کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.97K photos
1.65K videos
142 files
2.91K links
Download Telegram
گفتار ادبی


مرد ادب و سیاست

محمدامین مروتی


محمد تقی بهار(1265-1330 ش) مرد ادب و سیاست بود.
در جوانی در سلک مشروطه خواهان و سپس عضو حزب دمکرات خراسان بود.
ش دوره نماینده مردم در مجلس شورا بود و مدت کوتاهی هم وزیر فرهنگ در کابینه قوام بود. عضو حزب دموکرات قوام هم بود و به برادر او یعنی وثوق الدوله ارادت خاص داشت.
در زمان جنگ اول طرفدار آلمان بود و در مجلس اغلب به فراکسیون اقلیت تعلق داشت. بعد از تبعید رضا شاه دوباره فعال شد و گرایشی به شوروی پیدا کرد و در 1328 رهبر "انجمن طرفداران صلح" شد و قصیده معروف "جغد جنگ" را ساخت:
فغان ز مرغ جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او......
کتاب تاریخ احزاب سیاسی(1323ش) حاصل تجربیات سیاسی اوست.
سبک شناسی اما حاصل تتبعات ادبی او بود.
روابطش با رضاشاه کجدار و مریز بود. همانند او مخالف نهضت جنگل و کلنل محمدتقی خان پسیان بود. با داستان جمهوری خواهی سردار سپه به شدت مخالفت کرد:
جمهوری سردار سپه مایه ننگ است
این صحبت اصلاح وطن نیست که جنگ است...

بهار "مرغ سحر" را در سال های استبداد صغیر ساخت که سرشار از مضامین آزادیخواهانه است. از روی این شعر مرتضی نی داوود تصنیفی در دستگاه ماهور ساخت که اولین بار در 1306 اجرا شد.
مورد غضب شاه قرار گرفت و ایام کوتاهی را در سالهای 1309 و 1312 در محبس گذراند که طبع شاعرانه و ظریفش، تحمل همان ایام کوتاه را هم نداشت و از طریق سرودن شعر خواستار عفو شد:
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید...
در عین حال به خدمات رضا شاه باور داشت:
...صاحبقران شرق رضا شاه پهلوی
شاهنشهی که سایه خلاق اکبر است
این مدح را از جنس دگر مدح ها مگیر
کاین را پدر عقیده و اخلاص مادر است...
نقار بین او و شاه سبب خیر شد، چرا که خانه نشینی و دوری از سیاست، مجال تصحیح بسیاری از متون کهن را بدو داد. در همین ایام کتاب ارزشمند "سبک شناسی" را نوشت که در 1326 به چاپ رسید.

بهار در روزگار خود در قصیده سرایی همتا نداشت و به سبک شاعران خراسان قصاید طولانی و استوار و پر نکته می ساخت که عمدتاً در وصف طبیعت از منظر سیاسی بود. قصیده "عدل مظفر" در ستایش مظفرالدین شاه، قصیده غرای "مرغ شباهنگ" و " جغد جنگ" و همچنین قصیده ای که برای کوه دماوند ساخته از آن جمله اند:
ای کوه سپید پای در بند
ای معبد گیتی ای دماوند....
او در اردیبهشت 1330 به مرض سل در گذشت.

منبع:
جلد سوم از صبا تا نیما، یحیی آرین پور

5 دی 1404
نکته:

پوچی، حاصل سکوت عمیق جهان در مقابل پرسش های بنیادی بشر است.(کامو)
@Book_Life

انسان‌ها از رابطه به وجود می‌آیند،
در رابطه رشد می‌کنند،
در رابطه آسیب می‌بینند
و در رابطه ترمیم می‌شوند،
همه چیز به رابطه ها مربوط است...!

انسان موجودی یکروزه | #اروین_یالوم
💅1
بهرام بیضایی، فرزند ایران(1317-1404)


محمدامین مروتی


ویژگی ها:

کلام˚ محوری و دیالوگ های زیبا،
استقلال فکری،
کار متاملانه و فرهنگی،
و تکیه بر اسطوره و تاریخ

چهار ویژگی های بارز بیضایی است.
بابک احمدی او را بزرگترین هنرمند مدرن ایران می داند.
مضمون بسیاری از کارهای بیضایی "غربت" است مثل غربت "باشو" در میان کودکان و مردمی متفاوت، غربت "آقای حکیمی" در رگبار، مثل غریبه و مه.... خود او نیز روشنفکری غریب در میان دیگران بود.
دغدغه اصلی بیضایی فرهنگ است نه سیاست. لذا خودش می گوید کار من جدال با جهل است. "جدال با جهل" عنوان با مسما و گفتگوی مفصلی است با بهرام بیضایی که به کوششِ نوشابه امیری در ۱۳۸۸ منتشر شد.

زندگی:

در مدرسه شاگردِ زرنگی نبود؛ ولی در دورانِ مدرسه با اسماعیل نوری علا و داریوش آشوری و در اوانِ جوانی با م. آزاد و اکبر رادی و جلال آل احمد و محمّدعلی سپانلو دمخور بود.
پدر به بهائیت گرویده بود. بیضایی همچنین درباره اخراجش از دانشگاه در سال 60 گفته است: « از دانشگاه اخراج شدم؛ به عنوان بهایی. من در یک خانواده بهایی بزرگ شدم، منتهی مذهب من فرهنگ است و در جلسه بازجویی دانشگاه هم این را گفتم و اخراج شدم.» اما حکم صادر شده بود.
با فروغ و گلستان، فیلم می دیدند و کم کم شروع به نوشتن در مجلات روشنفکری کرد.
با گشایشِ فضای سیاسی و فرهنگی در آغازِ ریاست جمهوری سید محمّد خاتمی در سالِ ۱۳۷۶، بیضایی به ایران بازگشت و پس از هجده سال چند کار را همزمان به صحنه برد.
سال 89 دوباره به دلیل محدودیت ها ناچار به ترک وطن گردید و استادِ مدعو در دانشگاه استنفورد شد.

آثار قبل از انقلاب:

در سال 44 "پهلوان اکبر می میرد" توسط عباس جوانمرد روی صحنه رفت و پس از آن خودش سه نمایشنامه به صحنه برد. کامیابیِ "پهلوان اکبر می‌میرد" در جشنواره مهرِ ۱۳۴۴ بیضایی را همچون نمایشنامه‌نویسی پیشرو تثبیت کرد.
در 1349 به دلیل عضویت در کانون به ساواک احضار و بازجویی حتی قطع حقوق می شود.
رگبار در جشنواره فیلم سپاسِ سالِ ۱۳۵۲ بهترین فیلم شناخته شد.
او نیز در جوانی تحت تاثیر جو غالب روشنفکری، مدتی جذب حزب توده شده بود، اما همواره سیمای یک هنرمند مستقل را داشته است تا جایی که متعاقب دو دستگی سیاسی در کانون نویسندگان، در سال 56 از آنجا هم بیرون آمد.
در شب های نویسندگان سال 56 در انجمن گوته، خلاف جو غالب، سانسور را فقط متوجه حکومت نمی داند و از سانسوری که خود نویسندگان هم بر یکدیگر اعمال می کنند انتقاد می کند و می گوید:
"شما از یک دستگاه نظارت مستقیم صحبت می کنید. من راجع به آن حرفی ندارم. من از گروه های نامرئی نظارت صحبت می کنم که همه جا هستند و بسیار خطرناک ترند."

آثار بعد از انقلاب:

در پاییزِ ۱۳۵۸ مرگ یزدگرد در تهران بر صحنه رفت و سالِ ۱۳۶۰ بیضایی از این نمایشنامه فیلمی ساخت که توقیف شد. نمایشنامه و فیلمِ "مرگ یزدگرد" را شاهکارِ او دانسته‌اند.
سال 64 ، "باشو، غریبه کوچک" و سال 66، "شاید وقتی دیگر" را ساخت که با اقبال عمومی مواجه شدند.
مسافران در سال 70 و سگ کشی در سال 80 او را به عنوان یک سینماگر محبوب، مطرح کرد.

داریوش آشوری می گوید تلخی بیضایی حاصل آزارهایی بوده که از کودکی همراه او بوده، با این وجود به یاد نمی آورم ناسزایی از او شنیده باشم.

منابع:

اندیشه پویا شماره 80 (تیر و مرداد 1401)
روشنفكر فصل های سخت، میرا قربانی فر
👍21
🎥 فیلم "سگ کشی"
🎭ژانر: #درام
🗣ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ: بهرام بیضایی
🎎بازیگران:
مژده شمسایی، مجید مظفری، میترا حجار، رضا کیانیان، داریوش ارجمند و...
🌎محصول: #ایران
📆سال تولید: ۱۳۷۹
🎙زبان: #فارسی
زمان: ۱۳۷ دقیقه
🖊خلاصه داستان: گلرخ کمالی پس از یک سال دوری به تهران برمی گردد تا نزد همسرش، ناصر معاصر باشد ولی متوجه می شود که شریک او جواد مقدم به ناصر کلک زده و با هفتصد میلیون تومان گریخته است و قرار است به خاطر چک ها، ناصر زندانی شود. گلرخ به جبران یک سال دوری از همسرش با طلبکاران تماس می گیرد و سعی در جلب رضایت آن ها دارد. در این مسیر پیشنهادات، تحقیرها، تهدیدها و فجیع ترین اتفاقات را تحمل می کند تا سرانجام موفق می شود اما…


مجله هنری آرت ژورنال
@ARTTJOURNAL
3
گفتار دینی


حی بن یقظان

محمدامین مروتی


"حیّ بن یقظان " داستانی فلسفی ـ عرفانی در دفاع از عقل فلسفی و تقابل شکنی دوگانه عقل/ وحی است. در روایتی از پیامبر هم منقول است که "الدین هو العقل والعقل هو الدین". در واقع می توان گفت که حی بن یقظان برای اثبات همین حدیث نگاشته شده.
دو نوشته ی معروف با این عنوان به وسیله "ابن سینا" و "ابن طفیل" نگاشته شده اند که البته نوشته ابن طفیل خواندنی تر است. معنی تحت اللفظی حی بن یقظان، "زنده ی بیدار" است که اشاره به "عقل فعال" دارد که به قول فلاسفه اولین صادر از ناحیه ی خدا است. واژة "حی" با واژة "وحی" نیز تناسب و هم حروفی دارد. در واقع دلِ "حی"، به نوعی "وحیِ فطری"، زنده و بیدار است.
ابن طفیل در این حکایت "حی" را مانند انسانی در جزیره ای دور افتاده، تصویر می کند که به طریقی فطری و شهودی و به کمک عقل به حقایق الهی پی می برد. از سوی دیگر "سلامان و ابسال" دو دوست هستند. سلامان معتقد به دین عوام و همرنگی با جماعت است، ولی ابسال که به نوعی دین فلسفی و عقلی باور دارد، در وطنش تحمل نمی شود و ناچار به کوچ می شود و به همان جزیره ای می رود که "حی" ساکن آن است و در آن جا از طریقِ تسمیه ی اشیا، کم کم به حی زبان می آموزد و سپس با کمال تعجب متوجه می شود که "حی" به طریقی فطری و انفرادی، به برداشت های مشابهی از دین رسیده و از این جا نتیجه می گیرد که عقل می تواند مستقل از وحی، با رویکردی فطری به حقیقت دست یابد. ابسال به وطن بر می گردد تا این کشف را با عوام در میان بگذارد که با برخورد شدید آنان مواجه می شود و متوجه می شود شیوه سلامان - در سخن گفتنش با دیگران بر وفق عقل و فهمشان- شیوه ی درستی است. به قول ابن طفیل فلسفه، دین خواص است و دین، فلسفه ی عوام.
خلاصه "حی" متقاعد می شود که پیامبران هم حق داشته اند با زبان رمز و تمثیل با عوام سخن گویند.
🤮1
گفتار اجتماعی 1


تفاوت اکت سیاسی و اکت اخلاقی

محمدامین مروتی


سیاست را باید بر اساس نتایج عملی (هزینه-فایده) داوری کرد. چنان که میلتون فریدمن اقتصاددان و برنده‌ی نوبل اقتصاد می گوید:
"یکی از اشتباهات بزرگ این است که سیاست‌ها و برنامه‌ها را به جای اینکه بر اساس نتایج‌شان بسنجیم، بر مبنای نیت‌های [عاملان]شان قضاوت کنیم."

اما در اخلاق حقیقت معکوس است. اخلاق را می توان بر حسب نیات ارزیابی و قضاوت کرد. عمل اخلاقی عملی است که از نیتی نیک برخاسته باشد.
در واقع در سیاست، اخلاق فایده گرای یوتیلیتارین هایی چون جیمز و میل، اعتبار دارد و در عرصه روابط بین فردی، اخلاق وظیفه گرای کانتی.
در سیاست ملاک، کارآمدی و نتیجه است در اخلاق ملاک انجام وظیفه و حسن نیت.


4 دی 1404
🤡1
گفتار اجتماعی 2


تقصیر یا تحلیل؟

محمدامین مروتی


در برخورد با پدیده های تاریخی مثل انقلاب ایران، می توان به دوگونه عمل کرد.
می توان دنبال مقصر گشت و دق دلی ها را بر سر او خالی کرد.
می توان از چشم سوم شخص یعنی با چشم تحقیق و تفحص در آن نگریست.

حاصل جستجوی مقصر، این است که مقصر اتحاد نامقدس آمریکا و انگلیس وفرانسه و شوروی و سازمان های چپگرا و اسلامگرا بودند که چشم دیدن پیشرفت کشور را نداشتند و همچنین مقصر، نسل بدیُمن 57 بود که خوشی زیردلشان زده بود. همه این ها دست به دست هم دادند تا پهلوی های نازنین و فرشته خو و ایرانساز را سرنگون سازند. زیرا پهلوی ایران را در آستانه تمدن بزرگ قرار داده بود و بهای نفت را بالا برده بود و این با منافع جهانخواران منافات داشت که چشم پیشرفت ایران را نداشتند.

اما حاصل جستجوی محققانه، تحلیل مجموعه ای از فاکتورهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و تاریخی است که به انقلاب انجامید.
در جستجوی مقصر، لعن و نفرین و فحاشی جای تحلیل را می گیرد. در تحلیل، دنبال مقصر نمی گردیم. تحولات را مولتی فاکتور می دانیم و به ساده سازی و عوام گرایی میدان نمی دهیم. قصدها و نیات را تابع این فاکتورها می کنیم نه برعکس.

در مقصریابی، همه خود را صاحب نظر می دانند و دنبال دستهای پشت پرده می گردند و به خود اجازه اظهار نظر قاطع و بی تردید می دهند.
در تحقیق تاریخی، سند و مدرک، ملاک و مبنای اظهار نظر است و مبتنی بر احتیاط و فروتنی علمی است و تحولات تاریخی به نیات و توطئه های اشخاص تقلیل داده نمی شود.


3 دی 1404
👍1🖕1
⁨ ⁨ ⁨ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀
در شبکه‌های اجتماعی، مکمل‌های منیزیم به‌عنوان سلاح مخفی برای دستیابی به تندرستی شهرت یافته‌اند.

افراد زیادی را می‌بینید که از فواید آن برای آرامش، کاهش دردهای عضلانی، بهبود ضربان قلب و مهم‌تر از همه، غلبه بر مشکلات خواب سخن می‌گویند.

اما فراتر از شهرت تازه‌ای که این ماده معدنی به‌دست آورده، باید دانست که منیزیم یکی از عناصر کلیدی برای عملکرد درست بدن انسان به‌طور کلی است.

مطلب کامل را می‌توانید در وبسایت بی‌بی‌سی بخوانید.


📷GETTY

https://bbc.in/458JyFh
@BBCPersian
🙏2💩1
Ⓜ️ آمیزه‌ی حق و باطل


ما باید واقعاً باور کنیم که هیچ انسانی حق مجسم نیست و هیچ انسانی هم باطل مجسم نیست وگرنه نمی‌توانیم عقلانی زندگی کنیم. کسانی می‌توانند عقلانی زندگی کنند که هیچ انسانی را حق مسلم ندانند و باطل مسلم هم ندانند؛ یعنی یکپارچه حق ندانند و یکپارچه باطل هم ندانند. شما اگر کسی را یکپارچه باطل بدانید نسبت به ادله‌ای که بر سخنش می‌آورد بی‌اعتنا می‌شوید چون اصل سخنش را باطل می‌دانید به ادله‌اش گوش نمی‌سپارید. از طرف دیگر هم اگر کسی را حق مجسم بدانید به ادله‌اش گوش نمی‌سپارید. چرا؟ چون می‌گویید سخن ایشان دلیل نمی‌خواهد، هرچه می‌گویند درست است.

آدم برای اینکه علاوه بر مدعای کسی، به دلیل او هم گوش بدهد، نباید او را حق مجسم بداند و نه باطل مجسم. ما وقتی کسی را حق مجسم بدانیم دیگر به دلیلش گوش نمی‌دهیم چون می‌گوییم مدعایش درست است و دیگر احتیاج به دلیل نیست. وقتی کسی را باطل مجسم هم بدانیم باز به دلیلش گوش نمی‌دهیم چون می‌گوییم مدعایش نادرست است دلیلش هرچه می‌خواهد باشد. ما باید هرکسی را آمیخته‌ای از حق و باطل بدانیم و بگوییم درصدی از آنچه می‌گوید حق است و درصدی از آنچه می‌گوید باطل است.

مولانا خیلی خوب می‌گفت (به تعبیر امروزی) هیچ‌کسی نمی‌آید یک سکه «سه تومان و پنج هزاری» ضزب بزند چرا؟ چون آدم سکه را ضرب می‌زند و تقلب می‌کند که به‌جای سکه واقعی و اصیل از او بپذیرند. چون سکه واقعی «سه تومان و پنج هزاری» وجود ندارد هیچ‌کس سکه سه تومان و پنج هزاری را ضرب نمی‌زند. هیچ‌کس نمی‌آید یک اسکناس بیضی شکل چاپ کند چون اسکناس باید به مصرف برسد. این تمثیل معنایش چیست؟ معنایش این است اگر یک سخنی بخواهد باطل کامل باشد مشتری ندارد و آدم‌هایی هم که می‌خواهند حرف باطلی بزنند باید این حرف باطلشان را با کلی حق باهم بیامیزند تا مشتری پیدا بکند. و این یعنی هیچ سخنی نیست الا اینکه جنبه حقی در آن وجود دارد .


وقتی فروید می‌گفت: آدم همه‌ی فعالیت‌هایش ناشی از غریزه جنسی است - البته مبالغه می‌کرد - ولی اگر غریزه جنسی هیچ نقشی در زندگی نداشت فروید می‌توانست بگوید همه نقش مال غریزه جنسی است؟ طبعاً باید غریزه جنسی یک نقشی در زندگی داشته باشد تا بعد فروید بیاید در این نقش مبالغه کند ولی اگر غریزه جنسی هیچ نقشی نداشت اصلاٌ فروید نمی‌توانست این را بگوید. در زمانی مارکس گفته است: منافع طبقاتی آدم‌ها در موضع‌گیری‌هایشان تاثیر دارد - ولو مبالغه داشت - اما در عین‌حال اگر منافع طبقاتی هیچ تاثیری در موضع‌گیری‌ها نداشت، مارکس نمی‌توانست این را بگوید. ما باید بپذیریم که سخنان همیشه آمیزه‌ای از حق و باطلند. وقتی این آمیزه‌بودن سخنان از حق و باطل را بپذیریم به ادله سخنان اعتنا نشان می‌دهیم.

علاوه بر این انسان باید قبول کند که خودش هم انسان است و ما این را قبول نمی‌کنیم. برتولت برشت یک نمایشنامه‌ای دارد به نام «آدم، آدم است». اول به نظر می‌آید این گزاره، یک گزاره تحلیلی است؛ آنالتیک است زیرا «هرچیزی خودش است»؛ آب، آب است؛ سنگ هم سنگ است و طبعاٌ آدم هم آدم است. ولی همانگونه که برتولت برشت در آن نمایشنامه می‌خواهد نشان دهد واقعاً گاهی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم آدم، آدم نیست. نکته مرتبط با بحث من این است که ما گاهی وقت‌ها فکر می‌کنیم که خود ما انسان نیستیم چرا؟ برای اینکه حکم کلی می‌کنیم درباره اینکه هر انسانی ممکن است اشتباه بکند اما در مورد خودمان چنین حکمی نمی‌کنیم. پس لااقل ظاهراً در مورد خودمان معتقدیم که ما انسان نیستیم چون ما ممکن نیست اشتباه بکنیم. شرط عقلانیت این است که آدم به خودش بباوراند که من یک تافته جدابافته‌ای نیستم؛ من هم انسانم و هر انسانی جایز‌الخطا است بنابراین من هم جایز‌الخطا خواهم بود.


مصطفی ملکیان | عقلانیت و زندگی عقلانی




🛄
@zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
😁1