پاکدینی ـ احمد کسروی
7.77K subscribers
8.61K photos
485 videos
2.28K files
1.76K links
🔔 برای پاسخ شکیبا باشید.

کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini
Download Telegram
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشه‌ی آن»

🔸 10ـ باید از دور و نزدیک دست بهم داد (یک از یک)

🖌 احمد کسروی


در یک رشته گفتارهای گذشته مقصود خود را روشن گردانیدم و اینک می‌خواهم روشنتر از آن گردانم :

امروز ایران در یک حالیست که اگر کسی نیک اندیشد و حال گرفتاری این توده را بدیده گیرد باید رویش نخندد و همیشه دلتنگ و ناآرام باشد. باید شبها خوابش نبرد و همیشه دل پر از درد دارد.

ببینید کشوریست ما داریم : دارای هوای خوش ، آبهای گوارا ، زمینهای بارده ، کشوری پر از نعمت و برکت. در این کشور زندگی می‌کنیم و درپی نگهداری آن نیستیم ، در اندیشه‌ی آبادیش نمی‌باشیم ، بهره‌ای که از آن توان برداشت برنمی‌داریم.

امروز یک دسته‌ی بزرگی در این کشور ببهانه‌ی مذهب خود را کنار کشیده می‌گویند ما کاری بکشور نداریم. [1] اینان پول دولت را حرام می‌شمارند. کوشش در راه کشور و نگهداری آن را گناه می‌پندارند. تا می‌توانند مالیات نمی‌دهند ، بسربازی نمی‌روند.

اینان تا حدی پافشارند که ماها را که بنگهداری کشور علاقه‌مندیم دشمن می‌دارند و آشکاره بد می‌گویند و ریشخند می‌کنند ، و هر زمان که روز سختی بکشور پیش می‌آید بشماتت می‌پردازند.

دسته‌های کوچک [2] دیگری با این کشور دشمن می‌باشند و نابودی آن را می‌خواهند. چون مذهبشان یا نژادشان جداست دل پر از کینه‌ی ایرانیان دارند و برای کینه‌جویی بدبختی آنان را می‌خواهند. در این کشور زندگی می‌کنند و از خوشیهای آن بهره می‌برند و از درون دل دشمن آن می‌باشند.

یک دسته‌ی دیگر به بیگانگان گراییده به پیشرفت مقاصد آنان می‌کوشند. حزبی ساخته‌اند ، روزنامه می‌نویسند ، خود را از توده می‌خوانند ، ولی برای دیگران کار می‌کنند.

گروه انبوهی از جوانان جز درپی هوسبازیها و خودنماییها نیستند و هر کسی بکارهای هوسمندانه‌ی دیگری می‌کوشند.

اینها شهرنشینانند. از آنسو روستاییان که اکثریت با آنهاست [3] بیکبار از این مطالب ناآگاهند و بیچارگان از زندگی جز ستمکشی و توسری‌خوری نفهمیده‌اند و کمترین علاقه را بکشور و این مطالب ندارند. ایلها که آنها نیز دسته‌ی بزرگی هستند از این زمینه بسیار دورند و زندگی را جز کوچیدن و رفتن و برگشتن ـ و اگر فرصت یافتند ـ چپاول کردن نمی‌شمارند.

اینست اجمالی از حال توده. کنون بگویید چه کار باید کرد؟! آیا باید پیروی از دیگران نماییم و ما نیز بی‌پروایی کنیم؟!. آیا باید چشم براه حوادث دوخته بکاری نکوشیم؟!..

نگهداری از کشور و آزادی توده وظیفه‌ی آدمیگری هر کسی می‌باشد. هر کسی که بهره از آدمیگری دارد ، باید بآزادی خود و کشورش بکوشد و از زیردستی بیگانگان دوری گزیند.

امروز ما اگر بنگهداری کشور خود نکوشیم آیندگان بما نفرینها خواهند فرستاد و نامهای ما را ببدی خواهند برد. فرزندان ما دچار تیره‌روزی گردیده و ما را مسئول آن دانسته از بدگویی بازنخواهند ایستاد.

پس چگونه می‌توان به پیروی از دیگران بی‌پروایی نمود؟!.. چگونه می‌توان چشم براه حوادث دوخت و آسوده نشست؟!. چنین اندیشه‌ای بسیار غلطست و ما نباید بی‌پروایی کنیم. دیگران نمی‌کوشند نکوشند ما باید بکوشیم.

امروز یک راه بیشتری نیست ، و آن اینکه غیرتمندان جدا گردند و از دور و نزدیک ، از پیر و جوان ، از زن و مرد ، باهم مربوط گردند ، و یک راه پیشرفتی باندیشه گرفته همگی آن را بپذیرند ، و برای کوشش در راه آن پیمان بندند و بدینسان یک دسته‌ی بزرگی پدید آورده مردانه بکوشش پردازند.

امروز با همه‌ی این آلودگیها مردان آزاده و غیرتمند کم نیستند. کم نیستند ولی پراکنده و بیراهند. باین معنی که باهم مربوط نمی‌باشند و هر یکی در تنهایی این گرفتاریها را می‌بینند و می‌سوزند و ناله و افغان بلند می‌کنند. از آنسوی راهی برای کوشش در پیش ندارند و جز از گله و ناله و یا اظهار افسوس و دریغ کاری نمی‌شناسند ، نه دردها را نیک می‌دانند و نه چاره‌ی آنها را می‌شناسند.

تنها چاره آنست که اینان باهم مربوط گردند و یک توده باشند و همدستی نمایند. از آنسوی یک راهی برای کوشش بروی آنان باز باشد.

یگانه راه اینست و ما نیز باین می‌کوشیم. اگر حزب میگوییم این را می‌گوییم. اگر جمعیت می‌نامیم این را می‌خواهیم.

ما برای این کار زمینه آماده می‌کنیم. زیرا از یکسو یک رشته حقایقی را برگزیده‌ایم و یکایک آنها را شرح می‌دهیم تا زمینه برای یکی گردیدن اندیشه‌ها باز شود.

آن گفتارها که ما در پیرامون مشروطه نوشتیم مقدمه‌ی همین کار است. کسانی اگر آنها را بخوانند همه حقیقت و همه راستی است. هر کسی که از خرد بهره دارد و بدلیل گردن می‌گزارد باید آنها را بپذیرد. آنها در زمینه‌ی یکی از مقاصد ماست. زمینه‌های دیگری را نیز یکایک بگفتگو گزارده حقایق را خواهیم نوشت.

از یکسو نیز می‌کوشیم همه‌ی غیرتمندان از هر کجا که هستند بما گرایند و با ما همدست گردند. و برای این کار تلاشهایی بکار می‌بریم.

👇
این روزنامه برای همان مقصود است. هر کسی که اینها را می‌خواند و در دلش تکانی پدید می‌آید و بصدد می‌آید که مردانه کوشش در راه کشور و توده کند باید بما پیوندد و همراهی نماید. اینست آنچه ما می‌خواهیم ، اینست آنچه در راهش می‌کوشیم.

(پرچم روزانه شماره‌ی 47)

🔹 پانوشتها :

1ـ دسته‌ای که نویسنده اشاره دارد همانهایی‌اند که امروز برای خود «تاریخ کوششهای سیاسی» پدید ‌آورده مدعی‌اند که نه تنها پس از شهریور 20 بلکه در زمان رضاشاه هم کوشش سیاسی می‌کرده‌اند. اینها همانهایی‌اند که بالای منبر سخنانی از اینگونه گفته‌اند : «ما از خارجه می‌ترسیدیم که می‌آیند و بقبور مسلمین هتک احترام می‌کنند. دولت گذشته (دولت [رضاشاه] پهلوی) قبرستانهای ما را کند و سنگهای آنها را در خیابانها در زیر پا انداخت. ما دیگر چه ترسی از آمدن خارجه داریم ...». همانهایی که تلگراف خشنودی و سپاسگزاری از بدار کشیدن آزادیخواهان تبریز به امپراتور نکولای تزاری در سال 1290 فرستادند. اینهایند که امروز مدعی‌اند برای نگاهداری کشور کوششها می‌کرده‌اند.

2ـ اصل : کوچک کوچک.

3ـ در آن زمان نسبت روستایی به شهرنشین 80 به 20 بلکه بیشتر بوده.


——————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
📖 « نظام آموزشی ما

🖌 کوشاد تلگرام

📝 7ـ کشاکش خلافت و پیدایش شیعیگری


گفتیم گمراهیها و گرفتاریهای هزارساله‌ی ایران را فهرست خواهیم کرد تا شناخت بهتری از آنها بدست آوریم. در اینجا از شش گمراهی که بزرگترین آنهاست سخن می‌رانیم.

«
نخستین گرفتاری در اسلام از كشاكش درباره‌ی خلافت برخاست. چهار خلیفه پی هم آمدند و رفتند و كشاكش درمیانه نبود و هرچه در این باره در كتابها نوشته‌اند بیهوده است. نخستین كشاكش از زمان معاویه و جانشینان او برخاست. معاویه چون خلافت را با نیرنگ بدست آورد و آن را برُویه‌ی پادشاهی انداخت از این رفتار او بسیاری رنجیدند و دسته‌هایی بطلبیدن خلافت برخاستند كه یكی از آنها دسته‌ی علویان و دیگری دسته‌ی بنی‌عباس بودند. بدینسان سه گروه بر سر خلافت می‌كوشیدند و سخن ما در اینجا از علویان و هواداران ایشان است كه شیعه خوانده شدند. شیعیگری نخست یك جنبش سیاسی بود و اگر پیش رفتی نتیجه‌اش این شدی كه خلافت بعلویان برسد و اینان بیگمان بهتر از امویان و عباسیان می‌بودند و بخلافت شایستگی بیشتر داشتند. اینست شیعیگری در آغاز خود یك جنبش غیرتمندانه‌ی بسیار بجایی بوده و ما چون در تاریخ می‌خوانیم كه ایرانیان نیز هواداری از ایشان می‌نمودند باید این را از سرفرازیهای تاریخ ایران شماریم.
ولی چون این جنبش بجایی نرسید و عباسیان پیش افتاده خلافت را از بنی‌امیه گرفتند و هواداران علوی از كوششهای خود جز شكست سودی نبردند ، این زمان بود كه بشیعیگری رنگ كیش (مذهب) داده چنین گفتند : خلیفه آنست كه خدا برگزیده و او خلیفه یا امام است اگرچه خانه‌نشین باشد و مردم باید او را بشناسند و جز وی گردن بفرمان كسی نگزارند ، و در این اندازه نایستاده گفتند : «بنیاد دین شناختن اینان و دوستاری اینان و دشمنی با دشمنان اینانست ، و كسی كه چنین كرد رستگار است وگرنه نیست». سپس از این اندازه هم گذشته و گفتند : «خدا شیعیان را از طینت دیگر آفریده و خود یك دسته‌ی برگزیده‌ی جدایی می‌باشند».
اسلام كه دین كوشش و جهاد بود این سخنان با آن هیچ سازشی نداشت و كسانی كه گفته‌های مرا درباره‌ی «نساختن» در شماره‌ی گذشته خوانده‌اند می‌توانند زیان اینها را نیك دریابند. (1)

8ـ فلسفه‌ی یونان

«دومین آلودگی پیدایش فلسفه‌ی یونان و رواج آن بود. ما از فلسفه سخن بسیار رانده و بیپایی آن را روشن گردانیده‌ایم. [2] در اینجا تنها از زیانش بجهان اسلام سخن می‌رانیم. فلسفه چه نیك و چه بد بیگمان با اسلام سازش نداشت و اینبود رواج آن یك رخنه‌ی دیگری در بنیادِ استواری اسلام پدید آورد. این ایرادها كه ما بفلسفه گرفته‌ایم و این كاهش از ارج آن كه پس از پیدایش دانشهای نوین اروپایی پیدا شده آنروز نبود ، و همگی آن را بسیار بزرگ و ارجمند می‌شماردند و گفته‌های افلاطون و ارسطو را همه حجت می‌دانستند و چنین می‌پنداشتند كه دین برای مردم عامی و فلسفه برای دانشمندان است ، و پیداست كه رواج آن تا چه اندازه از شكوه اسلام كاست و چه اندازه نیروی آن را كم كرد».

9ـ باطنیگری

«سومین گرفتاری باطنیگری بود. این بدآموزی بسیار بزرگتر از آنست كه در ایران می‌شناسند. اروپاییان باطنیان را «دسته‌ی شكننده و ویران‌كننده» نامیده‌اند و ما دور نخواهیم رفت اگر آن را «آتش سوزان» خوانیم. این بدآموزی جز برای برانداختن ریشه‌ی اسلام نبود و بنیادگزاران و راهبرندگان آن جز دشمنان ستیزه‌كار اسلام نبودند. ولی در آشكار پرده‌ای بروی آن كشیده عنوان شیعیگری و دوستاری خاندان علوی و دشمنی با سه خلیفه‌ی دیگر و مانند اینها را پیش می‌آوردند. ولی این پرده هم بسیار نازك بود و همینكه پیروی را شاینده[=لایق] می‌یافتند كم‌كم رازهای دیگر را باو آموخته سخن را تا آنجا می‌رسانیدند كه باید بهیچ چیزی باور نداشت.
اینها تاریخ بسیار بزرگی دارند و اروپاییان نیز كتابها درباره‌ی اینان نوشته‌اند. هیچ پیشامدی باندازه‌ی این بدآموزی آسیب باسلام نرسانیده». (3)


🔹 پانوشتها :

(1) : نک. به کتاب «دردها و درمانها» ، بخش هشتم ، گفتار «پایه‌هایی كه برای نیك و بد گزارده شود باید آن را سست نگردانید.»

[2] : نک. به کتاب «در پیرامون فلسفه».

(3) : درباره‌ی باطنیگری بنگرید بکتابهای «تاریخ و پندهایش» و «راه رستگاری».


———————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸
📖 کتاب «بدبختیهای توده و ریشه‌ی آن»

🔸 11ـ با بدنهادان دشمنی نمایید (یک از یک)

🖌 احمد کسروی


در شماره‌ی دیروز پرچم شرحی از حال آذربایجان نوشتیم و اینک می‌خواهیم باز در آن زمینه چند سخنی نویسیم :

چنانکه می‌شنویم ماجراجویانی که در تبریز و ارومی و دیگر جاها حزب می‌سازند و یا دسته بسته بآدمکشی می‌پردازند ، چنین وامی‌نمایند که افسران سپاهی و کارکنان سیاسی شوروی پشتیبانی بآنان دارند و باین آوازه‌ی دروغ کار خود را پیش می‌برند.

در نتیجه‌ی همین نسبت است که کارکنان دولت شوروی بارها بصدد تکذیب آمده و این نسبت را از خود رد کرده‌اند.

ما می‌خواهیم بکارکنان دولتی ایران در آذربایجان و همچنین بمردم آنجا بگوییم که گذشته از آنکه کارکنان دولت شوروی چنان نسبتی را تکذیب می‌کنند و این تکذیب دارای همه گونه اعتبار می‌باشد اساساً ما با دولت شوروی پیمانی داریم و آن پیمان باستواری خود برجاست.

در شهریور ماه که سپاهیان دو دولت بخاک ما درآمدند و آن حوادث رخ داد ، خود آنان در همه جا آگهی پراکندند که درآمدنشان بایران از روی دشمنی نیست و بیش از این مقصودی ندارند که از وضع جغرافیایی کشور ما استفاده‌ی جنگی کنند و سپس خود آنان پیمانی پیشنهاد کردند که چند هفته در مجلس بگفتگو گزارده شد و پذیرفته گردیده و در آن پیمان تصریح گردیده که این بودن سپاه انگلیس و روس در ایران اشغال نظامی نیست و هیچ گونه مزاحمتی با قوای تأمینیه نخواهند داشت و هیچ گونه دخالتی در کارهای درونی ایران نخواهند نمود.

در نتیجه‌ی آن اظهار دوستی که نمودند و این پیمانی که بستند ما نیز با آنان رفتار دوستانه می‌نماییم و در این هنگام که سراسر جهان در جوش و خروشست و هر توده‌ای از بزرگ و کوچک از سرنوشت آینده‌ی خود گفتگوها و جستجوها می‌کند ما با یک آرامش و خاموشی روز می‌گزاریم و بلکه بجلوگیری از احساسات جوانان و دیگران می‌کوشیم. و باطمینان اینکه همسایگان استقلال کشور ما را در پیمانی که بسته‌اند تصریح نموده و البته آن را محترم می‌شمارند از تشویش خودداری نموده یک جمله در روزنامه‌هامان شکایت نمی‌نویسیم.

تاکنون بارها رادیوهای محور سخن از دخالت کارکنان شوروی در آذربایجان راندند و رادیوها و روزنامه‌های روسی و انگلیسی بتکذیب پرداختند و در هر فرصتی از اشاره باستواری مواد پیمان خودداری ننمودند.

کوتاه مطلب : آنچه نباید ترتیب اثری کرد اینست که کارکنان دولت شوروی از اشرار و ماجراجویان پشتیبانی نمایند. این چیزیست که هیچگاه نباید پذیرفت و هیچگاه بِرو نباید آورد.

ما باید گناه را از خود آن اشرار و ماجراجویان بدانیم. باید آنها را به پستنهادی بشناسیم و از نفرت و بیزاری بازنایستیم. باید فراموش نکنیم که در چنین هنگامی که می‌بایست همه هوسها را کنار گزارند و همه کینه‌ها از یاد برند و همگی از دور و نزدیک دست بهم داده ‌امنیت و آرامش را نگاه دارند و همدستی و یگانگی نشان دهند ، یک دسته بدنهادانی فرصت یافتند و به بهانه‌هایی دم از تفرقه زدند و با یک خیالهای خائنانه‌ای حزبها ساختند و بدستاویز مسلک دسته‌های تاراجگری و آدمکشی بروستاها فرستادند.

باید فراموش نکنیم که در توده‌ی ما چنین بدنهادانی بسیارند. فراموش نکنیم که تاراجگران کرد همینکه فرصت یافتند از کشتار و یغما پرهیز نمی‌کنند. فراموش نکنیم که آسوریان در رضائیه همیشه مایه‌ی دردسری برای ما فراهم می‌کنند. فراموش نکنیم که یک دسته هوسمندانی در توده‌ی ما یافت شده‌اند که اگر یک رضاشاهی برخاست و مشتی گره کرد پستنهادانه خاموشی می‌گزینند و باین گوشه و بآن گوشه می‌خزند و اگر آزادی داده شد این زمان در لجام‌گسیختگی اندازه نمی‌شناسند و بنام خودنمایی و هوسبازی پشت پا باستقلال کشور نیز می‌زنند.

اینها از آلودگیهای خود توده است. ما باید در اندیشه‌ی چاره باین آلودگیها باشیم. باید این نامردان را دشمنان خود دانسته سزای خائنان بایشان دهیم. باید نگوییم از ما هستند. نگوییم خویشان یا دوستان ما می‌باشند. نگوییم نام ایرانیگری برای خود دارند. باید فریب آزادیخواهی و مسلکداری که از خود می‌نمایند نخوریم. [1]

بیشرمی ‌نگرید : اشرار را برمی‌انگیزند که بروستاها روند و مردان و زنان بیگناه را بکشند ، و چون نیروی نظامی از چگونگی آگاه می‌گردد و بسراغشان می‌رود و دستگیرشان می‌سازد این زمان بدادخواهی می‌پردازند و تلگراف می‌فرستند که قوای دولت «چون فاشیستهای خونخوار» بفلان دیه ریختند و چنین کردند و چنان کردند. با این جمله می‌خواهند خود را آزادیخواه بجلوه دهند و در ضمن دعوا انتساب بدولت شوروی نمایند. اینست شیوه‌ی کاری که برای بدنهادیهای خود اندیشیده‌اند.

بدنهادان بنام هواداری از رنجبران ریشه‌ی رنجبران را می‌کنند. آدمکشان و تاراجگران را هوادار رنجبران می‌خوانند و سپاهیان دولتی را که برای نشر امنیت رفته‌اند ، «فاشیستهای خونخوار» نام می‌دهند. اینست نمونه‌ی وارونه‌گوییهای آنان.

👇
دوباره می‌گویم باید اینان را دشمن گرفت. باید از نفرت و بیزاری بازنایستاد. این نتیجه‌ی سستگیری مردم است که یکمشت هوسمندان خیانتکار گستاخ گردیده‌اند.

ما می‌شنویم دسته‌هایی از تبریز و دیگر جاها می‌کوچند. این کار بسیار غلط است. کوچیدن برای چیست؟!.. مگر می‌خواهید از سرزمین خود دست بردارید؟!. مگر می‌خواهید آن را باشرار واگزارید؟!.. و آنگاه بکجا می‌کوچید؟!.. مگر در شهرهای دیگر از آن بدنهادان نیستند؟!.. مگر گمان آشفتگی بهمه جا نمی‌رود؟!..

این جز نتیجه‌ی سستنهادی و ناشایستگی نیست. هرگز نباید کوچید. هرگز نباید از شهر خود چشم پوشید. چرا آن نمی‌کنید که مردانه دست بهم دهید و یک دسته‌ی نیرومندی باشید و در برابر اشرار ایستادگی نشان دهید؟!.. چرا آن نمی‌کنید که یک توده‌ای گردیده و از کارکنان دولت که بکندن ریشه‌ی اشرار می‌کوشند پشتیبانی بنمایید.

بدانید ای آذربایجانیان : وظیفه‌ناشناسی و خیانت بکشور راههای بسیاری دارد و در این هنگام یکی از آنها کوچیدن و شهر را به اشرار و ماجراجویان بازگزاردنست.

می‌دانم خواهید گفت : از دست ما کاری برنمی‌آید. می‌گویم : تا بدینسان پراکنده‌اید البته هیچ کاری از دستتان نخواهد آمد. ولی اگر آزادگی نمایید و مردانه به یک راه درآیید و یک دسته‌ی آبرومندی باشید در آنحال خواهید توانست باشرار فیروز درآیید و هر آرزویی که دارید بانجام رسانید.

(پرچم روزانه شماره‌ی 52)

🔹 پانوشت :

1ـ هوسبازیهای خائنانه‌ای که در این گفتار یادش رفته سه سال پس از آن با تحریک احساسات برخی از آذربایجانیان ساده‌دل تبدیل به آشوب ننگ‌آوری در سال 1324 شد که بنام غائله‌ی دمکراتهای آذربایجان شناخته می‌شود. امروز نیز این بیگانه‌پرستان در کارند و همچون آن دو غائله‌ی پیش ، زبان ترکی را بهانه‌ی جست و خیزهاشان گرفته‌اند. دانستن حقیقت میهن و میهن‌پرستی و نیز اینکه ترکی ، زبان کهن آذربایجان نبوده ، به رسوایی و خواری این دشمنان ایران و آذربایجان یاوری بسیار تواند کرد.



——————————

📣 خوانندگان توانند با نواختن بر 💬 پیام خود را در این زمینه بنویسند. بکوشند نوشته‌شان تا تواند بود کوتاه و با دلیل توأم بوده ، خواست از آن روشنی مطلب و حقیقت باشد.

🌸