آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
88%
آری
6%
نه
6%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 بدخواهان چه میگویند؟. (گفتاری از مهنامهی پیمان)
🖌 احمد کسروی
🔸 چهار از ده
میگویند : «باید چیزی بجای آن گزاشت». میگویم : شما کجا و این سخن کجا؟!.. شما اگر کسانی هستید که معنی دین را بدانید و از چگونگی آن سخن رانید ، پس آن آلودگیها از کجاست؟!. کسی که چنین فهمی میدارد چرا زیان چهارده و پانزده کیش را درنیافته؟! چرا از پستی پندارپرستی آگاه نشده؟!.. آیا زشتی ندارد که کسانی که آلودهی صد پندار بیخردانه بودهاند و هستند آنها را بروی خود نیاورند و بچنین راهنماییهایی برخیزند؟! آیا زشتی ندارد که در تودهای که صد آلودگی درمیانست به هر کسی برسیم دعوای دانشمندی نماید؟!
وآنگاه ، چه میخواستید بجای آنها بگزاریم؟!.. اینکه بفلسفهی مادی پاسخهای استوار داده و هستی آفریدگار را با دلیلهای استوار بازمینماییم ، اینکه جاویدانی روان و بودن جهان دیگری را با زبان بسیار ساده و بسیار روشن نشان میدهیم ، اینکه پیوستگی دو جهان و چگونگی آن دو را (که تاکنون دانسته نبوده) روشن میسازیم ، اینکه معنی خرد را بازمینماییم ، اینکه نشان میدهیم که در جهان نیک و بدی هست و باید در زندگی دربند نیکیها بود و بآیین خردمندانه زیست ، اینکه معنی درست آدمیگری را زندیده و بازمینماییم که آدمیان را نیازی به نبرد و کشاکش نیست ، اینکه دین و زندگی را باهم توأم میگردانیم که همهی نیروها در یک راه بکار رود ـ آیا اینها و مانند اینها که در اینجا یکایک نمیشماریم چیزهایی نیست؟!..
ستیزهرویی نگرید : بتپرستیها و مردهستاییها و خداناشناسیها و پندارهای بیپا و افسانههای رسوا را برمیداریم و بجای آنها اینها را میگزاریم و باز بچشم آنان نمیآید و بازمیگویند : «باید چیزی بجای آن گزاشت».
گفتیم : اینان شایندهی پاسخی از ما نیستند و اینها را بخواست دیگران مینویسیم. یک دسته کوردلانی که با پستترین اندیشهها پرورش یافته و آنها را «دین» شناختهاند ، و پس از همهی اینها درپی فهم نیستند و همه از در ستیز میآیند ما بآنان چه گوییم و چه پاسخ دهیم؟!..
یکی از سخنان بسیار ارجدار ما که در سالهای نخست پیمان نوشتهایم اینست که «دین سبکباریست» و برانگیختگان که بنیادگزاران دین بودهاند بیش از همه به سبک گردانیدن دوش مردم کوشیدهاند. مردم چون بسر خود باشند خدایان بسیار برای خود تراشند و بیهودهکاریهای بسیاری برای خود بایا [=وظیفه ، واجب] گردانند. دین از بهر آنست که خدای یگانه را بآنان بشناساند و کارهای بایا را بآنان بیاموزد و بدینسان دوشهای ایشان را سبکتر گرداند. کسانی که کمترین آگاهی از این معنیها نمیدارند میخواهند بما راهنمایی کنند ، و از بیخردی جدایی میانهی بتپرستیهای خود و راهِ رستگاری ما نگزارده و خرده میگیرند که بتها را که میشکنیم بجای آنها چه خواهیم گزاشت؟!..
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 چهار از ده
میگویند : «باید چیزی بجای آن گزاشت». میگویم : شما کجا و این سخن کجا؟!.. شما اگر کسانی هستید که معنی دین را بدانید و از چگونگی آن سخن رانید ، پس آن آلودگیها از کجاست؟!. کسی که چنین فهمی میدارد چرا زیان چهارده و پانزده کیش را درنیافته؟! چرا از پستی پندارپرستی آگاه نشده؟!.. آیا زشتی ندارد که کسانی که آلودهی صد پندار بیخردانه بودهاند و هستند آنها را بروی خود نیاورند و بچنین راهنماییهایی برخیزند؟! آیا زشتی ندارد که در تودهای که صد آلودگی درمیانست به هر کسی برسیم دعوای دانشمندی نماید؟!
وآنگاه ، چه میخواستید بجای آنها بگزاریم؟!.. اینکه بفلسفهی مادی پاسخهای استوار داده و هستی آفریدگار را با دلیلهای استوار بازمینماییم ، اینکه جاویدانی روان و بودن جهان دیگری را با زبان بسیار ساده و بسیار روشن نشان میدهیم ، اینکه پیوستگی دو جهان و چگونگی آن دو را (که تاکنون دانسته نبوده) روشن میسازیم ، اینکه معنی خرد را بازمینماییم ، اینکه نشان میدهیم که در جهان نیک و بدی هست و باید در زندگی دربند نیکیها بود و بآیین خردمندانه زیست ، اینکه معنی درست آدمیگری را زندیده و بازمینماییم که آدمیان را نیازی به نبرد و کشاکش نیست ، اینکه دین و زندگی را باهم توأم میگردانیم که همهی نیروها در یک راه بکار رود ـ آیا اینها و مانند اینها که در اینجا یکایک نمیشماریم چیزهایی نیست؟!..
ستیزهرویی نگرید : بتپرستیها و مردهستاییها و خداناشناسیها و پندارهای بیپا و افسانههای رسوا را برمیداریم و بجای آنها اینها را میگزاریم و باز بچشم آنان نمیآید و بازمیگویند : «باید چیزی بجای آن گزاشت».
گفتیم : اینان شایندهی پاسخی از ما نیستند و اینها را بخواست دیگران مینویسیم. یک دسته کوردلانی که با پستترین اندیشهها پرورش یافته و آنها را «دین» شناختهاند ، و پس از همهی اینها درپی فهم نیستند و همه از در ستیز میآیند ما بآنان چه گوییم و چه پاسخ دهیم؟!..
یکی از سخنان بسیار ارجدار ما که در سالهای نخست پیمان نوشتهایم اینست که «دین سبکباریست» و برانگیختگان که بنیادگزاران دین بودهاند بیش از همه به سبک گردانیدن دوش مردم کوشیدهاند. مردم چون بسر خود باشند خدایان بسیار برای خود تراشند و بیهودهکاریهای بسیاری برای خود بایا [=وظیفه ، واجب] گردانند. دین از بهر آنست که خدای یگانه را بآنان بشناساند و کارهای بایا را بآنان بیاموزد و بدینسان دوشهای ایشان را سبکتر گرداند. کسانی که کمترین آگاهی از این معنیها نمیدارند میخواهند بما راهنمایی کنند ، و از بیخردی جدایی میانهی بتپرستیهای خود و راهِ رستگاری ما نگزارده و خرده میگیرند که بتها را که میشکنیم بجای آنها چه خواهیم گزاشت؟!..
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (چهار از یازده)
در این کشور یکی از کارهایی که باید بود[bud] آنست که انبوه توده با حقایق جهان آشنا گردند. یک دسته هستند که شما هر چیزی را بگویید خواهند گفت : «مگر ما اینها را نمیدانستیم؟». ولی حقیقت اینست که این مردم بسیاری از چیزهای دانستنی را نمیدانند. از حقایق بسیار آشکار هم ناآگاهند.
مثلاً آئین طبیعت را تغییر نتوان داد. نشدنیست که آدم کنیاک خورد و مست نگردد. نشدنیست که کسی گرد سفیدی را «کِنین» [1] نام گزارد و بخورد و تبش بریده شود. همچنان نشدنیست که یک توده نیک نباشند و از جهان نیکی ببینند. نشدنیست که یک مردم همه درپی هوسها و کینههای خود باشند و بآسایش و سرفرازی رسند.
این یک حقیقت آشکاریست. ولی انبوه مردم ایران آن را نمیدانند و در آرزوی اینند که طبیعت آیین خود را تغییر دهد.
هزارها کسان هستند که پروایی بحال توده و کشور ندارند و یگانهوظیفه برای خود آن را میدانند که پولی درآورند و با خانوادهی خود زندگی کنند و در همان حال آرزومندند که همچون مردمان فرانسه و انگلیس و روس در جهان سرفراز باشند.
هزارها کسان هستند که شما اگر سخنی از آلودگیهای توده رانید و آنها را بکوشش و همدستی خوانید ، ریشخند کنند. ولی اگر روزی یکی یک بدی دید (مثلاً ماستفروشی ماست را کم داد) فریاد میکشند : «پس این مردم کی اصلاح خواهند شد؟!..».
هزارها کسان هستند که میهنپرستند. ولی میهنپرستی را جز آرزوهایی در دل و سخنانی بر سر زبان نمیدانند.
اینها تو گویی میپندارند جز از مردمان دیگرند. عزیزکردههای خدایند. اینها باید نکوشند و نتیجه برند ، نکارند و بدروند. اینها اگر در سایهی این بیپرواییها و هوسبازیها بذلت افتادند زمین لرزیدن خواهد گرفت. اگر فردا جنگی پیش آمد و بمبهای آتمی کشور را ویرانه گردانید ، آسمان باینها خون خواهد گریست.
اینهاست آنچه میگویم : حقایق را نمیدانند. اینهاست آنچه میگویم آیین طبیعت را نمیشناسند.
🔹 پانوشتها :
1ـ دارویی تببر ، مانند استامینوفن بوده.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (چهار از یازده)
در این کشور یکی از کارهایی که باید بود[bud] آنست که انبوه توده با حقایق جهان آشنا گردند. یک دسته هستند که شما هر چیزی را بگویید خواهند گفت : «مگر ما اینها را نمیدانستیم؟». ولی حقیقت اینست که این مردم بسیاری از چیزهای دانستنی را نمیدانند. از حقایق بسیار آشکار هم ناآگاهند.
مثلاً آئین طبیعت را تغییر نتوان داد. نشدنیست که آدم کنیاک خورد و مست نگردد. نشدنیست که کسی گرد سفیدی را «کِنین» [1] نام گزارد و بخورد و تبش بریده شود. همچنان نشدنیست که یک توده نیک نباشند و از جهان نیکی ببینند. نشدنیست که یک مردم همه درپی هوسها و کینههای خود باشند و بآسایش و سرفرازی رسند.
این یک حقیقت آشکاریست. ولی انبوه مردم ایران آن را نمیدانند و در آرزوی اینند که طبیعت آیین خود را تغییر دهد.
هزارها کسان هستند که پروایی بحال توده و کشور ندارند و یگانهوظیفه برای خود آن را میدانند که پولی درآورند و با خانوادهی خود زندگی کنند و در همان حال آرزومندند که همچون مردمان فرانسه و انگلیس و روس در جهان سرفراز باشند.
هزارها کسان هستند که شما اگر سخنی از آلودگیهای توده رانید و آنها را بکوشش و همدستی خوانید ، ریشخند کنند. ولی اگر روزی یکی یک بدی دید (مثلاً ماستفروشی ماست را کم داد) فریاد میکشند : «پس این مردم کی اصلاح خواهند شد؟!..».
هزارها کسان هستند که میهنپرستند. ولی میهنپرستی را جز آرزوهایی در دل و سخنانی بر سر زبان نمیدانند.
اینها تو گویی میپندارند جز از مردمان دیگرند. عزیزکردههای خدایند. اینها باید نکوشند و نتیجه برند ، نکارند و بدروند. اینها اگر در سایهی این بیپرواییها و هوسبازیها بذلت افتادند زمین لرزیدن خواهد گرفت. اگر فردا جنگی پیش آمد و بمبهای آتمی کشور را ویرانه گردانید ، آسمان باینها خون خواهد گریست.
اینهاست آنچه میگویم : حقایق را نمیدانند. اینهاست آنچه میگویم آیین طبیعت را نمیشناسند.
🔹 پانوشتها :
1ـ دارویی تببر ، مانند استامینوفن بوده.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
94%
آری
6%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 بدخواهان چه میگویند؟. (گفتاری از مهنامهی پیمان)
🖌 احمد کسروی
🔸 پنج از ده
یک دسته بیشرمی بیشتر نموده میگویند : «شما دوتیرگی بمیان میاندازید». میگویم : روی بیشرمی سیاه بادا.
شما اگر زیان دوتیرگی و پراکندگی را میشناسید پس با آن پانزده تیرگی چگونه ساختهاید؟! چرا تاکنون درپی چاره نبودهاید؟!.. وآنگاه از این سخن چه میخواهید؟!.. آیا میخواهید کسی بچاره نکوشد و همچنان که هست بماند؟!.. آیا آنزمان دوتیرگی نخواهد بود؟!.. این پانزده کیش ، و پانزده دسته ، و پانزده آرمان [=ایدهآل] ، و پانزده زندگانی یکی خواهد بود؟!.
برای آنکه از گمراهی و پراکندگی دست برندارند بچنین سخنی برمیخیزند. داستان اینان داستان آن بیخردیست که در لجنزاری افتاده و سراپا تر و ناپاک گردیده و شما چون باو میگویید : «بیرون بیا و در این آب پاک تن و رخت خود را بشوی» میگوید : «آنگاه تر شوم».
یک دسته اگر براستی از دوتیرگی میترسند و زیان آن را درمییابند باید با این کوششهایی که ما در راه برداشتن پراکندگیها میکنیم همدست گردند ، و بسخنانی که از روی دلیل مینویسیم گردن گزارند. ما تاکنون بارها نوشتهایم : «شما که بروی پندارهای بیپای خود ایستادگی مینمایید دیگران نیز مینمایند. بگویید : پس چارهی این پراکندگیها چیست؟!» بارها نوشتهایم باید برای برداشتن این پراکندگیها خرد را داور گردانید. اینها را که پرسیدهایم پاسخی نمیدهند و بدینسان خیرهرویی نموده میگویند : «شما دوتیرگی بمیان مردم میاندازید».
یکی نمیگوید : ای نادانک پس پیغمبر اسلام دوتیرگی بمیان مردم انداخت؟!. آیا همین سخن را بتپرستان قریش باو نمیگفتند؟!.
یکی نمیگوید : کسانی که از دوتیرگی میترسند آن نمیکنند که داستانهای هزاروسیصد سال پیش را کیش خود گیرند. آن نمیکنند که در کیش خود دری بنام تولاّ و تبرّا باز نمایند. آن نمیکنند که صد دروغ دربارهی ابوبکر و عمر و عثمان در کتابهای خود بنویسند و دشمنی دیگران را بسوی خود کشند.
ما بارها پاسخ این سخن را داده و گفتهایم. نوشتههای ما چون همه راست است و به هر سخنی دلیلها یاد میکنیم همهی پاکدلان آن را خواهند پذیرفت. بویژه آنکه بیپایی یکایک کیشها را روشن میگردانیم (بگفتهی بدخواهان آنها را برمیاندازیم) و این خود راه را برای پاکدلان هموار خواهد گردانید. آری کسان آلودهای از ما دور خواهند ماند و این زیانی نخواهد داشت و در همگی جنبشهای خدایی پیش آید.
دلیل این گفته آنکه ما بهمهی کیشها و بدآموزیها پرداخته و به هر کدام ایرادهای استوار میگیریم. ولی آنان تاکنون نتوانستهاند یک ایرادی بسخنان ما بگیرند و از این پس هم نخواهند توانست.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 پنج از ده
یک دسته بیشرمی بیشتر نموده میگویند : «شما دوتیرگی بمیان میاندازید». میگویم : روی بیشرمی سیاه بادا.
شما اگر زیان دوتیرگی و پراکندگی را میشناسید پس با آن پانزده تیرگی چگونه ساختهاید؟! چرا تاکنون درپی چاره نبودهاید؟!.. وآنگاه از این سخن چه میخواهید؟!.. آیا میخواهید کسی بچاره نکوشد و همچنان که هست بماند؟!.. آیا آنزمان دوتیرگی نخواهد بود؟!.. این پانزده کیش ، و پانزده دسته ، و پانزده آرمان [=ایدهآل] ، و پانزده زندگانی یکی خواهد بود؟!.
برای آنکه از گمراهی و پراکندگی دست برندارند بچنین سخنی برمیخیزند. داستان اینان داستان آن بیخردیست که در لجنزاری افتاده و سراپا تر و ناپاک گردیده و شما چون باو میگویید : «بیرون بیا و در این آب پاک تن و رخت خود را بشوی» میگوید : «آنگاه تر شوم».
یک دسته اگر براستی از دوتیرگی میترسند و زیان آن را درمییابند باید با این کوششهایی که ما در راه برداشتن پراکندگیها میکنیم همدست گردند ، و بسخنانی که از روی دلیل مینویسیم گردن گزارند. ما تاکنون بارها نوشتهایم : «شما که بروی پندارهای بیپای خود ایستادگی مینمایید دیگران نیز مینمایند. بگویید : پس چارهی این پراکندگیها چیست؟!» بارها نوشتهایم باید برای برداشتن این پراکندگیها خرد را داور گردانید. اینها را که پرسیدهایم پاسخی نمیدهند و بدینسان خیرهرویی نموده میگویند : «شما دوتیرگی بمیان مردم میاندازید».
یکی نمیگوید : ای نادانک پس پیغمبر اسلام دوتیرگی بمیان مردم انداخت؟!. آیا همین سخن را بتپرستان قریش باو نمیگفتند؟!.
یکی نمیگوید : کسانی که از دوتیرگی میترسند آن نمیکنند که داستانهای هزاروسیصد سال پیش را کیش خود گیرند. آن نمیکنند که در کیش خود دری بنام تولاّ و تبرّا باز نمایند. آن نمیکنند که صد دروغ دربارهی ابوبکر و عمر و عثمان در کتابهای خود بنویسند و دشمنی دیگران را بسوی خود کشند.
ما بارها پاسخ این سخن را داده و گفتهایم. نوشتههای ما چون همه راست است و به هر سخنی دلیلها یاد میکنیم همهی پاکدلان آن را خواهند پذیرفت. بویژه آنکه بیپایی یکایک کیشها را روشن میگردانیم (بگفتهی بدخواهان آنها را برمیاندازیم) و این خود راه را برای پاکدلان هموار خواهد گردانید. آری کسان آلودهای از ما دور خواهند ماند و این زیانی نخواهد داشت و در همگی جنبشهای خدایی پیش آید.
دلیل این گفته آنکه ما بهمهی کیشها و بدآموزیها پرداخته و به هر کدام ایرادهای استوار میگیریم. ولی آنان تاکنون نتوانستهاند یک ایرادی بسخنان ما بگیرند و از این پس هم نخواهند توانست.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
92%
آری
8%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (پنج از یازده)
رشته را از دست ندهیم : سخن از پدید آوردن یک جمعیت است. میخواهم بگویم این جمعیت باید پاک باشد. کسانی در آن پا گزارند که برای خود چیزی نخواهند.
در ایران در اینگونه کارها پیش از همه بسراغ کسان بنام و آوازه میروند. ولی چه نیاز است؟!.. درمیان تودهی گمنام کسانی هستند که فهمهاشان آمادهتر و ارادههاشان نیرومندتر از دیگران است. چه گمنام و چه بنام ، هر کسی باید غیرت و مردانگی بکار برد و در چنین هنگامی شایستگی نشان دهد.
اکنون بیاییم که مقاصد این جمعیت چه باشد. بدیهیست که باید در آن باره گفتگوها رود و اندیشهها بکار افتد. من چند چیز را که بسیار مهم میشمارم در اینجا بگفتگو میگزارم :
1) دلبستگی باستقلال ایران و از دست ندادن هیچ گوشهای از آن. این باید مقصد اول باشد. ایرانیان باید باستقلال خود قیمت گزارند و دلبستگی نشان دهند. باید بهمهی توده معنی آن را بفهمانند. باید نگزارند تاریخ چند هزار سالهی ایران پایان پذیرد.
این سرزمین ماست ، اینجا خانهی ماست. ما اینجا مینشینیم و زندگی میکنیم و از آبش و هوایش برخوردار میشویم ، در کوه و دشتش میگردیم و لذت میبریم ، زمینهایش را میکاریم و خوراک بدست میآوریم ، از کانهایش و از جنگلهایش بهره میجوییم. هرچه داریم از اینجاست. باید قدرش بدانیم و بآبادیش کوشیم.
هر مردمی میهنی دارند و اینجا هم میهن ماست. آنها که هزارها سالست استقلال خود را از دست دادهاند میکوشند که آن را بدست آورند. ما که داریم چگونه از دست دهیم؟!..
در این کشور چه اندیشههای زهرآلودی پیدا شده. میگویند : استقلال چیست؟!.. باید گفت : استقلال آزادیست.
اگر شما جدایی میانهی آزادی و بردگی نمیگزارید موضوع دیگریست. میگویند : اگر نباشد چه خواهد بود؟!.. باید گفت : بسیار چیزها خواهد بود : خواری ، سرافکندگی ، توسریخوری ، بیبهرگی از پیشرفتها ... اینها چیزهای کمی نیست.
آنها که از دولت و از بدی وضع کشور دلتنگند میگویند : «ما که از این استقلال هیچی نفهمیدیم». میگویم : ممکنست شما از بسیار چیزها هیچی نفهمید. این دلیل آن نیست که دیگران هم نفهمند. شما چرا نمیخواهید از راهش بکوشید و باین بدیها چاره کنید؟!.. چرا میخواهید بکینهی آنها از استقلال چشم پوشید؟!.. آیا این معنی مردانگیست؟!..
در این باره چون در کتاب «سرنوشت» سخن رانده شده گفتههای خود را در اینجا تکرار نمیکنم.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (پنج از یازده)
رشته را از دست ندهیم : سخن از پدید آوردن یک جمعیت است. میخواهم بگویم این جمعیت باید پاک باشد. کسانی در آن پا گزارند که برای خود چیزی نخواهند.
در ایران در اینگونه کارها پیش از همه بسراغ کسان بنام و آوازه میروند. ولی چه نیاز است؟!.. درمیان تودهی گمنام کسانی هستند که فهمهاشان آمادهتر و ارادههاشان نیرومندتر از دیگران است. چه گمنام و چه بنام ، هر کسی باید غیرت و مردانگی بکار برد و در چنین هنگامی شایستگی نشان دهد.
اکنون بیاییم که مقاصد این جمعیت چه باشد. بدیهیست که باید در آن باره گفتگوها رود و اندیشهها بکار افتد. من چند چیز را که بسیار مهم میشمارم در اینجا بگفتگو میگزارم :
1) دلبستگی باستقلال ایران و از دست ندادن هیچ گوشهای از آن. این باید مقصد اول باشد. ایرانیان باید باستقلال خود قیمت گزارند و دلبستگی نشان دهند. باید بهمهی توده معنی آن را بفهمانند. باید نگزارند تاریخ چند هزار سالهی ایران پایان پذیرد.
این سرزمین ماست ، اینجا خانهی ماست. ما اینجا مینشینیم و زندگی میکنیم و از آبش و هوایش برخوردار میشویم ، در کوه و دشتش میگردیم و لذت میبریم ، زمینهایش را میکاریم و خوراک بدست میآوریم ، از کانهایش و از جنگلهایش بهره میجوییم. هرچه داریم از اینجاست. باید قدرش بدانیم و بآبادیش کوشیم.
هر مردمی میهنی دارند و اینجا هم میهن ماست. آنها که هزارها سالست استقلال خود را از دست دادهاند میکوشند که آن را بدست آورند. ما که داریم چگونه از دست دهیم؟!..
در این کشور چه اندیشههای زهرآلودی پیدا شده. میگویند : استقلال چیست؟!.. باید گفت : استقلال آزادیست.
اگر شما جدایی میانهی آزادی و بردگی نمیگزارید موضوع دیگریست. میگویند : اگر نباشد چه خواهد بود؟!.. باید گفت : بسیار چیزها خواهد بود : خواری ، سرافکندگی ، توسریخوری ، بیبهرگی از پیشرفتها ... اینها چیزهای کمی نیست.
آنها که از دولت و از بدی وضع کشور دلتنگند میگویند : «ما که از این استقلال هیچی نفهمیدیم». میگویم : ممکنست شما از بسیار چیزها هیچی نفهمید. این دلیل آن نیست که دیگران هم نفهمند. شما چرا نمیخواهید از راهش بکوشید و باین بدیها چاره کنید؟!.. چرا میخواهید بکینهی آنها از استقلال چشم پوشید؟!.. آیا این معنی مردانگیست؟!..
در این باره چون در کتاب «سرنوشت» سخن رانده شده گفتههای خود را در اینجا تکرار نمیکنم.
———————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 بدخواهان چه میگویند؟. (گفتاری از مهنامهی پیمان)
🖌 احمد کسروی
🔸 شش از ده
یک دستهی دیگری به یک کار زشت و شگفتی میکوشند ، و آن اینکه از گفتههای ما آنچه میخواهند میگیرند و در کیش خود جا میدهند و چنین میگویند : «اینها که بود. اینها را ما نیز میدانستیم». ما گفتیم : «این جهان را خوار نباید داشت» ، گفتیم : «نیکی اینجهان با نیکی آنجهان بهم پیوسته». کسانی بیدرنگ میگویند : «این در مذهب ما نیز هست» و خبرهایی از اینجا و از آنجا پیدا میکنند ، و این نمیاندیشند که هیچ سازشی نخواهد داشت و خوار داشتن این جهان پایهی همهی کیشهاست. این یک مثل است. در بسیاری جاها این رفتار را مینمایند.
داستان اینان داستان کسانیست که در یک سرای ویرانه و بیدر و پنجرهای زیست کنند و شما یک سرای آباد و در و پنجرهداری را نشان داده بزیستن در آن بخوانید ، و شب خوابیده و فردا بینید شبانه آمدهاند و پنجرههای سرای آباد شما را کنده و برده و بآن سرای ویرانهی خود بند کردهاند ، و در برابر شما بالا افراشته و بخود بالیده چنین میگویند : «سرای ما هم که پنجره میدارد!».
برای اینکه یک راستی را نپذیرند دست بدامن چند دروغ میزنند. برای آنکه از یکمشت پندارهای بیهوده دست برندارند از دزدی نیز بازنمیایستند.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 شش از ده
یک دستهی دیگری به یک کار زشت و شگفتی میکوشند ، و آن اینکه از گفتههای ما آنچه میخواهند میگیرند و در کیش خود جا میدهند و چنین میگویند : «اینها که بود. اینها را ما نیز میدانستیم». ما گفتیم : «این جهان را خوار نباید داشت» ، گفتیم : «نیکی اینجهان با نیکی آنجهان بهم پیوسته». کسانی بیدرنگ میگویند : «این در مذهب ما نیز هست» و خبرهایی از اینجا و از آنجا پیدا میکنند ، و این نمیاندیشند که هیچ سازشی نخواهد داشت و خوار داشتن این جهان پایهی همهی کیشهاست. این یک مثل است. در بسیاری جاها این رفتار را مینمایند.
داستان اینان داستان کسانیست که در یک سرای ویرانه و بیدر و پنجرهای زیست کنند و شما یک سرای آباد و در و پنجرهداری را نشان داده بزیستن در آن بخوانید ، و شب خوابیده و فردا بینید شبانه آمدهاند و پنجرههای سرای آباد شما را کنده و برده و بآن سرای ویرانهی خود بند کردهاند ، و در برابر شما بالا افراشته و بخود بالیده چنین میگویند : «سرای ما هم که پنجره میدارد!».
برای اینکه یک راستی را نپذیرند دست بدامن چند دروغ میزنند. برای آنکه از یکمشت پندارهای بیهوده دست برندارند از دزدی نیز بازنمیایستند.
——————————
📣 خوانندگان همچنین میتوانند با نواختن بر 💬 در پایین سوی چپ با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
📊 نیز در پایین یک دیدگاهپرسی هم آمده که میتوانید در آن شرکت کنید.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
100%
آری
0%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 کتاب «امروز چاره چیست؟»
🖌 احمد کسروی
📝 6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (شش از یازده)
2) پیش گرفتن یک سیاست بیطرفانه با دولتهای شوروی و انگلیس و با یک دیده دیدن هر دوی آنها. در جایی که ما میخواهیم آزاد باشیم و سرفرازانه زندگی کنیم بدیهیست که باید با هر دو همسایه یکسان باشیم.
امروز ایران بیش از هر چیزی به یک رشته اصلاحات نیازمند است. این توده آلوده است و نواقص بسیار دارد. باید کوشید و باین آلودگیها چاره کرد. باید کوشید و بتودههای پیشرفتهی جهان رسید. امروز بایاترین[=واجبترین] کاری برای ما اینست. پس باید رفتاری کنیم که همسایگان نیرومند هر دوشان ما را نیکخواه دانند و در این کوششها بما یاوری کنند. سود ما در کشاکش انگلیس و شوروی نیست. ما از کشاکش آنها جز زیان نخواهیم برد و از دخالت در کشاکش آنها گزندها و زیانهای بسیار خواهیم دید. چه سود ما و چه سود خود آنها در این خواهد بود که ما بیطرف باشیم.
در این باره هم ، در کتاب «سرنوشت» گفتنیها را گفتهام و تنها این توضیح را میدهم که چنانکه غلطست که ما بشوروی تکیه کرده با انگلیس دشمنی نماییم ، و یا بعکسِ آن بدولت انگلیس استناد نموده با شوروی بدخواهی نشان دهیم ، همچنان غلطست که ما بخواهیم از همچشمی [=رقابت] آنها استفاده جسته باختلافاتشان دامن زنیم و بمقتضای موقع هر زمان بیکی نزدیک شده با دیگری دشمنی نشان دهیم و با این رفتار دورویانه زندگی بسر بریم.
چنین سیاستی از قدیم شناخته بوده و کشورهای ناتوان درمیان دولتهای همچشم (مثلاً ارمنستان درمیان ایران و روم و یا گرجستان درمیان عثمانی و ایران) این سیاست را بکار بردهاند. ولی غلط بوده و نتیجهی نیکی نداده.
بجای همهی اینها ما باید از راستی و نیکی خود استفاده کنیم.
اینجا میهن ماست و شما هم همسایگان مایید. بگویید از ما چه میخواهید؟.. ما میخواهیم نواقص خود را اصلاح کنیم و با تودههای دیگر جهان همسر شویم و در کوششهای نیکخواهانهی بینالمللی با دیگران همدستی نماییم. میخواهیم برای شما همسایگان نیک و نیکخواه باشیم. میخواهیم با هر دوی شما یکسان رفتار کنیم ... آیا شما اینها را نمیپسندید؟..
جای گفتگو نیست که خواهند پسندید. جای گفتگو نیست که خشنودی خواهند نمود. میدانم خواهند گفت : مگر کارهای سیاست باین سادگیست؟!.. اینست پاسخ داده میگویم : مقصودتان چیست؟!.. توضیح دهید تا بدانیم. باین سادگی نیست پس چگونه است؟!.. شما که سیاست را باین سادگی ندانستهاید چه کردهاید؟!.. از کارهای خود به چه نتیجه رسیدهاید؟!..
من میگویم : باید پایهی سیاست ایران بیطرفی باشد. این تصمیم را ما باید بگیریم و آنچه من میدانم سود دو دولت نیز در همینست و در ایران اگر از روی راستی چنین تصمیمی باشد ، آنها خرسندی خواهند نمود. آمدیم که زمانی رسید و یکی از آنها باین خرسندی نداد و خواست بما چیرگی نماید ، در آن هنگام هم ما باید در برابرش ایستادگی کنیم.
میگویند : آنها در کشور ما منافع دارند. میگویم : منافعشان را تا آنجا که منافی استقلال نباشد باید منظور داشت.
———————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
🖌 احمد کسروی
📝 6ـ باید یک جمعیت ایرانخواه پدید آید : (شش از یازده)
2) پیش گرفتن یک سیاست بیطرفانه با دولتهای شوروی و انگلیس و با یک دیده دیدن هر دوی آنها. در جایی که ما میخواهیم آزاد باشیم و سرفرازانه زندگی کنیم بدیهیست که باید با هر دو همسایه یکسان باشیم.
امروز ایران بیش از هر چیزی به یک رشته اصلاحات نیازمند است. این توده آلوده است و نواقص بسیار دارد. باید کوشید و باین آلودگیها چاره کرد. باید کوشید و بتودههای پیشرفتهی جهان رسید. امروز بایاترین[=واجبترین] کاری برای ما اینست. پس باید رفتاری کنیم که همسایگان نیرومند هر دوشان ما را نیکخواه دانند و در این کوششها بما یاوری کنند. سود ما در کشاکش انگلیس و شوروی نیست. ما از کشاکش آنها جز زیان نخواهیم برد و از دخالت در کشاکش آنها گزندها و زیانهای بسیار خواهیم دید. چه سود ما و چه سود خود آنها در این خواهد بود که ما بیطرف باشیم.
در این باره هم ، در کتاب «سرنوشت» گفتنیها را گفتهام و تنها این توضیح را میدهم که چنانکه غلطست که ما بشوروی تکیه کرده با انگلیس دشمنی نماییم ، و یا بعکسِ آن بدولت انگلیس استناد نموده با شوروی بدخواهی نشان دهیم ، همچنان غلطست که ما بخواهیم از همچشمی [=رقابت] آنها استفاده جسته باختلافاتشان دامن زنیم و بمقتضای موقع هر زمان بیکی نزدیک شده با دیگری دشمنی نشان دهیم و با این رفتار دورویانه زندگی بسر بریم.
چنین سیاستی از قدیم شناخته بوده و کشورهای ناتوان درمیان دولتهای همچشم (مثلاً ارمنستان درمیان ایران و روم و یا گرجستان درمیان عثمانی و ایران) این سیاست را بکار بردهاند. ولی غلط بوده و نتیجهی نیکی نداده.
بجای همهی اینها ما باید از راستی و نیکی خود استفاده کنیم.
اینجا میهن ماست و شما هم همسایگان مایید. بگویید از ما چه میخواهید؟.. ما میخواهیم نواقص خود را اصلاح کنیم و با تودههای دیگر جهان همسر شویم و در کوششهای نیکخواهانهی بینالمللی با دیگران همدستی نماییم. میخواهیم برای شما همسایگان نیک و نیکخواه باشیم. میخواهیم با هر دوی شما یکسان رفتار کنیم ... آیا شما اینها را نمیپسندید؟..
جای گفتگو نیست که خواهند پسندید. جای گفتگو نیست که خشنودی خواهند نمود. میدانم خواهند گفت : مگر کارهای سیاست باین سادگیست؟!.. اینست پاسخ داده میگویم : مقصودتان چیست؟!.. توضیح دهید تا بدانیم. باین سادگی نیست پس چگونه است؟!.. شما که سیاست را باین سادگی ندانستهاید چه کردهاید؟!.. از کارهای خود به چه نتیجه رسیدهاید؟!..
من میگویم : باید پایهی سیاست ایران بیطرفی باشد. این تصمیم را ما باید بگیریم و آنچه من میدانم سود دو دولت نیز در همینست و در ایران اگر از روی راستی چنین تصمیمی باشد ، آنها خرسندی خواهند نمود. آمدیم که زمانی رسید و یکی از آنها باین خرسندی نداد و خواست بما چیرگی نماید ، در آن هنگام هم ما باید در برابرش ایستادگی کنیم.
میگویند : آنها در کشور ما منافع دارند. میگویم : منافعشان را تا آنجا که منافی استقلال نباشد باید منظور داشت.
———————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
آیا سخنان بالا را آگاه کننده و راست یافتید؟
Anonymous Poll
92%
آری
8%
نه
0%
نه ، علتش را برایتان مینویسم.
📖 بدخواهان چه میگویند؟. (گفتاری از مهنامهی پیمان)
🖌 احمد کسروی
🔸 هفت از ده
کسانی رفتار دیگری مینمایند ، و آن اینکه در کتابها میگردند و یک سخنی یا خبری که اندک مانستگی بگفتههای ما دارد پیدا میکنند و آنرا برای ما مینویسند ، و میخواهند چنین وانمایند که ما آنچه مینویسیم از اخبار برمیداریم ، و این را یک کوششی در راه کیش خود میپندارند. چند کس را میشناسیم که این کار را میکنند.
این رفتار ایشان بیاد میآورد آن را که در چهل سال و پنجاه سال پیش که تلفن و دیگر افزارهای اروپایی در ایران تازه رواج مییافته کسانی میگفتهاند : «همهی اینها را از ما برداشتهاند». میگفتهاند از کتاب شیخ بهایی یا از کتاب اسرار قاسمی بدست آوردهاند ، و گاهی اندیشیده و برای برخی از آن افزارها مانندهای پیدا میکردهاند. تلفن را میگفتهاند از بازی بچهها که باین سر و آن سرِ نخ درازی قوطی کاغذی یا چوبی بند کنند و دو بچه آنها را بگوش و دهان گرفته از دور با یکدیگر سخن گویند ، برداشتهاند و کلمهی «تلفن» را دیگر شده از کلمهی «طفلان» شمرده و گواه گفتهی خود میگرفتهاند.
برای راهآهن جملهای در کتابها پیدا کرده و یا از خود ساخته بودهاند : «آهن چون کوفته شود دور نزدیک گردد». (1) میگفتهاند راهآهن را از این برداشتهاند. از نادانی تلفن را تنها سیم و گوشی ، و راهآهن را تنها آهنهای گسترده شده میپنداشتهاند.
ما میگوییم : باید از گمان و پندار بیکبار دوری گزید ، و این را پایهای از دین گردانیده و دلیلهای بسیار برایش یاد میکنیم ، و برای آنکه هیچ تاریکی نماند و هیچ کس خرده نگیرد معنی خرد و اندیشه و دریافت را ، بهتر از آنچه در روانشناسیست روشن میسازیم ، و جدایی[ای] را که میان آنها با پندار و گمانست بازمینماییم ، و در نتیجهی همین ، بیراهی افلاطون و ارسطو و بوعلی سینا و ملاصدرا و پیروان ایشان را نشان میدهیم ، و از اینسوی خود نیز از گفتگو در پیرامون آغاز آفرش ، و داستان سرنوشت و صد چیز دیگری که راه بسوی آنها باز نیست جلو میگیریم. دربارهی خدا میگوییم : باید تنها به هستی و یگانگی و توانایی و دانایی که از سنجیدن و اندیشیدن اینجهان بدست میآید بس کرد و بجز از اینها نپرداخت ـ در برابر اینها آنان به رخ ما میکشند یک گفتهی کوچکی را : «در گوهر خدا نیندیشید» (2) ، گفتهای که دانسته نیست از کیست و در کجا گفته شده.
اینان نمیدانند که یک کتاب و یا یک رشته سخنان هنگامی نیکست که سراسر آنها نیک باشد ، وگرنه شما اگر هر کتاب بیارجی را باز کنید در آن نیز چند سخن مغزداری خواهید یافت ، اگر یک تن عامی بیدانش را بسخن وادارید ازو نیز چند جملهی استواری خواهید شنید. بلکه از دیوانگان آشفتهمغز هم گاهی جملههای مغزداری سر زند.
نمیدانند که یک سخن بیدلیلی که از اندیشهی کسی میگذرد و آن را بزبان میراند درخور هیچ ارجی نیست. یک سخن هنگامی ارج پیدا کند که با دلیل همراه باشد و گوینده بروی آن ایستد و به پیشرفتش کوشد ، و چون این خود یک زمینهی ارجداریست و تاکنون در پیرامون آن سخن رانده نشده و انبوه مردم آگاهی در پیرامون آن نمیدارند در اینجا سخنی دربارهی آن میرانیم :
در عربی بسخنانی که از اندیشه گذرد «خاطره» گویند و ما نیز توانیم «دلگذر» نامیم. آدمی را دلگذر فراوان باشد و این از سبکمغزی کسیست که هرچه از دلش گذشت بزبانش راند و سخنان آخشیجِ[=ضد] هم بیرون ریزد ، و از آن سبکمغزتر کسیست که اگر چنین افتد و یک گفتهی ناسنجیده و نااندیشیدهای ازو مغزدار درآید و با نتیجهی گفتههای یک دانشمندی سازگار باشد بخود بالد و چنین گوید : «من این را از پیش گفته بودم».
کسی که نااندیشیده هرچه خواست میگوید و سخنان پراکنده و ناسازگار هم بیرون میریزد ، اگر افتاد و یک سخن او مغزدار درآمد نشان بزرگی او نخواهد بود. مرد بزرگ آنست که سخنش از روی اندیشه باشد و جملههای پراکنده و آخشیج هم بزبان نراند ، و آنچه میگوید برویش ایستد.
شاعران ایران که از هرگونه سخن سرودهاند و گاهی نیز گفتههای پرمغزی از ایشان سرزده این دلیل بخردی آنان نمیباشد. سخن نااندیشیده ازآنِ گویندهاش نیست. یک شاعری که آدمیان را اندامهای یک تن خوانده و چنین گفته : چون یکی را دردی بوده باید دیگران نیز اندوهناک گردند ، این سخن مغزدار است ولی شما چون میبینید همان شاعر در زمانی بوده که شهرهای ایران کشتار دیده و خاندانها همه در سوگواری میبودهاند ، و او کوچکترین «تأثری» از خود ننموده ، و همه سخن از مستی و شادی زده ، میباید دانید که آن گفته از روی فهم و اندیشه نبوده و دلش از آن آگاهی نمیداشته است. کسانی که ارج باین شاعران میگزارند و برخی گفتههای ایشان را که مغزدار است برخ ما میکشند از این نکته ناآگاهند.
🔹 پانوشتها :
1ـ «اذا دق الحدید قرب البعید».
2ـ «لاتفکروا فی ذات الله».
——————————
🖌 احمد کسروی
🔸 هفت از ده
کسانی رفتار دیگری مینمایند ، و آن اینکه در کتابها میگردند و یک سخنی یا خبری که اندک مانستگی بگفتههای ما دارد پیدا میکنند و آنرا برای ما مینویسند ، و میخواهند چنین وانمایند که ما آنچه مینویسیم از اخبار برمیداریم ، و این را یک کوششی در راه کیش خود میپندارند. چند کس را میشناسیم که این کار را میکنند.
این رفتار ایشان بیاد میآورد آن را که در چهل سال و پنجاه سال پیش که تلفن و دیگر افزارهای اروپایی در ایران تازه رواج مییافته کسانی میگفتهاند : «همهی اینها را از ما برداشتهاند». میگفتهاند از کتاب شیخ بهایی یا از کتاب اسرار قاسمی بدست آوردهاند ، و گاهی اندیشیده و برای برخی از آن افزارها مانندهای پیدا میکردهاند. تلفن را میگفتهاند از بازی بچهها که باین سر و آن سرِ نخ درازی قوطی کاغذی یا چوبی بند کنند و دو بچه آنها را بگوش و دهان گرفته از دور با یکدیگر سخن گویند ، برداشتهاند و کلمهی «تلفن» را دیگر شده از کلمهی «طفلان» شمرده و گواه گفتهی خود میگرفتهاند.
برای راهآهن جملهای در کتابها پیدا کرده و یا از خود ساخته بودهاند : «آهن چون کوفته شود دور نزدیک گردد». (1) میگفتهاند راهآهن را از این برداشتهاند. از نادانی تلفن را تنها سیم و گوشی ، و راهآهن را تنها آهنهای گسترده شده میپنداشتهاند.
ما میگوییم : باید از گمان و پندار بیکبار دوری گزید ، و این را پایهای از دین گردانیده و دلیلهای بسیار برایش یاد میکنیم ، و برای آنکه هیچ تاریکی نماند و هیچ کس خرده نگیرد معنی خرد و اندیشه و دریافت را ، بهتر از آنچه در روانشناسیست روشن میسازیم ، و جدایی[ای] را که میان آنها با پندار و گمانست بازمینماییم ، و در نتیجهی همین ، بیراهی افلاطون و ارسطو و بوعلی سینا و ملاصدرا و پیروان ایشان را نشان میدهیم ، و از اینسوی خود نیز از گفتگو در پیرامون آغاز آفرش ، و داستان سرنوشت و صد چیز دیگری که راه بسوی آنها باز نیست جلو میگیریم. دربارهی خدا میگوییم : باید تنها به هستی و یگانگی و توانایی و دانایی که از سنجیدن و اندیشیدن اینجهان بدست میآید بس کرد و بجز از اینها نپرداخت ـ در برابر اینها آنان به رخ ما میکشند یک گفتهی کوچکی را : «در گوهر خدا نیندیشید» (2) ، گفتهای که دانسته نیست از کیست و در کجا گفته شده.
اینان نمیدانند که یک کتاب و یا یک رشته سخنان هنگامی نیکست که سراسر آنها نیک باشد ، وگرنه شما اگر هر کتاب بیارجی را باز کنید در آن نیز چند سخن مغزداری خواهید یافت ، اگر یک تن عامی بیدانش را بسخن وادارید ازو نیز چند جملهی استواری خواهید شنید. بلکه از دیوانگان آشفتهمغز هم گاهی جملههای مغزداری سر زند.
نمیدانند که یک سخن بیدلیلی که از اندیشهی کسی میگذرد و آن را بزبان میراند درخور هیچ ارجی نیست. یک سخن هنگامی ارج پیدا کند که با دلیل همراه باشد و گوینده بروی آن ایستد و به پیشرفتش کوشد ، و چون این خود یک زمینهی ارجداریست و تاکنون در پیرامون آن سخن رانده نشده و انبوه مردم آگاهی در پیرامون آن نمیدارند در اینجا سخنی دربارهی آن میرانیم :
در عربی بسخنانی که از اندیشه گذرد «خاطره» گویند و ما نیز توانیم «دلگذر» نامیم. آدمی را دلگذر فراوان باشد و این از سبکمغزی کسیست که هرچه از دلش گذشت بزبانش راند و سخنان آخشیجِ[=ضد] هم بیرون ریزد ، و از آن سبکمغزتر کسیست که اگر چنین افتد و یک گفتهی ناسنجیده و نااندیشیدهای ازو مغزدار درآید و با نتیجهی گفتههای یک دانشمندی سازگار باشد بخود بالد و چنین گوید : «من این را از پیش گفته بودم».
کسی که نااندیشیده هرچه خواست میگوید و سخنان پراکنده و ناسازگار هم بیرون میریزد ، اگر افتاد و یک سخن او مغزدار درآمد نشان بزرگی او نخواهد بود. مرد بزرگ آنست که سخنش از روی اندیشه باشد و جملههای پراکنده و آخشیج هم بزبان نراند ، و آنچه میگوید برویش ایستد.
شاعران ایران که از هرگونه سخن سرودهاند و گاهی نیز گفتههای پرمغزی از ایشان سرزده این دلیل بخردی آنان نمیباشد. سخن نااندیشیده ازآنِ گویندهاش نیست. یک شاعری که آدمیان را اندامهای یک تن خوانده و چنین گفته : چون یکی را دردی بوده باید دیگران نیز اندوهناک گردند ، این سخن مغزدار است ولی شما چون میبینید همان شاعر در زمانی بوده که شهرهای ایران کشتار دیده و خاندانها همه در سوگواری میبودهاند ، و او کوچکترین «تأثری» از خود ننموده ، و همه سخن از مستی و شادی زده ، میباید دانید که آن گفته از روی فهم و اندیشه نبوده و دلش از آن آگاهی نمیداشته است. کسانی که ارج باین شاعران میگزارند و برخی گفتههای ایشان را که مغزدار است برخ ما میکشند از این نکته ناآگاهند.
🔹 پانوشتها :
1ـ «اذا دق الحدید قرب البعید».
2ـ «لاتفکروا فی ذات الله».
——————————
📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشتهشان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.
🌸
🌸