پاکدینی ـ احمد کسروی
7.78K subscribers
8.58K photos
478 videos
2.28K files
1.75K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!

🖌 کوشاد تلگرام

🔸 بخش 21


معنی راست دین ـ 2

در بخشهای گذشته ، به پنج جنبه و نتیجه از دین پرداخته شرح دادیم. اینها معنی دین را چنانکه ما می‌دانیم روشنتر می‌گرداند.

پیشوایان و پیروان کیشها هر دو دین را یک رشته اندیشه‌های پست و بی‌ارج می‌دانند. اکنون ببینیم دیگران (پیروان کیشهایی که زیر نام دین بسر می‌برند) ، آیا دین را چه چیزها می‌دانند.

«مردم نام دین شنیده معنی آن ندانسته‌اند و این گمراهیها را پذیرفته چنین پنداشته‌اند که اگر نپذیرند بیدین خواهند بود و خدا از آنان ناخشنود خواهد گردید. ولی چون معنی دین شناخته شود ، کسان بافهم و پاکدل از آنها رو خواهند گردانید». (در راه سیاست ، ص 34 ، 1324)


«بگمان مسیحیان چون آدم در بهشت گندم خورده و گناهکار شده آدمیزادگان همه گناهکار زایند و خدا عیسا را که یگانه‌فرزند اوست ، فرستاده تا قربانی جهان باشد و گناه جهانیان را شوید و مردمان باید باو گروند تا رستگار گردند». (همان ، ص 8)


«گروهی هم می‌پندارند : دین تنها از بهر رستگاری در جهان دیگر است. دیندار را باید چشم از این زندگانی پوشیدن و جز درپی آبادی زندگانی آینده نبودن». (همان ، ص9)


«باید دانست این پیروانِ کیشها ، دین را بآن معنایی که ما می‌گوییم نمی‌شناسند. آنان دین را این می‌دانند که هر کسی به یک خدایی در بالاسر جهان ، و به یک پیغمبری در زیردست او ، و به یک رشته امامانی (یا قدیسانی) در پایین‌تر از آن ، باور دارد ، و بهشت و دوزخ و ترازو و پل صراط (چنرت) و مانند اینها را بپذیرد ، و در زیست خودش آن پیغمبر و امامان را دوست دارد ، و بزیارت گنبدهاشان رود ، و داستانهای ایشان را فراموش نگردانیده همیشه تازه نگه دارد ، و «با دوستانشان دوست و با دشمنانشان دشمن» باشد. آنان دین را این می‌دانند و هوده‌ای[نتیجه] که از این می‌خواهند آبادی آنجهان و رفتن به بهشت است.

می‌باید گفت : دین در نزد ایشان «یک ساختمانی در اندیشه» ، و برخی کارهایی بنام «بهشت‌جویی» می‌باشد. ...

در نزد آنان بیگمانست که دین جز باین معنی نتواند بود ، و اگر یک دین نوینی پیدا شد باید آن نیز دارای چنین ساختمانی باشد ، و این پندار در دلها چندان جا گزیده که کسی گمان دیگر نمی‌برد و از اینجاست که سید محمد مُشَعشَع و سید علی‌محمد باب و میرزا حسین‌علی بهاءالله و دیگر دینسازان ، هر یکی از آنها نیز ساختمانی از آنگونه پدید آورده‌اند». (پرچم نیمه‌ماهه ، ص 274)



«ما همه می‌دانیم که سالها در ایران کشاورزان حال بدی می‌داشتند و اندک‌کاشتی که می‌کردند و محصولی بدست می‌آوردند ، به بهای کمی فروخته با تنگدستیها بسر می‌بردند. تا در این چند سال در سایه‌ی پیشامد جنگ [جنگ جهانی دوم] ، خواربار بازارِ گرمی پیدا کرد و دهقانان غله و دیگر محصولات خود را به بهای بسیار بالاتری فروختند که پولهای گزافی بدستشان افتاد. لیکن ما همه دیدیم آنان بجای آنکه از فرصت سود برده ، آن پولها را سرمایه کنند و بکشتزارهای خود بیفزایند یا چند تنی دست بهم داده چشمه‌ای بیرون آورند و یا برای زنان و فرزندان خود رخت بخرند و یا بچشمهای تراخمی بچگان خود در اندیشه‌ی درمان باشند ، تنها چیزی که بیادشان افتاد رفتن بکربلا بود که با آن رختهای چرک‌آلود و فرسوده و با آن کفشهای پاره ، زنان و بچگان خود را برداشته ملای ده را نیز همراه گردانیده «صلوات»کشان رو به تهران آوردند که گذرنامه گیرند و ارز خرند و راه عراق را پیش گیرند». (دین و جهان بزبان عادی ، ص 78 ، 1323)



اگر دین چنین اندیشه‌های پست و زندگانی از روی آنهاست گو هرگز مباد. آن چاه جمکران ، آن زیارت گنبدها ، آن حاجت از مردگان خواستن ، آن به سر و سینه کوفتنِ هر ساله و تباکی (گریستن به امام حسین) ، آن امید به یک منجی بنام امام زمان داشتن و به آن دستاویز دست از کوشش بازداشتن ، اینها و صد مانند اینها همه خواری و پستی دینهای کنونی و نشانه‌ی زندگانی سراسر بدبختی و درماندگی پیروان کیشها است.

پیشوایان کیشها که همگی مدعی‌اند راهشان همان راه دینست ، اگر شما بپرسید : دین چیست؟ ، پاسخ درستی از آنها نخواهید شنید. راستی آنست که اینها نام دین می‌برند ولی خود جز بیدینانی نیستند. پیروانشان هم چون معنی دین را نمی‌دانند گمان دارند دین همان تعلیماتی است که از کودکی به آنها آموخته‌اند. پس معنی راست دین می‌بایست آشکار می‌شد تا پیروان کیشها از گمراهی رهایی یابند. بدانند که دین این کردارهای ناستوده و پست نمی‌باشد.

👇
معنی راست دین را شناختن و به آن کار بستن بسیار مهم است و نتیجه‌های بزرگی از آن هویدا می‌گردد. یکی از نتیجه‌ها اینست که پیشوایان کیشها را «خلع سلاح» می‌کند. آنها چون این معنی را بشنوند ، فرومایگی باور‌های خود را خواهند دریافت. همچنین این یکی از کم‌کشاکش‌ترین و ساده‌ترین راههاست که پیروان آنها نیز از پوچی پندارها و باورهاشان آگاه شوند. بدانند که پیشوایانشان دین را به یک دستگاه بی‌ارج و زیانمندی پایین آورده‌اند. بدانند که به وارونه‌ی خواست دین کار می‌کنند.

پیشوایان کیشها از اینکه کسروی دین را معنی کرده ناخشنودند. همین کار به ظاهر ساده آنها را به خشم آورده زیرا خودشان دین را یک رشته کارهای بیهوده می‌دانند.

«اینان[هواداران دینهای کنونی] دین را یک رشته باورهایی می‌شناسند که کسانی از آنجا و از اینجا فراگیرند ، و درست و نادرست بهم درآمیزند ، و بر روی آنها ایستادگی نشان دهند ، و هرگز دربند دلیل نباشند ، و هیچگاه اندیشه‌ی نتیجه نکنند. این شیوه‌ی همه‌ی ایشانست که هر آنچه از پیش دانسته و در دل جا داده‌اند از دین شمارند ، و هر آنچه تازه شنوند بیدینی انگارند. اینست ترازویی که از بهر سنجش راست و دروغ در دست می‌دارند». (راه رستگاری ، ص 27 ، 1316)



——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 3ـ باید با دمکراتها از راه منطق درآمد : (سه از چهار)


چنانکه در کتاب «سرنوشت» هم نوشته شده امروز باید هرچه زودتر به یک رشته اصلاحات سیاسی و اجتماعی پرداخته شود.

می‌دانم کسانی قانون اساسی را جلو خواهند کشید. اینست پاسخ داده می‌گویم : اولاً دانسته نیست قانون اساسی با این اصلاحات مخالف باشد. ثانیاً قانون اساسی برای کشور است ، کشور برای قانون اساسی نیست. یک قانون اساسی که مانع اصلاحات باشد بیگفتگوست که باید از آن چشم پوشید.

من نمی‌خواهم در اینجا هواداری از تغییر قانون اساسی نمایم. تغییر قانون اساسی بسته بآماده بودن زمینه‌ایست که امروز نیست و من در این باره هم سخن خواهم راند. در اینجا مقصودم آنست که نمی‌توان قانون اساسی را بهانه‌ای در برابر اصلاحات قرار داد. دوباره می‌گویم : قانون اساسی برای مردم است ، مردم برای قانون اساسی نیستند.

از سخن خود نتیجه می‌گیرم : کاری که امروز در آذربایجان شده چنانکه در «سرنوشت» با گشادگی سخن رانده‌ایم دارای اشتباهاتیست و ما نخواهیم توانست با آن از هر باره موافقت کنیم. با اینحال نمی‌توان آن را «آشوب اشرار» نام نهاد. نمی‌توان آن را با طغیان شاهسون و بویر احمدی به یک ترازو گزاشت.

کسانی که در آذربایجان بآن کار برخاسته‌اند از جرگه‌ی آزادیخواهان بوده‌اند و دارای فهم و اندیشه‌اند. ما بسیاری از آنها را می‌شناسیم. جعفر پیشه‌وری ، رضای رسولی ، غلامرضای الهامی کسانی نیستند که معنی مسئولیت وجدانی و تاریخی را ندانند. کسانی نیستند که بکشور خود دانسته و فهمیده خیانت کنند.

در روزنامه‌ها نوشتند و خواندیم : یکی از کسانی که در رضاییه جنگ کرده و کشته شده شادروان محمود عمادی بوده. این مرد بیچپز نبود که بگوییم نیاز او را بهمدستی با دمکراتها برانگیخته بود ، مرد بی‌فهمی نبود که بگوییم از کشور و توده‌ی خود برگشته دشمن ایران شده بود. مردی آبرومند و بافهمی بود و یک‌عمر زیسته آرمانهایی درباره‌ی اصلاح ایران دنبال کرده بود. باصلاح الفبا علاقه‌ای داشت و خودش الفبایی ساخته بود. به پیراستن زبان از واژه‌های بیگانه دلبستگی داشت و خود فرهنگی از واژه‌های فارسی تألیف کرده بود. چنین مردی چه شده که او نیز با دیگران همدستی نموده و تا پای جنگ ایستادگی نشان داده؟.. پیداست که عللی در کار است.

اختلافاتی درمیان دو دسته از چند سال پیش برخاسته و رفته رفته سختتر شده و کار بلجبازی کشیده.

از یکسو لجبازی و پافشاری دو طرف و از یکسو بدرفتاریهای کابینه‌ی ارتجاعی صدرالاشراف و دیگران کار را باین نقطه رسانیده. اکنون هم اگر گفتگو و منطق درمیان نباشد ، لجبازی بیشتر خواهد گردید و خدا می‌داند که چه نتیجه‌های نابیوسیده [=غیرمنتظره] رخ خواهد داد.


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
9ـ رضای رسولی
10ـ غلامرضای الهامی
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!

🖌 کوشاد تلگرام

🔸 بخش 22


معنی راست دین ـ 3

آنچه سخن از دین را دامنه‌دار و گشاده‌تر از این می‌گرداند ، جستار کیشها یا دینهای آلوده است ، بدآموزیها و گمراهیهای کیشی است ، شرح حقایق زندگی است ، نبرد با اخلاق بد یا خویهای ناستوده است ، پرورش اخلاق نیک یا خویهای ستوده است ، جستار فرهنگ یا تربیت است ، ارتباط دین و دانش است ، ارتباط دین و قانون است ، نبرد با دکانهایی است که پیشوایانِ دینها برای خود فراهم آورده و نان به ناسزا (=نامشروع) می‌خورند و زمینه‌هایی مانند اینهاست.

«ما اگر نام دین می‌بریم معنی آن را نیز می‌گوییم. دین باین معنی که فهمیده‌ی شماست نه خواست ماست. ما دین این دستگاههای کهنی را که در میانست نمی‌گوییم. ما دین را به یک معنایی می‌گوییم که بسیار والاتر از اندیشه‌های اروپاییانست ، بسیار والاتر از دانشها و تمدن است ، یک معناییست که هر مرد پاکدل باخردی چون بشنود ناگزیر است بپذیرد». (707462 ، فروردین 1321)



گفتیم سخن از دین اگر تنها معنی دین باشد کوتاه و ساده است. لیکن چیزهای دیگریست که چون باید از آنها نیز سخن بمیان آورد و روشن گردانید ، آنهاست که این زمینه را دامنه‌دار و مباحثه‌آمیز می‌گرداند.

«از سختیهایی که در کار خود دیدیم بیش از همه در زمینه‌ی دین بود. کوششهای ما در این باره تاریخچه‌ی شگفتی پیدا کرد که نمی‌دانیم آن را شیرین و دلکش نامیم و یا تلخ و دلخراش. گفتارهای بسیاری که در این زمینه نوشته‌ایم گواه است که چه رنجها برده‌ایم.

ما بنام دین پیش می‌آمدیم ، و از آنسوی این نام بسیار خوار گردیده و دسته‌ی انبوهی از درسخواندگان و برجستگان از آن رو گردانیده و آشکاره بیزاری می‌نمودند و کسانی از آنان نزد ما آمده چنین می‌گفتند : «باز هم شما نام دین را می‌برید؟!..» یا می‌گفتند : «این کار را اگر برای سیاست و صورتسازی هم می‌کنید نیک نیست» و کمتر کسی باور می‌کرد که ما براستی هوای دین می‌داریم.

این پیشامد از آنجا برخاسته بود که ولتر و دیگران که در قرن هفدهم و پس از آن در اروپا برخاستند و از زندگانی و راه آن بگفتگو پرداختند و خود تکانی پدید آوردند ، اینان در آن جستجوهای خود از راه زندگانی ، معنای خردپذیری برای دین پیدا نکرده و آن را یک چیز بیهوده‌ای دانستند و سخت بدشمنی برخاستند و آن را خوار و بدنام گردانیدند. رفتاری که با دین مسیحی در شورش فرانسه کرده شده نتیجه‌ی این دشمنی ولتر و دیگران بوده. بماند آنچه دانش و فلسفه کرده و هر یکی بنوبت خود دشمنی سختی با دین نموده.

اینها هر یکی داستان درازی دارد ، و نتیجه‌ی اینها بود که دسته‌ی دانشمند و پیشرفت‌خواه در همه جا از دین بیزاری می‌نمودند ، و آن را سراپا دروغ و فریب شمرده امید می‌داشتند که در سایه‌ی رواج دانشها و پیشرفت سوسیولوژیِ اروپا بیکبار از میان برخیزد و جهان از زیان آن آسوده گردد.

در چنین هنگامی ما درفش دین افراشته در راه نیک گردانیدن آن پیش آمدیم ، و بیجا نبود که انبوهی خرده گرفته و خاموش نمی‌نشستند. ولی ما هم بیمایه بکار برنخاسته بودیم ، و اگر دین می‌گفتیم یک معنای خردپذیر و بسیار ارجداری از بهر آن در دل می‌داشتیم. (ما چه می‌خواهیم؟ ص 77)


«نخست که نام دین می‌بردیم نواندیشان و پیروان اروپا روی درهم می‌کشیدند و رنجیدگی می‌نمودند و بگمان ایشان ما مردم را به بازپس می‌بردیم. سپس چون دین را معنی کردیم و خواست خود را روشن گردانیدیم پیروان کیشها رنجیدگی نمودند و بایراد و گله پرداختند». (ما چه می‌خواهیم؟ ، ص 84)



ما خود می‌دانیم در کیشهای آنان چه زیانها و خرافاتی خوابیده. می‌دانیم آموزاکهای آنها با زندگی نمی‌سازد ، با دانشها ناسازگار است ولی با اینهمه دیده می‌شود انبوهی از دانشمندان و دانشوران از پیروی از آنها دست برنمی‌دارند. راستی راز این چیست؟!

راستی اینست که در همان کیشهای کج و گمراه نیز چنان نیست که هیچ حقیقتی نباشد. در آنها دستگیری از افتادگان بوده و هست. ستایش از نیکوکاری و برانگیختن مردم به آن بوده و هست. ترس از ستمکاری بوده و هست. کاستن از مبارزه‌ با همنوعان بوده و هست. این بوده و هست که پیروان را به هم نزدیک و همدل گرداند. اینها همه بود تا اینکه مادیگری و دانشها و نیز گذشتِ زمان از ارج آن کیشها کاست و پایه‌ی نیکخواهی را در آنها سست گردانید. با اینهمه هنوز نیکخواهی در آنها بیکبار از میان نرفته. چنین حالی باعث است که ایرادها و زیانهای فراوان آنها بچشم بسیاری نیاید و تنها نیکیهایش دیده شود.

ما می‌گوییم دین به معنی راستش در حال آنکه همه‌ی آن نیکیها را داراست ولی از زیانهای کیشها بیکبار پاک است. حیف است دانشمندان و نیز دیگران گرفتار کیشهای گمراه باشند. باید جهانیان بکوشند دین راست را جایگزین کیشهای سراسر گمراهی گردانند و جهان را از زیان آنها برهانند تا همگان از سودهای دین به معنی راست آن بهره‌مند گردند.


——————————
📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
94%
آری
6%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان می‌نویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 3ـ باید با دمکراتها از راه منطق درآمد : (چهار از چهار)


در روزنامه‌ها خواندیم آقای تقیزاده در لندن نوشته‌ای درباره‌ی پیشامد آذربایجان بچاپ رسانیده و انتشار داده و از اینکه کارکنان شوروی در ایران نگزارده‌اند بآذربایجان آرتش فرستاده شود ، بیاد حکایت شاعر و سردسته‌ی دزدان که در گلستان خوانده بوده افتاده و آن را برای مثل آورده : «چه سفله‌مردمانیند ، سنگ را بسته سگها را رها ساخته‌اند».

من نمی‌دانم باین کار آقای تقیزاده چه نامی دهم. مردی که یک عمر با سیاست بسر برده و اکنون هم یک مأمور سیاسیست ، چگونه زشتی آن نوشته را درنیافته؟!.. چگونه زیانهای آن را بدیده نگرفته؟!.. چگونه همشهریان خود را سگ گردانیده؟!.. آقای تقیزاده ، مگر قحطیِ مَثَل بود؟!.. آقای عزیز ، شما در جایی همچون لندن در چنین هنگام می‌توانستید بکوششهای بسیار سودمندی برخیزید. می‌توانستید بهمشهریان خود با زبان مهر و دلسوزی راهنماییها کنید.

به هر حال شما بایستی مرهم بروی زخمها گزارید ، نه آنکه با چنان نوشته‌ی خام و نابجایی نمک بزخمها پاشید.


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
11ـ سید حسن تقیزاده
✴️ دین : سودمند یا زیانمند؟!

🖌 کوشاد تلگرام

🔸 بخش 23


روگردانان از دین چه می‌گویند؟!

اکنون جای آنست که به ایرادهایی که روگردانان از دین می‌دارند بپردازیم و این زمینه را تا آنجا که می‌توان بازنمود.

چون گفتیم خرد آن نیرویی است که راست از کج و نیک از بد بازمی‌شناسد ، کسانی همین را بدیده گرفته به دین نیازی نخواهند دید.

«خواهند گفت : در جایی که خردها راست از ناراست توانند شناخت و کشاکش و یا پراکندگی میانه‌ی آنها رخ ندهد دیگر چه نیازی به دین ماند؟!..

می‌گوییم : خردها نیز آموختن خواهد. بدانسان که یک پزشک تا کتابهای پزشکی را نخواند دردها و چاره‌ها را نشناسد و این پس از خواندن آنهاست که پزشکی تواند ، و همچنین در دیگر دانشها ؛ خردها نیز تا یک رشته راستیها را یاد نگیرند در کار خود درمانند. چنانکه گفتیم دین در زمینه‌ی بسیار بزرگیست : شناختن جهان و دانستن آیین زندگانی ، و در اینجا یک رشته راستیها هست که خردها بسر خود پی بآنها نبرند. ولی چون کسی آنها را بازنمود خردها دریابند و درنمانند. از اینجاست که نیاز به دین می‌افتد.

دین یک رشته راستیها و دستورهاست که خردها از پیش خود پی بآنها نبرند و پراکندگی بمیان آید. ولی چون بازنموده شد همه آنها را دریابند و پذیرند». (راه رستگاری ، ص 12)

کوتاهسخن آنکه : «خردها را نیز آموزگاری باید». آموزگار خردها دین است.

برخی نیز باور دارند قانونها جای دین را تواند گرفت و به سخن دیگر ، با بودن قانونهای ارجدار ، دین فزونی است. پیداست قانون برای آدمیان و توده‌ها بایا و سودمندست. ولی قانون را باید پشتیبانی باشد و بی‌آن از قانون بتنهایی کاری برنمی‌آید. فرض کنیم توده‌ای پرورش نادیده‌اند. تنها چشم باز کرده قانونها را دیده‌اند و به آنان گفته شده که اگر قانونشکنی کنند چه مجازاتهایی انتظارشان را می‌کشد.

این هم آشکارست که قانونها با سود انبوهی از مردم سازگار نیست. بلکه سود بیشترشان گردن از قانون پیچیدن است. ناچار باید کسانی به نگهبانی از قانونها گمارده شوند. اینان نیز اگر در نادیده گرفتنِ قانونشکنیها سودی بینند با قانونشکنان همدست می‌شوند. گیریم کسانی هم بر کار اینان دیده‌بانی کنند. آنها نیز همین حال را دارند و این رشته سر دراز دارد.

«گروهی تا بسود و زیان همدیگر علاقه‌مند نباشند ، پیشرفت قانون میان آن گروه ، کار دشوار است. این علاقه هم جز بدستیاری دین پیدا نخواهد بود.

می‌خوانیم که روزنامه‌نگاران آمریکا پیش رئیس‌جمهور رفته درخواست کرده‌اند که بر دزدان قانونهای سختی گزارده شود. رئیس‌جمهور گفته : آزمودیم با قانون جلو دزدی را نتوان گرفت ، باید در مردم شرافت پدید آورد!..

این سخن بسیار بجاست. ولی آیا شرافت را با نبودن دین می‌توان در مردم پدید آورد؟.. شرافت ، بدکرداری را ننگ شمردن و نکوکاری را مایه‌ی سرفرازی دانستن است ، آیا با بیدینی می‌توان از مردم توقع چنین عقیده‌ای را داشت؟..

باری در جایی که شرافت نیست بکار گزاردن قانون سختترین کار است. شرافت هم جز بدستیاری دین پیدا نمی‌شود. ...

دین با قانون تفاوتی دیگر هم دارد : دینداران بدلخواه خود از گناه می‌گریزند ولی پیروان قانون تنها از راه ترس جرم نمی‌کنند ... دین نه تنها شحنه است که از کارهای نکوهیده بازمی‌دارد ، آموزگار هم هست که نکوخوییها یاد می‌دهد ، اندرزکار نیز هست که بکارهای نیکو وامی‌دارد ـ ولی قانون جز سمت شحنگی را ندارد. ...

برای آسایش و خرسندیِ گروهی ، دین و قانون هر دو دربایست است. ولی دین بنیاد و قانون دیوار است که اگر دین نباشد از قانون به تنهایی نتیجه بدست نخواهد آمد». (آئین ، ص 16)

دین آموزگار اندیشه‌های ستوده و نکوهنده‌ی اندیشه‌های ناستوده است و چون سرچشمه‌ی رفتارها و گفتارها (از جمله بدآموزیها) اندیشه‌هاست ، اینست دین در همان گام نخست آدمیان را از آسیب بدآموزیها نگاه می‌دارد. ولی قانون نگاهبانی است که تنها در گام دوم ، جلوگیر گفتار و رفتارهای خلاف مقررات می‌باشد.

گذشته از اینها ، دین میان دینداران (از یک دین) یکرنگی و همبستگی پدید می‌آورند. دین همچنان بنیاد تربیت و عرفها در یک توده می‌باشد و نه تنها بر رفتارهای مردم بلکه بر سراسر اندیشه‌هاشان دیده‌بان است. لیکن قانونها تنها بر برخی از رفتار مردم اثر می‌گزارد.

کسانی زندگانی توأم با رفاهِ مردم در برخی کشورهای سکولار را دلیل آن می‌آورند که به دین نیازی بازنمانده. از جمله مردم اسکاندیناوی را که در نشانگرهایی (شاخص) همچون رفاه و «ادراک فساد» ، سرآمد توده‌های جهانند و با اینهمه بیشترشان خود را بیدین می‌خوانند.

👇
باید دانست چنان مردمانی ، هرچند خود آگاه نباشند ، در یک فرهنگ دینی بزرگ شده‌اند و بسیاری از معیارهای زندگیشان از دینها گرفته شده. مثلاً در همان کشورهای اسکاندیناوی آموزاکهای لوتری تأثیر بسیاری بر زندگانی مردم داشته و کلیساهای لوتری با حکومتهای سکولار آن کشورها در چاره‌جویی به گرفتاریها و بهبود زندگی مردم ، همدستی دوستانه‌ای کرده‌اند. (1)


اینک چهار ویژگی دین

«دین چون میان گروهی رواج گرفت در گام نخستین قانونگزار است که یک رشته دستورهای سودمند و گرانمایه را بدینداران می‌آموزد. در گام دوم شحنه است که اجرای آن دستورها را بی‌کم و کاست در آشکار و نهان بعهده می‌گیرد. در گام سوم مربی است که پس از دیری که مردم نیک از بد بازشناختند کارهای بد را نه تنها گناه بلکه ننگ هم می‌شمارند و کردارهای نیکو را نه تنها ثواب بلکه مایه‌ی نیکنامی نیز می‌دانند و از اینجا شرافت یا بعبارت پارسی رادمردی در میان آن گروه پیدا می‌شود که پس از دین نیرومندترین عامل نیکی جهان است. در گام چهارم قاضی است که دینداران که نیکوکاری را مایه‌ی خشنودی خدا و بدکرداری را باعث غضب او می‌دانند از بدکرداران بیزاری جسته با دیده‌ی توهین در ایشان می‌نگرند و به نکوکاران نزدیکی جسته گرامیشان می‌دارند و بدینسان نیکان پاداش نیکی و بدان کیفر بدی خود را در این جهان نیز می‌یابند.

همه‌ی این آثار را از دین ، ما با دیده‌ی خود دیده‌ایم و خشنودیم که هنوز این آثار پاک از میان نرفته ...» (آئین ، ص12)


ما امیدمندیم با این شرحها جستار دین هرچه روشنتر گردد و خوانندگان نیز پاکدینی را هرچه بهتر بشناسند. با اینهمه شگفت نخواهد بود که کسانی را پرسشها یا ایرادهایی بازمانَد. مایه‌ی خشنودی خواهد بود که آنها را بدانیم. این ما را واخواهد داشت که به جستار بیشتر بپردازیم و زمینه هرچه روشنتر و راه هموارتر گردد.

پایان


🔹 پانوشت :

1ـ در کتابها و نوشتارهای زیر که از هوش مصنوعی گرفته شده نویسندگان به تأثیر و کارکرد دین در کشورهای اسکاندیناوی پرداخته‌اند.

ROBERT H. NELSON, Lutheranism and the Nordic Spirit of Social Democracy: A Different Protestant Ethic

ـ نوشتار دانشگاه هلسینکی : «Lutheranism has provided the foundations of the Nordic welfare state»

ـ پژوهشهای دانشگاه آرهوس درباره‌ی تأثیر لوتری در شکل گیری «خانه‌ی دولت نوردیک»

ـ رحمتی ، رضا ، 1401، تأثیر الهیات عملی اسکاندیناوی بر ملت سازی و دولت سازی رفاه https://civilica.com/doc/1486007
——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 4ـ باید با دولت شوروی مستقیماً گفتگوهایی شود : (یک از دو)


در یکی از روزنامه‌های دست راست دیده شد که بدولت ایران راهنمایی می‌کند که از پیشامد آذربایجان ، یا بگفته‌ی خودش «از مداخلات مأمورین شوروی و تجزیه‌ی آذربایجان» بسازمان ملل متفق [1] شکایت کند و حکمیت بین‌المللی را جویا باشد.

من نمی‌دانم آیا بچنین کاری نیاز هست؟.. من نمی‌خواهم بدولت راهنمایی کنم و یا وظیفه یاد دهم. دولت خودش می‌داند و کارهایش. من بحثهاییست می‌کنم و روی سخنم با مردمست. من می‌پرسم : آیا بچنان کاری نیاز هست؟..

دولت شوروی با ما پیمان دارد و از روی آن باید تا دوم مارس ، همچون دیگران ، آرتش خود را از ایران بیرون برد و هنوز دوم مارس نرسیده که ما بدانیم آرتش خود را نمی‌برد و پیمانها را نادیده می‌انگارد.

آمدیم بآنکه جلو آرتش ایران را گرفتند و نگزاردند بآذربایجان برود. در آن باره هم سفارت شوروی در تهران به یادداشت نخست‌وزیر پاسخ داد ـ پاسخی که معنایش احترام گزاردن به پیمانها و تبرا جستن از مداخله در کارهای ایران بود. (2)

شک نیست که آن جلوگیری از رفتن آرتش و قضایایی که درپی آن در آذربایجان رخداده به بیشتر ایرانیان گران افتاده و مایه‌ی رنجیدگی گردیده. با اینحال باعث نومیدی نیست و عنوان شکایت بسازمان ملل متفق نتواند بود.

خبرهایی که از کنفرانس مسکو بدست آمده و گفتگوهایی که درباره‌ی ایران بیرون تراویده ، اندیشه‌ی مرا تأیید می‌کند.

دولت شوروی تأکید کرده که تا دوم مارس آرتش خود را از ایران بیرون خواهد برد. موضوع قیام آذربایجان را هم یک قضیه‌ی داخلی شناخته است.

در جایی که پیشامد این صورت را بخود گرفته ، ما چرا از آن خرسند نباشیم؟!.. چرا آن را با خوشی تلقی نکنیم؟!.. چرا باید مغلوب بدگمانیها باشیم؟!..

آنچه من می‌فهمم باید خوشگمانی را بیشتر گردانید. من تصور می‌کنم دولت شوروی باحساسات ایرانیها بیشتر قیمت گزارد تا دخالت دولتها.

در حقیقت هم ، احساسات یک توده قیمتش بیشتر از هر چیزیست. آنچه یک توده را راه تواند برد ، اندیشه‌های آنهاست. آنچه زنده بودن یک توده را تواند رسانید ، علاقه‌مندیهای آنهاست.

من تصور نمی‌توانم کرد ، سررشته‌داران دولت سوسیالیستی شوروی ، اندیشه‌ی بدرفتاری با ایرانیان داشته باشند.

تصور نمی‌توانم کرد ، مردان بلنداندیشه‌ای که در راه مسلک از جان گذشته و با نبردهای خونین دستگاه استبدادی تزارها را برانداخته‌اند ، درباره‌ی ایران برخلاف مسلک خود رفتار خواهند کرد.

دولت شوروی پیشامدهای آذربایجان را قیام آزادیخواهان ایران تلقی کرده. باید توده‌ی ایران هم اظهار احساسات نموده ، این نشان دهند که آن پیشامد را چگونه تلقی می‌کنند و چه معنایی می‌دهند.

اینست از هر نظر که باشد باید باظهار احساسات از سوی ایرانیها قیمت گزاشت. دوباره می‌گویم : ایرانیان در این موقع باید نشان دهند که باستقلال و تمامیت کشور خود علاقه دارند. نشان دهند که در ایران جنبشی آغاز گردیده که می‌خواهند درمیان دو دولت ، یکباره بیطرف باشند و بیش از هر کاری باصلاح نواقص خود پردازند.

این احساسات چه در نزد دولت شوروی و چه درمیان توده‌های بزرگ جهان ارزش بسیار خواهد داشت و در حل قضایا کمکهای مؤثر خواهد کرد.


🔹 پانوشتها :

1ـ در آن روزها هنوز ترجمه‌ی رسمی بیرون نیامده و چون روزنامه‌ها نام آن را «سازمان ملل متفق» نوشته بودند تا سالها نویسندگان همان را بکار می‌بردند. ولی یکی دو ماه دیگر ، ترجمه‌ی رسمی و نام درستش ، «سازمان ملل متحد» ، بیرون آمد. نویسنده‌ نیز در کتاب بعدی خود ، «از سازمان ملل متحد چه نتیجه تواند بود؟!» ، این نام را درست دانسته و یادآوری کرده است.

2ـ پاسخ این بود که چون در نتیجه‌ی رفتن آرتش بآذربایجان در آنجا جنگ و خونریزی پیش خواهد آمد و در آن حال دولت شوروی ناچار خواهد شد بشماره‌ی آرتش خود در آنجا بیفزاید ،‌ اینست سفارت آن را بصلاح نمی‌داند. (کسروی)


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 چرا از راه سیاست نمی‌آییم؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 یک از چهار


در این ماه نامه‌ای از آقای طلوعیان از مراغه رسیده که چون بخشی از آن درباره‌ی دینست و می‌باید پاسخی داده شود در اینجا می‌آوریم. می‌نویسد :

من از میلیونها کسانی بودم که با شنیدن پاره‌‌ای چیزها «آقای کسروی دین تازه آورده و اسلام را پوچ می‌شمارند ...» از نوشته‌هایش اجتناب می‌ورزیدم ولی اخیراً با ملاحظه‌ی حقایقی که واقعاً در ایران سابقه نداشته و نشنیده‌ایم سخت تکان خورده با عصبانیت تمام خود را مذمت کرده بین رفقا و معاریف شهر افتاده و دعوت نمودم. حتا در یک محل (در حدود 30 نفر) حاضرین در اثر تذکرات بنده که از مصائب تاریخ ایران می‌نمودم به هایهای گریستند. گفتم آقایان از گریه‌ی صدساله یک کار جزئی هم ساخته نمی‌گردد. امروز از توجه یزدانِ پاک ، مرد بلندهمتی جان بکف نهاده و با یک اصول متین پیش افتاده بخلاف سایر منادیان حقایق را بگوش می‌رساند.

یک عده از ایشان آه سرد برآورده و گفتند هزار حیف که این مرد نیز عیوباتی دارد. اگر بقول خود شما این مرد عاشق ملک و ملت است و می‌خواهد توده‌ی ستمدیده را براه راست برساند با دین و مذهب چه کار دارد؟. لازم بود موضوع دین را کنار گذاشته مانند یک سیاستمدار اقداماتی بکند. منتها خرافاتی که سنگ راه ترقی است با مرور زمان از بین بردارند. گفتم نسبت بموضوع دین نه چنان است که شنیده‌اید. چنانکه از نوشته‌هایش مستفاد می‌گردد اصل دین اسلام را مقدس شمرده و در صدد اصلاح آن می‌باشد بالاخره قانع نشدند. حتا چند جمله از کتاب «راه رستگاری» مانند : «دین همان دین کهن است راه را از سر باید گرفت» برای ایشان متذکر شدم. عاقبت مرا وادار نمودند که عریضه کرده خواستار شوم که با زبان ساده و عوام‌فهم مرقوم فرمایند : «می‌خواهند اصل دین اسلام اجرا شود یا اینکه دین تازه‌‌ای را باید پذیرفت؟».


اینست بخشی از نامه‌ی آقای طلوعیان. ما خشنودیم که نیکمردانی بدینسان رو بما می‌آورند و امیدمندیم بزودی نتیجه‌ی این رو آوردنها نمودار گردد و میوه‌ی کوششها بدست آید. اما گفته‌ی آن کسان بهتر است یک پاسخ گشاده‌تری داده شود. گفته‌اند : «لازم بود موضوع دین را کنار گزارده ، مانند یک سیاستمدار اقداماتی کند ...». من می‌پرسم : سیاست چیست؟.. آیا شما سیاست را به چه معنی می‌گیرید؟.. آنچه ما می‌دانیم سیاست بهمبستگی (رابطه) یک کشوری با همسایگانش و رفتار آنها با یکدیگر می‌باشد. ما سیاست این را می‌گوییم اگر شما نیز این معنی را خواسته‌اید بگویید من درباره‌ی بهمبستگی ایران با دولتهای همسایه چه کار توانم کرد؟!. یک کشوریست بسیار ناتوان و همسایگانی است بسیار توانا [همسایگان شمالی و جنوبی آن روزی ایران ـ روس و انگلیس] ، پیداست که این باید زیردست و لگدمال ایشان باشد. این نهاده‌ی خداست ، آیین طبیعت است که یک ناتوانی زیردست توانایان باشد و بسود آنان زندگی کند. بگویید : من یا شما یا هر کس دیگری در این باره چه توانیم کرد؟!.

آیا می‌توان از دولتها خواهش کرد که از سیاست و سود خود چشم پوشند؟!.. آیا با خواهش یا با داد و فریاد بچنان نتیجه‌ای توان رسید؟!.. یا آیا می‌توان آیین طبیعت را بهم زد و با همه‌ی ناتوانی لگدمال و زیردست نبود؟!.. آیا چنین چیزی شدنیست؟!..

من می‌خواهم بگفته‌ی شما مانند یک «سیاستمدار» بکوشم ، می‌بینم جز این چاره نیست که این توده را نیرومند گردانم که در برابر همسایگان و بیگانگان ایستادگی توانند و آزادی خود را نگه دارند. یک توده چگونه نیرومند گردد؟. خود نیرو چیست؟.. در اینجا چه معنایی از آن می‌خواهیم؟.. باشد که دیگران ندانند ، ولی ما نیک می‌دانیم : «نیروی یک توده رویهم آمدن آهنگهای ایشانست».


——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸