خيانت،خيانت است
لطفاً شيرينش نكنيد...
اينكه در گذشته تان مانديد و
براى فراموش كردنش ازدواج ميكنيد!
اينكه اسم فرزندتان،اسمِ عشق سابقتان ميشود!
اينكه حلقه ى انگشتتان گشاد شد،
از بس در اماكن مختلف دراورديد و دستتان كرديد!
اينكه زندگىِ خصوصى جداست و
زندگى زناشويى جدا!
لطفاً جمع كنيد اين روشنفكريهاى مسخره را!
"خيانت"
زهرِ ماريست كه با افزودنيهاى مجاز هم شيرين نميشود
#فرهنگ_هلاکویی
#روانکاوی
@philosophibisansoor
لطفاً شيرينش نكنيد...
اينكه در گذشته تان مانديد و
براى فراموش كردنش ازدواج ميكنيد!
اينكه اسم فرزندتان،اسمِ عشق سابقتان ميشود!
اينكه حلقه ى انگشتتان گشاد شد،
از بس در اماكن مختلف دراورديد و دستتان كرديد!
اينكه زندگىِ خصوصى جداست و
زندگى زناشويى جدا!
لطفاً جمع كنيد اين روشنفكريهاى مسخره را!
"خيانت"
زهرِ ماريست كه با افزودنيهاى مجاز هم شيرين نميشود
#فرهنگ_هلاکویی
#روانکاوی
@philosophibisansoor
#زیگموند_فروید_و_خدا
خوب میشد اگر خدایی بود که دنیا را ساخته باشد و خیرخواه و مصلحت اندیش باشد ، و دستورات اخلاقی در دنیا میبود و همچنین جهان پس از مرگ ..
ولی این یک واقعیت تکان دهنده است ، که همه اینها دقیقا فقط چیز هایی هستند که ما "آرزو" داریم باشند ، همه این موضوع خیلی مشخص بچه گانه است و با واقعیت کاملا بیگانه است ،
زمان که سپری شود ، هیچ نمیتواند جلوی دلیل و تجربه را بگیرد و تناقض دین با هر دوی آنها ملموس است .
ایده خدا یک دروغ نبود بلکه وسیله ای از ناخوداگاه بود که باید با روانشناسی رمزگشایی میشد ، خدای شخصی (خدای دینی) چیزی جز یک مدل والای پدرگونه نبود. آرزوی چنین خدایی میتواند از حسرت کودکی برای قدرت محافظت و عدالت و زندگی بی پایان منشا گرفته باشد .
خدا خیلی ساده بیرون افکنی این آرزوهاست که به خاطر حس بی پایان درماندگی ، انسان میل دارد از او بترسد و او را "پرستش" کند
مذهب به نوزادی انسان ها تعلق دارد، یک مرحله ضروری است از تبدیل بچگی به بلوغ !
ارزش های اخلاقی را ترفیع داد که برای جامعه لازم بود ، حال که انسان به این سال ها رسیده است ، باید مذهب را کنار بگذارد ...
#زیگموند_فروید
#روانکاوی
#اندیشه_انسان_محور
@philosophibisansoor
خوب میشد اگر خدایی بود که دنیا را ساخته باشد و خیرخواه و مصلحت اندیش باشد ، و دستورات اخلاقی در دنیا میبود و همچنین جهان پس از مرگ ..
ولی این یک واقعیت تکان دهنده است ، که همه اینها دقیقا فقط چیز هایی هستند که ما "آرزو" داریم باشند ، همه این موضوع خیلی مشخص بچه گانه است و با واقعیت کاملا بیگانه است ،
زمان که سپری شود ، هیچ نمیتواند جلوی دلیل و تجربه را بگیرد و تناقض دین با هر دوی آنها ملموس است .
ایده خدا یک دروغ نبود بلکه وسیله ای از ناخوداگاه بود که باید با روانشناسی رمزگشایی میشد ، خدای شخصی (خدای دینی) چیزی جز یک مدل والای پدرگونه نبود. آرزوی چنین خدایی میتواند از حسرت کودکی برای قدرت محافظت و عدالت و زندگی بی پایان منشا گرفته باشد .
خدا خیلی ساده بیرون افکنی این آرزوهاست که به خاطر حس بی پایان درماندگی ، انسان میل دارد از او بترسد و او را "پرستش" کند
مذهب به نوزادی انسان ها تعلق دارد، یک مرحله ضروری است از تبدیل بچگی به بلوغ !
ارزش های اخلاقی را ترفیع داد که برای جامعه لازم بود ، حال که انسان به این سال ها رسیده است ، باید مذهب را کنار بگذارد ...
#زیگموند_فروید
#روانکاوی
#اندیشه_انسان_محور
@philosophibisansoor
در کتاب آینده یک پندار ، فروید می گوید ماورالطبیعه زاده ی ترس و ترس زاده ی نشناختن و ندانستن است.
در واقع او می گوید اجداد ما پدیده های دنیا و خطرات طبیعی مانند سیل ، رعدوبرق و ... را نمیشناختند و برای این نشناختنشان از آن ترس داشتند و برای اینکه بر ترس خود غلبه سازی کنند افکار موهومی مانند خدا و مذهب و اخلاق ساختند.
فروید یک دلیل اثبات این حرفش را این میداند که در کشورهایی که هر چه علم بیشتر پیشرفت میکند سایه ی دین کمرنگتر می شود اما در کشورهایی که علم پیشرفت نمیکند سایه دین و خرافات پررنگ تر است زیرا آنها که با علم نمیتوانند دنیا را کنترل و شناسایی و پیش بینی کنند میخواهند با افکار موهومی خود (که با ابزار تجربی قابل اثبات نیست) برای این پدیده ها معنا بسازند.برای مثال در دنیای پیشرفته رشته ای به نام روانشناسی وجود دارد که به صورت علمی روان انسان را بررسی میکند اما در کشورهای جهان سوم درگیر مسایلی مانند احضار روح و ترس از زندگی کردن روح در دنیای پس از مرگ و ... هستند.
در نتیجه فروید این اعتقاد را دارد که انسان در طول تاریخ مسیرش سیری را برای شناسایی جهانش طی کرده است که ابتدا ((جادو)) بوده سپس ((دین)) و اکنون (( علم ))که در کشورهای پیشرفته جایگزینش شده است.
#آموزه_های_فروید
#روانکاوی 👤
@philosophibisansoor
در واقع او می گوید اجداد ما پدیده های دنیا و خطرات طبیعی مانند سیل ، رعدوبرق و ... را نمیشناختند و برای این نشناختنشان از آن ترس داشتند و برای اینکه بر ترس خود غلبه سازی کنند افکار موهومی مانند خدا و مذهب و اخلاق ساختند.
فروید یک دلیل اثبات این حرفش را این میداند که در کشورهایی که هر چه علم بیشتر پیشرفت میکند سایه ی دین کمرنگتر می شود اما در کشورهایی که علم پیشرفت نمیکند سایه دین و خرافات پررنگ تر است زیرا آنها که با علم نمیتوانند دنیا را کنترل و شناسایی و پیش بینی کنند میخواهند با افکار موهومی خود (که با ابزار تجربی قابل اثبات نیست) برای این پدیده ها معنا بسازند.برای مثال در دنیای پیشرفته رشته ای به نام روانشناسی وجود دارد که به صورت علمی روان انسان را بررسی میکند اما در کشورهای جهان سوم درگیر مسایلی مانند احضار روح و ترس از زندگی کردن روح در دنیای پس از مرگ و ... هستند.
در نتیجه فروید این اعتقاد را دارد که انسان در طول تاریخ مسیرش سیری را برای شناسایی جهانش طی کرده است که ابتدا ((جادو)) بوده سپس ((دین)) و اکنون (( علم ))که در کشورهای پیشرفته جایگزینش شده است.
#آموزه_های_فروید
#روانکاوی 👤
@philosophibisansoor
تار و پودِ دنیا رنج است
این واقعیتِ زندگیست.
من وقتی بچه هایم بزرگ میشدند
تنها چیزی که اذیتم نمیکرد
درد و رنجشان بود.
مهم این است که
درد و رنج مشروع باشد
درد و رنجی که برای رشد اجتناب ناپذیر است نه درد و رنجِ بیخودی.
بنابراین اگر به من بگویید
من به گذشته فکر میکنم و رنج میبرم
با آن به شدت مخالفم
اما اگر بگویید
از سربالایی کوه که بالا میروم
از نفس می اُفتم
میگویم، بیُفت، این مسئله من را هیچ وقت اذیت نمیکند
#دکتر_فرهنگ_هلاکویی
#روانکاوی_کاربردی
@philosophibisansoor
این واقعیتِ زندگیست.
من وقتی بچه هایم بزرگ میشدند
تنها چیزی که اذیتم نمیکرد
درد و رنجشان بود.
مهم این است که
درد و رنج مشروع باشد
درد و رنجی که برای رشد اجتناب ناپذیر است نه درد و رنجِ بیخودی.
بنابراین اگر به من بگویید
من به گذشته فکر میکنم و رنج میبرم
با آن به شدت مخالفم
اما اگر بگویید
از سربالایی کوه که بالا میروم
از نفس می اُفتم
میگویم، بیُفت، این مسئله من را هیچ وقت اذیت نمیکند
#دکتر_فرهنگ_هلاکویی
#روانکاوی_کاربردی
@philosophibisansoor
نشان دادن سکس بدون احساس، مکانیکی و معمولا تحقیرآمیز در پورنوگرافی وقتی مهم می شود که بدانیم بخش بزرگی از نسل های جدید مردان و زنان جوان، تقلید از پورنوها، تنها راه اصلی یادگیری رفتارهای جنسی شان محسوب می شود.
به دلیل گسترش روز افزون رسانه های تصویری، صنعت پورنوگرافی از پربیننده ترین و پر درآمدترین فعالیت های اقتصادی در اکثر نقاط جهان شده است.
انسانها دیگر حتی لازم نمی بینند داستان های عشقی ۲۰۰ صفحه ای را بخوانند تا شاید یک صحنه کمابیش متعادلتر یک رابطه جنسی را در آن تجسم کنند.
آدمها به راحتی نوشتن سه حرف و درخواست جسنجو از گوگل با یک کلیک ساده به منبع عظیمی از رفتار و سلیقه های سکسی دست می یابند.
روزنامه نگار امریکایی مایکل کاسلمن در مجله اینترنتی « روانشناسی معاصر» مقاله تحقیقی را تدارک دیده است با عنوان « مشکل اصلی فیلم سکسی دیدن، یادگیری نامناسب رفتار جنسی است»
روزنامه نگار امریکایی نیت خود را معطوف کرده است به تشریح دروغ ها و کلک های صنعت پورن. به اعتقاد او، فیلم های پورنو، شبیه فیلم های تعقیب و گریز هالیوودی هستند
او می گوید بینندگان فیلم پورنو به خاطر تماشای راحت و بسیار زیاد صحنه های سکسی، به موقعیت بازیگران غبطه می خورند و این توقع در آنها ایجاد می شود که از قافله پر ازدحام فعالیت جنسی عقب مانده اند.
فیلم پورنو با انتخاب بازیگران خوش هیکل و درشت اندام با جاذبه های سکسی به مردان بیننده پورنو احساس عدم اعتماد منتقل می کنند.
احساس ناخوشایندی که حتما به زندگی جنسی شان و احساس خودشان به بدنش لطمه خواهد زد.
مردان بیننده با دیدن بازیگران زن در پورنوها که به شکل اغراق آمیزی اعمال لوند و سکسی از خود بروز می دارند می خواهند که در زندگی معمولی در کنار شریک جنسی خودهم شاهد آن باشند. توقعی که در عمل موفقیت آمیز نیست چون عملی که بازیگران زن در پورنو مرتکب می شوند بخشی از حرفه نمایش آنها است.
زنان دردنیای واقعی برای هماغوشی احتیاج به زمان دارند. احساس اعتماد، نگاه لطیف، نوازش های ظریف، گپ و گفتگو، و حتی در کنار هم بودن های سرشار از محبت، به زنان کمک می کند که برای یک معاشقه کامل آماده گردند.
نظربازی، تماس مداوم، خندیدن، یادآوری خاطرات و در میان گذاشتن احساسات و علائق مشترک زنان را در یک فضای رمانتیک و ارام، آماده یک رابطه جنسی پر اشتیاق می سازد.
اما آنچه که فیلم های معمول پورنو ارائه می دهند شتاب بی رویه در داشتن رابطه جنسی در اسرع وقت است.
شتاب در یک رابطه جنسی واقعی، صدمه و ضرری به همراه دارد که مردان بیننده پورنوها را تهدید می کند.
پورنوها برای اینگونه مردان ممکن است ارضا شدن زودرس و مشکلات بسيار زيادی به همراه داشته باشد
#یادداشت_ویژه
#رسانه
#روانکاوی_اجتماعی
#مسخ
@philosophibisansoor
به دلیل گسترش روز افزون رسانه های تصویری، صنعت پورنوگرافی از پربیننده ترین و پر درآمدترین فعالیت های اقتصادی در اکثر نقاط جهان شده است.
انسانها دیگر حتی لازم نمی بینند داستان های عشقی ۲۰۰ صفحه ای را بخوانند تا شاید یک صحنه کمابیش متعادلتر یک رابطه جنسی را در آن تجسم کنند.
آدمها به راحتی نوشتن سه حرف و درخواست جسنجو از گوگل با یک کلیک ساده به منبع عظیمی از رفتار و سلیقه های سکسی دست می یابند.
روزنامه نگار امریکایی مایکل کاسلمن در مجله اینترنتی « روانشناسی معاصر» مقاله تحقیقی را تدارک دیده است با عنوان « مشکل اصلی فیلم سکسی دیدن، یادگیری نامناسب رفتار جنسی است»
روزنامه نگار امریکایی نیت خود را معطوف کرده است به تشریح دروغ ها و کلک های صنعت پورن. به اعتقاد او، فیلم های پورنو، شبیه فیلم های تعقیب و گریز هالیوودی هستند
او می گوید بینندگان فیلم پورنو به خاطر تماشای راحت و بسیار زیاد صحنه های سکسی، به موقعیت بازیگران غبطه می خورند و این توقع در آنها ایجاد می شود که از قافله پر ازدحام فعالیت جنسی عقب مانده اند.
فیلم پورنو با انتخاب بازیگران خوش هیکل و درشت اندام با جاذبه های سکسی به مردان بیننده پورنو احساس عدم اعتماد منتقل می کنند.
احساس ناخوشایندی که حتما به زندگی جنسی شان و احساس خودشان به بدنش لطمه خواهد زد.
مردان بیننده با دیدن بازیگران زن در پورنوها که به شکل اغراق آمیزی اعمال لوند و سکسی از خود بروز می دارند می خواهند که در زندگی معمولی در کنار شریک جنسی خودهم شاهد آن باشند. توقعی که در عمل موفقیت آمیز نیست چون عملی که بازیگران زن در پورنو مرتکب می شوند بخشی از حرفه نمایش آنها است.
زنان دردنیای واقعی برای هماغوشی احتیاج به زمان دارند. احساس اعتماد، نگاه لطیف، نوازش های ظریف، گپ و گفتگو، و حتی در کنار هم بودن های سرشار از محبت، به زنان کمک می کند که برای یک معاشقه کامل آماده گردند.
نظربازی، تماس مداوم، خندیدن، یادآوری خاطرات و در میان گذاشتن احساسات و علائق مشترک زنان را در یک فضای رمانتیک و ارام، آماده یک رابطه جنسی پر اشتیاق می سازد.
اما آنچه که فیلم های معمول پورنو ارائه می دهند شتاب بی رویه در داشتن رابطه جنسی در اسرع وقت است.
شتاب در یک رابطه جنسی واقعی، صدمه و ضرری به همراه دارد که مردان بیننده پورنوها را تهدید می کند.
پورنوها برای اینگونه مردان ممکن است ارضا شدن زودرس و مشکلات بسيار زيادی به همراه داشته باشد
#یادداشت_ویژه
#رسانه
#روانکاوی_اجتماعی
#مسخ
@philosophibisansoor
"ویرانسازی یا ویرانگری" هم مانند خودکامگی ریشه در احساس های ناتوانی، تنهایی و انزوا دارد. با این حال، ویرانگری برخلاف سادیسم و ماروخیسم به رابطه مستمر با فرد دیگر وابسته نیست، بلکه هدف آن از میان برداشتن دیگران است. افراد و ملتها هر دو می توانند از ویرانگری به عنوان ساز و کار گریز استفاده کند. فرد یا ملت، با نابود کردن افراد و اشیا» تلاش می کند احساس های قدرت از دست رفته را باز گرداند. قاتلان زنجیره ای اغلب آدمهای تنهایی هستند که متحد شدن با فرد دیگری را می جویند. با این حال، تماس آنها با قربانیان شان معمولا کوتاه است و به نابودی انسانی ختم می شود که شاید صمیمیت و وحدت تامین می کرد. بدیهی است که ویرانگری خودشکن است، زیرا فرد با نابود کردن، دیگر نمی تواند متحد شود. با این حال افراد ویرانگر مجذوب نوعی انزوای بیمارگون می شوند که فقط در صورتی که بتواند دنیای بیرونی را از میان ببرند به دست می آید
#روانکاوی_دیالکتیک
#اریش_فروم
@philosophibisansoor
#روانکاوی_دیالکتیک
#اریش_فروم
@philosophibisansoor
انسانها از طبیعت دور افتاده اند، با این حال، بخشی از دنیای طبیعی می مانند و مانند سایر حیوانات در معرض همان محدودیتهای فیزیکی قرار دارند. انسانها به عنوان تنها موجوداتی که از خود آگاهی، تخیل، و عقل برخوددارند، عجایب گیتی هستند. عقل هم اسباب بدبختی است هم نعمت، عقل سبب احساس های انزوا و تنهایی است، اما در ضمن فرایندی است که انسانها را قادر می سازد دوباره به دنیا بپیوندند. از لحاظ شخصیبی و روانشناختی، زمانی که بچه ها از مادرشان مستقل می شوند، برای نشان دادن فردیت، جابجا شدن بدون نظارت ، انتخاب کردن دوستان، لباس ها و غیره، آزادی بیشتری کسب می کنند. در عین حال آنها فشار آزادی را تجربه می کنند، یعنی، دیگر امنیت یکی بودن با مادر را ندارند. این فشار آزادی در سطح اجتماعی و فردی به اضطراب بنیادی منجر می شود ; یعنی، احساس تنها بودن در جهان. فروم در گریز از آزادی در پی یک دفاع جنگی، سیاسی، حزبی و تبلیغاتی از آزادی و دموکراسی نیست بلکه به دنبال یک مطالعه عمیق علمی از دریچه روان شناسی در جستجوی عوامل درونی انسانی است که باعث تمایل مردم به قدرت پروری یا قدرت پرستی ( قدرت گرائی) و تسلیم داوطلبانه در برابر قدرتهای ضد آزادی می گردد
#روانکاوی_دیالکتیک
#فروم 🖋
@philosophibisansoor
#روانکاوی_دیالکتیک
#فروم 🖋
@philosophibisansoor
رایج ترین وسیله گریز در جامعه های سرمایه داری و مدرن، "پیروی" است
افرادی که پیروی می کنند می کوشند با دست کشیدن از فردیت و تبدیل شدن به هرچیزی که دیگران از انها می خواهند، از احساس تنهایی و انزوا بگریزند.
بنابراین انها آدمهای ماشینی می شوند، و به صورت قابل پیش بینی و ماشینی به هوسهای دیگران واکنش نشان می دهند. آنها به ندرت نظر خودشان را بیان می کنند، معیارهای قابل پیش بینی رفتاری را می چشند، و اغلب بی حرکت و ماشینی بنظر می رسند. افراد در دنیای مدرن، از بسیاری تعهدات بیرونی فارغ هستند و آزاداند تا طبق میل خودشان عمل کنند، اما در عین حال، نمی دانند چه می خواهند چه فکر یا احساس دارند. آنها مانند روبات از صاحبان قدرت گمنامی پیروی نموده و خودی را انتخاب می کنند که اصیل نیست. آنها هر چه بیشتر پیروی کنند. احساس عجز و ناتوانی بیشتر می کنند، و هر چه بیشتر احساس ناتوانی کنند، بیشتر باید پیروی کنند. افراد می توانند این چرخه پیروی و ناتوانی رافقط با دستیابی به خود پیروی یا آزادی مثبت قطع کنند. فروم در کتاب گریز از آزادی نام این مکانیسم را همرنگی ماشینی می نهد
#روانکاوی_دیالکتیک
@philosophibisansoor
فلسفه رادیکال و دیالکتیک🔍
معرفی کتاب و موسیقی📚🎼
روانکاوی 🗿
افرادی که پیروی می کنند می کوشند با دست کشیدن از فردیت و تبدیل شدن به هرچیزی که دیگران از انها می خواهند، از احساس تنهایی و انزوا بگریزند.
بنابراین انها آدمهای ماشینی می شوند، و به صورت قابل پیش بینی و ماشینی به هوسهای دیگران واکنش نشان می دهند. آنها به ندرت نظر خودشان را بیان می کنند، معیارهای قابل پیش بینی رفتاری را می چشند، و اغلب بی حرکت و ماشینی بنظر می رسند. افراد در دنیای مدرن، از بسیاری تعهدات بیرونی فارغ هستند و آزاداند تا طبق میل خودشان عمل کنند، اما در عین حال، نمی دانند چه می خواهند چه فکر یا احساس دارند. آنها مانند روبات از صاحبان قدرت گمنامی پیروی نموده و خودی را انتخاب می کنند که اصیل نیست. آنها هر چه بیشتر پیروی کنند. احساس عجز و ناتوانی بیشتر می کنند، و هر چه بیشتر احساس ناتوانی کنند، بیشتر باید پیروی کنند. افراد می توانند این چرخه پیروی و ناتوانی رافقط با دستیابی به خود پیروی یا آزادی مثبت قطع کنند. فروم در کتاب گریز از آزادی نام این مکانیسم را همرنگی ماشینی می نهد
#روانکاوی_دیالکتیک
@philosophibisansoor
فلسفه رادیکال و دیالکتیک🔍
معرفی کتاب و موسیقی📚🎼
روانکاوی 🗿
#روانکاوی - ١
نظریۀ فروید دربارۀ ذهنِ انسان به این صورت بود که آن را به سه بخش یا به سه ذهن تقسیم می کرد. ذهنِ خودآگاه consciousness، ذهنِ پیش از خودآگاه preconsciousness، ذهن ناخودآگاه unconsciousness . و هر کدام از اینها را به این صورت معرفی می کرد:
ذهن خودآگاه- این بخش از چیزهایی تشکیل می شود که ما از آنها آگاه هستیم. مثلاً هر فکری که از سرمان می گذرد. یا دردی در جایی از بدنمان هست و ما آن را حس می کنیم. یا یادِ دوستی می افتیم و به او فکر می کنیم. یا مثلاً احساس می کنیم احتیاج به تخلیۀ ادرار داریم اما خودمان را نگه می داریم. همۀ اینها در ذهنِ خودآگاهمان اتفاق می افتد. ویژگیِ همۀ آن چیزهایی که در این بخش از ذهن می گذرد این است که می شود آنها را گزارش کرد. یعنی می شود آنها را گفت یا بیان کرد.
ذهن پیش از خودآگاه- اینجا محتویاتش طوری است که باید کمی زور بزنیم تا از آنها آگاه شویم. مثلاً عکسی را می بینیم اما در آن لحظه صاحبِ آن عکس را نمی شناسیم. آن وقت بعد از کمی دقت کردن او را می شناسیم. خاطرۀ آن دوست، تا وقتی که هنوز به یادِ ما نیامده، اما می دانیم در جایی در ذهنمان هست، جزء ذهنِ پیش از خودآگاهمان است. و آن را گزارش هم نمی توانیم بکنیم. اما آنجا که دیگر او را شناختیم ، خاطره¬اش جزءِ ذهنِ خودآگاهمان می شود. و قابل گزارش هم می شود. یا به عنوان مثالی دیگر، فرض می کنیم می خواهیم شعری را که قبلاً حفظ بودیم بخوانیم، اما بعضی ابیات آن سخت به یادمان می آید. یعنی اول به یادمان نمی آید، اما بعد که کمی زور می زنیم به یادمان می آید. اینجا هم آن بیت ها مادامی که به یاد ما نیامده¬اند، اما می دانیم قبلاً آنها را حفظ بودیم، جزءِ ذهنِِ پیش از خودآگاهمان هستند. منتهی به محض این که به یادمان آمدند، دیگر جزءِ ذهنِ آگاهمان می شوند. اینها هم باز تا وقتی که در بخش پیش از خودآگاه هستند قابل گزارش نیستند، اما وقتی جزء خودآگاه شدند قابل گزارش می شوند.
ذهن ناخودآگاه- اینجا جایگاهِ خاطره¬ها و کشکمش های عاطفی و آرزوها و انگیزه¬های سرکوب شده است، که هیچ گاه به صورتِ اصلیِ خود نمی توانند به یاد آورده شوند، و قابلِ گزارش نیستند. چون اصلاً از وجودشان اطلاع نداریم. مثلاً نمی دانیم چه آرزوهای پنهان یا فکرهای شیطانی¬ای در سرمان هست. اما اینها چندان هم در جای خود ساکت نمی نشینند، بلکه ممکن است بدونِ این که متوجه باشیم بر رفتار های ما تأثیر بگذارند. مثل همان که گاهی بعضی رفتارهای غیر طبیعی را به عقده¬ها یعنی آرزوهای برآورده نشده نسبت می دهیم. گذشته از این، گاهی اینها خود را به صورت خواب هم به ما نشان می دهند. فروید می گفت خواب هایی که می بینیم، همین محتویاتِ ذهنِ ناخودآگاهمان هستند که خود را تغییر می دهند تا بتوانند به یاد ما بیایند، و فقط به این صورت های تحریف شده است که می توانند قابلِ گزارش هم بشوند. وگرنه هیچ گاه به صورتِ اصلیِ خود نمی توانند این کار را بکنند. برای این که یا دردناک هستند و ما دوست نداریم آنها را به یاد بیاریم، و بنابراین سرکوبشان می کنیم تا به یاد نیایند، یا فکرهای ممنوعه هستند و از به یاد آوردنِ آنها شرم می کنیم و فکر کردن به آنها را گناه می دانیم. این است که آنها را به یک جای عمیقی در ذهنمان می رانیم تا به یادمان نیایند. آن هم که آنها گاهی به صورتِ خواب به یادِ ما می آیند، به خاطر این است که اگر همیشه آنجا بمانند و هیچ گاه تخلیه نشوند تأثیراتشان بر رفتارهای ما شدید خواهد بود. پس ذهن مجبور است گاهی آنها را به یاد بیاورد تا از فشارشان کاسته شود. فشاری که به صورتِ همان رفتارهای غیر عادی¬ای است که بر ما تحمیل می کنند.
انتشارِ حرف های فروید دربارۀ ذهنِ ناخودآگاه منجر به ایجادِ مکتبی شد به نامِ روان کاوی شد، که هم مطالعه در ناخودآگاهِ انسان برای شناختنِ رازهای آن را شامل می شد، هم استفاده از این شناخت ها برای درمانِ بعضی بیماری ها و اختلالاتِ روانی را. چون همچنان که گفتم فروید می گفت بسیاری از رفتارهای غیر عادی و اختلالاتِ روانی منشأِ ناخودآگاه دارند. باری، وقتی سوررئالیست ها مکتب خود را ایجاد کردند، و جنبشِ خود را راه انداختند، مکتبِ روانکاوی طرفدارانِ بسیاری در بینِ اندیشمندان و هنرمندان و نویسندگان پیدا کرده بود. و در میان نکته¬های بسیاری که فروید دربارۀ ناخودآگاه بیان می کرد، یکی هم این بود که ناخودآگاه زبان مخصوصی دارد. می خواست بگوید فکر کردن به آرزوهای سرکوب شده و خاطراتِ دردناک، که به صورت خواب دیدن اتفاق می افتد، به زبانِ خاصی صورت می گیرد. او می گفت کلماتِ این زبان تصویر هستند. تصویر بعداً نقشِ بسیار مهمی در مکتبِ سوررئالیست ها و همچنین در اندیشۀ کسانی مثل ژاک لاکان بازی کرد.
#عباس_پژمان
@philosophibisansoor
نظریۀ فروید دربارۀ ذهنِ انسان به این صورت بود که آن را به سه بخش یا به سه ذهن تقسیم می کرد. ذهنِ خودآگاه consciousness، ذهنِ پیش از خودآگاه preconsciousness، ذهن ناخودآگاه unconsciousness . و هر کدام از اینها را به این صورت معرفی می کرد:
ذهن خودآگاه- این بخش از چیزهایی تشکیل می شود که ما از آنها آگاه هستیم. مثلاً هر فکری که از سرمان می گذرد. یا دردی در جایی از بدنمان هست و ما آن را حس می کنیم. یا یادِ دوستی می افتیم و به او فکر می کنیم. یا مثلاً احساس می کنیم احتیاج به تخلیۀ ادرار داریم اما خودمان را نگه می داریم. همۀ اینها در ذهنِ خودآگاهمان اتفاق می افتد. ویژگیِ همۀ آن چیزهایی که در این بخش از ذهن می گذرد این است که می شود آنها را گزارش کرد. یعنی می شود آنها را گفت یا بیان کرد.
ذهن پیش از خودآگاه- اینجا محتویاتش طوری است که باید کمی زور بزنیم تا از آنها آگاه شویم. مثلاً عکسی را می بینیم اما در آن لحظه صاحبِ آن عکس را نمی شناسیم. آن وقت بعد از کمی دقت کردن او را می شناسیم. خاطرۀ آن دوست، تا وقتی که هنوز به یادِ ما نیامده، اما می دانیم در جایی در ذهنمان هست، جزء ذهنِ پیش از خودآگاهمان است. و آن را گزارش هم نمی توانیم بکنیم. اما آنجا که دیگر او را شناختیم ، خاطره¬اش جزءِ ذهنِ خودآگاهمان می شود. و قابل گزارش هم می شود. یا به عنوان مثالی دیگر، فرض می کنیم می خواهیم شعری را که قبلاً حفظ بودیم بخوانیم، اما بعضی ابیات آن سخت به یادمان می آید. یعنی اول به یادمان نمی آید، اما بعد که کمی زور می زنیم به یادمان می آید. اینجا هم آن بیت ها مادامی که به یاد ما نیامده¬اند، اما می دانیم قبلاً آنها را حفظ بودیم، جزءِ ذهنِِ پیش از خودآگاهمان هستند. منتهی به محض این که به یادمان آمدند، دیگر جزءِ ذهنِ آگاهمان می شوند. اینها هم باز تا وقتی که در بخش پیش از خودآگاه هستند قابل گزارش نیستند، اما وقتی جزء خودآگاه شدند قابل گزارش می شوند.
ذهن ناخودآگاه- اینجا جایگاهِ خاطره¬ها و کشکمش های عاطفی و آرزوها و انگیزه¬های سرکوب شده است، که هیچ گاه به صورتِ اصلیِ خود نمی توانند به یاد آورده شوند، و قابلِ گزارش نیستند. چون اصلاً از وجودشان اطلاع نداریم. مثلاً نمی دانیم چه آرزوهای پنهان یا فکرهای شیطانی¬ای در سرمان هست. اما اینها چندان هم در جای خود ساکت نمی نشینند، بلکه ممکن است بدونِ این که متوجه باشیم بر رفتار های ما تأثیر بگذارند. مثل همان که گاهی بعضی رفتارهای غیر طبیعی را به عقده¬ها یعنی آرزوهای برآورده نشده نسبت می دهیم. گذشته از این، گاهی اینها خود را به صورت خواب هم به ما نشان می دهند. فروید می گفت خواب هایی که می بینیم، همین محتویاتِ ذهنِ ناخودآگاهمان هستند که خود را تغییر می دهند تا بتوانند به یاد ما بیایند، و فقط به این صورت های تحریف شده است که می توانند قابلِ گزارش هم بشوند. وگرنه هیچ گاه به صورتِ اصلیِ خود نمی توانند این کار را بکنند. برای این که یا دردناک هستند و ما دوست نداریم آنها را به یاد بیاریم، و بنابراین سرکوبشان می کنیم تا به یاد نیایند، یا فکرهای ممنوعه هستند و از به یاد آوردنِ آنها شرم می کنیم و فکر کردن به آنها را گناه می دانیم. این است که آنها را به یک جای عمیقی در ذهنمان می رانیم تا به یادمان نیایند. آن هم که آنها گاهی به صورتِ خواب به یادِ ما می آیند، به خاطر این است که اگر همیشه آنجا بمانند و هیچ گاه تخلیه نشوند تأثیراتشان بر رفتارهای ما شدید خواهد بود. پس ذهن مجبور است گاهی آنها را به یاد بیاورد تا از فشارشان کاسته شود. فشاری که به صورتِ همان رفتارهای غیر عادی¬ای است که بر ما تحمیل می کنند.
انتشارِ حرف های فروید دربارۀ ذهنِ ناخودآگاه منجر به ایجادِ مکتبی شد به نامِ روان کاوی شد، که هم مطالعه در ناخودآگاهِ انسان برای شناختنِ رازهای آن را شامل می شد، هم استفاده از این شناخت ها برای درمانِ بعضی بیماری ها و اختلالاتِ روانی را. چون همچنان که گفتم فروید می گفت بسیاری از رفتارهای غیر عادی و اختلالاتِ روانی منشأِ ناخودآگاه دارند. باری، وقتی سوررئالیست ها مکتب خود را ایجاد کردند، و جنبشِ خود را راه انداختند، مکتبِ روانکاوی طرفدارانِ بسیاری در بینِ اندیشمندان و هنرمندان و نویسندگان پیدا کرده بود. و در میان نکته¬های بسیاری که فروید دربارۀ ناخودآگاه بیان می کرد، یکی هم این بود که ناخودآگاه زبان مخصوصی دارد. می خواست بگوید فکر کردن به آرزوهای سرکوب شده و خاطراتِ دردناک، که به صورت خواب دیدن اتفاق می افتد، به زبانِ خاصی صورت می گیرد. او می گفت کلماتِ این زبان تصویر هستند. تصویر بعداً نقشِ بسیار مهمی در مکتبِ سوررئالیست ها و همچنین در اندیشۀ کسانی مثل ژاک لاکان بازی کرد.
#عباس_پژمان
@philosophibisansoor
در کتاب آینده یک پندار ، فروید می گوید ماورالطبیعه زاده ی ترس و ترس زاده ی نشناختن و ندانستن است.
در واقع او می گوید اجداد ما پدیده های دنیا و خطرات طبیعی مانند سیل ، رعدوبرق و ... را نمیشناختند و برای این نشناختنشان از آن ترس داشتند و برای اینکه بر ترس خود غلبه سازی کنند افکار موهومی مانند خدا و مذهب و اخلاق ساختند.
فروید یک دلیل اثبات این حرفش را این میداند که در کشورهایی که هر چه علم بیشتر پیشرفت میکند سایه ی دین کمرنگتر می شود اما در کشورهایی که علم پیشرفت نمیکند سایه دین و خرافات پررنگ تر است زیرا آنها که با علم نمیتوانند دنیا را کنترل و شناسایی و پیش بینی کنند میخواهند با افکار موهومی خود (که با ابزار تجربی قابل اثبات نیست) برای این پدیده ها معنا بسازند.برای مثال در دنیای پیشرفته رشته ای به نام روانشناسی وجود دارد که به صورت علمی روان انسان را بررسی میکند اما در کشورهای جهان سوم درگیر مسایلی مانند احضار روح و ترس از زندگی کردن روح در دنیای پس از مرگ و ... هستند.
در نتیجه فروید این اعتقاد را دارد که انسان در طول تاریخ مسیرش سیری را برای شناسایی جهانش طی کرده است که ابتدا ((جادو)) بوده سپس ((دین)) و اکنون (( علم ))که در کشورهای پیشرفته جایگزینش شده.
او پیش بینی میکند با گسترش و سیطره ی علم برای نجات انسان به جای توکل بر موهومات ، روزی فرا خواهد رسید که دیگر تاریخ انقضای ادیان تمام شود.
#آموزه_های_فروید
#روانکاوی 👤
☯ @philosophibisansoor
در واقع او می گوید اجداد ما پدیده های دنیا و خطرات طبیعی مانند سیل ، رعدوبرق و ... را نمیشناختند و برای این نشناختنشان از آن ترس داشتند و برای اینکه بر ترس خود غلبه سازی کنند افکار موهومی مانند خدا و مذهب و اخلاق ساختند.
فروید یک دلیل اثبات این حرفش را این میداند که در کشورهایی که هر چه علم بیشتر پیشرفت میکند سایه ی دین کمرنگتر می شود اما در کشورهایی که علم پیشرفت نمیکند سایه دین و خرافات پررنگ تر است زیرا آنها که با علم نمیتوانند دنیا را کنترل و شناسایی و پیش بینی کنند میخواهند با افکار موهومی خود (که با ابزار تجربی قابل اثبات نیست) برای این پدیده ها معنا بسازند.برای مثال در دنیای پیشرفته رشته ای به نام روانشناسی وجود دارد که به صورت علمی روان انسان را بررسی میکند اما در کشورهای جهان سوم درگیر مسایلی مانند احضار روح و ترس از زندگی کردن روح در دنیای پس از مرگ و ... هستند.
در نتیجه فروید این اعتقاد را دارد که انسان در طول تاریخ مسیرش سیری را برای شناسایی جهانش طی کرده است که ابتدا ((جادو)) بوده سپس ((دین)) و اکنون (( علم ))که در کشورهای پیشرفته جایگزینش شده.
او پیش بینی میکند با گسترش و سیطره ی علم برای نجات انسان به جای توکل بر موهومات ، روزی فرا خواهد رسید که دیگر تاریخ انقضای ادیان تمام شود.
#آموزه_های_فروید
#روانکاوی 👤
☯ @philosophibisansoor
انسان وضع دشواری دارد، زیرا انسان تمدن دارد!
تمدن چندان نیرومند است که می تواند جلو انگیزش جنسی را بگیرد و موجب پاکدامنی پیش از زناشویی شود، یا کسی را وادارد که برای همه ی عمر سوگند پارسایی بخورد.
تمدن می تواند کسی را از گرسنگی بکشد، در حالی که غذا فراهم باشد، زیرا برخی خوراک ها، نجس خوانده شده است یا چه بسا کسی را به پاره کردن شکم دیگری یا شلیک گلوله ای در مغز خود برانگیزد تا لکه ی ننگی پاک شود. تمدن از مرگ و زندگی قوی تر است.
#تمدن_و_ملالت_های_آن 📕
#زیگموند_فروید 🖋
#روانکاوی 💢
@philosophibisansoor
تمدن چندان نیرومند است که می تواند جلو انگیزش جنسی را بگیرد و موجب پاکدامنی پیش از زناشویی شود، یا کسی را وادارد که برای همه ی عمر سوگند پارسایی بخورد.
تمدن می تواند کسی را از گرسنگی بکشد، در حالی که غذا فراهم باشد، زیرا برخی خوراک ها، نجس خوانده شده است یا چه بسا کسی را به پاره کردن شکم دیگری یا شلیک گلوله ای در مغز خود برانگیزد تا لکه ی ننگی پاک شود. تمدن از مرگ و زندگی قوی تر است.
#تمدن_و_ملالت_های_آن 📕
#زیگموند_فروید 🖋
#روانکاوی 💢
@philosophibisansoor
خيانت،خيانت است
لطفاً شيرينش نكنيد...
اينكه در گذشته تان مانديد و
براى فراموش كردنش ازدواج ميكنيد!
اينكه اسم فرزندتان،اسمِ عشق سابقتان ميشود!
اينكه حلقه ى انگشتتان گشاد شد،
از بس در اماكن مختلف دراورديد و دستتان كرديد!
اينكه زندگىِ خصوصى جداست و
زندگى زناشويى جدا!
لطفاً جمع كنيد اين روشنفكريهاى مسخره را!
"خيانت"
زهرِ ماريست كه با افزودنيهاى مجاز هم شيرين نميشود
#فرهنگ_هلاکویی
#روانکاوی
#اندیشه_انسان_محور
@philosophibisansoor
لطفاً شيرينش نكنيد...
اينكه در گذشته تان مانديد و
براى فراموش كردنش ازدواج ميكنيد!
اينكه اسم فرزندتان،اسمِ عشق سابقتان ميشود!
اينكه حلقه ى انگشتتان گشاد شد،
از بس در اماكن مختلف دراورديد و دستتان كرديد!
اينكه زندگىِ خصوصى جداست و
زندگى زناشويى جدا!
لطفاً جمع كنيد اين روشنفكريهاى مسخره را!
"خيانت"
زهرِ ماريست كه با افزودنيهاى مجاز هم شيرين نميشود
#فرهنگ_هلاکویی
#روانکاوی
#اندیشه_انسان_محور
@philosophibisansoor
لاکان تاکید می کند که فروید مسئله ژوئیسانس را در ارتباط با شرایط سائق قرار داده است. نیروی فراخود تحت تحریک شهوت یک سائق ارضا نشده است؛ هرچه سوژه در رسیدن به احساس ژوئیسانس ناتوان تر باشد، شهوت بیشتری برای تغذیه فراخود در وی شکل می گیرد و نیاز شدید تری در فراخود برای کنارهگیریهای جدید. به باور لاکان در تمدن و ملالتهای آن، فروید به شرح و بسط این موضوع می پرداخت که: "هرآنچه از ژوئیسانس به ممنوعیتها بپیوندد به تشدید قدرت رو به افزایش ممنوعیتها کمک می کند (لاکان، 1992، ص.176). بدین گونه احساس گناه ناشی از خودارضایی می تواند در فراخود همچون افزایش شهوتی درک شود که سبب آن دوره کوتاهی از خودارضایی و آنچه بدست می دهد نه ژوئیسانس، بلکه تنها ارضای جنسی مختصر و فروخورده ای است.
در اینجا مورد بحث نه ارضای نیاز، بلکه ارضای سائق است. در واقع لاکان این دو را در تقابل ریشه ای نسبت به هم قرار می دهد: " و اگر پیوندهای اجتماعی بر انکار ارضاء سائق بنا شده اند، بدان جهت است که این ارضا -در معنای حقوقی کلمه- به برخورداری از اشیائی دلالت دارد که محتملاً متعلق به دیگران بوده یا ایشان را از ژوئیسانس شان محروم می کند." این موضوع ژوئیسانس را وارد عرصه دیگری کرده و ضمناً مسائل مذهب، احکام اخلاقی و قانون را مطرح می کند
#پدیده_ی_ژوییسانس 💢
#ژاک_لاکان
#زمینه_لکانی
#روانکاوی_فروید
@philosophibisansoor
در اینجا مورد بحث نه ارضای نیاز، بلکه ارضای سائق است. در واقع لاکان این دو را در تقابل ریشه ای نسبت به هم قرار می دهد: " و اگر پیوندهای اجتماعی بر انکار ارضاء سائق بنا شده اند، بدان جهت است که این ارضا -در معنای حقوقی کلمه- به برخورداری از اشیائی دلالت دارد که محتملاً متعلق به دیگران بوده یا ایشان را از ژوئیسانس شان محروم می کند." این موضوع ژوئیسانس را وارد عرصه دیگری کرده و ضمناً مسائل مذهب، احکام اخلاقی و قانون را مطرح می کند
#پدیده_ی_ژوییسانس 💢
#ژاک_لاکان
#زمینه_لکانی
#روانکاوی_فروید
@philosophibisansoor
نشان دادن سکس بدون احساس، مکانیکی و معمولا تحقیرآمیز در پورنوگرافی وقتی مهم می شود که بدانیم بخش بزرگی از نسل های جدید مردان و زنان جوان، تقلید از پورنوها، تنها راه اصلی یادگیری رفتارهای جنسی شان محسوب می شود.
به دلیل گسترش روز افزون رسانه های تصویری، صنعت پورنوگرافی از پربیننده ترین و پر درآمدترین فعالیت های اقتصادی در اکثر نقاط جهان شده است.
انسانها دیگر حتی لازم نمی بینند داستان های عشقی ۲۰۰ صفحه ای را بخوانند تا شاید یک صحنه کمابیش متعادلتر یک رابطه جنسی را در آن تجسم کنند.
آدمها به راحتی نوشتن سه حرف و درخواست جسنجو از گوگل با یک کلیک ساده به منبع عظیمی از رفتار و سلیقه های سکسی دست می یابند.
روزنامه نگار امریکایی مایکل کاسلمن در مجله اینترنتی « روانشناسی معاصر» مقاله تحقیقی را تدارک دیده است با عنوان « مشکل اصلی فیلم سکسی دیدن، یادگیری نامناسب رفتار جنسی است»
روزنامه نگار امریکایی نیت خود را معطوف کرده است به تشریح دروغ ها و کلک های صنعت پورن. به اعتقاد او، فیلم های پورنو، شبیه فیلم های تعقیب و گریز هالیوودی هستند
او می گوید بینندگان فیلم پورنو به خاطر تماشای راحت و بسیار زیاد صحنه های سکسی، به موقعیت بازیگران غبطه می خورند و این توقع در آنها ایجاد می شود که از قافله پر ازدحام فعالیت جنسی عقب مانده اند.
فیلم پورنو با انتخاب بازیگران خوش هیکل و درشت اندام با جاذبه های سکسی به مردان بیننده پورنو احساس عدم اعتماد منتقل می کنند.
احساس ناخوشایندی که حتما به زندگی جنسی شان و احساس خودشان به بدنش لطمه خواهد زد.
مردان بیننده با دیدن بازیگران زن در پورنوها که به شکل اغراق آمیزی اعمال لوند و سکسی از خود بروز می دارند می خواهند که در زندگی معمولی در کنار شریک جنسی خودهم شاهد آن باشند. توقعی که در عمل موفقیت آمیز نیست چون عملی که بازیگران زن در پورنو مرتکب می شوند بخشی از حرفه نمایش آنها است.
زنان دردنیای واقعی برای هماغوشی احتیاج به زمان دارند. احساس اعتماد، نگاه لطیف، نوازش های ظریف، گپ و گفتگو، و حتی در کنار هم بودن های سرشار از محبت، به زنان کمک می کند که برای یک معاشقه کامل آماده گردند.
نظربازی، تماس مداوم، خندیدن، یادآوری خاطرات و در میان گذاشتن احساسات و علائق مشترک زنان را در یک فضای رمانتیک و ارام، آماده یک رابطه جنسی پر اشتیاق می سازد.
اما آنچه که فیلم های معمول پورنو ارائه می دهند شتاب بی رویه در داشتن رابطه جنسی در اسرع وقت است.
شتاب در یک رابطه جنسی واقعی، صدمه و ضرری به همراه دارد که مردان بیننده پورنوها را تهدید می کند.
پورنوها برای اینگونه مردان ممکن است ارضا شدن زودرس و مشکلات بسيار زيادی به همراه داشته باشد
#یادداشت_ویژه
#رسانه
#روانکاوی_اجتماعی
#مسخ
@philosophibisansoor
به دلیل گسترش روز افزون رسانه های تصویری، صنعت پورنوگرافی از پربیننده ترین و پر درآمدترین فعالیت های اقتصادی در اکثر نقاط جهان شده است.
انسانها دیگر حتی لازم نمی بینند داستان های عشقی ۲۰۰ صفحه ای را بخوانند تا شاید یک صحنه کمابیش متعادلتر یک رابطه جنسی را در آن تجسم کنند.
آدمها به راحتی نوشتن سه حرف و درخواست جسنجو از گوگل با یک کلیک ساده به منبع عظیمی از رفتار و سلیقه های سکسی دست می یابند.
روزنامه نگار امریکایی مایکل کاسلمن در مجله اینترنتی « روانشناسی معاصر» مقاله تحقیقی را تدارک دیده است با عنوان « مشکل اصلی فیلم سکسی دیدن، یادگیری نامناسب رفتار جنسی است»
روزنامه نگار امریکایی نیت خود را معطوف کرده است به تشریح دروغ ها و کلک های صنعت پورن. به اعتقاد او، فیلم های پورنو، شبیه فیلم های تعقیب و گریز هالیوودی هستند
او می گوید بینندگان فیلم پورنو به خاطر تماشای راحت و بسیار زیاد صحنه های سکسی، به موقعیت بازیگران غبطه می خورند و این توقع در آنها ایجاد می شود که از قافله پر ازدحام فعالیت جنسی عقب مانده اند.
فیلم پورنو با انتخاب بازیگران خوش هیکل و درشت اندام با جاذبه های سکسی به مردان بیننده پورنو احساس عدم اعتماد منتقل می کنند.
احساس ناخوشایندی که حتما به زندگی جنسی شان و احساس خودشان به بدنش لطمه خواهد زد.
مردان بیننده با دیدن بازیگران زن در پورنوها که به شکل اغراق آمیزی اعمال لوند و سکسی از خود بروز می دارند می خواهند که در زندگی معمولی در کنار شریک جنسی خودهم شاهد آن باشند. توقعی که در عمل موفقیت آمیز نیست چون عملی که بازیگران زن در پورنو مرتکب می شوند بخشی از حرفه نمایش آنها است.
زنان دردنیای واقعی برای هماغوشی احتیاج به زمان دارند. احساس اعتماد، نگاه لطیف، نوازش های ظریف، گپ و گفتگو، و حتی در کنار هم بودن های سرشار از محبت، به زنان کمک می کند که برای یک معاشقه کامل آماده گردند.
نظربازی، تماس مداوم، خندیدن، یادآوری خاطرات و در میان گذاشتن احساسات و علائق مشترک زنان را در یک فضای رمانتیک و ارام، آماده یک رابطه جنسی پر اشتیاق می سازد.
اما آنچه که فیلم های معمول پورنو ارائه می دهند شتاب بی رویه در داشتن رابطه جنسی در اسرع وقت است.
شتاب در یک رابطه جنسی واقعی، صدمه و ضرری به همراه دارد که مردان بیننده پورنوها را تهدید می کند.
پورنوها برای اینگونه مردان ممکن است ارضا شدن زودرس و مشکلات بسيار زيادی به همراه داشته باشد
#یادداشت_ویژه
#رسانه
#روانکاوی_اجتماعی
#مسخ
@philosophibisansoor