پاکدینی ـ احمد کسروی
7.76K subscribers
8.61K photos
485 videos
2.28K files
1.76K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
ج ـ آیین خدا : «در دین چنانکه مردم خدا را می‌شناسند باید آیین او را (درباره‌ی گردانیدن جهان) نیز شناسند. شناختن خدا بی‌شناختن آیین او سودی ندارد. لیکن مسلمانان از آیین خدا ناآگاهند ، و بیشتر باورها و کارهاشان به آخشیج[=ضد] آن آیین می‌باشد و من اینک مثالهایی را می‌نویسم :

1) اینجهان از روی یک سامانی می‌گردد و هر کاری در آن نتیجه‌ی کار دیگری می‌باشد که هیچ چیزی بی‌شُوَند [=بی‌سبب] نتواند بود. لیکن مسلمانان همیشه درپی کارهای بی‌شُوَند و بیرون از آیین می‌باشند.
مثلاً به بیماری با دعا درمان می‌کنند ، برای پیشوایان خود «معجزه» یا «کرامت» می‌شمارند ، به بازگشت عیسا ، و پیدایش امام ناپیدا ، و زندگانیِ جاویدِ خضر که همه بیرون از آیین جهان است باور می‌دارند ، و اگر شما ایرادی گیرید چنین پاسخ دهند : «از قدرت خدا چه بعید است؟». از گمراهی این نمی‌دانند که خدا برای توانایی خود مرزی ، و بَهر کارهایش آیینی گزارده است : «نه هر چه تواند بود باید بود».

2) اینجهان همیشه در پیشرفت است. پیشرفت یک بند برجسته‌ای از آیین جهان می‌باشد و باید هر زمان نیکیهای دیگری در آن پیدا شود. ولی مسلمانان وارونه‌ی این را می‌شناسند و در نزد آنان ، گذشته از اکنون و آینده بهتر می‌بوده. در سایه‌ی همین نافهمیست که بزمان خود ارج نمی‌گزارند و همیشه در اندیشه‌ی گذشته می‌باشند ، و این یکی از شُوَندهای [= سببهای] پس ماندن ایشان می‌باشد.

3) این خواست خداست که هر چندگاه یک بار جنبش خدایی رخ دهد و یک راه رستگاری بروی جهانیان باز گردد و گمراهیها از میان رود. لیکن مسلمانان آن را با اسلام پایان یافته می‌شمارند و بیخردانه دست خدا را بسته می‌دانند. اگر ملیونها سال نیز بگذرد دیگر خدا بجهان نخواهد پرداخت.

4) در حال آنکه درباره‌ی زمان آن باور را می‌دارند و درباره‌ی جنبشهای دینی چنین می‌پندارند ، می‌بیوسند [1] در آخر زمانْ عیسا از آسمان فرود آید ، و یا مهدی پیدا شود و جهان ناگهان برنگ دیگری افتد. آنچه را که آیین خداست نمی‌شناسند و از پندار خود چنین نادانیها را پدید آورده‌اند». (در پیرامون اسلام ، ص 1 ، 1322)


هر باخردی که اینها را بخواند خواهد دریافت که نمایشها و بازیچه‌هایی که مسلمانان و بویژه ملایان ، دین می‌نامند جز یک گمراهی ویرانگر ، آموزاکهای زهرآلود و آسیب‌زا چیز دیگری نیست.


🔹 پانوشت :
1ـ بیوسیدن (biusidan) = انتظار کشیدن ، منتظر بودن.

——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 2ـ باید در زمینه‌ی انتخابات به یک رشته کوششها و راهنماییها برخاست : (سه از سه)


در این باره سخن بسیار است و من ناچارم کوتاه گردانم. دکتر مصدق طرحی پیشنهاد کرده که قانون انتخابات عوض شود و قانون بهتری گزارده گردد. آن کار بجاست. از آن بجاتر همینست که جنبشی در مردم در زمینه‌ی علاقه ‌بمشروطه و انتخابات پدید آورده شود و تکانی در اندیشه‌ها پیدا گردد.

در این باره باید گفتارهایی نوشته شود ، سخنهایی رانده گردد ، کوششهایی بکار رود. من هم اگر توانستم کتابی در آن زمینه خواهم نوشت. [1]

باید بمردم فهمانید که برای ایران روز سختی پیش آمده ، و در این هنگام اگر نمایندگان دلسوز و کاردان و غیرتمندی باشند ، خواهند توانست باین گرفتاریها چاره ‌اندیشند ، خواهند توانست در برابر پیشامدها ایستادگی نمایند. باید فهمانید که از این پس ایران ، در لب پرتگاهست و باید ایرانیان هوش و فهم و غیرت و پاکدلی خود را بکار اندازند و مجلس شورا نیز باید از نمایندگان برگزیده‌ای پدید آید.

باید اینها را بمردم فهمانید و آنها را بشور و جنبش آورد. در این هنگام یکی از چیزهایی که بسیار سودمند تواند افتاد احساسات مردم است. امروز ایران بتوپ و تانک چندان نیاز ندارد که بروشن شدن اندیشه‌های مردم و بیدار گردیدن احساسات میهن‌پرستانه آنها دارد.

این زمینه چون بسیار مهم است دوباره تکرار می‌کنم : باید درباره‌ی ماده‌ واحده تجدید نظر شود و آنگاه در زمینه‌ی انتخابات در اندیشه‌ها تکانی پدید آید.


🔹پانوشت (از ویراینده)

1ـ نویسنده‌ در نامه‌های پرچم و ماهنامه‌هایی که در سالهای آخر زندگی‌اش انتشار می‌داد گفتارهایی درباره‌ی معنی مشروطه (دمکراسی) نوشته لیکن چون افسوسمندانه در پنجاه‌ و چند سالگی کشته شد فرصت نوشتن کتابی درین باره نیافت. امروز این بگردن دانشمندان پاکدل است که این زمینه را دنبال کنند و گفتارها و کتابها در آن باره بنویسند.


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!

🖌 کوشاد تلگرام

🔸 بخش نوزدهم


کوشش به نیکی و آبادی جهان

پنجمین نتیجه‌ی دین که فهرست کردیم به نیکی و آبادی جهان کوشیدن است.

برای آنهایی که از معنی دین فرسنگها دورند ، این نتیجه از دین شگفت می‌نماید. آری ، اگر گفته می‌شد : «دین به آبادی آنجهان کوشیدنست» ، اینان را هیچ شگفت نمی‌نمود.

برای روشنی هرچه بیشتر معنی دین باید در پیرامون آن سخنها رود. کسروی در نوشتارهایش هر کجا به این جُستار درآمده یک بخش از آن را که به زمینه‌ی گفتگو بستگی داشته بمیان آورده و شرح داده.

در کتاب داوری نیز در چند جا به معنی دین پرداخته. نخست بار هنگامی است که ملایان ازو درباره‌ی بحق بودن خلافت علی پرسیده‌اند. در آنجا چنین آمده :

«در هزاروسیصد سال پیش از این ، کشاکشهایی درباره‌ی خلافت رخ داده و هرچه بوده پایان یافته و گذشته ، امروز از گفتگوهای آنان چه سودی تواند بود؟!.

اینها نه تنها دین نیست ، خود بی‌دینیست. راستی‌را دین برای آنست که مردمان چندین بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و بداستانهای هزاروسیصد سال پیش پردازند و درمیان مردگان کشاکش اندازند. کسانی که اینها را از دین می‌شمارند معنی دین را ندانسته‌اند.

دین شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن بآیین خرد است. دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا بایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند و همگی باهم آسوده زیند و خاندانهایی به بینوایی نیفتند و کسانی گرسنه نمانند و دیهی[=دِهی] ویرانه نماند و زمینی بی‌بهره نباشد. دین آنست که امروز توانگران ایران سرمایه‌های خود را در راه کشیدن جویها و پدید آوردن چشمه‌ها و آباد گردانیدن دیه‌ها بکار اندازند که هم این ویرانیها از میان برخیزد و هم هزاران و صدهزاران خاندانهای گرسنه و بینوا از بدبختی رها گردند. دین اینست. از اینست که خدا خشنود خواهد بود. گفتگو از کشاکش علی و ابوبکر چیست که خدا آن را خوش دارد و بکسی باین نام مزدی دهد؟!.». (داوری ص21)

همین چند جمله را یکایک بسنجیم. نخست آیا این با خرد سازگارست که هزاروچهارصد سال کشاکش بر سر این کنند که ابوبکر می‌بایست خلیفه گردد یا علی؟!.

هر اندیشه‌ای به جهان نگاه و شناختی دیگر دارد. مثلاً خراباتیان (خیام و حافظ) جهان و زندگی را بی‌ارزش دانسته همه پافشاری بر این دارند که باید همین دم را خوش بود و به گذشته و آینده پروا نکرد. ولی دین با شناخت درستی که از جهان و زندگانی دارد و «زیستن بآیین خرد» را پیش می‌نهد شناختش با ازآنِ خراباتیان بیکبار جداست. همچنانست با شناختی که صوفیان از جهان دارند ، با شناخت مادّیان ، با شناخت جبریان و نیز با شناختی که کیشها از زندگی دارند. چه بسا جز شیعیگری دیگر کیشها نیز بنیادشان بر داستانهای هزارساله گزارده شده است. ولی دین این را سزا نمی‌شمارد که کار زندگی به سبب چنین کشاکشهایی ناانجام بماند یا سستی گیرد. به گفته‌ی کسروی : «اینها نه تنها دین نیست ، خود بی‌دینیست. راستی‌را دین برای آنست که مردمان چندین بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و بداستانهای هزاروسیصد سال پیش پردازند و درمیان مردگان کشاکش اندازند».

دوم ، «دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا بایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند». آیا چنین آموزاکهایی دربایست (لازم) نیست؟!. شما ببینید آیا حکومتِ ملایان در چهل و اند سال گذشته به آبادی کشور کوشیده؟!.. اگر 1ـ دیندار می‌بود و 2ـ چنین کوششی را از دین می‌دانست ، نمی‌توانست به محیط زیست و نگاهداری از آب و زمین و جنگل و دریاچه و تالاب بی‌پروا باشد. اگر این حقیقت دینی را می‌دانست ، درآمدهای کشور (پول مردم) را در راههای ناسزا خرج نمی‌کرد تا مردمش گرسنه بمانند. دمادم رجزخوانی نمی‌کرد که وانماید راه کشورداری با این و آن سرشاخ شدن است.

سوم ، در آن چند جمله در معنی دین چنین آمده : «همگی باهم آسوده زیند». باید پرسید : آیا دینها (در بنیاد آنها و پیش از آنکه آلودگیها یابند) جز باین کوشیده‌اند؟! مگر خدا جز این خواسته؟! اساساً می‌توان پرسید : مگر والاترین آرزوی جهانیان جز این است؟! همین را اگر نیک اندیشید کارِ بسیار بسیار بزرگیست. دوستی و مهربانی و اعتماد میان مردمان پدید آوردن و زمینه‌ی یک زندگانی آدمیانه فراهم آوردن از دشوارترین کارهاست. چنانکه یک رشته آموزاکهایی بتواند مردمان را به آدمیگری راهنمایی کند بدانسان که در آن «همگی باهم آسوده زیند» ، خود از پرارجترین و ثوابترین کارهاست و خشنودی خدا را درپی دارد. پس دینی که به چنین کار پرارجی نپردازد ، دین نیست و باید پرسید : پس برای چه خوبست؟!

👇
چهارم ، «خاندانهایی به بینوایی نیفتند و کسانی گرسنه نمانند و دیهی ویرانه نماند و زمینی بی‌بهره نباشد». آیا خواست خدا جز اینهاست؟! آیا آدمیان به آبادی جهان نیازمند نیستند؟! آیا خرسندی (سعادت) و بینوایی یا گرسنگی آدمیان با آبادی سرزمینها بی‌ارتباط است؟! پیشتر مثال از ردیه‌نویسان (بر کتاب داوری) آوردیم که چون دین را یک رشته زیانکاریهایی همچون کشاکش هزار‌ساله بر سر خلافت علی و ابوبکر و نمایشهای بیخردانه‌ی محرم و راه‌پیمایی اربعین و زیارت بارگاهها می‌شمارند ، این نتیجه‌ها را از دین ندانسته می‌گویند : «این موضوعات دین نمی‌خواهد. هر حکومتی وظیفه دارد چه دیندار باشد و چه نباشد چنین کارهایی بکند». در حالی که دین راه زندگانی اجتماعی است و در چنین زندگانی همه باید خود را مسئول و پیگیر کارها بدانند. آری ، آنان اینها را از دین نمی‌دانند. زیرا خود نیز از جنسِ همان کسانیند که در چهل و اند سال حکومتشان به هیچ یک از اینها پروا نکرده و نمی‌کنند و بی‌جهت نیست که کشور امروز ویرانه مانده. بی‌جهت نیست که دسته‌دسته ایرانیان از دین روگردان می‌شوند.

پنجم ، «امروز توانگرانِ ایران سرمایه‌های خود را در راه کشیدن جویها و پدید آوردن چشمه‌ها و آباد گردانیدن دیه‌ها بکار اندازند که هم این ویرانیها از میان برخیزد و هم هزاران و صدهزاران خاندانهای گرسنه و بینوا از بدبختی رها گردند».

دین چنین کارهایی را تنها از حکومت چشم ندارد یا باری در زمانهای سختی ، توانگران را نیز مؤظف به چنین کارهایی می‌شمارد. دین همه‌ی مردم را به نیکوکاریها وامی‌دارد و پیداست توانگران به کوششهای بزرگتری توانند برخاست. آیا آشنا نمودن توانگران به چنین کوششهایی بعنوان وظیفه‌ی دینی خود ـ که هیچگاه آنها را بخود واجب ندانسته و همه را از حکومت انتظار داشته‌اند ـ سودمند نیست؟!.. آیا واجب نیست؟!..

پس از همه ، کوشیدن به نیکی جهان خود یک میدان بزرگ و وَرجاوَندی (مقدس) است که باید جهانیان به آن بپردازند. بسیار بدیها هست که باید پیراسته شود و بسیار نیکیها هست که باید در جهان رواج یابد. اینها نیز بندهای برجسته‌ای از دین است. نیکی و سودمندی اینها را می‌توان با خرد و اندیشه دریافت و چون هنگامش رسید بکار برخاست.

——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 3ـ باید با دمکراتها از راه منطق درآمد : (یک از چهار)


من باز بآن عقیده‌ام که با دمکراتها باید با منطق پیش آمد. ما از آذربایجان نخواهیم گذشت ، از استقلال و تمامیت ایران چشم نخواهیم پوشید. این هم بسیار راستست که اگر بآذربایجان استقلال داخلی داده شود ، شیرازه‌ی ایران از هم خواهد گسیخت.

اینها همه در جای خود راستست. با این حال باید با دمکراتهای آذربایجان تا می‌توان از راه گفتگو درآمد. باید منطق و دلیل را پیش کشید. باید دید چه می‌گویند و بحرفهای ما چه پاسخ می‌دهند.

آنها که بیگانه نیستند و از خود مایند. بیگمان بیشتر آنها اندیشه‌های میهن‌خواهانه در دل می‌دارند ، و بنام نیکی بایران بآن کوشش و جنبش برخاسته‌اند. درمیان آنها کسانی هستند که در راه آزادیخواهی بزندان افتاده شکنجه دیده‌اند.

همان پیشه‌وری تا چند هفته پیش در تهران بود. روزنامه ‌می‌نوشت ، بکشور دلسوزی می‌نمود ، در نبرد با خرافات آواز بآواز ما می‌انداخت. اکنون ما چگونه گوییم خاین گشته؟!.. چگونه گوییم از ایران رو گردانیده؟!..

من باز می‌گویم : کار آنها زیان‌آور است ، اگر بروی درخواستهای خود پافشاری کنند شیرازه‌ی ایران از هم گسیخته خواهد شد. ولی باید گفت : آنها اشتباه کرده‌اند ، مغلوب خشمهای خود گردیده‌اند.

به هر حال ما باید با آنها از راه گفتگو پیش آییم. باید فرصت داشته بگوییم و بشنویم. ببینیم آنها یا دیگران در آذربایجان چه می‌گویند و پاسخ ما را چه می‌دهند.

دولت هرچه می‌خواهد در نگهداری کشور و یا در تثبیت وضعیت گیلان و مازندران بکند. در آن کارها ما را سخنی نیست. ولی با دمکراتها تا می‌توان باید منطق را پیش کشید.

یک جمله‌ی عربی هست : «الخیر فیما وقع» (نیکش همان بوده که رخ داده). شاید این جمله در این مورد راست درآمده. شاید بسود ایران بوده که در کنفرانس مسکو در این باره تصمیمی گرفته نشده. اگر کارها از راهش باشد ، ما خواهیم توانست خودمان اختلافات را حل کنیم و نیازی بگفتگو یا تصمیم دیگران نماند.


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
8ـ سید جعفر پیشه‌وری
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!

🖌 کوشاد تلگرام

🔸 بخش 20


معنی راست دین ـ 1

در همان کتاب داوری جاهایی هست که کسروی گوشه‌‌های دیگری از معنی دین را بازمی‌نماید :

«هزار سال زندگی باور کردنی نیست. می‌گویند : «از قدرت خدا چه بعید است؟!.» می‌گویم همین پاسخ نمونه‌ای از ناآگاهی شما از معنی دین است. شما اگر معنی دین را دانستیدی ، این دانستیدی که خدا برای کارهای خود آیینی گزارده است و هیچگاه آن آیین را دیگر نگردانَد. دانستیدی که این را همان خدا گزارده است که کسی بیش از صدوبیست سال و صدوچهل سال زنده نمانَد و نتواند مانْد». (داوری ص50)



یکی از دانستنیهای جهان و زندگانی آنست که کارهای خدا ، از روی آیینی است. این آیین را آدمیان با پی بردن به قانونهای طبیعت و اجتماع (معنی جهان و زندگانی) شناسند. آنها که کارهایی به خدا نسبت می‌دهند که بیرون از این آیین است شرط دینداری را بجا نمی‌آورند.

اینک نمونه‌ای دیگر از کتاب داوری که به معنیِ راست دین بستگی می‌دارد :

«این کیش پیروان خود را بگمراهی انداخته از دین دور می‌گرداند. شیعیان خود را «فرقه‌ی ناجیه» نامیده دین را جز همان کیش خود نشناسند. ولی راستی به آخشیج[=ضد] آن می‌باشد و اینان بیکباره از دین بیرونند.

دین چیست؟.. مردم معنی دین را نمی‌دانند و آن را یک چیز بی‌ارجی وامی‌نمایند ، ولی ما دین را به یک معنای بسیار والایی می‌شناسیم.

دین یک چیز است : «شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن بآیین خرد». لیکن از آن ، دو رشته نتیجه بدست آید : یکی «خدا را شناختن و بخواست او پی‌بردن و آیین او را دانستن». دیگری «آمیغهای[حقایق] زندگی را شناختن و آنها را بکار بستن و جهان را آباد گردانیدن و از آسایش و خرسندی بهره یافتن.

این دو رشته است هوده‌هایی[نتیجه] که از دین بدست آید. ولی شیعیگری بوارونه‌ی همه‌ی اینهاست. آنچه شناختن خدا و آیین اوست ، ما نشان دادیم که سران این کیش خدا را نشناخته و او را بسیار خوار داشته‌اند. نشان دادیم که چه گستاخیها با خدا کرده‌اند ، چه دروغهایی باو بسته‌اند ، چه ریشخندهایی سزا شمارده‌اند. گاهی خدا را پادشاه مغولی پنداشته‌اند که بنزدش میانجی باید بُرد. گاهی اسکندر مقدونی‌اش دانسته‌اند که بَهر چند تن کشته ، هزار سال سوگواری می‌خواهد. گاهی خود را یاوران او گردانیده‌اند. گاهی آفرش را بپاس هستی خود شمارده‌اند. از هر باره خدا و دستگاهش را افزاری برای پیشرفت کار خود گردانیده‌اند.

ببینید گستاخی را تا بکجا رسانیده‌اند : «هر که حسین را در کربلا زیارت کند ماننده‌ی کسیست که خدا را در عرش زیارت کرده». «با هستی امامست که زمین و آسمان پایدار می‌باشد و بپاس اوست که مردم روزی می‌خورند». «هر که بگرید و بگریاند و یا خود را گریان نماید بهشت باو بایا شود». باید پرسید : چرا؟!. مگر گریستن به کشتگانی چه کاریست و چه سودی از آن تواند برخاست که خدا چنان مزدی دهد؟!. چنین گزافه‌دهی از خدا چه سزاست؟!.

«هر که بزیارت رود همه‌ی گناهانش آمرزیده گردد». باید پرسید : پس دین چه می‌بایسته؟!. سخن از نیک و بد و حلال و حرام چه می‌سزیده؟!. در جایی که با گریستن یا بزیارت رفتن هر گناهی آمرزیده شود و بهشت بایا[=واجب] گردد چرا کسی از گناه بازایستد؟!. چرا دربند نیک و بد و حلال و حرام باشد؟!...

...

چنانکه گفتیم داستان امام ناپیدا و هرچه درباره‌ی زندگانی هزارساله ، و درباره‌ی پیدایش او ، و درباره‌ی بازگشت امامان گفته‌اند سراپا بیرون از آیین خداست.

آمدیم بشناختن آمیغهای[حقایق] زندگانی و کوشیدن بآبادی جهان که رشته‌ی دیگری از نتیجه‌های دینست ، شیعیگری بیکبار از آنها بیگانه است. در این کیش نه سخن از نیکی زندگانی رود و نه پروایی بآبادی جهان شود. آموزاکهای آن جز اینها نمی‌باشد : جهان بپاس هستی «چهارده معصوم» آفریده شده. هر کسی باید آنان را بشناسد ، و یاوران خداشان داند ، نامهاشان از زبان نیندازد ، بدشمنانشان نفرین و دشنام دریغ نگوید ، به کشتگانشان سوگواری کند ، هر زمان که توانست بزیارت گنبدهاشان رود ، در آنجهان امیدمند بمیانجیگریشان باشد. اینهاست آموزاکهای شیعیگری.

اینهاست دستورهای آن کیش ، و ما که در ایرانیم و درمیان شیعیان زندگی می‌کنیم ، هوده‌ی این دستورها را در بیرون[=ظاهر] با دیده می‌بینیم. یک شیعی که در کیش خود پایدار است او را آرزویی جز روضه‌خوانی برپا کردن و یا بزیارت رفتن نمی‌باشد. دیگر کارها در دیده‌ی او بی‌ارجست. ...

اینست آرمان شیعیان. آنچه در آنان نتوان یافت به نیکی کشاورزی یا بازرگانی یا چیزهای دیگر کوشیدن ، و یا دلبستگی بتوده و کشور داشتنست. از اینجاست که می‌گوییم : شیعیگری از هر باره بوارونه‌ی دینست.


👇
یکی از آمیغهای ارجداری که دین یاد می‌دهد آنست که در جهان ، بیرون از «آیین سپهر[=طبیعت]» کاری نتواند بود. نتواند بود که کسی در اینجهان باشد و هیچ‌کس او را نبیند. نتواند بود که کسی هزار سال زنده بماند. نتواند بود که آفتاب از فرودگاه خود برآید. نتواند بود که مردگان بجهان بازگردند ... ولی دیدیم که شیعیگری پُر از اینگونه کارهای بیرون از آیینست.

دیگری از آمیغهای ارجدار آنست که به هر کاری باید از راهش کوشید : بیمار را باید بنزد پزشک بُرد و درمان خواست ، به توانگری باید از راهِ کوشش رسید ، ارجمندی درمیان مردم را باید با نیکوکاری یافت ... ولی شیعیگری همه بآخشیج[ضد] این می‌گوید. یک شیعی هر «مرادی» دارد از گنبدها تواند گرفت. از امامزاده داوود ، از شاه‌عبدالعظیم ، از معصومه‌ی قم ، تواند گرفت. چه رسد بگنبدهای امامان که والاتر و تواناتر می‌باشند». (داوری ، صص54 تا 58)



——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 3ـ باید با دمکراتها از راه منطق درآمد : (دو از چهار)


چنانکه در همین کتاب پیشنهاد خواهد شد ، امروز به یک جمعیت بیطرف ایرانخواهی نیاز بسیار هست. اگر چنان جمعیتی باشد امید بسیار هست که پیشامد آذربایجان با خوبی و نیکی پایان پذیرد.

ما را قضایایی در پیش است. دولت شوروی از روی پیمان سه دولت ، ایران را تا دوم مارس تخلیه خواهد کرد ، و این بسیار بجاست که تا آن هنگام اختلاف با دمکراتهای آذربایجان با خرسندی پایان پذیرد. این قضایا را آسان خواهد گردانید. اگر از من بشنوند امروز صلاح کشور ایران در همینست.

آنگاه دمکراتهای آذربایجان و همچنان آزادیخواهان دیگر استانها درخواستهایی داشته‌اند که ما در تهران با آنها هم‌آوازیم.

مثلاً شنیدم گیلانیان درخواستهایی کرده‌اند که از جمله این بوده : «در رشت دانشکده‌ها باشد که شاگردانی که دبیرستان را بپایان رسانیده می‌خواهند یک رشته‌ی علمی را دنبال کنند ، نیاز نباشد بتهران بیایند و در اینجا با سختی زندگی بسر برند».

این درخواست را اگرچه امروز نتوان پذیرفت ـ برای دانشکده‌ها استاد می‌خواهد که ما باندازه‌ی نیاز خود نداریم ، لابراتوار می‌خواهد و افزارهای دیگر می‌خواهد ـ ولی می‌توان در دانشگاه تهران جایی آماده گردانید که همه‌ی شاگردان شهرستانها را شبانه‌روزی پذیرفت.

بیشتر از دانشکده ، در استانها بدیوان کشور ، و در شهرستانها بدادگاه پژوهش ، و در قصبه‌ها به دادگاه شهرستانها نیاز هست. امروز می‌توان گفت در ایران قضاوت نیست. دادگاههای ناقصی هست ، آن هم در همه جا نیست. آن هم باید سالها خون دل خورد و پول ریخت و زیان کشید. در همان رشت اگر کسی دعوایی داشت ، باید یکی دو سال در خود آنجا بدود و پس از آن هم پرونده بتهران خواهد آمد وچند سال در اینجا دوندگی لازم خواهد بود.

از این هم می‌گذریم. شهرستانها پزشک می‌خواهد ، داروخانه می‌خواهد ، بیمارستان می‌خواهد ، روستاها دبستان می‌خواهد ، ویرانه‌ها باید آباد شوند ، رنجبران و کارگران باید بحقوق خود رسند ، کارمندان جزء دولت در آتش بیچارگی می‌سوزند ، باید آسایش آنان بدیده گرفته شود. باید خانواده‌ها از این بیچارگی بیرون آیند. باید وسایل زندگی برای مردم بدبخت آماده باشد. کشورداری تنها مالیات گرفتن و مأمور فرستادن نیست.

سالهاست در این کشور نیکخواهان یادآوریها کرده‌اند و کسی گوش نداده ، کوششهایی کرده‌اند و بجایی نرسیده.

اکنون هنگام آنست که بدرخواستهای مردم گوش داده شود. هنگام آنست که این کشور بدبخت چند گامی بسوی پیشرفت و نیکی رانده شود. این مردم برای بدبختی آفریده نشده‌اند.

دوباره می‌گویم : ما با استقلال آذربایجان موافق نیستیم و نخواهیم بود. ما با هر کوششی که شیرازه‌ی استقلال ایران را بهم زند دشمنیم و تا توانیم ایستادگی خواهیم کرد. ولی اینها دلیل آن نیست که ما با درخواستهای دلسوزانه و نیکخواهانه‌ی آذربایجانیها نیز هم‌آواز نباشیم. دلیل آن نیست که در برابر پیشامد ، خود را باخته از آرمانهای آزادیخواهانه‌ی خود نیز چشم پوشیم.


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!

🖌 کوشاد تلگرام

🔸 بخش 21


معنی راست دین ـ 2

در بخشهای گذشته ، به پنج جنبه و نتیجه از دین پرداخته شرح دادیم. اینها معنی دین را چنانکه ما می‌دانیم روشنتر می‌گرداند.

پیشوایان و پیروان کیشها هر دو دین را یک رشته اندیشه‌های پست و بی‌ارج می‌دانند. اکنون ببینیم دیگران (پیروان کیشهایی که زیر نام دین بسر می‌برند) ، آیا دین را چه چیزها می‌دانند.

«مردم نام دین شنیده معنی آن ندانسته‌اند و این گمراهیها را پذیرفته چنین پنداشته‌اند که اگر نپذیرند بیدین خواهند بود و خدا از آنان ناخشنود خواهد گردید. ولی چون معنی دین شناخته شود ، کسان بافهم و پاکدل از آنها رو خواهند گردانید». (در راه سیاست ، ص 34 ، 1324)


«بگمان مسیحیان چون آدم در بهشت گندم خورده و گناهکار شده آدمیزادگان همه گناهکار زایند و خدا عیسا را که یگانه‌فرزند اوست ، فرستاده تا قربانی جهان باشد و گناه جهانیان را شوید و مردمان باید باو گروند تا رستگار گردند». (همان ، ص 8)


«گروهی هم می‌پندارند : دین تنها از بهر رستگاری در جهان دیگر است. دیندار را باید چشم از این زندگانی پوشیدن و جز درپی آبادی زندگانی آینده نبودن». (همان ، ص9)


«باید دانست این پیروانِ کیشها ، دین را بآن معنایی که ما می‌گوییم نمی‌شناسند. آنان دین را این می‌دانند که هر کسی به یک خدایی در بالاسر جهان ، و به یک پیغمبری در زیردست او ، و به یک رشته امامانی (یا قدیسانی) در پایین‌تر از آن ، باور دارد ، و بهشت و دوزخ و ترازو و پل صراط (چنرت) و مانند اینها را بپذیرد ، و در زیست خودش آن پیغمبر و امامان را دوست دارد ، و بزیارت گنبدهاشان رود ، و داستانهای ایشان را فراموش نگردانیده همیشه تازه نگه دارد ، و «با دوستانشان دوست و با دشمنانشان دشمن» باشد. آنان دین را این می‌دانند و هوده‌ای[نتیجه] که از این می‌خواهند آبادی آنجهان و رفتن به بهشت است.

می‌باید گفت : دین در نزد ایشان «یک ساختمانی در اندیشه» ، و برخی کارهایی بنام «بهشت‌جویی» می‌باشد. ...

در نزد آنان بیگمانست که دین جز باین معنی نتواند بود ، و اگر یک دین نوینی پیدا شد باید آن نیز دارای چنین ساختمانی باشد ، و این پندار در دلها چندان جا گزیده که کسی گمان دیگر نمی‌برد و از اینجاست که سید محمد مُشَعشَع و سید علی‌محمد باب و میرزا حسین‌علی بهاءالله و دیگر دینسازان ، هر یکی از آنها نیز ساختمانی از آنگونه پدید آورده‌اند». (پرچم نیمه‌ماهه ، ص 274)



«ما همه می‌دانیم که سالها در ایران کشاورزان حال بدی می‌داشتند و اندک‌کاشتی که می‌کردند و محصولی بدست می‌آوردند ، به بهای کمی فروخته با تنگدستیها بسر می‌بردند. تا در این چند سال در سایه‌ی پیشامد جنگ [جنگ جهانی دوم] ، خواربار بازارِ گرمی پیدا کرد و دهقانان غله و دیگر محصولات خود را به بهای بسیار بالاتری فروختند که پولهای گزافی بدستشان افتاد. لیکن ما همه دیدیم آنان بجای آنکه از فرصت سود برده ، آن پولها را سرمایه کنند و بکشتزارهای خود بیفزایند یا چند تنی دست بهم داده چشمه‌ای بیرون آورند و یا برای زنان و فرزندان خود رخت بخرند و یا بچشمهای تراخمی بچگان خود در اندیشه‌ی درمان باشند ، تنها چیزی که بیادشان افتاد رفتن بکربلا بود که با آن رختهای چرک‌آلود و فرسوده و با آن کفشهای پاره ، زنان و بچگان خود را برداشته ملای ده را نیز همراه گردانیده «صلوات»کشان رو به تهران آوردند که گذرنامه گیرند و ارز خرند و راه عراق را پیش گیرند». (دین و جهان بزبان عادی ، ص 78 ، 1323)



اگر دین چنین اندیشه‌های پست و زندگانی از روی آنهاست گو هرگز مباد. آن چاه جمکران ، آن زیارت گنبدها ، آن حاجت از مردگان خواستن ، آن به سر و سینه کوفتنِ هر ساله و تباکی (گریستن به امام حسین) ، آن امید به یک منجی بنام امام زمان داشتن و به آن دستاویز دست از کوشش بازداشتن ، اینها و صد مانند اینها همه خواری و پستی دینهای کنونی و نشانه‌ی زندگانی سراسر بدبختی و درماندگی پیروان کیشها است.

پیشوایان کیشها که همگی مدعی‌اند راهشان همان راه دینست ، اگر شما بپرسید : دین چیست؟ ، پاسخ درستی از آنها نخواهید شنید. راستی آنست که اینها نام دین می‌برند ولی خود جز بیدینانی نیستند. پیروانشان هم چون معنی دین را نمی‌دانند گمان دارند دین همان تعلیماتی است که از کودکی به آنها آموخته‌اند. پس معنی راست دین می‌بایست آشکار می‌شد تا پیروان کیشها از گمراهی رهایی یابند. بدانند که دین این کردارهای ناستوده و پست نمی‌باشد.

👇
معنی راست دین را شناختن و به آن کار بستن بسیار مهم است و نتیجه‌های بزرگی از آن هویدا می‌گردد. یکی از نتیجه‌ها اینست که پیشوایان کیشها را «خلع سلاح» می‌کند. آنها چون این معنی را بشنوند ، فرومایگی باور‌های خود را خواهند دریافت. همچنین این یکی از کم‌کشاکش‌ترین و ساده‌ترین راههاست که پیروان آنها نیز از پوچی پندارها و باورهاشان آگاه شوند. بدانند که پیشوایانشان دین را به یک دستگاه بی‌ارج و زیانمندی پایین آورده‌اند. بدانند که به وارونه‌ی خواست دین کار می‌کنند.

پیشوایان کیشها از اینکه کسروی دین را معنی کرده ناخشنودند. همین کار به ظاهر ساده آنها را به خشم آورده زیرا خودشان دین را یک رشته کارهای بیهوده می‌دانند.

«اینان[هواداران دینهای کنونی] دین را یک رشته باورهایی می‌شناسند که کسانی از آنجا و از اینجا فراگیرند ، و درست و نادرست بهم درآمیزند ، و بر روی آنها ایستادگی نشان دهند ، و هرگز دربند دلیل نباشند ، و هیچگاه اندیشه‌ی نتیجه نکنند. این شیوه‌ی همه‌ی ایشانست که هر آنچه از پیش دانسته و در دل جا داده‌اند از دین شمارند ، و هر آنچه تازه شنوند بیدینی انگارند. اینست ترازویی که از بهر سنجش راست و دروغ در دست می‌دارند». (راه رستگاری ، ص 27 ، 1316)



——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸