🌑 انفجار در بندر رجایی 🌑
حادثهی انفجار در بندر عباس روز شنبه ششم اردیبهشت ، با اخبار ضد و نقیضی همراه بود و خبرها حتا شمار کشته و زخمیهای حادثه نیز با هم تفاوت آشکار داشت. ما از گمانها پیروی نکرده خاموشی گزیدیم و منتظر روشن شدن بیشتر حادثه شدیم.
آنچه روشن شده حادثهی جانسوز و پرآسیبی بوده و زخمیهای پرشمار داشته است. این پیشامد اندوه ما را برانگیخت و با هممیهنان خود در شهر بندر عباس و خانوادههایی که نزدیکانشان درگذشته یا آسیب جسمی دیدهاند اندوهخواری میکنیم.
سامان کشور که بهم ریخته ، رخ دادن اینگونه حادثههای پرآسیبِ نزدیک به هم دور از انتظار نیست. تأثیراتش هم در دل و روان مردم دلسوزتر میباشد.
به گزارش رویترز : «کمیتهی بررسی علل انفجار بندر شهید رجایی میگوید قصور در رعایت اصول ایمنی و پدافند غیرعامل آشکار است.
این کمیته در بیانیهای اعلام کرد در برخی موارد «اظهار خلاف واقع» وجود داشته و دستگاههای امنیتی و قضائی درپی شناسایی خاطیان هستند».
ما میگوییم : منتظریم تا ببینیم حکومتی که خود را خواهان اجرای عدل در سراسر جهان وامینماید با کسانی که در کشور خود با این عنوان که مسئولیتهای بزرگی به دوش دارند ، یک عمر حقوقهای گزاف گرفته و چنین حادثههایی را پیش بینی نتوانسته ، و سر باززدن از وظایفشان به مرگ دهها تن از مردم بیگناه و آسیبهای بزرگ به بندر و کالاهای بازرگانی وارد آمده چه خواهد کرد.
یک نمایندهی پیشین مجلس گفته : مهمترین عامل حادثه در بندر شهید رجایی ، شرکتی بوده که کالای وارداتی را با عنوان کالای معمولی و نه خطرناک گزارش داده است.
جای پرسش است که آیا گمرک نمیبایست برای چنین مواردی (ناراستی در اظهارنامههای گمرکی) پیشبینیهایی کند. آیا همینکه کوتاهیها و گناهها را به گردن یک شرکت بیندازند کافیست؟! گمرک را ببینید که یک ناراستی در اظهارنامهای میتواند چنان حادثهی جانسوزی را برای آن اداره و نیز کشور پدید آورد؟!
حادثهی معدن طبس فراموش نشده. کاری که میکنند جز این نیست که کس یا کسانی را پیدا میکنند که گناه و کوتاهیها را از آنها نشان دهند و پروندهی گشوده شدهای را ببندند.
گیریم دهان آسیبدیدگان و اعتراض کنندگان را با چنین کارهایی بستید با دلهای پریشان و پراندوه آنها و ناخشنودیهای مردم چه خواهید کرد؟! آیا گمان دارید با این راه فریب و سرکوب که پیش گرفتهاید باز هم میتوانید بر اسب آرزوهاتان سوار بمانید؟!.
پیکرهی پایین یکی از مأموران هلال احمر را نشان میدهد که با ابتداییترین وسایل که خود نشاندهندهی بسیاری از حقایق است ، پای یکی از آسیبدیدگان حادثه را از آنجا دور میکند.
حادثهی انفجار در بندر عباس روز شنبه ششم اردیبهشت ، با اخبار ضد و نقیضی همراه بود و خبرها حتا شمار کشته و زخمیهای حادثه نیز با هم تفاوت آشکار داشت. ما از گمانها پیروی نکرده خاموشی گزیدیم و منتظر روشن شدن بیشتر حادثه شدیم.
آنچه روشن شده حادثهی جانسوز و پرآسیبی بوده و زخمیهای پرشمار داشته است. این پیشامد اندوه ما را برانگیخت و با هممیهنان خود در شهر بندر عباس و خانوادههایی که نزدیکانشان درگذشته یا آسیب جسمی دیدهاند اندوهخواری میکنیم.
سامان کشور که بهم ریخته ، رخ دادن اینگونه حادثههای پرآسیبِ نزدیک به هم دور از انتظار نیست. تأثیراتش هم در دل و روان مردم دلسوزتر میباشد.
به گزارش رویترز : «کمیتهی بررسی علل انفجار بندر شهید رجایی میگوید قصور در رعایت اصول ایمنی و پدافند غیرعامل آشکار است.
این کمیته در بیانیهای اعلام کرد در برخی موارد «اظهار خلاف واقع» وجود داشته و دستگاههای امنیتی و قضائی درپی شناسایی خاطیان هستند».
ما میگوییم : منتظریم تا ببینیم حکومتی که خود را خواهان اجرای عدل در سراسر جهان وامینماید با کسانی که در کشور خود با این عنوان که مسئولیتهای بزرگی به دوش دارند ، یک عمر حقوقهای گزاف گرفته و چنین حادثههایی را پیش بینی نتوانسته ، و سر باززدن از وظایفشان به مرگ دهها تن از مردم بیگناه و آسیبهای بزرگ به بندر و کالاهای بازرگانی وارد آمده چه خواهد کرد.
یک نمایندهی پیشین مجلس گفته : مهمترین عامل حادثه در بندر شهید رجایی ، شرکتی بوده که کالای وارداتی را با عنوان کالای معمولی و نه خطرناک گزارش داده است.
جای پرسش است که آیا گمرک نمیبایست برای چنین مواردی (ناراستی در اظهارنامههای گمرکی) پیشبینیهایی کند. آیا همینکه کوتاهیها و گناهها را به گردن یک شرکت بیندازند کافیست؟! گمرک را ببینید که یک ناراستی در اظهارنامهای میتواند چنان حادثهی جانسوزی را برای آن اداره و نیز کشور پدید آورد؟!
حادثهی معدن طبس فراموش نشده. کاری که میکنند جز این نیست که کس یا کسانی را پیدا میکنند که گناه و کوتاهیها را از آنها نشان دهند و پروندهی گشوده شدهای را ببندند.
گیریم دهان آسیبدیدگان و اعتراض کنندگان را با چنین کارهایی بستید با دلهای پریشان و پراندوه آنها و ناخشنودیهای مردم چه خواهید کرد؟! آیا گمان دارید با این راه فریب و سرکوب که پیش گرفتهاید باز هم میتوانید بر اسب آرزوهاتان سوار بمانید؟!.
پیکرهی پایین یکی از مأموران هلال احمر را نشان میدهد که با ابتداییترین وسایل که خود نشاندهندهی بسیاری از حقایق است ، پای یکی از آسیبدیدگان حادثه را از آنجا دور میکند.
👍14
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸1ـ مهدیگری چگونه پدید آمد؟
پوشیده نیست که ایرانیان باستان به خدایِ خیر که او را «یزدان» مینامیدند و به خدایِ شر که او را «اهریمن» مینامیدند باور داشتند. و گمان میکردند که این دو خدا همواره بر زمین حکومت خواهند کرد تا آنکه «سااُشیانت» [سااُ.شی.یانْت] پسر زردشتِ پیامبر قیام کند و بر اهریمن چیره گردد و او را نابود سازد و جهان مهد خیر شود و جز یزدان بر آن حکومت نکند. از اینرو آنان منتظر سااوشیانت بودند و این باور در دلهایشان ریشه دوانده بود و با گذشت روزگاران ، شاخ و برگ بیشتری یافته بود ، چنانکه طبیعت هر باور مشابهی است.
هنگامی که اسلام ظهور کرد و مسلمانان عراق و ایران را فتح کردند و با ایرانیان درآمیختند ، آن باور از آنان به مسلمانان سرایت کرد و با سرعتی عجیب در میانشان رواج یافت. ما از چگونگی کلمهی «مهدی» اطلاع دقیقی نداریم ؛ نمیدانیم چه کسی آن را وضع کرد و چه زمانی آن را وضع نمود.
ظاهراً نخستین کسی از مسلمانان که مهدی نامیده شد ، محمدبنحنفیه بود. و آن بدین سبب بود که هنگامی که مختاربنابیعبیده در کوفه قیام کرد و زمام حکومت را به دست گرفت ، محمدبنحنفیه را برای خلافت برگزید و مردم را به سوی او دعوت کرد (چنانکه پیش از این ذکر کردیم). از آنجا که بیشتر پیروان مختار از ایرانیان بودند ، اینان محمد را مهدی خواندند و از او هرگونه نیکی چشم داشتند. هنگامی که محمد پس از سالها درگذشت ، به مرگ او اعتراف نکردند و ادعا کردند که او همچنان زنده است و در کوه رَضوا زنده خواهد ماند تا بازگردد و ظهور کند و به کار برخیزد. رهبر این طایفه از ایرانیان ، کیسان ، مولای مختار بود. اینبود «کیسانیه» نامیده شدند. به نظر میرسد که این فرقه پس از کشته شدن مختار نیز ادامه یافت و منتظر بازگشت محمد بودند. سید حِمیری که شاعری از آنان بود چنین سروده است :
الا ان الائمة من قریش ولاة الحق اربعة سواء
علی والثلاثة من بنیه هم الاسباط لیس بهم خفاء
فسبط سبط ایمان وبر و سبط غیبته کربلاء
وسبط لا یذوق الموت حتی یقود الجیش یقدمه اللواء
یغیب لا یری فیهم زمانا برضوی عنده عسل و ماء [1]
سپس هنگامی که این باور در دلهای مسلمانان ریشه دواند ، طالبان خلافت آن را وسیلهای برای رسیدن به مقاصد خود قرار دادند و از آن همانگونه که از ساختن حدیثها بهره میبردند بهره بردند. ما در کتابها ، حدیثها از پیامبر یا از علی میبینیم و بیگمانیم که هر یک از آنها را طایفهای دیگر ساخته است.
از آن حدیثها است : «مهدی در پشت کوفه ظهور میکند». بیشک این را پیروان زیدبنعلی وضع کردهاند. زیرا زید کسی بود که در پشت کوفه ظهور کرد و نزد ما معلوم است که پیروانش برای او ادعای مهدیگری میکردند. ما میبینیم که شاعری پس از کشته شدن [زید] گفته است :
صلبنا لکم زیداً علی جذع نخلة
ولم ار مهدیا علی الجذع یصلب [2]
نیز از آن حدیثها است : «اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد ، خدا آن روز را آنقدر طولانی میکند تا مردی از اهل بیت من را در آن برانگیزد که نامش موافق نام من و نام پدرش موافق نام پدر من باشد». بیشک این را یاران محمدبنعبدالله نفس زکیه ساختهاند. زیرا او از کودکی به مهدی بودن معروف بود ، و دیدیم که بنیهاشم هنگامی که در مدینه جمع شدند ، او را با وجود سن کم بر دیگران مقدم داشتند و بزرگان بنیهاشم با او بیعت کردند و در میانشان پدرش عبدالله و عموهایش و ابوالعباس سَفّاح و برادرش ابوجعفر منصور بودند. از جمله آنچه دربارهی محمد گفته شده ، سرودهی شاعری است :
و ان یک ظنی فی محمد صادقا
یکن فیه ماتروی الاعاجم فی الکتب [3]
این شعر از دلایلی است بر اینکه اعتقاد به مهدیگری میان مسلمانان [اصیل] نبوده و همانا از ایرانیان به آنان سرایت کرده است.
آخرینِ آن حدیثها : «هنگامی که پرچمهای سیاه را از جانب خراسان دیدید ، پس به ظهور مهدی ما بشارت دهید». بیشک این از جعلیات بنیعباس است. زیرا آنان بودند که پرچمهای سیاه برافراشتند و منتظر ظهور یارانشان از جانب خراسان بودند.
👇
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸1ـ مهدیگری چگونه پدید آمد؟
پوشیده نیست که ایرانیان باستان به خدایِ خیر که او را «یزدان» مینامیدند و به خدایِ شر که او را «اهریمن» مینامیدند باور داشتند. و گمان میکردند که این دو خدا همواره بر زمین حکومت خواهند کرد تا آنکه «سااُشیانت» [سااُ.شی.یانْت] پسر زردشتِ پیامبر قیام کند و بر اهریمن چیره گردد و او را نابود سازد و جهان مهد خیر شود و جز یزدان بر آن حکومت نکند. از اینرو آنان منتظر سااوشیانت بودند و این باور در دلهایشان ریشه دوانده بود و با گذشت روزگاران ، شاخ و برگ بیشتری یافته بود ، چنانکه طبیعت هر باور مشابهی است.
هنگامی که اسلام ظهور کرد و مسلمانان عراق و ایران را فتح کردند و با ایرانیان درآمیختند ، آن باور از آنان به مسلمانان سرایت کرد و با سرعتی عجیب در میانشان رواج یافت. ما از چگونگی کلمهی «مهدی» اطلاع دقیقی نداریم ؛ نمیدانیم چه کسی آن را وضع کرد و چه زمانی آن را وضع نمود.
ظاهراً نخستین کسی از مسلمانان که مهدی نامیده شد ، محمدبنحنفیه بود. و آن بدین سبب بود که هنگامی که مختاربنابیعبیده در کوفه قیام کرد و زمام حکومت را به دست گرفت ، محمدبنحنفیه را برای خلافت برگزید و مردم را به سوی او دعوت کرد (چنانکه پیش از این ذکر کردیم). از آنجا که بیشتر پیروان مختار از ایرانیان بودند ، اینان محمد را مهدی خواندند و از او هرگونه نیکی چشم داشتند. هنگامی که محمد پس از سالها درگذشت ، به مرگ او اعتراف نکردند و ادعا کردند که او همچنان زنده است و در کوه رَضوا زنده خواهد ماند تا بازگردد و ظهور کند و به کار برخیزد. رهبر این طایفه از ایرانیان ، کیسان ، مولای مختار بود. اینبود «کیسانیه» نامیده شدند. به نظر میرسد که این فرقه پس از کشته شدن مختار نیز ادامه یافت و منتظر بازگشت محمد بودند. سید حِمیری که شاعری از آنان بود چنین سروده است :
الا ان الائمة من قریش ولاة الحق اربعة سواء
علی والثلاثة من بنیه هم الاسباط لیس بهم خفاء
فسبط سبط ایمان وبر و سبط غیبته کربلاء
وسبط لا یذوق الموت حتی یقود الجیش یقدمه اللواء
یغیب لا یری فیهم زمانا برضوی عنده عسل و ماء [1]
سپس هنگامی که این باور در دلهای مسلمانان ریشه دواند ، طالبان خلافت آن را وسیلهای برای رسیدن به مقاصد خود قرار دادند و از آن همانگونه که از ساختن حدیثها بهره میبردند بهره بردند. ما در کتابها ، حدیثها از پیامبر یا از علی میبینیم و بیگمانیم که هر یک از آنها را طایفهای دیگر ساخته است.
از آن حدیثها است : «مهدی در پشت کوفه ظهور میکند». بیشک این را پیروان زیدبنعلی وضع کردهاند. زیرا زید کسی بود که در پشت کوفه ظهور کرد و نزد ما معلوم است که پیروانش برای او ادعای مهدیگری میکردند. ما میبینیم که شاعری پس از کشته شدن [زید] گفته است :
صلبنا لکم زیداً علی جذع نخلة
ولم ار مهدیا علی الجذع یصلب [2]
نیز از آن حدیثها است : «اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد ، خدا آن روز را آنقدر طولانی میکند تا مردی از اهل بیت من را در آن برانگیزد که نامش موافق نام من و نام پدرش موافق نام پدر من باشد». بیشک این را یاران محمدبنعبدالله نفس زکیه ساختهاند. زیرا او از کودکی به مهدی بودن معروف بود ، و دیدیم که بنیهاشم هنگامی که در مدینه جمع شدند ، او را با وجود سن کم بر دیگران مقدم داشتند و بزرگان بنیهاشم با او بیعت کردند و در میانشان پدرش عبدالله و عموهایش و ابوالعباس سَفّاح و برادرش ابوجعفر منصور بودند. از جمله آنچه دربارهی محمد گفته شده ، سرودهی شاعری است :
و ان یک ظنی فی محمد صادقا
یکن فیه ماتروی الاعاجم فی الکتب [3]
این شعر از دلایلی است بر اینکه اعتقاد به مهدیگری میان مسلمانان [اصیل] نبوده و همانا از ایرانیان به آنان سرایت کرده است.
آخرینِ آن حدیثها : «هنگامی که پرچمهای سیاه را از جانب خراسان دیدید ، پس به ظهور مهدی ما بشارت دهید». بیشک این از جعلیات بنیعباس است. زیرا آنان بودند که پرچمهای سیاه برافراشتند و منتظر ظهور یارانشان از جانب خراسان بودند.
👇
👍8
🔹 پانوشتها :
1ـ معنی : آگاه باشید که امامان از قریشاند / والیان حق ، چهار تن برابرند
علی و سه تن از پسرانش / آنان نوادگان [پیامبرند] و پوشیدگی در آنان نیست
نوادهای ، نوادهی ایمان و نیکی است [اشاره به حسن] / و نوادهای ، غیبتش در کربلاست [اشاره به حسین]
و نوادهای مرگ را نچشد تا آنکه / سپاهی را رهبری کند که پرچم پیشاپیش آن است [اشاره به محمدبنحنفیه]
زمانی در میانشان غایب میشود و دیده نمیشود / در [کوه] رضوا ، نزد او عسل و آب است.
2ـ معنی : زید را از تنهی درخت آویختیم و من مهدی ندیده بودم که به تنهی درخت آویخته شود.
3ـ معنی : اگر گمان من دربارهي محمد راست درآید آنچه ایرانیان در کتابها نوشتهاند دربارهی او رخ خواهد داد.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
1ـ معنی : آگاه باشید که امامان از قریشاند / والیان حق ، چهار تن برابرند
علی و سه تن از پسرانش / آنان نوادگان [پیامبرند] و پوشیدگی در آنان نیست
نوادهای ، نوادهی ایمان و نیکی است [اشاره به حسن] / و نوادهای ، غیبتش در کربلاست [اشاره به حسین]
و نوادهای مرگ را نچشد تا آنکه / سپاهی را رهبری کند که پرچم پیشاپیش آن است [اشاره به محمدبنحنفیه]
زمانی در میانشان غایب میشود و دیده نمیشود / در [کوه] رضوا ، نزد او عسل و آب است.
2ـ معنی : زید را از تنهی درخت آویختیم و من مهدی ندیده بودم که به تنهی درخت آویخته شود.
3ـ معنی : اگر گمان من دربارهي محمد راست درآید آنچه ایرانیان در کتابها نوشتهاند دربارهی او رخ خواهد داد.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
👍7
📖 دنبالهی دفتر «حقایق زندگی»
🖌 احمد کسروی
🔸 سال 1322 [یا راهنمایی بجوانان] (یک از سه)
سال کهن 1321 به پایان رسیده سال نو 1322 آغاز یافت. چه سالی را در پشت سر گزاردهایم و چه سالی را در پیش میداریم؟..
اگر بجهان نگریم : یک سال بیمناکی را گذرانیدهایم و یک سال بیمناکتری را آغاز میکنیم. در این سال جنگ دولتها سختتر خواهد گردید ، و خدا میداند که سال آینده این هنگام چه خواهد بود.
اگر به ایران و مردمش نگریم : چه گذشته و چه آینده ، جز نومیدی پدیدار نیست. این توده سررشته را گم کرده و صد دردش بهم آمیخته. آن ملایان ، آن روزنامهنویسان ، آن بازرگانان ، این مردم انبوه ... با کدام یکی دل شاد توان کرد؟!.. بکدام یکی امیدی توان بست؟!.. ما دربارهی این کشور بارها گفتهایم و بار دیگر میگوییم : «یک مردمی تا خود نیک نباشند از جهان نیکی نخواهند دید».
اما ما و یارانمان : سال گذشته برای ما سال تکان میبود و در این سال به یاری خدا گامهایی در راه فیروزی خواهیم برداشت. ما راهمان همان خواهد بود که بوده : با گمراهیهای گوناگون خواهیم کوشید ، با پراکندگیهای توده نبرد خواهیم کرد.
در این هنگام مردم به یکدیگر «خجستهباد» میگویند. ولی من چنین پیامی به یاران نمیفرستم. خجستگی سال و زمان با سخن نتواند بود ، با آرزو نتواند بود. این مردم تا چنینند روی خجستگی نخواهند دید. بجای این پیام باید بکوشیم و باین آلودگیها چاره کنیم. من بجای آن ، به یاران بویژه بجوانان پیام فرستاده میگویم :
بکوشید ای نیکمردان ، بکوشید و نومیدی بخود راه ندهید. بکوشید و بدانید که فیروزی با ماست. بکوشید ای جوانان و جُربُزه[=استعداد] و نیروی جوانی خود را در این راه خدایی بکار برید. بکوشید و با کوششهای خود سالها را بکشور و تودهی خود ـ بلکه بسراسر جهان ـ خجسته گردانید.
بدانید ای نیکمردان و ای جوانان ، این یک راه ورجاوند خداییست که ما پیش گرفتهایم. این سرمایهی خدادادیست که در دست ما میباشد. شما میبینید ما در اینهمه سخنان یک جمله به ناراست نمیگوییم ، در اینهمه کوششها یک گام بهوس یا بدلخواه برنمیداریم. میبینید دشمنان ما تاکنون نتوانستهاند یک پاسخی ، بما گویند ، یا یک ایرادی بگفتههای ما گیرند. با آن راه و با این مایه چه سزاست که نکوشیم؟!.. چه سزاست که خاموش نشینیم؟!.
گاهی برخی از جوانان که از گفتههای ما بتکان میآیند میپرسند : «حالا وظیفهی ما چیست؟..» ، میگویم : وظیفهی شما همراهی کردن با ما و کوشیدن برواج حقایق و نبرد کردن با گمراهیها و پراکندگیهاست. امروز در ایران چهارده کیش هست ، صوفیگری و فلسفهی کهن یونان و خراباتیگری هست ، مادّیگری و بیهمهچیزی هست ، اندیشههای نارسا و پراکندهی اروپایی هست. باید همهی اینها را براندازیم و بجای آنها معنی درست جهان و زندگانی را بفهمانیم ، حقیقت دین را روشن گردانیم ، یک شاهراه رستگاری باز کرده همگی را بآن بیاوریم. شما نیز در این کوششها با ما همراه و همدست باشید.
میگویند : چه کار کنیم و چگونه همراهی نماییم؟..
میگویم : نخست خودتان نوشتههای ما را ـ چه دربارهی دین و چه دربارهی زندگانی ـ بخوانید و بیندیشید و با خرد خودتان داوری کنید ، و چون نیک فهمیدید و پذیرفتید آنها را بکار بندید ، بدینسان که در گفتار و کردار راستی کرده گرد دروغ و دغل نگردید. از سوگند خودداری کنید ، زبان بدشنام نیالایید ، رمان ننویسید و نخوانید ، شعر بیهوده نگویید ، دیوانهای شاعران و دیگر کتابهای زیانآور را نگه ندارید ، از روضهخوانی و واعظی بپرهیزید ، بکارها و پیشهها[یی] که بزندگانی توده سودی ندارد ـ از روضهخوانی و واعظی و رمالی و جنگیری و دعانویسی و دست بدست گردانیدن کالا و مانند اینها ـ نپردازید. آفریدگار راستین را شناخته خود را آفریده و زیردست او شمارید ، از ایستادن برابر این گنبد و آن گنبد و حاجت خواستن دوری گزینید ، بجهان با دیدهی بینش نگریسته این بدانید که هیچ کاری در اینجهان بیانگیزه و جز از راهش نتواند بود ، بکشور و تودهی خود دلبستگی نموده این بدانید که هر تودهای تا خود نیک نباشند از جهان نیکی نخواهند دید ... اینها و مانند اینهاست که ما از هر کسی میخواهیم.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 سال 1322 [یا راهنمایی بجوانان] (یک از سه)
سال کهن 1321 به پایان رسیده سال نو 1322 آغاز یافت. چه سالی را در پشت سر گزاردهایم و چه سالی را در پیش میداریم؟..
اگر بجهان نگریم : یک سال بیمناکی را گذرانیدهایم و یک سال بیمناکتری را آغاز میکنیم. در این سال جنگ دولتها سختتر خواهد گردید ، و خدا میداند که سال آینده این هنگام چه خواهد بود.
اگر به ایران و مردمش نگریم : چه گذشته و چه آینده ، جز نومیدی پدیدار نیست. این توده سررشته را گم کرده و صد دردش بهم آمیخته. آن ملایان ، آن روزنامهنویسان ، آن بازرگانان ، این مردم انبوه ... با کدام یکی دل شاد توان کرد؟!.. بکدام یکی امیدی توان بست؟!.. ما دربارهی این کشور بارها گفتهایم و بار دیگر میگوییم : «یک مردمی تا خود نیک نباشند از جهان نیکی نخواهند دید».
اما ما و یارانمان : سال گذشته برای ما سال تکان میبود و در این سال به یاری خدا گامهایی در راه فیروزی خواهیم برداشت. ما راهمان همان خواهد بود که بوده : با گمراهیهای گوناگون خواهیم کوشید ، با پراکندگیهای توده نبرد خواهیم کرد.
در این هنگام مردم به یکدیگر «خجستهباد» میگویند. ولی من چنین پیامی به یاران نمیفرستم. خجستگی سال و زمان با سخن نتواند بود ، با آرزو نتواند بود. این مردم تا چنینند روی خجستگی نخواهند دید. بجای این پیام باید بکوشیم و باین آلودگیها چاره کنیم. من بجای آن ، به یاران بویژه بجوانان پیام فرستاده میگویم :
بکوشید ای نیکمردان ، بکوشید و نومیدی بخود راه ندهید. بکوشید و بدانید که فیروزی با ماست. بکوشید ای جوانان و جُربُزه[=استعداد] و نیروی جوانی خود را در این راه خدایی بکار برید. بکوشید و با کوششهای خود سالها را بکشور و تودهی خود ـ بلکه بسراسر جهان ـ خجسته گردانید.
بدانید ای نیکمردان و ای جوانان ، این یک راه ورجاوند خداییست که ما پیش گرفتهایم. این سرمایهی خدادادیست که در دست ما میباشد. شما میبینید ما در اینهمه سخنان یک جمله به ناراست نمیگوییم ، در اینهمه کوششها یک گام بهوس یا بدلخواه برنمیداریم. میبینید دشمنان ما تاکنون نتوانستهاند یک پاسخی ، بما گویند ، یا یک ایرادی بگفتههای ما گیرند. با آن راه و با این مایه چه سزاست که نکوشیم؟!.. چه سزاست که خاموش نشینیم؟!.
گاهی برخی از جوانان که از گفتههای ما بتکان میآیند میپرسند : «حالا وظیفهی ما چیست؟..» ، میگویم : وظیفهی شما همراهی کردن با ما و کوشیدن برواج حقایق و نبرد کردن با گمراهیها و پراکندگیهاست. امروز در ایران چهارده کیش هست ، صوفیگری و فلسفهی کهن یونان و خراباتیگری هست ، مادّیگری و بیهمهچیزی هست ، اندیشههای نارسا و پراکندهی اروپایی هست. باید همهی اینها را براندازیم و بجای آنها معنی درست جهان و زندگانی را بفهمانیم ، حقیقت دین را روشن گردانیم ، یک شاهراه رستگاری باز کرده همگی را بآن بیاوریم. شما نیز در این کوششها با ما همراه و همدست باشید.
میگویند : چه کار کنیم و چگونه همراهی نماییم؟..
میگویم : نخست خودتان نوشتههای ما را ـ چه دربارهی دین و چه دربارهی زندگانی ـ بخوانید و بیندیشید و با خرد خودتان داوری کنید ، و چون نیک فهمیدید و پذیرفتید آنها را بکار بندید ، بدینسان که در گفتار و کردار راستی کرده گرد دروغ و دغل نگردید. از سوگند خودداری کنید ، زبان بدشنام نیالایید ، رمان ننویسید و نخوانید ، شعر بیهوده نگویید ، دیوانهای شاعران و دیگر کتابهای زیانآور را نگه ندارید ، از روضهخوانی و واعظی بپرهیزید ، بکارها و پیشهها[یی] که بزندگانی توده سودی ندارد ـ از روضهخوانی و واعظی و رمالی و جنگیری و دعانویسی و دست بدست گردانیدن کالا و مانند اینها ـ نپردازید. آفریدگار راستین را شناخته خود را آفریده و زیردست او شمارید ، از ایستادن برابر این گنبد و آن گنبد و حاجت خواستن دوری گزینید ، بجهان با دیدهی بینش نگریسته این بدانید که هیچ کاری در اینجهان بیانگیزه و جز از راهش نتواند بود ، بکشور و تودهی خود دلبستگی نموده این بدانید که هر تودهای تا خود نیک نباشند از جهان نیکی نخواهند دید ... اینها و مانند اینهاست که ما از هر کسی میخواهیم.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
👍9
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
🔸 آیا اختلاف جز از تعصب و لجاجت برخیزد؟ 👈 اینجا
🔸۱ـ پوزش 👈 تکهی یک ، تکهی دو ، تکهی سه ، تکهی چهار
🔸۲ـ متمم 👈 اینجا
📝 بخش یکم ، گفتار یکم : پیدایش شیعیگری
🔸1ـ خلفای سهگانه
🔸2ـ خلیفه علی
🔸3ـ حسن بن علی
🔸4ـ چگونه شیعیگری پدید آمد؟
🔸5ـ نخستین چیزی که شیعیگری بدان آلوده شد
🔸6ـ جعفر بن محمد
🔸7ـ شیعیگری و خلافت
🔸8ـ ترک قیام توسط این دسته
🔸9ـ گزافههایی که گفتند
🔸10ـ دروغهایی که ساختند
🔸11ـ علویان از این بدعتها و باورها پاک بودند
🔸12ـ زیدیه و اسماعیلیه
🔸13ـ جانشینان جعفر
🔸14ـ امام غایب
💐
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
🔸 آیا اختلاف جز از تعصب و لجاجت برخیزد؟ 👈 اینجا
🔸۱ـ پوزش 👈 تکهی یک ، تکهی دو ، تکهی سه ، تکهی چهار
🔸۲ـ متمم 👈 اینجا
📝 بخش یکم ، گفتار یکم : پیدایش شیعیگری
🔸1ـ خلفای سهگانه
🔸2ـ خلیفه علی
🔸3ـ حسن بن علی
🔸4ـ چگونه شیعیگری پدید آمد؟
🔸5ـ نخستین چیزی که شیعیگری بدان آلوده شد
🔸6ـ جعفر بن محمد
🔸7ـ شیعیگری و خلافت
🔸8ـ ترک قیام توسط این دسته
🔸9ـ گزافههایی که گفتند
🔸10ـ دروغهایی که ساختند
🔸11ـ علویان از این بدعتها و باورها پاک بودند
🔸12ـ زیدیه و اسماعیلیه
🔸13ـ جانشینان جعفر
🔸14ـ امام غایب
💐
Telegram
پاکدینی ـ احمد کسروی
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان» (ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»)
🖌 احمد کسروی
🔸آیا اختلاف جز از تعصب و لجاجت برخیزد؟ (یک از یک)
بسیاری گمان میکنند که مردم بر اختلاف باورها و آراء سرشته شدهاند و پایان دادن به اختلاف میانشان ممکن نیست. اما این از گمانهای…
🖌 احمد کسروی
🔸آیا اختلاف جز از تعصب و لجاجت برخیزد؟ (یک از یک)
بسیاری گمان میکنند که مردم بر اختلاف باورها و آراء سرشته شدهاند و پایان دادن به اختلاف میانشان ممکن نیست. اما این از گمانهای…
👍8
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸2ـ برخی از مهدیهایی که قیام کردند
این بود چگونگی ظهور اعتقاد به مهدی و شیوع آن در میان مسلمانان. چنانکه میبینید چیزی جز یک خرافهی ایرانی نبوده که هیچ ارتباطی با اسلام نداشته است. اما هنگامی که شایع شد ، در میان مسلمانان بیش از آنچه میان خود ایرانیان [رواج داشت] ، رواج یافت ، و این به سبب استیلای بنیامیه بر خلافت و سرکشی آنان و ناخشنودی و نارضایتی مسلمانان از ایشان بود. پس این خرافه در زمان نیاز به آن ، [به میان] آمد. [مسلمانان] با آن خود را تسلی دادند و با آن آرامش یافتند و امیدوار به ظهور مهدی شدند و آنچه رواج آن را بیشتر کرد ، توسل طالبانِ خلافت به آن و ساخت حدیثهایی از پیامبر در آن باره و نشر آن در میان مردم بود.
سپس میبینید که پیشینیان از مسلمانان ، مهدی را جز مردی صالح و غیرتمندِ بر حق نمیشناختند که بر ظالمان قیام کند و آنان را شکست دهد و کتاب و سنت را زنده کند ، چیزی بر این نمیافزودند و ظهورش را جز امری نزدیک نمیدیدند.
ولی این خرافه در این حد نایستاد. بلکه با گذشت زمان رشد کرد. خرافهپردازان اوصافی بر مهدی افزودند تا آنکه او را مبعوثی الهی (همتای پیامبر) گردانیدند که هنگامی که قیام میکند به امر خدا قیام میکند و هر کاری را به مشیت او انجام میدهد و عیسی از آسمان فرود میآید تا پشت سر او نماز بخواند. سپس آنان ظهورش را تا آخرالزمان به تأخیر انداختند.
کوتاهسخن اینکه این از خرافات وارد شده در اسلام است و حدیثهای روایت شده از پیامبر یا از علی ، چیزی جز دروغهایی نیست که سازندگان آنها برای برآورده کردن نیازی که در دل داشتند ساختهاند. شگفت آنکه تاکنون بیش از پنجاه مرد قیام کرده و هر یک برای خود ادعای مهدیگری کردهاند و خونهای بسیاری ریخته شده و هنوز کار تمام نشده و انتظار پایان نیافته است.
برخی از این مدعیان مهدیگری ، دولتهایی تأسیس کردند که یادشان در تاریخ آمده است ، و من اینک از هر یک از آنان بکوتاهی یاد میکنم :
۱) عبیدالله فاطمی از امامان اسماعیلیه. در اواخر قرن سوم هجری ادعای مهدیگری کرد و مُبلغانی به افریقا فرستاد تا مردم را به ظهورش مژده دهند و خود نیز به دنبال آنان رفت و در آنجا یارانی گرد آورد و دولت فاطمیان را تأسیس کرد.
۲) محمدبنعبداللهبنتومرت. در اوایل قرن ششم در مراکش قیام کرد و پس از جنگهایی چیره شد و دولت موحدین را برپا کرد.
۳) سید محمد مشعشعی واسطی. در میانهی قرن نهم در خوزستان با ادعای مهدیگری قیام کرد و بر آن و مناطق پیرامونش چیره شد و دولت مشعشعیان را تأسیس کرد.
۴) محمداحمد سودانی. در آخر قرن سیزدهم در سودان قیام کرد و با مصریان و انگلیسیها جنگید و بارها آنان را شکست داد و بر سودان چیره شد و در آنجا سلطنتی تأسیس کرد و آخرین مدعیان مهدیگری بود.
آنچه را از ادعای بابیت و مهدیگری سید علیمحمد باب بود ، یاد خواهیم کرد.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸2ـ برخی از مهدیهایی که قیام کردند
این بود چگونگی ظهور اعتقاد به مهدی و شیوع آن در میان مسلمانان. چنانکه میبینید چیزی جز یک خرافهی ایرانی نبوده که هیچ ارتباطی با اسلام نداشته است. اما هنگامی که شایع شد ، در میان مسلمانان بیش از آنچه میان خود ایرانیان [رواج داشت] ، رواج یافت ، و این به سبب استیلای بنیامیه بر خلافت و سرکشی آنان و ناخشنودی و نارضایتی مسلمانان از ایشان بود. پس این خرافه در زمان نیاز به آن ، [به میان] آمد. [مسلمانان] با آن خود را تسلی دادند و با آن آرامش یافتند و امیدوار به ظهور مهدی شدند و آنچه رواج آن را بیشتر کرد ، توسل طالبانِ خلافت به آن و ساخت حدیثهایی از پیامبر در آن باره و نشر آن در میان مردم بود.
سپس میبینید که پیشینیان از مسلمانان ، مهدی را جز مردی صالح و غیرتمندِ بر حق نمیشناختند که بر ظالمان قیام کند و آنان را شکست دهد و کتاب و سنت را زنده کند ، چیزی بر این نمیافزودند و ظهورش را جز امری نزدیک نمیدیدند.
ولی این خرافه در این حد نایستاد. بلکه با گذشت زمان رشد کرد. خرافهپردازان اوصافی بر مهدی افزودند تا آنکه او را مبعوثی الهی (همتای پیامبر) گردانیدند که هنگامی که قیام میکند به امر خدا قیام میکند و هر کاری را به مشیت او انجام میدهد و عیسی از آسمان فرود میآید تا پشت سر او نماز بخواند. سپس آنان ظهورش را تا آخرالزمان به تأخیر انداختند.
کوتاهسخن اینکه این از خرافات وارد شده در اسلام است و حدیثهای روایت شده از پیامبر یا از علی ، چیزی جز دروغهایی نیست که سازندگان آنها برای برآورده کردن نیازی که در دل داشتند ساختهاند. شگفت آنکه تاکنون بیش از پنجاه مرد قیام کرده و هر یک برای خود ادعای مهدیگری کردهاند و خونهای بسیاری ریخته شده و هنوز کار تمام نشده و انتظار پایان نیافته است.
برخی از این مدعیان مهدیگری ، دولتهایی تأسیس کردند که یادشان در تاریخ آمده است ، و من اینک از هر یک از آنان بکوتاهی یاد میکنم :
۱) عبیدالله فاطمی از امامان اسماعیلیه. در اواخر قرن سوم هجری ادعای مهدیگری کرد و مُبلغانی به افریقا فرستاد تا مردم را به ظهورش مژده دهند و خود نیز به دنبال آنان رفت و در آنجا یارانی گرد آورد و دولت فاطمیان را تأسیس کرد.
۲) محمدبنعبداللهبنتومرت. در اوایل قرن ششم در مراکش قیام کرد و پس از جنگهایی چیره شد و دولت موحدین را برپا کرد.
۳) سید محمد مشعشعی واسطی. در میانهی قرن نهم در خوزستان با ادعای مهدیگری قیام کرد و بر آن و مناطق پیرامونش چیره شد و دولت مشعشعیان را تأسیس کرد.
۴) محمداحمد سودانی. در آخر قرن سیزدهم در سودان قیام کرد و با مصریان و انگلیسیها جنگید و بارها آنان را شکست داد و بر سودان چیره شد و در آنجا سلطنتی تأسیس کرد و آخرین مدعیان مهدیگری بود.
آنچه را از ادعای بابیت و مهدیگری سید علیمحمد باب بود ، یاد خواهیم کرد.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
👍9
📖 دنبالهی دفتر «حقایق زندگی»
🖌 احمد کسروی
🔸 سال 1322 [یا راهنمایی بجوانان] (دو از سه)
این گام نخست است ، و گام دوم آنست که بکوشید و خاندان خود را با حقایق آشنا گردانیده در این راه پاکدینی و پاکدلی همراه خود سازید. این بسیار زیانکاریست که همسر و مادر و خواهر و برادر شما در گمراهی باشند و شما برستگاری آنان نکوشید.
در گام سوم بدوستان و آشنایان خود پردازید و هر که را که شایندهی حقایق میدانید بخواندن کتابها و نوشتههای ما وادارید.
در گام چهارم با ما همراهی نموده با گمراهیها و پراکندگیها به نبرد پردازید. ما برای آنکه ایران را از این پراکندگیها برهانیم و بنیاد گمراهیها را براندازیم گفتارهای بسیار نوشته بیپایی هر یکی از کیشها و راههای پراکنده را روشن گردانیدهایم و به هر یکی ایرادهای بسیار نوشتهایم. شما به نوبت خود آنها را دنبال کنید و به نتیجه رسانید. هر که را از بهائیان و صوفیان و دیگران آشنایید آن ایرادها را به رخشان کشید و بپرسید : چرا پاسخ نمیدهند؟!. چرا رو پنهان میکنند؟!.. اگر نادانی و گمراهی خود را بگردن میگیرند پس چرا برنمیگردند؟!.. اگر نمیگیرند پس چرا به پاسخ نمیپردازند؟!..
بگویید : ای نافهمان زندگانی بازیچه نیست که هر گروهی با هوس و دلخواه راهی گیرند و دستگاه بازیچهای برپا گردانند. یک مردمی که گروه گروه و دسته دسته گردند لگدمال دیگران باشند و در زیر پا لگدمال شوند. این بدبختی که امروز گریبانگیر ایرانیان گردیده نتیجهی همان پراکندگیهاست.
بگویید : شما آزاد نیستید که هر کیشی را دلتان خواست بگیرید. شما چون در این توده زندگی میکنید باید دربند رستگاری این توده باشید. کیش یا مذهب یا دین یا هر نامی که شما میدهید باید از روی دلیل باشد. باید با دانش و خرد راست آید. این کیشها که شما گرفتهاید « قاچاق» است. به این دلیل که ایرادها میگیریم خود را به ناشنیدن میزنید ، پرسشها میکنیم رو پنهان میکنید. ای مردان شوم چرا دست از این نادانیها برنمیدارید؟!..
شما دیدید که ما در پرچم از ملایان پرسشهایی کرده و یک ماه مهلت داده پاسخ خواستیم. [1] گفتیم : شما که بمردم عامی میگویید : «بدولت مالیات ندهید و بسربازی نروید» ، و دولت را «جائر» و «غاصب» شمارده حکومت را حق خود میدانید آیا امروز میتوانید این کشور را اداره کنید؟!.. وانگاه از اینهمه ملایان که در نجف و کربلا و شهرهای ایران و دیگر جاها هستند و هر یکی خود را «مجتهد» میخواند شما کدام یکی را به پادشاهی برمیگزینید؟!.. گفتیم باینها پاسخ دهید تا ما نیز با شما همدست گردیم.
شما دیدید که هیچ پاسخی ندادند و خود را به ناشنیدن زدند. ولی شما آنان را بحال خود نگزارید و هر کجا که یکی را یافتید این پرسشها را به رخش کشید و پافشاری کنید و پاسخ خواهید. بگویید : ای مردان شوم چرا نمیگزارید مردم زندگی کنند؟!.. چرا برای خود کاری یا پیشهای برنمیگزینید که ناگزیر شده برای پر کردن شکم خود یک توده را بدبخت گردانید. بگویید : ای خداناشناسان ، خدا از شما نخواهد گذشت و سزای این سیاهکاریهای خود را خواهید یافت.
ببینید اینان چه بیدینند : این توده را بدبخت گردانیدهاند و اکنون میخواهند گناه را بگردن خدا بیندازند. بمنبر میروند و بزنان چنین میگویند : «دیدید روهاتان باز کردید و بیجوراب بیرون آمدید خدا غضب کرد و قحطی فرستاد!» [2] . اینان میخواهند بگویند : همین گرسنگی که امروز در ایران پدید آمده و در پایتخت کشور روزانه گروهی از گرسنگی و از بدی خوراک میمیرند نتیجهی خشم خداست. زنان چون روهاشان باز کردهاند خدا بخشم آمده و این گرسنگی را فرستاده. یکی نمیپرسد : ای بیشرمان خدا چه کرده که گرسنگی فرستاده؟!.. آیا از آسمان نباریده؟!.. آیا از زمین نروییده؟!.. آیا سن و ملخ آمده؟!.. ای بدنهادان مگر خدا این اندازه کینهجویست که بگناه رو باز کردن زنان هزاران کودکان بیگناه را از گرسنگی بکشد؟!.. ای خیرهرویان ، اگر رو باز کردن زنان گناهست و مایهی خشم خدا میگردد پس چرا این خشم را با زنان انگلیس و آمریکا که از هزاران سال روبازند نمیکند؟!..
🔹 پانوشتها :
1ـ پرچم روزانه شمارههای 219 تا 222 از چهارشنبه ششم تا یکشنبه دهم آبان ماه 1321
2ـ سخن از قحطی سال 1321 است که درپی درآمدن لشکرهای متفقین به کشور پدیدار شد. داستان مردن هشتمیلیون ایرانی به سالهای 1296تا 1298 بازمیگردد.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 سال 1322 [یا راهنمایی بجوانان] (دو از سه)
این گام نخست است ، و گام دوم آنست که بکوشید و خاندان خود را با حقایق آشنا گردانیده در این راه پاکدینی و پاکدلی همراه خود سازید. این بسیار زیانکاریست که همسر و مادر و خواهر و برادر شما در گمراهی باشند و شما برستگاری آنان نکوشید.
در گام سوم بدوستان و آشنایان خود پردازید و هر که را که شایندهی حقایق میدانید بخواندن کتابها و نوشتههای ما وادارید.
در گام چهارم با ما همراهی نموده با گمراهیها و پراکندگیها به نبرد پردازید. ما برای آنکه ایران را از این پراکندگیها برهانیم و بنیاد گمراهیها را براندازیم گفتارهای بسیار نوشته بیپایی هر یکی از کیشها و راههای پراکنده را روشن گردانیدهایم و به هر یکی ایرادهای بسیار نوشتهایم. شما به نوبت خود آنها را دنبال کنید و به نتیجه رسانید. هر که را از بهائیان و صوفیان و دیگران آشنایید آن ایرادها را به رخشان کشید و بپرسید : چرا پاسخ نمیدهند؟!. چرا رو پنهان میکنند؟!.. اگر نادانی و گمراهی خود را بگردن میگیرند پس چرا برنمیگردند؟!.. اگر نمیگیرند پس چرا به پاسخ نمیپردازند؟!..
بگویید : ای نافهمان زندگانی بازیچه نیست که هر گروهی با هوس و دلخواه راهی گیرند و دستگاه بازیچهای برپا گردانند. یک مردمی که گروه گروه و دسته دسته گردند لگدمال دیگران باشند و در زیر پا لگدمال شوند. این بدبختی که امروز گریبانگیر ایرانیان گردیده نتیجهی همان پراکندگیهاست.
بگویید : شما آزاد نیستید که هر کیشی را دلتان خواست بگیرید. شما چون در این توده زندگی میکنید باید دربند رستگاری این توده باشید. کیش یا مذهب یا دین یا هر نامی که شما میدهید باید از روی دلیل باشد. باید با دانش و خرد راست آید. این کیشها که شما گرفتهاید « قاچاق» است. به این دلیل که ایرادها میگیریم خود را به ناشنیدن میزنید ، پرسشها میکنیم رو پنهان میکنید. ای مردان شوم چرا دست از این نادانیها برنمیدارید؟!..
شما دیدید که ما در پرچم از ملایان پرسشهایی کرده و یک ماه مهلت داده پاسخ خواستیم. [1] گفتیم : شما که بمردم عامی میگویید : «بدولت مالیات ندهید و بسربازی نروید» ، و دولت را «جائر» و «غاصب» شمارده حکومت را حق خود میدانید آیا امروز میتوانید این کشور را اداره کنید؟!.. وانگاه از اینهمه ملایان که در نجف و کربلا و شهرهای ایران و دیگر جاها هستند و هر یکی خود را «مجتهد» میخواند شما کدام یکی را به پادشاهی برمیگزینید؟!.. گفتیم باینها پاسخ دهید تا ما نیز با شما همدست گردیم.
شما دیدید که هیچ پاسخی ندادند و خود را به ناشنیدن زدند. ولی شما آنان را بحال خود نگزارید و هر کجا که یکی را یافتید این پرسشها را به رخش کشید و پافشاری کنید و پاسخ خواهید. بگویید : ای مردان شوم چرا نمیگزارید مردم زندگی کنند؟!.. چرا برای خود کاری یا پیشهای برنمیگزینید که ناگزیر شده برای پر کردن شکم خود یک توده را بدبخت گردانید. بگویید : ای خداناشناسان ، خدا از شما نخواهد گذشت و سزای این سیاهکاریهای خود را خواهید یافت.
ببینید اینان چه بیدینند : این توده را بدبخت گردانیدهاند و اکنون میخواهند گناه را بگردن خدا بیندازند. بمنبر میروند و بزنان چنین میگویند : «دیدید روهاتان باز کردید و بیجوراب بیرون آمدید خدا غضب کرد و قحطی فرستاد!» [2] . اینان میخواهند بگویند : همین گرسنگی که امروز در ایران پدید آمده و در پایتخت کشور روزانه گروهی از گرسنگی و از بدی خوراک میمیرند نتیجهی خشم خداست. زنان چون روهاشان باز کردهاند خدا بخشم آمده و این گرسنگی را فرستاده. یکی نمیپرسد : ای بیشرمان خدا چه کرده که گرسنگی فرستاده؟!.. آیا از آسمان نباریده؟!.. آیا از زمین نروییده؟!.. آیا سن و ملخ آمده؟!.. ای بدنهادان مگر خدا این اندازه کینهجویست که بگناه رو باز کردن زنان هزاران کودکان بیگناه را از گرسنگی بکشد؟!.. ای خیرهرویان ، اگر رو باز کردن زنان گناهست و مایهی خشم خدا میگردد پس چرا این خشم را با زنان انگلیس و آمریکا که از هزاران سال روبازند نمیکند؟!..
🔹 پانوشتها :
1ـ پرچم روزانه شمارههای 219 تا 222 از چهارشنبه ششم تا یکشنبه دهم آبان ماه 1321
2ـ سخن از قحطی سال 1321 است که درپی درآمدن لشکرهای متفقین به کشور پدیدار شد. داستان مردن هشتمیلیون ایرانی به سالهای 1296تا 1298 بازمیگردد.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
👍8
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸3ـ تمسک رافضیان به مهدیگری
از کسانی که به خرافهی مهدی متوسل شدند و از آن بهره بردند ، رافضیان یا شیعهی امامیه بودند. راستی آن است که آنان در توسل به آن از دیگران سزاوارتر بودند. زیرا آنان نیازمندتر بودند که با صبر و آرزو و امیدهایی ، خواری و ستم دلهاشان را تسلی دهند. گذشته از این ، آنان در افترا بستن بر خدا جرأت بیشتری داشتند و در اختراع دروغها و پروراندن آنها ماهرتر بودند. از اینرو به این خرافه متوسل شدند و مهدی را از میان خود قرار دادند و حدیثها از زبان پیامبر ساختند مبنی بر اینکه مهدی از فرزندان او و فاطمه است.
نیز یاد کردیم که جعفربنمحمد به پیروانش وعدهی قیام "قائمی" از میانشان را میداد تا از دشمنانشان انتقام بگیرد و آنان را امیدوار میکرد و میگفت : «دولت ما آخرین دولتهاست و هیچ یک از اهل بیت پیش از ما دولتی نداشتند ، تا چون روش ما را ببینند [بتوانند] بگویند : اگر ما حکومت میکردیم همچون اینان رفتار میکردیم». و برایشان از ظهور قائم سخن میگفت و هر خواست و غرضی از دلش میگذشت ، بر زبان میآورد. اکنون گزیدهای از سخنانش را اینجا میآورم :
چنانکه میبینید این خرافه میدانی پهناور برای آن مرد گشوده بود تا هر چه دلش میخواهد بر زبان آورد و به آن ببالد و اطرافیانش را با وعدههای دروغینی که خدا هیچ دلیلی بر [راستی] آنها فرونفرستاده ، بفریبد. از شگفتیهای کار او این بود که دعایی (دعای ندبه) تألیف کرده بود تا شیعیان هر روز جمعه آن را بخوانند و گریه و لابه[=التماس] کنند و به درگاه خدا زاری نمایند تا در قیام قائم تعجیل فرماید :
👇
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸3ـ تمسک رافضیان به مهدیگری
از کسانی که به خرافهی مهدی متوسل شدند و از آن بهره بردند ، رافضیان یا شیعهی امامیه بودند. راستی آن است که آنان در توسل به آن از دیگران سزاوارتر بودند. زیرا آنان نیازمندتر بودند که با صبر و آرزو و امیدهایی ، خواری و ستم دلهاشان را تسلی دهند. گذشته از این ، آنان در افترا بستن بر خدا جرأت بیشتری داشتند و در اختراع دروغها و پروراندن آنها ماهرتر بودند. از اینرو به این خرافه متوسل شدند و مهدی را از میان خود قرار دادند و حدیثها از زبان پیامبر ساختند مبنی بر اینکه مهدی از فرزندان او و فاطمه است.
نیز یاد کردیم که جعفربنمحمد به پیروانش وعدهی قیام "قائمی" از میانشان را میداد تا از دشمنانشان انتقام بگیرد و آنان را امیدوار میکرد و میگفت : «دولت ما آخرین دولتهاست و هیچ یک از اهل بیت پیش از ما دولتی نداشتند ، تا چون روش ما را ببینند [بتوانند] بگویند : اگر ما حکومت میکردیم همچون اینان رفتار میکردیم». و برایشان از ظهور قائم سخن میگفت و هر خواست و غرضی از دلش میگذشت ، بر زبان میآورد. اکنون گزیدهای از سخنانش را اینجا میآورم :
«هنگامی که قائم قیام کند ، مسجدالحرام را ویران میکند تا آن را به پایههایش بازگرداند و مقام [ابراهیم] [1] را به جایی که در آن بود منتقل میکند و دستان بنیشیبه را قطع میکند و بر کعبه میآویزد و میگوید اینان دزدان کعبهاند».
«هنگامی که قائم آل محمد قیام کند ، پانصد نفر از قریش را برپا داشته گردنشان را میزند ، سپس پانصد نفر [دیگر] را برپا داشته گردنشان را میزند ، سپس پانصد نفر دیگر ، تا شش بار این کار را انجام دهد». گفته شد : «آیا تعدادشان به این اندازه میرسد؟» گفت : «آری ، از خودشان و از وابستگانشان».
«همانا قائم ما هنگامی که قیام کند ، زمین به نور پروردگارش روشن میشود ، و مردم از نور خورشید بینیاز میشوند و تاریکی از میان میرود و مردم در دوران حکومت او آنقدر عمر میکنند تا هزار پسر برایشان متولد شود که در میانشان دختری متولد نشود و زمین گنجینههای پروردگارش را آشکار میکند تا مردم آن را بر روی زمین ببینند و چون فردی از شما کسی را میجوید که به او مالی بخشش کند و زکاتش را بگیرد ، کسی را نمییابد که آن را بپذیرد ، به سبب بینیازی مردم به آنچه خدا از فضلش به آنان روزی داده است».
چنانکه میبینید این خرافه میدانی پهناور برای آن مرد گشوده بود تا هر چه دلش میخواهد بر زبان آورد و به آن ببالد و اطرافیانش را با وعدههای دروغینی که خدا هیچ دلیلی بر [راستی] آنها فرونفرستاده ، بفریبد. از شگفتیهای کار او این بود که دعایی (دعای ندبه) تألیف کرده بود تا شیعیان هر روز جمعه آن را بخوانند و گریه و لابه[=التماس] کنند و به درگاه خدا زاری نمایند تا در قیام قائم تعجیل فرماید :
«کجاست آن که برای برکندن ریشهی ستمگران آماده شده است ، کجاست آن که برای برپایی [امور] کج و منحرف انتظارش کشیده میشود ... کجاست آن که خون پیامبران و پسران پیامبران را طلب میکند ، کجاست آن که خون کشته شده در کربلا را طلب میکند ، پدر و مادرم و جانم فدای تو و سپر و پناه تو باد ... کاش میدانستم کجا منزل گرفتهای ، بلکه کدام سرزمین تو را در بر گرفته و زیر خاک خود پنهان کرده است ، آیا در [کوه] رَضوا یا غیر آن یا در ذیطَوا ...».
👇
👍7
دِعبِل در قصیدهی معروفش به همین قائم موعود اشاره میکند ، آنجا که میگوید :
و ما الناس الاحاسد و مکذب
و مضطغن ذواحنة وترات
الی الحشر حتی یبعث الله قائما
یفرج عنها الهم والکربات
فلولا الذی ارجوه فی الیوم اوغد
لقطع قلبی اثرهم حسراتی
خروج امام لامحالة خارج
یقوم علی اسم الله والبرکات
یمیز فینا کل جور و باطل
و یجزی علی النعماء والنقمات
فیا نفس طیبی ثم یا نفس فابشری
فغیر بعید کل ما هوآت
ولا تجزعی من مدة الجور اننی
کانی بها قد آذنت بشتات
فان قرب الرحمن من تلک مدتی
واخر فی عمری و وقت وفاتی
شفیت و لم اترک لنفسی ریبة
و رویت منهم منصلی و قناتی [2]
چنانکه میبینید شاعر قیام قائم را امری نزدیک میدیده و برای خود امید درک زمان او و جهاد زیر پرچمش را داشته است.
به نظر میرسد که آنان امید قیام این قائمشان را از کوه رَضوا داشتند ، به تأسی از کیسانیه که امید ظهور محمدبنحنفیه را از آنجا داشتند. و علیبنجَهم ، شاعر ناصبی [3] به آن اشاره میکند ، آنجا که میگوید :
ورافضة تقول بشعب رضوی
امام خاب ذلک من امام
امام من له عشرون الفا
من الاتراک مشرعة السهام [4]
آنچه از جملات دعای ندبه آوردیم ، این را تأیید میکند.
🔹 پانوشتها :
1ـ گفته شده «مقام» سنگی بوده که ابراهیم هنگام ساختن کعبه بر آن ایستاد.
2ـ معنی : مردم نیستند جز حسود و تکذیبکننده / و کینهتوزی صاحب دشمنی و انتقام
[این وضع ادامه دارد] تا روز حشر ، تا آنکه خدا قائمی را برانگیزد / که غم و گرفتاریها را از آن [امت] بزداید
اگر نبود آنچه همین روزها بدان امید دارم / قلبم از شدت حسرت و اندوه به دنبال (رفتن) آنها تکهتکه میشد
خروج امامی بیتردید رخ خواهد داد / که به نام خدا و با برکات قیام میکند
[خدا] در میان ما هر ستم و باطلی را تمیز میدهد / و در برابر [رفتار ما در زمان] نعمت و مصیبت [پاداش و] جزا میدهد
پس ای نفس ، خوش باش ، و ای نفس ، بشارت باد / که هر آنچه آمدنی است ، دور نیست
و از دورهی ستم بیتابی مکن / گویی من آن [پایان ستم] را میبینم که نابودی را اعلام کرده است
پس اگر خدا مرگم را نزدیک گرداند / یا زمان مرگم را به تأخیر اندازد
شفا یابم و برای نفسم تردیدی باقی نگذارم / و شمشیر و نیزهام را از [خون] آنان سیراب کنم.
3ـ دشمن امام علی.
4ـ معنی : رافضیای که میگوید در درهی رضوا / امامی هست ، ناکام باد از امام!
امامی که بیست هزار [سرباز] برایش هست / از ترکان ، که تیرهایشان آماده [ی پرتاب] است.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
و ما الناس الاحاسد و مکذب
و مضطغن ذواحنة وترات
الی الحشر حتی یبعث الله قائما
یفرج عنها الهم والکربات
فلولا الذی ارجوه فی الیوم اوغد
لقطع قلبی اثرهم حسراتی
خروج امام لامحالة خارج
یقوم علی اسم الله والبرکات
یمیز فینا کل جور و باطل
و یجزی علی النعماء والنقمات
فیا نفس طیبی ثم یا نفس فابشری
فغیر بعید کل ما هوآت
ولا تجزعی من مدة الجور اننی
کانی بها قد آذنت بشتات
فان قرب الرحمن من تلک مدتی
واخر فی عمری و وقت وفاتی
شفیت و لم اترک لنفسی ریبة
و رویت منهم منصلی و قناتی [2]
چنانکه میبینید شاعر قیام قائم را امری نزدیک میدیده و برای خود امید درک زمان او و جهاد زیر پرچمش را داشته است.
به نظر میرسد که آنان امید قیام این قائمشان را از کوه رَضوا داشتند ، به تأسی از کیسانیه که امید ظهور محمدبنحنفیه را از آنجا داشتند. و علیبنجَهم ، شاعر ناصبی [3] به آن اشاره میکند ، آنجا که میگوید :
ورافضة تقول بشعب رضوی
امام خاب ذلک من امام
امام من له عشرون الفا
من الاتراک مشرعة السهام [4]
آنچه از جملات دعای ندبه آوردیم ، این را تأیید میکند.
🔹 پانوشتها :
1ـ گفته شده «مقام» سنگی بوده که ابراهیم هنگام ساختن کعبه بر آن ایستاد.
2ـ معنی : مردم نیستند جز حسود و تکذیبکننده / و کینهتوزی صاحب دشمنی و انتقام
[این وضع ادامه دارد] تا روز حشر ، تا آنکه خدا قائمی را برانگیزد / که غم و گرفتاریها را از آن [امت] بزداید
اگر نبود آنچه همین روزها بدان امید دارم / قلبم از شدت حسرت و اندوه به دنبال (رفتن) آنها تکهتکه میشد
خروج امامی بیتردید رخ خواهد داد / که به نام خدا و با برکات قیام میکند
[خدا] در میان ما هر ستم و باطلی را تمیز میدهد / و در برابر [رفتار ما در زمان] نعمت و مصیبت [پاداش و] جزا میدهد
پس ای نفس ، خوش باش ، و ای نفس ، بشارت باد / که هر آنچه آمدنی است ، دور نیست
و از دورهی ستم بیتابی مکن / گویی من آن [پایان ستم] را میبینم که نابودی را اعلام کرده است
پس اگر خدا مرگم را نزدیک گرداند / یا زمان مرگم را به تأخیر اندازد
شفا یابم و برای نفسم تردیدی باقی نگذارم / و شمشیر و نیزهام را از [خون] آنان سیراب کنم.
3ـ دشمن امام علی.
4ـ معنی : رافضیای که میگوید در درهی رضوا / امامی هست ، ناکام باد از امام!
امامی که بیست هزار [سرباز] برایش هست / از ترکان ، که تیرهایشان آماده [ی پرتاب] است.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
👍7
📖 دنبالهی دفتر «حقایق زندگی»
🖌 احمد کسروی
🔸 سال 1322 [یا راهنمایی بجوانان] (سه از سه)
ببینید با چه شیادی پرده بروی بدکاریهای خود میکشند. ببینید با چه گستاخی از خدا سخن میرانند. شما اینها را به رخ آنان بکشید. بگویید : خدا باین مردم سرزمینی باین بزرگی و باردهی داده و این شما مردان شومید که برای نان خود مردم را گرفتار گمراهی و پندارپرستی گردانیده نمیگزارید معنی زندگی را بفهمند و از روی فهم و خرد زندگی کنند. این گرسنگی را خدا نفرستاده. این را بیش از همه شما مردان شوم پدید آوردهاید. شما که دولت را «جائر» و «غاصب» شمارده مردم را بخیانت با دولت و بیپروایی واداشتهاید ، این بدبختی و گرفتاری امروزی بیش از همه نتیجهی آنست.
بگویید : زکات و مال امام ، «مالیات اسلام» بوده. اسلام یک حکومتی داشته که سپاه میگرفته و حکمرانان میفرستاده و قاضی میگمارده و «شحنه و شرطه» برمیگزیده و یک کشور بسیار بزرگی را اداره کرده و مسلمانان را نگهداری مینموده ، و در برابر آن از مردم مال امام و زکات میگرفته. به هر حال این یک مالیاتی بوده که بحکومت اسلامی پرداخته میشده.
اکنون که حکومت اسلامی بیکبار برافتاده و هر توده و نژادی از مسلمانان خود را جدا گردانیده و یک حکومت نژادی بنیاد گزاردهاند و با قانونهای اروپایی زندگی میکنند و مالیاتها بدولت خود میپردازند ، دیگر آن زکات و مال امام که شما از مردم میگیرید برای چیست؟!.. [1] آیا این مردم را فریب دادن و پولهاشان گرفتن نیست؟!.. شما مگر سپاه میدارید ، پاسبان نگه میدارید؟ ادارهها برپا کردهاید که از مردم مالیات میگیرید؟!..
بسیار شگفت است دولت که این مردم را نگه میدارد و اداره میکند شما میگویید بآن مالیات ندهند ولی خودتان که هیچ کاری بمردم نمیکنید و هیچ مسئولیتی بگردن نمیگیرید از آنان مالیات میطلبید. آری بسیار شگفت است.
بسیار شگفت است که اگر شب دزدی بخانهتان بیاید و اندکچیزی ببرد بامدادان بکلانتری میتازید و فریاد بلند کرده مال خود میخواهید ، ولی از آنسوی پاسبانان شببیدار و دیگر کارکنان شهربانی را «ظلمه» شناخته میگویید پولشان حرامست.
این ایرادها را بآنان گرفته پاسخ خواهید ، و از هایهوی و فریادشان نترسید. اگر میخواهید این گمراهیها به یکسو رود و این پراکندگیها از میان برخیزد باید این کوششها را بگردن گیرید. باید نیروهای جوانی خود را در این نبرد و تلاش بکار برید.
ببینید جوانان در دیگر تودهها چگونه میکوشند و چه نبردها با دشمنان خود میکنند. دشمنان شما در گام نخست اینهاست. شما هم باید با اینها بکوشید.
شما اگر خشنودی خدا را میخواهید ، اگر فیروزی و آسایش تودهی خود را میطلبید ، اگر در آرزوی نیکنامی و سرفرازی میباشید ـ همهی آنها جز در نتیجهی این کوششها نتواند بود.
شما اگر میخواهید سال و زمان برای شما «خجسته» باشد از این کوششهاست که تواند بود. اگر میخواهید این سال نو را برای خود یک سال تاریخی و برجستهای گردانید ، باین باشید که هر یکی از شماها در این یک سال در راه رواج راستیها و برافتادن گمراهیها به یک رشته تلاشهای برجستهای برخیزید. باین باشید تا پایان سال هر یکی از شما دستکم پنج تن را باین راه بکشانید. این باشد پرگرام ما در این سال.
(پرچم نیمهماهه ـ سال یکم ـ شمارهی یکم ـ نیمهی یکم فروردین ماه 1322)
🔹 پانوشت :
1ـ این ایراد در آن زمان بوده ولی افسوسمندانه هنوز پا برجاست. زیرا حکومت که مالیاتها از مردم میگیرد ، و تا میتواند به هواداران خود و ملایان هر گونه بهرهمندی دریغ نمیدارد ، این ملایان ـ یا زالوهای توده ـ باری اکنون دیگر باید دست از پول گرفتن از مردم بازدارند ولی تو گویی آزمندی ایشان هیچ سیری ندارد و هنوز از مردم ساده و از «مقدسنما»ها پولها گیرند و زندگی با کامرانی بسر برند.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 سال 1322 [یا راهنمایی بجوانان] (سه از سه)
ببینید با چه شیادی پرده بروی بدکاریهای خود میکشند. ببینید با چه گستاخی از خدا سخن میرانند. شما اینها را به رخ آنان بکشید. بگویید : خدا باین مردم سرزمینی باین بزرگی و باردهی داده و این شما مردان شومید که برای نان خود مردم را گرفتار گمراهی و پندارپرستی گردانیده نمیگزارید معنی زندگی را بفهمند و از روی فهم و خرد زندگی کنند. این گرسنگی را خدا نفرستاده. این را بیش از همه شما مردان شوم پدید آوردهاید. شما که دولت را «جائر» و «غاصب» شمارده مردم را بخیانت با دولت و بیپروایی واداشتهاید ، این بدبختی و گرفتاری امروزی بیش از همه نتیجهی آنست.
بگویید : زکات و مال امام ، «مالیات اسلام» بوده. اسلام یک حکومتی داشته که سپاه میگرفته و حکمرانان میفرستاده و قاضی میگمارده و «شحنه و شرطه» برمیگزیده و یک کشور بسیار بزرگی را اداره کرده و مسلمانان را نگهداری مینموده ، و در برابر آن از مردم مال امام و زکات میگرفته. به هر حال این یک مالیاتی بوده که بحکومت اسلامی پرداخته میشده.
اکنون که حکومت اسلامی بیکبار برافتاده و هر توده و نژادی از مسلمانان خود را جدا گردانیده و یک حکومت نژادی بنیاد گزاردهاند و با قانونهای اروپایی زندگی میکنند و مالیاتها بدولت خود میپردازند ، دیگر آن زکات و مال امام که شما از مردم میگیرید برای چیست؟!.. [1] آیا این مردم را فریب دادن و پولهاشان گرفتن نیست؟!.. شما مگر سپاه میدارید ، پاسبان نگه میدارید؟ ادارهها برپا کردهاید که از مردم مالیات میگیرید؟!..
بسیار شگفت است دولت که این مردم را نگه میدارد و اداره میکند شما میگویید بآن مالیات ندهند ولی خودتان که هیچ کاری بمردم نمیکنید و هیچ مسئولیتی بگردن نمیگیرید از آنان مالیات میطلبید. آری بسیار شگفت است.
بسیار شگفت است که اگر شب دزدی بخانهتان بیاید و اندکچیزی ببرد بامدادان بکلانتری میتازید و فریاد بلند کرده مال خود میخواهید ، ولی از آنسوی پاسبانان شببیدار و دیگر کارکنان شهربانی را «ظلمه» شناخته میگویید پولشان حرامست.
این ایرادها را بآنان گرفته پاسخ خواهید ، و از هایهوی و فریادشان نترسید. اگر میخواهید این گمراهیها به یکسو رود و این پراکندگیها از میان برخیزد باید این کوششها را بگردن گیرید. باید نیروهای جوانی خود را در این نبرد و تلاش بکار برید.
ببینید جوانان در دیگر تودهها چگونه میکوشند و چه نبردها با دشمنان خود میکنند. دشمنان شما در گام نخست اینهاست. شما هم باید با اینها بکوشید.
شما اگر خشنودی خدا را میخواهید ، اگر فیروزی و آسایش تودهی خود را میطلبید ، اگر در آرزوی نیکنامی و سرفرازی میباشید ـ همهی آنها جز در نتیجهی این کوششها نتواند بود.
شما اگر میخواهید سال و زمان برای شما «خجسته» باشد از این کوششهاست که تواند بود. اگر میخواهید این سال نو را برای خود یک سال تاریخی و برجستهای گردانید ، باین باشید که هر یکی از شماها در این یک سال در راه رواج راستیها و برافتادن گمراهیها به یک رشته تلاشهای برجستهای برخیزید. باین باشید تا پایان سال هر یکی از شما دستکم پنج تن را باین راه بکشانید. این باشد پرگرام ما در این سال.
(پرچم نیمهماهه ـ سال یکم ـ شمارهی یکم ـ نیمهی یکم فروردین ماه 1322)
🔹 پانوشت :
1ـ این ایراد در آن زمان بوده ولی افسوسمندانه هنوز پا برجاست. زیرا حکومت که مالیاتها از مردم میگیرد ، و تا میتواند به هواداران خود و ملایان هر گونه بهرهمندی دریغ نمیدارد ، این ملایان ـ یا زالوهای توده ـ باری اکنون دیگر باید دست از پول گرفتن از مردم بازدارند ولی تو گویی آزمندی ایشان هیچ سیری ندارد و هنوز از مردم ساده و از «مقدسنما»ها پولها گیرند و زندگی با کامرانی بسر برند.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
👍9
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸4ـ آمیزش شیعیگری و مهدیگری
جانشینان جعفر نیز راه او را در وعده دادن به قیام قائمی از میانشان و سخن گفتن دربارهی آن موعود و ظهورش به آنچه میخواستند ، میپیمودند. بدین ترتیب این خرافه در میان رافضیان ریشه دواند و استوار شد. سپس هنگامی که حسن عسکری درگذشت و از عثمانبنسعید ادعایی همچون وجود فرزندی پنهان برای حسن ، و ادعای امامت برای آن فرزندِ پنهان ، و ادعای نیابت از او برای خودش سر زد ، [این زمان] بر آن ادعاها ، ادعای دیگری بزرگتر از آنها افزودند ، و آن اینکه امام پنهانشان همان مهدی موعود است و مهدی موعود همان امام پنهانشان است ، و او هنگامی که ظهور میکند با قدرتی خدایی ظهور خواهد کرد و ستمگران را شکسته و نابود خواهد ساخت و زمین را پس از آنکه پر از ستم شده باشد ، از عدل پر خواهد کرد.
بر این ادعای خود اصرار ورزیدند و با حدیثهای که پیش از این ساخته شده بود و با حدیثهای دیگری که سپس ساختند ، بر آن استدلال نمودند. و ادعا کردند که جبرئیل بر پیامبر با لوحی نازل شده که در آن نامهای امامان از فرزندانش یک به یک آمده بود و در آن تصریح به مهدیگری فرزندِ حسن عسکری و ظهورش پس از غیبتی طولانی شده بود ، و نیز دروغهای بسیار دیگری آوردند.
بدین ترتیب بر بزرگی و شکوه امام نابوده نزد پیروانشان افزودند و دلهایشان را پر از آرزوها و امیدها کردند. سپس آن [مهدیگری] را علتی برای غیبتش شمردند و سخنانی سر هم کردند که با آن لاف میزدند و اینک من آنچه را برخی علمایشان نوشتهاند میآورم :
چنانکه میبینید آنان دروغی اختراع کرده و آن را حجتی برای خود قرار دادهاند. کسی میتواند بپرسد : خلفا یا سلاطین از کجا بر آن ادعاهای شما آگاه شدند تا استدلال شما محکم باشد؟! آیا امامان شما آراء و ادعاهای خود را پنهان نمیکردند و هرگاه نیاز به انکار بود ، آنها را انکار نمینمودند؟! آیا عثمانبنسعید و نمایندگانش با تقیه رفتار نمیکردند و تمام گفتههاشان را جز از رافضیان ، از مردم پنهان نمینمودند؟!.. آنگاه اگر امام شما به خاطر ترس بر جانش از خلفا پنهان شده بود ، چرا هنگامی که آل بویهی شیعی بر بغداد چیره شدند و خلفای بنیعباس را مطیع امر خود گردانیدند ، ظهور نکرد؟! چرا هنگامی که شاهاسماعیل صفوی قیام کرد و از خون سنیان رودها جاری ساخت ، ظهور نکرد؟! چرا هنگامی که کریمخان زند ، که از بزرگان سلاطین ایران بود ، نام امام شما (صاحبالزمان) را بر سکه میزد و خود را وکیل او میشمرد ، ظهور نکرد؟! پس از همه ، چرا امروز ظهور نمیکند در حالی که تعداد شیعیان به شصتمیلیون رسیده و بیشترشان از منتظران اویند؟! [2]
کوتاهسخن اینکه شیعیگری با مهدیگری آمیخته شد و این تحولی دیگر در آن بود.
👇
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸4ـ آمیزش شیعیگری و مهدیگری
جانشینان جعفر نیز راه او را در وعده دادن به قیام قائمی از میانشان و سخن گفتن دربارهی آن موعود و ظهورش به آنچه میخواستند ، میپیمودند. بدین ترتیب این خرافه در میان رافضیان ریشه دواند و استوار شد. سپس هنگامی که حسن عسکری درگذشت و از عثمانبنسعید ادعایی همچون وجود فرزندی پنهان برای حسن ، و ادعای امامت برای آن فرزندِ پنهان ، و ادعای نیابت از او برای خودش سر زد ، [این زمان] بر آن ادعاها ، ادعای دیگری بزرگتر از آنها افزودند ، و آن اینکه امام پنهانشان همان مهدی موعود است و مهدی موعود همان امام پنهانشان است ، و او هنگامی که ظهور میکند با قدرتی خدایی ظهور خواهد کرد و ستمگران را شکسته و نابود خواهد ساخت و زمین را پس از آنکه پر از ستم شده باشد ، از عدل پر خواهد کرد.
بر این ادعای خود اصرار ورزیدند و با حدیثهای که پیش از این ساخته شده بود و با حدیثهای دیگری که سپس ساختند ، بر آن استدلال نمودند. و ادعا کردند که جبرئیل بر پیامبر با لوحی نازل شده که در آن نامهای امامان از فرزندانش یک به یک آمده بود و در آن تصریح به مهدیگری فرزندِ حسن عسکری و ظهورش پس از غیبتی طولانی شده بود ، و نیز دروغهای بسیار دیگری آوردند.
بدین ترتیب بر بزرگی و شکوه امام نابوده نزد پیروانشان افزودند و دلهایشان را پر از آرزوها و امیدها کردند. سپس آن [مهدیگری] را علتی برای غیبتش شمردند و سخنانی سر هم کردند که با آن لاف میزدند و اینک من آنچه را برخی علمایشان نوشتهاند میآورم :
«اگر گفته شود : آیا پدران او علیهم السلام ظاهر نبودند و نمیترسیدند و چنان نشد که کسی به آنان دسترسی نداشته باشد؟ میگوییم : حال پدران او علیهم السلام برخلاف حال اوست. زیرا آنچه از حال پدرانش برای سلاطین وقت و دیگران معلوم بود این بود که آنان قصد خروج ندارند و معتقد نیستند که با شمشیر قیام میکنند و دولتها را سرنگون میسازند. بلکه آنچه از حالشان معلوم بود این بود که آنان منتظر مهدیای برای خود هستند و اعتقاد کسی که به امامت آنان معتقد است ، به سلطان ضرری نمیرساند ، مادامی که [سلاطین] از جانب آنان بر مملکت خود ایمن باشند و از ایشان نترسند. و صاحب الزمان اینگونه نیست ، زیرا آنچه از او معلوم است این است که او با شمشیر قیام میکند و ممالک را سرنگون میسازد و هر سلطانی را مقهور میکند و عدل را میگستراند و ستم را میمیراند و کسی که این صفت اوست ، از جانبش ترسیده میشود و از خیزش او پرهیز میشود ، پس تحت تعقیب و نظر قرار میگیرد و جاسوسانی بر او گماشته میشوند و به خاطر ترس از قیامش و هراس از تمکّنش ، به او توجه میشود ، پس [مهدی] میترسد و نیازمند احتیاط و پنهانکاری میشود ، به اینکه شخص خود را از هر کس که از او ایمن نیست ، از دوست و دشمن ، تا زمان خروجش پنهان کند. همچنین پدران او علیهم السلام ظاهر بودند زیرا معلوم بود که اگر حادثهای رخ دهد ، کسی از فرزندانشان هست که جای او را بگیرد و جانشینش شود. و صاحب الزمان علیه السلام چنین نیست ، زیرا معلوم است که پس از او کسی نیست که پیش از فرارسیدن وقتِ قیامش با شمشیر ، جای او را بگیرد. به همین دلیل پنهان شدن و غیبتش واجب شد و حالش از حال پدرانش علیهم السلام متفاوت گشت و این به حمدالله واضح است». (1)
چنانکه میبینید آنان دروغی اختراع کرده و آن را حجتی برای خود قرار دادهاند. کسی میتواند بپرسد : خلفا یا سلاطین از کجا بر آن ادعاهای شما آگاه شدند تا استدلال شما محکم باشد؟! آیا امامان شما آراء و ادعاهای خود را پنهان نمیکردند و هرگاه نیاز به انکار بود ، آنها را انکار نمینمودند؟! آیا عثمانبنسعید و نمایندگانش با تقیه رفتار نمیکردند و تمام گفتههاشان را جز از رافضیان ، از مردم پنهان نمینمودند؟!.. آنگاه اگر امام شما به خاطر ترس بر جانش از خلفا پنهان شده بود ، چرا هنگامی که آل بویهی شیعی بر بغداد چیره شدند و خلفای بنیعباس را مطیع امر خود گردانیدند ، ظهور نکرد؟! چرا هنگامی که شاهاسماعیل صفوی قیام کرد و از خون سنیان رودها جاری ساخت ، ظهور نکرد؟! چرا هنگامی که کریمخان زند ، که از بزرگان سلاطین ایران بود ، نام امام شما (صاحبالزمان) را بر سکه میزد و خود را وکیل او میشمرد ، ظهور نکرد؟! پس از همه ، چرا امروز ظهور نمیکند در حالی که تعداد شیعیان به شصتمیلیون رسیده و بیشترشان از منتظران اویند؟! [2]
کوتاهسخن اینکه شیعیگری با مهدیگری آمیخته شد و این تحولی دیگر در آن بود.
👇
👍6
🔹 پانوشتها :
1ـ کتاب الغبیة للطوسی (کسروی)
2ـ این استدلال را میتوان ادامه داد و گفت :
پس چرا زمانی که در ایران ، ملایان شیعه رشتهی اختیار یک کشور بزرگ و توانگر را بدست گرفتند ، پیدا نشد؟!
پس چرا زمانی که حکومت صدام حسین در عراق برافتاد و نخستوزیران شیعی در آنجا بر سر کار آمدند ، پیدا نشد؟!
آیا امام هنوز هم «تقیه» میکند و از کشته شدن بدست خلفای بنیعباس بیمناک است؟!
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
1ـ کتاب الغبیة للطوسی (کسروی)
2ـ این استدلال را میتوان ادامه داد و گفت :
پس چرا زمانی که در ایران ، ملایان شیعه رشتهی اختیار یک کشور بزرگ و توانگر را بدست گرفتند ، پیدا نشد؟!
پس چرا زمانی که حکومت صدام حسین در عراق برافتاد و نخستوزیران شیعی در آنجا بر سر کار آمدند ، پیدا نشد؟!
آیا امام هنوز هم «تقیه» میکند و از کشته شدن بدست خلفای بنیعباس بیمناک است؟!
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
👍6
سکه مهر اشرفی ، کریم خان زند
روی سکه : شد آفتاب و ماه زر و سیم در جهان / از سکه امام بحق صاحب زمان
(همبسته با این نوشتار)
روی سکه : شد آفتاب و ماه زر و سیم در جهان / از سکه امام بحق صاحب زمان
(همبسته با این نوشتار)
👍5👎2
📖 دنبالهی دفتر «حقایق زندگی»
🖌 احمد کسروی
🔸 پولداران و آزمندان ـ1ـ (یک از سه)
در تبریز مثلی هست میگویند : «درد را که میکشد؟... دردمند» در آشوبهای جهانی نیز یک توده که ناتوانترند بیش از دیگران رنج کشند و آسیب بینند ، و اینک گواه آن این جنگ جهانآشوب و حال تیرهی ایرانیانست.
در این جنگ [1] که دولتهای بزرگ باهم میکنند ، ایران گذشته از اینکه پا درمیان نمیدارد از میدانهای جنگ نیز به دور میباشد ، و با اینحال بیش از خود کشورهای جنگنده گزند و آسیب مییابد ، چرا ؟.. زیرا که ناتوانست ، زیرا که بهمبستگی درمیان مردم آن بسیار کمست.
ببینید : در این هنگام که تودهها به یک تلاش بزرگی افتاده ، و هر تودهای در راه آیندهی خود به جانفشانیهایی میپردازد ، در این کشور آینده و گذشته بیکبار فراموش گردیده ، و سود و زیان توده یکسره در کنار افتاده ، و یک دسته پولداران تو گویی راهزنانند که به یک کاروان بیپاسبانی زدهاند ، و یا گرگانند که به یک گلهی بیشبانی افتادهاند ، با صد آز و هوس سرگرم لخت کردن خانمانها و اندوختن گنجینههایند. هفتهای نمیگذرد که اینان بروی نرخها نکشند.
یکی نمیپرسد : اینهمه گرانی از کجاست؟!.. این بالا رفتن روزافزون نرخها تا کی خواهد بود؟!.. اگر از شهریور1320 بگیریم در این یک سال و نیم بیشتر کالاها پنج یا شش بر یک ، بلکه برخی تا ده بر یک گرانتر گردیده ، آیا انگیزهی آن چه میباشد؟!..
کسانی میگویند : چون دولت اسکناسهای فزونی بچاپ رسانیده و پشتوانهی بانکی کمتر گردیده پول ایران از ارزش افتاده. دیگران میگویند : جنگست و بسیار چیزها که بایستی از اروپا برسد نمیرسد ، و آنچه از خود کشور است برای آوردن آن نیز اتومبیل و کامیون پیدا نمیشود. باز دیگران میگویند : چون گروه انبوهی از بیگانگان در کشور مایند و پول فراوان میدارند هر کالایی را به بهای گران میخرند و مایهی گرانی میشوند.
اینها سخنانیست که بزبانها افتاده. ولی اینها هیچ یکی مایهی این گرانی بیاندازه نتواند بود. اگر راستی را خواهیم سرچشمهی این گرانی بیرون از اندازه چیز دیگری میباشد. یک دسته پولدارانی در تهران و دیگر شهرها پیدا شدهاند که دلبستگی بکشور و توده نمیدارند و هر یکی جز درپی پولاندوزی نمیباشند و چون فرصت یافتهاند سنگدلانه پیاپی به نرخ کالاها میافزایند.
اینان یک دستهشان جهودانند که از همهی سرفرازیها و خوشیهای جهان تنها پول اندوختن را میشناسند و در راه آن ، پروا از هیچ کس و هیچ چیزی نکنند.
یک دستهشان بیهمهچیزانند که در این سی سال (در نتیجهی نادانیهای برخی روزنامهنویسان) در این کشور پدید آمدهاند ، و زندگی را جز کوشیدن به پولاندوزی ، و آسایش و خوشی را جز خوردن و خوابیدن و کام گزاردن نمیشناسند.
یک دستهی انبوه دیگر حاجیها و مشهدیهای نمازخوانند که از قانون و کشور و توده و دولت و همهی این چیزها بیزار میباشند و بهمهی اینها خندیده کمترین ارجی نمیگزارند ، و از روی کیش و آیین خود چنین میپندارند که از هر راهی که پول دربیاورند درآوردهاند ، و هر پوستی که از مردم بکنند کندهاند ، تنها باید «وجوه شرعی» خود را بپردازند ، و برای «احتیاط» بملایان «رد مظالم» کنند ، و گاهی نیز روضه خوانانند و یا در اتومبیل نشسته بزیارت روند.
داد و ستد کالاها بیش از همه در دست این سه دسته است ، و اینان چنانکه گفتیم ، تشنهی پولند ، و چون هیچ گونه جلوگیری از درون خود نمیدارند و از بیرون نیز ـ چه از سوی دولت و چه از سوی مردم ـ با یک گستاخی و دلگرمی به لخت کردن خاندانها میپردازند.
این بدرفتاری تنها امروز نیست. اینان دستههاییاند که پدید آمدهاند و اگر جلوگیری نشود همیشه مایهی دردسری برای این مردم خواهند بود. از آنسوی این بدرفتاری از آنان یک ریشهی ژرفی میدارد و خود یک جُستار[=مبحث] ارجداری میباشد ، اینست بیجا نمیدانم در اینجا از آن بگفتگو پردازم. کسانی که «حقوق» یک ماههی خود را به بازار برده یک جفت کفش به پانصد ریال و یک جفت جوراب به بیست ریال و یک کلاه به سیصد ریال خریده ، با دلی پردرد و دستی تهی بخانه برمیگردند ، کسانی که هزار ریال ماهانه میگیرند و باید هزاروپانصد ریال کرایه خانه پردازند ، کسانی که سه یا چهار فرزند میدارند و باید به هر یکی هزاروپانصد ریال داده یک دست رخت بخرند ، اینها را نیک خوانده بدانند که انگیزهی این بدبختیها چیست.
🔹 پانوشت :
1ـ خواست جنگ جهانی دوم است.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 پولداران و آزمندان ـ1ـ (یک از سه)
در تبریز مثلی هست میگویند : «درد را که میکشد؟... دردمند» در آشوبهای جهانی نیز یک توده که ناتوانترند بیش از دیگران رنج کشند و آسیب بینند ، و اینک گواه آن این جنگ جهانآشوب و حال تیرهی ایرانیانست.
در این جنگ [1] که دولتهای بزرگ باهم میکنند ، ایران گذشته از اینکه پا درمیان نمیدارد از میدانهای جنگ نیز به دور میباشد ، و با اینحال بیش از خود کشورهای جنگنده گزند و آسیب مییابد ، چرا ؟.. زیرا که ناتوانست ، زیرا که بهمبستگی درمیان مردم آن بسیار کمست.
ببینید : در این هنگام که تودهها به یک تلاش بزرگی افتاده ، و هر تودهای در راه آیندهی خود به جانفشانیهایی میپردازد ، در این کشور آینده و گذشته بیکبار فراموش گردیده ، و سود و زیان توده یکسره در کنار افتاده ، و یک دسته پولداران تو گویی راهزنانند که به یک کاروان بیپاسبانی زدهاند ، و یا گرگانند که به یک گلهی بیشبانی افتادهاند ، با صد آز و هوس سرگرم لخت کردن خانمانها و اندوختن گنجینههایند. هفتهای نمیگذرد که اینان بروی نرخها نکشند.
یکی نمیپرسد : اینهمه گرانی از کجاست؟!.. این بالا رفتن روزافزون نرخها تا کی خواهد بود؟!.. اگر از شهریور1320 بگیریم در این یک سال و نیم بیشتر کالاها پنج یا شش بر یک ، بلکه برخی تا ده بر یک گرانتر گردیده ، آیا انگیزهی آن چه میباشد؟!..
کسانی میگویند : چون دولت اسکناسهای فزونی بچاپ رسانیده و پشتوانهی بانکی کمتر گردیده پول ایران از ارزش افتاده. دیگران میگویند : جنگست و بسیار چیزها که بایستی از اروپا برسد نمیرسد ، و آنچه از خود کشور است برای آوردن آن نیز اتومبیل و کامیون پیدا نمیشود. باز دیگران میگویند : چون گروه انبوهی از بیگانگان در کشور مایند و پول فراوان میدارند هر کالایی را به بهای گران میخرند و مایهی گرانی میشوند.
اینها سخنانیست که بزبانها افتاده. ولی اینها هیچ یکی مایهی این گرانی بیاندازه نتواند بود. اگر راستی را خواهیم سرچشمهی این گرانی بیرون از اندازه چیز دیگری میباشد. یک دسته پولدارانی در تهران و دیگر شهرها پیدا شدهاند که دلبستگی بکشور و توده نمیدارند و هر یکی جز درپی پولاندوزی نمیباشند و چون فرصت یافتهاند سنگدلانه پیاپی به نرخ کالاها میافزایند.
اینان یک دستهشان جهودانند که از همهی سرفرازیها و خوشیهای جهان تنها پول اندوختن را میشناسند و در راه آن ، پروا از هیچ کس و هیچ چیزی نکنند.
یک دستهشان بیهمهچیزانند که در این سی سال (در نتیجهی نادانیهای برخی روزنامهنویسان) در این کشور پدید آمدهاند ، و زندگی را جز کوشیدن به پولاندوزی ، و آسایش و خوشی را جز خوردن و خوابیدن و کام گزاردن نمیشناسند.
یک دستهی انبوه دیگر حاجیها و مشهدیهای نمازخوانند که از قانون و کشور و توده و دولت و همهی این چیزها بیزار میباشند و بهمهی اینها خندیده کمترین ارجی نمیگزارند ، و از روی کیش و آیین خود چنین میپندارند که از هر راهی که پول دربیاورند درآوردهاند ، و هر پوستی که از مردم بکنند کندهاند ، تنها باید «وجوه شرعی» خود را بپردازند ، و برای «احتیاط» بملایان «رد مظالم» کنند ، و گاهی نیز روضه خوانانند و یا در اتومبیل نشسته بزیارت روند.
داد و ستد کالاها بیش از همه در دست این سه دسته است ، و اینان چنانکه گفتیم ، تشنهی پولند ، و چون هیچ گونه جلوگیری از درون خود نمیدارند و از بیرون نیز ـ چه از سوی دولت و چه از سوی مردم ـ با یک گستاخی و دلگرمی به لخت کردن خاندانها میپردازند.
این بدرفتاری تنها امروز نیست. اینان دستههاییاند که پدید آمدهاند و اگر جلوگیری نشود همیشه مایهی دردسری برای این مردم خواهند بود. از آنسوی این بدرفتاری از آنان یک ریشهی ژرفی میدارد و خود یک جُستار[=مبحث] ارجداری میباشد ، اینست بیجا نمیدانم در اینجا از آن بگفتگو پردازم. کسانی که «حقوق» یک ماههی خود را به بازار برده یک جفت کفش به پانصد ریال و یک جفت جوراب به بیست ریال و یک کلاه به سیصد ریال خریده ، با دلی پردرد و دستی تهی بخانه برمیگردند ، کسانی که هزار ریال ماهانه میگیرند و باید هزاروپانصد ریال کرایه خانه پردازند ، کسانی که سه یا چهار فرزند میدارند و باید به هر یکی هزاروپانصد ریال داده یک دست رخت بخرند ، اینها را نیک خوانده بدانند که انگیزهی این بدبختیها چیست.
🔹 پانوشت :
1ـ خواست جنگ جهانی دوم است.
———————————-
📣 خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
🌸
👍5
📖 دفتر «در پیرامون مادیگری»
📝 جُستار (موضوع) : فلسفهی مادّی
🖌 احمد کسروی
🔸 تکهی یک
🔸 تکهی دو
🔸 تکهی سه
🔸 تکهی چهار
🔸 تکهی پنج
🔸 تکهی شش
🔸 تکهی هفت
🔸 تکهی هشت
🔸 تکهی نه
🔸 تکهی ده
🔸 تکهی یازده
🔸 تکهی دوازده
🔸 تکهی سیزده
🔸 تکهی چهارده
💐
📝 جُستار (موضوع) : فلسفهی مادّی
🖌 احمد کسروی
🔸 تکهی یک
🔸 تکهی دو
🔸 تکهی سه
🔸 تکهی چهار
🔸 تکهی پنج
🔸 تکهی شش
🔸 تکهی هفت
🔸 تکهی هشت
🔸 تکهی نه
🔸 تکهی ده
🔸 تکهی یازده
🔸 تکهی دوازده
🔸 تکهی سیزده
🔸 تکهی چهارده
💐
Telegram
پاکدینی ـ احمد کسروی
📖 دفتر «در پیرامون مادیگری»
🖌 احمد کسروی
🔸 (یک از چهارده)
یکی از ارجدارترین جُستارهاست که بآن میپردازم. از سالها آرزو داشتم روزی بیاید و بتوانم باین گفتار برخیزم و یکی از تاریکترین زمینهها را روشن گردانم. در هر باره چنین است که یک چیزی تا بر خود من…
🖌 احمد کسروی
🔸 (یک از چهارده)
یکی از ارجدارترین جُستارهاست که بآن میپردازم. از سالها آرزو داشتم روزی بیاید و بتوانم باین گفتار برخیزم و یکی از تاریکترین زمینهها را روشن گردانم. در هر باره چنین است که یک چیزی تا بر خود من…
👍2
📖 کتاب «شیعیگری و شیعیان»
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸5ـ چرا سیمری به کسی وصیت نکرد؟
اما کاری که محمدبنعلی سیمری هنگام فرارسیدن مرگش انجام داد ، یعنی ترک وصیت به کسی و بستن باب بابیت ، ما از آن کار اطلاع دقیقی نداریم.
آنچه گمان میرود این است که او از عاقبت بد ترسید و به آنچه برای اهل مذهبش صلاحتر میدید ، عمل کرد. زیرا آشکار است که ابواب مورد حسادت همردیفان خود از رؤسای شیعه بودند و جمعآوری اموال فتنههای بسیاری برمیانگیخت و افراد متعددی از امناء را به معارضه وامیداشت (چنانکه این را ذکر کردیم) ، و ابواب تنها میتوانستند توقیعی[نامه] از امام پنهان در لعن بر معارضان و حسودان و فرمان دادن به شیعیان به دوری جستن از آنان و طردشان از میان خود بیرون آورند ، و این سودی نداشت بلکه چهبسا بر وخامت اوضاع میافزود. زیرا فرد مطرود چهبسا قیام میکرد و آنچه را از حیلهها و فریبکاریها پنهان بود فاش میساخت. چنانکه محمدبنعلی شَلمَغانی ، معارض حسینبنروح ، این کار را کرد (و این را پیش از این یاد کردیم). از اینرو سیمری برای شیعه بهتر آن دید که باب بابیت را ببندد و آنچه را موجب حسادت و برانگیزانندهی فتنهها بود ، از میان بردارد ، پس چون مرگش را نزدیک دید ، همان کرد.
بیشک این نواب اربعه از هوشمندترین مردان (یا از زیرکترین آنان) بودند که برای حفظ شیعیگری و جمع کردن پراکندگی شیعه تلاش میکردند ، و راستی این است که شیعیگری (به معنای مورد نظر در اینجا) را جعفربنمحمد تأسیس کرد و ابتدا عثمانبنسعید و سپس محمدبنعلی سیمری آن را از نابودی حفظ کردند.
راستیرا شیعیگری پس از مرگ حسن عسکری بر لبهی پرتگاهی در حال ریزش بود ، که عثمانبنسعید با سخنان و کارهای شگفتانگیزش آن را نجات داد. سپس هنگامی که معارضات پیدرپی درگرفت و آنچه از شلمغانی و غیر او سر زد ، کار بار دیگر بر شیعه دشوار شد. اینبود سیمری با بستن باب بابیت ، این مشکل را برطرف کرد.
اگر شیعیگری راه هدایت و رشد بود ، این مردان شایستهی سپاس و ستایش بودند. اما شیعیگری جز راه گمراهی و کجی نیست و اینان جز گناهکارانی که شایستهی سرزنش باشند نیستند.
بیشک این نواب و دیگر سران شیعه ، ایمانشان به خدا و پیامبر و دینش ضعیف بود. جرأتشان بر افترا بستن بر خدا و پیامبر و جعل دروغها و تأویل آیات و تحریف اخبار و انکار مشاهدات و ایجاد بدعتها و ایجاد تفرقه میان مسلمانان و گرفتن اموال حرام از مردم و به جان هم افتادنشان بر سر آن ، این [ضعف ایمان] را به شما اثبات میکند.
برای آنکه زشتیِ گرفتن اموال روشن شود ، میگوییم : صدقات یا زکات برای ادارهی امور مسلمانان و رسیدگی به آنها بود. قرآن جاهای صَرف آن را بیان کرده است : «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ» [1] پس چگونه برای عثمانبنسعید یا حسینبنروح یا دیگران جایز بود که آنها را بگیرند؟!..
میگفتند : «آن را به امام غایب میرسانیم (در مشک روغن)» ، و در این سخن نکتههای بسیاری نهفته است. اولاً امام غایب جز اسمی بیمسما نبود. ثانیاً امام غایب با مال چه میکرد در حالی که از امور کناره گرفته بود و به آنها نمیپرداخت ، بلکه پنهان بود و بر کسی ظاهر نمیشد؟! آیا صدقات حق خود امام بود که هرگونه میخواهد آن را صرف کند؟!
ممکن است پاسخ دهند و بگویند : «آنان سهم امام از خمس را گردآوری میکردند و زکات را گردآوری نمینمودند». میگوییم اولاً : دلیل این ادعای شما چیست؟! ثانیاً : سهم امام برای امام بودنش نبود ، بلکه حق او برای ادارهی امور مسلمانان و مشغول بودنش به آنها به جای کسب روزی برای خود و خانوادهاش بود. پس آیا امام غایب یا کسانی که پیش از او بودند ، به ادارهی امور مسلمانان میپرداختند؟ آیا امامان شما قادر به کسب روزی با تلاش و کوشش مانند دیگران نبودند؟!
آنچه مرا بسیار آزار میدهد این است که شیعه در کتابهای خود موسیبنجعفر را به سخاوت وصف کردهاند. ابوالفرج نوشته است : «او هرگاه از مردی چیزی ناخوشایند به گوشش میرسید ، کیسهای دینار برایش میفرستاد و کیسههایش میان سیصد تا دویست دینار بود ، اینبود کیسههای موسی مَثَل شده بود». و نوشته است : «او مِلکی را به سیهزار دینار خرید و آن را "الیسیرة" (اندک) نامید. فروشنده که پول برایش حاضر شده بود ، به او گفت : من نه این پول را بلکه جز نقدِ چنین و چنان نمیگیرم. پس [موسیبنجعفر] دستور داد سیهزار دینار از نقدی [با مشخصاتی] که خواسته بود ، عیناً به او داد».
👇
📗 ترجمهی کتاب «التشیع و الشیعه»
🖌 احمد کسروی
📝 بخش یکم ، گفتار دوم : پیدایش مهدیگری ، (5 تکه)
🔸5ـ چرا سیمری به کسی وصیت نکرد؟
اما کاری که محمدبنعلی سیمری هنگام فرارسیدن مرگش انجام داد ، یعنی ترک وصیت به کسی و بستن باب بابیت ، ما از آن کار اطلاع دقیقی نداریم.
آنچه گمان میرود این است که او از عاقبت بد ترسید و به آنچه برای اهل مذهبش صلاحتر میدید ، عمل کرد. زیرا آشکار است که ابواب مورد حسادت همردیفان خود از رؤسای شیعه بودند و جمعآوری اموال فتنههای بسیاری برمیانگیخت و افراد متعددی از امناء را به معارضه وامیداشت (چنانکه این را ذکر کردیم) ، و ابواب تنها میتوانستند توقیعی[نامه] از امام پنهان در لعن بر معارضان و حسودان و فرمان دادن به شیعیان به دوری جستن از آنان و طردشان از میان خود بیرون آورند ، و این سودی نداشت بلکه چهبسا بر وخامت اوضاع میافزود. زیرا فرد مطرود چهبسا قیام میکرد و آنچه را از حیلهها و فریبکاریها پنهان بود فاش میساخت. چنانکه محمدبنعلی شَلمَغانی ، معارض حسینبنروح ، این کار را کرد (و این را پیش از این یاد کردیم). از اینرو سیمری برای شیعه بهتر آن دید که باب بابیت را ببندد و آنچه را موجب حسادت و برانگیزانندهی فتنهها بود ، از میان بردارد ، پس چون مرگش را نزدیک دید ، همان کرد.
بیشک این نواب اربعه از هوشمندترین مردان (یا از زیرکترین آنان) بودند که برای حفظ شیعیگری و جمع کردن پراکندگی شیعه تلاش میکردند ، و راستی این است که شیعیگری (به معنای مورد نظر در اینجا) را جعفربنمحمد تأسیس کرد و ابتدا عثمانبنسعید و سپس محمدبنعلی سیمری آن را از نابودی حفظ کردند.
راستیرا شیعیگری پس از مرگ حسن عسکری بر لبهی پرتگاهی در حال ریزش بود ، که عثمانبنسعید با سخنان و کارهای شگفتانگیزش آن را نجات داد. سپس هنگامی که معارضات پیدرپی درگرفت و آنچه از شلمغانی و غیر او سر زد ، کار بار دیگر بر شیعه دشوار شد. اینبود سیمری با بستن باب بابیت ، این مشکل را برطرف کرد.
اگر شیعیگری راه هدایت و رشد بود ، این مردان شایستهی سپاس و ستایش بودند. اما شیعیگری جز راه گمراهی و کجی نیست و اینان جز گناهکارانی که شایستهی سرزنش باشند نیستند.
بیشک این نواب و دیگر سران شیعه ، ایمانشان به خدا و پیامبر و دینش ضعیف بود. جرأتشان بر افترا بستن بر خدا و پیامبر و جعل دروغها و تأویل آیات و تحریف اخبار و انکار مشاهدات و ایجاد بدعتها و ایجاد تفرقه میان مسلمانان و گرفتن اموال حرام از مردم و به جان هم افتادنشان بر سر آن ، این [ضعف ایمان] را به شما اثبات میکند.
برای آنکه زشتیِ گرفتن اموال روشن شود ، میگوییم : صدقات یا زکات برای ادارهی امور مسلمانان و رسیدگی به آنها بود. قرآن جاهای صَرف آن را بیان کرده است : «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ» [1] پس چگونه برای عثمانبنسعید یا حسینبنروح یا دیگران جایز بود که آنها را بگیرند؟!..
میگفتند : «آن را به امام غایب میرسانیم (در مشک روغن)» ، و در این سخن نکتههای بسیاری نهفته است. اولاً امام غایب جز اسمی بیمسما نبود. ثانیاً امام غایب با مال چه میکرد در حالی که از امور کناره گرفته بود و به آنها نمیپرداخت ، بلکه پنهان بود و بر کسی ظاهر نمیشد؟! آیا صدقات حق خود امام بود که هرگونه میخواهد آن را صرف کند؟!
ممکن است پاسخ دهند و بگویند : «آنان سهم امام از خمس را گردآوری میکردند و زکات را گردآوری نمینمودند». میگوییم اولاً : دلیل این ادعای شما چیست؟! ثانیاً : سهم امام برای امام بودنش نبود ، بلکه حق او برای ادارهی امور مسلمانان و مشغول بودنش به آنها به جای کسب روزی برای خود و خانوادهاش بود. پس آیا امام غایب یا کسانی که پیش از او بودند ، به ادارهی امور مسلمانان میپرداختند؟ آیا امامان شما قادر به کسب روزی با تلاش و کوشش مانند دیگران نبودند؟!
آنچه مرا بسیار آزار میدهد این است که شیعه در کتابهای خود موسیبنجعفر را به سخاوت وصف کردهاند. ابوالفرج نوشته است : «او هرگاه از مردی چیزی ناخوشایند به گوشش میرسید ، کیسهای دینار برایش میفرستاد و کیسههایش میان سیصد تا دویست دینار بود ، اینبود کیسههای موسی مَثَل شده بود». و نوشته است : «او مِلکی را به سیهزار دینار خرید و آن را "الیسیرة" (اندک) نامید. فروشنده که پول برایش حاضر شده بود ، به او گفت : من نه این پول را بلکه جز نقدِ چنین و چنان نمیگیرم. پس [موسیبنجعفر] دستور داد سیهزار دینار از نقدی [با مشخصاتی] که خواسته بود ، عیناً به او داد».
👇
👍6