تا چند ساعت دیگر نوروز از راه میرسد. سال رو به پایان نه خوش آغاز بود و نه نیک فرجام. جای چه عزیزانی که خالی نیست! اما یادمان باشد که «تا زندگی هست، امید هم هست».
نوروز امسال را خانگی و در آینده اجتماعی برگزار کنیم.امروز با دوری اجتماعی،همبستگی در انزوا را نشان دهیم.نوروزتان پیروز.
علی نیّری
@Mehbaang
نوروز امسال را خانگی و در آینده اجتماعی برگزار کنیم.امروز با دوری اجتماعی،همبستگی در انزوا را نشان دهیم.نوروزتان پیروز.
علی نیّری
@Mehbaang
(فیسبوک به من این نوشتهی پنج سال پیشم را یادآوری میکند)
به یاد فرخنده، دختر پرسشگر افغانستانی
دين مقدس، سرزمين مقدس، آرمان
مقدس، انسان نامقدس
نوروز امسال نوروز "فرخنده"اى بود بويژه براى دينمداران افغان كه در يك كار بزرگ مردانه در اقتدا به ملایشان فتحالفتوحى را با در هم دريدن تن زن تنهايى كه جرمش هم مشخص نبود به سرانجام رساندند. اكنون آن "سرزمين مقدس" و اين "دين مقدس" از وجود "ناپاك"ش پالايش شد و انسانهاى بىدفاع و بىگناه از شر آن "ضعيفه" مىتوانند راحت سر به بالين بگذارند. در اين چند روزى كه از "رفع فتنه" مىگذرد چقدر دنيا آرامتر و امنتر شده است! نه؟
مغزهايى كه هنوز در دورهى "انسان-خدا انگارى" پيش از انقلاب كشاورزى به سر مىبرند، محتاج قربانى كردن هستند تا با جادوى جادوگران "ما" باپرجا بمانيم. جادوگران نياز به قربانى دارند تا "ما" حفظ شود و جاويد بماند. اما براى قربانى گرفتن تقدس لازم است. چه چيزى بهتر از دين مقدس كه قرار است براى "ما" سعادت دو جهان را به ارمغان بياورد. اما براى آنكه بشر سعادتمند شود قربانى لازم است. اين سعادت اگر وزنهى اخروىش سنگينتر باشد چه بهتر كه تمام "ما" نابود شود تا "ما" سعادتمند گرديم! اما اين براى نابودى كامل "ما" براى سعادت "ما" كافى نيست، بايد كه حالا سرزمين را هم مقدس كرد و برايش قربانىها كرد. چه ديوانهخانه هراسناكى اين دنياست با سدها سرزمين مقدس و چند دين مقدس! تازه به آن آرمان مقدس را هم اضافه كنيد. حالا شما داراى يك سلاح كشتار جمعى هستيد كه با اشاره چند رهبر مذهبى، چند ده رهبر و پيشواى سياسى آرمانگرا مىتواند ميليونها "انسان نامقدس" را بكشد. البته ما "اشرف مخلوقاتيم"، "قوم برگزيده"ايم، ما بهترين و برترينيم.
به نظر شما، اگر يك موجود فرازمينى هوشمند بوديد هوس گردشگرى به اين سرزمين مقدس را مىداشتيد؟
نوروزتان "فرخنده" باد
على نيّرى
@Mehbaang
به یاد فرخنده، دختر پرسشگر افغانستانی
دين مقدس، سرزمين مقدس، آرمان
مقدس، انسان نامقدس
نوروز امسال نوروز "فرخنده"اى بود بويژه براى دينمداران افغان كه در يك كار بزرگ مردانه در اقتدا به ملایشان فتحالفتوحى را با در هم دريدن تن زن تنهايى كه جرمش هم مشخص نبود به سرانجام رساندند. اكنون آن "سرزمين مقدس" و اين "دين مقدس" از وجود "ناپاك"ش پالايش شد و انسانهاى بىدفاع و بىگناه از شر آن "ضعيفه" مىتوانند راحت سر به بالين بگذارند. در اين چند روزى كه از "رفع فتنه" مىگذرد چقدر دنيا آرامتر و امنتر شده است! نه؟
مغزهايى كه هنوز در دورهى "انسان-خدا انگارى" پيش از انقلاب كشاورزى به سر مىبرند، محتاج قربانى كردن هستند تا با جادوى جادوگران "ما" باپرجا بمانيم. جادوگران نياز به قربانى دارند تا "ما" حفظ شود و جاويد بماند. اما براى قربانى گرفتن تقدس لازم است. چه چيزى بهتر از دين مقدس كه قرار است براى "ما" سعادت دو جهان را به ارمغان بياورد. اما براى آنكه بشر سعادتمند شود قربانى لازم است. اين سعادت اگر وزنهى اخروىش سنگينتر باشد چه بهتر كه تمام "ما" نابود شود تا "ما" سعادتمند گرديم! اما اين براى نابودى كامل "ما" براى سعادت "ما" كافى نيست، بايد كه حالا سرزمين را هم مقدس كرد و برايش قربانىها كرد. چه ديوانهخانه هراسناكى اين دنياست با سدها سرزمين مقدس و چند دين مقدس! تازه به آن آرمان مقدس را هم اضافه كنيد. حالا شما داراى يك سلاح كشتار جمعى هستيد كه با اشاره چند رهبر مذهبى، چند ده رهبر و پيشواى سياسى آرمانگرا مىتواند ميليونها "انسان نامقدس" را بكشد. البته ما "اشرف مخلوقاتيم"، "قوم برگزيده"ايم، ما بهترين و برترينيم.
به نظر شما، اگر يك موجود فرازمينى هوشمند بوديد هوس گردشگرى به اين سرزمين مقدس را مىداشتيد؟
نوروزتان "فرخنده" باد
على نيّرى
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدیو را تصویر برداری مقدونیهای دیشب از اَبَر ماه هفتم آپریل (١٩ فروردین) ضبط کرده است؛ ویدیویی که بیشتر از سایر تصاویر این رخداد آسمانی، مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته است.
@Mehbaang
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمونهای از جاری بودن *فرگشت.
فرگشت در حوزه زیستشناسی به معنی دگرگونی در یک یا چند ویژگی فنوتیپ و وراثت است که طی زمان در جمعیتهای موجودات زنده رخ میدهد.این ویژگیهای فنوتیپی، که از نسلی به نسل بعد جابجا میشوند؛ صفات کالبدشناسی (آناتومی)، بیوشیمیایی و رفتار را تعیین میکنند. وقوع فرگشت منوط به وجود بستری از گوناگونی ژنی در جمعیت است. این بستر ممکن است از جمعیتهای دیگر تأمین شود؛ که به شارش ژن شهرت دارد. همچنین ممکن است گوناگونی ژنی از درون جمعیت، با سازوکارهایی چون جهش یا نوترکیبی پدید آید.
@Mehbaang
فرگشت در حوزه زیستشناسی به معنی دگرگونی در یک یا چند ویژگی فنوتیپ و وراثت است که طی زمان در جمعیتهای موجودات زنده رخ میدهد.این ویژگیهای فنوتیپی، که از نسلی به نسل بعد جابجا میشوند؛ صفات کالبدشناسی (آناتومی)، بیوشیمیایی و رفتار را تعیین میکنند. وقوع فرگشت منوط به وجود بستری از گوناگونی ژنی در جمعیت است. این بستر ممکن است از جمعیتهای دیگر تأمین شود؛ که به شارش ژن شهرت دارد. همچنین ممکن است گوناگونی ژنی از درون جمعیت، با سازوکارهایی چون جهش یا نوترکیبی پدید آید.
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز هم پیشبینیهای پس-از-واقعه: اینبار امام نخست شیعیان پیشبینی «کرون» که همان کروناست را میکند که از خفاشی در چین آغاز میشود و تا اروپا پیش میرود. گویا حضرت اطلاعی از وجود قارهی آمریکا و کشوری به این نام نداشتهاند!
@Mehbaang
@Mehbaang
امروز ۴ جون سالگرد سرکوب وحشیانهی دانشجویان و معترضین #میدان_تیانآنمن پکن جمهوری خلق چین در سال ۱۹۸۹ است.
نخستین سفرم به چین، تابستان سال ۲۰۰۶ برای شرکت در کنفرانس [نظریهی] ریسمانها (Strings 2006) در پکن بود.
روزی با یکی از دانشجویان محلی برای گردش به شهر رفتیم و رسیدیم به #میدان_تیانآنمن.از دانشجو پرسیدم چه احساسی داری نسبت به کار غرورانگیز دانشجویان در سال ۱۹۸۹؟ گفت: «کدام واقعه؟ من اصلن نمیدونم در مورد چی حرف میزنید؟». برایش با هیجان و احساس تعریف کردم و بویژه در مورد دانشجویی که جلوی تانک ایستاده بود. گفت: «تا به حال چنین چیزی در عمرم نشنیده بودم»!
چند دقیقه بعد فیزیکدان بریتانیایی-آمریکایی «مایکل داف» به ما ملحق شد.مایکل بارها و بارها به چین سفر کرده بود و شناخت بسیار خوبی از مردم و حکومت چین داشت. برایش ماجرا را تعریف کردم.گفت: «دروغ میگویند! میدانند اما از ترس چیزی نمیگویند. به بیگانهها اعتمادی ندارند».
این نخستین بار بود که با #آزادی_به_سبک_چینی آشنا شدم.اما دست کم حکومت چین از اعتراضات #میدان_تیانآمن آموخت که اگر نمیتواند آزادیهای سیاسی به مردم و جوانان بدهد، آزادیهای فردی/اجتماعی بدهد. جوانان، از دختر و پسر، همانند کشورهای غربی آزاد بودند دست در دست هم با لباسهای غربی به موزیک غربی گوش بدهند اما کلامی در انتقاد حکومت کمونیستی نگویند تا مبادا با تانک از رویشان رد شوند!
یاد قربانیان #میدان_تیانآمن گرامی.
علی نیّری
#TiananmenSquareMassacre
نخستین سفرم به چین، تابستان سال ۲۰۰۶ برای شرکت در کنفرانس [نظریهی] ریسمانها (Strings 2006) در پکن بود.
روزی با یکی از دانشجویان محلی برای گردش به شهر رفتیم و رسیدیم به #میدان_تیانآنمن.از دانشجو پرسیدم چه احساسی داری نسبت به کار غرورانگیز دانشجویان در سال ۱۹۸۹؟ گفت: «کدام واقعه؟ من اصلن نمیدونم در مورد چی حرف میزنید؟». برایش با هیجان و احساس تعریف کردم و بویژه در مورد دانشجویی که جلوی تانک ایستاده بود. گفت: «تا به حال چنین چیزی در عمرم نشنیده بودم»!
چند دقیقه بعد فیزیکدان بریتانیایی-آمریکایی «مایکل داف» به ما ملحق شد.مایکل بارها و بارها به چین سفر کرده بود و شناخت بسیار خوبی از مردم و حکومت چین داشت. برایش ماجرا را تعریف کردم.گفت: «دروغ میگویند! میدانند اما از ترس چیزی نمیگویند. به بیگانهها اعتمادی ندارند».
این نخستین بار بود که با #آزادی_به_سبک_چینی آشنا شدم.اما دست کم حکومت چین از اعتراضات #میدان_تیانآمن آموخت که اگر نمیتواند آزادیهای سیاسی به مردم و جوانان بدهد، آزادیهای فردی/اجتماعی بدهد. جوانان، از دختر و پسر، همانند کشورهای غربی آزاد بودند دست در دست هم با لباسهای غربی به موزیک غربی گوش بدهند اما کلامی در انتقاد حکومت کمونیستی نگویند تا مبادا با تانک از رویشان رد شوند!
یاد قربانیان #میدان_تیانآمن گرامی.
علی نیّری
#TiananmenSquareMassacre
پرسیدن دین و پرسیدن علم
آرامش دوستدار
بخش نخست
وجه ظاهراً مشترك بینش دینی و دید علمی از یكسو و تفكر فلسفی از سوی دیگر این است كه آنها نیز نظیر فلسفه میپرسند: جهان در هستی خود چیست و چگونه است؟ و به این پرسش پاسخ میدهند. ظاهری بودن این شباهت را از نحوهی پرسش و پاسخی كه خاص هر كدام از آن سه حوزه است می توان شناخت. در مورد بینش دینی و دید علمی شاخص این است كه هر دو با پاسخهایی که به پرسش خود میدهند، به دو گونهی متفاوت خصلت پرسش را معدوم میکنند. این كار را بینش دینی از پیش میكند و دید علمی از پس. دین جهان را همیشه از پیش میشناسد و علم جهان را همیشه از پس خواهد شناخت. به این جهت، ما شناسایی دینی را پیششناسی و شناسایی علمی را پسشناسی اصطلاح میكنیم. پرسش و پاسخ دینی و پرسش و پاسخ علمی در ماهیت خود نه همغرضاند و نه آن غرضی را دارند كه پرسش و پاسخ را در تفكر فلسفی میسازد. ناچار مشابهتی كه از یكسو میان روال دینی و روال علمی و از سوی دیگر میان این دو روال و تفكر فلسفی نسبت به امور میبینیم درونی نیست بلكه برونی، یعنی ظاهری است.
@Mehbaang
آرامش دوستدار
بخش نخست
وجه ظاهراً مشترك بینش دینی و دید علمی از یكسو و تفكر فلسفی از سوی دیگر این است كه آنها نیز نظیر فلسفه میپرسند: جهان در هستی خود چیست و چگونه است؟ و به این پرسش پاسخ میدهند. ظاهری بودن این شباهت را از نحوهی پرسش و پاسخی كه خاص هر كدام از آن سه حوزه است می توان شناخت. در مورد بینش دینی و دید علمی شاخص این است كه هر دو با پاسخهایی که به پرسش خود میدهند، به دو گونهی متفاوت خصلت پرسش را معدوم میکنند. این كار را بینش دینی از پیش میكند و دید علمی از پس. دین جهان را همیشه از پیش میشناسد و علم جهان را همیشه از پس خواهد شناخت. به این جهت، ما شناسایی دینی را پیششناسی و شناسایی علمی را پسشناسی اصطلاح میكنیم. پرسش و پاسخ دینی و پرسش و پاسخ علمی در ماهیت خود نه همغرضاند و نه آن غرضی را دارند كه پرسش و پاسخ را در تفكر فلسفی میسازد. ناچار مشابهتی كه از یكسو میان روال دینی و روال علمی و از سوی دیگر میان این دو روال و تفكر فلسفی نسبت به امور میبینیم درونی نیست بلكه برونی، یعنی ظاهری است.
@Mehbaang
پرسیدن دین و پرسیدن علم
آرامش دوستدار
بخش دوم
در تمام زمینهها میان پرسش و پاسخ رابطهای هست و نحوهی این رابطه را زمینههای مربوط مشخص میکنند. اما پاسخ حقیقی آن است كه از پرسش برخاسته باشد. پاسخی كه مبنی بر پرسش نباشد و از آنچه پرسش پرسیده است برنیاید و قوام و دوامش پایداری پرسش نباشد، هرگز پاسخ نیست. این گونه رابطهی پاسخ و پرسش، منحصراً فلسفی است. عكس این رابطه در فلسفه صدق نمیكند: اعتبار هیچ پرسشی به این نیست كه به ازای خود پاسخی به دست دهد. ژرفترین پرسشها آنهایی هستند كه در قبال خود پاسخی متناسب با برد و عمقی كه در آنها نهفته بوده است نیافتهاند و در بروز تدریجی و بعدی این برد و نیروی نهفته در آن هماره از نو بر پاسخها چیره گشتهاند.
پرسش را كسی میتواند بكند كه نمیداند و كسی كه میپرسد، چون نمیداند، میپرسد تا آنچه را كه نمیداند بداند، بی آنکه پرسش او الزاماً بتواند به پاسخی برسد و از این طریق به دانستگی مورد نظر راه یابد. بینش دینی در پرسش و پاسخ خود وابستهی قدسی و كلام اوست.
@Mehbaang
آرامش دوستدار
بخش دوم
در تمام زمینهها میان پرسش و پاسخ رابطهای هست و نحوهی این رابطه را زمینههای مربوط مشخص میکنند. اما پاسخ حقیقی آن است كه از پرسش برخاسته باشد. پاسخی كه مبنی بر پرسش نباشد و از آنچه پرسش پرسیده است برنیاید و قوام و دوامش پایداری پرسش نباشد، هرگز پاسخ نیست. این گونه رابطهی پاسخ و پرسش، منحصراً فلسفی است. عكس این رابطه در فلسفه صدق نمیكند: اعتبار هیچ پرسشی به این نیست كه به ازای خود پاسخی به دست دهد. ژرفترین پرسشها آنهایی هستند كه در قبال خود پاسخی متناسب با برد و عمقی كه در آنها نهفته بوده است نیافتهاند و در بروز تدریجی و بعدی این برد و نیروی نهفته در آن هماره از نو بر پاسخها چیره گشتهاند.
پرسش را كسی میتواند بكند كه نمیداند و كسی كه میپرسد، چون نمیداند، میپرسد تا آنچه را كه نمیداند بداند، بی آنکه پرسش او الزاماً بتواند به پاسخی برسد و از این طریق به دانستگی مورد نظر راه یابد. بینش دینی در پرسش و پاسخ خود وابستهی قدسی و كلام اوست.
@Mehbaang
پرسیدن دین و پرسیدن علم
آرامش دوستدار
بخش سوم
چون بینش دینی وابستهی كلام قدسی است و قدسیت كلام قدسی بیش از هر چیز به این است كه كلام همه چیز را از پیش میداند، میتوان گفت كه بینش دینی در وابستگی خود به قدسی، معطوف او و معطوف كلام اوست و نه عاطف بر امور. از اینرو نادانستگی به عنوان محرك پرسش در بینش دینی، نادانستگی ناظر بر امور نیست، بلكه منحصراً و از پیش به این سبب نادانستگی است كه محجوب دانش الهی بر امور است، یعنی از چنین دانشی محروم است. هرگاه بر اساس نادانستگی مختص دینی، پرسشی به انسان دینی دست دهد، وی میداند ـ و این تنها چیزی است كه او بر اساس نادانستگی خود میداند ـ كه پاسخ این پرسش از پیش در كلام قدسی نهفته است و كلام است كه میتواند وی را بر پاسخ این پرسش واقف سازد و مآلاً پرسش او را در ماهیتش معدوم نماید. بدینگونه چون پاسخ الهی نفی دانستن است و نه هرگز وابسته به پرسش كه نبض حیاتی تفكر ناوابسته باشد، در واقع هرگز پاسخ نیست، بلكه كلام مطلق است و كلام به همین یک علت هرگز تفكر فلسفی نیست. (۱).
@Mehbaang
آرامش دوستدار
بخش سوم
چون بینش دینی وابستهی كلام قدسی است و قدسیت كلام قدسی بیش از هر چیز به این است كه كلام همه چیز را از پیش میداند، میتوان گفت كه بینش دینی در وابستگی خود به قدسی، معطوف او و معطوف كلام اوست و نه عاطف بر امور. از اینرو نادانستگی به عنوان محرك پرسش در بینش دینی، نادانستگی ناظر بر امور نیست، بلكه منحصراً و از پیش به این سبب نادانستگی است كه محجوب دانش الهی بر امور است، یعنی از چنین دانشی محروم است. هرگاه بر اساس نادانستگی مختص دینی، پرسشی به انسان دینی دست دهد، وی میداند ـ و این تنها چیزی است كه او بر اساس نادانستگی خود میداند ـ كه پاسخ این پرسش از پیش در كلام قدسی نهفته است و كلام است كه میتواند وی را بر پاسخ این پرسش واقف سازد و مآلاً پرسش او را در ماهیتش معدوم نماید. بدینگونه چون پاسخ الهی نفی دانستن است و نه هرگز وابسته به پرسش كه نبض حیاتی تفكر ناوابسته باشد، در واقع هرگز پاسخ نیست، بلكه كلام مطلق است و كلام به همین یک علت هرگز تفكر فلسفی نیست. (۱).
@Mehbaang
پرسیدن دین و پرسیدن علم
آرامش دوستدار
بخش چهارم
بدین ترتیب پرسش در بینش دینی در واقع دستاویز و محركی است كه به كلام مجال بروز میدهد. به محض اینكه دین به كلام الهی بگوید، و دین از جمله همیشه می گوید: فلان امر چنین بوده، چنین هست و چنین خواهد بود، معنایش این است كه هرگونه پرسشی را از پیش ناپرسیدنی كرده است، یا هرگونه پرسشی را در نهاد خود غیرممكن ساخته است. در علم چنین نیست. از پرسش است كه دید علمی میتواند به پاسخ برسد. اما وقتی پرسش در علم به پاسخ خود رسید و پاسخ به اعتبار خود باقی ماند، پرسش دیگر پرسش نخواهد بود. در حدی كه پرسش علمی ناظر و متكی بر هیچ مرجعی (كسی) نیست، بلكه ناظر بر امور و متكی بر دانستههای مرتبطی است كه از طریق تحقیق در امور حاصل میشوند، علم میتواند به فلسفه نزدیك باشد و در واقع این نزدیکی و پیش از آن این روال مواجههی مستقیم با امور را از خاستگاه خود دارد كه تفكر فلسفی است.
@Mehbaang
آرامش دوستدار
بخش چهارم
بدین ترتیب پرسش در بینش دینی در واقع دستاویز و محركی است كه به كلام مجال بروز میدهد. به محض اینكه دین به كلام الهی بگوید، و دین از جمله همیشه می گوید: فلان امر چنین بوده، چنین هست و چنین خواهد بود، معنایش این است كه هرگونه پرسشی را از پیش ناپرسیدنی كرده است، یا هرگونه پرسشی را در نهاد خود غیرممكن ساخته است. در علم چنین نیست. از پرسش است كه دید علمی میتواند به پاسخ برسد. اما وقتی پرسش در علم به پاسخ خود رسید و پاسخ به اعتبار خود باقی ماند، پرسش دیگر پرسش نخواهد بود. در حدی كه پرسش علمی ناظر و متكی بر هیچ مرجعی (كسی) نیست، بلكه ناظر بر امور و متكی بر دانستههای مرتبطی است كه از طریق تحقیق در امور حاصل میشوند، علم میتواند به فلسفه نزدیك باشد و در واقع این نزدیکی و پیش از آن این روال مواجههی مستقیم با امور را از خاستگاه خود دارد كه تفكر فلسفی است.
@Mehbaang
پرسیدن دین و پرسیدن علم
آرامش دوستدار
بخش پنجم
علم در حدی كه خصلت پرسش را با یافتن پاسخ از بین میبرد و پس از یافتن پاسخ فقط به عنوان وسیله از پرسش استفاده میكند تا به پاسخ مجال بروز دهد، با تفكر فلسفی منافات دارد. این فقط یكی از وجوه مغایرت دید علمی و تفكر فلسفی است.
در مورد پرسش در بینش دینی به سبب پاسخی كه از پیش بر آن مقدم و مقدر است میتوان گفت: پرسش هرگز پرسش نبوده است. در مورد پرسش در دید علمی، بر اساس پاسخی كه بعداً بدان داده میشود و ماهیت پرسش را نفی میكند میتوان گفت: پرسش از این پس دیگر پرسش نخواهد بود تا…. هرگز پرسش نبودن و دیگر پرسش نبودن به ترتیب شاخصهای روال انسان در بینش دینی و دید علمی هستند.
@Mehbaang
آرامش دوستدار
بخش پنجم
علم در حدی كه خصلت پرسش را با یافتن پاسخ از بین میبرد و پس از یافتن پاسخ فقط به عنوان وسیله از پرسش استفاده میكند تا به پاسخ مجال بروز دهد، با تفكر فلسفی منافات دارد. این فقط یكی از وجوه مغایرت دید علمی و تفكر فلسفی است.
در مورد پرسش در بینش دینی به سبب پاسخی كه از پیش بر آن مقدم و مقدر است میتوان گفت: پرسش هرگز پرسش نبوده است. در مورد پرسش در دید علمی، بر اساس پاسخی كه بعداً بدان داده میشود و ماهیت پرسش را نفی میكند میتوان گفت: پرسش از این پس دیگر پرسش نخواهد بود تا…. هرگز پرسش نبودن و دیگر پرسش نبودن به ترتیب شاخصهای روال انسان در بینش دینی و دید علمی هستند.
@Mehbaang
پرسیدن دین و پرسیدن علم
آرامش دوستدار
بخش ششم
پیششناسی دینی و پسشناسی علمی كه متناسب با نحوههای پرسیدن مختص دین و مختص علم هستند، هر دو این خاصیت را دارند كه نه بر محور پرسش ـ كه در اولی غیرممكن است و در دومی ناپایدار ـ بلكه به دوگونهی مختلف بر محور پاسخ میگردند كه در اولی كلام است و در دومی احكام (قضایا)، امری كه در تفكر فلسفی غیرممكن است. تفكر وقتی فلسفی است كه از پرسش برآید و در آن استوار ماند. تفكری كه در تسخیر حیاتی پرسش نماند هرگز فلسفی نیست. برعكسِ پاسخ در بینش دینی و دید علمی، پاسخ فلسفی نه فقط ماهیت پرسش را نفی نمیكند یا ناپایدار نمیسازد و مورد پرسش را سهلتر نمینماید، بلكه آن را ژرفتر، پیچیده تر و دشوارتر میسازد. اما محور حیاتی بینش دینی پاسخهایی هستند كه در كلام بروز میكنند، و كلام نفس شناسایی مطلق است. هرگاه چنین بگوییم كه تفكر فلسفی به نیروی پرسش زنده است، میتوانیم بگوییم بینش دینی به مرگ قطعی خواهد مرد به محض اینكه نیروی پرسش واقعی در
درون آن آزاد گردد.
@Mehbaang
آرامش دوستدار
بخش ششم
پیششناسی دینی و پسشناسی علمی كه متناسب با نحوههای پرسیدن مختص دین و مختص علم هستند، هر دو این خاصیت را دارند كه نه بر محور پرسش ـ كه در اولی غیرممكن است و در دومی ناپایدار ـ بلكه به دوگونهی مختلف بر محور پاسخ میگردند كه در اولی كلام است و در دومی احكام (قضایا)، امری كه در تفكر فلسفی غیرممكن است. تفكر وقتی فلسفی است كه از پرسش برآید و در آن استوار ماند. تفكری كه در تسخیر حیاتی پرسش نماند هرگز فلسفی نیست. برعكسِ پاسخ در بینش دینی و دید علمی، پاسخ فلسفی نه فقط ماهیت پرسش را نفی نمیكند یا ناپایدار نمیسازد و مورد پرسش را سهلتر نمینماید، بلكه آن را ژرفتر، پیچیده تر و دشوارتر میسازد. اما محور حیاتی بینش دینی پاسخهایی هستند كه در كلام بروز میكنند، و كلام نفس شناسایی مطلق است. هرگاه چنین بگوییم كه تفكر فلسفی به نیروی پرسش زنده است، میتوانیم بگوییم بینش دینی به مرگ قطعی خواهد مرد به محض اینكه نیروی پرسش واقعی در
درون آن آزاد گردد.
@Mehbaang
پرسیدن دین و پرسیدن علم
آرامش دوستدار
بخش هفتم و پایانی
۱ـ همین است كه مارتین هایدگر در طرح مجدد این پرسش لایبنیتس كه چرا هستنده هست میتواند بگوید: «كسی كه كتاب مقدس برایش وحی و حقیقت الهی است، پیش از پرسیدن این پرسش كه: چرا هستنده هست … ؟ پاسخ آن را دارد: هستنده در حدی كه خدا نباشد مخلوق اوست و خدا خود خالق نامخلوق است. كسی كه بر چنین ایمانی متكی است البته می تواند به نحوی همین پرسش را به تبع ما بكند، اما نمیتواند واقعاً بپرسد بی آنكه خود را به عنوان مؤمن با تمام عواقب مترتب بر این پرسیدن از دست داده باشد. وی فقط میتواند وانمود كند كه میپرسد … منظور از اشارهی ما به ایمان به عنوان نحوهی خاصی از استقرار در حقیقت این نیست كه با نقل كلام كتاب مقدس كه: «در ابتدا خدا آسمان و زمین را آفرید» پاسخی به پرسش ما داده شده است … این گفته هرگز نمیتواند پاسخ پرسش ما باشد چون مربوط به آن نیست، مربوط به آن نیست چون نمیتواند ربطی به آن داشته باشد. آنچه درپرسش ما پرسیده میشود از نظر ایمان نوعی جنون است».
.M. Heidegger, Einführung in die Metaphysik, S. 5
@Mehbaang
آرامش دوستدار
بخش هفتم و پایانی
۱ـ همین است كه مارتین هایدگر در طرح مجدد این پرسش لایبنیتس كه چرا هستنده هست میتواند بگوید: «كسی كه كتاب مقدس برایش وحی و حقیقت الهی است، پیش از پرسیدن این پرسش كه: چرا هستنده هست … ؟ پاسخ آن را دارد: هستنده در حدی كه خدا نباشد مخلوق اوست و خدا خود خالق نامخلوق است. كسی كه بر چنین ایمانی متكی است البته می تواند به نحوی همین پرسش را به تبع ما بكند، اما نمیتواند واقعاً بپرسد بی آنكه خود را به عنوان مؤمن با تمام عواقب مترتب بر این پرسیدن از دست داده باشد. وی فقط میتواند وانمود كند كه میپرسد … منظور از اشارهی ما به ایمان به عنوان نحوهی خاصی از استقرار در حقیقت این نیست كه با نقل كلام كتاب مقدس كه: «در ابتدا خدا آسمان و زمین را آفرید» پاسخی به پرسش ما داده شده است … این گفته هرگز نمیتواند پاسخ پرسش ما باشد چون مربوط به آن نیست، مربوط به آن نیست چون نمیتواند ربطی به آن داشته باشد. آنچه درپرسش ما پرسیده میشود از نظر ایمان نوعی جنون است».
.M. Heidegger, Einführung in die Metaphysik, S. 5
@Mehbaang
پادذرات و بیتقارنی
علی نیّری
بخش نخست
تقارن در هنر کلاسیک جلوهگر زیباییست و در علم به معنای خلأ و پایستگیست.اما تقارن در کاملترین شکلش به معنی نیستی و عدم، هست.به یک معنا ما (حیات+زمین+کهکشان+کیهان) محصول بیتقارنی و شکست تقارن کامل در عالمِ پیشامهبانگ است.این نیستی و هیچ اولیه در معنای کوانتومی آن چیزی نیست جز آفرینش و نابودی ذرات و پادذرات مجازی از انرژی و به انرژی!در واقع آفرینش را میتوان شکست این (اَبَر) تقارن نخستین دانست.عالم نخستین اما همچنان جولانگاه ذرات و پادذرات واقعی بوده است.برخورد ذره به یک پادذره انرژی زیادی تولید میکند.انبساط عالم،اما،کم کم باعث میشود احتمال برخورد ذرات با پادذرات کم و کمتر شود.اگر همین روند ادامه میداشت باید امروز عالمی میداشتیم که نیمی از آن از ذرات تشکیل شده بود و نیمی از پادذرات.اما عالم کنونی این گونه نیست!چرا؟
#تقارن
@Mehbaang
علی نیّری
بخش نخست
تقارن در هنر کلاسیک جلوهگر زیباییست و در علم به معنای خلأ و پایستگیست.اما تقارن در کاملترین شکلش به معنی نیستی و عدم، هست.به یک معنا ما (حیات+زمین+کهکشان+کیهان) محصول بیتقارنی و شکست تقارن کامل در عالمِ پیشامهبانگ است.این نیستی و هیچ اولیه در معنای کوانتومی آن چیزی نیست جز آفرینش و نابودی ذرات و پادذرات مجازی از انرژی و به انرژی!در واقع آفرینش را میتوان شکست این (اَبَر) تقارن نخستین دانست.عالم نخستین اما همچنان جولانگاه ذرات و پادذرات واقعی بوده است.برخورد ذره به یک پادذره انرژی زیادی تولید میکند.انبساط عالم،اما،کم کم باعث میشود احتمال برخورد ذرات با پادذرات کم و کمتر شود.اگر همین روند ادامه میداشت باید امروز عالمی میداشتیم که نیمی از آن از ذرات تشکیل شده بود و نیمی از پادذرات.اما عالم کنونی این گونه نیست!چرا؟
#تقارن
@Mehbaang
پادذرات و بیتقارنی
علی نیّری
بخش دوم و پایانی
یکی از انگارههایی که بیشتر مورد توجه قرار گرفته است نقض بار/پاریته (CP Violations) بین ذرات/پادذرات است که ممکن است بین ذرات و پادذرات تقارن آیینهای متفاوت عمل کند.آزمایشهای اخیری که در مورد بررسی وقوع این نقض تقارن در مورد نوترینوها و پادنوترینوها در ژاپن انجام گرفته است بسیار دلگرم کننده اما ناکافی برای تایید آن و حل این معمای چندین دههای در فیزیک ذرات بنیادیست.
#تقارن
@Mehbaang
علی نیّری
بخش دوم و پایانی
یکی از انگارههایی که بیشتر مورد توجه قرار گرفته است نقض بار/پاریته (CP Violations) بین ذرات/پادذرات است که ممکن است بین ذرات و پادذرات تقارن آیینهای متفاوت عمل کند.آزمایشهای اخیری که در مورد بررسی وقوع این نقض تقارن در مورد نوترینوها و پادنوترینوها در ژاپن انجام گرفته است بسیار دلگرم کننده اما ناکافی برای تایید آن و حل این معمای چندین دههای در فیزیک ذرات بنیادیست.
#تقارن
@Mehbaang
دوربین با دید ژرف،به احتمال زیاد،موفقترین دستگاه نصب شده بر روی تلسکوپ فضایی هابل است. تصویر سمت چپ بُرش بسیار کوچکی از کیهان را نشان میدهد که در آن فقط ۳۰۰۰ کهکشان قابل دیدن هستند. این تصویر در سال ۱۹۹۵ گرفته شد.تصویر سمت راست، با دوربین دید فرا-ژرف هابل در سال ۲۰۱۹ گرفته شده با ۲۰۰،۰۰۰ کهکشان جوان و پیر و از زمانی که عالم فقط ۵۰۰ میلیون سالش بوده تا به امروز. برای آنکه بدانید این برش از کیهان در صورت فلکی خرس بزرگ چقدر بزرگ (یا در واقع کوچک) است به نسبت کل آسمان شب به کلیپ زیر دقت کنید:
#تصویر_دوربین_با_دید_ژرف_هابل
@Mehbaang
#تصویر_دوربین_با_دید_ژرف_هابل
@Mehbaang