من همیشه میکوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم، جنگل را روشن کنم، اگرچه بعضی از جانوران مسخرهام میکنند و میگویند "با یک گل بهار نمیشود، تو بیهوده میکوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی." خرگوش گفت: این حرف مال قدیمیهاست. ما هم میگوییم "هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است."
#صمد_بهرنگی
کتاب: اولدوز و عروسک سخنگو
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#صمد_بهرنگی
کتاب: اولدوز و عروسک سخنگو
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
👏4❤3
خودشناسی و سبک زندگی
مالیخولیای بیماری
محمدامین مروتی
سر و کارت که با دکتر جماعت می افتد، افکار منفی در مورد عاقبت بیماری ذهنت را پر می کند و این مخالف تمام آموزه هایی است که تا بدان ها باور داشته ای. ماندن در حال و تفکر مفید و منطقی و از آن قبیل. این بدان معنی نیست که آن آموزه ها غلطند به این معنی است که کاربردشان به اندازه دانستن شان ساده نیست. همه اش بستگی به این دارد که چقدر از قبل توانسته باشی آن باورها را تمرین و زندگی کنی.
علائم این عدم موفقیت این است که خود را با همسن و سال هایت مقایسه می کنی و می پرسی چرا به اندازه آنان سالم نیستی؟ علامت دیگر این است که دوست داری به جوانی ها برمی گشتی یا با چندین ده سال تاخیر به دنیا می آمدی.
این در حالی است که به طور طبیعی عده ای از همسن و سالهایت جسمی سالم تر از تو دارند و عده ای ناسالم تر. شرایط بعضی حتی غیرقابل تحمل است.
باز این در حالی است که اگر با تاخیر چندده ساله هم به دنیا می آمدی، داستان فرقی نمی کرد. در حساب و کتاب نهایی و در قیاس با زمان بی نهایت، همان گونه که خیام گفت ما با کسانی که هفت هزار سال پیش مرده اند، هیچ فرقی نداریم. هر کسی چند روزی نوبت اوست و پس از مرگ با کسی که صدهزارسال پیش مرده است فرقی ندارد و اجل چیزی نیست که بتوان تا ابد به تاخیر انداخت. از منظر ابدیت من و خیام و فروغ و فلان انسان نئاندرتال، در یک لحظه زیسته ایم.
در یک آزمایش ذهنی و خیالی، از منظر نامدگان، خوش به حال آمدگان است که وجود دارند. حتی از منظر کوچکترها، خوش به حال بزرگتر هاست که درس نمی خوانند و بی آینده نیستند و خانواده دارند و .... .... تراژدی در همین است که وقتی بیمار نیستی، حس خوبی نداری ولی وقتی بیمار حس بدی داری. به همین دلیل بچه ها و جوان ها اصلا سلامتی را حس نمی کنند و قدر نمی دانند. فقط وقتی از دست رفت، متوجه می شوند چه چیزی داشته اند. کاش جوانی می دانست و پیری می توانست:
تا تونستم، ندانستم، چه سود؟
چون بدانستم، توانستم نبود (عطار)
خلاصه همه ما انسان ها، در هر زمانی و عصری، در این دغدغه های توخالی و خیالی اشتراک داریم که کاش مثل دیگری بودم یا کاش 50 سال دیرتر به دنیا می آمدم....
در واقع زندگی فرصت بی بدیل و یگانه ای است که احتمالاً یک بار به هر کس داده می شود و این فرصت را باید به مثابه هدیه ای تلقی کرد که استحقاق خاصی برای دریافتش نداشته ایم. اگر این موضوع حقیقت دارد، آن افکار مصدع زندگی و مخرب این هدیه و در واقع نوعی ناسپاسی و شمردن دنداندهای اسب پیشکشی است که به میلیون ها میلیون اسپرم و تخمکی که می توانستند خواهران و بردران ما باشند، دریغ شد. برادران و خواهرانی که می توانستند به جای ما آدم بشوند ولی تنازع بقا را به ما باختند و به عالم عدم بازگشتند.
5 آذر 1404
❤3👍1👏1
نکته:
آزادی مثل سلامتی است. تا از دست نرود، قدرش را نمی دانی. (ولتر)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از بیماری تا سلامتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از دل و دیده ، گرامی تر هم
آیا هست ؟
- دست ،
آری ، ز دل و دیده گرامی تر :
دست !
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان ،
بی گمان دست گرانقدرتر است .
هر چه حاصل کنی از دنیا ،
دستاورد است !
هر چه اسباب جهان باشد ، در روی زمین ،
دست دارد همه را زیر نگین !
سلطنت را که شنیده ست چنین ؟!
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست !
خوشترین مایه دلبستگی من با اوست .
در فروبسته ترین دشواری ،
در گرانبارترین نومیدی ،
بارها بر سرخود ، بانگ زدم :
- هیچت ار نیست مخور خون جگر ،
دست که هست !
بیستون را یاد آر ،
دست هایت را بسپار به کار ،
کوه را چون پَر کاه از سر راهت بردار !
وه چه نیروی شگفت انگیزی است ،
دست هایی که به هم پیوسته است !
به یقین ، هر که به هر جای ، در آید از پای
دست هایش بسته است !
دست در دست کسی ،
یعنی : پیوند دو جان !
دست در دست کسی
یعنی : پیمان دو عشق !
دست در دست کسی داری اگر ،
دانی ، دست ،
چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست ؛
لحظه ای چند که از دست طبیب ،
گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد ؛
نوشداروی شفا بخش تر از داروی اوست !
چون به رقص آیی و سرمست برافشانی دستٰ
پرچم شادی و شوق است که افراشته ای !
فریدون مشیری
آیا هست ؟
- دست ،
آری ، ز دل و دیده گرامی تر :
دست !
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان ،
بی گمان دست گرانقدرتر است .
هر چه حاصل کنی از دنیا ،
دستاورد است !
هر چه اسباب جهان باشد ، در روی زمین ،
دست دارد همه را زیر نگین !
سلطنت را که شنیده ست چنین ؟!
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست !
خوشترین مایه دلبستگی من با اوست .
در فروبسته ترین دشواری ،
در گرانبارترین نومیدی ،
بارها بر سرخود ، بانگ زدم :
- هیچت ار نیست مخور خون جگر ،
دست که هست !
بیستون را یاد آر ،
دست هایت را بسپار به کار ،
کوه را چون پَر کاه از سر راهت بردار !
وه چه نیروی شگفت انگیزی است ،
دست هایی که به هم پیوسته است !
به یقین ، هر که به هر جای ، در آید از پای
دست هایش بسته است !
دست در دست کسی ،
یعنی : پیوند دو جان !
دست در دست کسی
یعنی : پیمان دو عشق !
دست در دست کسی داری اگر ،
دانی ، دست ،
چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست ؛
لحظه ای چند که از دست طبیب ،
گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد ؛
نوشداروی شفا بخش تر از داروی اوست !
چون به رقص آیی و سرمست برافشانی دستٰ
پرچم شادی و شوق است که افراشته ای !
فریدون مشیری
❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«بنفشه گول، خدایا دختر رشتی قشنگه»
کنسرت : ناصر مسعودی
شعر: تیمور گرگین
4:53
کنسرت : ناصر مسعودی
شعر: تیمور گرگین
4:53
❤3👍1
آیه هفته:
اَلا بِذِكرِ اللهِ تَطمَئِنّ القلوب: هان! دلها با ياد خدا آرام ميگيرند. (سوره رعد- 28)
کلام هفته:
سعی کن یاد بگیری تمایز قائل شوی، بین:
کسی که سزاوار یک توضیح کامل است ،کسی که سزاوار یک جواب کوتاه و کسی که سزاوار سکوت است.
شعر هفته:
چنان زیبایم من
که گذرگاهم را بهاری نابخویش آذین میکند...
در جهانِ پیرامنم، هرگز
خون، عُریانی جان نیست
و کبک را، هراسناکیِ سُرب
از خرام، باز نمیدارد.
ابلهامردا!
عدوی تو نیستم من،
انکارِ تواَم. (شاملو)
داستانک:
دختربچهاي براي دعاي باران به معبدي رفته بود و تنها او بود که چترش را با خود برده بود.
طنز هفته:
زني پيش «واثق» خليفه دعوي پيامبري ميكرد. واثق از او پرسيد: كه محمد پيامبر بود؟ گفت: آري. گفت: چون او فرموده است كه «لا نبي بعدي» پس دعوي تو باطل شد. گفت: او فرمود كه «لا نبي بعدي» و «لانبيه بعدي» نفرمود! (عبيد زاكاني)
اَلا بِذِكرِ اللهِ تَطمَئِنّ القلوب: هان! دلها با ياد خدا آرام ميگيرند. (سوره رعد- 28)
کلام هفته:
سعی کن یاد بگیری تمایز قائل شوی، بین:
کسی که سزاوار یک توضیح کامل است ،کسی که سزاوار یک جواب کوتاه و کسی که سزاوار سکوت است.
شعر هفته:
چنان زیبایم من
که گذرگاهم را بهاری نابخویش آذین میکند...
در جهانِ پیرامنم، هرگز
خون، عُریانی جان نیست
و کبک را، هراسناکیِ سُرب
از خرام، باز نمیدارد.
ابلهامردا!
عدوی تو نیستم من،
انکارِ تواَم. (شاملو)
داستانک:
دختربچهاي براي دعاي باران به معبدي رفته بود و تنها او بود که چترش را با خود برده بود.
طنز هفته:
زني پيش «واثق» خليفه دعوي پيامبري ميكرد. واثق از او پرسيد: كه محمد پيامبر بود؟ گفت: آري. گفت: چون او فرموده است كه «لا نبي بعدي» پس دعوي تو باطل شد. گفت: او فرمود كه «لا نبي بعدي» و «لانبيه بعدي» نفرمود! (عبيد زاكاني)
❤1🤔1🙏1
فیلم هفته: انیمة "مدفن کرمهای شبتاب "(1988)
مدفن کرمهای شبتاب انیمه ای به کارگردانی و نویسندگی ایسائو تاکاهاتا است. این اثر اقتباسی از رمانِ شبه خودزندگینامهٔ "مدفن کرمهای شبتاب" نوشتهٔ آکیوکی نوساکا است که برای عذرخواهی از خواهرش که در جنگ جهانی دوم بر اثر سوءتغذیه جان باخت، نوشته شدهاست. این انیمه به عنوان یک فیلم ضدجنگ شناخته میشود و برنده جوایزی شده است.
فیلم که عمدتاً در ژاپن و در زمان جنگ دوم رخ میدهد، ماجرای پسر جوانی به نام "سیتا" است که پس از مرگ مادرش در بمباران هوایی، میخواهد از خواهر کوچکترش "ستسوکو" مراقبت کند.
با گذشت زمان زندگی برای خواهر و برادر سخت میشود و ستسوکو، از گرسنگی جانش را از دست میدهد. سیتا جسد او را میسوزاند و خود او نیز دو ماه پس از اتمام جنگ، همانند خواهرش بعلت سوء تغذیه جان میدهد.
دیدن این انیمه، به دلیل بازی کردن با روح و روان، به افراد حساس و درونگرا توصیه نمی شود، هر چند واقعیات جنگ را روایت می کند و از واقعیت گریزی و گزیری نیست.
مدفن کرمهای شبتاب انیمه ای به کارگردانی و نویسندگی ایسائو تاکاهاتا است. این اثر اقتباسی از رمانِ شبه خودزندگینامهٔ "مدفن کرمهای شبتاب" نوشتهٔ آکیوکی نوساکا است که برای عذرخواهی از خواهرش که در جنگ جهانی دوم بر اثر سوءتغذیه جان باخت، نوشته شدهاست. این انیمه به عنوان یک فیلم ضدجنگ شناخته میشود و برنده جوایزی شده است.
فیلم که عمدتاً در ژاپن و در زمان جنگ دوم رخ میدهد، ماجرای پسر جوانی به نام "سیتا" است که پس از مرگ مادرش در بمباران هوایی، میخواهد از خواهر کوچکترش "ستسوکو" مراقبت کند.
با گذشت زمان زندگی برای خواهر و برادر سخت میشود و ستسوکو، از گرسنگی جانش را از دست میدهد. سیتا جسد او را میسوزاند و خود او نیز دو ماه پس از اتمام جنگ، همانند خواهرش بعلت سوء تغذیه جان میدهد.
دیدن این انیمه، به دلیل بازی کردن با روح و روان، به افراد حساس و درونگرا توصیه نمی شود، هر چند واقعیات جنگ را روایت می کند و از واقعیت گریزی و گزیری نیست.
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دهه ۱۹۰۰ تا ۲۰۲۵: فرهنگ بازی کودکان چگونه در خانه تکامل یافت؟
@molanatarighat
@molanatarighat
👍2👏2❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
*چند ترفند جالب برای لباس* 🦋🎀
میدانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را می کند تا مرا در شرایط او قرار دهد، تا به من ثابت کند در تاریکی همهی ما شبیه یکدیگریم.
-فیودور داستایفسکی
-فیودور داستایفسکی
👌4👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خلاصه قصه ضحاک آهنگر
"چو ضحّاک شد بر جهان شهریار
بَرو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز...
ندانست جز کژّی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن"
فردوسی
"چو ضحّاک شد بر جهان شهریار
بَرو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز...
ندانست جز کژّی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن"
فردوسی
🙏3❤1