پاکدینی ـ احمد کسروی
7.78K subscribers
8.58K photos
478 videos
2.28K files
1.75K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
(از نوشتار بالا)
.
📖 چرا از راه سیاست نمی‌آییم؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 چهار از چهار


در ایران یکی از گرفتاریها همینست که کسانی یک رشته کلمه‌ها یا جمله‌هایی یاد گرفته بزبان می‌دارند بی‌آنکه معنایش را بدانند ، همچون دین ، تمدن ، فرهنگ ، سیاست ، ادبیات و بسیار مانند اینها. اینان گفته‌اند : بهتر بود من مانند یک سیاستمدار بکوشش پردازم. این هم رخ داده که یکی آمده و گفته : «ایران باید از راه فرهنگ ترقی کند. بهتر بود شما نیز از آن راه اقدام می‌کردید». گفته‌ام : فرهنگ چیست؟.. چه چیز را شما فرهنگ می‌نامید؟.. دیده‌ام درماند و پاسخی نتوانست. ناگزیر شده‌ام خودم پاسخ داده بگویم : اگر خواست شما از فرهنگ این دبستانها و دبیرستانهاست این را که آزمودید و دیدید ، مگر در این پنجاه سال بیشتر که در ایران دبستانها برپا گردیده شما پیش رفته‌اید؟!.. مگر حال جوانان درسخوانده در آن دبیرستانها بما پوشیده است؟!.. از این گذشته مگر ما از درسهایی که در این آموزشگاهها داده می‌شود آگاه نیستیم؟ اگر خواست شما معنی درست فرهنگ است که «تربیت» باشد ، آن همینست که ما پیش گرفته‌ایم و می‌کوشیم. نخستین گام تربیت آنست که معنی زندگی را بمردم یاد دهیم. آنان را از پراکندگی رها گردانیم ، از چنگال پندارها بیرون آوریم.

همچنین دیگری آمده و چنین گفته : «امروز دیگر دین مورد اعتنا نیست. بهتر بود شما از راه تمدن سعی کنید». ازو نیز پرسیده‌ام شما دین چه چیز را می‌گویید و تمدن چه چیز را؟!.. دیده‌ام درماند و ناگزیر شده گفته‌ام : تمدن آن پیشرفتیست که آدمیان در راه زندگی می‌کنند. یک روزی آدمی لخت و تهیدست و ناآگاه در یک غاری می‌زیسته و از همان هنگام رو بسوی پیشرفت داشته و امروز می‌بینیم که اینهمه افزار و شکوه می‌دارد و اینهمه دانش و آگاهی اندوخته است. این پیشرفتست که تمدن می‌نامند. ولی باید دانست یک بخش بزرگی از این تمدن دینست. باین‌معنی آدمیان چنانکه افزارها می‌سازند و آگاهیها می‌اندوزند باید معنی درست جهان و زندگانی را نیز بشناسند و یک راه بخردانه‌ای برای زیستن پیش گیرند ، و ما دین همینها را می‌گوییم و اینست آن را از تمدن جدا نمی‌شناسیم. از این گذشته در این کشور شما که پانزده کیش گوناگون هست و مغزها پر از گمراهیها و نادانیها است تا باینها چاره نشود از تمدن چه بهره توانید برداشت؟!..

اینها نمونه‌ایست که این مردم چگونه درمانده شده‌اند : جمله‌هاییست بزبانها افتاده بی‌آنکه معنایش بدانند. در اینجاست که باید گفت مغز می‌دارند و نمی‌فهمند ، چشم می‌دارند و نمی‌بینند ، گوش می‌دارند و نمی‌شنوند.

اما عنوان «اصل اسلام» ، آن نیز از اینگونه است. کلمه‌ایست می‌گویند و معنایش نمی‌فهمند. بارها ما در این باره سخن راندیم و باز می‌بینیم این کلمه بمیان می‌آید. این خود شگفت است که مردمی باصل دین خود بنازند. این معنایش آنست که آنان بآلودگی کیش کنونی خود خَستُوان[=معترف] می‌باشند. شگفتتر اینکه با این خَستُوش خم به ابرو نیاورند و آن آلودگی را آکِ[=عیب] خود نشمارند. شگفتترین اینکه به یک کس که می‌خواهد بچاره کوشد دستور دهند و راه نمایند. «بیماران دستور ده» اینان می‌باشند.

می‌باید پرسید : آیا شما اصل اسلام را می‌شناسید؟!.. اگر می‌شناسید پس چرا آن را نگرفته‌اید؟!.. چرا اصل را گزارده به فرعش گراییده‌اید؟!.. اگر نمی‌شناسید از کجا می‌دانید که اینها که ما می‌گوییم اصل اسلام نیست؟!. ما بارها نوشته‌ایم که بنیاد دین دیگر شدنی نیست. بارها نوشته‌ایم : «دین نه چیزیست که کهنه و نو گردد. همان دین کهنست ، راه را باید از سر گرفت».

راستی آنست که این کسان نمی‌خواهند دست از کیشهای پوچ و بی‌بنیاد خود بردارند ، و از آنسوی چون ما ایرادهایی می‌گیریم و پاسخی نمی‌توانند داد اصل دین را پیش می‌کشند ، که تو گویی دین رخت است که دو دست باشد. یکی را بتن کنند و دیگری را در بقچه نگه دارند. به هر حال این خود گمراهی دیگری از ایشانست.

کوتاه‌سخن آنکه ما در این راهی که می‌پیماییم همه دربند راستیها می‌باشیم و اینست کسانی که می‌خواهند از ما باشند باید بیکبار دست از پندارهای بیپای خود برداشته گردن بدلیل گزارند و پیروی از راستیها نمایند وگرنه از ما نمی‌توانند بود.


——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 5ـ باید بانجمنهای استانی و شهرستانی ارج بیشتر گزارده شود : (سه از سه)


از هر باره که نگریم ترتیب خوبیست و اهمیت قضیه بسیار بیشتر از آنست که امروز مردم می‌فهمند ، و دو موضوع در اینجا هست که باید در پیرامون آنها گفتگو شود :

نخست چنانکه گفتیم قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی که سی‌و‌نه سال پیش از این (در سال 1325[ق]) وضع شده باید عوض شود. برخی از مواد آن حالا بی‌موضوعست. نه تنها این قانون ، بسیاری از قانونهای دیگر که با این موضوع تماس خواهد داشت ، باید تغییر یابد. اکنون جای گفتگوست که قانون تازه را که تهیه کند؟..

من نمی‌دانم دولت باین موضوع تا چه ‌اندازه علاقه ‌دارد؟.. گاهی گمان می‌برم شاید نظر دولت از این اقدامی که کرده خاک‌پاشی بچشم مردم بوده و تنها این خواسته که در این موقع مردم را سرگرم گرداند و سپس هم با موهون گرفتن موضوع و بی‌پروایی نمودن بدرخواستهای انجمنها آنها را از اثر اندازد. اگر این باشد باید گفت اندیشه‌ی غلطیست.

باید گفت : سررشته‌داران سر کلافه را گم کرده‌اند و نمی‌دانند چه کنند. باید گفت : اینها ناتوانی را با بدخواهی توأم گردانیده‌اند و کشور را بسوی نابودی می‌رانند.

به هر حال اگر صلاح کشور خواسته می‌شود باید باین موضوع اهمیت دهند و از روی حقیقت اجرای آن را بخواهند و قانون را تغییر داده یک قانون بهتری وضع کنند. اگر از من بشنوند برای نوشتن قانون جدید راهِ بهتر آنست که چند تن از مردان نیکخواه و بافهم را دعوت کرده کار را بآنها واگزارند.

این موضوعی نیست که اداره‌های قانونگزاری دولتی ، در وزارت دادگستری یا در جاهای دیگر ، از عهده‌ی آن توانند برآمد.

من اگر فرصت یافتم در این باره دفترچه‌ای بعنوان پیشنهاد تهیه کرده انتشار خواهم داد. آنچه در اینجا یادآوری می‌کنم آنست که در آن قانون جدید باید از اختیاراتی که در این قانون برای انجمنها منظور گردیده نکاست. مخصوصاً در قسمت اقدام بآبادی و اینکه بخشی از مالیات هر استانی یا شهرستانی بمصرف آبادی خود آنجا برسد ، که در این قسمت باید از دادن اختیارات بانجمنها مضایقه نداشت.

بلکه اگر در ایران اصلاحاتی آغاز شود و یک عدلیه ساده و فعالی بنیاد گزارده شود باید در استانها و شهرستانها دیوانهای کشور و دادگاههای پژوهش و مانند اینها برپا شود که در هیچ دعوایی نیاز بدادگاهی بیرون از استان نباشد ، باید در روستاها دبستانها برپا شود ، پزشکها و داروخانه‌ها باشد. یک کلمه بگویم : باید از هر راه که نیاز هست بآبادی استانها و شهرستانها و بآسایش مردمان آنها کوشیده شود. از همه‌ی مزایا آنها نیز بهره‌مند گردند.

موضوع دوم اینست که در این هنگام که در استانها و شهرستانها انتخابات برای انجمنها آغاز می‌یابد ، باید حقایقی بمردم فهمانیده شود. انبوه مردم کورند و کرند و چیزی از مشروطه و شرایط زندگانی دمکراسی نفهمیده‌اند. آنها نمی‌دانند انجمن ایالتی یا ولایتی برای چیست؟.. چه نتیجه از آن بدست خواهد آمد. این بگردن مردان بافهم و نیکخواهست که پا پیش گزارند و نشستها برپا کنند و بسخنرانیها برخیزند و بمردم بفهمانند که این انجمنها برای آنست که کسانی از سوی شما وکیل باشند و مصالح شما را حفظ کنند و بآبادی خاکتان کوشند. بآنها بفهمانند که در چنین هنگامی این پیشامد وسیله برای آزمایش شایستگی شماست که اگر ندانید چه کنید و چه کسانی را برگزینید ، ناشایستگی نشان داده‌اید و باید از شما نومید گردید.

راستی هم اگر بنا باشد در انتخاب نمایندگان برای این انجمنها ، آن رفتاری پیش آید که در انتخاب نمایندگان برای مجلس شورا بوده ، و کسانی این را فرصتی شناسند که وکیل انجمن گردیده درپی استفاده‌های مادی باشند و یا آرزوشان اعمال نفوذ در اداره‌ها باشد ، و وکیل گردیده با اختلاس‌کنندگان و رشوه‌گیران شرکتی برپا گردانند و از این راه گرفتاریهای دیگری برای دولت و کشور پیدا شود و بجای سود زیان رخ دهد ، در آن حال بدیهیست که زبان نیکخواهان کوتاه خواهد شد و این فرصتی که برای پیشرفت در راه زندگانی دمکراسی پدید آمده از دست خواهد رفت.

اینست معنی آنچه می‌گویم : باید بموضوع انجمنها اهمیت بیشتر داد. آن دسته‌ی نیکخواهان و غیرتمندان که امروز در این زمانِ گرفتاری کشور باید احساسات و جدیت از خود نمایند ، باید از این موضوع غفلت نکنند و در هر شهری که هستند بهمدستی با یکدیگر بکوششهایی پردازند.


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
.
📖 بدخواهان چه می‌گویند؟. (گفتاری از مهنامه‌ی پیمان)

🖌 احمد کسروی

🔸 یک از ده


کسانی از بدخواهان می‌گویند : «پیمان همه‌اش خراب می‌کند. خراب کردن آسانست. باید چیزی بجای آن گزاشت» ، در برابر ایرادهای پیاپی که بکیشها می‌گیریم و پرسشهای بسیار که می‌کنیم بچنین سخن بی‌ارجِ بیخردانه می‌پردازند. ما باینگونه گفته‌ها پاسخی ، سزنده نمی‌شماریم و خاموشی و بی‌پروایی را بهتر می‌دانیم ولی چون کسانی از هواخواهان مهنامه خواسته‌اند ، بپاسخ آن می‌پردازیم :

می‌گویند : «همه‌اش خراب می‌کند». می‌گویم راست است و جز این نبایستی کنیم. در برابر ده و اند کیش بیپا و پراکنده ایستادیم و بایستی همه را براندازیم و مردمان را از گمراهی رها گردانیم.

می‌گویند : «خراب کردن آسانست» می‌گویم : بسیار کج رفته‌اید. این ویران کردن که ما بآن پرداختیم از سخت‌ترین کارهاست و جز با خواست خدا و به پشتیبانی او نتوانستی بود.

تو گویی سخن از خانه و دیوار است و ما که بویران کردن و انداختن پرداخته‌ایم به هر کدام یک کلنگی زده و درمی‌گذریم که می‌گویند آسانست. چرا نمی‌فهمند که ما دیوار یا خانه برنمی‌اندازیم و با کلنگ کار نمی‌کنیم ، بلکه با چهارده و پانزده کیش روبرو شده‌ایم که هر یکی از آنها صدها سالست برپاست و هر یکی ملیونها پیرو ، و هزاران پیشوا می‌دارد ، و هزارها کتاب درباره‌ی هر یکی نوشته شده ، و ما که به برانداختن آنها می‌کوشیم بیپایی یکایک آنها را با دلیل روشن می‌گردانیم ، و بعنوانها و دلیلهایی که می‌دارند پاسخ می‌گوییم ، و لغزش ملیونها کسان را بازمی‌نماییم ، آیا چنین کاری آسانست؟! اگر این کار آسانست پس دیگرْ دشوار کدامست؟!..

این چهارده و پانزده کیش هر یکی سخنان دور و دراز دیگری می‌دارد و هر یکی دلیل دیگری برای خود درست کرده ، و اگر کسی تنها این کردی که سخنان و دلیلهای آنها را یاد گیرد و بفهمد خود کار بس سختی بودی ، چه رسد باینکه به یکایک آنها پاسخ گوید و با دلیل بیپایی همگی آنها را نشان دهد. چنین کاری را آسان گفتن جز نشان بیخردی گوینده‌اش نتواند بود.

یکی از آنها که ما پاسخ گفتیم و برانداختیم فلسفه‌ی یونانست. اگر این کار آسان بوده پس چرا دیگری بآن برنخاسته؟!. هزارودویست سالست این فلسفه رواج داشته ، شما پیدا کنید کسی را که پاسخی را که ما دادیم داده باشد. اگر برانداختن آن آسان بوده چرا تاکنون نینداخته بودند؟!.

دیگری از آنها خراباتیگریست. هیچ کس نمی‌دانست خراباتیگری چیست و این شاعران ، از خیام و حافظ و دیگران که برخاسته‌اند پیرو راهی بنام خراباتیگری بوده‌اند. دسته‌ی انبوهی آنان را فیلسوف می‌نامیدند و بگفته‌هاشان معنیهای بسیار پرتی می‌دادند. بویژه حافظ که گفته‌های او را با قرآن سازش می‌دادند. گفته‌ام عالمی در شیراز (1) بکتابی در این باره پرداخته است. یک دسته اینان را بالا برده و به پیروی از شرقشناسان تلاش و کوشش بسیار در رواج و پراکندگی[=انتشار] شعرهای آنان می‌کردند ، و یک دسته که با آنان دشمنی می‌نمودند بیش از این نمی‌کردند که دوبیتی‌هایی در پاسخ دوبیتی‌های خیام سرایند و او را «کافر» یا «لامذهب» بخوانند ، و کسی پاسخی بآنان نمی‌توانست دادن.


🔹 پانوشت :

1ـ حاجی شیخ یوسف.

——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (یک از یازده)


اکنون می‌آییم به بخش مهمتر موضوع ، آری بخش مهمتر. امروز برای نجات ایران یک جمعیت می‌خواهد ، یک جمعیت ایرانخواه بیطرف ، یک جمعیت ریشه‌دار آبرومند.

می‌دانم کسانی از خوانندگان باینجا که رسیدند رنجیدگی نشان خواهند داد و چنین خواهند گفت : «این هم می‌خواهد برای خود حزب درست کند ، این هم می‌خواهد لیدر شود».

نه آقا ! من نمی‌خواهم برای خودم حزب درست کنم ، نمی‌خواهم لیدر شوم. مرا نیازی باین کارها نیست. من می‌خواهم بنام هم‌میهنی بشما راهی نمایم. شما گفته‌های مرا بشنوید و بیندیشید و ببینید بسودتانست یا نه .. خدا بشما خرد داده ، فهم داده که هرچه شنیدید و دیدید بیندیشید و نیک و بدش بشناسید.

گفتم باید جمعیتی تشکیل شود. گوش دهید تا دلیلهایش را بگویم :

نخست در مشروطه راه‌بردن کشور بگردن مردمست. مردم مکلفند که کشور را اداره کنند. آن روزی که ما در ایران شوریدیم و بیرق مشروطه‌خواهی افراشتیم ، معنای آن شورش این بود که به محمدعلی‌میرزا و امیر بهادر و دیگران می‌گفتیم : شما بروید ، ما خودمان این کشور را راه خواهیم برد. معنی مشروطه همینست.

اکنون ما یا باید از مشروطه دست بکشیم و این قانونها را کنار گزاریم و یک نفر ماننده‌ی ناصرالدین‌شاه را بیاوریم و بگوییم بنشین و با استبداد این کشور را اداره کن و هرچه دلت خواست آن را بکار بند ، و یا خودمان مکلف باشیم که کارها را اداره کنیم.

بدیهیست که این دومی را خواهیم کرد و اکنون سخن در آنست که یک توده کشور را چطور اداره می‌کنند؟..

بدیهیست که همه‌ی مردم آن استعداد را ندارند که در کارهای سیاسی و اجتماعی دخالت کنند و اظهار عقیده نمایند. این بگردن یک دسته از هوشمندان و غیرتمندانست که پا پیش گزارند و باهم اندیشه یکی کنند و کشور را راه برند.

تا در یک توده همه‌ی مردم دارای رشد سیاسی نشده‌اند ، باید جمعیتی باشد و آنها را اداره کند ، و این ناچاریست.

دوم امروز که این گرفتاری برای ایران پیش آمده و دو دسته از هم‌میهنان ما باهم بلجاجت افتاده کار را باینجا رسانیده‌اند که بیم جنگ و خونریزی می‌رود ، به یک جمعیتی نیاز هست که درمیانه فاصله باشند و تا توانند از لجاجت جلو گیرند.

آنگاه اگر خدا نکرده جنگی از داخل یا از خارج پیش آید ، آن جمعیت است که می‌تواند در برابر پیشامد ایستادگی نشان دهد و از آشفتگیها (تا آنجا که تواند بود) جلو گیرد.

امروز در این کشاکش و گرفتاری ، از مردم پراکنده بیش از این ساخته نیست که هر زمان به یک سو می‌گرایند و فهمیده و نافهمیده عقیده‌ای یا احساساتی نشان می‌دهند. فردا هم اگر جنگی برخاست جز آن ساخته نخواهد بود که بناله و زاری پردازند.


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
📖 بدخواهان چه می‌گویند؟. (گفتاری از مهنامه‌ی پیمان)

🖌 احمد کسروی

🔸 دو از ده


دیگری از آنها کیش شیعی است. کیش شیعی چیست؟.. ما چگونه آن را برمی‌اندازیم؟!.. آیا یک سرای ویرانیست که کلنگ برداشته باین گوشه و آن گوشه‌اش می‌زنیم؟.

این کیش می‌گوید : پیغمبر اسلام چون بدورد زندگی گفت جانشینی ازآنِ امام علی‌ابن‌ابیطالب بود و سه تن خلیفه که پیش ازو بخلافت نشستند باو ستم کردند ، و پس از امام علی‌ابن‌ابیطالب نیز جانشینی ازآنِ یازده فرزندان او بود که یکی پس از دیگری آمدند ، و این دوازده تن با پیغمبر و دخترش فاطمه برگزیدگان خدا بودند ، خدا ایشان را آفریده و بآنان مهر ورزیده و جهان را بهر ایشان آفریده. اینست گوهر دین ، دوست داشتن ایشان است. کسی که آنان را دوست دارد و پیرو ایشان باشد گناهانش بمیانجیگری ایشان آمرزیده شود ، و کسی که دوستار ایشان نباشد هیچ کار نیکی ازو پذیرفته نگردد. باید همیشه آنان را بیاد داشت ، و بستمهایی که کشیده‌اند گریست ، و بدیدن بارگاههاشان رفت ، و از مردگانشان گشایش کار خواست ، و در روز رستاخیز چشم میانجیگری داشت. صدها حدیث در کتابهاست که دوازده امام را دست اندر کارهای خدا می‌ستاید : «خدا ما را از آب و گِل والاتری آفرید و پیروان ما را از آن آب و گلِ ما آفرید» و «هر روز کارهای شما را بما نشان می‌دهند و ما آنها را دیده از نیکیها خشنود و از بدیها اندوهناک گردیم». کشاکش شیخ احمد احسایی با دیگران بر سر این بوده که شیخ ، امامان را آفرنده و روزی‌دهنده می‌شمرد و دیگران این را تندروی می‌دانستند.

اینها باورهاییست که می‌دارند و هزارها کتاب در پیرامون آن ، نوشته و ملیونها علما آمده و رفته و این کیش را سراپا راستی و یگانه راه رستگاری شمرده‌اند. اکنون هم هزاران علمای بزرگ در نجف و هند پشتیبان این باورها می‌باشند و کتابها می‌نویسند و دلیلها می‌آورند.

آیا کشاکش با چنین کیش آسانست؟!.. اگر آسانست چرا دیگران نکرده‌اند؟!. ما در برابر همه‌ی اینها ایستاده و با دلیل سخنانی می‌گوییم ـ سخنانی که دیگران نمی‌توانسته‌اند و ملیونها علماء که آمده‌اند و رفته‌اند آن را درنمی‌یافته‌اند ، و در همان هنگام که بیپایی این باورها را نشان می‌دهیم راستیها را نیز روشن می‌گردانیم و از این راهست که به نتیجه می‌رسیم ـ آیا شما این را می‌گویید آسانست و هر کس تواند؟!..


——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
شیخ احمد اَحسایی
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»

🖌 احمد کسروی

📝 6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (دو از یازده)


سوم چنانکه گفتیم در این کشور به یک رشته اصلاحات مهمی نیاز هست. اصلاحات چگونه می‌شود؟.. آیا تنها با آرزو و یا گله و ناله اصلاحات انجام می‌گیرد؟..

برای اصلاحات اولاً نقشه لازمست که چه کنند و چگونه کنند. ثانیاً جمعیتی لازمست که بآن اصلاحات علاقه‌مند باشند و پشتیبانی نمایند و موانع را از جلو بردارند.

در ایران هر کار را از دولت می‌خواهند. همه کس طالب اصلاحاتست. ولی تصور می‌کنند باید آنها را هم دولت بانجام رساند. این هم نتیجه‌ی آنست که در این چهل سال در این کشور کسانی نبوده‌اند که بمردم معنی مشروطه و توده و دولت را بفهمانند. اینها تصور می‌کنند دولت به هر کاری تواناست و اصلاحات هم در اختیار اوست.

دولت چیست؟.. دولت چند نفر وزیریست که می‌آیند و در پشت میزها می‌نشینند و فرمانها می‌دهند .. اولاً این وزیران چون تکیه‌گاهی نمی‌دارند همیشه متزلزلند و بیش از چند ماه نمی‌مانند. ثانیاً اگر بخواهند اصلاحات کنند ناچار دسته‌هایی را از خود رنجیده خواهند گردانید و یک جمعیتی که پشتیبانی بآنها نماید نیست. اینست توانا باصلاحات نیستند.

اینها جهتهاییست که ثابت می‌کند باید جمعیتی یا باصطلاح دیگران حزبی پدید آید. ولی متأسفانه در ایران معنی حزب نیز دانسته نشده. این خود داستانیست که در این کشور حزب را به چه معنی می‌شناسند و چگونه حزب می‌سازند.

حزب در ایران برای مقاصد اشخاص است ، برای آنست که پارتی [1] درست کنند و در اداره از ترفیعات و اضافه حقوق بهره‌مند باشند و از انفصال و انتظار خدمت ایمن گردند. عالیترین مقصد آنست که بنمایندگی مجلس رسند یا وزارت یابند. این معناییست که از حزب فهمیده‌اند.

اما تشکیل حزب ، مقدمات آن نوشتن یک مرامنامه ، انتخاب یک نام ، نویساندن یک تابلو ، گرفتن یک کانون است ، و اگر هم گامی بالاتر گزاردند تهیه‌ی امتیاز یک روزنامه‌است که ارگان جمعیت باشد.

چند تن می‌نشینند و مرامنامه می‌نویسند. چند جمله‌ی جالب توجهی را پیدا می‌کنند : حفظ استقلال ایران ، تأمین وحدت ملی ، اجرای قانون تعلیمات عمومی ، مبارزه با خرافات ، حفظ شعائر دینی ...

این مرامنامه بگفته‌ی ملا نصاب «وزن شعر» است. باید باشد ، وگرنه هیچ نتیجه و فایده‌ای از آن در تصور نیست. آن جمله‌ها که نوشته می‌شود نه راستی را علاقه ‌بآنها دارند ، و نه کوششی درباره‌ی آن خواهد رفت. افراد بماند ، اگر از همان بنیادگزاران بپرسید مثلاً وحدت ملی چیست؟.. از چه راه می‌خواهید آن را تأمین کنید؟.. چه کوششهایی در آن باره خواهید کرد؟.. از این پرسشها در شگفت خواهند بود. زیرا که چنین مقصودی هرگز درمیان نبوده.

این مقدمات فراهم می‌شود و حزب بنیاد می‌یابد. از فردا هر یکی از بنیادگزاران باید چند تن از خویشان و آشنایان و زیردستان خود را با نویدهایی ـ از قبیل اینکه در ترفیعات عقب نخواهی ماند ، از اضافه‌حقوق بی‌بهره نخواهی بود ، فلان مدیر کل در این جمعیت است ، فلان وکیل مجلس یکی از مؤسسان است ـ بعضویت دعوت خواهد کرد.


🔹 پانوشت :

1ـ در سالهای اخیر بجای پارتی بیشتر واژه‌های «لابی» و «رابطه» را بکار می‌برند.


———————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸
(از نوشتار بالا)
.
📖 بدخواهان چه می‌گویند؟. (گفتاری از مهنامه‌ی پیمان)

🖌 احمد کسروی

🔸 سه از ده


یکی از شیوه‌های ماست که همیشه برای سخن خود پایه‌ای گزاریم. روشنتر گویم : سخنی گوییم که نتیجه‌های بسیار از آن پدید آید. درباره‌ی کیشها نیز از پایه‌هایی که گزاردیم یکی این بود که گفتیم : «دین برای مردمانست ، مردمان برای دین نیستند» ، دیگری آن بود که گفتیم : «در دین جز خدا کسی را جایگاهی نیست».

همین دو سخن با این کوتاهی ریشه‌ی همه‌ی کیشها [را] برمی‌اندازد ، و برای آنکه زمینه تاریک نماند آنها را بار دیگر در اینجا می‌زَندم [1] : در همه‌ی کیشها ، چه شیعیگری و چه مسیحیگری و چه دیگرها ، بکسانی در دین جا باز کرده و شناختن آنان و دل‌بستن بایشان را پایه‌ی دین گردانیده‌اند. در هر یکی از آنها چنین وامی‌نمایند که خدا کسانی را برگزیده و دوست داشته و در کارها یاور یا هَمباز [=شریک] خود گردانیده و چون دیگر مردمان را به پاسِ[=احترام] هستی آنان آفریده اینست باید همه بآنان پردازند و همیشه یاد ایشان کنند و دست بدامن آنان زنند ، و دین برای شناختن آنان و دوست داشتن ایشان است. این چیزیست که بنیاد همه‌ی کیشها بر آنست. روشنتر گویم : در همگی آنها بکسانی در دین جا داده‌اند و در همگی آنها مردم را برای دین شمارده‌اند.

ولی ما گفتیم : این بیکبار کج است. خدا جهان را برای کسی نیافریده ، و بکسی مهر نورزیده ، و کسی را در کارهای خود همباز یا یاور نگردانیده. خدا مردمان را آفریده و رستگاری آنان را خواسته ، و اینست به هر هنگامِ نیازی کسی را از میان خود ایشان برانگیزد و او را براهنمایی وادارد.

آن خواست بزرگ خدایی که هست و می‌باید شناخت ، و آن چیز بسیار ارجمند که می‌باید بدیده گرفت ، این رستگاری مردم است ، و پیغمبران یا بهتر گویم : برانگیختگان که ارجمندند و نزد خدا جایگاهی می‌دارند از این راهست که برستگاری مردمان کوشیده‌اند ، و ارج و جایگاه را از این راه پیدا کرده‌اند. هرچه هست خود آنان را در دین جایگاهی نیست.

کوتاه سخن : دین برای مردم است و مردم برای دین نمی‌باشند. آن داستان میانجیگری که می‌گویند شاینده‌ی [=لایقِ] خدا نیست. میانجیگری جز در دستگاه فرمانروایان ستمگرِ خودکامه[=مستبد] نتواند بود. دست اندرکاری آنان یا دیگران در دستگاه خدا جز بت‌پرستی نیست. اینست زند آن دو پایه. ما در حال آنکه کجیها را برمی‌اندازیم راستیها را نیز روشن می‌گردانیم.

با این گفته‌ها و مانند اینهاست که با کیشها و بدآموزیها نبرد می‌کنیم و آنها را برمی‌اندازیم. کنون از خرده گیران می‌پرسیم : آیا شما یا دیگران یا صدهزار علما که هستند اینها را می‌دانستید یا نه؟.. اگر می‌دانستید پس چرا نمی‌گفتید؟!.. با دانستنِ آن از کیشهای بیپای خود چرا دست برنمی‌داشتید؟!.. اگر نمی‌دانستید پس چگونه می‌گویید آسانست؟! آیا دروغ باین بزرگی ، بیشرمی نیست؟!..

«خراب کردن آسانست و هر کسی آن را تواند» ، از همین سخنْ گوهرِ این کسان و اندازه‌ی ناپاکدلیشان شناخته می‌گردد. هزار سال بیشتر است که توده‌ای گرفتار است و چهارده و پانزده راه درمیانشان رواج گرفته و همه را گیج ساخته ، و مردان چهل‌ساله و پنجاه‌ساله نمی‌دانند دیندارند یا بیدینند و صدها کسان در زندگانی چند کیش عوض می‌کنند. در چنین توده‌ای یکی برخاسته و با دلیل مردم را براستیها می‌خواند و بیپایی همه‌ی آن راهها را روشن می‌گرداند ، بی‌دردانی بجای آنکه خشنود گردند و شاد باشند ، و نزدیک آمده گوش بگفته‌ها دهند از دور ایستاده برشک و نادانی چنین می‌گویند : «خراب کردن آسانست» و با این یک سخن پوچ و بیخردانه ، خود را دل‌آسوده گردانیده پی پستیها و بی‌دردیهای خود را می‌گیرند.

اگر خراب کردن آسانست ای روسیاه چرا شما نکردید؟! چرا پیشوایانتان نکردند؟! هزاروسیصد سالست و شما نتوانسته‌اید یک گفتگوی سنی و شیعی را بجایی رسانید و یکی نبوده بیهوده بودن آن کشاکش را روشن گرداند و مردم را آسوده سازد.

من دلم می‌خواهد خوانندگان زمانی در اینجا بایستند و این کسان و سخنشان را نیک بسنجند و بیندیشند و بگویند که باینان چه نام باید داد؟!.. آیا چنین کسانی بهره از آدمیگری می‌دارند؟! آیا اینان شاینده‌ی نام آدمی می‌باشند؟!. اینان که غیرت و مردانگی و میهن‌پرستی و راستی‌پژوهی و همه چیز را رها کرده‌اند و تنها به یک رشته پندارهای بیهوده‌ای چسبیده‌اند و در راه آنهاست که بدینسان بیدردی و نادانی از خود نشان می‌دهند؟!.


🔹 پانوشت :

1ـ زندیدن (همچون خندیدن) = شرح دادن. ؛ زند (همچون بند) = شرح. ـ و

——————————

📣 خوانندگان همچنین می‌توانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.

📊 نیز در پایین یک دیدگاه‌پرسی هم آمده که می‌توانید در آن شرکت کنید.

🌸