ پس سُلَیمان اَندرونه راست کرد دلْ بر آن شهوت که بودش کرد سرد
۱۹۰۶ بعد از آن تاجَش همان‌دَم راست شد آنچُنان که تاج را می‌خواست شد

عیب نهادن بر خود:
مولانا نتیجه می گیرد عیب از خود ماست چنان که وزیدن باد از کژی سلیمان بود. ما هم باید به جای متهم ساختن دیگران، علت غم و غصه ها و ناراحتی های مان را در خود بجوییم، نه مثل فرعون که موسی را رها کرده بود و به دنبال دشمن، بچه های مردم را سر می برید، در حالی که موسی در خانه خودش بزرگ می شد:
۱۹۱۲ پس تو را هر غَم که پیش آید زِ دَرد بر کسی تُهمت مَنِه بر خویش گَرد
۱۹۱۵ همچو فرعونی که موسی هِشته بود طِفلَکانِ خَلق را سَر می‌رُبود
۱۹۱۶ آن عَدو در خانه ی آن کوردل او شده اَطفال را گَردن‌گُسِل

دشمن ما هم نفسانیت است در درون خودمان که ما را به جان هم می اندازد و مثل فرعون همه را متهم می سازد بی آن که به کارهای خودش فکر کند:
۱۹۱۷ تو هم از بیرون بَدی با دیگران وَاندرونْ خوش گشته با نَفْسِ گِران
۱۹۱۸ خود عَدوَّت اوست قَندش می‌دَهی وَز بُرونْ تُهمت به هرکس می‌نَهی
۱۹۱۹ همچو فرعونی تو کور و کوردل با عَدو خوش، بی‌گناهان را مُذِل

28 مهر 04
👌21
گفتار عرفانی 2


شرح غزل شمارهٔ ۶۴۹ مولانا
(بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد)

محمد امین مروتی


مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

غزل در باره صید شدن مولانا توسط شمس و احساس مولانا در این مورد است.

بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد
زیبارویی از آسمان به روی زمین آمد و در من خیره شد.

چون باز که برباید مرغی به گه صید
بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد
مثل باز مرا ربود و به آسمان برد.

در خود چو نظر کردم خود را بندیدم
زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد
ناگهان متوجه شدم بدن ندارم و همه وجودم به جان و معنا نبدیل شده است.

در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم
تا سرّ تجلّی ازل جمله بیان شد
دیدم خودم هم ماه هستم و به طور کامل و عینا راز تجلی ازلی خداوند را در خود دیدم.

نُه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد
کشتی وجودم همه در بحر نهان شد
احساس کردم همه جهان هستم و وجود منفردم مانند کشتی، در دریای وجود غرقه گشت.

آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد
و آوازه درافکند چنین گشت و چنان شد
موجی کشتی وجودم را بر سر آب آورد و عقلم سر جایش آمد و شروع کرد به گفتن از آنچه به سرم آمده.

آن بحر کفی کرد و به هر پاره از آن کف
نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد
دریای وجود کف آلود شد و هر حبابی به نقشی و جسمی خاص از موجودات تبدیل شد.

هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت
در حال گدازید و در آن بحر روان شد
دوباره کف ها و حباب ها از بین رفتند و تبدیل به آب بحر شدند.

بی دولت مخدومی شمس‌الحق تبریز
نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد
مولانا در مقطع غزل می گوید دیدن تجلی ماه در وجودم و تبدیل شدنم به بحر همه از برکت خدمت کردن به شمس تبریز است و اینکه او را مخدوم خود قرار داده ام.

21 مهر 1404
4
نکته:

سخت ترين قسمت زندگى، جنگى‌ست كه در سكوت با خودت مى كنى و هيچ كس نمى‌فهمد …و شب بخیر…
👍41🔥1
ما هنر را داریم تا از واقعیت
نمیریم.

— فریدریش نیچه
1🔥1