کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.95K photos
1.64K videos
136 files
2.9K links
Download Telegram
نکته:

اندیشیدن گفت‌وگویی بی‌پایان با خویشتن است، در آن هر باور و اطمینانی که داریم به کرّات مورد پرسش قرار می‌گیرد.(هانا آرنت)
👍6👌3
گفتار اجتماعی


نظام اقتصادی یا طبقاتی؟

محمدامین مروتی


نظام های اقتصادی با نظام های طبقاتی فرق دارند.
مهمترین موج های اقتصادی در تاریخ عبارت بوده اند از:
اقتصاد شکار، اقتصاد کشاورزی، اقتصاد صنعتی و اقتصاد انفورماتیک.
نظام های اقتصادی نوعی برساختة تمدن بشری اند نه ساخته دست طبقات معین. برخلاف آنچه مارکس در مانیفست می گوید تاریخ بشر تاریخ مبارزات طبقاتی نیست. تاریخ توسعه اقتصادی به عنوان دستاورد بشریت و به طور خاص دستاورد تکنولوژی است. البته اینکه در همه این نظام ها قدرت در اختیار ثروت بوده و هر کس توانسته سهم دیگری را از آن خود کرده، واقعیتی مبرهن است. اما اینکه بگوییم دو سوی ماجرا دو طبقه بوده اند خیر.
مارکسیسم از واقعیت وجود ستم های اقتصادی، در توجیه خصلت طبقاتی تاریخ سود می جوید. تو گویی قدرت سیاسی را طبقات معین اشغال می کنند ونوعی همکاری و همبستگی طبقاتی بین افراد یک طبقه بر علیه افراد طبقه دیگر وجود دارد. کما اینکه لشکر تحت امر حاکمان عموماً از طبقات فرودست بوده اند و عمده جنگ ها نیز بین قبایل و در مراحل پیشرفته تر بین کشورها بوده است نه طبقات.

نظام های اقتصادی داریم، نه نظام های طبقاتی به معنای حکومت سیاسیِ یک طبقه بر طبقه دیگر. چیزی به نام نظام سرمایه داری به عنوان حاکمیت سیاسی سرمایه داران بر غیرسرمایه داران وجود ندارد. مردم به نظریات بسیار مختلف رای می دهند.
تفوق اقتصادی عده ای بر عده دیگر در تمام طول تاریخ بوده است و من بعد هم خواهد بود. این تفوق بعضا هم موجب رانت خواهد شد ولی به هیچ وجه به معنای تفوق سیاسی و نظامی یک طبقه نیست.
خط و مرز مشخصی بین سرمایه دار و غیر سرمایه دار نیست. مردم به فراخور توان شان، سرمایه دارهای ریز و درشتی هستند. حتی کارگران و دهقانان هم با سرمایه گذاری های مختلف برای برکشیدن خود می کوشند و اغلب هم موفق می شوند.
در نظام رقابت آزاد برخلاف سایر نظام های پیشین، بیشترین امکان جابه جایی طبقاتی هست. به گونه ای که مرتبا قدرت اقتصادی افراد، جا به جا می شود. بزرگترین سرمایه داران امروز، ده سال بعد جای شان را به انسان های زیرک تر و خوش فکرتر از خودشان می دهند.

نتیجه آن که اطلاق نظام سرمایه داری یا فئودالی تا حد کمی روشنگر و تا حد زیادی گمراه کننده است.
تقریباً همه قدرت های موجود در جهان فعلی، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، خصلت صنعتی با جهت گیری روزافزون انفورماتیک دارند.
در عین حال تفاوت هایی بین آن ها هم هست.
در کشورهای غربی محور توسعه رقابت آزاد و دخالت حداقلی دولت هاست. در چین و روسیه کمونیستی رقابت آزاد به رسمیت شناخته نمی شد ولی پس ار اینکه شوروی فروپاشید به اهمیت اقتصاد رقابتی پی بردند ولی در چین و روسیه فعلی، ضمن پذیرش رقابت آزاد، قدرت اصلی و نهایی کماکان در دست دولت است.
خصلت اقتصاد چین و روسیه از بقیه دنیا متمایز نیست. تفاوتی اگر هست در این است که در چین و روسیه قدرت سیاسی تحت نظارت مردم نیست. کارگران حق اعتصاب ندارند و دستمزد کارگران کسری از دستمزد همکارانشان در کشورهای غربی است.
👆👆👆ادامه از فرسته بالا👆👆👆 تحولات مهم اقتصادی:
اقتصاد با معاوضه کالا در برابر کالا آغاز شد. تقسیم کار و بازار نبض تپنده اقتصاد برای رفع نیازهای مختلف بشر است. نوعی از تشریک مساعی که تماماً برد- برد است.
بازرگانی و دریانوردی این بازارها و معاملات را به اقصی نقاط جهان گسترش داد.
پول و مسکوکات به تسریع و تسهیل این معاملات یاری رساندند.
پول اعتباری و بانک ها یک گام دیگر این معاملات را جلو بردند. در گذشته مردم هنگام مسافرت های طولانی، پول و دارایی شان را به امنای معروف دور و بر شان می سپردند. بانک همچنین نقشی را که امنای سابق در میان مردم ایفا می کردند، به عهده گرفت. بانک ها همچنی با تجمیع ثروت مردم سرمایه های کوچک و سرگردان را با مدیریت بهینه و کارشناسانه، سود ده ساختند و از آن در سرمایه گذاری های ملان و سودآور استفاده کردند.
بیمه نیز از طریق تقسیم ضرر و زیان، امنیت روانی برای معاملات پر ریسک را تامین کرد. به نظر نگارنده، حق بیمه و مالیات بر ارث را باید از ثروت هر کس پس از مرگش برداشت.
یکی دیگر از راه های تعدیل ثروت و سرمایه گذاری های پر سود، تشکیل شرکت های سهامی است.
سیاست و اقتصاد به یک علم تبدیل می شود که متخصصان خود را دارد.
می بینیم که چگونه بشر در طول تاریخ، تجاربش را برای حرکت به سوی یک زندگی آسان تر تجمیع کرده است. بازار هم یکی از دستاوردهای طبیعی تمدن بشری برای رفع نیازهای متقابل بوده است و زمانی که کسانی بخواهند این دستاوردهای طبیعی را با تصمیم گیری های دولتی و مصنوعی و اقتصاد دستوری جایگزین کنند، همه تجارب و دستاوردهای هزاران ساله بشری را با تکیه به عقل ناقص و خودمدار خود، کنار می نهند به باد می دهند. در حالی که عقل تجمیع شده و انباشتی نسل های گذشته طی میلیون ها آزمایش و خطا به اینجا رسیده است. البته می توان گفت این اقتصادهای دستوری نیز مرحله ای از همان آزمایش و خطاهاست که بر دانسته های بشر می افزاید.
ثروت هر نسلی به ثروت نسل قبل از خود افزوده می شود و از همین طریق است که زندگی نسل های آینده راحت و راحت تر می شود.
👏1
نکته:

کسانی که به من می‌گویند تو به جهنم می‌روی و ما به بهشت، مرا خوشحال می‌کنند. چون مطمئن می‌شوم که با آن‌ها به یک جا نمی‌روم. (مارتین ترمن)
👏5😁2🔥1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️سه‌تار در موسیقی ایرانی

▫️درسگفتار از میلاد یسری، نوازنده سه‌تار


@NazariyehAdabi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به کمال رسیدن مرد و زن

دکتر لیلی انور:

#انیما
#انیموس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
« دل میگه دلبر میاد » آهنگی که اکثرا با صدای جاودانه بانو « مهستی » شنیدیم و باش خاطره داریم ولی باید بدونید که خواننده اصلی خواننده ای کمتر شناخته شده اهل شیراز با نام « اکبر ذیگلری » هست.

نام آهنگ : دل میگه دلبر میاد
خواننده : اکبر ذیگلری
ترانه‌سرا : هما میرافشار
آهنگساز : عماد رام
🌹🌹
درمحضر کتاب

«حکمتِ شادان»

ستایش رقصیدن با زندگی؛

در این کتاب نیچه فلسفۀ خود را در قالب گزین‌ گویه‌ها، قطعات شاعرانه و تأملات عمیق مطرح می‌کند. این کتاب پلی است میان اندیشه‌های آغازین او و شکل‌گیری «اراده معطوف به قدرت» و «بازگشت جاودانه».
«حکمت شادان» جشنِ خردی است که از ترس، اخلاق‌زدگی و سنگینی ارزش‌های کهنه رها می‌شود. نیچه در این کتاب، خرد را نه ابزاری برای اطاعت، بلکه نیرویی برای رقصیدن با زندگی می‌داند؛ خردی که با شجاعت، طنز، بازیگوشی و خلاقیت همراه است. در این کتاب، نیچه با صدایی شاد، بی‌بیم و آزاد سخن می‌گوید؛ او از حکمتی حرف می‌زند که از دلِ زندگی می‌جوشد؛ حکمتی که هم خنده دارد، هم زخم، و هم شهامت دوباره برخاستن.

خلاصه‌ای از کتاب حکمت شادان:

۱. اعلان یک دگرگونی بزرگ: مرگ خدا

در قطعه‌هایی موجز و روشن، نیچه «مرگ خدا» را نه یک رویداد دینی، بلکه یک تحول فکری می‌داند؛ یعنی پایانِ ارزش‌ها و یقین‌هایی که قرن‌ها بر آن تکیه داشته‌ایم. این دگرگونی انسان را در برابر یک مسئولیت بزرگ می‌گذارد:
خودش باید ارزش‌های تازه بیافریند. نیچه می‌گوید مبلغین دینی خدا را کُشته‌اند و خود بجای او نشسته‌اند.

۲. شادی به‌عنوان دلاوری

در نگاه او، شادی چیزی سطحی نیست.
شادیِ راستین از دلِ رنج می‌آید؛ از توان دیدن حقیقت، پذیرش آن، و باز هم «آری گفتن» به زندگی.
زبان ترجمه پارسا در این بخش‌ها شفاف و ساده است و حسِ «جرئت زیستن» را خوب منتقل می‌کند.

۳. انسانِ آفریننده

نیچه بر انسانی تکیه می‌کند که از قید ترس‌های اخلاقی و جمعی آزاد می‌شود و ارزش‌های نویی خلق می‌کند—انسانی که زندگی را نه وظیفه، که امکانِ آفرینش می‌بیند.

۴. بازگشت جاودانه

یکی از اندیشه‌های مهم کتاب این است:
چنان زندگی کن که اگر همین زندگی هزار بار تکرار شد، باز بگویی: بله، همین را می‌خواهم.
این معیار نیچه برای اصالت و سرافرازی زندگی است.

۵. ستایش جسم، زمین و هنر

در بخش‌های مختلف، نیچه از بلندی‌های گوشه‌نشینی فلسفی پایین می‌آید و زندگی روزمره را می‌ستاید:
بدن، طبیعت، خنده، موسیقی و هنر.
در ترجمه پارسا این بخش‌ها گرم، صمیمی و قابل فهم است.

۶. آزادی اندیشه

نیچه از «آزاداندیشی» سخن می‌گوید؛ آزادشدن از عادت‌های فکری، از تقلید، و از ترس‌های اخلاقی. او آزادی را توانایی اندیشیدن برخلاف جریان می‌داند.

چکیدهٔ کوتاه

حکمت شادان کتابی است درباره انسانِ شجاع و آفریننده؛ انسانی که پس از فروپاشی ارزش‌های کهنه، با شادی و شهامت، دنیای تازه‌ای می‌سازد. این کتاب ستایش رقصیدن با زندگی، هنر، خلاقیت و آری‌گفتن به تمام آشوب‌های زیستن است.
«حکمت شادان» دعوت نیچه به خردی رها، شجاع و آفریننده است. او با اعلام «مرگ خدا» می‌گوید انسان باید ارزش‌های تازه‌ای خلق کند. شادی را نتیجه‌ی رویارویی کامل با رنج می‌داند، نه فرار از آن. ایده «بازگشت جاودانه» معیار اصالت زندگی است. این کتاب ستایش زندگی، جسم، هنر و ارادهٔ خلاق انسان است.

حکمت شادان

فریدریش نیچه

ترجمه  مهرداد پارسا
گفتار عرفانی


اهل دعا و اهل رضا

محمدامین مروتی


مولانا در دفتر سوم می گوید دو جور ولی داریم: اهل دعا و اهل رضا. اهل دعا از خدا تغییراتی می خواهند و اهل رضا از او هیچ چیز نمی خواهند:
۱۸۷۹ بِشْنو اکنون قِصّه آن رَهْرُوان که ندارند اعتراضی در جهان
۱۸۸۰ زَ اوْلیا اَهْلِ دُعا خود دیگرند گَهْ هَمی‌دوزَنْد و گاهی می‌دَرَند
۱۸۸۱ قَوْمِ دیگر می‌شِناسَم زَ اوْلیا که دَهانْشان بَسته باشد از دُعا

رضایت در قلبشان آرام گرفته است و از قبول قضا، ذوق و لذت می برند و چنان حسن ظن و اعتمادی به خدا دارند که از هیچ غمی، عزادار نمی شوند:
۱۸۸۳ در قَضا ذوقی هَمی‌بینَند خاص کُفرَشان آید طَلَب کردن خَلاص
۱۸۸۴ حُسنِ ظَنّی بر دلِ ایشان گُشود که نَپوشَند از غَمی، جامه‌یْ کَبود

کسی که بدون تکلف و تعارف و از صمیم قلب، به قضای او راضی باشد، حالش خوب می شود چون گویی همه چیز بر وفق میل او انجام می شود:
۱۹۰۷ چون قَضایِ حَقْ رضایِ بَنده شُد حُکْمِ او را بَنده‌یی خواهنده شُد،
۱۹۰۸ بی‌تَکَلُّف نه پِیِ مُزد و ثَواب بلکه طَبْعِ او چُنین شُد مُسْتَطاب

زندگی و مرگش برای خداست. حتی دنبال بهشت و گریز از دوزخ نیست:
۱۹۱۱ بَهرِ یَزدان می‌زیَد نه بَهرِ گَنج بَهرِ یَزدان می‌مُرَد نَزْ خَوْفِ رَنج
۱۹۱۲ هست ایمانَش برایِ خواستِ او نه برایِ جَنَّت و اَشْجار و جو
۱۹۱۳ تَرکِ کُفرَش هم برایِ حَق بُوَد نه زِ بیمِ آن که در آتش رَوَد

هدفش رضای دوست است و قضای الهی چون حلوا در دهانش شیرین است. طبیعتاً دنیا به کام چنین بنده ای است. پس چرا دعا کند که خدایا چنین و چنان کن؟
۱۹۱۵ آن گَهان خَندَد که او بیند رِضا هَمچو حَلْوایِ شِکَر او را قَضا
۱۹۱۶ بَنده‌یی کِشْ خوی و خِلْقَت این بُوَد نه جهان بر اَمر و فَرمانَش رَوَد؟
۱۹۱۷ پس چرا لابِه کُند او یا دُعا؟ که بِگَردان ای خداوند این قَضا؟



7 آبان 1402
👍31
نکته:

گاهی بهترین راه حفظ قدرت، رها کردنش است. (تونی بلر)
گونتر کلتچکا، دانشمند آمریکایی دانشگاه آلاسکا نظریه‌ای تازه ارائه داده که بر اساس آن زمان نه یک بُعد، بلکه سه بُعد دارد، و فضا در واقع محصول فرعی این «زمان سه‌بعدی» است. او معتقد است که در بنیادی‌ترین سطح هستی، آنچه ما به عنوان سه بُعد فضایی می‌شناسیم در حقیقت «رنگ روی بوم» زمان است، و خود بوم از سه بُعد زمانی تشکیل شده است.

این نظریه که ساختار کیهان را از نو می‌نگرد، ادامه‌ ایده‌ اینشتین درباره‌ فضا-زمان است، اما با چرخشی بنیادین: به جای آنکه زمان بخشی از فضا-زمان باشد، فضا نتیجه‌ پیچش و پویایی زمان تلقی می‌شود. کلتچکا توضیح می‌دهد که همان‌ گونه که جرم در نظریه‌ نسبیت عام سبب خمیدگی فضا-زمان می‌شود، در این مدل نیز جرم و انرژی بازتابی از انحنا و پویایی زمان‌اند.

در این چارچوب، اگر انسان قادر بود در هر سه بُعد زمانی حرکت کند، می‌توانست نسخه‌های متفاوتی از واقعیت را تجربه کند؛ که چیزی مشابه ایده‌ «چندجهانی» در داستان‌های علمی‌تخیلی است.
https://ara.tv/ffo88
1👍1🙏1
بابا گفت: "فقط یک گناه وجود دارد والسلام آن هم دزدی ست.
هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است."
اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی.
حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی.
وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی.
وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی.
می فهمی؟

بادبادک باز - خالد حسینی


@Radiorahpodcast 🎧
2👍2👏1
▪️سه آفتِ ناظر به گفت‌وگو:

محمدمهدی حاتمی

۱. حق به جانبی پیش از گفت‌وگو
۲. بی‌منطقی حینِ گفت‌وگو
۳. نامُدارایی پس از گفت‌وگو


توضیحِ موردِ ۱: نظرِ من درست است و نظرِ مخالف من غلط! و من صرفاً برای نشان دادنِ درست بودن نظر خود و غلط بودن نظر دیگری وارد گفت‌وگو می‌شوم.

توضیحِ موردِ ۲: نیازی نیست که من برای نظرم، شواهدِ تجربی و دلایلِ عقل‌پسند بیاورم؛ و مجازم از هر روشی، نظرم را به دیگری تحمیل کنم.

توضیحِ موردِ ۳: با روشن ساختنِ نظرم برای طرفِ گفت‌وگو، او باید نظرِ مرا بپذیرد؛ در غیرِ این صورت، او دشمنِ من است و باید به هر شکل حذف، تخریب یا توبیخ شود.


💠 اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
@azdanameh
👍42
گفتار فلسفی


قبل از بیگ بنگ

محمدامین مروتی


این سوال که قبل از بیگ بنگ چه بود، سوالِ رایجی است. دانشمندان کوشیده اند پاسخ های مختلفی به این سوال بدهند.
یکی از جواب ها جواب استیون هاوکینگ است. او از یک مدل تمثیلی برای پاسخ استفاده می کند و می گوید اگر از خط استوا به سوی قطب حرکت کنیم، هر نقطه قبل از نقطه فعلی است. اما وقتی به نقطه مرکزی قطب برسیم، دیگر نیازی از پرسش نسبت به نقطه ماقبلِ نقطه مرکزی نداریم و این نقطه قابل قیاس به لحظه بیگ بنگ است. این پاسخ چندان مورد اقبال قرار نگرفته. زیرا مبتنی بر یک تمثیل است و تمثیل لزوما منطبق بر واقعیت نیست. در این تمثیل عمداً محدودیت جای بی نهایت نشسته و به دلیل گرد بودن زمین، تقدم و تاخر نقاط تنها نسبت به هم سنجیده می شود و دلیلی ندارد برای قطب یا هر نقطه دیگری، قائل به شانی خاص باشیم. تقدم و تاخر همه نقاط نسبت به هم سنجیده می شود.

جواب دوم که اقبال بیشتری یافته است این است در لحظه بیگ بنگ جهان در حداکثر فشردگی و تکینگی قرار داشته است. پس از آن جهان به انبساط ادامه می دهد تا جایی که دوباره شروع به انقباض و برگشتن به مرحله تکینگی نخستین می کند و این چرخه مکرر می شود. لذا قابل تصور است که قبل از بیگ بنگ، نوعی انبساط حداکثری وجود داشته باشد.

پاسخ سوم که پیچیده تر است مبتنی بر نظریه ریسمان است. بر مبنای این نظریه الکترون و نوترون و سایر ذرات ساب اتمیک، ذره هایی تجزیه ناپذیر نیستند و از ریسمان ها تشکیل شده اند. در حقیقت کیفیت و تنوع این ذرات، به نوع ارتعاش و لرزش این ریسمان ها بستگی دارد.
نکته:

برای من مهم است که موقع فلسفه‌ورزی همیشه موقعیتم را تغییر دهم؛ خیلی طولانی روی یک پا نایستم، تا خشک و سخت نشوم. (لودویگ_ویتگنشتاین)
👏2