انجمن علمی فلسفه‌علم شریف
10.4K subscribers
1.2K photos
61 videos
221 files
965 links
• انجمن‌ علمی فلسفه‌علم دانشگاه شریف

کانال آرشیو فایل‌ها:
@philsharif_archive

«تبلیغات نداریم و تنها محتواهای مربوط به فلسفه و علم را نشر می‌دهیم»
ارتباط با ما:
@SUTphilsci
Download Telegram
Forwarded from صادق کاذب
🔸الیوم، نابغه کسی است که نشان دهد نبوغی در کار نیست

🔺خیلی دورهمی صحبت کنیم، تاریخ را دو جور می‌توان روایت کرد. یکی «تاریخ نوابغ» است: تاریخ به مثابۀ محصول کار نوابغ. سقراط نابغه آمد و فلسفه را بنا کرد. ابن سینا طب و فلسفه را. نیوتون سیبی به سرش خورد و نبوغش شکوفا شد. ناپلئون قهرمان تاریخ‌ساز. داروین، مارکس، نیچه، هیتلر، فروید، اینشتین، و غیره. همین رشته را بگیر و بیا. نابغه‌ها همچون چشمه‌های جوشانی که رود پرخروش تاریخ را جریان داده‌اند. روایت دیگر تاریخ را «تاریخ ایده‌ها» می‌داند. واحد تحلیل تاریخ در این روایت «ایده» است. یا به تعبیر دیگر، مفهوم است. استعاره. مدل. آنالوژی. میم. هر چیزی غیر از «نابغه». به تعبیری، واحد تحلیل تاریخ مساوی است با شرایط اجتماعی، طبیعی، سیاسی، اقتصادی، و امثال آن. طبقه. ابزار تولید.

🔺تمایز «تاریخ نوابغ» و «تاریخ ایده‌ها» ناشی از تمایز دو نوع تصور از انسان است. تصور اول گمان دارد آدم محل جوشش ایده‌هاست از هیچ. در این تصویر، نیوتون سیبی به سرش می‌خورد و می‌گوید «اف مساوی است با ام آ». خالقی که از «هیچ» نظریه می‌آفریند. در تصویر دوم، آدم خالق ایده نیست بلکه ایده خالق آدم است. به بیان دیگر، ایده نیست که از انسان می‌جوشد بلکه انسان به مثابۀ انسان از خلال ایده‌ها سر بر می‌آورد. انسان فرزند زمانۀ خویش است. محصول اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی، طبیعی، و امثالهم.

🔺تکامل فرهنگی، به معنایی عام که من معمولاً سنگش را به سینه می‌کوبم، از نوع دوم است. نگاه تکاملی به انسان مساوی است با کنار گذاشتن تصویر انسان به مثابۀ «آفریننده از هیچ». نه فقط ویژگی‌های زیست‌شناختی انسان بلکه سایر ویژگی‌های او نیز مشمول قاعدۀ «از صورتی به صورت دیگر درآمدن» است. هیچ چیزی از «هیچ» به وجود نمی‌آید بلکه هر چیزی همیشه از چیزهای دیگر به وجود می‌آید.

🔺من گاهی مجیز داروین را می‌گویم. ممکن است چنین القا کنم که داروین نابغه‌ای بوده که علم را یک‌تنه متحول کرده. حاشا و کلا. بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم، یک داروینیست مومن و انقلابی در وهلۀ اول باید خود داروین را در کوزۀ «راززدایی» بیندازد. هر نوع تقدیس اشخاص با روح (!) داروینیسم در تضاد است. پس چرا اسم این ایده را می‌گذاریم «داروینیسم»؟ چرا اسم داروین را به کار می‌بریم؟

🔺من تا اینجا «نبوغ» را به معنای خاصی به کار برده‌ام. نابغه را کسی پنداشته‌ام که همچون جادوگران از «هیچ» درون کلاه خویش خرگوشی بیرون می‌آورد. اما نابغه را در معنای دیگری هم می‌توان به کار برد: کسی که شرایط زمانه او را در جایی قرار داده که درون کلاهش مجموعه‌ای از ایده‌ها و فرصت‌ها جمع شده که به او امکان می‌دهد خرگوشی از کلاهش بیرون بیاورد (یا بیرون بیاید). در این تعبیر، مشارکت نابغه در خلق خرگوش اندک است. چیزی در حد «مدیر پروژه» یا «ماما» که خودش نمی‌زاید اما به زایمان کمک می‌کند. در این حالت، «داروین» نامی است برای یک موجود طبیعی نه برای یک نابغه و «داروینیسم» صرفاً نامی برای مجموعه‌ای از ایده‌ها.

🔺من معمولاً مجیز دنت را هم می‌گویم. یکی از مهم‌ترین دلایل من: دعوای میان «تاریخ نوابغ» و «تاریخ ایده‌ها» را می‌توان معادل دانست با دعوای دکارتی‌ها و ضددکارتی‌ها. سوژه برای دکارتی‌ها همچون خداست. آفرینندۀ همه چیز از هیچ. اما برای ضددکارتی‌ها، سوژه مخلوق است و نه خالق. معضلی که هر ضددکارتی (به معنای رادیکال) همیشه با آن درگیر است و در مقابل دکارتی‌ها جواب درست و درمانی برایش ندارد «منظر تقلیل‌ناپذیر اول شخص» است. آن حس «خودآگاهی»، آن حس «من اندیشنده»، آن حس خاص و یگانۀ «من عاشق»، «من حس‌گر»، آن حس غیرقابل تکثیر. این جزء از سوژه انگار همیشه در برابر هرگونه تقلیل مقاومت می‌کند. این جزء را انگار نمی‌شود به هیچ چیز دیگری فروکاست. وجودش معجزه است انگار. به گمان من دنت تلاش وافی به مقصودی برای تحلیل این حس انجام داده است: برای کشتن «دکارت کوچولویی» که همۀ ما در ذهن خود داریم. (دنت نیز نابغه به معنای اول نیست. ایده‌های مشابه فراوان است.)

▫️«تاریخ نوابیغ» را نمی‌توان به زباله‌دان تاریخ فرستاد مگر اینکه هر یک از ما اول آن دکارت کوچولوی درون خودمان را بکشیم. آن نابغۀ درون خود را. چه کسی حاضر است حرکتی نبوغ‌آمیز بزند برای نشان دادن اینکه نبوغی در کار نیست؟ چه کسی حاضر است تلاش کند تا نشان دهد تلاش او ثمرۀ تلاش او نیست؟ پاسخ البته روشن است: این ایده برای پرورده شدن نیازی به تلاش یا نبوغ من و شما ندارد. چون این ایده‌ها هستند که ما را می‌پرورند، نه برعکس. کافیست کناری بنشینیم (دقیقاً کجا؟) و «تاریخ ایده‌ها» را تماشا کنیم.

@sadeghekazeb
Forwarded from فلسفه ذهن
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#این_همانی ذهن و مغز

ویدیو با دوبله فارسی، ضمن اشاره به ضروری بودن این همانی ها (سول کریپکی) و #شکاف_تبیینی (جوزف لوین)، درباره دیدگاه این همانی ذهن و مغز صحبت می کند.
لینک آپارات:
https://www.aparat.com/v/JB4b0

@MHomazadeh
@PhilosophyofCognitiveScience
#سخنرانی_آنلاین

🔰 عنوان ارائه: تکوین مفهوم وجود در فلسفه اسلامی نخستین در کتاب العلل
👤 ارائه‌دهنده: عاطفه اسماعیلی

📅 زمان: ۲۸ آبان ۱۳۹۹؛ ساعت ۱۵
❗️ این سخنرانی در اتاق مجازی زیر برگزار خواهد شد:
🌐 https://vc.sharif.edu/ch/philsci-speech

🔸 در فلسفه اسلامی نخستین، از مفهوم وجود به شیوه‌های گوناگون و با اصطلاحات متعددی بحث شده است. در شماری از متن‌های فلسفی حلقه کندی در سده سوم هـ./ سده نهم م. علاوه بر اطلاق وجود محض به علت اولی یا مبدع، از دو سنخ متفاوت وجود برای هر موجود سخن رفته است: وجود بسیط چیزها و وجود مرکب آن‌ها. خود کندی وجود بسیط را حاملی (substrate) برای بعضی از ویژگی‌ها یا محمول‌های موجودات می‌داند که می‌توان آن‌ها را محمول‌های ذاتی یا شاید وجودی نامید، در حالی که وجود مرکب، موضوع ویژگی‌های عرضی موجودات است. این ایده به شکل‌گیری دوگانه وجود و ماهیت در فلسفه ابن‌سینا مرتبط دانسته شده است. بعضی محققان ریشه این تمایز را در فلسفه افلوطین جستجو کرده‌اند، اما پیتر آدامسون آن را برآمده از دوگانگی منابع فلسفه اسلامی متقدم –یعنی فلسفه ارسطو و تفسیر عربی فلسفه نوافلاطونی- دانسته‌است.

🔹 در این گفتار تلاش می‌کنم این دو مفهوم وجود و دلالت متافیزیکی و منطقی آن‌ها را توضیح دهم. همچنین می‌کوشم نشان دهم که برخلاف پیشنهادات مذکور، این تمایز ریشه در آراء پروکلوس، فیلسوف نوافلاطونی سده پنجم م.، دارد. این حدس حاکی از آن است که وجود بسیط با مفاهیم «نیرو» در فلسفه پروکلوس و تفسیر آن در کتاب‌ العلل ، ترجمه آزاد کتاب پروکلوس به عربی، ارتباط دارد و در چارچوبی متفاوت با ماده-صورت‌انگاری ارسطو درباب جوهر، ماده و فعلیت تکوین یافته است. این مدعا به عنوان بخشی از پژوهش‌های جاری در باب خاستگاه و ماهیت فلسفه اسلامی اهمیت دارد.

——————
🆔: @philsharif
انجمن علمی فلسفه‌علم شریف
#سمینار 🔸 اولین سمینار مشترک دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه سن‌پترزبورگ درباره‌ی فرهنگ و سنت‌های فلسفی ایرانی: 🔰 هنر، فلسفه و تاریخ علم ایران در عصر صفویه 🔹 با حضور اساتید برجسته‌ی داخلی و خارجی 📅 تاریخ برگزاری: 6 و 7 آذر 1399 🌐 این برنامه به صورت مجازی و…
#Summary

Lecture Title: Examining the Idea of Opposition between Jurists and Sufis before the Early Safavid Era
👤 Lecturer: Maryam Haghi
(Ph. D candidate, faculty of theology in University of Tehran)

🖋 Summary: In many cultural communities in contemporary Iran, it is widely renowned that throughout the history of Islam, jurists (fuqahā’) were opposed to Sufis and there was an irreconcilable opposition between jurisprudence (fiqh) and Sufism. This idea faces a great many counterexamples. Until the second Safavid era, it seems that the most important contrary to Sufi institution among Muslim jurists were some Salafi Sunnis. But, many Shiite and Ash‘arī Sunni jurists were not fundamentally against Sufism, notwithstanding their criticisms of certain Sufi beliefs and manners, and were even sympathetic with the bulk of Sufi views.

In this research, we have considered a 500-year period (from 500 A.H./1106 to 1000 A.H./1591), which was the pinnacle of Sufi strands in the Islamic world. We have identified jurists from a variety of Islamic denominations (Shiite, Ash‘arī, and Salafi), and instances of their views, fatwas, and relations with respect to prominent Sufi institute and figures.

It has been found that Ash‘arī Sunni jurists were fully harmonious with Sufism. Thus, there have been people in Egypt who were at the highest rank in both jurisprudence and Sufism; that is, they were at the same time, both Qāḍi-l-Quḍāt (Chief Judge) and Shaykh al-Shuyūkh (Chief Master) in Khānqāh. Such examples still exist in Egypt today; for instance, the present grand imam of al-Azhar is also the leader of a Sufi path.

Things are different when it comes to Salafi jurists; for example, Ibn al-Jawzī in Iraq deprecated Sufis and Khānqāh. In Egypt and Levant, Ibn Taymiyya praised the “true Sufis,” while in practice he had acute confrontations with many of his contemporary Sufis, excommunicated them, and likening them to the Shi‘a.

In contrast, many high-ranking Shiite jurists of this period, such as ‘Allāma Ḥillī in Iraq and al-Shahīd al-Awwal and al-Shahīd al-Thānī in Jabal Amel, treated mysticism and Sufism alike, referring to some prominent Sufi figures with reverence and praise, permitting endowment (waqf) for Khānqāhs, and disapproving some radical actions against Sufis. They directed their objections at the conducts of some “pseudo-Sufis” (al-Mutaṣawwifa), not at Sufis (al-Ṣūfiyya) and the whole Sufism.

The serious antagonism between Shiite jurists and Sufis began since the 11th (17th) century when Sufi Qizilbash, that is, the main military forces of the Safavid dynasty at the time disobeyed the government and posed a political threat.

As it seems, it was in this period that the word “Sufi” lost its positive meaning in the religious literature of the Shi‘a, and an anti-Sufi literature was developed. The antagonism between prominent Shiite figures and Sufism is traced back to al-Muḥaqqiq al-Karakī in the 10th (16th) century, and sometimes to the period of Shiite Imams in the 2nd (8th) and 3rd (9th) centuries. As far as I have surveyed, however, evidence for this is not historically accurate, and cannot be extended to all instances of Sufism throughout the history.

———————

🔸 This lecture will be presented in the 1st Annual Sharif-St Petersburg Joint Seminar on Iranian Culture & Philosophical Traditions:
🔰 Iranian Art, Philosophy and History of Science During the Safavid Dynasty 1501-1736


📅 26-27 November 2020
🌐 This Seminar will be held on Sharif Vclass Platform.

❗️ In order to register and to get more information, click on this link:
📎 ia.sharif.ir/sut-spbu-seminar

————————
🆔: @philsharif
Forwarded from فرهنگ و علم
🔰🔰🔰

🔸معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه صنعتی شریف، با همکاری 14 دانشکده دانشگاه صنعتی شریف برگزار می کند:

🔹 وبینارهای شبانه Sharif Frontiers

🔹چهارده شب، چهارده حوزه

🔹بررسی آخرین یافته ها در حوزه های مهندسی، علوم پایه و فلسفه علم

🔹رایگان

👤 با حضور 30 استاد برجسته از دانشگاه صنعتی شریف

📅 از یک شنبه 2 آذرماه به مدت 14 شب

از ساعت 🕠 21 تا 🕖 22:30

🔴 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:

🆔 @Sharifculture
#چکیده #Abstract

Lecture Title: Siyahmashq: Its Origins and Development through the Ages
👤 Lecturer: Dr. Sofia Useinova(Senior lecturer, Department of Philosophy and Culture of the East, Institute of Philosophy, St.-Petersburg State University)

🖋 Abstract: Siyahmashq, literally meaning "black practice", has left its original narrow context of practice sheet to become one of the most important genres of calligraphic writing in Iran. This seminal transformation had occurred in the reign of the Safavid dynasty, thus marking one of its many artistic achievements; since then its seemingly endless possibilities had been vastly developed in the Qajar epoch, and principles of mashq compositions lie at the base of much of modern-day creative calligraphy. The phenomenon is certainly not unknown in the West, having been mentioned in numerous works dealing with islamic calligraphy, but its aesthetic, religious and philosophical underpinnings are rarely discussed at length (if at all). This presentation will then present a humble attempt at putting together an overview of this exceedingly impressive calligraphic genre.

———————

🔸 This lecture will be presented in the 1st Annual Sharif-St Petersburg Joint Seminar on Iranian Culture & Philosophical Traditions:
🔰 Iranian Art, Philosophy and History of Science During the Safavid Dynasty 1501-1736


📅 26-27 November 2020
🌐 This Seminar will be held on Sharif Vclass Platform.

❗️ In order to register and to get more information, click on this link:
📎 ia.sharif.ir/sut-spbu-seminar

————————
🆔: @philsharif
⭕️ دومین دورهٔ همایش ملی ادبیات، انسان، شهر

🔻نگاهی به #انسان و #زندگی از دریچهٔ #ادبیات

🍃 اساتید: همایون کاتوزیان، داوری، مهاجرانی، محقق داماد، کزازی، امینی، یثربی، علی‌زمانی، میرشکاک، محبتی، شهرستانی و...


🗓 شروع از یکم آذرماه

✔️ حضور برای همهٔ علاقه‌مندان، آزاد و رایگان است.

🔷 لینک پخش زنده (اسکای‌روم، آپارات):

🌐 skyroom.online/ch/seifdar76/adabiat-ensan-shahr
🌐 aparat.com/adabiat_ensan_shahr/live
🔷 لینک ثبت نام:
🌐 forms.gle/R69yipkMqWFjDmMm8

📌معرفی اساتید، برنامه‌ها، نحوهٔ ثبت نام و اطلاعات بیشتر در:
—————————
🔆 @Adabiat_Ensan_Shahr
#مقاله

🔹 مقاله‌ی جناب آقای ابوطالب صفدری(دانشجوی دکتری فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف) با عنوان “Geniune Empathy with Inanimate Objects” در مجله‌ی معتبر Phenomenology and Cognitive Sciences پذیرفته شده است.

🔸 گروه فلسفه علم این موفقیت را به ایشان تبریک می‌گوید.

——————
🆔: @philsharif
#سخنرانی_آنلاین

🔰 عنوان: بدن مندی خودآگاهی نزد فیشته
👤 سخنران: آرش اباذری، دانشگاه صنعتی شریف / پژوهشگاه دانش های بنیادی
📅 زمان: دوشنبه، 3 آذر ماه 1399، ساعت 16 الی 18

🌐 لینک ورود به جلسه سخنرانی :
📎 https://www.skyroom.online/ch/hosseinkhani99/ipm2020

❗️ تمام کاربران می توانند با استفاده از نام کاربری و رمز ورود زیر به سخنرانی وارد شوند:

نام کاربری: biweeklyseminars
رمز ورود: biweeklyseminars


❗️ کاربران می توانند پس از ورود به عنوان میهمان، نام نمایشی خود را تغییر دهند.

🖌 چکیده را در این لینک ببینید:
📎 https://t.me/PHS_media/29

——————
🆔: @philsharif
📣 همایش بین اللملی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری» با محوریت ارزیابی مهم‌ترین مناقشات معرفتی در مسأله اثبات وجود یا عدم وجود خدا در اسفندماه برگزار می‌شود. از عموم اساتید و پژوهشگران حوزه فلسفه و الاهیات دعوت میشود در این همایش شرکت نمایند.
🔵 همچنین به اطلاع می‌رساند که آخرین مهلت ارسال چکیده مقالات ۱۵ آذر ماه و آخرین مهلت ارسال مقالات کامل پایان دی ماه می‌باشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر لطفا به وب‌سایت زیر مراجعه کنید
http://rta.irip.ac.ir/
#اطلاعیه

🔸 نتایج انتخابات انجمن علمی فلسفه علم به شرح زیر است:
🔰اعضای اصلی(به ترتیب آرا):
بهزاد خداقلیزاده
علی سلطان‌زاده
بهراد موسوی
محسن میرزاده
اشکان رزاقی

🔰 اعضای علی‌البدل:
سیما قاسمی
ابراهیم قهاری

🔹 همچنین، طی جلسه‌ای که با حضور اعضای جدید انجمن علمی فلسفه علم، مورخ ۱ آذر ۹۹ برگزار گردید، جناب آقای علی سلطان‌زاده به عنوان دبیر انجمن علمی فلسفه علم انتخاب شد.

🔸 برای انجمن علمی جدید، آرزوی موفقیت داریم.

—————
🆔: @philsharif
سلسله‌جلسات حلقه‌ی #فلسفه_و_فیزیک ژرفا

🧪 علم‌زدگی (scientism): مسیری از انکار خدا تا نفی انسان
👤 دکتر نیما نریمانی (دانشگاه تهران)
چهارشنبه، ۵ آذرماه؛ ساعت ۱۳:۳۰
📍 جهت شرکت در برنامه، در زمان برگزاری، به‌عنوان میهمان وارد پیوند زیر شوید:
vc.sharif.edu/ch/physics-stu

🆔 @Zharfa90
Schedule.pdf
91.5 KB
#برنامه

برنامه زمانبندی سمینار “هنر، فلسفه و تاریخ علم ایران در عصر صفویه”

لینک شرکت در این سمینار:
https://vc.sharif.edu/ch/phil-scicom

——————
🆔: @philsharif
Forwarded from فلسفه علم
با سلام و احترام

انجمن فارغ‌التحصیلان گروه فلسفۀ دانشگاه تربیت مدرس در نظر دارد با همکاری گروه و انجمن علمی-دانشجویی فلسفه سلسله‌برنامه‌هایی را درخصوص گزینه‌های شغلی پیش روی فارغ‌التحصیلان فلسفه و منطق برگزار کند. نخستین جلسۀ برخطِ این برنامه در روز چهارشنبه 12 آذر 1399 باعنوان «بدیل آکادمی؛ چه راه‌هایی، جز آکادمی، پیش روی فلسفه‌خوانده‌ها است؟» به شرح زیر برگزار می‌شود:

معیشت فیلسوفان در عصر اینستاگرام

حسین بیات (مدیر مؤسسۀ فرهنگی خانۀ آشنا)

زندگی با بافتنی، زندگی با کار

سید احمد موسوی خوئینی (مترجم و مدیر انتشارات ترجمان علوم انسانی)

آیا همۀ راه‌ها به آکادمی ختم می‌شود؟

وحید سهرابی‌فر (مدیرگروه فلسفۀ دین دانشگاه ادیان و مذاهب)

 

ساعت 14 تا 17

لینک شرکت در سمینار: https://vclass2.modares.ac.ir/b/dav-s20-hiv-kb4

شرکت برای عموم آزاد است.

@philosophyofscience
Forwarded from Philosophy Cafe ♨️ (علی سلطان زاده)
🗯 پل فایرابند کتابی داره به اسم «علیه روش». انتشار اول این کتاب، تو سال 1975 بوده. مهدی قوام صفری این کتاب رو به فارسی ترجمه کرده؛ که به نظر بندۀ حقیر، ترجمۀ مناسبی از این کتاب نیست.
این کتابِ 20 فصلی، مورد سوءفهم‌های زیادی قرار گرفت (حتی از سوی فیلسوفان علم) و فایرابند توی مقدمه‌ای که سال 1993 بر این کتاب می‌نویسه، میگه جای خالی ایمره لاکاتوش (که دوست نزدیک فایرابند بود و قبل از انتشار اول کتاب «علیه روش» فوت شد) رو حس می‌کنه، چون اگه لاکاتوش زنده بود، این حجم عظیم انتقاداتِ مکتوب (که در مورد «علیه روش» نوشته شد) رو با هم می‌خوندن و کلی می‌خندیدن. چرا فایرابند چنین حرفی می‌زنه؟ به نظرم به این دلیله که خیلی از کسانی که از فایرابند انتقاد می‌کنن، حتی نوشته‌ای از خود فایرابند رو نخوندن، چه برسه به این‌که حرفهاش رو اساساً متوجه شده باشن.

🗯 یکی از بدفهمی‌هایی که از حرف‌های فایرابند شده، مربوط به این جملۀ معروفه: "هر چیزی امکان‌پذیر است" (anything goes). فایرابند توی مقدمۀ 1993 می‌نویسه که افراد به اشتباه تصور می‌کنن منظور اون از این جمله، یک "اصل روش‌شناختی" برای علمه و اون داره یک تز روش‌شناختی صادر می‌کنه. در حالی که فایرابند با هر "اصل روش‌شناختی جهان‌شمول" در مورد علم مخالفه. آیا مخالفان و منتقدان فایرابند، از خودشون پرسیدن که چرا فایرابند با "اصل روش‌شناختی جهان‌شمول" مخالفه؟ حرف فایرابند اینه که اگه ما تمام تاریخ علم رو با جزئیات بخونیم (منظور از "تاریخ علم"، کارها و نوشته‌های کسانی در طول تاریخه که امروزه ما اون‌ها رو به عنوان "دانشمند" می‌شناسیم)، اون‌وقت می‌بینیم که ««هیچ»» روش و قاعدۀ روش‌شناختی‌ای وجود نداره که توسط ««همۀ»» این افراد رعایت شده باشه.

🗯 آیا این حرف فایرابند "به وضوح" غلط نیست؟ ما "می‌دونیم" که علم طبیعی بر مبنای "قواعد عقلانی" و "روش‌های مستحکمی" جلو اومده و تا به این‌جا رسیده. توضیح فایرابند برای این حرف عجیبش چیه؟ فایرابند توی فصول 2 تا 5 این کتاب (4 فصل)، چهار قاعدۀ روش‌شناختی که فیلسوفان علم به طور رایج تصور می‌کنن که بر علم حاکمه رو بررسی می‌کنه و با مثال‌های تاریخی نشون میده که ««همۀ»» این قواعد در طول تاریخ علم و توسط دانشمندان نادیده گرفته شدن و حتی نقض شدن: مثلاً دانشمندان بارها نظریات ابطال‌شده رو نگه داشتن و کنار نذاشتن؛ نظریات به لحاظ "تجربی" ضعیف‌تر رو به نظریات قوی‌تر ترجیح دادن؛ دو نظریۀ متناقض با هم رو هم‌زمان پذیرفتن و حتی فرضیه‌های موضعی (فرنگی‌ها بهش میگن ad hoc و خیلی از فیلسوفان علم فکر میکنن این فرضیه‌ها چیز بدی‌ان و دانشمندا اصلاً ازشون استفاده نمی‌کنن!) به نظریات پذیرفته‌شده اضافه کردن تا اون نظریه رو نگه دارن.

🗯 نکتۀ جالب موردکاوی‌های فایرابند در مورد تاریخ علم اینه که اون به دنبال موارد حاشیه‌ای و کم‌اهمیت تاریخ علم نیست. اتفاقاً به دنبال دانشمندان بزرگه تا نشون بده اگه این افراد این قواعد روش‌شناختی رو نقض نمی‌کردن، اصلاً علم جلو نمیرفت. از فصل 6 تا 14 این کتاب (9 فصل) فایرابند فقط به موردکاوی گالیله، که به عنوان قهرمان و اسطورۀ علم مدرن شناخته میشه، می‌پردازه تا نشون بده از دل‌ِ نوشته‌ها و بحث‌های گالیله، ««هیچ»» قاعدۀ روش‌شناختی یا "عقلانی" ««واحدی»» نمیشه استخراج کرد: گالیله بعضی از اوقات پروپاگاندا می‌کنه؛ بعضی اوقات ادعا می‌کنه که باید به عقل بیشتر از حواس تجربی بها داد؛ بعضی اوقات ادعا می‌کنه که به حواس تجربی باید بیشتر از عقل بها داد؛ مثلاً گالیله همه‌ش دعوت می‌کنه که آسمون رو باید با تلسکوپ مشاهده کرد، اما هیچ دلیل نظری‌ای در اختیار نداره که توضیح بده چرا فکر می‌کنه تلسکوپ تصویر "حقیقی" یا "حقیقی‌تر"ی از آسمون نشون میده.

📢 فصل 16 کتاب، طولانی‌ترین فصل کتابه: 45 صفحه‌ست. توی این فصل، فایرابند مفهوم "قیاس‌ناپذیری" رو (که خیلی از مخالفان فایرابند اصلاً نمی‌دونن قیاس‌ناپذیری دقیقاً چیه و هم‌چنین نمی‌دونن فایرابند این مفهوم رو برای توضیح چه پدیدۀ پرتکراری در طول تاریخ علم به کار می‌گیره) شرح می‌ده.
به نظر من، فایرابند یکی از مصادیق بارز عبارت "خلاف جریان" محسوب میشه؛ اما خلاف چه جریانی؟ خلاف جریان بسیاری از فیلسوفان آکادمیک که فقط با خوندن چهار تا فیلسوف از قرن بیستم و بیست و یکم در مورد تمام پدیده‌های مهم و پیچیدۀ انسانی و اجتماعی (از جمله علم طبیعی) و هم‌چنین در مورد کل فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، صرفاً با یه سری استدلال (یا به تعبیر خودشون "آرگیومنت") و منطق‌بازی و نمادپردازی نظر میدن و حرف ‌می‌زنن و می‌نویسن.

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh

@philosophycafe
#سخنرانی_آنلاین

🔰 عنوان ارائه: طبیعتگرایی روش‌شناختی و تأثیر آن بر رابطه علم و دین
👤 ارائه‌دهنده: یوسف دانشور(استاد موسسه پژوهشی امام خمینی)

📅 زمان: 12 آذر 1399؛ ساعت 15
این سخنرانی در اتاق مجازی زیر برگزار خواهد شد:
🌐 https://vc.sharif.edu/ch/philsci-speech

🔸 طبیعت‌‌گرایی روش‌‌شناختی، به معنای التزام به تمسک انحصاری به علل و قوانین طبیعی و اجتناب از تمسک به علل فراطبیعی و داده‌‌های وحیانی در تبیین علمی پدیده‌‌های طبیعی، از ویژگی‌‌های مایز علم ‌‌جدید از حوزه‌‌های دیگر معرفت و تجربه بشری است. همین ویژگی در علم جدید است که منشأ عمده تعارض‌‌ها بین علم و دین است. این تعارض‌‌آفرینی با ماهیت روش‌‌شناختی اصل مذکور چندان سازگار به نظر نمی رسد، چرا که التزامی صرفاً روش‌‌شناختی نباید با هیچ داده وجود‌‌شناختی در تعارض افتد. از این رو، می توان نتیجه گرفت که طبیعت‌‌گرایی آن گونه که در علم به‌‌کار‌‌گرفته می‌‌شود عاری از مؤلفه‌‌ها یا ‌‌ملحقات متافیزیکی نیست. این ادعا اگر پذیرفته‌‌شود ضرورت فراهم آوردن توجیه معرفت‌‌شناختی را برای طبیعت‌‌گرایی مذکور نتیجه خواهد داد. چنین توجیهی لاجرم باید یک نگاه متافیزیکی خاص باشد. کاندیداهای که به نظر می رسند عبارت هستند از طبیعت‌‌‌‌گرایی متافیزیکی، الهیات دئیستی و اصل بستار علی فیزیکی. هر کدام از این گزینه ها با مشکلاتی جدی مواجه هستند. به نظر می‌‌رسد این وضعیت ما را با دو گزینه در برخورد با طبیعت‌‌گرایی روش‌‌شناختی مواجه می‌‌سازد: دست شستن از آن یا تصفیه آن از مؤلفه‌‌های متافیزیکی به گونه‌‌ای که حقیقتاً به مثابه اصلی روش‌‌شناختی عمل کند. این که هر کدام از این گزینه‌‌ها با چه مشکلات عملی و نظری‌‌ای مواجه خواهد بود و چه تأثیری بر رابطه علم و دین خواهد داشت جای بحث و بررسی دارد.

——————
🆔: @philsharif
Forwarded from فرهنگ و علم
🔰🔰🔰

🔸معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه صنعتی شریف با همکاری دانشکده فلسفه علم و انجمن علمی دانشکده فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف برگزار می کند:

🔹 وبینارهای شبانه Sharif Frontiers

🔹شب یازدهم، حوزه فلسفه علم و فناوری

🔹بررسی آخرین مباحث و مرزهای دانش در حوزه فلسفه علم و فناوری

🔹رایگان

👤 با حضور دکتر ابراهیم آزادگان و دکتر مصطفی تقوی، اساتید دانشکده فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف

📅 یکشنبه 16 آذرماه

از ساعت 🕠 21 تا 🕖 22:30

🔴 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:

🆔 @Sharifculture
🆔 @philsharif
Forwarded from Philosophy Cafe ♨️ (علی سلطان زاده)
🗯 «معرفت و جامعه»، عنوان کتابیه که پژوهشگاه حوزه و دانشگاه منتشرش کرده و شامل دوازده مقاله از دوازده نویسندۀ ایرانی در مورد موضوعات مرتبط با جامعه‌شناسی معرفته. مقالات کتاب، در یک سطح نیستن: بعضی از مقالاتش ضعیفن و محتوای خاصی توی اون‌ها پیدا نمیشه؛ اما بعضی از مقالاتش خوبن. یکی از مقالات این کتاب رو سعید زیباکلام نوشته با عنوان «مکتب ادینبورا و جامعه‌شناختی کردنِ تمام عیارِ معرفت». مکتب ادینبورا به تعبیر زیباکلام "یکی از بنیانی‌ترین (رادیکال‌ترین) مکاتب جامعه‌شناسی معرفت" محسوب میشه. این مکتب از اوایل دهۀ هفتاد قرن بیستم شکل گرفته. چرا زیباکلام این مکتب رو "رادیکال" می‌نامه؟

🗯 این رو در نظر بگیریم که در فضای رایج فلسفی امروز در دنیا که بعضی از مکاتب فکری (مثل پوزیتیویسم و نسبی‌گرایی) تابو و "لولو" محسوب میشن و کمتر متفکری به صراحت خودش رو معتقد به یکی از این دو مکتب معرفی می‌کنه، بری بارنز (یکی از بنیان‌گذاران مکتب ادینبورا) توی مقاله‌ای با عنوان «دربارۀ چگونگی و چرایی تحولات فرهنگی» می‌نویسه "من واقع‌انگار (رئالیست) نیستم، بلکه ابزارانگار و نسبی‌گرا هستم". توی این یادداشت به این موضوع کاری ندارم که ابزارانگاری به چه معناست؛ سعی می‌کنم کمی در مورد نسبی‌انگاری مدنظر مکتب ادینبورا توضیح بدم. مکتب ادینبورا معتقده ««همۀ»» باورها، عقاید، اعتقادات، مکاتب و ادعاها (در ««تمام»» شاخه‌های معرفت بشری) فارغ از صادق (درست) یا کاذب (اشتباه) بودنشون، فارغ از معقول یا نامعقول بودنشون، فارغ از موجه یا ناموجه بودنشون، علل یکسان دارن. این حرف به چه معناست؟

🗯 با یک مثال این حرف رو توضیح میدم: اگه از خیلی از افراد پرسیده بشه که «چرا متفکران بزرگ یونان باستان از عقایدی طرفداری می‌کردن که امروزه به نظر ما به "وضوح" غلط و "غیر شهودی" هستن؟ مثلاً برده‌داری رو کار عادی و حتی خوبی می‌دونستن؛ ولی ما امروزه، اون رو چیز ناپسند و غیرانسانی می‌دونیم»، پاسخ خیلی از افراد به این سؤال احتمالاً اینه که چون متفکران یونان باستان، ««در شرایط اجتماعی‌ای»» زندگی می‌کردن که این‌طور بهشون القا شده بود. یعنی اون چیزی که محتوای تفکر این متفکران بزرگ رو تعیین کرد، شرایط اجتماعی زندگی اون‌ها بوده. در نتیجه ««علت»» باور این متفکران به برده‌داری، شرایط اجتماعی یونان باستان بود و اگه اون‌ها در شرایط اجتماعی دیگه‌ای زندگی می‌کردن، نظرشون در مورد برده‌داری متفاوت می‌بود. حالا اگه پرسیده بشه که «چرا امروزه خیلی از متفکران بزرگ به آزادی و برابری انسان‌ها معتقدن؟» چه پاسخی داریم؟

🗯 آیا می‌تونیم پاسخ بدیم چون ««شرایط اجتماعی»» زندگی این متفکران بهشون چنین چیزی رو القا کرده؟ به عبارت دقیق‌تر، آیا می‌تونیم بگیم علل اجتماعی‌ای از همون جنس و میزانی که باعث رواج و رونق برده‌داری شد، باعث رواج و رونق ایدۀ آزادی و برابری آدم‌ها شد؟ مکتب ادینبورا به این سؤال، پاسخ مثبت میده. در نتیجه مکتب ادینبورا نمی‌پذیره که به سؤالِ «چی شد که در اروپای مدرن، این شعار داده شد که آدم‌ها برابرن و نظام برده‌داری رو منسوخ اعلام کردن؟» پاسخ بدیم "چون واقعاً آدم‌ها برابرن و نظام برده‌داری، غیر انسانیه"؛ بلکه باید به شرایط اجتماعی اروپای مدرن نگاه کنیم و ببینیم مثلاً چه اتفاقاتی مرتبط با امر تجارت در اروپای قرون شونزده و هفده میلادی رخ داد که شعار «آزادی» تا این حد برای اروپایی‌ها مهم شد.

📢 به همین خاطر، بری بارنز و دیوید بلور (مهم‌ترین متفکران مکتب ادینبورا) اصلی رو به نام «اصل همسانی» (equivalence principle) معرفی می‌کنن و توی مقالۀ «نسبی‌انگاری، عقلانیت و جامعه‌شناسی معرفت» می‌نویسن "اصل همسانی ما بر آن است که تمام عقاید و آرا از جهت ««علل»» مقبولیت و اعتبارشان، با هم معادل هستند" (گیومه‌ها از منه). به همین جهت، ««همۀ»» معیارها و مبناها به طور اجتماعی و محلی معقول و پذیرفته شدن؛ و ««هیچ»»گونه موازین فکری و اندیشه‌ای جهان‌شمول و فرافرهنگی وجود نداره.
به همین دلیل زیباکلام پروژۀ فکری این مکتب رو به درستی "جامعه‌شناختی کردنِ تمام عیارِ معرفت" نامیده؛ و سعی می‌کنه توی این مقاله به نقادی بخشی از عقاید این مکتب بپردازه.

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh

@philosophycafe