Forwarded from موسی عصمتی
تنبور می زد
به مناسبت ۲۰ دی سالروز تولد قله متواضع شعر و بیدل روزگار ما جناب محمد کاظم کاظمی
در کوچه دیشب یک نفر تنبور می زد
می رفت امّا تا سحر تنبور می زد .
آواز های سرزمین مادری را
در کوچه های در به در تنبور می زد
شمسی که از نی نامه های بلخ می خواند
در قونیه آسیمه سر تنبور می زد
اشکی که از پامیر جاری شد به این دشت
چون رود، در حال سفر تنبور می زد .
باران گرفت و... بوی نم بر خاست از خاک
وقتی که او دیوانه تر تنبور می زد .
باران گرفت و... یادش آمد روزگاری
در بلخ احساسش پدر تنبور می زد .
امّا زمین چرخید و او این گوشه افتاد
حالا غریبانه پسر تنبور می زد .
حالا زمین یک ساز نا کوک است این جا
باید که با لحنی دگر تنبور می زد .
در لحظه ها مان بی حضور ابری او
باران نمی آمد مگر تنبور می زد .
از قندهار روزگاران غزل بود
مردی که چون شهد و شکر تنبور می زد .
دیریست بوی نم نمی خیزد از این خاک
ای کاش یک کم بیشتر تنبور می زد
#موسی_عصمتی
#محمد_کاظم_کاظمی
@bicheshmdasht2
به مناسبت ۲۰ دی سالروز تولد قله متواضع شعر و بیدل روزگار ما جناب محمد کاظم کاظمی
در کوچه دیشب یک نفر تنبور می زد
می رفت امّا تا سحر تنبور می زد .
آواز های سرزمین مادری را
در کوچه های در به در تنبور می زد
شمسی که از نی نامه های بلخ می خواند
در قونیه آسیمه سر تنبور می زد
اشکی که از پامیر جاری شد به این دشت
چون رود، در حال سفر تنبور می زد .
باران گرفت و... بوی نم بر خاست از خاک
وقتی که او دیوانه تر تنبور می زد .
باران گرفت و... یادش آمد روزگاری
در بلخ احساسش پدر تنبور می زد .
امّا زمین چرخید و او این گوشه افتاد
حالا غریبانه پسر تنبور می زد .
حالا زمین یک ساز نا کوک است این جا
باید که با لحنی دگر تنبور می زد .
در لحظه ها مان بی حضور ابری او
باران نمی آمد مگر تنبور می زد .
از قندهار روزگاران غزل بود
مردی که چون شهد و شکر تنبور می زد .
دیریست بوی نم نمی خیزد از این خاک
ای کاش یک کم بیشتر تنبور می زد
#موسی_عصمتی
#محمد_کاظم_کاظمی
@bicheshmdasht2
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی
مجموعه شعر (بی چشم داشت )
از #موسی_عصمتی
در نمایشگاه کتاب مشهد
سالن فردوسی ورودی 3
غرفه شماره 96
انتشارات شهرستان ادب
منتظر حضور شما فرهیختگان و دوست داران کتاب هستیم
@bicheshmdasht2
از #موسی_عصمتی
در نمایشگاه کتاب مشهد
سالن فردوسی ورودی 3
غرفه شماره 96
انتشارات شهرستان ادب
منتظر حضور شما فرهیختگان و دوست داران کتاب هستیم
@bicheshmdasht2
زینب بیات
موسی عصمتی_تنبور می زد
🔵 برای محمدکاظم کاظمی
🔹در کوچه دیشب یک نفر تنبور می زد
می رفت اما تا سحر تنبور می زد
🔻شاعر: #موسی_عصمتی
🔸با صدای #زینب_بیات
#محمد_کاظم_کاظمی
@zaynabbayat
🔹در کوچه دیشب یک نفر تنبور می زد
می رفت اما تا سحر تنبور می زد
🔻شاعر: #موسی_عصمتی
🔸با صدای #زینب_بیات
#محمد_کاظم_کاظمی
@zaynabbayat
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی
به استاد محمدکاظم کاظمی و دوستان مهاجرم
این حوالی هنوز باران هست
چتر بازی در این خیابان هست
مثل انجیرهای سرخ مزار 1*
در دلم لعلی از بدخشان هست
ردپایی عمیق از یک اسب
پشت دروازه ی سمنگان هست
نان گندم اگر چه خشکیده است
بذر گندم برای مهمان است
ما دوتن شاخه های یک بیدیم
تا زمانی که باد و طوفان هست
قلب ما تا همیشه گلشهر*2 است
نی اگر نیست، این نیستان هست
مولوی تا همیشه خواهد بود
شمس، وقتی که در خراسان هست
نکند گریه ات امان ندهد
بین ما مردمی مسلمان هست
یک نجاشی هنوز می خندد
یک نجاشی به نام ایران هست
1)نام اثری داستانی از نویسنده افغانستانی محمد حسین محمدی
2)محله ای مهاجر نشین در مشهد
#موسی_عصمتی
@bicheshmdasht2
این حوالی هنوز باران هست
چتر بازی در این خیابان هست
مثل انجیرهای سرخ مزار 1*
در دلم لعلی از بدخشان هست
ردپایی عمیق از یک اسب
پشت دروازه ی سمنگان هست
نان گندم اگر چه خشکیده است
بذر گندم برای مهمان است
ما دوتن شاخه های یک بیدیم
تا زمانی که باد و طوفان هست
قلب ما تا همیشه گلشهر*2 است
نی اگر نیست، این نیستان هست
مولوی تا همیشه خواهد بود
شمس، وقتی که در خراسان هست
نکند گریه ات امان ندهد
بین ما مردمی مسلمان هست
یک نجاشی هنوز می خندد
یک نجاشی به نام ایران هست
1)نام اثری داستانی از نویسنده افغانستانی محمد حسین محمدی
2)محله ای مهاجر نشین در مشهد
#موسی_عصمتی
@bicheshmdasht2
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 موسی عصمتی، نور چشم شاعران مشهد
🔸 بخشی از پیشگفتاری که بر کتاب «بی چشمداشت» موسی عصمتی نوشته بودم.
🔻
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه، نه اینجا باش، نه آنجا
در دیوان سنایی غزنوی و بر پیشانی این قصیدۀ باشکوه میخوانیم که «این قصیدۀ غرّا در عرصۀ سرخس و در آن زمین مقدس گفته شده.» و در احوال سنایی نیز نوشتهاند که او روزگاری از عمر خود را در سرخس سپری کرده و از محضر مشایخ آن شهر بهره گرفته است. یکی دیگر از قصاید زیبای سنایی با مطلع «ای سنایی بی کله شو، گرت باید سروری» نیز زادۀ سرخس است و این سخن در دیوان او ثبت شده است.
سرخس یکی از شهرهای بزرگ خراسانزمین بوده است، شهری در میانۀ نیشابور و هرات و مرو، و زادگاه و پرورشگاه بسیاری از مشایخ تصوف، دانشمندان و دولتمردان.
دریغ که سرخس نیز همانند دیگر شهرهای خراسان، پامال ستور غزان و سپس چنگیزیان و سپس لشکریان تیمور گورکانی شد و دچار فترتی در ادب و دانش، چنان که در بعضی از نواحی خرسان تا کنون ادامه دارد.
و امروز برای ما بسیار خوشایند است که از خطهای که که روزگاری آن را «زمین مقدس» میخوانده اند و غبار ایام، چهرۀ فرهنگی آن را پوشانده است، شاعری برمیخیزد که یادآور خراسانیان قدیم است، هم در سختکوشی و پشتکار در صورت شعر، هم در تعهد و التزام در سیرت آن.
قریب به پانزده سال پیش بود که جوانی دانشآموز، با عصایی سپید و دلی روشنتر از آن، در آغاز هر هفته تک و تنها از روستایی در نواحی سرخس با چند وسیلۀ نقلیۀ متعدد و متوالی، خود را به مشهد میرساند تا درس مدرسه را از کف ننهد، در حالی که چه بسیار جوانهای شهرنشین، فارغ از محدویتهایی که آن جوان با آن دست و گریبان بود هم آن مایه از همت و پشتکار را نداشتند. آن دانشآموز در آخر هفته باز با همان دشواری راهی روستایش میشد، تا ایام تعطیل را در کنار خانواده بگذراند و باز هفتۀ بعد راهی مسیر دانشاندوزی شود.
و آن دانشآموز وقتی به مشهد میآمد، معمولاً هدیهای ارجمند برای من داشت، تعدادی شعر که سرودههای اخیرش بود و در نوار کاستی ذخیره شده بود. او معمولاً بخشی از نوار کاست را خالی میگذاشت، برای شنیدن نقد و نظرم دربارۀ آن شعرها. و بدین ترتیب، دوستی من و موسی عصمتی شکل گرفت.
آن دانشآموز سپس به دانشگاه رفت، در شهر بیرجند. تحصیلات را به پایان رساند و البته آنچه حاصل این دوران بود، نه تنها دانش و آگاهی بیشتر در زمینۀ ادبیات، که شریکی مهربان برای زندگی بود. و سپس موسی عصمتی با کولهباری از دانش، برگشت تا برای دانشآموزان نابینا معلمی کند؛ برایشان شعر بخواند و کتابهای شاعران امروز را به خط بریل برگرداند تا دست این دانشآموزان از آثار ادبی امروزیان خالی نباشد. هدیۀ بسیار ارجمند دیگر موسی عصمتی برای من، کتاب «پیاده آمده بودم...» من با خط بریل است که آن را در مجموعهای که از چاپهای متعدد این کتاب دارم، نگه داشتهام و برایم بسی عزیز است.
از آن زمان موسی عصمتی همواره در محافل ادبی مشهد حضوری پررنگ داشته است؛ بارها در جشنوارههای شعر مقام آورده و به واسطۀ اخلاق نیکو، پشتکار وصفناپذیر و شعرهای زیبای خود، نور چشم شاعران مشهد بوده است.
متن کامل این پیشگفتار در سایت محمدکاظم کاظمی منتشر شده است
http://www.mkkazemi.com/1398/07/23/esmati/
#موسی_عصمتی
#بی_چشمداشت
@asarkazemi
🔸 بخشی از پیشگفتاری که بر کتاب «بی چشمداشت» موسی عصمتی نوشته بودم.
🔻
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه، نه اینجا باش، نه آنجا
در دیوان سنایی غزنوی و بر پیشانی این قصیدۀ باشکوه میخوانیم که «این قصیدۀ غرّا در عرصۀ سرخس و در آن زمین مقدس گفته شده.» و در احوال سنایی نیز نوشتهاند که او روزگاری از عمر خود را در سرخس سپری کرده و از محضر مشایخ آن شهر بهره گرفته است. یکی دیگر از قصاید زیبای سنایی با مطلع «ای سنایی بی کله شو، گرت باید سروری» نیز زادۀ سرخس است و این سخن در دیوان او ثبت شده است.
سرخس یکی از شهرهای بزرگ خراسانزمین بوده است، شهری در میانۀ نیشابور و هرات و مرو، و زادگاه و پرورشگاه بسیاری از مشایخ تصوف، دانشمندان و دولتمردان.
دریغ که سرخس نیز همانند دیگر شهرهای خراسان، پامال ستور غزان و سپس چنگیزیان و سپس لشکریان تیمور گورکانی شد و دچار فترتی در ادب و دانش، چنان که در بعضی از نواحی خرسان تا کنون ادامه دارد.
و امروز برای ما بسیار خوشایند است که از خطهای که که روزگاری آن را «زمین مقدس» میخوانده اند و غبار ایام، چهرۀ فرهنگی آن را پوشانده است، شاعری برمیخیزد که یادآور خراسانیان قدیم است، هم در سختکوشی و پشتکار در صورت شعر، هم در تعهد و التزام در سیرت آن.
قریب به پانزده سال پیش بود که جوانی دانشآموز، با عصایی سپید و دلی روشنتر از آن، در آغاز هر هفته تک و تنها از روستایی در نواحی سرخس با چند وسیلۀ نقلیۀ متعدد و متوالی، خود را به مشهد میرساند تا درس مدرسه را از کف ننهد، در حالی که چه بسیار جوانهای شهرنشین، فارغ از محدویتهایی که آن جوان با آن دست و گریبان بود هم آن مایه از همت و پشتکار را نداشتند. آن دانشآموز در آخر هفته باز با همان دشواری راهی روستایش میشد، تا ایام تعطیل را در کنار خانواده بگذراند و باز هفتۀ بعد راهی مسیر دانشاندوزی شود.
و آن دانشآموز وقتی به مشهد میآمد، معمولاً هدیهای ارجمند برای من داشت، تعدادی شعر که سرودههای اخیرش بود و در نوار کاستی ذخیره شده بود. او معمولاً بخشی از نوار کاست را خالی میگذاشت، برای شنیدن نقد و نظرم دربارۀ آن شعرها. و بدین ترتیب، دوستی من و موسی عصمتی شکل گرفت.
آن دانشآموز سپس به دانشگاه رفت، در شهر بیرجند. تحصیلات را به پایان رساند و البته آنچه حاصل این دوران بود، نه تنها دانش و آگاهی بیشتر در زمینۀ ادبیات، که شریکی مهربان برای زندگی بود. و سپس موسی عصمتی با کولهباری از دانش، برگشت تا برای دانشآموزان نابینا معلمی کند؛ برایشان شعر بخواند و کتابهای شاعران امروز را به خط بریل برگرداند تا دست این دانشآموزان از آثار ادبی امروزیان خالی نباشد. هدیۀ بسیار ارجمند دیگر موسی عصمتی برای من، کتاب «پیاده آمده بودم...» من با خط بریل است که آن را در مجموعهای که از چاپهای متعدد این کتاب دارم، نگه داشتهام و برایم بسی عزیز است.
از آن زمان موسی عصمتی همواره در محافل ادبی مشهد حضوری پررنگ داشته است؛ بارها در جشنوارههای شعر مقام آورده و به واسطۀ اخلاق نیکو، پشتکار وصفناپذیر و شعرهای زیبای خود، نور چشم شاعران مشهد بوده است.
متن کامل این پیشگفتار در سایت محمدکاظم کاظمی منتشر شده است
http://www.mkkazemi.com/1398/07/23/esmati/
#موسی_عصمتی
#بی_چشمداشت
@asarkazemi
Forwarded from Radio Del💖رادیو دل
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵 برای محمدکاظم کاظمی
🔹در کوچه دیشب یک نفر تنبور می زد
می رفت اما تا سحر تنبور می زد
🔻شاعر: #موسی_عصمتی
🔸با صدای #زینب_بیات
#محمد_کاظم_کاظمی
@zaynabbayat
#رادیودل 💖از #دانمارک 🇩🇰
www.instagram.com/del_radio
t.me/DelRadio
Facebook.com/RadioDelDanmark
https://www.youtube.com/channel/UCgGtkSh7tW_yQf7B0U5Q1_A
#denmark
🔹در کوچه دیشب یک نفر تنبور می زد
می رفت اما تا سحر تنبور می زد
🔻شاعر: #موسی_عصمتی
🔸با صدای #زینب_بیات
#محمد_کاظم_کاظمی
@zaynabbayat
#رادیودل 💖از #دانمارک 🇩🇰
www.instagram.com/del_radio
t.me/DelRadio
Facebook.com/RadioDelDanmark
https://www.youtube.com/channel/UCgGtkSh7tW_yQf7B0U5Q1_A
#denmark
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی (موسی عصمتی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای #استادمحمدکاظم_کاظمی و دوستان مهاجرم
شعرخوانی #موسی_عصمتی
در شب شعر مجازی #هیوستون_تکزاس
@bicheshmdasht2
شعرخوانی #موسی_عصمتی
در شب شعر مجازی #هیوستون_تکزاس
@bicheshmdasht2
Audio
جان پدر کجاستی؟ 🇦🇫
شاعر: موسی عصمتی
دوتار:عبدالعزیز پرنده
تهیه کننده: علیرضا قزی
خوانش:علیرضا دلارامی(مهریار)
کاری از کانون ادب و هنر ناحیه۱ و کانون میثاق ناحیه۵ مشهد
#جان_پدر_کجاستی
#دانشگاه_کابل
#موسی_عصمتی
@bicheshmdasht2
شاعر: موسی عصمتی
دوتار:عبدالعزیز پرنده
تهیه کننده: علیرضا قزی
خوانش:علیرضا دلارامی(مهریار)
کاری از کانون ادب و هنر ناحیه۱ و کانون میثاق ناحیه۵ مشهد
#جان_پدر_کجاستی
#دانشگاه_کابل
#موسی_عصمتی
@bicheshmdasht2
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی (موسی عصمتی)
آخر هرات و میمنه آسان سقوط کرد
پروانه در حوالی پروان سقوط کرد
گنجشک ِ زخم خوردهی این روزهای شهر
از آسمان صاف خراسان سقوط کرد
کابل شبیه بغض زمینگیر چرخ بال
در درههای سبز بدخشان سقوط کرد
***
رستم! از این مسیر به جایی نمیرسی
برگرد از سفر که سمنگان سقوط کرد
پرواز را چگونه به خاطر بیاورد
انسان که از پرندهی بیجان سقوط کرد
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
@bicheshmdasht2
پروانه در حوالی پروان سقوط کرد
گنجشک ِ زخم خوردهی این روزهای شهر
از آسمان صاف خراسان سقوط کرد
کابل شبیه بغض زمینگیر چرخ بال
در درههای سبز بدخشان سقوط کرد
***
رستم! از این مسیر به جایی نمیرسی
برگرد از سفر که سمنگان سقوط کرد
پرواز را چگونه به خاطر بیاورد
انسان که از پرندهی بیجان سقوط کرد
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
@bicheshmdasht2
✳️ بریلهای ناگزیر
کتاب تازهٔ شاعر گرانقدر موسی عصمتی. مجموعه غزلی که انتشارات ترنجستان آن را منتشر کرده است. با تبریک به جناب عصمتی عزیز و به امید این که به زودی شاهد جلسهٔ رونمایی و نقد این کتاب ارزشمند باشیم.
#موسی_عصمتی
#شعر_امروز
@mkazemkazemi
کتاب تازهٔ شاعر گرانقدر موسی عصمتی. مجموعه غزلی که انتشارات ترنجستان آن را منتشر کرده است. با تبریک به جناب عصمتی عزیز و به امید این که به زودی شاهد جلسهٔ رونمایی و نقد این کتاب ارزشمند باشیم.
#موسی_عصمتی
#شعر_امروز
@mkazemkazemi
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی
این سیم ، بدون خار باید باشد
سرسبز و شکوفه زار باید باشد
تا کوزه پر از غزل بماند هر روز
هلمند ، قرارِ یار باید باشد
***
یکروز تمام مرز ، گل خواهد شد
آوازِ ترانه و دهل خواهد شد
یک روز همین رود که سرسنگین است
یخ میزند و دوباره پل خواهد شد
***
ما گسترهای بهنام ایران هستیم
دریای زلال جام ایران هستیم
چون مرز وسیع شاهنامه امروز
آیینهای از تمام ایران هستیم
***
پروانهی لالهی مزار است دلم
زخمی ِ هزار انتحار است دلم
می ترسم از این عشق ترک بردارد
وقتی که انار ِ قندهار است دلم
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
سرسبز و شکوفه زار باید باشد
تا کوزه پر از غزل بماند هر روز
هلمند ، قرارِ یار باید باشد
***
یکروز تمام مرز ، گل خواهد شد
آوازِ ترانه و دهل خواهد شد
یک روز همین رود که سرسنگین است
یخ میزند و دوباره پل خواهد شد
***
ما گسترهای بهنام ایران هستیم
دریای زلال جام ایران هستیم
چون مرز وسیع شاهنامه امروز
آیینهای از تمام ایران هستیم
***
پروانهی لالهی مزار است دلم
زخمی ِ هزار انتحار است دلم
می ترسم از این عشق ترک بردارد
وقتی که انار ِ قندهار است دلم
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
Audio
جریان ما🇮🇷🇦🇫
شاعر :موسی عصمتی
دکلمه : زینب بیات
در همدلی با همزبانان افغانستانی
از توس و خجند و قندهاریم همه
تقدیر غریب روزگاریم همه
از لهجهی شیرین تو فهمیدم که
ما چلچلههای یک بهاریم همه
***
از تلخی لبخند دلم میگیرد
از بغض سمرقند دلم میگیرد
از هرچه میان من و تو سد بشود
چون قصهی هلمند دلم میگیرد
***
این سیم ، بدون خار باید باشد
سرسبز و شکوفه زار باید باشد
تا کوزه پر از غزل بماند هر روز
هلمند ، قرارِ یار باید باشد
***
یکروز تمام مرز ، گل خواهد شد
آوازِ ترانه و دهل خواهد شد
یک روز همین رود که سرسنگین است
یخ میزند و دوباره پل خواهد شد
***
ما گسترهای بهنام ایران هستیم
دریای زلال جام ایران هستیم
چون مرز وسیع شاهنامه امروز
آیینهای از تمام ایران هستیم
***
پروانهی لالهی مزار است دلم
زخمی ِ هزار انتحار است دلم
می ترسم از این عشق ترک بردارد
وقتی که انار ِ قندهار است دلم
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
شاعر :موسی عصمتی
دکلمه : زینب بیات
در همدلی با همزبانان افغانستانی
از توس و خجند و قندهاریم همه
تقدیر غریب روزگاریم همه
از لهجهی شیرین تو فهمیدم که
ما چلچلههای یک بهاریم همه
***
از تلخی لبخند دلم میگیرد
از بغض سمرقند دلم میگیرد
از هرچه میان من و تو سد بشود
چون قصهی هلمند دلم میگیرد
***
این سیم ، بدون خار باید باشد
سرسبز و شکوفه زار باید باشد
تا کوزه پر از غزل بماند هر روز
هلمند ، قرارِ یار باید باشد
***
یکروز تمام مرز ، گل خواهد شد
آوازِ ترانه و دهل خواهد شد
یک روز همین رود که سرسنگین است
یخ میزند و دوباره پل خواهد شد
***
ما گسترهای بهنام ایران هستیم
دریای زلال جام ایران هستیم
چون مرز وسیع شاهنامه امروز
آیینهای از تمام ایران هستیم
***
پروانهی لالهی مزار است دلم
زخمی ِ هزار انتحار است دلم
می ترسم از این عشق ترک بردارد
وقتی که انار ِ قندهار است دلم
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی
چون خندهٔ لالهزار، ملا مَمّد
خون است دل بهار، ملا مَمّد
چندیاست که روی خوش ندیده است به خود
( ۱ )این خاک پر از مزار، ملا مَمّد
«اشاره به ترانهٔ معروف «بیا که بریم به مزار / ملا ممّد جان .
#زلزله
#افغانستان
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
خون است دل بهار، ملا مَمّد
چندیاست که روی خوش ندیده است به خود
( ۱ )این خاک پر از مزار، ملا مَمّد
«اشاره به ترانهٔ معروف «بیا که بریم به مزار / ملا ممّد جان .
#زلزله
#افغانستان
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی
🔸برگ سبزی به بهانهی ۲۰ دی زادروز استاد محمد کاظم کاظمی 🌸
ما راز حکایات گلستان بودیم
یاران غزلخوان دبستان بودیم
یک مثنوی از زبان ما جاری بود
آنروز که در بلخ ، نیستان بودیم
***
ما باهم از این مسیر ِ زیبا رفتیم
دلتنگ شدیم و بی محابا رفتیم
با نغمهی رود رودکی در باران
از شهر هرات تا بخارا رفتیم
***
یکچند ولی سرود ما از غم بود
آیندهی روزگار ما مبهم بود
در سنگترین مسیرها گم بودیم
جاییکه درست راه ابریشم بود
***
یکچند اسیر قوم تاتار شدیم
با زخم زبانِ سنگ افگار شدیم
یک روز بهحکم شوم سلطان مسعود
در کسوت یک وزیر بر دار شدیم
***
آن چیز که در آینهها پیدا بود
تصویر شکستخوردهی ماها بود
این را همهی آینهها میدانند
تاریخ همیشه برخلاف ما بود
***
امروز ولی لعل بدخشان ماییم
امواج زلال رود پغمان ماییم
ما مردم همزبان و همدل هستیم
خورشید طلایی خراسان ماییم
***
دیریست دوباره جان ایرانشهریم
آیینه ای از جهان ایرانشهریم
چون کابل و تهران و دوشنبه باهم
بازیگر ِ داستان ایرانشهریم
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
ما راز حکایات گلستان بودیم
یاران غزلخوان دبستان بودیم
یک مثنوی از زبان ما جاری بود
آنروز که در بلخ ، نیستان بودیم
***
ما باهم از این مسیر ِ زیبا رفتیم
دلتنگ شدیم و بی محابا رفتیم
با نغمهی رود رودکی در باران
از شهر هرات تا بخارا رفتیم
***
یکچند ولی سرود ما از غم بود
آیندهی روزگار ما مبهم بود
در سنگترین مسیرها گم بودیم
جاییکه درست راه ابریشم بود
***
یکچند اسیر قوم تاتار شدیم
با زخم زبانِ سنگ افگار شدیم
یک روز بهحکم شوم سلطان مسعود
در کسوت یک وزیر بر دار شدیم
***
آن چیز که در آینهها پیدا بود
تصویر شکستخوردهی ماها بود
این را همهی آینهها میدانند
تاریخ همیشه برخلاف ما بود
***
امروز ولی لعل بدخشان ماییم
امواج زلال رود پغمان ماییم
ما مردم همزبان و همدل هستیم
خورشید طلایی خراسان ماییم
***
دیریست دوباره جان ایرانشهریم
آیینه ای از جهان ایرانشهریم
چون کابل و تهران و دوشنبه باهم
بازیگر ِ داستان ایرانشهریم
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی
چندیست که در فضای مجازی شاهد برخی نفرت پراکنی ها نسبت به جامعهی شریف افغانستانی مهاجر در ایران هستیم .
مهاجرینی که نه از دل خوش که از دشمن به دوست پناه آورده اند . دوستی که هم دل و هم زبانشان است . آنان مهمان های عزیز سرزمینی هستند که اگر تاریخ را کمی به عقب ورق بزنیم میبینیم که پیش از این من و اویی وجود نداشت. ما بودیم.
یک وطن واحد به نام ایران فرهنگی، یک سرزمین درخشان به نام خراسان بزرگ، یک درخت تناور بودیم باشاخه های بلند و کشیده ، با شاخه هایی پر از پرنده های خوش آواز .
شوربختانه برخی از مسئولین ما با ارائه آمارهای غلط و اغراق شده خواسته یا ناخواسته بر آتش این دعوا میدمند .
آنان با ارائهی این آمار سعی دارند بسیاری از مشکلات اقتصادی را به پای مهاجرین بنویسند .البته حضور غیر قانونی برخی از مهاجرین حتی برای مهمانهای شریف افغانستانی که سال ها افتخار میزبانی شان را داشتیم قابل قبول نیست و معمولا بیشتر نابهنجاری ها از طرف همین گروه اندک غیرقانونی صورت میگیرد .عدالت و انصاف حکم میکند که حساب اکثریت مطلق مهاجرین شریف افغانستانی را باید از این گروه اندک جدا کرد .ما یکی بودیم و یکی هستیم و یکی خواهیم ماند .
حتی اگر مرزهای سیاسی بین ما پر رنگ تر شود. ما دوبرادر، دوخویشاوند، در دوسوی مرز تا ابد به یاد هم و برای هم شعر خواهیم سرود و آواز خواهیم خواند .
موسی عصمتی
میراث مشترک 🇮🇷🇦🇫🇹🇯
بی قرار دوشنبه ام هر روز
بی قرار مسیر تهرانم
بی قرار همیشه ی کابل
من که از بلخ و توس و ختلانم
*
بی قرار تو ام که می دانی
مثل گلدان اگر ترک داریم
ریشه های عمیق این خاکیم
ما که میراث مشترک داریم
*
ما که چون پیکری که سعدی گفت
مثل اعضای یکدگر بودیم
وارث دشنه های بر گُرده
وارث دیده های تر بودیم
*
گرچه مثل پرنده ای در اوج
سنگ از دست دیگران خوردیم
گرچه در دل هنوز هم تازه است
زخم هایی که از زبان خوردیم
*
ما ولی هرکجا اگر باشیم
چشمِ جان و جهان هم هستیم
از خجند و سرخس و از پروان
همدل و همزبان هم هستیم
*
ما همان سرو سبز تاریخیم
شاخه هایی در آسمان داریم
مثل هر چه ترانه ی زیباست
ریشه در جوی مولیان داریم
#موسی_عصمتی
لینک کانال اشعار موسی عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
مهاجرینی که نه از دل خوش که از دشمن به دوست پناه آورده اند . دوستی که هم دل و هم زبانشان است . آنان مهمان های عزیز سرزمینی هستند که اگر تاریخ را کمی به عقب ورق بزنیم میبینیم که پیش از این من و اویی وجود نداشت. ما بودیم.
یک وطن واحد به نام ایران فرهنگی، یک سرزمین درخشان به نام خراسان بزرگ، یک درخت تناور بودیم باشاخه های بلند و کشیده ، با شاخه هایی پر از پرنده های خوش آواز .
شوربختانه برخی از مسئولین ما با ارائه آمارهای غلط و اغراق شده خواسته یا ناخواسته بر آتش این دعوا میدمند .
آنان با ارائهی این آمار سعی دارند بسیاری از مشکلات اقتصادی را به پای مهاجرین بنویسند .البته حضور غیر قانونی برخی از مهاجرین حتی برای مهمانهای شریف افغانستانی که سال ها افتخار میزبانی شان را داشتیم قابل قبول نیست و معمولا بیشتر نابهنجاری ها از طرف همین گروه اندک غیرقانونی صورت میگیرد .عدالت و انصاف حکم میکند که حساب اکثریت مطلق مهاجرین شریف افغانستانی را باید از این گروه اندک جدا کرد .ما یکی بودیم و یکی هستیم و یکی خواهیم ماند .
حتی اگر مرزهای سیاسی بین ما پر رنگ تر شود. ما دوبرادر، دوخویشاوند، در دوسوی مرز تا ابد به یاد هم و برای هم شعر خواهیم سرود و آواز خواهیم خواند .
موسی عصمتی
میراث مشترک 🇮🇷🇦🇫🇹🇯
بی قرار دوشنبه ام هر روز
بی قرار مسیر تهرانم
بی قرار همیشه ی کابل
من که از بلخ و توس و ختلانم
*
بی قرار تو ام که می دانی
مثل گلدان اگر ترک داریم
ریشه های عمیق این خاکیم
ما که میراث مشترک داریم
*
ما که چون پیکری که سعدی گفت
مثل اعضای یکدگر بودیم
وارث دشنه های بر گُرده
وارث دیده های تر بودیم
*
گرچه مثل پرنده ای در اوج
سنگ از دست دیگران خوردیم
گرچه در دل هنوز هم تازه است
زخم هایی که از زبان خوردیم
*
ما ولی هرکجا اگر باشیم
چشمِ جان و جهان هم هستیم
از خجند و سرخس و از پروان
همدل و همزبان هم هستیم
*
ما همان سرو سبز تاریخیم
شاخه هایی در آسمان داریم
مثل هر چه ترانه ی زیباست
ریشه در جوی مولیان داریم
#موسی_عصمتی
لینک کانال اشعار موسی عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی
برای اهالی وطن بزرگ پارسی
بوی جوی مولیانمان یکیست
ما که یار مهربانمان یکیست
ما شنیدهایم از حدیث نی
بند بندِ داستانمان یکیست
با وجود سیمهای خاردار
سروهای بوستانمان یکیست
اهل سرزمین شاهنامهایم
سرگذشت و هفتخوانمان یکیست
با هم از کرانهها گذشتهایم
گرز و رخش و پهلوانمان یکیست
قامت ِ کمان ما اگر دوتاست
رو به دشمنان ، کمانمان یکیست
ما سیاوشان عصر حاضریم
شعلههای امتحانمان یکیست
مثل روز روشن است راه ما
ما که شمس و آسمانمان یکیست
مثل قند پارسی کنار هم
شعرهای استکانمان یکیست
باش ای برادر عزیز من
باش تا کمی بغلکشی کنیم
ما که قلبمان ، زبانمان یکیست*
پ.ن : مصراع اضافی آگاهانه است
موسی عصمتی
لینک پیوستن به کانال اشعار #موسی_عصمتی👇
https://t.me/braillehayenagozir
بوی جوی مولیانمان یکیست
ما که یار مهربانمان یکیست
ما شنیدهایم از حدیث نی
بند بندِ داستانمان یکیست
با وجود سیمهای خاردار
سروهای بوستانمان یکیست
اهل سرزمین شاهنامهایم
سرگذشت و هفتخوانمان یکیست
با هم از کرانهها گذشتهایم
گرز و رخش و پهلوانمان یکیست
قامت ِ کمان ما اگر دوتاست
رو به دشمنان ، کمانمان یکیست
ما سیاوشان عصر حاضریم
شعلههای امتحانمان یکیست
مثل روز روشن است راه ما
ما که شمس و آسمانمان یکیست
مثل قند پارسی کنار هم
شعرهای استکانمان یکیست
باش ای برادر عزیز من
باش تا کمی بغلکشی کنیم
ما که قلبمان ، زبانمان یکیست*
پ.ن : مصراع اضافی آگاهانه است
موسی عصمتی
لینک پیوستن به کانال اشعار #موسی_عصمتی👇
https://t.me/braillehayenagozir
Audio
خاطره ی اولین دیدار
از موسی عصمتی
پخش شده از رادیو تهران برنامه ی شش نقطه
با اجرای : لیدا حفاری و اشکان آذر ماسوله به تاریخ پنجشنبه ۲۰ دی
#استاد_کاظمی
لینک پیوستن به کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir
از موسی عصمتی
پخش شده از رادیو تهران برنامه ی شش نقطه
با اجرای : لیدا حفاری و اشکان آذر ماسوله به تاریخ پنجشنبه ۲۰ دی
#استاد_کاظمی
لینک پیوستن به کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir