عجایب طبیعی در روسیه؟! ـ
--------------------------
بارها تجربه کردهایم که در فضای مجازی، همواره باید پرسشگر باشیم و هر ادعایی را باور نکنیم. ـ
تکههای ویدیویی که خواهید دید، به عجایب طبیعی در روسیه نسبت داده و در سراسر فضای مجازی گسترده شدهاند. اما حتا در صورت واقعی بودن تصاویر، باید توضیحات و ادعاهای همراهشان را به پرسش گرفت. ـ
.
ادعا: «اول گرانش منفی زمین است! یعنی هر چیزی به طرف آن پرتاب کنید به زمین جذب نمی شود و برخلاف جاذبه زمین است! در واقع آن را دفع می کند و سمت بالا می رود!» ـ
.
توضیح: این مورد ربطی به «گرانش منفی» ندارد و احتمالن مربوط به جریان سریع هوای محبوس در شکاف میان دو صخره است. (و در اینجا نیز فقط به ظرف سبُک و خالی نوشابه اثر دارد، نه حتا به ظرف پُر نوشابه. روشن است که همان شخص درون فیلم هم نمیتواند خودش را درون آن دره بیاندازد و سالم برگردد!) ـ
پدیده: ـ
Uplift against cliff face
جریان هوای بالارو (فرازهنج) در سطح دیوارهی صخرهای
https://en.wikipedia.org/wiki/Ridge_lift#/media/File:Ridge_Lift.jpg
.
ادعا: «دوم آبی که سنگهای سنگین را حمل می کند! وقتی سنگی را به درون آب پرتاب می کنید، در آب فرو نمی رود، بلکه روی آن شناور می ماند!» ـ
.
توضیح: این مورد نیز معجزهی «آبی که سنگهای سنگین را حمل میکند» نیست بلکه احتمالن ویژگی برخی سنگهای آتشفشانی متخلخل است مانند سنگهای پومیس (سنگ پای خودمان هم از انواع آن است). ـ
نمونهی سنگ پومیس: ـ
https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Pumice_on_20_dollars.jpg
.
ادعا: «سوم چشمه آب خالصی برای نوشیدن، که اگر آن را آتش بزنید، شعله ور خواهد شد!» ـ
.
توضیح: این مورد هم «چشمه آب خالص» نیست بلکه ممکن است مربوط به وجود حبابهای گاز متان در آب باشد. این پدیده در نزدیکی منابع و محل استخراج گاز طبیعی دیده شده است؛ و البته چنین آبی شاید برای آشامیدن مناسب نباشد. ـ
نمونهی زیر، شهروندیست در ایالت نبراسکا (آمریکا) که از همین مشکل شکایت دارد: ـ
https://youtu.be/4LBjSXWQRV8
.
کاری از گروه مِهبانگ
@Mehbaang
--------------------------
بارها تجربه کردهایم که در فضای مجازی، همواره باید پرسشگر باشیم و هر ادعایی را باور نکنیم. ـ
تکههای ویدیویی که خواهید دید، به عجایب طبیعی در روسیه نسبت داده و در سراسر فضای مجازی گسترده شدهاند. اما حتا در صورت واقعی بودن تصاویر، باید توضیحات و ادعاهای همراهشان را به پرسش گرفت. ـ
.
ادعا: «اول گرانش منفی زمین است! یعنی هر چیزی به طرف آن پرتاب کنید به زمین جذب نمی شود و برخلاف جاذبه زمین است! در واقع آن را دفع می کند و سمت بالا می رود!» ـ
.
توضیح: این مورد ربطی به «گرانش منفی» ندارد و احتمالن مربوط به جریان سریع هوای محبوس در شکاف میان دو صخره است. (و در اینجا نیز فقط به ظرف سبُک و خالی نوشابه اثر دارد، نه حتا به ظرف پُر نوشابه. روشن است که همان شخص درون فیلم هم نمیتواند خودش را درون آن دره بیاندازد و سالم برگردد!) ـ
پدیده: ـ
Uplift against cliff face
جریان هوای بالارو (فرازهنج) در سطح دیوارهی صخرهای
https://en.wikipedia.org/wiki/Ridge_lift#/media/File:Ridge_Lift.jpg
.
ادعا: «دوم آبی که سنگهای سنگین را حمل می کند! وقتی سنگی را به درون آب پرتاب می کنید، در آب فرو نمی رود، بلکه روی آن شناور می ماند!» ـ
.
توضیح: این مورد نیز معجزهی «آبی که سنگهای سنگین را حمل میکند» نیست بلکه احتمالن ویژگی برخی سنگهای آتشفشانی متخلخل است مانند سنگهای پومیس (سنگ پای خودمان هم از انواع آن است). ـ
نمونهی سنگ پومیس: ـ
https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Pumice_on_20_dollars.jpg
.
ادعا: «سوم چشمه آب خالصی برای نوشیدن، که اگر آن را آتش بزنید، شعله ور خواهد شد!» ـ
.
توضیح: این مورد هم «چشمه آب خالص» نیست بلکه ممکن است مربوط به وجود حبابهای گاز متان در آب باشد. این پدیده در نزدیکی منابع و محل استخراج گاز طبیعی دیده شده است؛ و البته چنین آبی شاید برای آشامیدن مناسب نباشد. ـ
نمونهی زیر، شهروندیست در ایالت نبراسکا (آمریکا) که از همین مشکل شکایت دارد: ـ
https://youtu.be/4LBjSXWQRV8
.
کاری از گروه مِهبانگ
@Mehbaang
آرامش دوستدار — بخش نخست
* آرامش دوستدار، یکی از بحثانگیزترین روشنفکران ایران معاصر است. بحثانگیزبودن دوستدار بیشتر از جنبه نقد تند و تیز دینداری در ایران است؛ آنچه او به آن تعبیر «دینخویی» میدهد. دینخویی در باور دوستدار به دلیل سیطره اسلام بر ایران به وجود آمده است که سد راه اندیشیدن خودبنیاد است.
اور در سال ۱۳۱۰ در خانوادهای بهایی به دنیا آمد. پدرش «عطاالله دوستدار» مردی خوشدوق و فرهیخته و مسلط به زبان انگلیسی و فرانسه بود و با زبان روسی نیز آشنایی داشت. مادرش لقائیه منجم زنی مدرن و متجدد بود که پیش از کشف حجاب رضاشاه، حجاب از سر برداشت. عموی آرامش، احسانالله خان دوستدار ملقب به رفیق سرخ و از همراهان میرزا کوچک جنگلی بود.
* احسان الله خان دوستدار؛ عموی آرامش
آرامش در خانوادهای اهل فرهنگ بالید. او آخرین فرزند خانواده بود و همه خواهران و برادرانش از او بزرگتر بودند. سهراب، نشاط، فروزنده، کاوه و انقلاب، خواهران و برادران آرامش بودند. سهراب دوستدار در خانواده دوستدار بیشترین تاثیر را بر آرامش گذاشت.
وی در مورد تاثیرات برادرش سهراب میگوید: «سهراب نه تنها در خانواده ما خیلی نقش مهمی داشت بلکه در تربیت من نیز خیلی نقش داشت. در واقع خیلی چیزها را در خانهمان از او یاد گرفتم؛ حتی آشنایی با موسیقی کلاسیک. او تنها آموزگار ایرانی من بود.»
سهراب دوستدار در سال ۱۲۹۲ به دنیا آمد. او انسانی فرهیخته و اهل موسیقی و هنر و کتاب بود. سهراب به زبانهای انگلیسی، فرانسه و عربی تسلط داشت و با زبانهای آلمانی و روسی نیز آشنایی داشت. سهراب دوستدار برای تعلقات مذهبیاش به مدت پنج سال و نیم به زندانهای جمهوری اسلامی افتاد. یکی از دوستان صمیمی سهراب که بیشتر اوقات با سهراب بود به نام کامران صمیمی پس از بازداشت در دادگاهی فرمایشی به اعدام محکوم شد و در ۱۶ دیماه ۱۳۶۰ تیرباران شد.
آرامش دوستدار در سال ۱۳۳۷ برای تحصیل فلسفه به آلمان میرود و در دانشگاه بُن به تحصیل میپردازد و در سال ۱۳۴۱ از جامعه بهایی خارج میشود. آرامش تا پیش از سفر به آلمان و آشنایی با اندیشههای نیچه بهایی معتقدی بود. نیچه موضوع پایاننامه آرامش دوستدار است. عنوان پایاننامه دوستدار «رابطه اخلاق و اراده سلطهگرا در آثار نیچه» بود؛ و این نیچه بود که موجب شد دوستدار برای همیشه - به تعبیر خود - تکلیفش را با دین روشن کند.
مدت زیادی از اقامت دوستدار در آلمان نمیگذرد که با همسر آیندهاش که زنی آلمانی با نام دوروتئا (دورلی) بود آشنا میشود که این آشنایی در سال ۱۳۳۸ به ازدواج میانجامد و حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای «بیانکا» و «آروین» است.
* همراه همسر و دخترش
همسر آرامش دوستدار زندگی با او را خوب و سخت توصیف میکند. او آرام را آدمی خوب که زندگی با او دشوار است توصیف میکند. او که به خوبی و روانی به فارسی سخن میگوید در مورد آشناییاش با آرامش دوستدار میگوید: «من در شهر بُن در وزارت امور خارجه کار میکردم و با دوستی بعد از کار به خانه برگشتیم. در خیابان با یک ایرانی برخورد کردیم که با دوست من آشنا بود. این ایرانی ما را به چایی دعوت کرد. در کافهای رفتیم که چند ایرانی دیگر غیر از آرام هم بودند … آرامش خیلی آلمانی بلد نبود. آرامش در سخنانش از ماهیای تعریف کرد که ۲۰۰ متر میپرد. من باور نکردم و با هم شرط بستیم. من باختم و آرامش را به سینما دعوت کردم. و اینطوری شد که یواش یواش جلو رفتیم.»
آرامش دوستدار در دهه ۴۰ خورشیدی و به مدت هشت سال به عنوان گوینده و مترجم در بخش فارسی رادیو «دویچه وله» به کار مشغول میشود. او سرانجام در سال ۱۳۵۰ دکترای خود را در رشته فلسفه اخذ میکند.
در این سالها است که دوستدار با جلال آل احمد آشنا میشود و با مجله اندیشه و هنر نیز همکاری میکند. آلاحمد از آنجا که چند سالی از آرامش دوستدار بزرگتر بود رابطهشان با هم یک رابطه شاگرد و استادی بود. رابطهای که پس از سفر جلالآلاحمد به حج شکلش تغییر کرد و جدال قلمیای که بین آن دو رفت موجب شد که رابطهشان قطع شود. بخشی از نقدهای آرامش دوستدار به اندیشههای جلالآل احمد در کتاب معروف «درخششهای
تیره» آمده است.
»»»ادامه دارد 👇🏻
@Mehbaang
* آرامش دوستدار، یکی از بحثانگیزترین روشنفکران ایران معاصر است. بحثانگیزبودن دوستدار بیشتر از جنبه نقد تند و تیز دینداری در ایران است؛ آنچه او به آن تعبیر «دینخویی» میدهد. دینخویی در باور دوستدار به دلیل سیطره اسلام بر ایران به وجود آمده است که سد راه اندیشیدن خودبنیاد است.
اور در سال ۱۳۱۰ در خانوادهای بهایی به دنیا آمد. پدرش «عطاالله دوستدار» مردی خوشدوق و فرهیخته و مسلط به زبان انگلیسی و فرانسه بود و با زبان روسی نیز آشنایی داشت. مادرش لقائیه منجم زنی مدرن و متجدد بود که پیش از کشف حجاب رضاشاه، حجاب از سر برداشت. عموی آرامش، احسانالله خان دوستدار ملقب به رفیق سرخ و از همراهان میرزا کوچک جنگلی بود.
* احسان الله خان دوستدار؛ عموی آرامش
آرامش در خانوادهای اهل فرهنگ بالید. او آخرین فرزند خانواده بود و همه خواهران و برادرانش از او بزرگتر بودند. سهراب، نشاط، فروزنده، کاوه و انقلاب، خواهران و برادران آرامش بودند. سهراب دوستدار در خانواده دوستدار بیشترین تاثیر را بر آرامش گذاشت.
وی در مورد تاثیرات برادرش سهراب میگوید: «سهراب نه تنها در خانواده ما خیلی نقش مهمی داشت بلکه در تربیت من نیز خیلی نقش داشت. در واقع خیلی چیزها را در خانهمان از او یاد گرفتم؛ حتی آشنایی با موسیقی کلاسیک. او تنها آموزگار ایرانی من بود.»
سهراب دوستدار در سال ۱۲۹۲ به دنیا آمد. او انسانی فرهیخته و اهل موسیقی و هنر و کتاب بود. سهراب به زبانهای انگلیسی، فرانسه و عربی تسلط داشت و با زبانهای آلمانی و روسی نیز آشنایی داشت. سهراب دوستدار برای تعلقات مذهبیاش به مدت پنج سال و نیم به زندانهای جمهوری اسلامی افتاد. یکی از دوستان صمیمی سهراب که بیشتر اوقات با سهراب بود به نام کامران صمیمی پس از بازداشت در دادگاهی فرمایشی به اعدام محکوم شد و در ۱۶ دیماه ۱۳۶۰ تیرباران شد.
آرامش دوستدار در سال ۱۳۳۷ برای تحصیل فلسفه به آلمان میرود و در دانشگاه بُن به تحصیل میپردازد و در سال ۱۳۴۱ از جامعه بهایی خارج میشود. آرامش تا پیش از سفر به آلمان و آشنایی با اندیشههای نیچه بهایی معتقدی بود. نیچه موضوع پایاننامه آرامش دوستدار است. عنوان پایاننامه دوستدار «رابطه اخلاق و اراده سلطهگرا در آثار نیچه» بود؛ و این نیچه بود که موجب شد دوستدار برای همیشه - به تعبیر خود - تکلیفش را با دین روشن کند.
مدت زیادی از اقامت دوستدار در آلمان نمیگذرد که با همسر آیندهاش که زنی آلمانی با نام دوروتئا (دورلی) بود آشنا میشود که این آشنایی در سال ۱۳۳۸ به ازدواج میانجامد و حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای «بیانکا» و «آروین» است.
* همراه همسر و دخترش
همسر آرامش دوستدار زندگی با او را خوب و سخت توصیف میکند. او آرام را آدمی خوب که زندگی با او دشوار است توصیف میکند. او که به خوبی و روانی به فارسی سخن میگوید در مورد آشناییاش با آرامش دوستدار میگوید: «من در شهر بُن در وزارت امور خارجه کار میکردم و با دوستی بعد از کار به خانه برگشتیم. در خیابان با یک ایرانی برخورد کردیم که با دوست من آشنا بود. این ایرانی ما را به چایی دعوت کرد. در کافهای رفتیم که چند ایرانی دیگر غیر از آرام هم بودند … آرامش خیلی آلمانی بلد نبود. آرامش در سخنانش از ماهیای تعریف کرد که ۲۰۰ متر میپرد. من باور نکردم و با هم شرط بستیم. من باختم و آرامش را به سینما دعوت کردم. و اینطوری شد که یواش یواش جلو رفتیم.»
آرامش دوستدار در دهه ۴۰ خورشیدی و به مدت هشت سال به عنوان گوینده و مترجم در بخش فارسی رادیو «دویچه وله» به کار مشغول میشود. او سرانجام در سال ۱۳۵۰ دکترای خود را در رشته فلسفه اخذ میکند.
در این سالها است که دوستدار با جلال آل احمد آشنا میشود و با مجله اندیشه و هنر نیز همکاری میکند. آلاحمد از آنجا که چند سالی از آرامش دوستدار بزرگتر بود رابطهشان با هم یک رابطه شاگرد و استادی بود. رابطهای که پس از سفر جلالآلاحمد به حج شکلش تغییر کرد و جدال قلمیای که بین آن دو رفت موجب شد که رابطهشان قطع شود. بخشی از نقدهای آرامش دوستدار به اندیشههای جلالآل احمد در کتاب معروف «درخششهای
تیره» آمده است.
»»»ادامه دارد 👇🏻
@Mehbaang
آرامش دوستدار—بخش دوم
* درخشش های تیره
آرامش دوستدار برای تکمیل مدارک تحصیلیاش به ایران بازمیگردد و پس از مدتی دوباره به آلمان سفر میکند. پس از پایان تحصیلات، آرامش دوستدار به ایران میآید و در دانشگاه تهران به تدریس فلسفه میپردازد. با اینکه دوستدار منتقد نظام پیشین بود اما انقلاب اسلامی را به «آوار» تشبیه میکند. او انقلاب اسلامی را نوعی مرگ میداند و میگوید که با انقلاب نوعی مرگ اجتماعی را تجربه کرده است.
همسر آرامش دوستدار میگوید که پس از انقلاب دیگر آرامش به شادی سابق نبود.
واژههای «دینخویی» و «امتناع تفکر»، دو واژه کلیدیای است که هر اهل فلسفه و کتابی اعم از دوستدار آرامش دوستدار یا مخالف او را به یاد این فیلسوف میاندازد. واژه «دینخویی» چیزی است که به مذاق دینداران اهل فرهنگ و یا روشنفکران دینی خوش نیامده است.
آرامش دوستدار در کتاب «خویشاوندی پنهان» در بخشی با عنوان «شاخصهای فرهنگ دینی» بعد نخست «فرهنگ دینی» را عدم پرسشگری میداند. او معتقد است آنچه در فرهنگ دینی وجود دارد نه پرسش که «استخبار» است.
او مبدع واژه «دین خویی» است. او در توضیح بیشتر میگوید: «بعد نخست فرهنگ دینی آن است که به جای پرسش، تحلیل و استدلال منحصرن مرجع بیچون و چرا دارد برای هدایت جمع و فرد و هر دو. و درست آنجایی که پرسش میبایستی نشان دهد که پرسش است و به این سبب، روالی درونی و ناوابسته به مرجع، مرجع پا به میان مینهد تا استخبار را جانشین پرسیدن نماید.»
آرامش دوستدار سپس در این نوشته به بیان تفاوت پرسش و استخبار میپردازد و میگوید: «… پرسیدن در واقع رفتار یا واکنشی درونی و طبیعی است در برابر پدیدهای ناروشن که آدمی را به جستن پاسخی روشنکننده برمیانگیزد.»
درواقع باید گفت که آرامش دوستدار «دینخویی» را نه شکلی از تفکر که «امتناع تفکر» میداند.
البته دوستدار معتقد نیست که هر شکلی از باور به دین لزوما به دینخویی منجر میشود و سد راه اندیشیدن میشود. او معتقد است که: «مومن به محض اینکه قادر باشد در نگریستن امور، ایمان خودش را شخصی نگهدارد دیگر دینخو نیست.»
هر چند آرامش دوستدار تاریخ و فرهنگ دینی را عاملی برای امتناع تفکر میداند اما در مورد زکریای رازی و ابن مقفع نظر مساعدی دارد. در این باره میگوید: «رازی و ابنمقفع را من یک استثنا میدانم. استثنا همیشه وجود دارد. اما آن فرهنگی که غالب است به جای خودش باقی میماند. به همین جهت، هم رازی و هم ابن مقفع توی فرهنگ ما مردهاند. زمانی، یک آدمی مثل رازی و مثل ابنمقفع به این مسئله پرداختند که مسئله دین یک مسئلهای است که عقلانی نیست. ابن مقفع را که کشتند. من خیال میکنم یک چنین استثناهایی پیدا میشود ولی استثنا حکم عمومی نیست. ولی مسلم است که اینها فقط میتوانند دو تا استثنا بوده باشد.»
* آثار آرامش دوستدار
آثار آرامش دوستدار در ایران اجازه انتشار ندارند. اگر از کتاب «ملاحظات فلسفی در دین و علم» که به وسیله نشر آگه و در سال ۱۳۵۹ منتشر شد بگذریم میشود گفت که همه آثار آرامش دوستدار خارج از ایران منتشر شدهاند.
از آثار آرامش دوستدار میتوان به ملاحظات فلسفی در دین و علم، نشر آگه، تهران، ۱۳۵۹/ امتناع تفکر در فرهنگ دینی، انتشارات خاوران، پاریس،۱۳۷۰/ درخششهای تیره، انتشارات خاوران، پاریس، ۲۰۰۴/ خویشاوندی پنهان، انتشارات فروغ و نشر دنا، کلن، ۱۳۸۷/ زبان و شبه زبان، فرهنگ و شبه فرهنگ، انتشارات فروغ، ۱۳۹۷ اشاره کرد.
@Mehbaang
* درخشش های تیره
آرامش دوستدار برای تکمیل مدارک تحصیلیاش به ایران بازمیگردد و پس از مدتی دوباره به آلمان سفر میکند. پس از پایان تحصیلات، آرامش دوستدار به ایران میآید و در دانشگاه تهران به تدریس فلسفه میپردازد. با اینکه دوستدار منتقد نظام پیشین بود اما انقلاب اسلامی را به «آوار» تشبیه میکند. او انقلاب اسلامی را نوعی مرگ میداند و میگوید که با انقلاب نوعی مرگ اجتماعی را تجربه کرده است.
همسر آرامش دوستدار میگوید که پس از انقلاب دیگر آرامش به شادی سابق نبود.
واژههای «دینخویی» و «امتناع تفکر»، دو واژه کلیدیای است که هر اهل فلسفه و کتابی اعم از دوستدار آرامش دوستدار یا مخالف او را به یاد این فیلسوف میاندازد. واژه «دینخویی» چیزی است که به مذاق دینداران اهل فرهنگ و یا روشنفکران دینی خوش نیامده است.
آرامش دوستدار در کتاب «خویشاوندی پنهان» در بخشی با عنوان «شاخصهای فرهنگ دینی» بعد نخست «فرهنگ دینی» را عدم پرسشگری میداند. او معتقد است آنچه در فرهنگ دینی وجود دارد نه پرسش که «استخبار» است.
او مبدع واژه «دین خویی» است. او در توضیح بیشتر میگوید: «بعد نخست فرهنگ دینی آن است که به جای پرسش، تحلیل و استدلال منحصرن مرجع بیچون و چرا دارد برای هدایت جمع و فرد و هر دو. و درست آنجایی که پرسش میبایستی نشان دهد که پرسش است و به این سبب، روالی درونی و ناوابسته به مرجع، مرجع پا به میان مینهد تا استخبار را جانشین پرسیدن نماید.»
آرامش دوستدار سپس در این نوشته به بیان تفاوت پرسش و استخبار میپردازد و میگوید: «… پرسیدن در واقع رفتار یا واکنشی درونی و طبیعی است در برابر پدیدهای ناروشن که آدمی را به جستن پاسخی روشنکننده برمیانگیزد.»
درواقع باید گفت که آرامش دوستدار «دینخویی» را نه شکلی از تفکر که «امتناع تفکر» میداند.
البته دوستدار معتقد نیست که هر شکلی از باور به دین لزوما به دینخویی منجر میشود و سد راه اندیشیدن میشود. او معتقد است که: «مومن به محض اینکه قادر باشد در نگریستن امور، ایمان خودش را شخصی نگهدارد دیگر دینخو نیست.»
هر چند آرامش دوستدار تاریخ و فرهنگ دینی را عاملی برای امتناع تفکر میداند اما در مورد زکریای رازی و ابن مقفع نظر مساعدی دارد. در این باره میگوید: «رازی و ابنمقفع را من یک استثنا میدانم. استثنا همیشه وجود دارد. اما آن فرهنگی که غالب است به جای خودش باقی میماند. به همین جهت، هم رازی و هم ابن مقفع توی فرهنگ ما مردهاند. زمانی، یک آدمی مثل رازی و مثل ابنمقفع به این مسئله پرداختند که مسئله دین یک مسئلهای است که عقلانی نیست. ابن مقفع را که کشتند. من خیال میکنم یک چنین استثناهایی پیدا میشود ولی استثنا حکم عمومی نیست. ولی مسلم است که اینها فقط میتوانند دو تا استثنا بوده باشد.»
* آثار آرامش دوستدار
آثار آرامش دوستدار در ایران اجازه انتشار ندارند. اگر از کتاب «ملاحظات فلسفی در دین و علم» که به وسیله نشر آگه و در سال ۱۳۵۹ منتشر شد بگذریم میشود گفت که همه آثار آرامش دوستدار خارج از ایران منتشر شدهاند.
از آثار آرامش دوستدار میتوان به ملاحظات فلسفی در دین و علم، نشر آگه، تهران، ۱۳۵۹/ امتناع تفکر در فرهنگ دینی، انتشارات خاوران، پاریس،۱۳۷۰/ درخششهای تیره، انتشارات خاوران، پاریس، ۲۰۰۴/ خویشاوندی پنهان، انتشارات فروغ و نشر دنا، کلن، ۱۳۸۷/ زبان و شبه زبان، فرهنگ و شبه فرهنگ، انتشارات فروغ، ۱۳۹۷ اشاره کرد.
@Mehbaang
امروز (سهشنبه ۲۸ ژانویه ۲۰۲۰) پس از سالها به بخش خبری عصرانهی یک رادیوی محلی فارسی زبان گوش کردم. در انتهای بخش مفصل خبری، یک «نظر سنجی» تلفنی از شنوندگانِ به این بخش خبری رادیو انجام شد.اما موضوع امروز «نظر سنجی» چه بود؟ باور یا ناباوری به گرمایش زمین یا به قول خوشان «Global Warming»! این آخر چه رسم غلطیست که دربارهی موضوعات علمی «نظر سنجی» برگزار کنیم؟! از کی تا به حالا در علم نظر جمع و مثلن اکثریت میتواند ملاک درستی یا نادرستی یک مسالهی علمی و واقعیت فیزیکی باشد.نظر شنوندگان که واقعن ناب و خلاق بود. فرو کاستن چنین مسالهی مهمی به دعواهای حزبی و از آن بدتر به پاکیزه نگاه داشتن خانه و محله و منطقه عمق فاجعهی «ندانستن» را در یک جامعهی غیرعلمی و ضدعلمی نشان میدهد. مجریان برنامه هم متاسفانه نه «نظرسنجی» که «نظرافکنی» میکردند. دوستان، هممیهنان، فارسیگویان عزیز شما را به هر کس دوست دارید، اشتباه جامعهی میزبان را نکنید که اگر «جمهوریخواه» هستید «باید» ژست مخالفت با گرمایش جهانی زمین و یا دقیقتر منکر تغییرات اقلیمی شوید و اگر «دموکرات» هستید «جنبش» ضد واکسن راه بیندازید. هر دوی این رفتارها ضد علمی و ناشی از نشناختن بدیهیترین اصول علم و روش علمیست. شواهد و مدارک تغییرات اقلیمی غیرقابل کتمان است. هزاران دانشمند و نخبهی علمی با گردآوری اطلاعات و دادههای چند سده و بیش از آن به یک نتیجهی کاملن عقلانی و منطقی رسیدهاند زمین گرم شده است و ما هر سال پیامدهای این تغییرات اقلیمی را میتوانیم ببینیم. این یک واقعیت علمیست! نه به آقای معاون رییس جمهور سابقِ سیاستباز و غیردقیق کار دارد و نه به دخترک سوئدی نمایشی بازیچهی دست بزرگان. علم، دموکراسی ندارد، نظر احترامی به نظر اکثریت ندارد، نظر به اکثریت و اقلیت خاص ندارد! علم باید واقعیتها را بیابد و کف کند. خطر تغییرات اقلیمی بسیار جدیست و کاری به اینکه شما به چه گروه یا نحلهی فکری تعلق دارید ندارد، ما شاهد یک اسکار هنری یا سیاسی نیستیم با یک فاجعهی بزرگ زیستمحیطی سر و کار داریم! حتا اگر به عامل انسانی این تغییرات باور ندارید اما بدانید این تغییرات واقعیست و باید در روش زندگی انسانهای سراسر جهان تغییراتی داد. البته اگر میخواهیم اقلیممان، که قرار است میراث نسلهای آینده باشد، تغییر به نازیستپذیری نکند. نظرسنجی در مورد این موضوع مهم علمی، مثل این است که نظرگیری کنیم که آیا گرانش/ثقل وجود دارد یا نه؟ حق با ارسطوی منطقدان است که نیرو عامل سرعت است یا گالیله که افکارش انتزاعی بود؟ اگر تمامی مردمان میلیاردی زمین هم رای بدهند که به نظرشان گرانش وجود ندارد این نظر نه محترم است و نه کوچکترین ارزش علمی دارد! چون واقعی نیست. در علم دموکراسی و پلورالیسم/کثرتگرایی بیمعنا و غیر جایز است. بزرگترین دشمن علم فلسفهی پسامدرن است. هر روز بیشتر میفهمم چرا این فلسفه میان ما ایرانیان آگاهانه و ناآگاهانه شیفتگانی دارد. پنداری این فلسفه قبایی برای جامهی فرهنگی ما ایرانیان با فرهنگ غیرعلمی و ضد علمیست. در چنین جوامعیست که شبهدانشورزان برکشیده میشوند و مرجع. کسی که نه تحصیلات آکادمیک و نه پژوهشی در فیزیک کوانتومی دارد از متخصص این رشته مرجعتر میشود و پیروان خودش را هم در سراسر گیتی میگستراند و بارگاهی برای خود درست میکند. خانم و آقایی که ظواهر دین و مذهب را تاب ندارند، اما مصرند که باورمند بمانند به یکباره از کسی که سالهاست در این رشته درس خوانده کاتولیکتر میشوند میگویند دین ما آنینیست که او میگوید بلکه آنیست که ما دوست داریم انجام دهیم!!!
با علم و طبیعت این شوخیها را نکنید. موضوع تغییرات اقلیمی بسیار جدیست و راه حلش هم علمیست نه دعا و نیایش یا خوشخیالی کبکوار. این خطر شاید از یک جنگ هستهای جهانی جدیتر و نزدیکتر باشد.
با احترام
علی نیّری
@Mehbaang
با علم و طبیعت این شوخیها را نکنید. موضوع تغییرات اقلیمی بسیار جدیست و راه حلش هم علمیست نه دعا و نیایش یا خوشخیالی کبکوار. این خطر شاید از یک جنگ هستهای جهانی جدیتر و نزدیکتر باشد.
با احترام
علی نیّری
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شکار گذر یک روز از روی سیارهی آبیفام زمین با ماهوارهی هواشناسی ژاپنی هیماواری-۸ که از فاصلهی ۳۶،۰۰۰ کیلومتری (۲۲،۰۰۰ مایلی) سطح زمین گرفته شده است. [اگر با تلفن خود به این گذر نگاه میکنید در حالت نمایش صفحهی کامل (full screen ) تماشا کنید تا همهی جزییات را کامل بتوانید ببینید.]
@Mehbaang
@Mehbaang
از پنجشنبه ۶ فوریه ۲۰۲۰ به مدت چهار هفته.
هیچگاه ساعت به نیمهشب روز واقعهی اتمی تا این حد نزدیک نبوده است! چرایی این امر و تاریخچهی این ساعت سمبلیک در روز نخست مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. خواهشمندیم به دوستان علاقمند اطلاعرسانی کنید.
@Mehbaang
هیچگاه ساعت به نیمهشب روز واقعهی اتمی تا این حد نزدیک نبوده است! چرایی این امر و تاریخچهی این ساعت سمبلیک در روز نخست مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. خواهشمندیم به دوستان علاقمند اطلاعرسانی کنید.
@Mehbaang
جنوبگان چقدر بزرگ است؟ در تصویر زیر مرکز گُدارد ناسا اندازهی این «قاره» را با ایالات متحد آمریکا مقایسه کرده است.
@Mehbaang
@Mehbaang
تصویر دوربین میدان فرا ژرف تلسکوپ فضایی هابل کهکشانهایی را با سنها، اندازهها و شکلهای مختلف در بر دارد. کوچکترین، سرخترین کهکشانها،که ۱۰،۰۰۰ تایی از آنها در تصویر هست، دورترین کهکشانهایی هستند که تا به حال توسط یک تلسکوپ اپتیکی از آنها تصویر برداری شده است. این کهکشانها احتمالن «کمی» پس از مهبانگ وجود داشتهاند.
@Mehbaang
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کایوتی و گورکن با هم موانست دارند. از مجرای آب میگذرند تا به آنسوی بزرگراه شلوغی در کالیفرنیا برسند. رفاقت و تعاون کایوتیها و رودکها در شکار مشهور و زبانزد است؛ اما به زبان بدن اینها نگاه کنید!
پنداری کایوتی به رودک میگوید:
«بجنب یره! دیررفت! ازین میلان باید بشیم اونطرف!»
(عرفان خسروی)
@Mehbaang
پنداری کایوتی به رودک میگوید:
«بجنب یره! دیررفت! ازین میلان باید بشیم اونطرف!»
(عرفان خسروی)
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این شامپانزه مهارتهای حفظ کننده باورنکردنی را در به یاد سپردن اعداد نشان میدهد.
در #فرگشت به این صورت نیست که تغییرات در مغز و هوش و اندام ها قابل مشاهده و رویت باشد، این تغییرات ممکن است میلیونها سال به طول بیانجامد، شبیه همان اتفاقی که در مورد انسان افتاد. البته باز هم این به معنای این نیست که شامپانزهها طی میلیونها سال تبدیل به انسان میشوند! هرگز چنین نبوده و نخواهد شد بلکه این تغییرات در داخل گونهها اتفاق میافتد.
@Mehbaang
در #فرگشت به این صورت نیست که تغییرات در مغز و هوش و اندام ها قابل مشاهده و رویت باشد، این تغییرات ممکن است میلیونها سال به طول بیانجامد، شبیه همان اتفاقی که در مورد انسان افتاد. البته باز هم این به معنای این نیست که شامپانزهها طی میلیونها سال تبدیل به انسان میشوند! هرگز چنین نبوده و نخواهد شد بلکه این تغییرات در داخل گونهها اتفاق میافتد.
@Mehbaang
«کرونای قجری» در
بخشی از خاطرات عین السلطنه [البته این به احتمال زیاد همان آنفلونزای اسپانیایی است که در زمان خودش کشتار میلیونی در جهان کرد]:
یک مهر ۱۲۹۷ خ
"باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها [و] دکاکین بسته شد. عموم مدارس تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث اعضا حاضر نمیشود. در هر خانه رویهم رویهم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچکس همچو واقعه را به یاد نداشت و این مرض با سینه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه"
-خاطرات عین السلطنه، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، انتشارات اساطیر، سال ۱۳۷۸، جلد ۷، ص ۵۴۰۳
بخشی از خاطرات عین السلطنه [البته این به احتمال زیاد همان آنفلونزای اسپانیایی است که در زمان خودش کشتار میلیونی در جهان کرد]:
یک مهر ۱۲۹۷ خ
"باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها [و] دکاکین بسته شد. عموم مدارس تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث اعضا حاضر نمیشود. در هر خانه رویهم رویهم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچکس همچو واقعه را به یاد نداشت و این مرض با سینه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه"
-خاطرات عین السلطنه، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، انتشارات اساطیر، سال ۱۳۷۸، جلد ۷، ص ۵۴۰۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز در فرهنگ آمریکایی روز عدد پی (Pi Day) یا همان روز چهاردهم از ماه سوم (3/14) سال است.امروز اما همچنین برابر با ۱۴۱امین سالروز زادروز #آلبرت_اینشتین است.به همین منظور کلیپ کوتاه زیر را پیشکشتان میکنم که عمو آلبرت با لهجهی غلیظ آلمانیاش به انگلیسی همارزی جرم و انرژی را توضیح میدهد.
علی نیّری
@Mehbaang
علی نیّری
@Mehbaang