Forwarded from حرفوگپ - عباس حسیننژاد (عباس حسیننژاد)
فروش ویژه کتابهای روانشناسی نشر پرنده
✳️ نگذاریم که کافه کتاب آفتاب تعطیل شود.
خاطراتم را مرور میکنم: نشستهام که یکی از دوستان تماس میگیرد.
_ مشهد آمدهام. میخواستیم از نزدیک همدیگر را ببینیم؟
_ کجا؟
_ کافه کتاب آفتاب.
یکی از دوستان میخواهد غزلی از بیدل را با هم شرح کنیم. کجا؟ کافه کتاب.
استاد کلاهی اهری مجموعه شعر منتشر کرده است. جلسهٔ رونمایی برای کتابشان گرفتهاند. کجا؟ کافه کتاب آفتاب.
گروهی از دوستان از افغانستان آمدهاند. میخواهند دربارهٔ مسائل فرهنگی صحبت کنیم. کافه کتاب آفتاب قرار میگذاریم چون به این وسیله با فضای کتاب در مشهد هم آشنا میشوند. یک تیر به دو نشان است و بلکه هزار نشان، که هر کتاب نشانی است.
دایی گرامیام از آلمان آمده است. اهل فضل و ادب است. با ایشان در کافه کتاب آفتاب قرار میگذاریم چون میدانم که آنجا دو چیز دیگر هم هست علاوه بر دیدار. یکی کتاب، دیگری آشنایی با جناب عابس قدسی. و داییام عکسهای گردهماییهای کافه کتاب را میبیند. آرزو دارد که باری در این جلسات هم شرکت کند و امیدوار است که سفر بعدیاش با یکی از این جلسات برخورد داشته باشد.
شبهای عاشوراست و من یک عزاداری به شیوهٔ دلخواه خودم دوست دارم. این که با وقایع آشنا شویم و شناخت و آگاهیمان از واقعهٔ کربلا بیشتر شود. جلسات متنخوانی دربارهٔ عاشورا برقرار است. کجا؟ کافه کتاب.
و به این ترتیب کافه کتاب آفتاب نه فقط کافه است، نه فقط کتابفروشی، بلکه پاتوق اهالی ادب و هنر و دانش است. تو میتوانی حتی کاملاً اتفاقی آنجا بروی و شماری از آشنایانی را ببینی که میتوانند حالت را خوش بسازند و به آگاهی تو بیفزایند.
صفحهٔ اینستاگرام را باز میکنم. آقای عابس قدسی از تعطیلی عنقریب کافه خبر داده است، خبری که باورناپذیر مینماید. مگر میشود همه این خاطرات، همه این رخدادها و همه این دیدارها را نادیده گرفت و بر روی همه یک ضربدر درشت کشید؟ این بخشی از هویت فرهنگی شهر است. شهر مشهد شهری است با جلوهها و مجموعههای مختلف که در کنار هم این تصویر جامع از این شهر را میسازند. این تصویر را نباید ناقص کرد. خالیگاهی را که ایجاد میشود با چه پر میکنیم؟ شاید بگوییم خالیگاه را با مصالحی «مطلوب» پر میکنیم. ولی دیدهایم و بارها تجربه شده است که هیچچیز و هیچکس جای یکی دیگر را نمیگیرد، که آدمها متلون و متنوعاند و زیبایی و کمال زندگی نیز در همین تنوع و تلون است.
نگذارید که کافه کتاب آفتاب تعطیل شود. همه زیان خواهند دید، حتی کسی که به ظاهر تصور میکند سود کرده است.
خاطراتم را مرور میکنم: نشستهام که یکی از دوستان تماس میگیرد.
_ مشهد آمدهام. میخواستیم از نزدیک همدیگر را ببینیم؟
_ کجا؟
_ کافه کتاب آفتاب.
یکی از دوستان میخواهد غزلی از بیدل را با هم شرح کنیم. کجا؟ کافه کتاب.
استاد کلاهی اهری مجموعه شعر منتشر کرده است. جلسهٔ رونمایی برای کتابشان گرفتهاند. کجا؟ کافه کتاب آفتاب.
گروهی از دوستان از افغانستان آمدهاند. میخواهند دربارهٔ مسائل فرهنگی صحبت کنیم. کافه کتاب آفتاب قرار میگذاریم چون به این وسیله با فضای کتاب در مشهد هم آشنا میشوند. یک تیر به دو نشان است و بلکه هزار نشان، که هر کتاب نشانی است.
دایی گرامیام از آلمان آمده است. اهل فضل و ادب است. با ایشان در کافه کتاب آفتاب قرار میگذاریم چون میدانم که آنجا دو چیز دیگر هم هست علاوه بر دیدار. یکی کتاب، دیگری آشنایی با جناب عابس قدسی. و داییام عکسهای گردهماییهای کافه کتاب را میبیند. آرزو دارد که باری در این جلسات هم شرکت کند و امیدوار است که سفر بعدیاش با یکی از این جلسات برخورد داشته باشد.
شبهای عاشوراست و من یک عزاداری به شیوهٔ دلخواه خودم دوست دارم. این که با وقایع آشنا شویم و شناخت و آگاهیمان از واقعهٔ کربلا بیشتر شود. جلسات متنخوانی دربارهٔ عاشورا برقرار است. کجا؟ کافه کتاب.
و به این ترتیب کافه کتاب آفتاب نه فقط کافه است، نه فقط کتابفروشی، بلکه پاتوق اهالی ادب و هنر و دانش است. تو میتوانی حتی کاملاً اتفاقی آنجا بروی و شماری از آشنایانی را ببینی که میتوانند حالت را خوش بسازند و به آگاهی تو بیفزایند.
صفحهٔ اینستاگرام را باز میکنم. آقای عابس قدسی از تعطیلی عنقریب کافه خبر داده است، خبری که باورناپذیر مینماید. مگر میشود همه این خاطرات، همه این رخدادها و همه این دیدارها را نادیده گرفت و بر روی همه یک ضربدر درشت کشید؟ این بخشی از هویت فرهنگی شهر است. شهر مشهد شهری است با جلوهها و مجموعههای مختلف که در کنار هم این تصویر جامع از این شهر را میسازند. این تصویر را نباید ناقص کرد. خالیگاهی را که ایجاد میشود با چه پر میکنیم؟ شاید بگوییم خالیگاه را با مصالحی «مطلوب» پر میکنیم. ولی دیدهایم و بارها تجربه شده است که هیچچیز و هیچکس جای یکی دیگر را نمیگیرد، که آدمها متلون و متنوعاند و زیبایی و کمال زندگی نیز در همین تنوع و تلون است.
نگذارید که کافه کتاب آفتاب تعطیل شود. همه زیان خواهند دید، حتی کسی که به ظاهر تصور میکند سود کرده است.
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ نگذاریم که کافه کتاب آفتاب تعطیل شود. خاطراتم را مرور میکنم: نشستهام که یکی از دوستان تماس میگیرد. _ مشهد آمدهام. میخواستیم از نزدیک همدیگر را ببینیم؟ _ کجا؟ _ کافه کتاب آفتاب. یکی از دوستان میخواهد غزلی از بیدل را با هم شرح کنیم. کجا؟ کافه کتاب.…
تصویرهایی در ارتباط با پست قبل
Forwarded from دِلِ لَــعْلْ
داد چشمان تو در کشتن من دست بههم
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم
هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من
چه کنم با دو کماندار که پیوست بههم؟
شیخ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد
آه ازین توبه و پیمانه که بشکست بههم
عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست بههم
مرغ دل زیرک و آزادی ازین دام محال
که خم گیسوی او بافته چون شست به هم
دست بردم که كشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بردوخت دل و دست بههم😔
هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست بههم
#وصال_شیرازی
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم...
@delelaal
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم
هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من
چه کنم با دو کماندار که پیوست بههم؟
شیخ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد
آه ازین توبه و پیمانه که بشکست بههم
عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست بههم
مرغ دل زیرک و آزادی ازین دام محال
که خم گیسوی او بافته چون شست به هم
دست بردم که كشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بردوخت دل و دست بههم😔
هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست بههم
#وصال_شیرازی
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم...
@delelaal
کانال محمدکاظم کاظمی
داد چشمان تو در کشتن من دست بههم فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بههم هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من چه کنم با دو کماندار که پیوست بههم؟ شیخ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد آه ازین توبه و پیمانه که بشکست بههم عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت زلف…
👆 شعری از کانال تلگرامی «دل لعل» که حاوی شعرهای منتخب به انتخاب مدیر کانال است. دوستان علاقهمند به شعر میتوانند در این کانال عضو شوند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای دختر همسایه
✳️ برای دختر همسایه
🔻 این کلیپ در این روزها دستبهدست میشود و بازتاب نسبتاً وسیعی هم پیدا کرده است. سازندگان آن گویا میخواهند مردم ایران را از سرنوشتی که بر سر مردم افغانستان آمد برحذر دارند. من نکاتی در این مورد دارم که مینویسم به امید این که به گوش سازندگان بینام و نشان آن برسد.
🔻 ۱. به نظر من اصل این کار یعنی باز کردن دریچهٔ گفتگو و ارتباط میان دو ملت ارزشمند است. به جای بیانیههای رسمی، یک کار هنری صورت گرفته است. تجربهٔ افغانستان میتواند برای مردم هر دو کشور سودمند باشد، البته اگر درست نگریسته شود و درست تحلیل شود.
🔻 ۲. دوقطبی یا وفاق؟
مردم افغانستان دوستدار مردم ایراناند. و بارها این دوستداری را در سخن و در عمل تصویر کردهاند. ما آرزومند رفع این بحران هستیم. ولی به باور من، رفع این بحران با تقویت یک قطب از این دوقطبی صورت نمیگیرد، بلکه راه نهایی آن رفع دوقطبی و ایجاد وفاق میان ملت است. به نظرم این کلیپ دوقطبی را تشدید میکند و بلکه آن را به داخل جامعهٔ افغانستان هم سرایت میدهد.
🔻 ۳. تصویر یکجانبه از زنان افغانستان
جامعهٔ افغانستان از نظر پوشش و زیست اجتماعی بسیار متلون و متنوع است. کاش این کلیپ هم این تنوع در پوشش را به نمایش میگذاشت تا هم این قدر «سفارشی» به نظر نمیرسید و هم نشان میداد که در افغانستان، مسئلهٔ پوشش نتوانسته است به یک دوقطبی و بحران بدل شود، چیزی که متأسفانه تا حدودی در ایران رخ داده است و عواملی هم دارد.
🔻 ۴. امریکا یا طالبان؟
کلیپ از همان ثانیهٔ اول، آشکارا ضدامریکایی است و چنین وانمود میکند که همه مصیبتهای افغانستان به خاطر حضور خارجیها بوده است، که البته تا حدودی درست است. ولی بهراستی چه عواملی باعث حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان شد و چه کسانی این حضور و تبعات سنگین آن برای مردم افغانستان را سبب شدند و تداوم دادند؟
بسیاری از مردم افغانستان در ابتدا از عملیات نظامی نیروهای چندملیتی برای نابودی طالبان استقبال کردند و آنان را را منجی خود میدانستند، تصوری که اشتباه بود. ولی به این باید اندیشید که طالبان چه کردند با مردم افغانستان که این مردم، ولو به اشتباه، غرب را منجی خود دانستند؟
چیزی که در این کلیپ نادیده گرفته میشود، مسئولیت طالبان در این وضعیت است، در حالی که در جایهایی از این کلیپ صحنههایی از عملیاتهای انتحاری به عنوان مصیبتهای افغانستان گنجانده شده است، عملیاتهایی که عمدتاً این گروه و اقرانشان انجام دادند و بارها به این رویه افتخار کردند.
✳️ ای کاش سازندگان این کلیپ، میتوانستند آن را یک ابزار وفاق و مدارا و همدلی بسازند، نه این که یک قرائت خاص را بر آن تحمیل کنند. بسیاری از مصائبی که داریم، حاصل تحمیل قرائتهای یکجانبه است.
https://t.me/mkazemkazemi/4740
@mkazemkazemi
🔻 این کلیپ در این روزها دستبهدست میشود و بازتاب نسبتاً وسیعی هم پیدا کرده است. سازندگان آن گویا میخواهند مردم ایران را از سرنوشتی که بر سر مردم افغانستان آمد برحذر دارند. من نکاتی در این مورد دارم که مینویسم به امید این که به گوش سازندگان بینام و نشان آن برسد.
🔻 ۱. به نظر من اصل این کار یعنی باز کردن دریچهٔ گفتگو و ارتباط میان دو ملت ارزشمند است. به جای بیانیههای رسمی، یک کار هنری صورت گرفته است. تجربهٔ افغانستان میتواند برای مردم هر دو کشور سودمند باشد، البته اگر درست نگریسته شود و درست تحلیل شود.
🔻 ۲. دوقطبی یا وفاق؟
مردم افغانستان دوستدار مردم ایراناند. و بارها این دوستداری را در سخن و در عمل تصویر کردهاند. ما آرزومند رفع این بحران هستیم. ولی به باور من، رفع این بحران با تقویت یک قطب از این دوقطبی صورت نمیگیرد، بلکه راه نهایی آن رفع دوقطبی و ایجاد وفاق میان ملت است. به نظرم این کلیپ دوقطبی را تشدید میکند و بلکه آن را به داخل جامعهٔ افغانستان هم سرایت میدهد.
🔻 ۳. تصویر یکجانبه از زنان افغانستان
جامعهٔ افغانستان از نظر پوشش و زیست اجتماعی بسیار متلون و متنوع است. کاش این کلیپ هم این تنوع در پوشش را به نمایش میگذاشت تا هم این قدر «سفارشی» به نظر نمیرسید و هم نشان میداد که در افغانستان، مسئلهٔ پوشش نتوانسته است به یک دوقطبی و بحران بدل شود، چیزی که متأسفانه تا حدودی در ایران رخ داده است و عواملی هم دارد.
🔻 ۴. امریکا یا طالبان؟
کلیپ از همان ثانیهٔ اول، آشکارا ضدامریکایی است و چنین وانمود میکند که همه مصیبتهای افغانستان به خاطر حضور خارجیها بوده است، که البته تا حدودی درست است. ولی بهراستی چه عواملی باعث حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان شد و چه کسانی این حضور و تبعات سنگین آن برای مردم افغانستان را سبب شدند و تداوم دادند؟
بسیاری از مردم افغانستان در ابتدا از عملیات نظامی نیروهای چندملیتی برای نابودی طالبان استقبال کردند و آنان را را منجی خود میدانستند، تصوری که اشتباه بود. ولی به این باید اندیشید که طالبان چه کردند با مردم افغانستان که این مردم، ولو به اشتباه، غرب را منجی خود دانستند؟
چیزی که در این کلیپ نادیده گرفته میشود، مسئولیت طالبان در این وضعیت است، در حالی که در جایهایی از این کلیپ صحنههایی از عملیاتهای انتحاری به عنوان مصیبتهای افغانستان گنجانده شده است، عملیاتهایی که عمدتاً این گروه و اقرانشان انجام دادند و بارها به این رویه افتخار کردند.
✳️ ای کاش سازندگان این کلیپ، میتوانستند آن را یک ابزار وفاق و مدارا و همدلی بسازند، نه این که یک قرائت خاص را بر آن تحمیل کنند. بسیاری از مصائبی که داریم، حاصل تحمیل قرائتهای یکجانبه است.
https://t.me/mkazemkazemi/4740
@mkazemkazemi
Telegram
کانال محمدکاظم کاظمی
برای دختر همسایه
Forwarded from انتشارات حس هفتم
پرهیب - نشریه فرهنگی ادبی -شماره 1.pdf
2.9 MB