کانال محمدکاظم کاظمی
2.8K subscribers
1.96K photos
286 videos
96 files
882 links
کانال‌های مرتبط:
آثار (شعرها و نوشته‌های آموزشی)
@asarkazemi
پادکست شعر پارسی
https://castbox.fm/va/5426223
صفحۀ اینستاگرام:
instagram.com/mkazemkazemi
سایت:
www.mkkazemi.com
Download Telegram
✳️ بزرگ‌نمایی‌های بحران‌ساز

🔸 محمدکاظم کاظمی

🔻در دههٔ هفتاد وقتی قاتل سریالی «خفاش شب‌های تهران» دستگیر شد، پیش از تثبیت هویت قطعی او، شایعه شده که او افغانستانی است. خیلی از مردم مهاجر تاوان دادند. برخوردهای بدی با مردم شد. تا اعلام شد شخص ایرانی است.

🔻در همان زمان باری گروگان‌گیری‌ها در شرق کشور مطرح شد و قضیه به به پای مهاجران نوشته شد. در نهایت معلوم شد که فقط چند مورد معدود، گروگان‌گیری بر سر پول مواد مخدر بین قاچاقچیان بوده است.

🔻در سال‌های اخیر این رویکرد خبرسازی و ایجاد بحران خیلی بیشتر رخ داد. بعضی خبرنگارها معروف شدند به انتشار خبرهای جعلی و کین‌توزانه در مورد مهاجرین. در روزهای اخیر و پس از تجاوز اسرائیل و امریکا به ایران، باز هم این مجازات پیش از اثبات جرم، به صورت گروهی در رسانه‌ها شروع شده است و حتی بعضی رسانه‌های رسمی. نمی‌توانم موارد تخلف و خیانت را رد کنم. ولی بسیاری از این‌ها هم خبرسازی بود. تصویر صفی از مهاجرین را به عنوان دستگیرشدگان عوامل دشمن منتشر کردند، درحالی که آن صف مربوط به امور اداری در ادارهٔ اتباع بوده است. تصویری دیگر به عنوان یک تونل از عوامل وابسته به دشمن منتشر شد در حالی که آنجا یکی از دفاتر کفالت مربوط به امور مهاجرین است.

🔻من نه مخالف برخورد با عوامل دشمن هستم و نه مخالف ساماندهی امور مهاجرین. این هر دو لازم است. ولی تجربه نشان داده است که غالباً در این موارد بزرگ‌نمایی یا شاید حتی خلاف‌نمایی صورت گرفته و تبعات آن متوجه مردمی شد که کاملاً «بی‌صدا» و «بی‌پناه» هستند و پای همین مملکت و همین مردم خون داده‌اند و مال و جان نثار کرده‌اند. در جریانات اقتصادی، امنیتی، بزهکاری‌ها اولین انگشت اتهام متوجه مهاجرین بود، پیش از این که قضیه صحت‌سنجی شود. گاهی حقیقت داشت، ولی خیلی وقت‌ها هم نداشت ولی مجازات پیش از محاکمه در مورد گروه زیادی از مردم انجام شد.

🔻اما در طول این سال‌ها از طرفی نیز جامعهٔ مهاجر در نزد شمار زیادی از مردم، به امانت‌داری، پاک‌دستی، سختکوشی و جان‌فشانی شناخته می‌شد. این‌ها شواهد عینی هم داشت، از حضور مهاجرین در صحنه‌های دفاع از ایران بگیرید تا حضور در عرصهٔ اقتصاد و فرهنگ و دانش و ادب. ما در همین جریان‌های اخیر، شهید داشتیم. عموم جامعهٔ مهاجر چه عملاً‌ و چه نظراً در کنار مردم ایران بودند. چه شعرها که سروده شد. چه محافل شعر و محافل دعا که گرفته شد و چه همدلی‌های دوسویه دیدیم، که این‌ها در غبار این بزرگ‌نمایی‌ها پنهان شد. من در اینجا فقط چند تصویر از این برنامه‌ها را منتشر می‌کنم.

@mkazemkazemi
20👍12👎1
برخوردهای غیرانسانی و بی‌قاعده با مهاجران افغان را متوقف کنید

✍🏻#علی_تقی_پور

♦️نحوه‌ی برخورد این روزها با مهاجران افغان در ایران، موجی از نگرانی و اندوه به همراه داشته است. آنچه در بسیاری از موارد مشاهده می‌شود، فراتر از یک سیاست مهاجرتی است و به رفتارهایی تحقیرآمیز و بی‌قاعده شباهت دارد؛ برخوردهایی که نه تنها کرامت انسانی را لگدمال می‌کنند، بلکه در آینده‌ای نه‌چندان دور می‌توانند به رویه‌ای خطرناک و پایدار تبدیل شوند.

♦️بسیاری از این مهاجران، به‌صورت قانونی و با ویزا وارد کشور شده‌اند. آن‌ها نه در پی امتیاز، بلکه در جستجوی کار، ثبات و زندگی‌ای بهتر پا به ایران گذاشته‌اند. با این حال، امروز شاهد اخراج خشن و بی‌ضابطه‌ی همین افراد هستیم—آن هم گاه بدون هیچ دلیل موجه و حتی بدون آنکه فرصت دریافت دستمزد خود را یافته باشند.

♦️از همه تلخ‌تر، سرگذشت خانواده‌هایی‌ست که سال‌ها برای ساختن خانه و زندگی تلاش کرده‌اند و حالا ناچارند همه دارایی‌شان را رها کنند و تنها با یک ساک لباس، خانه‌ای را ترک کنند که سال‌ها در آن زیسته‌اند و برای تک‌تک وسایلش زحمت کشیده‌اند. این نه یک سیاست مهاجرتی، بلکه شکلی از ویران‌سازی تدریجی انسانیت است.

♦️گزارش‌های متعددی از خشونت فیزیکی در اردوگاه‌های مرزی نیز منتشر شده است؛ مکان‌هایی که به‌جای ساماندهی انسانی مهاجران، به نماد ترس و بی‌رحمی بدل شده‌اند.

♦️این نوع برخوردهای «گازانبوری»نه تنها امنیت نمی‌آورند، بلکه سنت‌هایی نگران‌کننده برجای می‌گذارند که در آینده دامان دیگران را هم خواهد گرفت.

♦️اگر امروز این رفتارها با مهاجران افغان به نام «امنیت» توجیه شود، فردا ممکن است همین توجیه برای سرکوب دیگر اقشار جامعه نیز به‌کار رود. مرز بی‌قانونی و بی‌رحمی، اگر شکسته شود، خشونت را به‌سادگی گسترش می‌دهد.

♦️اکنون، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند بازنگری انسانی، قانونی و خردمندانه در سیاست‌های مهاجرتی هستیم. نباید اجازه دهیم که برخوردهای بی‌ضابطه و خشن، چهره‌ ما را در نگاه خودمان و دیگران مخدوش کند

🆔 @dourneveshtha
👍203👎2
وقتی حذف، از «دیگری» شروع می‌شود؛ خشونت بی‌قاعده می‌ماند

✍🏻#علی_تقی‌پور

♦️تورج اتابکی در کتاب «فتادگان در گردباد»می‌نویسد، زمانی که پاکسازی‌های قومیِ استالینی آغاز شد، ابتدا سراغ مهاجران رفتند، چون بی‌پناه‌ترین گروه بودند. رؤسای حزب در جمهوری‌های مختلف، برای نمایش اقتدار و اثبات وفاداری‌شان به حزب، شروع کردند به تهیه فهرست‌های بلندبالای بازداشتی‌ها و اعدامی‌ها تا در رقابت داخلی از یکدیگر پیشی بگیرند.

♦️با به حرکت درآمدن چرخه خشونت و بی‌رحمی، دایره حذف‌ها به‌تدریج گسترده‌تر شد و بدنه حزبی و دولتی نیز بیش‌ازپیش با این روند همسو شدند. دولت، نهادی‌ست که اگر به رویه‌ای مبتنی بر بی‌قانونی و خشونت خو بگیرد، تغییر مسیر برایش دشوار می‌شود؛ به‌ویژه در شرایط بحرانی و جنگ، که جامعه در وضعیت خاموش، مضطرب و منفعل قرار دارد.

♦️تجربه تاریخی به ما نشان می‌دهد، اگر دولت برای حل یک معضل به خشونت، بی‌قانونی و زیر پا گذاشتن کرامت انسانی متوسل شود، این روند به‌مرور بسط می‌یابد و قربانیان بیشتری خواهد گرفت.


♦️امروز نیز در سایه موج‌های بی‌قاعده‌ی اخراج مهاجران افغان، همان الگوی آشنای تاریخ در حال تکرار است: حذفِ بی‌پناه‌ترین‌ها به نام امنیت یا نظم، با همراهی رسانه‌ای و سکوت جامعه. اما حذف هر «دیگری» به دست ساختار قدرت، فقط آغاز یک روند است؛ روندی که دیر یا زود، دایره‌اش گسترش می‌یابد و به بدنه‌ی جامعه بازمی‌گردد. اگر جامعه در برابر بی‌قانونی علیه مهاجران ساکت بماند، فردا ممکن است همان سازوکار خشونت، گریبان شهروندان‌اش را نیز بگیرد. سرنوشت خاموشان، همیشه شبیه‌ هم است.

🆔 @dourneveshtha
👍191👎1
کار ارزشمند روزنامهٔ قدس. با سپاس از دست‌اندرکاران محترم این روزنامه.
1
🍁 مقصرنماییِ افغانستانی‎ها در تجاوز نظامیِ اسرائیل به ایران

✍🏻 آرش نصراصفهانی:

در چهار دهه گذشته یک الگوی تکرارشونده در مواجهه بسیاری مسائل و بحران‎های اجتماعی در ایران شکل گرفته است، الگویی که در آن با بروز یک مشکل عمومی، به‎جای تحلیل پیچیدگی‎های مسئله و عوامل متعدد دخیل در آن، پناهندگان افغانستانی با تعمیم‎های ناروا به‎عنوان عامل و مقصر اصلی معرفی می‎شوند و بلافاصله اخراج جمعیِ آنها به‎عنوان راه‎حلی قاطع نتیجه گرفته می‎شود. اتهام اخیر همکاری با رژیم اشغالگر و آپارتاید اسرائیل است. مسئله اینجاست که مقصرنماییِ افغانستانی‎ها، علی‎رغم سست‎بودن مبانیِ استدلالی و شواهد ضعیف آن، عموماً نه تنها با مواجهه انتقادی در جامعه روبه‎رو نمی‎شود، بلکه بخش بزرگی از جامعه در تقویت و نشر آن نقش فعالی ایفا می‎کنند.

در این الگو، افغانستانی‎ها به‎مثابه یک کل متهم‌اند و هیچ‎کس با هر پیشینه یا اعتقادات از این اتهام مبرا نمی‎ماند. با اتکا به احساسات ضدافغانستانیِ موجود در جامعه حمایت گسترده‎ای برای مشروعیت‎بخشی به اقدامات قهری بسیج می‎شود. این هم‎سویی در معنای دقیق کلمه فراگیر است و طیف گسترده‎ای از اقشار اجتماعی، در بازتولید و تقویت آن مشارکت فعال دارند. هم‎صدایی و همکاری بخشی از جامعه با نهادهایی که آنها را در زمینه‎های دیگر سرکوبگر خود می‎داند در این مورد به‎واسطۀ وجود یک دشمن مشترک طبیعی جلوه می‎کند. در نتیجۀ این اتحاد نامیمون، هیولایی اجتماعی شکل می‎گیرد که خشم، نفرت و خشونت را به سوی جمعیتی بی‎دفاع و بی‎قدرت روانه می‎کند که حتی مجالی برای دفاع از خود در برابر این اتهامات ندارد.

تاکنون نمونه‎های متعددی از به‎کارگیریِ این الگو در موضوعات مختلف وجود داشته است: بیکاری، اعتیاد، جرم و جنایت، بیماری‎های واگیر، ناترازی انرژی، توزیع «یارانه‎های پنهان»، افت کیفیت خدمات بهداشتی و بازماندگیِ تحصیلی و مانند آن. دربارۀ هرکدام از این مسائل پژوهش‎های بسیار لازم است تا پیچیدگی‎های موضوع روشن شود. اما در اين الگو فقط کافی است بروند تا به شکلی معجزه‎وار مسائل کشور حل شود. حتی برخی از منتقدان حکومت ناکامیِ خود در مواجهه با اسلام سیاسی را به رشد جمعیت افغانستانی‎ها نسبت داده‎اند و مدعی شده‎اند که حکومت با دادنِ شناسنامه به آنها به دنبال تقویت پایگاه اجتماعیِ خود است. بسیاری از همان افراد امروز افغانستانی‎ها را عامل اسرائیل می‎دانند، بدون آنکه این حجم از تناقض اذیت‎شان کند.

مقصرنماییِ افغانستانی‎ها در روزهای اخیر نیز در چارچوب همین الگو قابل‎فهم است. بدیهی است درز اطلاعات نظامی در سطحی که در جنگ ۱۲روزه رخ داد نمی‎تواند حاصل فعالیت چند افغانستانی باشد. مهاجری که همواره تحت نگاه بدبینانهٔ جامعه و پلیس قرار دارد چگونه می‎تواند به نهادهای نظامی و امنیتی نفوذ کند یا در مقیاس وسیع دست‎اندرکار ساخت و راهبریِ تجهیزات نظامی باشد؟ اساساً گزینۀ خوبی برای نیروگیری نیست. دربارۀ استدلال‎ها و شواهد در مورد نقش مؤثر افغانستانی‎ها به‎عنوان جاسوس مأمور / موساد مطالب زیادی گفته شده، از جمله یادداشت روشنگر حسام سلامت. اما اینجا برای من پرسش کلیدی این است که چرا چنین چارچوب‎بندی‎هایی تا این حد در جامعۀ ایران مقبولیت عام می‎یابند.

بخشی از پاسخ در انگیزه و منافع در سطح مدیریت وضعیت است. پیچیدگیِ مسئله و ناآگاهی از ابعاد، علل و چگونگیِ رخ‎دادن حملات و عملیات‎ها، حکومت و جامعه را دچار سردرگمی کرده است. در چنین موقعیتی، ارائۀ یک پاسخ ساده و قاطع ـ هرچند فاقد پشتوانۀ عینی و منطقی ـ در ترمیم حس امنيت و القای بازیابیِ کنترل بر وضعیت راهگشا می‎نماید. یک پاسخ آسان و کم‎هزینه اما غیردقیق اطمینان‎خاطر و قطعیت را بازمی‎گرداند، در حالی‎که جست‎وجوی پاسخ صحیح می‎تواند بنیان‎ها را به لرزه درآورد. نسبت‎دادن نقش کلیدی به افغانستانی‎ها با تولید ملغمه‌ای از خبر و شایعه در این آشفته‎بازار ذهنی به متولیان امر امکان می‎دهد که اول نشان دهند علت را یافته‎اند و دوم با اقدامی فوری (بازداشت یا اخراج)، خود را مسلط بر اوضاع نشان دهند.

مقصرنماییِ افغانستانی‎ها توجه عمومی را از علل ساختاری و واقعیِ آنچه در این روزها رخ داد دور می‎سازد؛ از جمله عملکرد نهادهایی که وظیفه حراست از داده‎های حساس را داشته‎اند و در سطح کلان نارضایتی عمیق بخشی از جامعه از حاکمیت که آنها را مستعد همکاری با دشمن خارجی می‎کند. اما مقصر جلوه‎دادن افغانستانی‎ها، به‎جای تلاش برای یافتن پاسخ ﺳﺆالات دشوار، با برساخت روایتی ساده، از مقصران اصلی رفع مسئولیت کرده و به حل‎وفصل بی‎دردسر مسئله کمک می‎کند[...] آیا نمی‎توان فرض کرد نفع موساد در این است که جامعه متقاعد شود کار کار افغانستانی‎هاست تا عامل / جاسوس واقعی یا علت واقعیِ درز اطلاعات حساس پنهان بماند؟

🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید.

©️از: اینستاگرام آرش نصراصفهانی (۱۴۰۴/۴/۸)
👍243👎1
قند پارسی

عمری‌ست هم‌زبان منی ناسلامتی
هم جان و هم جهانِ منی ناسلامتی
درکوچه‌های خاکی ِ تاریخِ بیهقی
بازارِ عاشقانِ *۱ منی ناسلامتی
در آسمانِ بلخ و نشابور و قونیه
شمس پرنده‌سان منی ناسلامتی
زاینده‌رود خسته‌ی این روزها منم
آواز اصفهان منی ناسلامتی
در معبد نگاه تو آرام می‌شوم
بودای بامیان منی ناسلامتی
با کاروان حله به دستم رسیده‌ای
سوغاتِ سیستان منی ناسلامتی
ای راز ، ای مکاشفه ، ای قند پارسی
پهلویِ استکان منی ناسلامتی
هرشب نظیر ماه ، مراعات کن مرا
آخر تو کهکشان منی ناسلامتی
تو ، کوچه‌ باغ‌های بخارای پردرخت
تو ، جویِ مولیانِ منی ناسلامتی

*۱)نام محله‌ای در تاریخ بیهقی

موسی عصمتی

لینک پیوستن به کانال اشعار
#موسی_عصمتی👇
https://t.me/braillehayenagozir
21👍1
در آسمانم نعره ی تکبیر‌ها باقیست
در آسمانش نالهٔ آژیر‌ها باقیست

هم انتقام خشت خشت خانهٔ مظلوم
هم انتقام کودکان و پیر‌ها باقیست

آن خوک ویرانگر بداند بعد از این تا هست
بر گردنش قلاده و زنجیرها باقیست

در بین گرد و خاک و غرش‌های پی در پی
آری جدالش در مصاف شیر‌ها باقیست

مأیوس گشته لشکر صهیون ولی از او
نیرنگ‌های بی حد و تزویر‌ها باقیست

خیبر شکن سجیل و فاتح حسرتش مانده
تا قلب دشمن اشتیاق تیر‌ها باقیست

از روی دنیا محو گردد لکهٔ ننگین
تا مرگ تدریجی‌شان تدبیرها باقیست

او را شکستش می‌دهیم این وعدهٔ حق است
گرچه برای مرگ‌شان تاخیرها باقیست

ما مرد میدانیم ، تا جان در بدن داریم !
تا ذوالفقار حیدر و شمشیرها باقیست

#محمدتقی_دامردان
#همدلی_ایران_افغانستان
@zaynabbayat
11👎5
🔺محمد تقی دامردان، نقاش، عکاس و شاعر افغانستانی است. سالهاست در عرصۀ فرهنگ در مشهد و کرمان قدم و قلم زده است. امروز از طریق پیامک شعر خود را برایم فرستاد که منتشر کنم. شعری حماسی برای ایران و در دفاع از حق.
گفت: سیم کارتم قطع شده بود و راه ارتباطی دیگری نداشتم.
پیشنهاد داشت که پویش‌های ادبی خودجوش شاعران افغانستانی را در پشتیبانی از جبهه حق در کانال ویژه نشر کنیم.
درددلهایی هم نوشته بود و اینکه با وجود همۀ محدودیت‌ها و شرایطی که برای مهاجرین ایجاد شده، بازهم از ایران جدا نخواهد بود وهمواره ایران را دوست خواهد داشت.
درد دلهایش را خواندم. اشک در چشمانم جمع شد. این همه رنج و این همه عشق.
از ایشان اجازه گرفتم که درد دلهای خودمانی‌اش را منتشر کنم.
@zaynabbayat
9👎3
🍁این همه رنج و این همه عشق
✍️ محمدتقی دامردان

بنده محمد تقی دامردان، در سه دهه زندگی در ایران از ناملایمات و مشقت‌های مهاجرت لحظه ای دور نبودم و نیستم. در دهه هفتاد کارتم قیچی شد واز تحصیل بازماندم.
شهرستان به شهرستان آوارگی را تجربه کردم. (مشهد- قم- کرمان)تا همین چند روز قبل که بنده را با کارت آمایش هنگام برگشتن از سرکار، ایست بازرسی بین راهی گرفت و مارا به پاسگاه برد و ازپاسگاه به اردوگاه برد. دوازده و نیم شب از اردوگاه آزاد شدم چون هیچ یک از دوستان و آشنایان آن وقت شب گوشی بر نداشتند و آنجا ماشینی هم نبود تا صبح پشت در اردوگاه نشستم.
من بارها و بارها اینگونه برخوردها و رفتار زننده نیروی انتظامی را تجربه کرده‌ام. کتف، دنده و قفسۀ سینۀ من شکسته است و سالیان سال از دردش رنج می‌برم. چیزی که در دعوا و تصادف این آسیب‌ها را ندیده‌ام.
من زیر مشت و لگد‌های بی‌حساب و کتاب نیروی انتظامی، شهرستان به شهرستان این رنج ودرد را تحمل کرده ام.
مردم ایران !
این مطلب را نمی‌گویم که گلایه کنم.
یا مظلوم نمایی وجلب ترحم کنم،
میخواهم بگویم مشکلات بی‌خانمانی و مهاجرت را با تمام وجود زیسته‌ام.
از ما گذشت ...و برای شما دعا می کنم خداوند رهبر دلسوز ، مسؤلین خدمت گزار، ارتش و سپاه‌ را از خطرات و بلیات حفظ کند تا هیچ وقت طعم تلخ آوارگی را نچشید.آنچه که ما دیدیم خدا سرهیچ بشری نیارد.
از«وطن رانده» در «روی جهان درمانده »ما هستیم
انتحاری های مکاتب و مساجد کشتار های سیستماتیک و ممنوعیت تحصیلی را کماکان با خبر هستید. که اگر این نبود ما مهاجر نمی شدیم.

با تمام اینها ایران مام میهن و مدافع تمام امت اسلام و سرزمین آزادگان و مظلومان جهان است. در شعرم اگر توجه کرده باشید متوجه می‌شوید که من در آن طوری سخن نگفته‌ام که برداشت شود من افغانستانی هستم.
به دوستان ایرانی‌ام گفته‌ام و باز می‌گویم.
از آنجایی که مهاجرین همیشه دست‌شان خالی و دور از امکانات دفاعی یا نظامی بوده.(به غیر از تیپ فاطمیون). و در هیچ یک از ارگان‌های نظامی هم حضور نداشته و ندارند.
با همین توان اندک و امکانات اندک با کلمه‌ها و واژه‌ها به دفاع از حق و حقیقت تلاش می‌کنیم تا یاری گر حق باشیم. باشد که خدا یاریگر ما باشد.
ما «مهمان» نیستیم.
ما «تهدید فرصت‌های شغلی »نیستیم.
ما «مهاجریم».

«مهاجر» کلمه‌ای که در متون احادیث ، روایات و قرآن کریم بسیار آشناست و کاملا تجزیه و تحلیل شده است.
آیا از عراق، فلسطین، لبنان، سوریه وحتی از همین ایران در تحولات سیاسی، مهاجردر سراسر دنیا نداشتیم یا نداریم؟
ما هم بنا به دلایلی مهاجر شدیم که به خواست و میل ما نبوده و نیست.مثل تمام مهاجران دنیا....
والبته که اگر شرایط اقتضا کند خودمان با میل و اشتیاق بر می گردیم.
ما ایران را نه تنها وطن خود که وطن همه امت اسلام می دانیم.
ایران وطن است.
وطن مادر است.
در باورهای من و تو ای برادر و خواهر ایرانی، از جان گذشتن راحت تر از بی حرمتی به مادر است.
آنهایی که «خیانت» کرده «جاسوسی »کرده ربطی به ملیت ما ندارد.چه ایرانی چه افغانی در «لشکرصهیونیست و آمریکا» هستند.
آنها نه تنها ملیت ندارند که دین هم ندارند. کدام متدین به میهنش و به مادرش خیانت می کند؟
خیانت‌کاران در جهت باطل تاریخ ایستاده درست مقابل ما، اما من تو در جهت حق هستیم.
خدا کند روزی بیاید که به دور از جنگ و آوارگی در صلح و آرامش از بلخ شیراز و بخارا تا دل دهلی با قند پارسی دهانمان را شیرین کنیم .

سلامتی و طول عمر رهبر انقلاب
و خادمین ایران مام حسین(ع)
به امید پیروزی جهان اسلام بر کفر جهانی
سلامتی و ظهور امام زمان(عج)

محمد تقی دامردان
#جان‌ایران_جان‌افغانستان
#محمد_تقی‌_دامردان
#مهاجرین
@zaynabbayat
23👎5👍3😢3
Forwarded from نوروز
در باب ساماندهی امور مهاجرین افغانستانی در ایران
همانطور که آگاهان و دلسوزان از همان ابتدای موج مهاجرستیزی در کشور پیش بینی کرده و تذکر داده بودند. این جریان غیر علمی، غیر انسانی و غیر شفاف از بسیاری جهات کشور را دچار یک بحران امنیتی گسترده خواهد کرد و به ناامنی روانی و بر باد دادن سرمایه های اخلاقی و اجتماعی جامعه منجر خواهد شد.
پرداختن به این موضوع و ابعاد آن شاید نیاز به کتابی مفصل و پژوهشی دارد. ولی در این فضا و در حد امکان بنده فقط به ارایه یک سری گزاره های درست و غلط و اشاره به آنها خواهم پرداخت:
۱. امور مهاجرین در کشور حتما نیاز به ساماندهی دارد. این را بیش از هر کسی خود مهاجرین درک کرده اند و باور دارند. اما باور کنیم ساماندهی فقط دستگیری و اخراج آن هم با این مدل و روش نیست. آسیب ها و آفات این روش بیش از فواید احتمالی آن است.
۲. برخورد با مجرم با هر ملیتی متناسب با جرمی که انجام داده باید انجام شود و مهاجر افغانستانی از این قاعده مستثنی نیست. این خواسته خود جامعه مهاجرین هم هست. اما تعمیم جرم یک یا چند فرد به یک قوم یا ملیت نه امری اخلاقی، نه منطقی و نه حقوقی است.
۳. مهاجرین در سراسر جهان نه تنها باری بر اقتصاد جامعه میزبان نیستند بلکه به توسعه حجم اقتصادی آن کشور کمک می کنند. اگر ما به درستی از این ظرفیت استفاده نمیکنیم، مشکل جامعه مهاجرین نیستند بلکه مشکل در عدم برنامه ریزی درست ماست. آن هم جامعه ای که بارها صداقت و پاکدستی و نجابت خود را چه به عنوان کارگر ساده، چه به عنوان سرمایه گذار و چه به عنوان تاجر به ما ثابت کرده است.
۴. آنها که دل در گرو نام و یاد ایران و فرهنگ و هویت و تمدن ایرانی دارند، هیچ می دانند که اگر بلخ، غزنه، کابل، هرات و… را از این فرهنگ و تمدن بگیرند چه بر سر آن آورده اند؟ آیا این همان خواست و برنامه انگلیسی ها از سیصد سال پیش بدین سو نبوده و نیست؟ ایرانی ضعیف با مرزهایی محدود بدون پشتوانه فرهنگی و زبانی و تاریخی بزرگ.
۵. بر همه بزرگان فرهنگ این سرزمین واجب است که از جریان ضداخلاقی و نژادپرستی که به بهانه ساماندهی و مهاجر غیرقانونی دهان به فحاشی های شرم آور باز کرده اند برائت بجویند. این جریان فراتر از موضوع مهاجرین بنیان های اخلاقی جامعه را نشانه گرفته است.
۶. در جریان تهاجم دشمن صهیونیستی به ایران عزیز بیشترین حجم همدلی با ایران از سوی مردم افغانستان حتی آنهایی که هیچ گاه ایران نبوده اند یا سال هاست جلای وطن دوم کرده اند و اینک در غرب فرهنگی ساکن هستند، انجام شد. حجم این همدلی با اطلاع از حجم همه همدلی های سایر ملل دنیا بیشتر بود. طبیعی هم بود چرا که برای ایشان حمله به ایران حمله به هویت و تمدن مشترک بود و هست. اما جریان مشکوک مهاجرستیز این همدلی را برنتابیده اند و همه تلاش خود را می‌کنند که آن را کینه و نفرت تبدیل کنند. باد میکارند که طوفان درو کنند. اما زهی خیال باطل که درخت تنومند تمدن ایران آفات بزرگ‌تر را هم دفع کرده است.
۷. ممکن و محتمل است که در جریان همدستی با دستگاه اطلاعاتی دشمن تعدادی از اتباع افغانستان هم آگاهانه و با برنامه یا ناآگاهانه و با تطمیع این جریان را همراهی کرده باشند. اما این که جریان نفوذ اطلاعاتی را معطوف به این گروه اجتماعی آن هم با تعمیم غلط کنیم، بدون شک دادن آدرس غلط برای فرار مهره های اصلی نفوذ از زیر فشار توجه نهادهای ذیربط است. این گزاره به مشکوک بودن بیشتر جریان مهاجرستیزی که تمام تمرکز نهادهای انتظامی کشور را به سمت طرد مهاجرین برد تا شد آنچه نباید می شد، مهر تایید می زند.
می‌توان گزاره های فراوان ریز و درشت دیگری هم به این لیست اضافه کرد.
#برداشت
#همدلی_وهمزبانی
#مهاجر_ستیزی
#آدرس_اشتباه
👍175👎3
نه نام‌هاتان فرق دارد،
نه زبانتان غریبه است.
نه دلتان بیگانه می‌تپد،
و نه اشک‌هاتان با ما فرق دارد.
شما آمده‌اید، نه از سر سیاحت یا سود،
که با جان زخمی، دل خسته، اما چشم‌هایی که هنوز برق امید دارند.
آمده‌اید نه برای اینکه چیزی از ما بگیرید،
که با خودتان هزار سال فرهنگ، قصه، محبت و نجابت آورده‌اید.
ما با هم خندیده‌ایم، کار کرده‌ایم، درس خوانده‌ایم، چای خورده‌ایم.
این خاک، اگر خانه‌ی من است، خانه‌ی تو هم هست.
چراکه قلب، مرز نمی‌شناسد.
تو رفیق منی.
اگر سیاست و بی‌عدالتی خواست میانمان دیوار بکشد،
ما با مهربانی، شعر، لبخند و ایستادن کنار هم، آن دیوار را نخواهیم دید.
روزهای سخت، خواهد گذشت.
و ما، باهم خواهیم ماند.
بی‌برچسب، بی‌مرز،
بی‌تبعیض…
فقط انسان، فقط دوست.🌿🌷❤️


ندا آقاجونی
36👎5👍2😱1
✳️ صحنه‌های پاک‌نشدنی
🔸محمدکاظم کاظمی

🔻خداوند از او درگذرد. نام «کریم غول» در اوایل دههٔ هفتاد لرزه بر تن مهاجرین افغانستان در مشهد می‌انداخت، مأمور خشن و بی‌رحم «افغانی‌بگیر». سپس او در روزهایی که گرفتار سرطان شد، بسیار از مهاجرین حلالیت طلبید. سرطان او را برد اما نام او در تاریخ مناسبات دو کشور ماند.

مأمور از قهار عاصی شاعر توانای افغانستان که در دههٔ هفتاد به ایران سفر کرده بود، پاسپورت طلب کرد. عاصی پاسپورتش را به او نشان داد که هنوز یک روز ویزا داشت. مأمور به او سیلی زد و در مقابل اعتراض قهار گفت: این سیلی را برای این زدم که بدانی فقط یک روز وقت داری. قهار کشور را ترک کرد و در موشک‌باران‌های کابل کشته شد، در سال ۱۳۷۳. یادم نمی‌رود که در همان ایام رئیس ادارهٔ گذرنامه در مشهد باری با چه لحن تند و خشنی با شاعر ما صحبت می‌کرد.

اکنون نه قهار عاصی هست و نه کریم غول، ولی این روایت‌ها مانده است. این‌ها رسوب می‌کند و تا این دو کشور باقی هستند، سینه به سینه و صفحه به صفحه می‌چرخد.

🔻در جریان اخراج شمار زیادی از مهاجرین در این روزها هم وقایعی از این قبیل دیده شده است. صحنه‌های خشنی از دستگیری اشخاص، وضعیت اسفبار اردوگاه‌های گردآوری اتباع و نیز اوضاع مرز دوغارون در این روزها. این‌ها هیچ وقت پاک نمی‌شود. این‌ها نه قابل انکار است و نه قابل توجیه.

🔻اما از سویی دیگر، در همین روزهای سخت بسیاری از اهالی رسانه، فعالان فرهنگی و اجتماعی، دست‌اندرکاران خیریه و تعداد بی‌شماری از مردم ایران، با مهاجرین همدلی کردند، یاری رساندند. وکلایی بودند که داوطلبانه اعلام آمادگی کردند برای وصول مطالبات مردم بابت رهن منزل و... شاعرانی شعر گفتند. نخبگانی به مقامات نامه نوشتند. کسانی حتی اعلام آمادگی کردند برای کمک‌رسانی در این سوی مرز.

در آن سوی مرز نیز، مردم هرات نیکنامی بزرگی برای خود خریدند با استقبال و خدمات‌رسانی برای اخراج‌شدگان. گروه گروه و کاروان کاروان کمک و مواد غذایی رساندند برای مردمی که یک روز قبل در این سوی مرز از یک «سایه» بی‌بهره مانده بودند در گرمای طاقت‌سوز تیرماه دوغارون. آن‌ها سینی‌های غذا آوردند برای مردمی که در اردوگاه و در مسیر، گاهی یک بطری آب را به چند برابر قیمت خریده بودند. این‌ها هم می‌ماند و پاک نمی‌شود.

🔻مسئولان و دست‌اندرکاران محترم امور. منکر وضعیت جنگی نیستم. منکر خرابکاری‌ها هم نیستم. منکر لزوم ساماندهی و قانونمندسازی امور مهاجرین هم نیستم. تهدیدها البته بسیارند. ولی مسئولان امور می‌توانستند از این تهدیدها یک فرصت بسازند. می‌توانستند با سبک و طرز رفتار خودشان نشان دهند که با مهاجرستیزان فضای مجازی همراه و همسو نیستند. می‌توانستند با این جو ضد مهاجری که عمدتاً‌ هم به شکل یک پروژه از جاهایی تأمین می‌شود، فاصله‌گذاری کنند. این می‌شد فرصتی کم‌نظیر باشد برای خنثی‌کردن ذهنیت‌هایی که در سال‌های اخیر به جامعه تزریق شده است. ولی این کار را نکردند متأسفانه. حتی از این جو مهاجرستیزی به عنوان «پیشران» برنامه‌ها استفاده شد.

صدا و سیما می‌توانست راوی صادق وضعیت اردوگاه‌ها و وضعیت دوغارون و برخوردها و دستگیرشدن‌های گاه خشن باشد. می‌توانست شایعات اغراق‌شدهٔ امنیتی را صحت‌سنجی کند و اعلام کند. آنگاه می‌توانست مدعی باشد که با پروژه‌بگیران مهاجرستیز همسو نیست.

شاید بگویید شرایط جنگی است و «نمی‌شود». ولی من دیده‌ام که می‌شود. من از برخورد رئیس ادارهٔ گذرنامه در سال ۱۳۷۳ گفتم. ولی در همین ایام رئیس دیگری از همان ادارهٔ گذرنامه را هم دیده‌ام که در سالن اداره، پشت میزی می‌نشیند و شخصاً‌ مثل یک کارمند معمولی به امور مراجعه‌کنندگان رسیدگی می‌کند، با صبر و حوصله و خُلق خوش و نهایت همکاری ممکن.

🔻افزون بر رفتارها، گفتارها هم پاک نمی‌شوند. اشخاص بسیاری به خصوص در فضای مجازی و رسانه‌ای از هر دو جانب نفرت‌آفرینی کردند و تعمیم دادند و حکم کلی صادر کردند. به خاطر چند بزهکاری، ملتی را بزهکار خواندند و به خاطر چند نژادگرایی، ملتی را نژادپرست نامیدند. ما آن‌قدر همدلی دوسویه دیده‌ایم که هر حکم کلی و قطعی‌ای را چالش‌پذیر می‌کند. و ما سعی کنیم آنچه از ما می‌ماند خدمت باشد نه دشنام. چون دشنام هم می‌ماند و پاک نمی‌شود.

🔻هیچ قیچی‌ای وجود ندارد که دو کشور را از کنار هم بردارد و دو گوشه از این کرهٔ خاکی بچسباند. هیچ پاک‌کنی هم وجود ندارد که وقایعی را که ثبت دفتر تاریخ شده است، پاک کند و دوباره بنویسد. در این میان فرصت‌هایی هست که می‌تواند که با تلخی به هدر برود و صحنه‌هایی ساخته شود که تا دهه‌ها در ذهن و ضمیر همه بماند، یا هم می‌تواند سرشار باشد از خاطرات نیک و درخشان. بستگی به این دارد که تو کدام را بخواهی و کدام را انتخاب کنی. عمل سخت نیست، بلکه فقط انتخاب ما را به کار دارد. به نظرم خیلی‌ها در انتخاب خوب، کامیاب نبودند.
@mkazemkazemi
👍6616👎7😢4😁1
دورتر را ببینیم

مادرم خدابیامرز با اینکه سواد نداشت، اما از درک و شعور بالایی برخوردار بود. بارها از او شنیده بودم که می‌گفت: «آدم باید دورترها را ببیند، نه فقط جلوی پایش را...»

این روزها، رفتار ناصحیح برخی مأموران با مهاجرین افغانستانی، مرا به یاد همین جمله مادرم انداخت. انگار فقط جلوی پایشان را می‌بینند و به دورترها توجهی ندارند.

حالا که قرار است مهاجرین ساماندهی شوند، باشد؛ هیچ‌کس مخالف اصل ساماندهی نیست. نگرانی اصلی، شکل اجرای این طرح است که متأسفانه بیشتر به‌صورت ضربتی و همراه با خشونت انجام می‌شود. چه ایرادی دارد اگر هم‌زبانان ما با خاطره‌ای خوش و با احترام ایران را ترک کنند؟

چه اشکالی دارد سال‌ها بعد، همین مهاجرینی که از ایران رفته‌اند، برای فرزندان و نوه‌هایشان از ایرانی مهربان و مهمان‌نواز یاد کنند؟ چه ایرادی دارد یکی از همین کودکانی که امروز مجبور به ترک ایران شده، وقتی فردا در افغانستان یا کشوری دیگر به جایگاه مهمی برسد ، خاطرات خوشش از ایران، زمینه‌ساز پیوند و همدلی بیشتر میان دو کشور شود؟

همان‌طور که این روزها افرادی چون دکتر لطیف پدرام، پرچمدار این جریان مبارک شده‌اند.

بیایید مهمان‌نوازی چهل‌ساله‌مان را با رفتارهای تحقیرآمیز لکه‌دار نکنیم. کاری کنیم که اگر سال‌ها بعد، در هر نقطه‌ای از این کره خاکی به هم رسیدیم، بتوانیم با افتخار سرمان را بالا بگیریم و باز هم با هم از سعدی، فردوسی و مولانا قصه کنیم.

موسی عصمتی


برای اهالی وطن بزرگ پارسی


بوی جوی مولیانمان یکی‌ست
ما که یار مهربانمان یکی‌ست

ما شنیده‌ایم از حدیث نی
بند بندِ داستانمان یکی‌ست

با وجود سیم‌های خاردار
سروهای بوستانمان یکی‌ست

اهل سرزمین شاهنامه‌ایم
سرگذشت و هفت‌خوانمان یکی‌ست

با هم از کرانه‌ها گذشته‌ایم
گرز و رخش و پهلوانمان یکی‌ست

قامت ِ کمان ما اگر دوتاست
رو به دشمنان ، کمانمان یکی‌ست

ما سیاوشان عصر حاضریم
شعله‌های امتحانمان یکی‌ست

مثل روز روشن است راه ما
ما که شمس و آسمانمان یکی‌ست

مثل قند پارسی کنار هم
شعرهای استکانمان یکی‌ست

باش ای برادر عزیز من
باش تا کمی بغل‌کشی کنیم
ما که قلبمان ، زبانمان یکی‌ست*

پ.ن : مصراع اضافی آگاهانه‌ است

موسی عصمتی

لینک پیوستن به کانال اشعار #موسی_عصمتی👇

https://t.me/braillehayenagozir
21👍5👎1
✳️ گلولهٔ برفی تعمیم
محمدکاظم کاظمی

_ من یک بزهکاری دیدم. همه این مردم بزهکار هستند.
_ طرف همه مردم ما را بزهکار خواند. همه این‌ها نژادپرست هستند.
_ طرف همه ملت ما را نژادپرست دانست. همه این‌ها نمک‌نشناس هستند.
_ او ملت ما را نمک‌نشناس می‌داند. همهٔ این‌ها ناقدردان هستند.
_ می‌گوید همه ناقدردان هستید. خوب وقتی همه‌تان بزهکاری می‌کنید انتظار قدردانی دارید؟

و به این صورت گلولهٔ برفی تعمیم شکل می‌گیرد.

🔻ما شاید در این سال‌ها در مناسبات اجتماعی خویش و هم‌چنین مناسبات میان دو ملت، بسیار از تعمیم‌دهی‌های بیجا ضربه خورده‌ایم.
منظور از این تعمیم چیست؟ این که ما برشی کوچک یا حتی نقطه‌ای از یک مجموعه را ببینیم و آن را به کل مجموعه تعمیم دهیم.

🔻این تعمیم‌ها از مناسبات خانوادگی شروع می‌شود. رفتارهای یک عضو یک خانواده را به کل آن تعمیم می‌دهیم. در مقیاس بزرگ‌تر رفتارهای یک عضو یک گروه اجتماعی را به همه تعمیم می‌دهیم. رفتارهای یک عضو قوم را به همه تعمیم می‌دهیم و رفتارهای یک فرقهٔ مذهبی در نهایت رفتارهای یک عضو یک ملت را به همه، که در اینجا مورد نظر من است.

🔻شخصی در فضای مجازی می‌نویسد که «همهٔ افغانستانی‌ها بزهکار و متجاوز هستند.» این خودش یک تعمیم نادرست است. در مقابل آن شخص افغانستانی‌ای که بزهکار نیست و چه بسا که بسیار هم پرتلاش و پاک‌دست است، قضیه را توهین تلقی می‌کند و از آن سوی تعمیم می‌دهد که «همه ایرانی‌ها نژادپرست هستند». باز این قضیه طبیعتاً برای خیلی از ایرانی‌هایی هیچ هم نژادپرست نیستند بلکه همدل و همزبان هستند سنگین می‌آید و کسانی آن را تعمیم می‌دهند که «همه افغانستانی‌ها نمک‌نشناس‌اند» و به این ترتیب این چرخهٔ تعمیم تداوم می‌یابد و عین یک گلولهٔ برفی بزرگ در سراشیبی، بزرگ و بزرگ‌تر و ویرانگرتر می‌شود.

🔻به این صورت ما وارد چرخهٔ ویرانگر سوءظن، نفرت‌انگیزی و کینه‌ورزی می‌شویم. تعمیم‌های ما بر همدیگر اثر می‌گذارد و نفرت‌برانگیزی را بیشتر می‌کند. و گاهی چنان در این تعمیم غرق می‌شویم که اگر رفتاری خلاف آن را هم ببینیم، برایمان باورناپذیر معلوم می‌شود. همه این مردم که چنین هستند، این چرا نیست؟ حتماً کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. یعنی ابتدا از مورد جزئی، حکم کلی استخراج می‌کنیم و بعد آن حکم کلی را بر اجزای دیگری که آن حکم بر آن‌ها صادق نیست هم وارد می‌کنیم.

مجال این یادداشت رو به پایان است. باز هم در این موارد خواهم نوشت. قرار است این‌ها یک سلسله یادداشت باشد.

@mkazemkazemi
👍2411😢2👎1
اخراج مهاجران افغانستانی از ایران؛ راهی میان ضرورت، اخلاق و تدبیر

روایت مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران، داستانی طولانی، پیچیده و گره‌خورده با تاریخ، هم‌زبانی و هم‌سرنوشتی است. با این حال اخیراً و به طور معین پس از حمله رژیم اسرائیل به ایران بحث بر سر «اخراج افغان‌ها» دوباره داغ شده است. به‌طور معین در این فضای ملتهب، برخی نگاه‌ها آغشته به سوءاستفاده از هیجانات است، بدون آن‌که به آمار، اخلاق انسانی، و الزامات ملی توجه کافی شود. متاثر از چنین شرایطی با صدای بلند چند نکته برای همفکری در میان گذاشته می‌شود:

1️⃣ کمّیت، ظرفیت، واقعیت
به‌طور طبیعی هر جامعه‌ای محدودیت‌‌‌های اقتصادی، ادراکی و فرهنگی خاص خود را دارد و توقع از آن در پذیرش مهاجرین و پناه‌جویان در نسبت با توانمندی‌ها و ظرفیت‌‌‌های یادشده باید تعریف شود. محدودیت‌‌‌های کشور ایران و شرایط خاص اقتصادی و امنیتی و ادراکی-فرهنگی آن نیز باعث آن می‌شود تا این کشور نتواند میزبان تعداد نامحدودی از مهاجران باشد.
واقعیت آن است که عدد و رقم از جایی به بعد ویرانگر است. تا #کمّیت علاج نشود، توقع هیچ پیشرفتی نمی توان داشت. در نتیجه راه‌حل در توازن است؛ نه در طرد کامل و نه در پذیرش بی‌رویه.
از دید من هر دو نگاه امّیِ بی‌اعتنا به ظرفیت‌‌‌های حقیقی ایران و نگاه ملّی تنگ‌نظرانه‌ای که دایره ایران و ایرانیت را به مرزهای کنونی ما تنزل می‌دهد، دو لبه یک قیچی بحران هستند؛ راه‌حل چیزی میان این دوست.

2️⃣ احترام متقابل و مرزهای هویتی
مهاجران افغانستانی باید قدردان کشوری باشند که در چهار دهه گذشته – با همه سختی‌ها – آغوشی نیمه‌باز به روی ایشان گشوده است. مقایسه ایران با کشورهای غربی قیاسی مع‌الفارق است. اظهارات برخی مهاجران در فضای مجازی یا محافل، گاه با نوعی بی‌اعتنایی به حاکمیت ملی ایران همراه است؛ گویی پذیرش مهاجرین در هر سطح و با هر تعدادی وظیفه ذاتی ایران است، نه حقی که با ضوابط خاص ممکن می‌شود. این دیدگاه، نه به سود مهمان است، نه میزبان. نیز دوستان افغانستانی ما باید توجه داشته باشند که مهاجرت بی‌رویه به تهی‌شدن کشورشان از فارسی زبان‌‌‌ها منتهی خواهد شد که از پیش مشخص است به سود کیست.
در نقطه مقابل، ما ایرانیان نیز باید جانب انصاف را نگه داشته و به جنبه‌‌‌های ایجابی حضور مهاجرین بی‌توجه نباشیم. برای مثال جدای از شرکت در دفاع از ایران در جنگ تحمیلی، در چند دهه گذشته مهاجران افغان سهمی مهم در کار و تولید در این سرزمین داشته‌اند. پس به طور طبیعی نباید خطای افراد معدودی، به نام همه مهاجران نوشته شود. تشکر از خدمات مهاجرین، کمترین وظیفه انسانی و اخلاقی ممکن از سوی ماست. تعمیم‌های ظالمانه، آسیب‌زا و اخلاقاً مردودند.

3️⃣ نظام مهاجرتی معیوب؛ علتِ مشکل، نه معلول
واقعیت آن است که ما ایرانی‌ها عادت کرده‌ایم که تمام کاسه‌کوزه‌‌‌ها را بر سر مهاجرین بینوا بشکنیم. این در حالی است که باید قبل از هر اقدامی، به سراغ #حلقه‌های_ذی‌نفع رفت. شبکه‌های سیاسی-امنیتی و قومی که از فروش ویزا، اقامت، کفالت و قاچاق انسان سود می‌برند، بخش اصلی خلق بحران هستند. اگر این وضعیت اصلاح نشود و هم زمان فکری به حال حکمرانی مرزی نشود، اخراج مهاجران چیزی جز بازی تکراری و هزینه‌زای موش و گربه نخواهد بود.

4️⃣ از حاشیه‌سازی تا راه‌حل
کاری به جریان مهاجرهراس ندارم. بخشی از این‌ها واقعا نگران آینده ایران هستند، بخش جریان‌سازش اما برکشیده محافلی امنیتی-رسانه‌ای است. به جریان بی‌منطقی که حد یقفی برای ورود مهاجر به داخل کشور ندارد هم کاری ندارم. ما امروز نیاز به جریان سومی متشکل از عقلای ایرانی و افغانستانی داریم که به جای نق‌زدن و جاروجنجال، به دنبال ارائه راه‌حل‌های فنّی و عملیاتی باشد که در عین حفظ کرامت مهاجرین به نظام‌مند شدن جریان مهاجرت و ورود و خروج وطن‌داران همسایه شرقی به ایران کمک کند‌. باور کنیم که پیشنهادهای کلی و اخلاقی و راه‌‌حل‌‌‌های غیرفنّی دردی دوا نمی‌کند.

5️⃣ توجه ویژه به مهاجرین آسیب‌پذیر
متولیان امر دقت کنند که اگر بناست اخراجی صورت گیرد، باید مبتنی بر سنجش دقیق وضعیت مهاجرین و اولویت به مهاجران غیرقانونی تازه‌وارد باشد، نه نسلی که در ایران متولد شده و رشد کرده‌اند. نسلی که از آن‌ها به نسل دوم و سوم مهاجرت تعبیر می‌شود. بسیاری از این‌ها پیوندی و درکی از افغانستان ندارند. نه در پوشش و نه در لهجه و نه در فرهنگ و سبک زندگی. به همان اندازه که می‌بایست تلاش کرد دایره مهاجرین جدید را محدود کرد تا جایی که می‌شود با این‌ها و نیز با کسانی که به هر دلیل جانشان در معرض خطر است باید مدارا کرد. در این میان حواس‌ها بیشتر از همه به هزاره‌هایی باشد که در زبان و مذهب از هر کسی به ما نزدیک‌ترند اما به دلیل فیزیک چهره‌شان و چشمان بادامی‌شان بیشترین سهم را از ستم‌کشی در ایران دارند؛ همان‌ط‌ور که در افغانستان.

@Monbathat
👍38👎63
مُنبثّات | پراکنده ها و شطحیات یک پژوهشگر
اخراج مهاجران افغانستانی از ایران؛ راهی میان ضرورت، اخلاق و تدبیر روایت مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران، داستانی طولانی، پیچیده و گره‌خورده با تاریخ، هم‌زبانی و هم‌سرنوشتی است. با این حال اخیراً و به طور معین پس از حمله رژیم اسرائیل به ایران بحث بر سر «اخراج…
یک نکتهٔ جالب دیدم. وقتی این یادداشت را گذاشتم، هنوز مثلا ۱۵ ثانیه نگذشته بود که شاید اولین کسی که آن را دید، علامت رد (دیسلایک) زد. البته که اظهار نظر در مورد هر مطلبی آزاد است و به کار ما می‌آید. ولی تعجب من از این بود که چطور ایشان در ظرف ده پانزده ثانیه آن را خواند.
شما یک بار بخوان. شاید اصلاً با آن موافق باشی.
👍45😁17👎64