📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 2ـ باید در زمینهی انتخابات به یک رشته کوششها و راهنماییها برخاست : (دو از سه)
این یک چیز بود و خواستم بگویم. ولی دربارهی انتخابات سخن مهمتر دیگری هست. اشکال انتخابات تنها در آن نیست که اگر آرتشهای بیگانه از ایران نروند دخالت خواهند کرد. پیش از درآمدن بیگانگان در زمان رضاشاه چه بود؟!.. پیش از آن در دورههای چهارم و پنجم چه حالی داشت؟!..
موضوع انتخابات گرفتاری بزرگی برای ماست. مردم چون معنی مشروطه را نمیدانند آن را خوار میدارند ، و بمجلس شورا آن معنایی را که دارد نمیدهند و آن جایگاهی که میباید نمیگزارند. هنگامی که انتخابات آزاد است ، ما میبینیم پولداران بمیان میافتند و با دادن پول بنمایندگی میرسند. دهداران ، رعایا را گله گله بپای صندوق فرستاده ، با رأی آنها وکالت مییابند.
در این چهل سال کوششی نرفته که مردم معنی مشروطه را بدانند و قدرش را شناسند. یک کتاب در این زمینه نوشته نشده. بیسوادان بمانند ، باسوادان قدر آن نمیدانند. همین امسال در مرداد ماه دیدیم که جشن مشروطه با چه خواری گذشت. دولت ارتجاعی صدرالاشراف از جشن و چراغان بنام عید مشروطه خودداری نمود. برخی روزنامهها سخنان پستی هم نوشتند. فلان روزنامهنویس چون در دورهی گذشته بوکالت نرسیده ، شعر در هجو مشروطه بچاپ رسانید. دیگری که به همان درد مبتلاست چنین نوشت : «جشن نیست ، عزا است».
شهرهای دیگر را نمیدانم. در تهران ، یکی آزادگان [1] بمشروطه قیمت نهادند و جشن گرفتند و دیگری حزب توده. دیگران همه خود را کنار کشیدند.
اینها نتیجهاش همانست که مردم بانتخابات اهمیت نمیدهند و کسان آبرومند خود را بکنار میکشند و نمایندگانی که برگزیده میشوند از روی لیاقت نیست ، و چون میآیند و در تهران در مجلس مینشینند ، آن رسواییها پدید میآید که تاکنون دیدهایم. از وکیلی که مایهی وکالتش پول بوده ، پولها ریخته تا بنمایندگی رسیده ، شما چه دور میدانید که در تهران جز درپی سود نباشد و از استفادههای نامشروعی که دزدی محسوبست نیز بازنایستد.
اگر مردم معنی مشروطه را بدانند و بآن قیمت گزارند ، در هنگام انتخابات در هر شهری باید مردان بافهم و خرد پا پیش گزارند و نشستها برپا گردانند و گفتگوها کنند و بمردم بفهمانند که این نمایندگان که انتخاب میکنیم برای آنست که بروند و در مجلس نشسته کشور را راه برند و آیندهی ما و فرزندانمان را تأمین کنند. خوشبختی و بدبختی ما در دست آنها خواهد بود. اینها را بفهمانند و آنگاه بجویند و بیندیشند و از میان خود کسان کاردان و غیرتمندی را کاندید کنند و با آنها شرط بندند که در مجلس رفتارشان چه باشد و از چه عقیده و مرامی پیروی نمایند ، و از روی فهم و بینش ، نمایندگانی برگزیده روانه گردانند.
بسیار فرق هست که نمایندگانی از این راه برگزیده شوند و بآهنگ خدمت بکشور و توده به تهران بیایند ، با آنهایی که پول ریزند و رأی خرند یا رعایا را بپای صندوق فرستند و از این راهها بنمایندگی رسند.
🔹 پانوشت (از ویراینده)
1ـ خواست یاران کسروی و اعضای «باهَمادِ آزادگان» است.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 2ـ باید در زمینهی انتخابات به یک رشته کوششها و راهنماییها برخاست : (دو از سه)
این یک چیز بود و خواستم بگویم. ولی دربارهی انتخابات سخن مهمتر دیگری هست. اشکال انتخابات تنها در آن نیست که اگر آرتشهای بیگانه از ایران نروند دخالت خواهند کرد. پیش از درآمدن بیگانگان در زمان رضاشاه چه بود؟!.. پیش از آن در دورههای چهارم و پنجم چه حالی داشت؟!..
موضوع انتخابات گرفتاری بزرگی برای ماست. مردم چون معنی مشروطه را نمیدانند آن را خوار میدارند ، و بمجلس شورا آن معنایی را که دارد نمیدهند و آن جایگاهی که میباید نمیگزارند. هنگامی که انتخابات آزاد است ، ما میبینیم پولداران بمیان میافتند و با دادن پول بنمایندگی میرسند. دهداران ، رعایا را گله گله بپای صندوق فرستاده ، با رأی آنها وکالت مییابند.
در این چهل سال کوششی نرفته که مردم معنی مشروطه را بدانند و قدرش را شناسند. یک کتاب در این زمینه نوشته نشده. بیسوادان بمانند ، باسوادان قدر آن نمیدانند. همین امسال در مرداد ماه دیدیم که جشن مشروطه با چه خواری گذشت. دولت ارتجاعی صدرالاشراف از جشن و چراغان بنام عید مشروطه خودداری نمود. برخی روزنامهها سخنان پستی هم نوشتند. فلان روزنامهنویس چون در دورهی گذشته بوکالت نرسیده ، شعر در هجو مشروطه بچاپ رسانید. دیگری که به همان درد مبتلاست چنین نوشت : «جشن نیست ، عزا است».
شهرهای دیگر را نمیدانم. در تهران ، یکی آزادگان [1] بمشروطه قیمت نهادند و جشن گرفتند و دیگری حزب توده. دیگران همه خود را کنار کشیدند.
اینها نتیجهاش همانست که مردم بانتخابات اهمیت نمیدهند و کسان آبرومند خود را بکنار میکشند و نمایندگانی که برگزیده میشوند از روی لیاقت نیست ، و چون میآیند و در تهران در مجلس مینشینند ، آن رسواییها پدید میآید که تاکنون دیدهایم. از وکیلی که مایهی وکالتش پول بوده ، پولها ریخته تا بنمایندگی رسیده ، شما چه دور میدانید که در تهران جز درپی سود نباشد و از استفادههای نامشروعی که دزدی محسوبست نیز بازنایستد.
اگر مردم معنی مشروطه را بدانند و بآن قیمت گزارند ، در هنگام انتخابات در هر شهری باید مردان بافهم و خرد پا پیش گزارند و نشستها برپا گردانند و گفتگوها کنند و بمردم بفهمانند که این نمایندگان که انتخاب میکنیم برای آنست که بروند و در مجلس نشسته کشور را راه برند و آیندهی ما و فرزندانمان را تأمین کنند. خوشبختی و بدبختی ما در دست آنها خواهد بود. اینها را بفهمانند و آنگاه بجویند و بیندیشند و از میان خود کسان کاردان و غیرتمندی را کاندید کنند و با آنها شرط بندند که در مجلس رفتارشان چه باشد و از چه عقیده و مرامی پیروی نمایند ، و از روی فهم و بینش ، نمایندگانی برگزیده روانه گردانند.
بسیار فرق هست که نمایندگانی از این راه برگزیده شوند و بآهنگ خدمت بکشور و توده به تهران بیایند ، با آنهایی که پول ریزند و رأی خرند یا رعایا را بپای صندوق فرستند و از این راهها بنمایندگی رسند.
🔹 پانوشت (از ویراینده)
1ـ خواست یاران کسروی و اعضای «باهَمادِ آزادگان» است.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!
🖌 کوشاد تلگرام
🔸 بخش هجدهم
گمراهیهایی که از دانسته نبودن معنی دین برخاسته
یکی از گمراهیهای مسلمانان اینست که معنی دین را نمیدانند و از آن بیگانه میباشند. کسروی در نوشتههایش از دریافتهای بیرون از دین مسلمانان بارها نوشته است. او ایرادهایی که به باورهای آنان وارد است را بدینسان فهرست میکند :
👇
🖌 کوشاد تلگرام
🔸 بخش هجدهم
گمراهیهایی که از دانسته نبودن معنی دین برخاسته
یکی از گمراهیهای مسلمانان اینست که معنی دین را نمیدانند و از آن بیگانه میباشند. کسروی در نوشتههایش از دریافتهای بیرون از دین مسلمانان بارها نوشته است. او ایرادهایی که به باورهای آنان وارد است را بدینسان فهرست میکند :
آـ پندارهای بیپا و کارهای بیهوده : «دین را یک رشته پندارهای بیپا و کارهای بیهودهای میشناسند. در نزد آنان دین یک چیزی در کنارهی زندگانی است.
مثلاً چنانکه گفتیم امروز مسلمانان در بیشتر جاها زندگانی نژادی پیش گرفتهاند و با قانونها و عادتهای اروپایی زندگی میکنند ، و دانشهای اروپایی را که با کیشهای ایشان سازش نمیدارد درس میخوانند و با اینحال کیشهای خود را نیز نگاه داشتهاند و پابستگی بآنها نشان میدهند. زیرا چنین میپندارند که دین یک چیز جداگانهای در کنارهی زندگانی ، و نتیجهی آن خوشی و روسفیدی در آنجهان میباشد.
شنیدنیتر آنکه هنوز ملایانی در نجف و کربلا و جامع اَزهَر و دیگر جاها درس فقه میخوانند و کتابهای فقهی مینویسند و هیچ نمیگویند برای چیست. آیا این گمراهی و نادانی نیست؟!.»
ب ـ شناختن آفریدگار : «شناختن آفریدگار پایهای از دین است. ولی اینان او را نمیشناسند. خدایی از پندار[=خیال] خود ساختهاند که در بالای هفت آسمان مینشیند و جهان را با دست فرشتگان راه میبرد. خدایی که همچون پادشاه خودکامهی خودخواهی ، چون از مردم اندکنافرمانی دید بخشم آید و بیماری و گرسنگی و زمینلرزه فرستد ، ولی سپس که مردم رو بسویش آوردند و به لابه و زاری پرداختند خشمش فرونشیند و پتیاره[=بلا] بازگرداند ، اینست خدایی که میپندارند.
خدایی که جهان را به پاس[=احترام] هستیِ چند تن آفریده. خدایی که مهر ورزد ، میانجی پذیرد ، با زبان دانههای تسبیح و آیههای قرآن با مردم سخن گوید (استخاره)».
پ ـ دشمنی با خرد : «خرد که گرانمایهترین دادهی خداست باید هر کسی آن را نیک شناسد و پیروی کند و راستی آنست که دین برای نیرومند گردانیدن خردهاست ، ولی مسلمانان این را نمیشناسند و ارجی نمیگزارند. بلکه چون باورها و کارهاشان بیخردانه است با خرد دشمنی مینمایند و از ارج آن میکاهند. بارها دیدهایم میآیند و با ما بکشاکش میپردازند که بهر چه اینهمه به خرد ارج میگزاریم. یا دیدهایم میگویند : «عقلها نیز باهم اختلاف دارد»».
ت ـ برانگیختگی و نتوانستنی : «برانگیختگی (یا بگفتهی آنان پیغمبری) یک پایه از دین و خود یکی از رازهای سپهر[=طبیعت] میباشد. اینان معنی راست آن را نمیشناسند ، و یک رشته پندارهای بیپایی را در آن زمینه دنبال میکنند. بگمان آنان کسی را که خدا برگزید جبرائیل باو نمودار گردد ، و با وی سخن راند ، و از میانهی او و خدا پرده برخیزد ، و پیاپی فرشتهها بنزد او در آمد و رفت باشند و آن برانگیخته باید در نزد مردم «دعوا» کند ، و آنان برای آزمایش ، «نتوانستنی» (معجزه) از او طلبند ، و چون توانست «ایمان» آورند. و پس از آن هرچه گفت بپذیرند. اینهاست دانستههای آنان دربارهی برانگیخته که میباید گفت : سراپا پوچست.
کتابهای مسلمانان پر است از داستانهای نتوانستنی که بنام پاکمرد اسلام نوشتهاند : ماه را دو نیم گردانیده ، بآسمان برای دیدار خدا رفته ، آفتاب را پس از فرورفتن بازگردانیده ، از میان انگشتان چشمه روان گردانیده ، با سوسمار سخن گفته.
اگر از یک مسلمانی بپرسید : دلیل راستگویی پیغمبر اسلام چه بوده؟ بیدرنگ خواهد گفت : «معجزه نشان داد ، شقالقمر کرد ، از غیب خبر داد ...» اگر بگویید که در قرآن دیده میشود که از پیغمبر هر زمان معجزه خواستهاند ناتوانی نموده و آشکاره گفته من نمیتوانم پس چگونه شما میگویید معجزه نشان داد؟!. چگونه آنهمه داستانها را در کتابها مینویسید؟!. در اینجاست که درمانَد و هیچ پاسخ نتواند».
ث ـ آنجهان : «دربارهی آنجهان پندارهای بسیار پوچی را در مغزهای خود جا دادهاند. کسی که مُرد در گور دوباره زنده گردد ، و دو فرشته یکی «نکیر» و دیگری «منکر» با گرزهای آتشینی بدست بسر او آیند و پرسشهایی با زبان عربی کنند : «مَنْ رَبّک؟. مَنْ نَبِیک؟.» که باید به هر پرسش پاسخ دهد ، وگرنه گرزهای آتشین بسرش فرو خواهد آمد. کسی که گناهکار است گور او را خواهد فشرد. روز رستاخیز همگی از گور خواهند برخاست و در یک بیابانی گرد خواهند آمد ، خدا بروی کرسی خواهد نشست ، پیغمبران از این سو و آن سو صف خواهند کشید. گناه و صواب هر کس در ترازو کشیده خواهد شد ، پیغمبران هر یکی به «امت» خود میانجی خواهد بود ، سپس از روی پل باریک و بُرندهی «صراط» گذشته یک دسته به بهشت خواهند رفت و یک دسته بدوزخ خواهند افتاد».
👇
ج ـ آیین خدا : «در دین چنانکه مردم خدا را میشناسند باید آیین او را (دربارهی گردانیدن جهان) نیز شناسند. شناختن خدا بیشناختن آیین او سودی ندارد. لیکن مسلمانان از آیین خدا ناآگاهند ، و بیشتر باورها و کارهاشان به آخشیج[=ضد] آن آیین میباشد و من اینک مثالهایی را مینویسم :
1) اینجهان از روی یک سامانی میگردد و هر کاری در آن نتیجهی کار دیگری میباشد که هیچ چیزی بیشُوَند [=بیسبب] نتواند بود. لیکن مسلمانان همیشه درپی کارهای بیشُوَند و بیرون از آیین میباشند.
مثلاً به بیماری با دعا درمان میکنند ، برای پیشوایان خود «معجزه» یا «کرامت» میشمارند ، به بازگشت عیسا ، و پیدایش امام ناپیدا ، و زندگانیِ جاویدِ خضر که همه بیرون از آیین جهان است باور میدارند ، و اگر شما ایرادی گیرید چنین پاسخ دهند : «از قدرت خدا چه بعید است؟». از گمراهی این نمیدانند که خدا برای توانایی خود مرزی ، و بَهر کارهایش آیینی گزارده است : «نه هر چه تواند بود باید بود».
2) اینجهان همیشه در پیشرفت است. پیشرفت یک بند برجستهای از آیین جهان میباشد و باید هر زمان نیکیهای دیگری در آن پیدا شود. ولی مسلمانان وارونهی این را میشناسند و در نزد آنان ، گذشته از اکنون و آینده بهتر میبوده. در سایهی همین نافهمیست که بزمان خود ارج نمیگزارند و همیشه در اندیشهی گذشته میباشند ، و این یکی از شُوَندهای [= سببهای] پس ماندن ایشان میباشد.
3) این خواست خداست که هر چندگاه یک بار جنبش خدایی رخ دهد و یک راه رستگاری بروی جهانیان باز گردد و گمراهیها از میان رود. لیکن مسلمانان آن را با اسلام پایان یافته میشمارند و بیخردانه دست خدا را بسته میدانند. اگر ملیونها سال نیز بگذرد دیگر خدا بجهان نخواهد پرداخت.
4) در حال آنکه دربارهی زمان آن باور را میدارند و دربارهی جنبشهای دینی چنین میپندارند ، میبیوسند [1] در آخر زمانْ عیسا از آسمان فرود آید ، و یا مهدی پیدا شود و جهان ناگهان برنگ دیگری افتد. آنچه را که آیین خداست نمیشناسند و از پندار خود چنین نادانیها را پدید آوردهاند». (در پیرامون اسلام ، ص 1 ، 1322)
هر باخردی که اینها را بخواند خواهد دریافت که نمایشها و بازیچههایی که مسلمانان و بویژه ملایان ، دین مینامند جز یک گمراهی ویرانگر ، آموزاکهای زهرآلود و آسیبزا چیز دیگری نیست.
🔹 پانوشت :
1ـ بیوسیدن (biusidan) = انتظار کشیدن ، منتظر بودن.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
94%
آری
0%
نه
6%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 2ـ باید در زمینهی انتخابات به یک رشته کوششها و راهنماییها برخاست : (سه از سه)
در این باره سخن بسیار است و من ناچارم کوتاه گردانم. دکتر مصدق طرحی پیشنهاد کرده که قانون انتخابات عوض شود و قانون بهتری گزارده گردد. آن کار بجاست. از آن بجاتر همینست که جنبشی در مردم در زمینهی علاقه بمشروطه و انتخابات پدید آورده شود و تکانی در اندیشهها پیدا گردد.
در این باره باید گفتارهایی نوشته شود ، سخنهایی رانده گردد ، کوششهایی بکار رود. من هم اگر توانستم کتابی در آن زمینه خواهم نوشت. [1]
باید بمردم فهمانید که برای ایران روز سختی پیش آمده ، و در این هنگام اگر نمایندگان دلسوز و کاردان و غیرتمندی باشند ، خواهند توانست باین گرفتاریها چاره اندیشند ، خواهند توانست در برابر پیشامدها ایستادگی نمایند. باید فهمانید که از این پس ایران ، در لب پرتگاهست و باید ایرانیان هوش و فهم و غیرت و پاکدلی خود را بکار اندازند و مجلس شورا نیز باید از نمایندگان برگزیدهای پدید آید.
باید اینها را بمردم فهمانید و آنها را بشور و جنبش آورد. در این هنگام یکی از چیزهایی که بسیار سودمند تواند افتاد احساسات مردم است. امروز ایران بتوپ و تانک چندان نیاز ندارد که بروشن شدن اندیشههای مردم و بیدار گردیدن احساسات میهنپرستانه آنها دارد.
این زمینه چون بسیار مهم است دوباره تکرار میکنم : باید دربارهی ماده واحده تجدید نظر شود و آنگاه در زمینهی انتخابات در اندیشهها تکانی پدید آید.
🔹پانوشت (از ویراینده)
1ـ نویسنده در نامههای پرچم و ماهنامههایی که در سالهای آخر زندگیاش انتشار میداد گفتارهایی دربارهی معنی مشروطه (دمکراسی) نوشته لیکن چون افسوسمندانه در پنجاه و چند سالگی کشته شد فرصت نوشتن کتابی درین باره نیافت. امروز این بگردن دانشمندان پاکدل است که این زمینه را دنبال کنند و گفتارها و کتابها در آن باره بنویسند.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 2ـ باید در زمینهی انتخابات به یک رشته کوششها و راهنماییها برخاست : (سه از سه)
در این باره سخن بسیار است و من ناچارم کوتاه گردانم. دکتر مصدق طرحی پیشنهاد کرده که قانون انتخابات عوض شود و قانون بهتری گزارده گردد. آن کار بجاست. از آن بجاتر همینست که جنبشی در مردم در زمینهی علاقه بمشروطه و انتخابات پدید آورده شود و تکانی در اندیشهها پیدا گردد.
در این باره باید گفتارهایی نوشته شود ، سخنهایی رانده گردد ، کوششهایی بکار رود. من هم اگر توانستم کتابی در آن زمینه خواهم نوشت. [1]
باید بمردم فهمانید که برای ایران روز سختی پیش آمده ، و در این هنگام اگر نمایندگان دلسوز و کاردان و غیرتمندی باشند ، خواهند توانست باین گرفتاریها چاره اندیشند ، خواهند توانست در برابر پیشامدها ایستادگی نمایند. باید فهمانید که از این پس ایران ، در لب پرتگاهست و باید ایرانیان هوش و فهم و غیرت و پاکدلی خود را بکار اندازند و مجلس شورا نیز باید از نمایندگان برگزیدهای پدید آید.
باید اینها را بمردم فهمانید و آنها را بشور و جنبش آورد. در این هنگام یکی از چیزهایی که بسیار سودمند تواند افتاد احساسات مردم است. امروز ایران بتوپ و تانک چندان نیاز ندارد که بروشن شدن اندیشههای مردم و بیدار گردیدن احساسات میهنپرستانه آنها دارد.
این زمینه چون بسیار مهم است دوباره تکرار میکنم : باید دربارهی ماده واحده تجدید نظر شود و آنگاه در زمینهی انتخابات در اندیشهها تکانی پدید آید.
🔹پانوشت (از ویراینده)
1ـ نویسنده در نامههای پرچم و ماهنامههایی که در سالهای آخر زندگیاش انتشار میداد گفتارهایی دربارهی معنی مشروطه (دمکراسی) نوشته لیکن چون افسوسمندانه در پنجاه و چند سالگی کشته شد فرصت نوشتن کتابی درین باره نیافت. امروز این بگردن دانشمندان پاکدل است که این زمینه را دنبال کنند و گفتارها و کتابها در آن باره بنویسند.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!
🖌 کوشاد تلگرام
🔸 بخش نوزدهم
کوشش به نیکی و آبادی جهان
پنجمین نتیجهی دین که فهرست کردیم به نیکی و آبادی جهان کوشیدن است.
برای آنهایی که از معنی دین فرسنگها دورند ، این نتیجه از دین شگفت مینماید. آری ، اگر گفته میشد : «دین به آبادی آنجهان کوشیدنست» ، اینان را هیچ شگفت نمینمود.
برای روشنی هرچه بیشتر معنی دین باید در پیرامون آن سخنها رود. کسروی در نوشتارهایش هر کجا به این جُستار درآمده یک بخش از آن را که به زمینهی گفتگو بستگی داشته بمیان آورده و شرح داده.
در کتاب داوری نیز در چند جا به معنی دین پرداخته. نخست بار هنگامی است که ملایان ازو دربارهی بحق بودن خلافت علی پرسیدهاند. در آنجا چنین آمده :
همین چند جمله را یکایک بسنجیم. نخست آیا این با خرد سازگارست که هزاروچهارصد سال کشاکش بر سر این کنند که ابوبکر میبایست خلیفه گردد یا علی؟!.
هر اندیشهای به جهان نگاه و شناختی دیگر دارد. مثلاً خراباتیان (خیام و حافظ) جهان و زندگی را بیارزش دانسته همه پافشاری بر این دارند که باید همین دم را خوش بود و به گذشته و آینده پروا نکرد. ولی دین با شناخت درستی که از جهان و زندگانی دارد و «زیستن بآیین خرد» را پیش مینهد شناختش با ازآنِ خراباتیان بیکبار جداست. همچنانست با شناختی که صوفیان از جهان دارند ، با شناخت مادّیان ، با شناخت جبریان و نیز با شناختی که کیشها از زندگی دارند. چه بسا جز شیعیگری دیگر کیشها نیز بنیادشان بر داستانهای هزارساله گزارده شده است. ولی دین این را سزا نمیشمارد که کار زندگی به سبب چنین کشاکشهایی ناانجام بماند یا سستی گیرد. به گفتهی کسروی : «اینها نه تنها دین نیست ، خود بیدینیست. راستیرا دین برای آنست که مردمان چندین بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و بداستانهای هزاروسیصد سال پیش پردازند و درمیان مردگان کشاکش اندازند».
دوم ، «دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا بایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند». آیا چنین آموزاکهایی دربایست (لازم) نیست؟!. شما ببینید آیا حکومتِ ملایان در چهل و اند سال گذشته به آبادی کشور کوشیده؟!.. اگر 1ـ دیندار میبود و 2ـ چنین کوششی را از دین میدانست ، نمیتوانست به محیط زیست و نگاهداری از آب و زمین و جنگل و دریاچه و تالاب بیپروا باشد. اگر این حقیقت دینی را میدانست ، درآمدهای کشور (پول مردم) را در راههای ناسزا خرج نمیکرد تا مردمش گرسنه بمانند. دمادم رجزخوانی نمیکرد که وانماید راه کشورداری با این و آن سرشاخ شدن است.
سوم ، در آن چند جمله در معنی دین چنین آمده : «همگی باهم آسوده زیند». باید پرسید : آیا دینها (در بنیاد آنها و پیش از آنکه آلودگیها یابند) جز باین کوشیدهاند؟! مگر خدا جز این خواسته؟! اساساً میتوان پرسید : مگر والاترین آرزوی جهانیان جز این است؟! همین را اگر نیک اندیشید کارِ بسیار بسیار بزرگیست. دوستی و مهربانی و اعتماد میان مردمان پدید آوردن و زمینهی یک زندگانی آدمیانه فراهم آوردن از دشوارترین کارهاست. چنانکه یک رشته آموزاکهایی بتواند مردمان را به آدمیگری راهنمایی کند بدانسان که در آن «همگی باهم آسوده زیند» ، خود از پرارجترین و ثوابترین کارهاست و خشنودی خدا را درپی دارد. پس دینی که به چنین کار پرارجی نپردازد ، دین نیست و باید پرسید : پس برای چه خوبست؟!
👇
🖌 کوشاد تلگرام
🔸 بخش نوزدهم
کوشش به نیکی و آبادی جهان
پنجمین نتیجهی دین که فهرست کردیم به نیکی و آبادی جهان کوشیدن است.
برای آنهایی که از معنی دین فرسنگها دورند ، این نتیجه از دین شگفت مینماید. آری ، اگر گفته میشد : «دین به آبادی آنجهان کوشیدنست» ، اینان را هیچ شگفت نمینمود.
برای روشنی هرچه بیشتر معنی دین باید در پیرامون آن سخنها رود. کسروی در نوشتارهایش هر کجا به این جُستار درآمده یک بخش از آن را که به زمینهی گفتگو بستگی داشته بمیان آورده و شرح داده.
در کتاب داوری نیز در چند جا به معنی دین پرداخته. نخست بار هنگامی است که ملایان ازو دربارهی بحق بودن خلافت علی پرسیدهاند. در آنجا چنین آمده :
«در هزاروسیصد سال پیش از این ، کشاکشهایی دربارهی خلافت رخ داده و هرچه بوده پایان یافته و گذشته ، امروز از گفتگوهای آنان چه سودی تواند بود؟!.
اینها نه تنها دین نیست ، خود بیدینیست. راستیرا دین برای آنست که مردمان چندین بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و بداستانهای هزاروسیصد سال پیش پردازند و درمیان مردگان کشاکش اندازند. کسانی که اینها را از دین میشمارند معنی دین را ندانستهاند.
دین شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن بآیین خرد است. دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا بایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند و همگی باهم آسوده زیند و خاندانهایی به بینوایی نیفتند و کسانی گرسنه نمانند و دیهی[=دِهی] ویرانه نماند و زمینی بیبهره نباشد. دین آنست که امروز توانگران ایران سرمایههای خود را در راه کشیدن جویها و پدید آوردن چشمهها و آباد گردانیدن دیهها بکار اندازند که هم این ویرانیها از میان برخیزد و هم هزاران و صدهزاران خاندانهای گرسنه و بینوا از بدبختی رها گردند. دین اینست. از اینست که خدا خشنود خواهد بود. گفتگو از کشاکش علی و ابوبکر چیست که خدا آن را خوش دارد و بکسی باین نام مزدی دهد؟!.». (داوری ص21)
همین چند جمله را یکایک بسنجیم. نخست آیا این با خرد سازگارست که هزاروچهارصد سال کشاکش بر سر این کنند که ابوبکر میبایست خلیفه گردد یا علی؟!.
هر اندیشهای به جهان نگاه و شناختی دیگر دارد. مثلاً خراباتیان (خیام و حافظ) جهان و زندگی را بیارزش دانسته همه پافشاری بر این دارند که باید همین دم را خوش بود و به گذشته و آینده پروا نکرد. ولی دین با شناخت درستی که از جهان و زندگانی دارد و «زیستن بآیین خرد» را پیش مینهد شناختش با ازآنِ خراباتیان بیکبار جداست. همچنانست با شناختی که صوفیان از جهان دارند ، با شناخت مادّیان ، با شناخت جبریان و نیز با شناختی که کیشها از زندگی دارند. چه بسا جز شیعیگری دیگر کیشها نیز بنیادشان بر داستانهای هزارساله گزارده شده است. ولی دین این را سزا نمیشمارد که کار زندگی به سبب چنین کشاکشهایی ناانجام بماند یا سستی گیرد. به گفتهی کسروی : «اینها نه تنها دین نیست ، خود بیدینیست. راستیرا دین برای آنست که مردمان چندین بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و بداستانهای هزاروسیصد سال پیش پردازند و درمیان مردگان کشاکش اندازند».
دوم ، «دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا بایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند». آیا چنین آموزاکهایی دربایست (لازم) نیست؟!. شما ببینید آیا حکومتِ ملایان در چهل و اند سال گذشته به آبادی کشور کوشیده؟!.. اگر 1ـ دیندار میبود و 2ـ چنین کوششی را از دین میدانست ، نمیتوانست به محیط زیست و نگاهداری از آب و زمین و جنگل و دریاچه و تالاب بیپروا باشد. اگر این حقیقت دینی را میدانست ، درآمدهای کشور (پول مردم) را در راههای ناسزا خرج نمیکرد تا مردمش گرسنه بمانند. دمادم رجزخوانی نمیکرد که وانماید راه کشورداری با این و آن سرشاخ شدن است.
سوم ، در آن چند جمله در معنی دین چنین آمده : «همگی باهم آسوده زیند». باید پرسید : آیا دینها (در بنیاد آنها و پیش از آنکه آلودگیها یابند) جز باین کوشیدهاند؟! مگر خدا جز این خواسته؟! اساساً میتوان پرسید : مگر والاترین آرزوی جهانیان جز این است؟! همین را اگر نیک اندیشید کارِ بسیار بسیار بزرگیست. دوستی و مهربانی و اعتماد میان مردمان پدید آوردن و زمینهی یک زندگانی آدمیانه فراهم آوردن از دشوارترین کارهاست. چنانکه یک رشته آموزاکهایی بتواند مردمان را به آدمیگری راهنمایی کند بدانسان که در آن «همگی باهم آسوده زیند» ، خود از پرارجترین و ثوابترین کارهاست و خشنودی خدا را درپی دارد. پس دینی که به چنین کار پرارجی نپردازد ، دین نیست و باید پرسید : پس برای چه خوبست؟!
👇
چهارم ، «خاندانهایی به بینوایی نیفتند و کسانی گرسنه نمانند و دیهی ویرانه نماند و زمینی بیبهره نباشد». آیا خواست خدا جز اینهاست؟! آیا آدمیان به آبادی جهان نیازمند نیستند؟! آیا خرسندی (سعادت) و بینوایی یا گرسنگی آدمیان با آبادی سرزمینها بیارتباط است؟! پیشتر مثال از ردیهنویسان (بر کتاب داوری) آوردیم که چون دین را یک رشته زیانکاریهایی همچون کشاکش هزارساله بر سر خلافت علی و ابوبکر و نمایشهای بیخردانهی محرم و راهپیمایی اربعین و زیارت بارگاهها میشمارند ، این نتیجهها را از دین ندانسته میگویند : «این موضوعات دین نمیخواهد. هر حکومتی وظیفه دارد چه دیندار باشد و چه نباشد چنین کارهایی بکند». در حالی که دین راه زندگانی اجتماعی است و در چنین زندگانی همه باید خود را مسئول و پیگیر کارها بدانند. آری ، آنان اینها را از دین نمیدانند. زیرا خود نیز از جنسِ همان کسانیند که در چهل و اند سال حکومتشان به هیچ یک از اینها پروا نکرده و نمیکنند و بیجهت نیست که کشور امروز ویرانه مانده. بیجهت نیست که دستهدسته ایرانیان از دین روگردان میشوند.
پنجم ، «امروز توانگرانِ ایران سرمایههای خود را در راه کشیدن جویها و پدید آوردن چشمهها و آباد گردانیدن دیهها بکار اندازند که هم این ویرانیها از میان برخیزد و هم هزاران و صدهزاران خاندانهای گرسنه و بینوا از بدبختی رها گردند».
دین چنین کارهایی را تنها از حکومت چشم ندارد یا باری در زمانهای سختی ، توانگران را نیز مؤظف به چنین کارهایی میشمارد. دین همهی مردم را به نیکوکاریها وامیدارد و پیداست توانگران به کوششهای بزرگتری توانند برخاست. آیا آشنا نمودن توانگران به چنین کوششهایی بعنوان وظیفهی دینی خود ـ که هیچگاه آنها را بخود واجب ندانسته و همه را از حکومت انتظار داشتهاند ـ سودمند نیست؟!.. آیا واجب نیست؟!..
پس از همه ، کوشیدن به نیکی جهان خود یک میدان بزرگ و وَرجاوَندی (مقدس) است که باید جهانیان به آن بپردازند. بسیار بدیها هست که باید پیراسته شود و بسیار نیکیها هست که باید در جهان رواج یابد. اینها نیز بندهای برجستهای از دین است. نیکی و سودمندی اینها را میتوان با خرد و اندیشه دریافت و چون هنگامش رسید بکار برخاست.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
پنجم ، «امروز توانگرانِ ایران سرمایههای خود را در راه کشیدن جویها و پدید آوردن چشمهها و آباد گردانیدن دیهها بکار اندازند که هم این ویرانیها از میان برخیزد و هم هزاران و صدهزاران خاندانهای گرسنه و بینوا از بدبختی رها گردند».
دین چنین کارهایی را تنها از حکومت چشم ندارد یا باری در زمانهای سختی ، توانگران را نیز مؤظف به چنین کارهایی میشمارد. دین همهی مردم را به نیکوکاریها وامیدارد و پیداست توانگران به کوششهای بزرگتری توانند برخاست. آیا آشنا نمودن توانگران به چنین کوششهایی بعنوان وظیفهی دینی خود ـ که هیچگاه آنها را بخود واجب ندانسته و همه را از حکومت انتظار داشتهاند ـ سودمند نیست؟!.. آیا واجب نیست؟!..
پس از همه ، کوشیدن به نیکی جهان خود یک میدان بزرگ و وَرجاوَندی (مقدس) است که باید جهانیان به آن بپردازند. بسیار بدیها هست که باید پیراسته شود و بسیار نیکیها هست که باید در جهان رواج یابد. اینها نیز بندهای برجستهای از دین است. نیکی و سودمندی اینها را میتوان با خرد و اندیشه دریافت و چون هنگامش رسید بکار برخاست.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 3ـ باید با دمکراتها از راه منطق درآمد : (یک از چهار)
من باز بآن عقیدهام که با دمکراتها باید با منطق پیش آمد. ما از آذربایجان نخواهیم گذشت ، از استقلال و تمامیت ایران چشم نخواهیم پوشید. این هم بسیار راستست که اگر بآذربایجان استقلال داخلی داده شود ، شیرازهی ایران از هم خواهد گسیخت.
اینها همه در جای خود راستست. با این حال باید با دمکراتهای آذربایجان تا میتوان از راه گفتگو درآمد. باید منطق و دلیل را پیش کشید. باید دید چه میگویند و بحرفهای ما چه پاسخ میدهند.
آنها که بیگانه نیستند و از خود مایند. بیگمان بیشتر آنها اندیشههای میهنخواهانه در دل میدارند ، و بنام نیکی بایران بآن کوشش و جنبش برخاستهاند. درمیان آنها کسانی هستند که در راه آزادیخواهی بزندان افتاده شکنجه دیدهاند.
همان پیشهوری تا چند هفته پیش در تهران بود. روزنامه مینوشت ، بکشور دلسوزی مینمود ، در نبرد با خرافات آواز بآواز ما میانداخت. اکنون ما چگونه گوییم خاین گشته؟!.. چگونه گوییم از ایران رو گردانیده؟!..
من باز میگویم : کار آنها زیانآور است ، اگر بروی درخواستهای خود پافشاری کنند شیرازهی ایران از هم گسیخته خواهد شد. ولی باید گفت : آنها اشتباه کردهاند ، مغلوب خشمهای خود گردیدهاند.
به هر حال ما باید با آنها از راه گفتگو پیش آییم. باید فرصت داشته بگوییم و بشنویم. ببینیم آنها یا دیگران در آذربایجان چه میگویند و پاسخ ما را چه میدهند.
دولت هرچه میخواهد در نگهداری کشور و یا در تثبیت وضعیت گیلان و مازندران بکند. در آن کارها ما را سخنی نیست. ولی با دمکراتها تا میتوان باید منطق را پیش کشید.
یک جملهی عربی هست : «الخیر فیما وقع» (نیکش همان بوده که رخ داده). شاید این جمله در این مورد راست درآمده. شاید بسود ایران بوده که در کنفرانس مسکو در این باره تصمیمی گرفته نشده. اگر کارها از راهش باشد ، ما خواهیم توانست خودمان اختلافات را حل کنیم و نیازی بگفتگو یا تصمیم دیگران نماند.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 3ـ باید با دمکراتها از راه منطق درآمد : (یک از چهار)
من باز بآن عقیدهام که با دمکراتها باید با منطق پیش آمد. ما از آذربایجان نخواهیم گذشت ، از استقلال و تمامیت ایران چشم نخواهیم پوشید. این هم بسیار راستست که اگر بآذربایجان استقلال داخلی داده شود ، شیرازهی ایران از هم خواهد گسیخت.
اینها همه در جای خود راستست. با این حال باید با دمکراتهای آذربایجان تا میتوان از راه گفتگو درآمد. باید منطق و دلیل را پیش کشید. باید دید چه میگویند و بحرفهای ما چه پاسخ میدهند.
آنها که بیگانه نیستند و از خود مایند. بیگمان بیشتر آنها اندیشههای میهنخواهانه در دل میدارند ، و بنام نیکی بایران بآن کوشش و جنبش برخاستهاند. درمیان آنها کسانی هستند که در راه آزادیخواهی بزندان افتاده شکنجه دیدهاند.
همان پیشهوری تا چند هفته پیش در تهران بود. روزنامه مینوشت ، بکشور دلسوزی مینمود ، در نبرد با خرافات آواز بآواز ما میانداخت. اکنون ما چگونه گوییم خاین گشته؟!.. چگونه گوییم از ایران رو گردانیده؟!..
من باز میگویم : کار آنها زیانآور است ، اگر بروی درخواستهای خود پافشاری کنند شیرازهی ایران از هم گسیخته خواهد شد. ولی باید گفت : آنها اشتباه کردهاند ، مغلوب خشمهای خود گردیدهاند.
به هر حال ما باید با آنها از راه گفتگو پیش آییم. باید فرصت داشته بگوییم و بشنویم. ببینیم آنها یا دیگران در آذربایجان چه میگویند و پاسخ ما را چه میدهند.
دولت هرچه میخواهد در نگهداری کشور و یا در تثبیت وضعیت گیلان و مازندران بکند. در آن کارها ما را سخنی نیست. ولی با دمکراتها تا میتوان باید منطق را پیش کشید.
یک جملهی عربی هست : «الخیر فیما وقع» (نیکش همان بوده که رخ داده). شاید این جمله در این مورد راست درآمده. شاید بسود ایران بوده که در کنفرانس مسکو در این باره تصمیمی گرفته نشده. اگر کارها از راهش باشد ، ما خواهیم توانست خودمان اختلافات را حل کنیم و نیازی بگفتگو یا تصمیم دیگران نماند.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!
🖌 کوشاد تلگرام
🔸 بخش 20
معنی راست دین ـ 1
در همان کتاب داوری جاهایی هست که کسروی گوشههای دیگری از معنی دین را بازمینماید :
یکی از دانستنیهای جهان و زندگانی آنست که کارهای خدا ، از روی آیینی است. این آیین را آدمیان با پی بردن به قانونهای طبیعت و اجتماع (معنی جهان و زندگانی) شناسند. آنها که کارهایی به خدا نسبت میدهند که بیرون از این آیین است شرط دینداری را بجا نمیآورند.
اینک نمونهای دیگر از کتاب داوری که به معنیِ راست دین بستگی میدارد :
👇
🖌 کوشاد تلگرام
🔸 بخش 20
معنی راست دین ـ 1
در همان کتاب داوری جاهایی هست که کسروی گوشههای دیگری از معنی دین را بازمینماید :
«هزار سال زندگی باور کردنی نیست. میگویند : «از قدرت خدا چه بعید است؟!.» میگویم همین پاسخ نمونهای از ناآگاهی شما از معنی دین است. شما اگر معنی دین را دانستیدی ، این دانستیدی که خدا برای کارهای خود آیینی گزارده است و هیچگاه آن آیین را دیگر نگردانَد. دانستیدی که این را همان خدا گزارده است که کسی بیش از صدوبیست سال و صدوچهل سال زنده نمانَد و نتواند مانْد». (داوری ص50)
یکی از دانستنیهای جهان و زندگانی آنست که کارهای خدا ، از روی آیینی است. این آیین را آدمیان با پی بردن به قانونهای طبیعت و اجتماع (معنی جهان و زندگانی) شناسند. آنها که کارهایی به خدا نسبت میدهند که بیرون از این آیین است شرط دینداری را بجا نمیآورند.
اینک نمونهای دیگر از کتاب داوری که به معنیِ راست دین بستگی میدارد :
«این کیش پیروان خود را بگمراهی انداخته از دین دور میگرداند. شیعیان خود را «فرقهی ناجیه» نامیده دین را جز همان کیش خود نشناسند. ولی راستی به آخشیج[=ضد] آن میباشد و اینان بیکباره از دین بیرونند.
دین چیست؟.. مردم معنی دین را نمیدانند و آن را یک چیز بیارجی وامینمایند ، ولی ما دین را به یک معنای بسیار والایی میشناسیم.
دین یک چیز است : «شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن بآیین خرد». لیکن از آن ، دو رشته نتیجه بدست آید : یکی «خدا را شناختن و بخواست او پیبردن و آیین او را دانستن». دیگری «آمیغهای[حقایق] زندگی را شناختن و آنها را بکار بستن و جهان را آباد گردانیدن و از آسایش و خرسندی بهره یافتن.
این دو رشته است هودههایی[نتیجه] که از دین بدست آید. ولی شیعیگری بوارونهی همهی اینهاست. آنچه شناختن خدا و آیین اوست ، ما نشان دادیم که سران این کیش خدا را نشناخته و او را بسیار خوار داشتهاند. نشان دادیم که چه گستاخیها با خدا کردهاند ، چه دروغهایی باو بستهاند ، چه ریشخندهایی سزا شماردهاند. گاهی خدا را پادشاه مغولی پنداشتهاند که بنزدش میانجی باید بُرد. گاهی اسکندر مقدونیاش دانستهاند که بَهر چند تن کشته ، هزار سال سوگواری میخواهد. گاهی خود را یاوران او گردانیدهاند. گاهی آفرش را بپاس هستی خود شماردهاند. از هر باره خدا و دستگاهش را افزاری برای پیشرفت کار خود گردانیدهاند.
ببینید گستاخی را تا بکجا رسانیدهاند : «هر که حسین را در کربلا زیارت کند مانندهی کسیست که خدا را در عرش زیارت کرده». «با هستی امامست که زمین و آسمان پایدار میباشد و بپاس اوست که مردم روزی میخورند». «هر که بگرید و بگریاند و یا خود را گریان نماید بهشت باو بایا شود». باید پرسید : چرا؟!. مگر گریستن به کشتگانی چه کاریست و چه سودی از آن تواند برخاست که خدا چنان مزدی دهد؟!. چنین گزافهدهی از خدا چه سزاست؟!.
«هر که بزیارت رود همهی گناهانش آمرزیده گردد». باید پرسید : پس دین چه میبایسته؟!. سخن از نیک و بد و حلال و حرام چه میسزیده؟!. در جایی که با گریستن یا بزیارت رفتن هر گناهی آمرزیده شود و بهشت بایا[=واجب] گردد چرا کسی از گناه بازایستد؟!. چرا دربند نیک و بد و حلال و حرام باشد؟!...
...
چنانکه گفتیم داستان امام ناپیدا و هرچه دربارهی زندگانی هزارساله ، و دربارهی پیدایش او ، و دربارهی بازگشت امامان گفتهاند سراپا بیرون از آیین خداست.
آمدیم بشناختن آمیغهای[حقایق] زندگانی و کوشیدن بآبادی جهان که رشتهی دیگری از نتیجههای دینست ، شیعیگری بیکبار از آنها بیگانه است. در این کیش نه سخن از نیکی زندگانی رود و نه پروایی بآبادی جهان شود. آموزاکهای آن جز اینها نمیباشد : جهان بپاس هستی «چهارده معصوم» آفریده شده. هر کسی باید آنان را بشناسد ، و یاوران خداشان داند ، نامهاشان از زبان نیندازد ، بدشمنانشان نفرین و دشنام دریغ نگوید ، به کشتگانشان سوگواری کند ، هر زمان که توانست بزیارت گنبدهاشان رود ، در آنجهان امیدمند بمیانجیگریشان باشد. اینهاست آموزاکهای شیعیگری.
اینهاست دستورهای آن کیش ، و ما که در ایرانیم و درمیان شیعیان زندگی میکنیم ، هودهی این دستورها را در بیرون[=ظاهر] با دیده میبینیم. یک شیعی که در کیش خود پایدار است او را آرزویی جز روضهخوانی برپا کردن و یا بزیارت رفتن نمیباشد. دیگر کارها در دیدهی او بیارجست. ...
اینست آرمان شیعیان. آنچه در آنان نتوان یافت به نیکی کشاورزی یا بازرگانی یا چیزهای دیگر کوشیدن ، و یا دلبستگی بتوده و کشور داشتنست. از اینجاست که میگوییم : شیعیگری از هر باره بوارونهی دینست.
👇
یکی از آمیغهای ارجداری که دین یاد میدهد آنست که در جهان ، بیرون از «آیین سپهر[=طبیعت]» کاری نتواند بود. نتواند بود که کسی در اینجهان باشد و هیچکس او را نبیند. نتواند بود که کسی هزار سال زنده بماند. نتواند بود که آفتاب از فرودگاه خود برآید. نتواند بود که مردگان بجهان بازگردند ... ولی دیدیم که شیعیگری پُر از اینگونه کارهای بیرون از آیینست.
دیگری از آمیغهای ارجدار آنست که به هر کاری باید از راهش کوشید : بیمار را باید بنزد پزشک بُرد و درمان خواست ، به توانگری باید از راهِ کوشش رسید ، ارجمندی درمیان مردم را باید با نیکوکاری یافت ... ولی شیعیگری همه بآخشیج[ضد] این میگوید. یک شیعی هر «مرادی» دارد از گنبدها تواند گرفت. از امامزاده داوود ، از شاهعبدالعظیم ، از معصومهی قم ، تواند گرفت. چه رسد بگنبدهای امامان که والاتر و تواناتر میباشند». (داوری ، صص54 تا 58)
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
93%
آری
0%
نه
7%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 3ـ باید با دمکراتها از راه منطق درآمد : (دو از چهار)
چنانکه در همین کتاب پیشنهاد خواهد شد ، امروز به یک جمعیت بیطرف ایرانخواهی نیاز بسیار هست. اگر چنان جمعیتی باشد امید بسیار هست که پیشامد آذربایجان با خوبی و نیکی پایان پذیرد.
ما را قضایایی در پیش است. دولت شوروی از روی پیمان سه دولت ، ایران را تا دوم مارس تخلیه خواهد کرد ، و این بسیار بجاست که تا آن هنگام اختلاف با دمکراتهای آذربایجان با خرسندی پایان پذیرد. این قضایا را آسان خواهد گردانید. اگر از من بشنوند امروز صلاح کشور ایران در همینست.
آنگاه دمکراتهای آذربایجان و همچنان آزادیخواهان دیگر استانها درخواستهایی داشتهاند که ما در تهران با آنها همآوازیم.
مثلاً شنیدم گیلانیان درخواستهایی کردهاند که از جمله این بوده : «در رشت دانشکدهها باشد که شاگردانی که دبیرستان را بپایان رسانیده میخواهند یک رشتهی علمی را دنبال کنند ، نیاز نباشد بتهران بیایند و در اینجا با سختی زندگی بسر برند».
این درخواست را اگرچه امروز نتوان پذیرفت ـ برای دانشکدهها استاد میخواهد که ما باندازهی نیاز خود نداریم ، لابراتوار میخواهد و افزارهای دیگر میخواهد ـ ولی میتوان در دانشگاه تهران جایی آماده گردانید که همهی شاگردان شهرستانها را شبانهروزی پذیرفت.
بیشتر از دانشکده ، در استانها بدیوان کشور ، و در شهرستانها بدادگاه پژوهش ، و در قصبهها به دادگاه شهرستانها نیاز هست. امروز میتوان گفت در ایران قضاوت نیست. دادگاههای ناقصی هست ، آن هم در همه جا نیست. آن هم باید سالها خون دل خورد و پول ریخت و زیان کشید. در همان رشت اگر کسی دعوایی داشت ، باید یکی دو سال در خود آنجا بدود و پس از آن هم پرونده بتهران خواهد آمد وچند سال در اینجا دوندگی لازم خواهد بود.
از این هم میگذریم. شهرستانها پزشک میخواهد ، داروخانه میخواهد ، بیمارستان میخواهد ، روستاها دبستان میخواهد ، ویرانهها باید آباد شوند ، رنجبران و کارگران باید بحقوق خود رسند ، کارمندان جزء دولت در آتش بیچارگی میسوزند ، باید آسایش آنان بدیده گرفته شود. باید خانوادهها از این بیچارگی بیرون آیند. باید وسایل زندگی برای مردم بدبخت آماده باشد. کشورداری تنها مالیات گرفتن و مأمور فرستادن نیست.
سالهاست در این کشور نیکخواهان یادآوریها کردهاند و کسی گوش نداده ، کوششهایی کردهاند و بجایی نرسیده.
اکنون هنگام آنست که بدرخواستهای مردم گوش داده شود. هنگام آنست که این کشور بدبخت چند گامی بسوی پیشرفت و نیکی رانده شود. این مردم برای بدبختی آفریده نشدهاند.
دوباره میگویم : ما با استقلال آذربایجان موافق نیستیم و نخواهیم بود. ما با هر کوششی که شیرازهی استقلال ایران را بهم زند دشمنیم و تا توانیم ایستادگی خواهیم کرد. ولی اینها دلیل آن نیست که ما با درخواستهای دلسوزانه و نیکخواهانهی آذربایجانیها نیز همآواز نباشیم. دلیل آن نیست که در برابر پیشامد ، خود را باخته از آرمانهای آزادیخواهانهی خود نیز چشم پوشیم.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 3ـ باید با دمکراتها از راه منطق درآمد : (دو از چهار)
چنانکه در همین کتاب پیشنهاد خواهد شد ، امروز به یک جمعیت بیطرف ایرانخواهی نیاز بسیار هست. اگر چنان جمعیتی باشد امید بسیار هست که پیشامد آذربایجان با خوبی و نیکی پایان پذیرد.
ما را قضایایی در پیش است. دولت شوروی از روی پیمان سه دولت ، ایران را تا دوم مارس تخلیه خواهد کرد ، و این بسیار بجاست که تا آن هنگام اختلاف با دمکراتهای آذربایجان با خرسندی پایان پذیرد. این قضایا را آسان خواهد گردانید. اگر از من بشنوند امروز صلاح کشور ایران در همینست.
آنگاه دمکراتهای آذربایجان و همچنان آزادیخواهان دیگر استانها درخواستهایی داشتهاند که ما در تهران با آنها همآوازیم.
مثلاً شنیدم گیلانیان درخواستهایی کردهاند که از جمله این بوده : «در رشت دانشکدهها باشد که شاگردانی که دبیرستان را بپایان رسانیده میخواهند یک رشتهی علمی را دنبال کنند ، نیاز نباشد بتهران بیایند و در اینجا با سختی زندگی بسر برند».
این درخواست را اگرچه امروز نتوان پذیرفت ـ برای دانشکدهها استاد میخواهد که ما باندازهی نیاز خود نداریم ، لابراتوار میخواهد و افزارهای دیگر میخواهد ـ ولی میتوان در دانشگاه تهران جایی آماده گردانید که همهی شاگردان شهرستانها را شبانهروزی پذیرفت.
بیشتر از دانشکده ، در استانها بدیوان کشور ، و در شهرستانها بدادگاه پژوهش ، و در قصبهها به دادگاه شهرستانها نیاز هست. امروز میتوان گفت در ایران قضاوت نیست. دادگاههای ناقصی هست ، آن هم در همه جا نیست. آن هم باید سالها خون دل خورد و پول ریخت و زیان کشید. در همان رشت اگر کسی دعوایی داشت ، باید یکی دو سال در خود آنجا بدود و پس از آن هم پرونده بتهران خواهد آمد وچند سال در اینجا دوندگی لازم خواهد بود.
از این هم میگذریم. شهرستانها پزشک میخواهد ، داروخانه میخواهد ، بیمارستان میخواهد ، روستاها دبستان میخواهد ، ویرانهها باید آباد شوند ، رنجبران و کارگران باید بحقوق خود رسند ، کارمندان جزء دولت در آتش بیچارگی میسوزند ، باید آسایش آنان بدیده گرفته شود. باید خانوادهها از این بیچارگی بیرون آیند. باید وسایل زندگی برای مردم بدبخت آماده باشد. کشورداری تنها مالیات گرفتن و مأمور فرستادن نیست.
سالهاست در این کشور نیکخواهان یادآوریها کردهاند و کسی گوش نداده ، کوششهایی کردهاند و بجایی نرسیده.
اکنون هنگام آنست که بدرخواستهای مردم گوش داده شود. هنگام آنست که این کشور بدبخت چند گامی بسوی پیشرفت و نیکی رانده شود. این مردم برای بدبختی آفریده نشدهاند.
دوباره میگویم : ما با استقلال آذربایجان موافق نیستیم و نخواهیم بود. ما با هر کوششی که شیرازهی استقلال ایران را بهم زند دشمنیم و تا توانیم ایستادگی خواهیم کرد. ولی اینها دلیل آن نیست که ما با درخواستهای دلسوزانه و نیکخواهانهی آذربایجانیها نیز همآواز نباشیم. دلیل آن نیست که در برابر پیشامد ، خود را باخته از آرمانهای آزادیخواهانهی خود نیز چشم پوشیم.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸